آرمرده، قطب صنعت شال‌بافی ایران

شهر آرمرده مرکز بخش آرمرده در فاصله ۱۳ کیلومتری جنوب غربی شهرستان بانه در استان کردستان واقع شده، این شهر زیبا در ارتفاع ۱۶۱۶ متری از سطح دریا قرار گرفته است. براساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت شهر آرمرده ۲۲۵۹ نفر و جمعیت کل بخش آرمرده ۱۰۷۱۳ نفر است.

بخش آرمرده دارای دو دهستان به نام‌های دهستان پشت آربابا و دهستان بلَکه است که تمام ساکنان شهر کُرد زبان و با لهجه شیرین سورانی (از لهجه‌های زبان کُردی) تکلم می‌کنند. آرمرده که در میان کوه‌های زاگرس قرار گرفته دارای پوشش جنگلی و مرتع بسیار غنی و آب و هوای کوهستانی و معتدل است که از قدیم الایام به علت وجود امنیت و کشتزارهای حاصلخیز، شهری مهاجر‌پذیر از مناطق مختلف عراق و شهرهای دیگر بوده و مردم بسیاری به این شهر کوچ کرده و ساکن شده‌اند که باعث افزایش جمعیت این شهر شده است.

نکته قابل توجه در مورد این شهر، همکاری و تشویق حکام محلی برای آموزش حرفه شالبافی بوده و اکنون شالبافی شغل اصلی مردم شهر شده و این حرفه از نسلی به نسل دیگر انتقال داده شده است.

آرمرده خاستگاه شال

شال مختص مناطق کردستان و خاستگاه آن شهر تاریخی آرمرده بانه است و این محصول از پشم و الیاف کاملاً طبیعی و طی مراحل مختلفی تهیه می‌شود، که هر سال در ابتدای فصل بهار بز مَرغُز که دارای پشم اصیل به نام (مه ره ز) است و پرورش یافته از علوفه‌های طبیعی کوه‌ها و برگ درختان بلوط مناطق زاگرس و به ویژه آرمرده است، به وسیله دامداران و با قیچی‌های مخصوص پشم‌زنی (برینگ) از بدن بُزهای مَرغُز جدا شده و پس از شستشوی کامل، خشک‌شدن و تمیز‌کردن، مرحله خلال اندازی یا همان (شی کردن) بر ‌روی پشم‌ها انجام می‌شود.

 پس از انجام این مراحل، پشم و تارهای موی پشم به هم چسپیده از همدیگر جدا و در مراحل دیگر به دست زنان چیره‌دست و هنرمند به وسیله آلات مخصوص ریسندگی که همان دوک (ته شی) نام دارد و جنس آن چوبی است به نخ باریک و محکم تبدیل می‌شود، مرحله تبدیل پشم به نخ در سال‌های اخیر گاهی به وسیله دستگاه‌های برقی نیز انجام شده است.

در مراحل دیگری به وسیله استادکاران ماهر (جولاها) در دستگاه‌های سنتی و کاملاً دستی کار بافندگی را انجام می‌دهند و به پارچه‌ای به عرض معمولی ۱۰ الی ۱۵ سانتیمتر و طول ۳۰ الی ۳۲ متر تبدیل می‌کنند، پس از انجام مراحل دیگری مانند پرِس کردن (کول کردن) پارچه تهیه شده را در دستگاه‌های پرس مخصوص به دست استادکاران ماهر صاف و حالتی اتو زده پیدا کرده که به صورت دستی به حالت فشرده و نواری دَور همدیگر جمع می‌شود و محصول نهایی یا پارچه نواری که همان شال نام دارد برای فروش روانه بازار می‌شود.

شال معمولا برای تهیه لباس محلی مردانه بنام (رانک و چوغه) و در مواردی دیگر برای تزئین لباس خانم‌ها و حتی استفاده به صورت «قبا مخصوص بانوان» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

تاریخ تولید و استفاده از شال

شال و شال‌بافی از زمانی که انسان برای پوشاندن بدن خود به لباس نیاز پیدا کرد، متداول شده است و سابقه‌ای طولانی همسان با سابقه زندگی انسان‌ها دارد.

 این امر مهم با توجه به اینکه در منطقه کردستان و به ویژه در شهر تاریخی آرمرده و مناطق اطراف آن که از لحاظ وجود مراتع سرسبز و جنگل‌های انبوه که خوراک اصلی بز مَرغُز که منشأ تولید پشم مورد استفاده در صنعت شالبافی است، بسیار غنی بوده و پرورش بُز مَرغُز علاوه بر استفاده از پشم آن استفاده‌های مهم دیگری از جمله گوشت، شیر و… دارد.

بُز مَرغُز بومی این منطقه است و پشم آن از لحاظ ظرافت، استحکام، زیبایی، نرمی و سازگاری با بدن انسان و لطافت خاص آن در جهان نظیر ندارد، به همین دلیل در طول تاریخ و قرن‌های متمادی، این صنعت که در جریان آوارگی‌های پی در پی و غیره دائماً در معرض نابودی قرار داشته است، به علت حمایت‌های جدی و قاطع حکام محلی (اختیارالدینی‌ها) و ایجاد بسترهای مناسب برای تشویق افراد محلی و حتی افراد غیر بومی به اشتغال و فراگیری صنعت شالبافی که در منطقه ساکن می‌شدند و اینکه خود نیز از پیشگامان این صنعت از آغاز تا به امروز بوده‌اند و سعی در حفظ این صنعت مهم و اشتغال‌زا برای مردم منطقه داشته‌اند، از نابودی آن جلوگیری کرده و باعث حفظ، رشد و ترقی این صنعت تا به حال بوده است.

شال در این منطقه از سوی حکام محلی و سایر اقشار مردم، جزو بهترین سوغات بوده است و در حال حاضر نیز جزو زیباترین و گران‌ترین لباس‌ها محسوب می‌شود، برای شمارش شال اصطلاح «طاقه» به کار برده می‌شود، شال آرمرده در حال حاضر به عنوان یک برند مخصوص این شهر که دارای سابقه تاریخی و طولانی در این منطقه است قابلیت‌های تبدیل به یک برند جهانی را دارد.

شهر آرمرده بستر مناسب برای معرفی شدن به عنوان دهکده نساجی جهان که خاستگاه شال است را دارد، ۷۰ درصد ساکنان آرمرده به ویژه زنان به حرفه شال‌بافی اشتغال دارند و نیاز است تا اقدامات اساسی و شایسته برای معرفی جهانی این شهر زیبا انجام شود، شال و شهر آرمرده هیچگاه از همدیگر جدا نبوده و نخواهند بود زیرا مهمترین صنایع‌دستی شهر آرمرده شال است که به علت فراگیر بودن دامنه اشتغال آن و اینکه تمام امکانات و بسترهای این صنعت در منطقه وجود دارد.

منبع:میراث آریا

دیوار تاریخی تمیشه، ادامه دیوار بزرگ گرگان

تَمیشَه یا تمیشه‌ بانصران که در منابع عربی به آن طمیس و طمیسه نیز گفته‌اند، یکی از شهرهای باستانی و تاریخی مهم در خطه‌ تبرستان بوده که امروزه خرابه‌های تاریخی به جا مانده از آن در نزدیکی روستای سر کلاته خراب‌شهر از توابع شهرستان کردکوی واقع است.

تمیشه در روزگار ساسانیان نیز شهری آباد بوده و در اسطوره‌های ایرانی، اقامتگاه فریدون پادشاه آریاییان خوانده‌ شده است. در منابع آمده است خسرو انوشیروان ساسانی به آن شهر رفته و مدتی را در آنجا گذرانده و دستور گسترش شهر و ساخت بارو و دیوار دفاعی تمیشه را به‌منظور جلوگیری از یورش‌ تُرکان و قبایل شرقی داده است.

تمیشه شرقی‌ترین شهر تبرستان و در مرز تبرستان و گرگان(جرجان) بوده است. ابن رسته، تمیشه را نخستین شهر تبرستان از مشرق دانسته و خسرو انوشیروان ساسانی را بناکننده آن خوانده و از دیوار تمیشه که میان تبرستان و گرگان کشیده شده و همچنین از مسجد جامع و جمعیت بسیار این شهر یاد کرده است.

پژوهشگران بر این باورند که به دلیل وجود رشته‌کوه‌های البرز ورود نیروهای مهاجم به سرزمین تبرستان و گیلان کمابیش میسر نبوده، به همین دلیل تنها راه دسترسی و مدخل ورود تازیان و دیگر نیروهای مهاجم تنها از راهی بود که از سرزمین قومس به گرگان می‌رسیده که امروزه به گردنه «خوش ییلاق» مشهور است. بدین منظور نخستین شهری که مورد یورش نیروهای مهاجم قرار داشته گرگان بوده و سرداران خلفا هرگاه که به‌قصد فتح تبرستان می‌آمده‌اند پس از طی راه قومس به گرگان به‌ناچار در آغاز با گرگانی‌ها رودررو شده و سپس به تمیشه و درون تبرستان حمله‌ور می‌شدند. به این ترتیب، تمیشه نخستین شهر تبرستان از سمت شرق و مدخل تبرستان و به‌نوعی پرچم‌دار نبرد با مهاجمان عرب وِ تُرک و مغول و… بوده است.

ابن فقیه، در ذکر تمیشه و دربند آن در البلدان نوشته است: «نخستین شهر طبرستان از سوی گرگان طمیش است و آن در مرز گرگان افتاده است و دروازه‌ای کلان دارد که هیچ‌یک از طبرستانیان نتوانند از آن جای بیرون آیند و به گرگان شوند جز از همین دروازه زیرا دیواری از آجر و آهک از کوه تا دل دریا کشیده شده است آن دیوار را خسرو انوشیروان (۵۳۱ – ۵۷۸ م.) ساخت تا تُرک را از تاراج طبرستان بازدارد.»

در واقع انوشیروان هنگامی ‌که دیوار دفاعی گرگان را در سراسر نواحی شمالی استان گلستان کنونی می‌ساخت، ضلع غربی آن را هم‌ساخت. دیوار دفاعی گرگان از کوه‌های گلیداغ در شرق استان تا دریای خزر  و ضلع غربی آن از دریا تا ارتفاعات رشته‌کوه البرز امتداد داشته است.

ازاین‌رو پژوهشگران و باستان‌شناسان، این دو اثر را یک دیوار می‌دانند که به دلایل نظامی و امنیتی هم‌زمان ساخته‌اند. باستان‌شناسان تأکید دارند دولت ساسانی ديوار تاريخی تميشه را که ادامه ديوار تاريخی گرگان است در اواخر قرن پنجم و ششم ميلادی براي جلوگيری از هجوم هپتاليان ساخته‌اند.

