قلعه وشاق، دژی استوار در دل کوههای فلات مرکزی ایران
قلعه تاریخی وشاق از جمله آثار تاریخی شهرستان نطنز است که در فهرست میراثفرهنگی ایران زمین به ثبت رسیده است.
بهدلیل پیشینه کهن و رمز آلود این اثر هنوز اطلاعات دقیقی از دوره ساخت آن در دست نیست، لکن از بررسی منابع تاریخی چنین به دست میآید که این قلعه از دوران حکومت اسماعیلیه (همزمان با دوره سلجوقیان سدههای پنجم و ششم هجریقمری) وجود داشته است.
درباره وجه تسمیه این قلعه، تنها ماخذ تاریخی قابل ذکر کتاب جغرافیای تاریخی «نزهت القلوب» نوشته حمدالله مستوفی متعلق به دوران مغول به ایران (سده هفتم هجری قمری) است.
حمدالله مستوفی در اثر خود نام قدیم این قلعه را «کمرت» ذکر میکند که به تدریج «وشاق» شهرت یافته است او در اینباره مینویسد: «وشاق قلعهای است در ولایت نطنز، در اول آن را کمرت گفتندی، چون وشاق در آنجا حاکم شد به وشاق معروف گشت.»
در «نزهه القلوب» همچنین در اینباره به شعری از «نجیبالدین جربادقانی» (وفات ۶۵۵ هجری قمری) اشاره میکند که در خصوص قلعه وشاق گوید:
«چه سرکشی که بهر صبحدم بهگاه طلوع/ درآید از کمرت پای آفتاب به سنگ»
این شعر جربادقانی که در دربار اتابکان (پیش از یورش مغولان به ایران) به سرودن شعر اشتغال داشت اثبات میکند که این دژ در پیش از دوران ایلخانی نیز شهرت زیادی داشته و بلندای دست نیافتنی آن زبانزد بوده است.
در دوران معاصر، ماکسیم سیرو، ایرانشناس اروپایی که بهدنبال مستندسازی راههای تاریخی اصفهان بوده است نیز در دیدارش از این قلعه در بیش از هفتاد سال قبل به ویژگیهای این دژ کوهستانی اشاره کرده است که خود نشان میدهد که احتمالا او نیز این دژ را از نزدیک دیده و با توجه به اهمیت این موضوع در کتاب مشهورش «در مسیرهای راههای باستانی اصفهان» به آن پرداخته است.
او همچنین در این اثر مشهور به صعودهای متعدد سوداگران مواریث به این دژ سترگ و سرقت کاشیهای زرینفام آن اشاره کرده و همچنین به کاربرد این دژ بهعنوان پناهگاه جنبش اسماعیلیه نیز اشاره داشته و مینویسد: «این آشیانه عقاب جدا انسان را تحت تأثیر قرار میدهد به گونهایی که این قلعه مستحکم از یکصد و پنجاه کیلومتری دیده میشود، همچنین میگویند اینجا یکی از پناهگاههای فرقه حشاشین بوده که بعدها بهصورت یک قلعه نظامی درآمده و پس از آن سالها کمینگاه راهزنان بوده که از آنجا مدتها پس از آن که کاروانها نزدیک شوند در کمین مینشستند.
منابع تاریخی همچنین گزارش میدهند: «در عهد حکومت سلطان ابوسعید (آخرین ایلخلان مغول) ابوسعید در این قلعه (سال ۷۳۴ هجریقمری) زندانی امیرمحمد قوشچی یکی از صاحبان تیول منطقه نطنز شد که به وسیله «امیرمحمدشاه اینجو» حاکم معزول فارس به نافرمانی از مغولان تحریک شده بود.»
همچنین در تاریخچه ساخت قلعه وشاق ماجرایی نیز به این شرح نقل میشود که در عصر صفویان حاکم نطنز که از سوی شاه عباس منصوب شده بود، شخصی بود به نام امیربیک. بنای تاریخی گنبد باز نیز از آثار معماری این حاکم مقتدر بوده است. پس از مرگ امیربیک، بین دو تن از فرزندان او، بر سر جانشینی پدر نزاع در میگیرد. در این میان برادری که اقتدار بیشتری داشته حکومت را از آن خود میکند و برادر دیگر موسوم به شاهعلیوشاق رسم یاغیگری را پیشه میسازد. وی به دامنههای کرکس میگریزد و قلعهای را در یکی از صعب العبورترین قلههای نزدیک به روستای اوره بنا می کند.
سازندگان این قلعه برای تهیه مصالح، از مسیری در جهت مخالف روستای اوره، عبور و مرور و با روستای عباسآباد ارتباط برقرار میکردهاند. آنان سالهای طولانی برای تامین نیازمندیهای خود، به روستاهای اطراف از جمله روستای اوره، حمله کرده و به غارت اموال مردم میپرداختهاند.
این تاریخچه نمیتواند نسبت به ابتدای ساخت قلعه وشاق صحت داشته باشد. بلکه تنها میتواند استفادههای بعدی از قلعه وشاق را در دورههای بعدی تاریخی نمایان سازد.
همانطور که گفته شد، موقعیت قلعه وشاق طوری است که دسترسی به بنای اصلی قلعه به سادگی میسر نیست. براساس شواهد و اسناد موجود، قلعه وشاق و بناهای پائین قلعه که به درهای موسوم به روباه ختم میشود، در سده هشتم هجری از جمله اماکن معمور و مسکون بوده است.
قلعه وشاق براساس تمهیدات اندیشیده شده در سال ۱۳۹۹ خورشیدی پس از مستندسازی و تدوین پرونده، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. لذا هم اکنون میطلبد مسئولین برای کاوش و بررسیهای باستانشناسی، توجه بیشتری داشته و اعتباراتی را برای این بنای با شکوه و ارزشمند تاریخی در نظر بگیرند.