عروسکهای بومی گیلان در تلویزیون
در حالیکه بسیاری از شخصیتهای مختلف عروسکی و غیرعروسکی در عالم رسانه و نمایش، بدون هیچ پیشینۀ ارتباطی عمیقی با عموم مردم اکنون مشهور و محبوب هستند، به نظر میرسد که تلویزیون به عنوان یک رسانۀ پرمخاطب و پرنفوذ میتواند در این زمینه نقشی مثبت ایفا کند تا با معرفی این میراثفرهنگی ارزشمند به عموم مردم، امکان استفاده از این عروسکها به منظور تولید محتوای رسانهای و هنری را با اتکا به حافظۀ فرهنگی بومی فراهم کند.
بهعنوان نخستین گام برای ورود به بحث تلویزیون لازم است ویژگیهای فنی و هنری این مدیوم مورد بررسی قرار گیرند. در بیان این ویژگیها آنچه در نگاه اول مشهود است تفاوت میان اندازۀ قاب نمایشگر تلویزیون و صحنۀ بزرگ نمایش است که عروسک ها بر روی آن قرار میگیرند. آنچه بیننده در قاب تلویزیون میبیند عموماً نماهای نزدیک و درشت است حال آنکه در تئاتر یا نمایشهای محیطی و آیینی چنین امری امکانپذیر نیست.
با نگاهی به برنامههای روزانۀ تلویزیونهای دنیا میتوان دریافت که ویژگی ذکر شده تمام ژانرها و ساختارهای برنامهسازی تلویزیونی را شامل میشود؛ یعنی برنامههای خبری، نمایشی، گزارشی و … از این قاعده مستثنا نیستند. ماحصل این ویژگی سوژههای برنامههای تلویزیونی را ناگزیر میسازد تا خصوصیات منحصربهفردی متناسب با مقیاس تلویزیون داشته باشند. این خصوصیات را میتوان در چهرهپردازی، طراحی لباس، طراحی صحنه، نورپردازی و بازی بازیگران و اجراگران مشاهده کرد. در آثار عروسکی نیز طراحی عروسک و بازیدهی آن به موارد فوق اضافه میشود.
پیش از تعریف عروسک در تلویزیون باید ابتدا حدود و مختصات مدیوم تلویزیون برای برنامههای عروسکی مشخص و تبیین شود؛ حدود و مشخصاتی که مرز جغرافیایی ندارد و دارای وجوه مشترک در همۀ تلویزیونهای دنیا است. در تلویزیون برنامهسازان ناگزیرند سوژههای خود را در معرض یک تا چند دوربین قرار دهند. پس در این مورد چند بعدی بودن سوژه و چگونگی پرداخت آن حائز اهمیت است. از طرفی باید در نظر داشت صفحۀ تلویزیون مانند پردۀ سینما تنها نقطۀ تمرکز مخاطب نیست و مخاطب تلویزیون در حین تماشای برنامه میتواند عناصر دیگری را در اطراف خود ببیند و حتی گاه تغییر مکان دهد، حضور فیزیکی در مقابل نمایشگر نداشته باشد و تنها از طریق صوت با این رسانه در ارتباط باشد. این امکان قابلیت شنیداری را در تلویزیون ارزشمندتر میسازد. از سوی دیگر باید توجه داشت تلویزیون به نسبت مدیومهای دیگر طیف وسیعتری از مخاطبان را در برمیگیرد؛ در نتیجه باید از لحاظ فرم و محتوا برای همگان قابل فهم باشد.
آهوچره در تلویزیون
شخصیتهای نمایشی آهوچره، آهو، شعرخوان و توبرهکش هستند که آهو تنها شخصیت عروسکی در این آیین است. یادآور میشود که شئ نمایشی آهو، متشکل است از یک سر حیوانی (آهو یا بز) که با وسایل مختلف ساخته و شاخهایش با گل و سبزه تزیین میشود و یک کیسه که عروسکگردان از درون آن با یک چوب، سر را میگرداند. از حیث تکنیک عروسکسازی، این شخصیت عروسکی، قابلیت قرار گرفتن در دستۀ عروسکهای تنپوش و همچنین عروسکهای میلهای و ماپت را دارا است. این امکان باعث میشود که عروسک تلویزیونیِ آهو در نمایشی که بر اساس این آیین گیلانی طراحی میشود، بتواند قابلیت ساخت در مقیاسهای مختلف را پیدا کند.