همانند تکنیک ساخت دیوار دفاعی گرگان، در چندين نقطه در مسير ديوار کوره‌های آجرپزی قرار دارد که تأمین‌کننده مصالح اصلی ديوار تميشه بوده است. این ديوار دارای خندق عميق در قسمت غربی و به سمت شهر تميشه است و از سمت شرق به دره‌های عميق و رودخانه منتهی می‌شود.

شهر تميشه و تأسیسات وابسته شهری نیز با قلاع متعدد در غرب ديوار تميشه واقع‌شده بود که دارای معماری منحصربه‌فرد با مصالح بومی بوده و بخشی از بقايای اين شهر در کاوش‌های باستان‌شناسی شناسایی‌شده است. دو قلعه که «نارنج قلعه» و «قلعه دختر» نام دارند، در اواخر دوره ساسانی در ضلع غربی و شرقی ارتفاعات جنگلی جنوب شهر تاريخی تميشه برای حفاظت از اين شهر ساخته‌شده بود و تا اوايل قرون اسلامی از آن‌ها استفاده می‌شده است.

در کاوش‌های مذکور، خندقی به طول سه کيلومتر با عرض و عمق دو متر در کنار ديوار تميشه کشف کردند. نتايج حاصل از اين گمانه‌زنی‌ها بيانگر آن است که طراحان و سازندگان ديوار تميشه در بخش جنگلی اين ديوار از مصالح چوب برای ساخت بخشی از آن استفاده کرده‌اند. به عقيده باستان‌شناسان در طول ديوار تميشه اتاقک‌های چوبی برای برج نگهبانی ایجادشده بود که محل استراحت سربازان ساسانی بود.

تاریخ ویرانی دیوار و شهر تمیشه برای پژوهشگران به‌طور قطع روشن نیست؛ ولی آن چیز که واضح است در عصر سربداران و مرعشیان، یعنی در یورش‌های تیمور، همچنان نام تمیشه و خندق آن در متون تاریخی دیده می‌شود، به همین دلیل پژوهشگران بر این باورند که این شهر در یورش‌های مغولان آسیب کلی و فراوان دیده و در تاخت‌وتازهای تیمور به‌طور کل از صفحه روزگار محو شده است. رابینو دراین‌باره آورده است: «تاریخ ویران شدن تمیشه روشن نیست؛ با آن‌که دلایلی هست که حدس بزنیم آن واقعه در هجوم مغولان اتفاق افتاده است. چیزی که روشن است فراموش‌شدن نام تمیشه پس از وقایع تیموریان و مرعشیان در تاریخ است.»

منبع:میراث آریا

اولین پادگان نظامی نوین اردبیل با قدمتی صد ساله

اردبيل منطقه‌ای پهناور و كوهستانی با همه ويژگی‌های آداب، رسوم، فرهنگ و سنن كهن خصوصيات طبيعی، آثار باستانی و تاريخی و همچنين دره‌های سرسبز، چشمه‌های آب فراوان و ظرفیت‌های مختلف ديگر است، بوم و سرزمینی كه امروز به اردبيل مشهور است، سرزمينی است پهناور، اين سرزمين از زمان‌های بسيار قديم مهد تمدن و مركز آبادی بوده است.

به علت وجود قله سبلان به ارتفاع ۴۸۱۱ متر و به فاصله ۴۰ کيلومتر در غرب شهر و رودخانه بالیقلی چای در شرق شهر، اردبیل محل سكونت اقوامی بوده است كه در اطراف و ساحل رود گرد آمده و تمدن‌های فاخری را ايجاد كرده‌اند، چرا كه اين نخستين شرط پيدايش تمدن‌های قديمی است.

از جمله مهمترین آثار در اردبیل بنای پادگان است که با توجه به اهمیت آن در ماه‌های گذشته به ثبت ملی رسید، محوطه و مجموعه بناهای پادگان  در شهر اردبیل مابین ایستگاه سرعین و میدان ارتش  واقع شده  و از جمله بناهای عصر پهلوی اول بوده که از ویژگی‌های خاص آن می‌توان به معماری آن با سبک معماری، تکنیک آجرکاری و ترکیب مجموعه بناها کنار هم اشاره کرد که در حال حاضر پادگان با وسعت ۳/۲۸ هکتاری در داخل شهر قرار گرفته است.

محوطه و مجموعه عمارت‌های متعلق به آن که از آن به پادگان اردبیل یا «فوج قهرمان اردبیل» یاد می‌شود، در سال‌های ۱۳۰۳ شمسی مقدمات تاسیس آن مهیا و در سال ۱۳۱۰ شمسی آماده بهره‌برداری شده است، روند توسعه مجموعه محوطه و  ساختمان‌های پادگان تا سال‌های ۱۳۲۰ ادامه پیدا کرده و در مجموع در زمینی به وسعت ۳/۲۸ هکتار احداث شد.

در اصل ایجاد پادگان به ایجاد نظم نوین شهری، ایجاد بلدیه و تخریب نارین قلعه و تفکیک آن به بخش‌های مختلف باز می‌گردد، عمارت سربازخانه و فوج قهرمان مستقر در آن با ایجاد واحد یگان‌های نظامی و لشگر زرهی به محل جدیدی در پادگان کنونی انتقال پیدا می‌کند، به دلیل موقعیت خاص، پادگان اردبیل از لحاظ نظامی سیر تحولات آرایش مختلفی نسبت به شرایط زمانی همانند لشگر، گردان زرهی، تیپ و تیپ مکانیزه پیاده به خود دیده است.

مروری بر تاریخچه پادگان اردبیل

شهر کهن اردبیل به عنوان شهر مقدس از دیرباز نزد اقوام و ملل گوناگون دارای غنای فرهنگی و آیینی بوده است. در سیر تاریخی شهر، به دلیل جابه‌جایی سرحدات و مناطق جغرافیایی و دست به دست شدن نواحی و قلمرو اقوام و یا کشورها، نقش اردبیل علاوه بر موارد یاد شده، نقش سیاسی و نظامی بوده است.

وجه مهم دفاعی و نظامی شهر در برگ‌های تاریخ این مرز و بوم در حمله مغول قرن هفتم هجری قمری و یا نزاع چند ساله ایران و روس در اوایل قرن هجدهم میلادی قابل مشاهده است. در مروری اجمالی به سیر تاریخ و تحول ایجاد قلعه و پادگان نظامی چندین نقطه شهری در اردبیل مکان‌یابی صورت گرفته است؛ آثاری از استحکامات نظامی شهر نیز در محدوده ضلع شمالی بافت شهر اردبیل (میدان مخابرات امروزی) قرار داشته که در جریان حمله مغول در سال‌های ۶۱۷ قمری به کلی تخریب شده است.

استحکام نظامی بعدی، قلعه نظامی اردبیل یا همان نارین قلعه است که در عهد شاه عباس دوم پایه‌گذاری و در دوره قاجار به عنوان مستحکم‌ترین قلعه نظامی برای مقابله با روسیه تزاری قلمداد می‌شده است. این قلعه باشکوه در جریان نوسازی نظامی و دولتی در عهد پهلوی اول به کل تخریب شد.

نارین‌قلعه واپسین قلعه و دژ با ساختار کلاسیک است که به فاصله سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۷ به طور کامل تخلیه و در نهایت تخریب شد، این قلعه باشکوه شامل بخش‌هایی مانند دیوان‌خانه، سربازخانه، توپ‌خانه، میدان مشق، تلگراف‌خانه، مسجد، حمام و اندرونی حاکم‌نشین، برج و بارو و خندق است.

در حال حاضر موقعیت فعلی آن به مجموعه ادارات دولتی  تقسیم‌بندی شده که در ضلع جنوب شرقی شهر در مجاورت رودخانه بالیقلی چای قرار دارد.

در جریان تغییر و تحول نظام حاکم از قاجار به پهلوی و در سال‌های ۱۳۰۳ شمسی، همزمان با ایجاد بلدیه در اردبیل، استحکامات نظامی جدیدی به عنوان  «پادگان فوج قهرمان» در دو کیلومتری ضلع جنوب غربی اردبیل آن روز ساخته شد؛ زنده یاد بابا صفری در کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» جلد دو، به یک سری اتفاقات در مورد پادگان اشاره می‌کند و در ادامه به اولین فرمانده فوج ۱۱ قهرمان اردبیل شادروان «سرهنگ کلبعلی خان» اشاره می‌کند.

همان‌طور که گفته شد بخش سربازخانه از نارین‌قلعه جدا و همراه با بخشی از ادوات به محل پادگان جدید منتقل و با سیستم نوین نظامی و با ساخت و ساز در محل موقعیت مستقر شد، قطعه زمینی از مجموع قطعات تفکیکی نارین‌قلعه برای استقرار دژبانی در اختیار ارتش گذارده می‌شود. زمین جدید مورد تصرف ارتش متعلق به مرحوم «حاج میرزا محمدحسین شریعت» معروف به «نایب الصدر» از اهالی و ملاکان محله اوچدکان اردبیل بوده است که در سال ۱۳۳۵ شمسی مبلغ بها و خرید زمین از سوی دولت وقت، به فرزند او، فضل‌اله شریعت، پرداخت شده است.

موقعیت و مسیر دسترسی، توپوگرافی مناسب، شعاع دید مناسب، نزدیکی به بستر رودخانه بالیقلی چای و قرارگیری در مسیر لوله‌های سفالی (تنبوشه) برای تامین آب مصرفی  از عواملی بوده که در انتخاب سایت پادگان موثر بوده است.

با مشخص شدن محدوده پادگان و ایجاد چند عمارت کار ساخت اولیه پادگان در سال ۱۳۱۰ شمسی به پایان رسید، عمارت فرماندهی، عمارت بهداری، میدان مشق، سربازخانه ها و اسلحه خانه، تاسیسات آب شرب و تلمبه‌خانه، برج نگهبانی و اصطبل بناهایی هستند که در محدوده پادگان جدید ارتش ساخته شدند، عمارت بهداری در خارج از محدوده پادگان و روبه‌روی ورودی اصلی و مشرف بر اولین میدان ورودی شهر ساخته شدند.

در جریان ساخت و ساز بناهای پادگان، از سنگ قبرهای نقوش‌دار محوطه تاریخی شهیدگاه مجموعه شیخ صفی‌الدین اردبیلی به عنوان سنگ پی و ازاره این ابنیه استفاده شدند. به دلیل استقرار پادگان بر سر راه جاده ارتباطی اردبیل به تبریز و ایجاد یک مسیر مستقل، یک مسیر ارتباط دیگری از ضلع جنوبی سایت برای تردد وسایل نقلیه عبوری ایجاد می‌شود.

