افشا راز 400 ساله میدان نقش جهان اصفهان
/0 دیدگاه /در بلاگ /توسط Shahrzad Dehghaniدر طرح این میدان، از میدان سابق عتیق در اصفهان الگوبرداری شد. روی هم رفته این نوع طراحی میدان، که از آن با نام میدان ایرانی نام برده میشود و پیوندی از بازار، مرکز حکومتی و محل مذهبی (مسجد) است، پیش از میدان نقش جهان نیز در اصفهان در میدان کهنه یا همان عتیق که الگوی اصلی میدان نقش جهان و قدیمیترین نمونه این نوع از میدان است دیده میشود، در یزد در میدان امیرچخماق، در قزوین در میدان شاه و در تبریز در میدان صاحبآباد نیز دارای سابقه بوده است.
اگر چه 3 بنای مهم و سر در قیصریه به عنوان عنصر چهارم، در این میدان قرار دارند، ولی جانمایی این عملکردها به صورت متقارن نبوده است. گویا جبهه جنوبی میدان مهمتر از جبهه شمالی آن است به گونهای که جبهه شمالی را متروک کرده است. از اینها که بگذریم با توجه به قرارگیری دو مسجد مهم در این میدان و سعی در ورود به مسجد در جهت قبله این میدان با قبله نیز زاویه دارد که اگر نداشت، طراحی مساجد نیز ساده تر صورت میگرفت. اینها را به حساب چه بگذاریم؟ آیا اشتباهات طراحی است یا در آن عمدی به کار رفته است ؟
به راستی چرا میدان نقش جهان دچار این چرخش شده است؟ چرا به سمت قبله نیست؟ به معماری مساجد آن بنگریم:
مسجد شاه:
مسجد شیخ لطفالله:
به منابع عرفانی و شیعی که مینگریم همواره در مذمت و دوری از دنیا است، اینکه دنیا زنی فریبند است که مولای متقیان آن را سه طلاقه کرده، دنیا محلی است برای عبور، اینکه دنیا مزرعهای است برای آخرت، کاروانسرایی است که سالکان کعبه حقیقت که اندکی در آن سکونت میکنند و صبح مرگ، با بانگ الرحیل به سوی دوست میشتابند و علیرغم همه موارد گفته شده چرا میدانی که بر اساس آموزههای عرفانی و فلسفی طراحی شده در راستای قبله نیست؟ مگر نباید به سوی قبله بخوریم و بیاشامیم، بخوابیم و نهایتا بمیریم؟ حال چه شده شیخ ما به این جهت نگردیده است؟ آیا جهتی مهمتر از قبله را یافته؟ و یا …
در اطراف میدان که میگردیم به جز خیابان چهارباغ که با جهت میدان همراستا است چیزی دیگری نمیبینیم، اما اندکی که از میدان فاصله گرفته و بالاتر میآییم گویی بنایی دیگر نیز با میدان همراستا است: پل خواجو، پلی بر زایندهرود که گویی درست بر مدار میدان نقش جهان قرار گرفته است. آیا این انطباق تصادفی است؟ یا حتما دلیلی است بر این همسویی؟ اگرچه زمان ساخت میدان نقش جهان و پل خواجو، همزمان نیست ولی ایده وجود یک نقشه جامع شهری را نمیتوان نادیده گرفت زیرا معمولا پروژههایی به این وسعت و تاثیر آن هم با پسزمینههای فلسفی و عرفانی یقینا از یک طرح جامع شهری تبعیت میکنند همچنان که شهرهایی چون فیروزآباد فارس با فرمی دایرهوار، اراک با فرمی مربع شکل و بسیاری شهرهای دیگر، با یک نقشه مشخص ساخته شدهاند. آنچه سوال است این است که جهتگیری میدان چرا به این سو؟ مگر این جهت به کدامین قبله است؟ باری. از میدان فاصله میگیریم تا شهر را در یک قاب بزرگتر رویت کنیم. آری، پل خواجو درست همراستای میدان نقش جهان جانمایی شده است، ولی آیا این یک تصادف است یا یک طراحی؟
مهمترین بنایی که در اطراف پل خواجو است قبرستان تخت فولاد است، قبرستانی تاریخی که از انبیای الهی تا اولیای الهی در آن مدفونند و برای اهالی اصفهان بسیار مقدس و پر اهمیت، به تاریخ که مینگریم اسرار دیگری نیز فاش میشود، نام اولیه پل خواجو، پل بابا رکنالدین بوده است که گویا اصلا این پل را برای دسترسی به مزار او ساختهاند و مهمتر از همه اینکه شیخ بهاء برای زیارت مزار او اهمیت والایی قائل بوده است و حتی در روایات تاریخی آمده شیخ بهایی و محمد تقی مجلسی به کرامات این عارف بزرگ بسیار اعتقاد داشتند. برای مثال شیخ بهایی و محمد تقی مجلسی زمانی که با چند نفر از دیگر صوفیان بر سر مزار بابا رکنالدین رفته بودند ناگهان شیخ بهایی عبای خود را بر سر کشید و به حاضران گفت «آیا شما هم صدایی را که من شنیدم شنیدید؟» حاضران پاسخ دادند «نشنیدیم». شیخ بهایی گفت «از قبر بابا رکنالدین صدایی شنیدم که به من گفت؛ ای شیخ به فکر احوال خویش باش». از آن روز شیخ بهایی متوجه شد که مرگش نزدیک است و در خانه خود کنج عزلت گزید و به عبادت پرداخت تا اینکه شش ماه بعد از دنیا رفت و حتی همینک یادگاری شیخ بهاء نیز بر دیواره داخلی این مقبره به چشم میخورد، یادگاریای که یادآور چلهنشینی شیخ بهاء بوده است.
آرامگاه بابا رکنالدین بنایی 5 ضلعی با گنبدی رُک، که در قبرستان تخت فولاد خودنمایی میکند. اما به راستی چرا شیخ بهاء جهت میدان را به سوی قبر یک عارف قرار داده است؟ آنچه باید گفته شود، این اندیشه عرفانی است که در عرفان مقولهای است به نام «واسطه فیض». به این معنا که انسان و هستی برای دریافت فیض از حضرت حق، نیاز به واسطه دارد، رَحِم مادر واسطه است برای فیضِ هست شدنِ انسان، روزی پدر واسطه است برای رشد و نمو کودک، معلم واسطه است برای فیض علم و طبیب واسطه است برای سلامتی و همه این واسطهها در طول قدرت قاهره الهی هستند برای اداره هستی. و بعضا برخی از اولیای الهی واسطه هستند برای جذبهها و دریافتهای عرفا و به قولی آنها به سوی اولیای خود میگردند برای کمال و تکامل و این نه شرک است و نه کفر که توحید محض است در مکتب عرفان.
چه تفسیر زیبایی است نقش جهان برای این مکتب عرفانی، نامش نقش جهان، زیرا نقشهای است برای جهان آرزویی است برای جهان و نمونهای کوچک از یک جهان متعالی منزه و ترک دنیا و ظواهر مادی او. اگر چه در نهان و خفا باید باشد و خدمت کند به اهل عقبی (بازار که دور تا دور میدان را در بر گرفته، اما در میدان ما نمایی از آن نداریم؛ الا سر در قیصریه) و نهایتا چرخش میدان به سمت واسطه فیض، به سمت مزار بابا رکنالدین، آن هم پس از عبور از آب، پس از طهارت، برای دریافت فیض و رحمت، برای به سوی او شدن، برای او شدن و نهایتا او شدن.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.