از نظر محتوا، با توجه به اینکه آیین آهوچره در دستۀ آیینهای پیشبهاری قرار دارد و هدف از اجرای آن نوید آمدن بهار است، میتوان همین موضوع را برای خلق شخصیت تازه برای برنامهسازی تلویزیونی مورد استفاده قرار دارد، از طرف دیگر ویژگیهای شخصیت آهو نظیر غشکردن و طلب کردن غذا و هدیه میتواند در شکلگیری این شخصیت عروسکی در هیئت تازه و در داستانهای جدید و متنوع مورد استفاده قرار گیرد. دو شخصیت دیگر این آیین که شعرخوان و توبرهکش هستند، قابل حذف و یا ادغام شدن با کاراکتر آهو هستند؛ چرا که دو شخصیت مذکور مربوط به اجرای محیطی این آیین هستند و عملاً در برنامه تلویزیونی کاربردی ندارند. اگر در داستان نمایش مورد نظر در برنامه تلویزیونی، جمع آوری هدیه مد نظر باشد، میتوان از تمهیدات نمایشی دیگری بهره برد و همچنین اشعار این آیین نیز میتواند کاربردهای دیگری نظیر استفاده به عنوان موسیقی متن و یا تیتراژ برنامه و یا کنشهای دراماتیک دیگر داشته باشد.
رابرچره در تلویزیون
این آیین که شباهتهای بسیاری با آیین آهوچره دارد، متشکل از ۴ شخصیت آفو، مرد چوپان، مردی که دو چوب یا دو سنگ را به هم میزند و کولهباری است. آفو، مردی است که پوست بره یا گوسفند را که پشمهای سیاه دارد بر سر انداخته و تنها دو چشمش پیدا است. این تصویر یادآور مجسمهای از آهو یا گوسفند است و به ظاهر بسیار نزدیک به تکنیک عروسکهای تنپوش است. باید در نظر داشت که راه برای استفاده و الهام گرفتن از فرم این کاراکتر در تکنیکهای متنوع عروسکسازی گشوده است؛ اما بدیهی است که آنچه الگوبرداری از این عروسک را به اصالت صوری آیین نزدیک میکند شیوۀ تنپوش است.
به لحاظ محتوایی نیز روند داستانی این آیین همانند آهوچره بوده و میتوان الگوبرداری مشابهی را برای برنامهسازی تلویزیونی در نظر داشت.
عروس گولی در تلویزیون
از آنجا که در این آیین رابطۀ تنگاتنگ و حتی درهم آمیختگی میان فرم و محتوا وجود دارد، باید گفت استفاده از شخصیتهای سهگانۀ این نمایش، شامل غول پیر، پیربابو و عروس، میتواند علاوه بر الگوبرداری تقلیدی و عینی از تنپوشها و چهرهآراییها، منبع الهامی برای ساخت و پرداخت شخصیتهای جدید حتی در قالبهای نمادین باشد.
روند دراماتیک این نمایش وجه قالب آن است. نبرد میان پیر و جوان، نبردی است که عنصر عشق در محوریت آن قرار دارد و به موازات آن نبردی بر سر بهار و روییدن دوبارۀ طبیعت جریان دارد. وجوه تصویری موجود در داستان این نمایش میتواند نمایان کننده قابلیتهای دراماتیک و ظرفیتهای حرکتی عروسک باشد. صحنههایی چون رقص عروس و عاشق جوان در حوالی جسد پیر، ذهن را به سمت صحنهپردازیها و طراحیهای بازی در اُپراهای عروسکی سوق میدهد. انواع تکنیکهای عروسکی که در آن عروسک کاملا در قاب تصویر قابل رویت باشد (نظیر ماریونت) برای برداشت از این آیین قابل استفاده است. همچنین استفاده از کاراکترهای عروس گولی در قالب نمادهای غیر انسانی ظرفیت نزدیک شدن نمایش، به یک اثر استاپموشن تلویزیونی را دارا است.