برای تامین آب شرب مورد نیاز پادگان، یک خط لوله از جنس سفال (تنبوشه) از ارتفاعات قره بایر (بالادست روستای شام اسبی) به سمت شهر جاری بوده و در پادگان نیز از یک انشعابی با استفاده از تلمبه خانه برای تامین آب استفاده می‌شده است؛ بخش‌هایی از این آثار در حفاری‌های مختلف شهری در محدوده  ضلع شمالی محوطه پادگان، مشاهده شده است.

در سال‌های ۱۳۱۸ شمسی، به دلیل موقعیت خاص اردبیل از لحاظ مرزی، یک باند فرودگاه خاکی در ضلع جنوبی سایت پادگان برای کاربرد نظامی و اداری ایجاد شد که در اردبیل به این فرودگاه خاکی «طیاره میدانی» گفته می‌شد.

پادگان اردبیل به دلیل تغییر ساختار دفاعی ارتش، محل استقرار «لشگر ۱۵» پیاده  می‌شود. در بحبوحه جنگ جهانی دوم، در شهریور ۱۳۲۰ شمسی پادگان اردبیل به نیروهای شوروی تسلیم و این وضعیت تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه پیدا می‌کند، وقوع جنگ جهانی و نفوذ شوروی باعث شد لشگر ۱۵ پیاده به تیپ تنزل پیدا کند.

در آذرماه ۱۳۲۴ شمسی، علیرغم مقاومت و سنگربندی، پادگان اردبیل به فرماندهی «سرهنگ زریو»، در مقابل نیروهای فرقه دموکرات آذربایجان تسلیم می‌شود و تا یک سال در تصرف این فرقه قرار می‌گیرد، دوباره با تشکیل لشگر پیاده اردبیل، این بار در مهرماه ۱۳۳۷ شمسی به چند تیپ و گردان تقسیم می‌شود. گردان زرهی در اردبیل مستقر و بقیه نیروهای لشگر در قالب پیاده نظام به پادگان‌های شهرهای مراغه، سراب و میانه منتقل می‌شوند.

محدوده حدود هفت هکتاری  ضلع جنوبی سایت مابین راه قدیم و جدید که به عنوان زمین زراعی در اختیار پادگان قرار داشت، با روند توسعه در اوایل دهه ۱۳۴۰ شمسی به عنوان کوی سازمانی و مسکونی مورد استفاده قرار گرفت، مجموعه ساختمان‌های مسکونی به صورت ویلایی برای سکونت نظامیان در آن ساخته شد.

قبلا دسته عزاداری ارتش به عنوان یکی از ریزشاخه‌های (محله تاوار) همه ساله در دهه محرم به نمایندگی از محله توپچیلار در محلات و بازار به سوگواری می‌پرداختند ولی با احداث حسینیه جدید در پادگان به صورت مستقل به این امر مبادرت ورزیده است.

در کنار فرودگاه خاکی (طیاره میدانی) یک مهمانسرا وابسته به سازمان جلب سیاحان در دهه ۵۰ شمسی نیز ساخته شد که در حال حاضر این ساختمان در اختیار معاونت اجتماعی نیروی انتظامی است، در روند توسعه معابر شهری سال‌ ۱۳۵۵ شمسی،  کل دیوار ضلع شمالی زمین پادگان در جریان تعریض بزرگراه ۴۵ متری شهدا عقب‌نشینی کرد.

بعد از انقلاب اسلامی، گردان زرهی اردبیل به تیپ مستقل پیاده تبدیل و پادگان به نام «شهید چمران اردبیل» نامگذاری شد، همچنین ساختمان‌هایی به فراخور نیاز در دهه ۶۰ شمسی در محوطه پادگان ایجاد شد، دو بنا از مجموعه بناهای تاریخی در ضلع جنوبی  که به عنوان انبار مورد استفاده قرار می‌گرفت، تخریب شد و در جریان توسعه بخش‌هایی از زمین‌های اطرافن پادگان تصرف، دیوارکشی و ایجاد خندق از معابر پیرامون جدا شد.

فرودگاه خاکی (طیاره میدانی) نیز در سال‌های ۱۳۵۹ شمسی، در جریان توسعه شهری به قطعات مسکونی تفکیک شد، طی سال‌های اخیر چندین ساختمان همانند مرکز رفاهی و پذیرایی گل یاس، دو ساختمان تجاری و اداری، سوله، مرکز اقامتی سربازان و چند ساختمان اقامتی در بخش کوی مسکونی ساخته شده‌اند.

معماری عمارت‌های مجموعه پادگان

کریم لطفی معاون میراث‌فرهنگی اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان اردبیل در مورد معماری این بنا گفت: «سبک معماری مجموعه و محوطه تاریخی پادگان اردبیل از سبک معماری، چیدمان سایت و نحوه استقرار فضاها، الهام گرفته از  کلاسیک نظامی اروپایی است که با مصالح و فناوری بومی همانند آجر ساخته شده است.»

او افزود: «در این بناها آهک و سیمان نیز به عنوان ملات و سقف شیروانی با رویه گالوانیزه به‌کار رفته است، الگوی پلان‌های معماری نیز بر گرفته از الگوی فرنگی است و ایوان به عنوان یکی از عناصر معماری در برخی از عمارت‌های با کاربری مهم و یا حساس استفاده شده است.»

لطفی در مورد فضاهای تشکیل‌دهنده پادگان بیان کرد: «این فضاها عبارتند از میدان گاه ورودی، مسیر تاریخی اردبیل-تبریز، عمارت بهداری، عمارت فرماندهی، بنای اداری، میدان مشق، حسینیه، سربازخانه ها، اسلحه خانه، تاسیسات و انبار، گاراژ کامیون نظامی، تلمبه‌خانه و کانال انتقال آب، برجک نگهبانی (تخریب شده) و فرودگاه خاکی (طیّاره میدانی) که  به نواحی مسکونی تبدیل شده است.»

تعیین عرصه و حریم پادگان اردبیل به دنبال ثبت ملی

نادر فلاحی مدیرکل میراث‌‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌‌دستی استان اردبیل نیز با اشاره به ثبت ملی پادگان اردبیل با پیشنهاد این اداره‌ کل و تهیه پرونده ثبتی به عنوان اثر تاریخی و فرهنگی اظهار کرد: «پادگان اردبیل بنایی مربوط به دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با قدمتی نزدیک به صدسال است و به عنوان بخشی از تاریخ و فرهنگ استان مطرح است.»

او  با بیان اینکه این بنا ظرفیت تبدیل به موزه ارتش را دارد، بیان کرد: «با ثبت ملی پادگان اردبیل زمینه برای اجرای اقدامات مرمتی و ساماندهی در آن فراهم خواهد شده است.»

فلاحی اضافه کرد: «بعد از ثبت، در زمینه تعیین عرصه و حریم این بنا اقدام شده و برای تبدیل آن به موزه و سایر کاربری‌ها برنامه‌ریزی خواهد شد که در همین راستا جلسات متعددی تشکیل شده است.»

مدیرکل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان اردبیل عنوان کرد: «با ثبت این اثر ارزشمند زمینه برای حفظ و صیانت و بهره‌برداری فرهنگی و گردشگری از آن فراهم خواهد شد.»

با ثبت این اثر در فهرست آثار ملی تبدیل آن به فضای گردشگری، فضای سبز و مکان فرهنگی مد نظر است که براساس هدف‌گذاری اداره‌کل میراث‌فرهنگی استان اردبیل، با برنامه‌ریزی‌های منسجم و دقیق در این زمینه اقدام می‌شود.

منبع:میراث آریا

جاذبه‌های گردشگری و تاریخی شهرستان میناب

  • شهرستان میناب شامل چهار بخش و ۱۱ دهستان و چهار شهر است، این شهرستان با ۵۳۰۶ کیلومترمربع، حدود ۷,۴ درصد از کل مساحت خاکی و ۱۴.۹ درصد جمعیت استان هرمزگان را تشکیل می‌دهد. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت شهر میناب ۷۳۱۷۰ نفر (۱۹۰۲۳ خانوار) بوده و از این نظر دومین شهر بزرگ و پرجمعیت در بین شهرستان استان هرمزگان است.

    این شهر از طریق بزرگراه به بندرعباس (مرکز استان) و سپس به بندر خمیر متصل است. همچنین، میناب با جاده‌های اصلی آسفالت به شهرهای دیگری همچون بندر جاسک، سیریک، سندرک، رودان و کهنوج وصل شده است.

    وجه ‌تسمیه

    درباره علت نام‌گذاری میناب گفته می‌شود که به دلیل نزدیکی به آب و وجود رودهای اطراف آن را «میان آب» نامیدند که بعدها به میناب تبدیل ‌شده است. به نظر برخی تاریخ‌دانان وجه‌تسمیه میناب، آب فراوان و رودخانه پرآب با آب شیرین آن بوده است. قدیمی‌ترین نامی که در کتب تاریخی و در زمان هخامنشی از میناب برده شده، شهر اورگانا بوده است.

    از میناب با نام‌های مینو، مینا، هارموز، آنامیس و از سوی نئارخوس دریانورد مقدونی در سفرنامه‌اش با عنوان هارموز یا آرموز نام‌برده شده است.

    جاذبه‌های تاریخی

    در شهرستان میناب ۲۱ اثر تاریخی ثبت‌شده در فهرست آثار ملی ایران وجود دارد که هرکدام ردی در تاریخ و فرهنگ این منطقه دارند و این‌قدر اهمیت و ارزش داشته‌اند که در فهرست آثار ملی جای بگیرند.

    تپه کوره‌خانه واحدی، قلعه میناب، قلعه کردر، قلعه گوربند، تم سرخ چلو گاومیشی، بقایای قلعه نصرت‌آباد، آرامگاه سید علی حسن، محوطه تم سرخ حاجی‌آباد، نخل ابراهیمی، بقایای دژ نخل ابراهیمی، محوطه دروازه گشنو، گورستان پا زیارت، گورستان گبری محمودی، گورستان هلاوان، گورستان گبری گبرانی، گورستان دمبیا، محوطه پابرج، محوطه تاریخی شاه ابراهیم، محوطه چاخا، تپه تم مهتر و تپه تم ملالی از جمله این آثار هستند.

