هرمزاردشیر را دریابید!
«از یک سو با آنکه ۸۹ سال از ثبت ملی “هرمزاردشیر” میگذرد، اما آن محوطه هنوز حریم و عرصه تعیینشدهای ندارد. از سوی دیگر در تصاویر هوایی آندره گدارِ فرانسوی که در سال ۱۳۲۵ به سفارش وزارت فرهنگ و هنر و سازمان زمینشناسیِ اهواز ثبت شدند، سازهها و گسترههای بسیاری از هرمزاردشیر دیده میشود، اما امروز نشانههای آن را فقط در تپه آسیاباد و بوستان کوهساران میتوان جستوجو کرد.»
در یادداشتی که اشکان زارعی – پژوهشگر میراث فرهنگی و کارشناس تاریخ – همزمان با ۲۴ شهریور سالروز ثبت ملی محوطه «هرمزاردشیر» در اختیار ایسنا قرار داده به بررسی نقش افکار عمومی و آشکار شدن آن از دوره قاجار و به خصوص از زمان وقوع انقلاب مشروطه پرداخته است، به حدی که آن را بزرگترین مشروطه میداند.
او در یادداشت خود نوشته است: «شهر باستانی هرمزاردشیر٬ ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ خورشیدی از سوی «وزارت اوقاف و صنایع مستظرفه» در سیاهه آفرینههای (فهرست آثار) ملی جای گرفت تا بدین گونه یادمانهای بهجامانده آن از دستدرازی و ویرانی در پناه ماند٬ مردم نیز با پیشینه این شهر آشنا شوند. شوربختانه در همه این سالها هرمزاردشیر که اهواز کنونی بر روی ویرانههای آن ساخته شده گمنام و تنها رها شده است٬ نه کاوشی پیرامون آن انجام گرفته و نه به شایستگی شناسانده شده است. در حالی که این شهر روزگاری نامی باشکوه و جایگاهی ارزنده داشت.
ابنحوقل درصوره الارض میگوید: «اهواز شهری است معروف به هرمزاردشیر٬ ولایتی بزرگ و ناحیهای پهناور و وسیع دارد.»
به گفته جیهانی نیز در کتاب اشکالالعالم٬ «اهواز٬ نام هرمزشهر است که جمله شهرها را در آن ولایت به آن نسبت میدهند.»
برخی از رخدادنگاران (واقعهنویسان) ساخت آن را به دست اشکانیان و بعضی دیگر به فرمان اردشیر ساسانی میدانند. در مرآتالبلدان آمده است «در دوره ایلام٬ شهر اوکسین در حدود آن بوده است که کلمه اوکسی٬ هوز٬ هوج و خوز از یک ریشه هستند. اشکانیان این شهر را تجدید بنا کرده٬ سپس اردشیر آن را دوباره ساخته است.»
حمزه اصفهانی نیز در رویه (صفحه) ۴۵ کتاب سنیملوکالارض والانبیا مینویسد: «اردشیر ساسانی شهر اهواز را پیافکند و سد بزرگی بر کارون بنا نهاد.»
آنچه روشن است هرمزاردشیر پیش از اسلام٬ فراتر از گستره کنونی اهواز٬ شهری پرآوازه بوده است. مردمانش بیشتر به کشاورزی و دادوستد کالا پرداخته٬ به گفته محمدعلی امام شوشتری: «شکر٬ خرما و پارچههای ابریشمی آن به اطراف عالم مانند چین٬ هند و آفریقا صادر میشد و مردمش توانگر و ثروتمند بودند.»
همچنین مقدسی از انبوه کارگاههای پارچهبافی تا هنگام خلافت عباسی نام میبرد. اسماعیل ابوالفدا نیز از «باغهای عالی٬ انواع اشجار و زراعت نیشکر» میگوید.
بیشتر شهرهای ساسانی دارای دو چهره دایرهای و مستطیلی بودند. در این زمینه اگر چه ساختار هرمزاردشیر به درستی روشن نیست اما از آنجا که این شهر از هفتپیرون( چنیبه ) تا زرگان در خاور ( شرق) کارون و در باختر( غرب) رودخانه نیز تا مراونه و حمیدیه پیش رفته بود٬ میتوان ریخت (شکل و ظاهر) آن را مستطیلی پنداشت که چهار دروازه داشت و با الگوبرداری از شهر انطاکیه خیابانهای بزرگتر٬ خیابانهای کوچکتر را مانند رویه شطرنج از هم جدا میکردند.
