غذاهای محلی گیلان

گیلانی‌ها حدود ۲۲۰ غذای محلی می‌پزند. به همین دلیل است که وقتی در سال ۱۳۹۴ سازمان یونسکو رشت را به‌عنوان پایتخت خلاق غذا معرفی کرد، اصلا تعجب نکردیم.
پایه‌ خیلی از غذاهای محلی گیلان، سیر، بادمجان، گردو، زردچوبه، طعم‌دهنده‌های ترشی مثل آب انار و نارنج و سبزی‌های محلی مثل چوچاق و خالواش است. فکر کردن به غذاهایی که این مواد را در خود دارند هم باعث می‌شود دهان‌مان آب بیافتد. احتمالا بعد از خواندن درباره‌ چند تا از معروف‌ترین غذاهای رشت و گیلان، مجبور می‌شویم به یک رستوران گیلانی سر بزنیم، یا به آشپزخانه برویم و دست به کار پخت یکی از این غذاها شویم.

ترش واش
از اسم ترش واش پیداست که با غذای ترش و خوش‌طعمی روبه‌رو هستیم. تعدادی بادمجان سرخ‌شده و سینه مرغ تفت داده لازم داریم. سبزی مخصوص این غذا را هرجایی ندارد و در سفرمان به گیلان باید آن را تهیه کنیم. سیر را تفت می‌دهیم و مرغ را به آن اضافه می‌کنیم.
رب آلوچه را که اضافه کردیم، تازه معلوم می‌شود غذایمان چه مزه‌ای‌ست. خورش که جاافتاد، بادمجان و آب‌ نارنج اضافه می‌شوند و آخر هم چند حلقه گوجه‌فرنگی سرخ‌شده رویش می‌چینیم.

مرغ ترش
کمتر کسی‌ست که مرغ ترش را امتحان کند و مزه‌اش را از یاد ببرد. این را هم احتمالا شنیده‌اید که مرغ ترش گیلانی با نسخه‌ مازندرانی‌اش متفاوت است و گردو ندارد. برای اینکه یک ظرف مرغ ترش خوشمزه سر میز غذا داشته باشیم، باید پیاز، مرغ، لپه و سبزی را با سیر تفت بدهیم. در آخر هم تخم‌مرغ می‌زنیم و آب‌ نارنج اضافه می‌کنیم.

کوکوی مرغ گیلانی
یکی از غذاهای سنتی گیلان چخرتمه است که کوکوی مرغ یا بادکوبه‌ای هم به آن می‌گویند. درست کردن چخرتمه سخت نیست. تخم‌مرغ‌ها را هم می‌زنیم و زعفران، نمک و فلفل اضافه می‌کنیم. بعد نوبت به مرغ می‌رسد. مرغ‌ها را ریز می‌کنیم و با پیازداغ و آب‌لیمو روی تخم‌مرغ‌ها می‌ریزیم. حالا مایه‌ کوکو آماده ا‌ست و کافی‌ست آن را در تابه یا فر بگذاریم تا طلایی شود.

میرزاقاسمی
کمتر کسی‌ست که به شمال سفر کند و یک وعده میرزا قاسمی نخورد، هرچند برای خیلی‌ها میرزاقاسمی پیش غذاست تا غذا.
اسم میرزاقاسمی از محمد قاسم خان آمده که در دوره ناصرالدین‌ شاه والی رشت بود. از همان قدیم طرز پخت این غذا به این صورت بوده که بادمجان‌های کبابی و گوجه‌فرنگی خرد شده را به سیر داغ اضافه می‌کردند، بعد هم تخم‌مرغ روی‌شان می‌شکستند. الان هم به همین ترتیب عمل می‌کنند.

سیر قلیه
سیر را تفت می‌دهیم و بعد تخم‌مرغ هم‌زده روی آن می‌ریزیم. کار دیگرمان این است که مرغ‌ و لپه را بپزیم و برگ سیر را اضافه کنیم تا جا بیافتد. بعضی از غذاهای محلی گیلان را به‌جای مرغ با گوشت اردک هم درست می‌کنند، مثل سیر قلیه.