    قلعه میناب کی از آثار تاریخی این شهرستان است، این قلعه مربوط به سده‌های میانه دوران تاریخی پس از اسلام است و در میناب و در وسط شهر واقع ‌شده این اثر در سال ۱۳۸۲ به شماره ۹۵۵۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

    مردم محلی این قلعه را بی‌بی مینو می‌نامیدند و معتقدند که در روزگاران گذشته دو خواهر به نام‌های «بی‌بی مینو» و بی‌بی بی نازنین» این شهر را بناکرده‌اند. گویا در گذشته دو قلعه وجود داشته که یکی از قلاع ویران‌شده و تنها قلعه باقی‌مانده به نام «قلعه هزاره» یا «بی‌بی مینو» شهرت یافته است.

    جاذبه‌های طبیعی

    روستای کلاهی در فاصله ۲۰ کیلومتری مرکز شهر میناب، در کنار تنگه هرمز، خلیج‌فارس، دریای عمان و در امتداد کوه‌های مکران قرار گرفته است. از جمله جاذبه‌های تفریحی و توریستی روستا می‌توان به اسکله صیادی، لنج­ها و قایق‌های صیادی، خور، جنگل‌های حرا، ساحل ماسه‌ای، تپه ماسه‌ای غرابی که به‌صورت جزیره است، اشاره کرد.

    ساحل کرگان و کهنه شهر بخش بندزرک تنها ساحل ماسه‌ای شهرستان میناب است که دارای مناظر بکر و زیباست. سواحل این منطقه با وجود خوردها و ساحل زیبا و کم‌عمق از ظرفیت‌های گردشگری شهرستان میناب است.

    تالاب بین‌المللی تیاب، این تالاب با عنوان «تالاب بین‌المللی رود شور، شیرین و میناب» در سال ۱۹۷۵ در فهرست تالاب‌های مهم بین‌المللی در کنوانسیون رامسر با وسعت ۴۵ هزار هکتار به ثبت رسیده و در سال۱۳۸۰ به‌عنوان منطقه حفاظت‌شده تیاب و میناب با مساحت ۴۱ هزار و ۲۵۸ هکتار تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط‌زیست قرار گرفت.

    این منطقه ساحلی به طول حدود ۶۰ کیلومتر در سواحل شمالی تنگه هرمز از ناحیه بندرعباس در غرب تا رودخانه زرانی در شرق گسترش‌یافته است. جنگل‌های مانگرو در این حوزه با وسعت ۱۷۰۰ هکتار گسترده شده است. پوشش گیاهی این منطقه توده‌های انبوهی از درختان حرا و گونه‌های آکاسیا، کهور، کنار و گز در دشت ساحلی است. پراکنش جانوری این منطقه انواع پرندگان آبزی و کنار آبزی مهاجر و بومی و انواع ماهیان و سخت‌پوستان است.

    این منطقه با جنگل‌های دریایی حرا یکی از مهم‌ترین جاذبه‌های اکو توریستی روستای تیاب میناب است که از ظرفیت بسیار بالایی برای جذب گردشگر برخوردار است.

    باغ‌های میناب

    انبه، میوه‌ای گرمسیر و گیاه آن از سرده‌های تیره پسته‌ایان است. خاستگاه انبه شبه‌جزیره هند، پاکستان، بنگلادش و آسیای جنوب شرقی است. این درخت امروزه در بسیاری از کشورهای گرمسیری پرورش داده‌شده و به سراسر دنیا صادر می‌شود. درخت انبه قدبلندی دارد و ممکن است به ۳۵ تا ۴۰ متر برسد. قطر قسمت شاخ و برگ‌دار آن نیز می‌تواند به ۱۰ متر برسد. عمر این درخت طولانی است و برخی از درخت‌های انبه باوجود ۳۰۰ سال سن هنوز میوه می‌دهند.

    شهرستان میناب یکی از بزرگ‌ترین قطب‌های تولید انبه در کشور و رتبه نخست تولید انبه در استان هرمزگان است.

    روستاهای شهوار، تمبانو، دهوسطی، فخرآباد، گلشوار و بازیاری و حکمی از نقاط مهم تولید انبه در شهرستان هستند. باغ‌های انبه یکی از مهم‌ترین چشم‌اندازهای کشاورزی و طبیعی شهرستان میناب است که به‌عنوان یک جاذبه گردشگری شناخته می‌شود.

    بازارهای سنتی

    بازار میناب بازاری تاریخی است که به‌صورت هفتگی و به‌صورت دست‌فروشی در شهر میناب برگزار می‌شود و محل عرضه صنایع‌دستی، مواد غذایی و تولیدات سنتی خانگی است. این بازار معروف است به این جمله که در آن از شیر مرغ تا جان آدمیزاد خریدوفروش می‌شود و  واقعاً در پنجشنبه‌بازار همه‌چیز خریدنی است.

    برخی از تاریخ شناسان و مردم شناسان قدمت این بازار را ۵۰۰ سال می‌دانند، صدها سال قبل در روستاهای میناب نوعی بازار انحصاری به وجود آمده بود به‌این‌ترتیب که صنعتگران هر روستا موظف بودند فقط یک کالای انحصاری تهیه کنند و در روز پنج‌شنبه همه روستاییان محصولات خود را به شهر می‌آوردند و در پنج‌شنبه‌بازار به‌صورت پایاپای خریدوفروش می‌کردند. مثلاً مردم روستای شهوار فقط صنایع سفالگری تهیه می‌کردند، روستای بهمنی با استفاده از پیش (برگ درخت نخل) در کار تهیه صنایع‌دستی حصیری بودند و سینی (سُپ) تهیه می‌کردند، روستای قاسم جلالی بادبزن حصیری و مردم روستای چلو کنتله (صندوق لباس) می‌ساختند. اگر چه در سال‌های اخیر، کارکرد پنجشنبه‌بازار میناب تغییر کرده و از بازار عرضه صنایع‌دستی به بازار محلی و هفته‌ای تغییر ماهیت داده است اما در قدیم راسته و قسمت‌های مختلف این بازار عبارت بودند از راسته سلمانی‌ها، راسته هیزم‌فروش‌ها، راسته علوفه فروش‌ها، راسته سبد فروشان و راسته میدان مسابقه که ویژه فروش حیوانات نظیر اسب و الاغ.

    با توجه به گسترش شهر میناب و کوچک بودن محل برگزاری پنجشنبه‌بازار، اکنون بازار دیگری با نام پنجشنبه‌بازار در حاشیه رودخانه میناب در امتداد بلوار ساحلی تشکیل‌شده است. البته کالاهای این بازار دیگر مثل پنجشنبه‌بازار قدیم کالاها و صنایع‌دستی حصیری و سفالی نیست و همه نوع کالایی در این بازار جدید یافت می‌شود.

    بازار ماهی‌فروشان گورزانگ میناب معروف به پاچال یکی از بازارهای قدیمی عرضه ماهی در هرمزگان است. این بازار در ۴ کیلومتری شهر میناب و در روستای گورزانگ قرار دارد. شغل بیشتر مردم روستای گورزانگ ماهی‌فروشی است. ماهی این پاچال از بنادر کوه مبارک، جاسک، سیریک، کوهستک، کلاهی تأمین می‌شود. بیشتر ماهیانی که در این بازار عرضه می‌شود، هوور، مقوا، حلوا سفید، حلوا سیاه، سارم، تلال، شورت، گاریز، ماهی سرخو، شیر ماهی و … است. این بازار یکی از مهم‌ترین مراکز عرضه و تجارت ماهی در جنوب کشور است که به اقصی نقاط کشور صادر می‌شود.

    صنایع‌دستی

    صنایع‌دستی میناب با توجه به زیبایی و جاذبه‌ای که دارد به‌عنوان یکی از جاذبه‌های گردشگری منطقه محسوب می‌شود. صنایع‌دستی میناب را می‌توان به‌آسانی در شهر میناب خریداری کرد و فروشگاه‌های متعددی این تولیدات را عرضه می‌کنند.  مهم‌ترین صنایع‌دستی شهرستان میناب عبارت‌اند از صنایع سفالی مثل جهله، گراشی،گلدان، قلیان، سرقلیان، اسفند سوز درباز و قفسی «گشته سوز»، صنایع حصیری برگرفته از درخت خرما مثل تک (حصیر)، درپوش کوزه، سپ (سینی پهن)، کفه (ظرف نگهداری نان)، پروند، سوند، سوتک، سوت (سبدکوچکوبزرگ)، دره زیر، پری، سرتک، بادبزن، دوزیاچیلک (طناب)، دم‌کش و سواس و صنایع بافتنی مانند قالی افشار، جاجیم، گبه، انواع گلیم، خورجین، خرسک، جوال، حضابه بافی، صنایع‌دستی مربوط به لباس‌های زنان بندری که طیف بسیار گسترده‌ای را شامل می‌شود و انواع شلوار زنان بندری با روش‌های متخلف به‌صورت دستی و چرخی با هنرمندی خاص تولید می‌شود.

    لباس‌های سنتی و  محلی زنان

    پوشش اکثر زنان در محیط‌های شهری و روستای شهرستان میناب، متفاوت از پوشش رسمی و غالب مانتو و شلوار یا چادر مشکی در کشور است. در این منطقه پوشش زنان  به‌ویژه شلوارهای مخصوص معروف به شلوار بندری، نوعی صنایع‌دستی و کار هنری محسوب می‌شود که بسیار پرزرق‌وبرق و حاصل یک کار هنری است. پوشش چادر که جزء لاینفک لباس سنتی زنان این منطقه است چادرهای گل‌دار رنگی است و از چادرهای تک‌رنگ مشکی بسیار کم استفاده می‌شود.

  • منبع:میراث آریا

نساجی سنتی، تمثالی از عشق بر گستره مهارت

نساجی سنتی طیف منسوجاتی است که به کمک دستگاه‌های مختلف بافندگی از جمله دووَردی، چهاروَردی و ژاکارد دستی و با بهره‌گیری از الیاف طبیعی مانند پشم، پنبه و ابریشم بافته می‌شوند. مهم‌ترین آنها در استان کرمان شامل جاجیم بافی، چادرشب بافی، ترمه بافی، شال ترمه بافی و عریض بافی است.

عریض‌بافی، پارچه‌ای پشمی و دستباف است که زنان و دختران پته‌‌دوز کرمانی روی آن، سوزن می‌زنند و نقش می‌آفرینند.، از این پارچه در استان کرمان به طور کلی برای پته‌دوزی استفاده می‌شود، در کرمان پارچه عریض بعد از چله‌کشی و چله‌دوانی به کمک ماشین هشت وردی و چهاروردی و با تاروپود پشمی تولید می‌شود، بعد از تهیه پارچه عریض، عمل رنگ‌رزی روی آن با رنگ‌های مختلف (عنابی، سبز، نارنجی،کرم و…) صورت می‌گیرد.

