«تیرماهسیزده» شب تفال در گاهشماری گیلان
«تیرماهسیزده» در منطقه شرق گیلان بسیار رواج دارد، این مراسم بهدلیل شرایط اجتماعی مدتی از رونق افتاده بود و میثم نواییان مسئول موزه باستانشناسی رشت و دانشجوی دکتری باستانشناسی با برگزاری آن در خانه شخصی خود در سال ۱۳۸۶ باعث یادآوری و باززندهسازی آن برای مردم منطقه شد، خوشبختانه با استقبال خوب و با استمرار آن هر سال گسترش پیدا کرد و در سال ۱۳۸۸ کتاب «تیرماهسیزده» را به چاپ رساند و در سال ۱۳۹۱ آن را در فهرست آثار ملی ثبت کرد.
او در سال ۱۳۹۱ موضوع را در شورای ثبت ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی گیلان مطرح کرد و این موضوع در همایش چهارمحال و بختیاری آیین «تیرماهسیزده» به شماره ۲۳۶ بهعنوان میراث معنوی کشور به ثبت رسید. در سال ۱۳۹۱ جشن ملی شدن «تیرماهسیزده» برگزار شد، علاوه بر تجدید چاپ کتاب «تیرماهسیزده» با اشاعه این میراث معنوی، سال بعد این مراسم در بسیاری از نقاط گیلان برپا شد که شاهد پاسداشت و نهادینهشدن این آیین در میان آحاد جامعه بودیم.
لطفا در خصوص وجه تسمیه و روایتهای این شب توضیح دهید؟
در خصوص «تیرماهسیزده» روایتهای مختلفی است که آرش کمانگیر تیر خودش را در این شب رها کرده و یا آیین بارانخواهی از دیگر روایتهای این روز است زیرا کلمه آبان از آب میآید و به معنی پاییز است. در خصوص نگرش اساطیری این روز غلبه ستاره آلفا بر دیواَپوش بوده است.در ستارهشناسی دیواپوش یا دیو خشکسالی در صورت فلکی عقرب زردرنگ است و نماد خشکسالی در تابستان است. ستاره آلفا یا کلبه اکبر آبیرنگ بوده و نماد شهرهای یمانی است. در افق زمانی که نزدیک به پاییز میشویم ستاره یمانی بالا میآید و ستاره اپوش به پایین میرود و این در تصور مردم قدیم جنگ میان ستاره اپوش و ستاره شهرهای یمانی بوده که در سه مرحله انجام میشده، در مرحله اول ستاره یمانی شکست خورده و در مرحله دوم مساوی میشدند و در مرحله سوم اپوش شکست میخورد که این شکست مصادف با بارانهای آبان ماه است.
مراسم و آیینهای مربوط به این شب چگونه برگزار میشده است؟
در این شب در خانه بزرگان جمع میشدند و پسر اول خانواده یا دختری نابالغ از چشمه آب میآورد، در حال برگشتن نباید با کسی حرف میزد و به پشت سر نگاه میکرد. همزمان با رسیدن به خانه، امیریخوان در خانه اشعاری مانند «آب بویم و فرزند لاله کویم، یک سر به کوه و صد سر به دریا فرویم، راز هزار ساله را به تو بگویم» را میخواند و سپس وارد خانه میشد. پس از وارد شدن یک سوزن در داخل آب میانداخت تا با انجام این کار موجودات ماورا طبیعی از آب خارج شوند و فال خراب نشود و در حین انداختن سوزن در داخل آب نیز شعری خوانده میشد، سپس هر یک از حاضران در داخل یک کوزه یک انگشتر میانداخت و پسر بزرگ خانواده یا دختر نابالغ در حین خواندن امیرخوان یک انگشتر بیرون میآورد و صاحب انگشتر با توجه به شعری که خوانده میشود، با تعبیر خود از آن به فال مقدرش پی میبرد.
فردای «تیرماهسیزده» دامداران با احترام بیشتر و با ذکر صلوات به دامها نمک میدهند که به آن لال نمک میگویند و بر این باور هستند که این مراسم، دام هایشان را از بیماری دور میکند.
رسم دیگری وجود داشته به اسم کلیدانداختن؛ در گذشته کلیدهای چوبی «کلیمار» و یا «ماشه زغالگیر» را زیر پا گذاشته و دستهایشان را حالت اقامه میگرفتند و نیت میکردند و پس از برداشتن دست از گوش در اولین حرفهایی که ردوبدل میشده بر خیر یا شر بودن نیتشان پی میبرند که به این فالگوش ایستادن میگفتند. لالِ شوش را میتوان از دیگر باورهای این روز برشمرد، ترکهای چوبی که نقش زایش و باروری دارد به درخت یا زن نابارور و همچنین دختر دمبخت میزدند تا گشایش حاصل شود.
منبع:میراث آریا