به گفته نگارنده کتاب مجمل التواریخ در رویه ۶۱ کتاب٬ این شهر دو بخش جداگانه٬ ویژه بزرگان مانند دبیران٬ موبدان و ارتشیان داشت که آن را «هرمشیر» و بخش دیگر به نام هوجستانوازار «خوزستانبازار» که در آن بازرگانان٬ کشاورزان٬ پیشهوران و سایر مردم زندگی میکردند. همچنین در این شهر آتشکده کاروانسرا٬ سربازخانه٬ انبار٬ بازار وزمینهای کشاورزی دیده میشد.
هرمزاردشیر یعنی شهری که از مهر و پشتیبانی خداوند و شاه برخودار است. برپایه دستنوشتههای پهلوی و گیتاشناسانی چون بلاذری وابن حوقل از این شهر با نامهای رامشهر، رامهرمزد و راماردشیر نیز یاد شده است.
با آمدن اسلام به ایران٬ بخش بزرگان این شهر به دست اعراب ویران شد اما هوجستان وازار پابرجا مانده آن را «سوقالاهواز» یعنی بازار هوزیها نامیدند و پس از اندکی این نام به همه شهر گفته شد. در همین زمینه ابومنصور جوالیقی در سده پنجم قمری چامهای را از «جریر» چکامهسرای عرب در سده نخست اسلامی آورده که نشان میدهد نام اهواز در میان اعراب نیز با «ه» نوشته میشد: «سیرو ابنی العم فالاهواز منزلکم/و نهر تیری فما تعرفکم المعرب»
فخرالدین اسعد گرگانی نیز در سده پنجم در چامهای(شعری) از اهواز سخن گفته است: «یکی زان شهرها اهواز ماندست/کش او آنگاه شهر رامخواندست»
به گواه گزارشنویسان تاریخی این شهر تا سده ششم هجری کرسی خوزستان بوده است٬ چنانکه ابوسعد سمعانی «اهواز را شهری مشهور دانسته که دانشمندان٬ بزرگان و بازرگانان بسیاری در آن زندگی میکنند.» در این زمینه باید از پزشک و روانشناس نامدار سده چهارم علیابنمجوسی اهوازی نویسنده «کتاب ملکی» نام برد که نیاکان زرتشتی داشت و همچنین ابونواس که در سده دوم هجری از مادری زاگرسنشین به نام گلبان در اهواز زاده شد. به گفته ابنالبشارمقدسی، اهواز یکی از اسقفنشینهای ترسایی ( مسیحی) به شمار آمده٬ در کنار صابیئن مندایی، زرتشتیان و مسلمانان زندگی میکردند که این نکته فرهنگ همزیستی و آشتیجویانه شهروندان آن را نشان میدهد.
یکی از شاهکارهای مهرازی ( معماری) هرمزاردشیر سد شادروان است که در روزگار ساسانیان ساخته شده و تا سده پنجم پابرجا بوده است. این سد یک کیلومتر درازا و سه دریچه داشت که زمینهای پیرامون خود را به کمک سه جوی آبیاری کرده، هنگام بروز سیل دریچههای آن باز میشد تا از بالا آمدن آب جلوگیری کند.
یاقوت حموی در رویه ۳۶۴ کتاب معجمالبلدان در اینباره مینویسد: «بر رودخانه بزرگ کارون شادروان نیکو و شگفتانگیز با سنگ چینی هندسی٬ هنرمندانه استوار شده است که آب را نگاه داشته٬ به چند نهر بخشبندی میکند.» امروزه نشانههایی از این سد بر بستر رودخانه کارون در نزدیکی پل سیاه اهواز دیده میشود.
یکی دیگر از ویژگیهای هرمزاردشیر که شوند (دلیل) سرسبزی و خرمی آن به شمار میآمد جاری شدن رود شاهگرد «شاهجرد» بود که شهر را به دو بخش خاوری و باختری دستهبندی کرده با پل آجری هندوان به هم پیوند میداد.
هرمزاردشیر ساسانی به شوندهای (علت) زیادی مانند جنگها و جنبشهایی مانند صاحبالزنج٬ دیلمیان و صفاریان، گسترش بیماری وبا و طاعون٬ جابهجایی پایتخت استان به شوشتر٬ شکسته شدن سد شادروان٬ برگشتن رودخانه مشرگان (مسرقان) از جوی خود٬ از پیشرفت بازایستاده٬ مردمانش پراکنده شدند. به گونهای که اهواز از سده ششم روبه ویرانی نهاده تا سده چهاردهم هجری آبادانی به خود ندید.