شال‌بافی، یکی از رشته‌های قدیمی و اصیل صنایع‌دستی استان کرمان است و در این اقلیم سابقه‌ای طولانی دارد. در واقع شال ترمه نوعی پارچه است که از پشم یا کُرک بافته شده و اغلب طرح و نقش بته جقه است. این هنر در گذشته از رونق قابل توجهی برخوردار بوده چنین پارچه‌ای به کمک دستگاه چهاروردی بافته می‌شود.

احیا و باززنده‌سازی رشته شال‌بافی

برای احیا و باززنده سازی رشته شال‌بافی در سال‌های گذشته فعالیت‎های مهمی انجام شده است که پژوهش و جمع آوری اطلاعات، بررسی مشكلات دستگاه‌های قديم، ساخت دستگاه چهاروردی با رفع مشكلات دستگاه قديم، احيای روش بافت از طريق مهندسی معكوس و به صورت علمی، ارتقای بافت از طريق ارتقای روش آموزشی همچون بافت ‌قرينه، بافت ‌دورو، بافت اطلس، آموزش بافت و اشتغال‌زایی۴۰ نفر از سال  ۱۳۹۵تاکنون، امكان بافت هر نوع طرح و رمزی كردن نقشه برای اولين بار در شال‌بافی، ساخت دستگاه سه‌‌وردی برای اولين بار در جهان كه ظرافت بافت را ٢٠٠ درصد افزايش داده است و توليد محصولات جديد مانند تابلو شال، كراوت، مانتو و….از آن جمله است.

درباره شال‌بافی استان کرمان باید گفت، تا چند دهه قبل شال‌بافی در این استان از رونق کافی برخوردار بوده و محصولات بافته شده علاوه بر تامین نیاز مردم محلی در اغلب نقاط کشور مورد استفاده قرار می‌گرفته است، ولی متاسفانه بر اثر رقابت محصولات ماشینی و فقدان توجه کافی به چنین هنر ارزشمندی تعداد زیادی از کارگاه‌ها تعطیل شدند به طوری که امروزه فقط یک کارگاه به نام شال امیری در کرمان و چند کارگاه در منطقه هوتک به تولید شال می‌پردازند.

شال امیری کرمان محصول ارزشمندی از نوعی تکنیک بافت ظریف و پیچیده و همچنین از مرغوب‌ترین نوع پشم و کرک طبیعی بافته شده و نقش و نگار فرهنگ ایران و کرمان را با خود به همراه دارد.

جاجیم‌بافی

جاجیم یکی از مشکل‌ترین دست‌بافته‌های غیرداری و در گروه نساجی سنتی است که بافت آن با گلیم تفاوت دارد. این دست‌بافته پشمی در بین بسیاری از عشایر کرمان نیز رواج داشته است.

جاجیم که گاهی در قدیم به ندرت از پنبه نیز در بافت آن استفاده شده، طرح‌های محرمات عمودی و در برخی موارد طرح‌های چهارخانه، شطرنجی و سرتاسری دارد.

طرح‌های محرمات عمودی برجسته این دست‌بافته که در اصطلاح بومیان منطقه به راه راه نیز شناخته می‌شود، بیشترین حجم نقش‌پردازی جاجیم منطقه را به خود اختصاص داده و حتی گاهی بافندگان همین منطقه نقوش آن را به صورت برجسته بافته‌اند. بیشترین رنگی که در بافت این دست‌بافته به کار برده‌ می‌شود، سرمه‌ای، قهوه‌ای، سبز، روناسی، کرم و… است.

از مهم‌ترین ویژگی‌های جاجیم نسبت به دیگر دست‌بافته‌ها، چله‌های آن است که مثل پودها رنگ می‌شوند؛ در بافت جاجیم از تارهای اضافی استفاده می‌کنند و در پدیدار کردن طرح و نقش از تار نیز همچون پود کمک می‌گیرند.

معمولا جاجیم عشایری کرمان به صورت قطعه‌هایی کم عرض ولی بلند در اندازه‌های مختلف در حدود ۱۴۰ تا ۲۲۰ سانتی‌متر و در عرض‌های ۳۰ تا ۸۰ سانتی‌متر بافته شده سپس به یکدیگر دوخته شده و بیشتر برای به اصطلاح روباری در سیاه چادر و منزل روستایی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بافت جاجیم در استان کرمان بیشتر در مناطق بردسیر، جیرفت، سیرجان، بافت و ارزوییه رواج داشته است.

منبع:میراث آریا

۱۰ باور غلط که در زمستان می‌تواند باعث مرگ کوهنوردان شود

جمعه اول دی ماه ۹۹ در کوه‌های شمال تهران بورانی درگرفت و در پی آن کوهنوردان زیادی درگیر حوادث مختلف همچون بهمن، سرمازدگی وگم شدن در کوه شدند که متاسفانه به جان باختن ۱۲ نفر و یخ زدگی شدید اندامهای تعداد زیادی از کوهنوردان انجامید و جمعه سیاه کوهنوردی تهران را رقم زد.

سهند عقدایی تورگردان باسابقه در حوزه گردشگری کوهستان که در سوابق حرفه ای خود سرپرستی صعودهای متعددی را در قلل هیمالیا و بسیاری کشورهای جهان داشته است در مقاله ای به ده باور رایج اما اشتباه در میان کوهنوردان می پردازد که تاکنون منشا حوادث تلخ بسیاری بوده اند.

مقدمه:

در زمستان، بیشتر حادثه های کوهنوردی برای کوهنوردان متوسط اتفاق می افتد. کوهنورد آماتور معمولا خود را درگیر برف و سرما نمی کند و زمان کوهنوردی را فقط در فصول گرم می داند و حرفه ای ها هم بی گدار خود را به خطر نمی اندازند و اگر هم پیش آمد بلدند چطور از پس شرایط دشوار کوهستان برآیند.

اما کوهنورد متوسط کسی است که نه احتیاط آماتور را دارد و نه تجربه و تسلط کوهنورد حرفه ای را.

کوهنورد متوسط چند سالی است کوهنوردی می کند؛ علاقمند و با انگیزه است و چون زیاد کوه می رود آمادگی بدنی خوبیدارد؛ در تابستان کوههای بلند و معروف مثل دماوند و علم کوه و سبلان را صعود می کند؛ زمستان در کوههای اطراف شهرش مسیرهایی تکراری را می رود؛ تجهیزات خوبی خریده است؛ با جمع رفقا کوه می رود اما در باشگاه های کوهنوردی یا تورهایحرفه ای شرکت های گردشگری نرفته است و کمتر در کنار مربیان باتجربه صعود کرده است و نهایتا اینکه در دورهایآموزش چندانی حضور نداشته اما مطالبی را در اینترنتخوانده است.

و متاسفانه در اذهان برخی از این دسته کوهنوردان علاقمند و با انگیزه، که تعدادشان هم کم نیست، بعضا باورهای اشتباهی از کوهنوردی زمستانه شکل گرفته است که در بزنگاه های حادثه گریبان می گیرد.

در این مقال سعی داریم به طور خلاصه و موجز به ۱۰ باور اشتباه بپردازیم که سرمنشا بسیاری از حوادث و تلفات سالیان اخیر بوده اند.

۱- از مسیری که جانپناه دارد صعود می کنیم، پس امن هستیم!

در بیشتر آن دسته از شهرهای ایران که به کوهستان نزدیکهستند، معمولا یکی دو جانپناه در مسیرهای پر صعود وجود دارد. وجود جانپناه نقطه اتکای ذهنی کوهنوردانی است که تجربه و اعتماد به نفس صعودهای زمستانی در مسیرهای بکر را ندارند. اما باید توجه داشت که در زمستان به دقیقه ای ممکن است شرایط در ارتفاعات تغییر کند. حتی در یک روز آفتابی،وقتی در ارتفاعی بالاتر از ۳۰۰۰ متر داریم صعود می کنیمتنها با وزیدن یک ساعته بادی منطقه ای با سرعت بالاتر از ۴۰ کیلومتر که بسیاری اوقات هواشناسی هم پیش بینی نمیکند، دمای معادل تا -۲۰ درجه کمتر شود و شرایط را برای کوهنورد طاقت فرسا کند. در این وضعیت کوهنوردانی که تجربه و تجهیزات کافی نداشته و با اتکا به جانپناه آمده باشند ممکن است مجال رسیدن به پناهگاه را پیدا نکنند.

از دیگرسو بارها در زمستان دیده ایم که به خاطر خرابی درب جانپناه یا بی توجهی کوهنوردان، کل جانپناهی که به امید پناه گرفتن در آن صعود کرده ایم، پر از برف می شود و قابل استفاده نیست.

حوادث زیادی که هر زمستان در کوههای شمال تهران، با وجود بیش از ده پناهگاه و جانپناه می افتد نمونه ای است از اینموضوع که جانپناه اگرچه صعود را راحت می کند اما ایمن نمیکند!

۲- جایی که کوهنوردان زیادی صعود می کنند میرویم، خیالمان راحت است!

مسیرهای شلوغ کوهنوردی، حس امنیت را به کوهنورد غیرحرفه ای می دهد. با این اطمینان که هر جا بقیه می روند ما هم می رویم و اگر مشکلی پیش بیاید تنها نیستیم!

اما در کوهستان وقتی شرایط دشوار می شود افراد با تجربه و قوی هم تا حدی قادر به کمک هستند که جان خودشان به خطر نیفتد. اینکه از دیگرانی که ما را نمی شناسند بخواهیم در شرایط سخت آب و هوایی که باید مراقب خود و همنوردان گروه خود باشند، بیایند و در نقش منجی ما ظاهر شوند انتظاریمنطقی نیست. جمله طلایی در کوهنوردی هست که تا جاییصعود کن که بتوانی خودت از همانجا برگردی نه تا آنجایی که دیگران مجبور باشند تو را برگردانند!

در حوادث زیادی دیده ایم که کوهنوردان بسیار با تجربه که از پس خود بر می آمده اند برای امداد یه افراد کم تجربه تر مانده اند و متاسفانه هم خودشان و هم فرد حادثه دیده، باهم جان باخته اند. تراژدی بام اورست در بهار ۱۹۹۶ نمونه ای از ایندست حوادث بود که کتاب و فیلم معروف “در هوای رقیق” به وقایع نگاری آن می پردازد. در آن حادثه کوهنوردان بزرگی چون راب هال و اندی کروم برای امداد به جمعی از کوهنوردان گرفتار شده در بوران، در ارتفاعات اورست در فاصله ای نه چندان دور از چادرهایشان زمینگیر شدند و نهایتا خود در کنار ۶ نفر دیگر، تنها در چند ساعت هوای خراب، جان باختند!