اناربیج
خیلی‌ها طرفدار غذاهایی هستند که گوشت قلقلی دارند. اناربیج یا انارآویج غذای گیلانی‌ست که سبزی محلی مثل خالواش در آن می‌ریزند. بعد از تفت دادن سبزی خورش، سراغ گردوها و آسیاب کردن‌شان می‌رویم. گوشت چرخ‌کرده را با سبزی چوچاق ورز می‌دهیم، قلقلی می‌کنیم و در تابه می‌ریزیم. بعد هم سبزی، پیاز داغ، زردچوبه و گردو را اضافه می‌کنیم.
رب انار و رب گوجه‌فرنگی را تفت می‌دهیم و روی سبزی‌ها می‌ریزیم. در نهایت هم گوشت قلقلی‌ها اضافه می‌شوند و همه با هم جا می‌افتند. قدیم‌ترها گیلانی‌ها انارآویج را در گمه می‌پختند.

باقلاقاتق
یکی از معروف‌ترین غذاهای محلی گیلان باقلا قاتق است که آماده کردنش سخت نیست. فقط باید لوبیای رشتی یا پاچ باقالی دم دست داشته باشیم. پاچ باقالی را با سیر تفت می‌دهیم، شوید خشک اضافه می‌کنیم و زردچوبه می‌زنیم. بعد می‌گذاریم با کمی آب و کره جا بیافتند. بعد تخم‌مرغ به آن اضافه می‌کنیم. تخم‌مرغ‌ها را هم نمی‌زنند.

ترش تره
برای ای‌که بوی ترش‌تره در خانه بپیچد، باید سیر را حسابی تفت بدهیم، سبزی ترش تره را که در آن خالواش و اسفناج پیدا می‌شود، اضافه کنیم و برنج نیم‌دانه بریزیم که با کمی آب و زردچوبه بپزد. وقتی که پخت، تخم‌مرغ را جدا سرخ می‌کنیم و روی خورش می‌ریزیم. البته آب‌غوره یا آب نارنج را هم از یاد نمی‌بریم.

کال کباب
یک پیش‌غذای جذاب که حسابی رنگ و بوی گیلانی دارد،‌ چیزی نیست مگر کال کباب. کافی‌ست چند دانه بادمجان کبابی، گردو، آب انار ترش، چوچاق را روی میز بگذاریم و دست به‌کار شویم. بادمجان‌ها را باید بکوبیم و بعد سیر، گردو، چوچاق و نعنا به آن اضافه کنیم و همچنان به کار کوبیدن ادامه بدهیم. خیال‌مان که از مخلوط شدن این معجون راحت شد، آب انار ترش را اضافه می‌کنیم.

نازخاتون
نازخاتون هم غذای محلی گیلان است که حیف است درست کردنش را امتحان نکنیم. بادمجان‌های کبابی را ساطوری می‌کنیم. رویش آب انار و آب‌غوره می‌ریزیم. می‌گذاریم کمی با هم بپزند و غلیظ شوند. کمی بعد پیاز، گلپر، نعنا و گوجه‌فرنگی اضافه می‌کنیم. بعضی‌ها آن ‌را با گردوی خرد شده تزیین می‌کنند.

شفا یافتن دختر شاه بخارا به دست پیر اورامان

در افسانه‌های محلی منطقه اورامان آمده‌است که شاه بخارا شرط کرده بود که هرکس دخترش را شفا دهد او را به عقد وی درمی‌آورد.

عموی پادشاه با عده‌ای از اطرافیان شاه به سمت اورامان می‌روند تا شابهار خاتون را برای شفا گرفتن نزد پیرشالیار ببرند در نزدیکی خانه پیرشالیار به یکباره دختر شاه شنوا می‌شود و بعد ناگهان دیوی از تنوره‌ای در آن نزدیکی نعره‌ای می‌کشد و بر زمین می‌افتد و کشته می‌شود و با کشته شدن دیو زبان دختر شاه هم باز می‌شود، با شفا یافتن شابهار خاتون طبق قول پادشاه دختر را به عقد پیرشالیار درمی‌آورند و جشن عروسی بزرگی برای آن دو برپا می‌کنند.

پیر شالیار پیری اسطوره‌ای است که در کتب تاریخی آمده از موبدان عبدالقادر گیلانی از عارفان و شعرای قرن پنج و ششم و اهل طریقت قادریه بوده‌است.

با گذر از جاده پر پیچ و خم و گذر از رودخانه زیبای سیروان، به روستای زیبای اورامانات می‌رسیم روستایی که هر ساله میزبان مراسم باشکوه دینی پیرشالیار است و مردم روستا بر این باورند که هرساله ۴۵ روز بعد از زمستان در سالروز عروسی دختر شاه بخارا و پیرشالیار این مراسم برگزار می‌شود.

نحوه برگزاری مراسم پیر شالیار

صبح روز مراسم گوسفندان را برای ذبح به جلو خانه پیرشالیار می‌برند و گوسفندان را همان جا ذبح و در میان مردم پخش می‌کنند.