کتراگیشه
کتراگیشه عروسکی بومی است که برای ساختش از قاشق استفاده میشود. تکنیکی که امروزه در بسیاری از کشورها از آن بهره گرفته میشود. این تکنیک قابلیت آن را دارد که کاراکترهای مختلفی را در داستانهای متنوع با بهرهگیری از مواد متفاوت در ساخت قاشقها و همچنین الحاقات تزیینی شامل لباس و چهرهپردازی عروسک طراحی کند.
عروس شدن کفگیر یا قاشق در این نمایش حاکی از وضعیت معیشتی مردم است که به دلیل نباریدن و یا زیاد باریدن باران وخیم شده است. پس میتوان در هر زمانی از این الگو برای بازنمایی شرایط زندگی جامعه استفاده کرد و در واقع بنمایه این آیین را اساس پردازش داستانهای جدید تلقی کرد و یا حتی با تکنیکهای دیگر عروسکی، شخصیتهایی را با عنوان و ویژگیهای کتراگیشه ساخت که در عین حال عنصر سازندۀ آنها قاشق نیست.
در کاربرد تلویزیونی کتراگیشه، اشعار باید از سوی شخص یا اشخاصی در فرآیند داستان خوانده شود و یا مانند موارد دیگر بهعنوان موسیقی متن یا تیتراژ مورد استفاده قرار گیرد.
ویو
از آنجا که ویو یک عروسک بازیچه است و شیوۀ ساخت نمایشی ندارد و اطلاعاتی هم در مورد داستان یا روایت خاصی مربوط به این عروسک در دست نیست، به نظر میرسد باید به استفاده از ارتباط میان این عروسک و خاستگاهش، یعنی تالش، و این حقیقت که مادران تالشی ویو را برای بازی کودکان میسازند و بر آن لباس محلی میپوشانند بسنده کنیم.
این عروسک که همدم بازی کودکان است میتواند در قالب عروسک دستکشی ساده یا ماپت با بهرهگیری از لباسهای محلی ساخته و در نمایش عروسکی تلویزیونی، در جایگاه بازیگر مکمل در کنار نقش کودکان ظاهر شود.
جمع بندی
بر اساس آنچه که از تجربیات تلویزیونهای پیشگام و پیشرو در زمینه ورود سنتهای نمایشی عروسکی از تئاتر به تلویزیون و ادامۀ حیات آنها در یک مدیوم جدید، وسیع و کارآمد به دست آمده است، میتوان گفت که عروسکهای بومی و آیینهای نمایشی و عروسکی گیلان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. در برخی کشورها سنتهای عروسکی بدون تغییرات ماهوی و اساسی وارد تلویزیون شدند و رفته رفته در شکل و شمایل آنها تغییراتی نیز صورت گرفته و به تدریج حتی تلویزیون در نمایشهای صحنهای عروسکی نیز تاثیر داشتهاست.
عروسکهای بومی گیلان، یعنی عروسکها و تنپوشهای آیینهای آهوچره، رابرچره و عروسگولی، کتراگیشه و ویو، در تکنیکهای مختلف ساخت و بازیدهی عروسک و همچنین در انواع برنامههای تلویزیونی آن گونه که در بخشهای قبل به آن اشاره شد قابلیت انعطافپذیری در طراحی و اجرا دارند. آیینهای نمایشی و عروسکی در گیلان دارای روایتها، اشعار و ویژگیهای موسیقاییای هستند که میتوانند به غنای هنری و نمایشی برنامههای تلویزیونی کمک کنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.