۳- در کوهی که در آن جاده کشیده شده کوهنوردی میکنیم، اگر هوا خراب شد از جاده برمی گردیم!

در زمستان و در کوههای پر برف، تنها مسیر امن، صعود و فرود از روی یالها است. دامنه ها و دره های پربرف، محل فروریختنبهمن هاست. جاده های کوهستانی همگی با عبوری عرضی و به شکل زیگزاگ از دامنه ها و  سینه کش های پر شیب بالا میروند و شیب های برفی را جا به جا برش عرضی می دهند و لذا در زمستان هم در مسیر بهمن و هم عامل تحریک فروریختنبهمن هستند.

خطرناک تر اینکه جاده ها سکویی مسطح هستند که بهمن در مسیر ریزش خود این حفره های مصنوعی را  پر می کند و بارها دیده شده افراد و خودروهایی که در جاده ها اسیر بهمن شده اند زیر چندین متر برف مدفون شده اند حال آنکه در دیگرنقاط، برف فرو ریخته، عمق چندانی نداشته است.

حادثه بهمن ۸۸ در جاده شمشک به دیزین که منجر به جان باختن ۸ نفر از کوهنوردان و کارآموزان شد حادثه ای از ایندست بود.

۴- مسیر را بلدیم، تابستان یک بار این قله را صعود کرده ایم.

صعودهای تابستانه معمولا از مسیرهای پا خورده ای است که کمترین درگیری را با نوارهای سنگی و صخره ای کوهها دارد. این مسیرها گاهی از قعر دره ها می گذرد یا با عبور عرضی و زیگزاگی دامنه ها. اما زمانی که برف زیادی در کوهستان نشسته تنها مسیر ایمن صعود از راس یالها است که محل تقسیم برف می باشد. در زمستان حتی به قیمت درگیری با معابر سنگی و صخره ای باید از رفتن به دامنه ها و سینه کش های کوه اجتناب کنیم. بنابراین به صرف اینکه راه صعود تابستانه یک کوه را می شناسیم دلیل نمی شود که در زمستان هم بتوانیم از مسیری ایمن صعود کنیم.

۵- بارش برف دیشب تمام شده است؛ امروز هوا صاف است!

دیشب تا صبح می بارید اما هواشناسی برای امروز، هواییآفتابی بدون وزش باد پیش بینی کرده است! پس بزن که بریم!

و اشتباه از همین جا شروع می شود چون تا دو روز بعد از بارش برف، کوهستان فرصت می خواهد بهمن هایش را بتکاند و برف های تازه و پودری که ناپایدار روی هم انباشته شده اند به عمق دره ها فرو ریزند.

حالا اگر در فردای بارش، روزی گرم و آفتابی هم پیش رو داشته باشیم که خطر دوچندان می شود!

۶- هرچه گروهی که همراهشان کوه می رویم بزرگ تر باشد، صعودمان ایمن تر است!

اگرچه انسان به غریزه در گروه های بزرگ تر احساس امنیتبیشتری می کند اما این قاعده برای کوهنوردی زمستانه صادقنیست.

در کوهنوردی زمستانه حفظ ریتم حرکت و تناوب توقف شرط مهمی برای حفظ گرمای بدن است. گروه های پرتعداد کندترند و سرعت افراد متفاوت است و همین مسئله باعث می شود کوهنوردان با توانایی های مختلف نتوانند به ریتم مطلوب خود برسند و بارها گروه مجبور به توقف شود.

در زمستان بهترین ترکیب، گروه ۴ – ۵ نفره ای است که توان جسمانی و سرعت افراد نزدیک به هم باشد و در آن میان حداقل ۲ فرد باتجربه حضور داشته باشند.

۷- با تله کابین برمی گردیم. جای نگرانی نیست!

کوهنوردی شامل صعود و فرود است. باوری عجیب در اذهان برخی بوجود آمده که پایین آمدن به زانوها آسیب می رساند؛پس از مسیرهایی صعود می کنند که بتوانند با تجهیزاتی مثل تله کابین یا تله سیژ برگردند!

این باور جدا از مغایرتش با فیزیولوژی ورزشی، در زمستان می تواند مشکل بیافریند. عدم آمادگی جسمی و روانی کوهنورد برای فرود از همه آن ارتفاعی که صعود کرده است، نقطه ضعفیاست که در شرایط بحران قابل جبران نیست.

ساعات کار تله کابین ها محدود است و منتظر ما نمی مانند تا به ایستگاه های بالایی برسیم؛ در طوفان های شدید بنا به دستورالعمل های ایمنی کابین ها متوقف می شوند و البته همیشه احتمال خرابی دستگاه های ساخت بشر وجود دارد.

در ساعات عصرگاهی هر جمعه، سرگردانی جمعی از کوهنوردان، بعد از تعطیلی ایستگاه ۷ تله کابین توچال، صحنه ای تکراریاست که بارها دیده ایم!

۸- تجهیزات کوهنوردی خوبی داریم، مشکلی با سرما نیست!

گرچه تجهیزات خوب شرط لازم کوهنوردی زمستانی ایمن است اما شرط کافی آن، مهارت در مراقبت از بدن در برابر سرما است.

باید بدانیم در دماهای کمتر از منهای ده، خصوصا اگر وزش باد هم داشته باشیم، بهترین برندهای دستکش و کفش و جوراب هم به تنهایی برای حفاظت بدن در برابر سرمازدگی کافینیستند. در این شرایط کوهنورد باید به تناوب انگشتانش را تکان دهد، با اینکه در سرما دشوار است اما پیوسته مایعات و مواد غذایی پر انرژی مصرف کند و اینکه مراقب باشد به موقع و قبل از سرد شدن بدن،  البسه گرم و ضد بادش را بپوشد نه زمانیکه انگشتان از فرط یخ زدگی دردناک شده اند.

بارها دیده شده کوهنوردان کم تجربه در شروع وزش بادهایشدید، به جای توقف آزاردهنده و باز کردن کوله و درآوردن و پوشیدن البسه گرم، تنها بر سرعت گام هایشان می افزایند! گویی در کوهستان وسیع مجالی دارند برای فرار!

این موارد اگرچه ساده و بدیهی به نظر می آیند اما مهارت استفاده از تجهیزات کوهنوردی و حفاظت از بدن در شرایطدشوار، با تکرار و در کنار مربیان مجرب کسب می شود.

۹- این روزها آمادگی بدنی خوبی دارم، از پس شرایط بر می آیم!

اینکه هر هفته کوه برویم و حتی در طی هفته هم ورزش کنیمخیلی خوب است اما ما را روئین تن نمی کند! بد نیست به چند اطلاعات علمی ذیل توجه کنیم تا بیشتر درک کنیم سرما با بدن انسان چه می کند:

وقتی لباسهای ما به خاطر تعرق خیس می شوند اتلاف حرارت بدن بسته به میزان رطوبت ۵ تا ۲۰ برابر بیشتر می شود.

در هوایی مفرح با برودت -۱ درجه اگر بادی با سرعت ۲۵ کیلومتر بر ساعت وزیدن گیرد دمای معادل و محسوس برایبدن انسان تا -۱۸ کاهش می یابد.

در زمانی که بدن به لرزیدن می افتد، متابولیسم عضلات در حال لرزش تا ۵ برابر بیشتر از حالت عادی فعال می شود و قند خون را به سرعت می سوزاند.

بنابراین توجه داشته باشیم در سرماهای شدید، اگر مهارت محافظت نباشد، قوی ترین بدن ها هم تنها کمی دیرتر تخلیهمی شوند.

۱۰- امکان ندارد مجبور شویم شب در کوه بمانیم؛هر طوری شده حتما تا عصر برمی گردیم!

با همه مهارت ها و برنامه ریزی ها، در محیط وحشی کوهستان باز هم متغییرها و مشکلات دور از ذهن زیاد پیش می آیند و گاهی همه برنامه ما را به هم می ریزند. پس هر بار که زمستان به کوه می رویم باید این آمادگی را داشته باشیم که شایدمجبور شویم شب را بدون سرپناه در کوهستان بمانیم. در چنین شرایطی شرط زنده ماندن آشنایی با تکنیک های بقا در زمستان است. از کندن غار برفی و شب مانی در آن، تا حفظ انرژی درونی با عایق بندی بدن با وسایل موجود و جیره بندیخوراک و آب باقی مانده. مهارت هایی که جز از طریق آموزش و تمرین به دست نمی آیند.

منبع:همشهری

مدرسه باستانی پاریزی، باغ‌موزه می‌شود

قرار است با توافق‌نامه‌ای که مؤسسه آینه‌داران دوران با مجمومه مس رفسنجان و آموزش و پرورش سیرجان امضا می‌کند، مدرسه باستانی پاریزی که بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد به باغ موزه باستانی پاریزی تبدبل شود.

به گزارش ایلنا، شورای سیاستگذاری جایزه آینه‌دار دوران در زادروز باستانی اعلام کرد با نام استاد و یاد طاهره صفارزاده، دومین فراخوان خود را در مدیوم‌های متنوع هنری منتشر خواهد کرد.

‎در نشست مشورتی به همین مناسبت، سیدعباس دعایی، مدیر مجموعه فرهنگی آینه داران دوران گفت: موسسه آینه داران دوران با هدف بازشناسی چهره های سترگ فرهنگی ایران به نسل امروز پدید آمده است و در این راه می خواهیم از برنامه های متنوع هنری که می تواند مورد توجه جامعه معاصر باشد بهره ببریم. با همین ایده، در دور نخست فراخوان جایزه آینه دار دوران، داستان های استاد باستانی پاریزی را هنرمندان به صورت تصویرگری بازآفرینی کردند تا جادوی تصویر ، جوانان علاقمند را متوجه اصل مکتوبات ایشان کند؛ پس از برپایی دور اول جایزه خدمت جناب استاد دکتر شفیعی کدکنی رسیدیم، نظر ایشان این بود که به جهت چند وجهی بودن شخصیت والای آقای باستانی، جایزه آینه دار دوران همچنان روی ایشان متمرکز باشد؛ لذا اکنون برآنیم جنبه‌های شخصیت ایشان که می‌شود با زبان هنر شناساند ادامه پیدا کند. ما برای چگونگی برنامه هنرهای تجسمی از راهنمایی های اساتید متعددی بهره مند هستیم و کلیت کار را با محوریت حبیب‌الله صادقی که رئیس گروه تجسمی فرهنگستان هنر هستند پیش خواهیم برد و به زودی دور جدید جایزه طی فراخوانی با همراهی موسسه توسعه هنرهای تجسمی منتشر می شود.