چنانکه رویدادنگاران و سفرنامه نویسان سده ۱۰ تا ۱۳ هجری مانند میرزا مهدیخان استر آبادی٬ میرزا محمدصادق موسوی٬ اسکندربیگ ترکمان٬ سرهنگ لافتوس٬ سرهنری لایارد٬ کلمنت اوگاستس٬ حاج عبدالغفارنجمالملک و…در کتابهای خود از اهواز نامی نبرده یا آن را دهکورهای دیدهاند. برای نمونه مادام ژان دیولافوا که ۱۳۶ سال پیش در سال ۱۸۸۷ به ناچار سه روز در اهواز بوده در رویه ۷۲۵ کتاب «ایران٬ کلده وشوش» میگوید: «اهواز در دوره سلطنت ساسانیان شهری بزرگ و آباد بوده ولی اکنون بیش از بیست الی سی خانه خراب ندارد.» به گفته وی، در رویه ۷۲۷ کتاب نیز «این شهر بیش از دویست نفر سکنه ندارد که همه فقیرند و با نهایت سختی زندگی میکنند».
لرد کرزن نیز دو سال پس از خانم دیولافوا در صفحه ۴۲۵ کتاب ایران و قضیه ایران٬ اهواز را روستایی دیده «که چند خانه گلی و حصیری پراکنده با جمعیتی نزدیک به هفتصد نفر دارد.»
با آنکه ۸۹ سال از ثبت ملی هرمزاردشیر میگذرد هنوز حریم و عرصه آن روشن نشده٬ که این خود زمینه را برای نابود شدن یادمانهای این شهر پدید آورده است٬ چنانکه تا سال ۱۳۲۵ خورشیدی بر پایه فرتورهای (عکس) هوایی که آندره گدار فرانسوی به سفارش وزارت فرهنگ و هنر و همچنین سازمان زمین شناسی از اهواز گرفت سازهها و گسترههای بسیاری از هرمزاردشیر دیده میشود اما اکنون نشانههای آن را تنها در تپه آسیاآباد و بوستان کوهساران میتوان جستوجو کرد.
البته در یک دهه گذشته در منطقه ۷ شهرداری اهواز دیوارها٬ لایهها و آوندهای سفالی بسیار در پی کندهکاریها در کوی۲۰ متری شهرداری٬ خرمکوشک و گذرگاه قطارشهری پیدا شده است چنانکه در سال ۱۳۸۶ گروه باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی به نام دکتر چگینی٬ مهندس رایتیمقدم٬ صابری٬ جوادی و عبیدی باشندگی ( وجود) چنین شهری را در میدان خلیج فارس اهواز پذیرفتند. اما افسوس که با بیمهری و بی خیالی اداره کل میراث فرهنگی خوزستان٬ شهرداری اهواز و سایر نهادهای دولتی به آسانی نادیده انگاشته شدهاند.
به راستی اگر هرمزاردشیر در هر گوشه دیگری از جهان بود٬ آن را کاویده و گرامی نمیداشتند؟ با ارجگذاری به پیشینه سرافرازانه چنین شهری٬ غرور٬ آرمان و شادابی را در میان شهروندان فراهم نمیکردند؟ پرداختن به هرمز اردشیراز یک سو ناگفتههای تاریخی بسیاری را بازگو میکند و از سوی دیگر زمینه را برای شکوفایی و گسترش گردشگری آماده میسازد.
در آستانه سالگرد ثبت ملی هرمزاردشیر٬ این شهر را فراموش نکنیم تا مردم اهواز با سرگذشت راستین شهر خود آشنا شده٬ راه بر دروغگویان تاریخ بسته شود٬ آنانی که این شهر را باور ندارند٬ همانهایی که همواره در کمین نشستهاند تا با دستکاری درگذشته و افزودن پسوند و پیشوند پیشینه هرمزاردشیر را وارونه سازند این شهر را دریابید که بیگمان فردا دیر است.»
منابع: «صورهالارض. ابنحوقل»، «معجمالبلدان. یاقوت حموی»، «احسنالتقاسیم. مقدسی»، «فتوحالبلدان .بلاذری»، «تقویم البلدان٬ عمادالدین اسماعیل ابوالفدا»، «کتاب الانساب٬ ابوسعد سمعانی»، «تاریخ پانصدساله خوزستان .احمد کسروی»، «نگاهی به تاریخ خوزستان. ایرج افشار سیستانی»، «خوزستان ٬ کهگیلویه و ممسنی.احمد اقتداری»، «شهرهای ایران در دوره پارتیان و ساسانیان. پیگلوسکایا»، «جغرافیای تاریخی خوزستان. حاج کاظم پور کاظم»، «تاریخ اهواز٬ محمد تقیزاده»، «سرزمینهای خلافت شرقی، لسترنج» و «خوزستان در نامواژههای آن، عبدالرحمان عمادی».