ساعت سه بعدازظهر با طنین انداز شدن صدای دف در روستا مردم از کار دست کشیده و به رقص و پایکوبی که در صف اول آنها دراویش و پیران اورامان حضور دارند می‌پردازند.

صحنه ذکر گفتن دراویش، یکی از صحنه‌های زیبای عرفانی است که روح آدمی را به وجد می‌آورد و قلب‌ها را دل تنگ و اشک را در چشمان جاری می‌سازد.

در مراسم عروسی پیرشالیار حدود ٤٠٠ نفر به نیایش نشسته و حدود ٢٠٠ نفر نیز کف می‌زنند.

غذای مراسم پیرشالیار آش جو یا  “هولوشینه تشی” همان غذای ٩٥٠ سال پیش است که در مراسم عروسی پیر شالیار پخته شده‌است.

این مراسم سه روز به طول می‌انجامدو در این سه روز، اهالی روستا با جمع شدن بر روی پشت‌بام‌ها به نظاره این مراسم باشکوه کهن می‌نشینند، اما روز آخر متفاوت‌تر از دو روز دیگر است و در روز آخر مردم روستا تا شب می‌رقصند و تا ساعاتی از شب را در خانه پیرشالیار به بحث درباره عرفان و آیین پیرشالیار و داستان‌هایی راجع به پیرشالیار و قدمت این مراسم باشکوه سپری می‌کنند و با خواندن دعا و قصیده مراسم را خاتمه می‌دهند.

گفتنی است که  کلمه پیر شالیار از سه بخش پیر+شا+لیار تشکیل شده که هر یک از آنها معنایی جداگانه دارد؛ “پیر” از دیدگاه آیین میتراییسم به کسانی گفته می‌شود که توانسته باشند از ۷ مرحله طریقت میتراییسم گذشته و آن را پشت سر بگذارند نظیر پیر دایانی، پیر غریبه، پیر کومسی و … که به ۹۹ پسر اورامان مشهورند.

“شا” هم به کسانی گفته می‌شد که صاحب شان و شوکت و بزرگی بوده و توانسته باشد رضایت مردم را جلب کرده باشد.

“لیار” بخش سوم کلمه، به معنای وکیل، یاور و جانشین است و در مجموع پیر شالیار نزد مردم به شخصیتی اسطوره‌ای- تاریخی گفته می‌شود که صدها سال پیش می‌زیسته و می‌توان گفت به معنای شاه شاهان یا پیر پیران است.

در متون تاریخی دو دیدگاه متفاوت در رابطه با پیرشالیار وجود دارد. عده‌ای بر این باورند که پیر شالیار یک نفر و عده‌ای نیز معتقدند پیرشالیار دو شخصیت متفاوت بوده است.

پیر شالیار از دیدگاه عامه مردم کسی بوده که تحت تاثیر دین اسلام قرار گرفته، پیر شالیار نام دوم سید مصطفی است که حضرت محمد را به خواب دیده و به اسلام گرویده و پس از گرایش به اسلام، کتاب “معرفت پیر شالیار” اول را تغییر داده و در آن در رابطه با دین اسلام نوشته و نام خود را به مصطفی پسر خداداد تغییر داده است.

پیرشالیار اول

چنان که در کتب تاریخی نیز آمده است، پیرشالیار سیاو پسر جاماسب ۱۵۰ سال پیش از میلاد مسیح در اورامان می‌زیسته است. پیرشالیار اول پیرو آیین زرتشتی بوده و کتاب معرفت پیرشالیار را نوشته است.

پیرشالیار دوم

در کتب تاریخی آمده که پیرشالیار دوم سید مصطفی خداداد است که پس از اشاعه دین اسلام در منطقه اورامان در عصر شیخ عبدالقادر گیلانی در سال ۵۶۱ هجری قمری می‌زیسته و پیرو طریقت قادریه بوده و با افکار و عقاید پیرشالیار سیاو آشنا بوده است. کتاب معرفت را دستکاری کرده و احکامی را که در رابطه با زرتشت بود، حذف و احکام اسلام را در آن نوشته است.

مراسم پیرشالیار با گذر از هزاره‌های پیچ در پیچ تاریخی توانسته خود را از باد فراموشی برهاند و هنوز که هنوز است نمادی برای برآوردن خیال و آمال و آرزوهای مردم بوده است و او را پیری می‌دانند که حکیم و شفابخش است.

منبع:ایسنا