‎دعایی درباره کلیت برپایی جایزه آینه دار دوران در سال ۱۴۰۰ گفت: فراخوانی با محوریت بازآفرینی آثار بانوی فرهیخته طاهره صفارزاده و چنانکه گفتم باستانی پاریزی را ارایه کرده ایم که این بار دامنه وسیع تری از مدیوم های هنری را در بر می گیرد. امیدواریم با همراهی مشفقانه دو مرکز صنعتی کرمان: گل گهر سیرجان و مجتمع مس سرچشمه بتوانیم دومین دوره جایزه آینه داران دوران را در شان جایگاه و مقام این دو چهره بزرگ هنر ایران اسلامی برپا کنیم.

‎در ادامه رضا رفیع، مسئول شورای سیاستگذاری جایزه آینه دار دوران گفت: یکی از کارهای اصلی مؤسسه آینه‌داران دوران می تواند پرداختن به  موضوع طنز در کارهای تاریخی و ادبی باستانی پاریزی نیز باشد، چون خود ایشان تعریف‌های خاصی از طنز داشتند و همه این‌ها می‌تواند به شکلی کتاب‌های آینده مؤسسه باشد. از مجموع کتاب‌های ایشان می‌تواند بخش‌های طنز استخراج شود و به طور اختصاصی منتشر شود. ما در حوزه طنز با دو تیپ آدم‌ها مواجه هستیم. یک عده قصد طنزپردازی نداشته‌اند ولی ویژگی بیان، قلم و نگاه‌شان جوهره طنز بوده است. مثلاً حافظ قصد طنزپردازی نداشته است ولی در جاهایی شگفت‌آمیزترین طنزهای عرفانی و فلسفی را به کار برده است. یک عده هم طنزپردازانی هستند که تابلو و مشخص طنزپردازی می‌کنند که عبید زاکانی یک نمونه آن‌ها است. پاریزی جامع هر دو وجه است. در بسیاری از مواقع اختصاصاً به‌عنوان طنزپرداز وارد گود می‌شود و بسیاری از شعرهایش طنز است و در جاهایی هم دارد تاریخ را می‌نویسد و دارد غزل می‌گوید ولی از چاشنی طنز هم استفاده می‌کند.

‎رضا رفیع که خود از چهره های شناخته شده طنز معاصر ایران است افزود: کارهای مختلفی می‌توان انجام داد که ما نسل امروز را به اصل منابع ارجاع بدهیم. یکی از این اتفاقات در همین مؤسسه و جایزه آینه‌دار دوران اتفاق افتاد، به طوری‌که بخشی از هنرهای تجسمی را به منابع مکتوب باستانی پاریزی گره زدند. قطعاً مشاهده یک تابلو خیلی راحت‌تر است. وقتی یک جوان نقاش بیاید وقت بگذارد و یک کتاب پاریزی را مطالعه کند و فهوا، محتوا و پیام او را در قالب یک تابلوی نقاشی خلق کند و بیافریند قطعاً ناظر و بیننده آن تابلو شاید کنجکاو شود که اصل اثر مکتوب را پیدا و مطالعه کند.

‎در ادامه این نشست، به  بخش هایی از نوشته حمید باستانی پاریزی فرزند باستانی پاریزی به مناسبت زادروز ایشان نیز اشاره شد، حمید باستانی پاریزی نوشته‌ است:

مزاحمت بنده صرفاً به خاطر لطفی است که جناب دعایی به پدر و بنده دارند و شهادت بر زحمات طاقت‌فرسایی است که ایشان به منظور تداوم این برنامه تا به حال متحمل شده‌اند. این یادواره از چهار سال قبل به همت ایشان آغاز شد و هدف از آن ایجاد ارتباط بین متون مکتوب ادبی، تاریخی، اجتماعی و هنرهای زیبا و تجسمی از هر شاخه آن است. میراث مکتوب ادب ایران و ادبیات و تاریخ معاصر آن آنچنان غنی و ارزشمند است که رشد و ارتقای فرهنگ و جامعه بدون مطالعه و آگاهی داشتن از این گنجینه میسر نمی‌باشد. اما از آنجا که متأسفانه عادت به کتابخوانی جدی در یکی دو نسل اخیر تقویت نشده است به نظر می‌رسد استفاده از واسطه هنر به جهت آشنایی اولیه جوانان و نوجوانان و حتی گروهی از میانسالان با این متون و جلب آنان به کتابخوانی می‌تواند میسر باشد…

‎سپس علی کاویان، مدیر مالی مجموعه فرهنگی آینه داران دوران گفت: برای حمایت مالی از رویداد، خود مؤسسه پیگیر موضوع است. در دوره‌های قبل  که مجتمع مس سرچشمه حامی این برنامه بوده  است  در برنامه سال ۱۴۰۰ با رایزنی‌ شرکت گل گهر سیرجان در کنار شرکت های حامی دیگر برنامه ادامه می یابد و به شکل قویتری اجرا خواهد شد همچون  دوره‌های قبل که شرکت های ماهان و ارگ جدید نیز کمک برنامه جایزه آینه‌دار دوران بودند.

‎در پایان این نشست مشورتی پیروز ارجمند، مدیر این موسسه در کرمان تجلیل و معرفی شایسته شخصیت باستانی پاریزی را یکی از اهداف بلند مدت موسسه آینه داران دروان خواند و گفت: امسال قرار است با توافق‌نامه‌ای که مؤسسه آینه‌داران دوران با مجمومه مس رفسنجان و آموزش و پرورش سیرجان امضا می کند مدرسه باستانی پاریزی که بیش از ۱۰۰ سال قدمت دارد به باغ موزه باستانی پاریزی تبدبل شود و برخی فعالیت‌های فرهنگی از جمله آموزش‌و باز آفرینی هنرهای سنتی از بین رفته در منطقه کرمان مورد توجه قرار می گیرد و پاتوقی هنری برای مردم شکل گیرد.

‎ارجمند گفت: پروژه‌ای دیگری که پیش می بریم یک بسته فرهنگی مختص پاریزی است که موارد متنوعی را در بر می گیرد: مجمومه مقالاتی از استاد، یک پرتره صوتی که بیان زندگینامه ایشان است، اشعار استاد که در قالب لوح فشرده منتشر می‌شود و موسیقی‌اش را خود من کار کرده‌ام و همچنین یک مستند درباره پاریزی که سال ۱۴۰۰ ارائه می‌شود..

‎او افزود: یکی از رویدادهایی که قرار است زیر نظر مؤسسه آینه‌داران دوران برگزار شود فستیوال موسیقی خواجوی کرمانی است. خواجوی کرمانی غزل‌سرایی است همپای حافظ. هرچند کمتر شناخته شده است ، فستیوال خواجو بیشتر در بخش آهنگسازی و بر اساس اشعار خواجو در سه فرم اپرا، ملودی و تنظیم است که در سبکهای پاپ، موسیقی ملی ایران، محلی و سنتی، کلاسیک و احتمالا تلفیقی برگزار خواهد شد.

‎ارجمند خاطرنشان کرد: ایده‌آل ما این است که بتوانیم با همکاری بنیاد رودکی یک آثاری را در قالب موسیقی کلاسیک و ملی با ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران اجرا کنیم. همچنین علاقه‌مند هستیم که اثر “همای و همایون” را به یک آهنگساز بسپاریم تا اپرای آن را به روی صحنه ببریم. این یکی از برنامه‌های سال ۱۴۰۰ ما خواهد بود.

‎ جایزه آینه‌دار دوران به زودی با اعلام برنامه ها دومین فراخوان خود را منتشر خواهد کرد.

منبع:ایلنا

رتبه‌بندی روستاهای هدف گردشگری از ۱۴۰۰ کلید می‌خورد

مدیرکل دفتر همکاری و توافق‌های ملی گردشگری می‌گوید: ما الان انبوهی گردشگر داریم که می‌خواهند تعطیلات آخر هفته خودشان را در دامن طبیعت بگذارنند و از طرفی تعداد کشاورز، مزرعه‌دار و باغ‌دار داریم که متقاضی ارائه خدمات به گردشگران در محل باغ و مزرعه‌شان هستند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، با شیوع کرونا و صدور دستورالعمل‌هایی برای منع تردد بین شهری و ممنوعیت‌های رفت و آمدی، سبک و شیوه بسیاری از سفرهای مردم هم تغییر کرد. ترس از ابتلا به بیماری دست در دست محدودیت‌های سفر داد و بسیاری را یا از مسافرت منصرف و یا به سفرهایی در مسافت کوتاه راضی کرد. همه اینها در حالی است که ایران هم همگام با سازمان جهانی گردشگری، توسعه گردشگری روستایی را در دستور کار خود قرار داده است؛ شکلی از گردشگری که به نظر می‌رسد در دوره کرونا و ضرورت پرهیز از حضور در فضای بسته، با اقبال خوبی از سوی علاقه‌مندان به سفر روبه‌رو شده است. «لیلا اژدری» مدیرکل دفتر همکاری و توافق‌های ملی گردشگری در گفتگو با ایلنا درباره این مسأله صحبت کرده و از آخرین خبرها در مورد گردشگری کشاورزی گفته است.

توسعه گردشگری روستایی و کشاورزی از اهدافی بود که وزارتخانه میراث‌فرهنگی آن را دنبال می‌کرده و حالا که به نظر می‌رسد شرایط کرونایی باعث شده مردم بیشتر به سمت سفر به طبیعت و فضای باز روی بیاورند، برنامه‌ریزی ویژه‌ای برای این نوع از گردشگری تدارک دیده است؟

رویکرد به سفرهای طبیعی، طبیعت‌گردی و بوم‌گردشگری یک رویکرد ذاتی است که در همه انسان‌ها وجود دارد. کسانی که در محیط‌های شهری و مدرن زندگی می‌کنند بیشتر به این نیاز دارند که برای سفرهایشان مقاصدی گردشگری را انتخاب کنند که در دامن طبیعت باشد و زندگی ساده‌تر و بدون آلودگی‌های مختلفی که هر روز در شهر با آنها سر و کار داریم را در این نوع سفرها تجربه کنند. اما شرایط بیماری کرونا باعث شد مردم اگر هم می‌خواهند سفری در این ایام داشته باشند ترجیح دهند در محوطه‌های باز و طبیعی انجام شود و کمتر به سفرهای کلاسیک می‌روند. شرایط سفر از طریق هواپیما، قطار و اتوبوس با اینکه فراهم است اما بخشی از جامعه ترجیح می‌دهند به منظور حفظ امنیت و سلامتی، برای سفر از خودروهای شخصی خودشان استفاده کنند. و فواصل کوتاه‌تری را بروند و ترجیحا در استان و شهر خودشان باشند و به دامن طبیعت بروند و محیط‌های روستایی را ترجیح می‌دهند چون از روستاها کمتر آمار ابتلای گسترده به کرونا مخابره شده است. همه اینها مشوق مردم است که به این گونه مناطق سفر کنند. در همین راستا، وزارتخانه میراث فرهنگی بحث توسعه گردشگری کشاورزی را در دستور کار داشت اما کرونا به آن سرعت بخشید. ما الان انبوهی گردشگر داریم که می‌خواهند تعطیلات آخر هفته خودشان را در دامن طبیعت بگذارنند و از طرفی تعداد کشاورز، مزرعه‌دار و باغ‌دار داریم که متقاضی ارائه خدمات به گردشگران در محل باغ و مزرعه‌شان هستند. این منجر به تدوین شیوه‌نامه صدور مجوز فعالیت گردشگری کشاورزی شد که مرداد ماه توسط دکتر مونسان به تمام استان‌ها ابلاغ شد و از آن زمان تاکنون، ۱۱ مرکز گردشگری کشاورزی در ایران توانسته‌اند پروانه بهره‌برداری بگیرند و مجوز برایشان صادر شود تا رسما کار خودشان را آغاز کنند.

نگرانی مهمی که در مورد توسعه گردشگری روستایی وجود داشته و با گردشگری کشاورزی می‌تواند دوباره مورد بحث قرار بگیرد، مساله انتفاع مالی مردم بومی و محلی از ورود گردشگران به روستاست. برخی معتقدند منافع اقتصادی این نوع سفرها کمتر به سود خود مردم محلی است. چقدر این دغدغه در طرح توسعه گردشگری دیده شده تا چرخه اقتصادی گردشگری به نفع مردم بومی باشد؟

در گردشگری کشاورزی آنچه که گردشگر هزینه می‌کند در مزرعه است. مگر اینکه گردشگر دنبال محل اقامتی باشد که می‌تواند به بوم‌گردی اطراف خودش معرفی شود که بازهم در جامعه محلی هزینه می‌شود. نگرانی که مطرح کردید بیشتر به گردشگری کلاسیک برمی‌گردد که با تورهای بسته مسافرتی انجام می‌شود و مسافر در هتل اقامت می‌کند و راهنمای گردشگری‌اش ممکن است از تهران و شهرهای بزرگ باشد. این دغدغه در همه‌جای دنیا وجود دارد و چون دولت‌ها به دنبال توسعه گردشگری پایدار هستند سعی می‌کنند این مشکل را حل کنند تا روستا هم از فواید اقتصادی گردشگری برخوردار شود چون در غیر این‌صورت، جنبه‌های منفی حضور گردشگر در مناطق بومی پررنگ می‌شود و مردم با حضور گردشگر مخالفت می‌کنند. بنابراین در همه برنامه‌ریزی‌ها این مساله دیده شده و مدیران مقاصد گردشگری سعی می‌کنند از مشارکت جامعه محلی برخوردار شوند. خصوصا این روزها که در ایران بحث بوم‌گردی و هتل‌های سنتی خیلی زیادتر شده شاهدیم که بوم‌گردی‌ها معمولا کسب و کارهایی کوچک و خانوادگی هستند اما حتی هتل‌هایی هم که در مناطق مختلف وجود دارند سعی می‌کنند نیروهایشان را از مردم محلی انتخاب کنند چون هم برای کارمند به صرفه‌تر است و هم کارفرما. برای جوان‌های منطقه، ایجاد اشتغال می‌شود و منفعت اقتصادی آن به نفع مردم و جامعه محلی خواهد بود.

با توجه به اینکه شعار امسال سازمان جهانی گردشگری، توسعه گردشگری روستایی است، علاوه بر بحث کشاورزی روستایی طرح‌های دیگری هم در این زمینه در نظر گرفته شده است؟

بله. کاری که الان ما در معاونت گردشگری مشغول انجامش هستیم و مراحل نهایی را طی می‌کند یک مگاپروژه تحت عنوان «ارزیابی، اعتبارسنجی و رتبه‌بندی مقاصد گردشگری ایران» است که در دو بخش شهری و روستایی انجام می‌شود؛ در بخش شهری که شاید عنوانش را پیش از این به نام «شهر گردشگر» شنیده باشید مقاصد گردشگری شهری اعلام داوطلبی می‌کنند برای اینکه توسط ارزیابان آموزش دیده و بر اساس شاخص‌های مصوب، ارزیابی شوند. مثلا ارزیابان ما تهران را بر اساس چک‌لیست شاخص‌ها بررسی می‌کنند و بر اساس آن تهران می‌تواند رتبه یک یا پنج را در گردشگری شهری کسب کند. معنی رتبه پنج این است که شما می‌توانید برای سال آینده رفع نقص کنید و رتبه یک را به دست بیاورید.

همین مدل را برای روستاها هم داریم. قبلا یک لیست ۵۰۰ تایی از روستاهای هدف گردشگری داشتیم که برخی از آنها در تقسیمات کشوری تبدیل به شهر شده و بسیاری از آنها از لیست حذف شده بودند. در نتیجه یک بازنگری در شاخص‌های انتخاب روستاهای هدف داشتیم و این شاخص‌ها به مگاپروژه پیوست. که مراحل پایانی را سپری می‌کند و با شرکت مجری وارد مذاکره شده‌ایم. در حال حاضر ارزیاب‌ها برای این مساله تربیت می‌شوند و فکر می‌کنم از اوایل سال ۱۴۰۰ این پروژه کلید بخورد و روستاهای متقاضی برای ارزیابی، از سوی کارشناسان سنجش و رتبه‌بندی شوند. اگر روستایی در این ارزیابی‌ها امتیاز کافی را به دست نیاورد به عنوان روستای مستعد هدف گردشگری شناسایی می‌شود و پس از رفع نواقص می‌تواند در ارزیابی بعدی رتبه مورد نظر را کسب کند.

معتقدم ما خیلی باید برای فرهنگ‌سازی در جامعه در رابطه با احترام به فرهنگ محلی هم‌وطنان‌مان تلاش کنیم. گردشگری یا توسعه پایدار این مساله را می‌طلبد که به ارزش‌ها، محیط‌زیست، آب، زمین و اقتصاد جامعه محلی به طور متناسب توجه شود. گردشگری که وارد این لوکیشن طبیعی شود باید همه این موارد را مدنظر قرار دهد. عکس‌ها، فیلم‌ها و خبرهایی از نقاط مختلف کشور داریم که رفتار برخی از هم‌وطنان را با طبیعت چه از نظر انباشت زباله و چه یکسری مشکلات فرهنگی که ایجاد می‌کنند نشان می‌دهند، فکر می‌کنم اینها را باید به پای ناآگاهی گردشگران بگذاریم. باید آموزش ببینند و آگاه شوند که وقتی وارد یک جامعه محلی و روستا می‌شوند حتما نسبت به محیط‌زیست، آب و خاک و هوا و منظر طبیعی و زیبایی آن روستا و منطقه خودشان را متعهد بدانند و هم به فرهنگ و آداب و رسوم آنجا احترام بگذارند.

فکر می‌کنید مهم‌ترین متولی این آموزش کیست؟

قطعا صداوسیما، آموزش و پرورش و رسانه‌ها تاثیرگذارین نهادهایی هستند که می‌توانند مردم را در این زمینه آموزش دهند. این نوع آموزش، کارهای فرهنگی است و شاید پولی از آن درنیاید اما برنامه‌سازان خصوصی هم اگر دغدغه حفظ محیط‌زیست و فرهنگ جامعه را داشته باشند می‌توانند در این زمینه تاثیرگذار باشند و برنامه‌سازی کنند. به اضافه اینکه در سند راهبردی توسعه صنعت گردشگری به این مورد اشاره شده و از این نهادها به‌عنوان دستگاه‌های همکاری یاد شده که باید به توسعه گردشگری پایدار در ایران کمک کنند.

منبع:ایلنا

توسعه فعالیت‌های سافاری با افتتاح منطقه کامان و زرشک

حوزه اتومبیلرانی کانون جهانگردی و اتومبیلرانی تلاش می‌کند تا با استفاده از ظرفیت‌های منطقه نمونه گردشگری کامان و زرشک، فعالیت‌های سافاری را در استان قزوین توسعه دهد.

به گزارش ایلنا، حوزه اتومبیلرانی کانون جهانگردی و اتومبیلرانی تلاش می‌کند تا با استفاده از ظرفیت‌های منطقه نمونه گردشگری کامان و زرشک، فعالیت‌های سافاری را در استان قزوین توسعه دهد.

با توجه به سفر علی اصغر مونسان (وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به استان قزوین)، مسئولان و اعضای حوزه اتومبیلرانی کانون جهانگردی و اتومبیلرانی استان قزوین با استقبال و شرکت در مراسم افتتاحیه مجموعه تفریحی در منطقه نمونه گردشگری کامان و زرشک حاضر شدند.

مراسم افتتاحیه منطقه نمونه گردشگری کامان و زرشک روز سه شنبه نهم دی ماه ۹۹ با حضور وزیر گردشگری، استاندار قزوین و سایر مسئولان و فعالان بخش گردشگری برگزار شد.

اردشیر درویشی (مدیر حوزه اتومبیلرانی کانون جهانگردی و اتومبیلرانی) ضمن قدردانی از حسن توجه وزیر و ابراز خرسندی از افتتاح مجموعه گردشگری کوهستانی کامان و زرشک، گفت: بی‌شک افتتاح این مجموعه گردشگری کوهستانی می‌تواند نقطه عطفی در فعالیت‌های سافاری، طبیعت گردی و گردشگری استان قزوین باشد.

حوزه اتومبیلرانی کانون جهانگردی و اتومبیلرانی در تلاش است با هدف توسعه و تسهیل اتومبیلرانی، سافاری و گردشگری ضمن حفظ شیوه نامه‌های نگهداری و حفظ محیط زیست و طبیعت، برنامه‌های متعددی را در این منطقه اجرا کند.

منبع:ایلنا

احیا خیابان ولی عصر (عج) برای ثبت جهانی

طرح احیا خیابان ولیعصر حد فاصل چهارراه معزالسلطان تا چهارراه امیر اکرم و چهارراه مولوی تقاطع مولوی _ ولی عصر (عج) در دستور کار شهرداری منطقه 11 است، این اقدام برای ثبت جهانی این خیابان انجام می‌گیرد.