نوروز ، یک جشن ملی کامل از عصر باستان
از عصر باستان و تمدن های بین النهرین تا دوران پرشکوه هخامنشی نوروز تکامل یافت و در دوران حکومت ساسانیان به اوج رسید و حتی حمله اعراب آن را از فرهنگ پارسی پاک نکرد و این میراث باشکوه به دوران حاضر رسید.
به گزارش خبرنگار ایمنا، هزاران سال است که در یک روز خاص و برای یک اتفاق خاص در سرزمینی که فلات ایران نامیده میشود، جشنی برپا میشود از جنس نو شدن، یکی شدن و تغییر به سمت پیروزی و بهروزی، تغییر از سرما و سفیدی به طراوت و سرسبزی. ماندگاری این نوروز باستانی جزء عجایب تاریخ ایران است، این سرزمین در چهارراه شرق به غرب و جنوب به شمال کره زمین قرار دارد و بیگانگان بارها بر سرش تاختهاند و گاهی تحت تاثیر کشورگشاییهای حاکمان خودش قرار گرفته اما آنچه پایدار از دل تاریخ به دنیای مدرن این سرزمین رسیده، همین جشن نوروز است.
برای ریشه یابی نوروز باید به سراغ جشن سال نو بابلیها یعنی “زگموک” رفت. تمدن بابِل در جنوب میان رودان در بازه تاریخی اوایل هزاره دوم پیش از میلاد تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد به عنوان باشکوهترین تمدن دنیای باستان شناخته میشود که در نهایت کوروش هخامنشی پایتخت آن را فتح کرد. جشن سال نو بابلیها در ابتدای بهار و با تشریفات خاصی برگزار میشد و حتی کمبوجیه، پسر کوچک کوروش در زمان برگزاری این جشن به سرزمین بابل سفر میکرده است. به گواه صاحب نظران جشن زگموک ریشه در دوران سومریها دارد.
به این ترتیب بر اساس شواهد موجود میتوان گفت که ریشههای نوروز به تمدنهای بین النهرین باز میگردد. در آسیای میانه و بخشهایی از آسیای غربی دو عید آفرینش در اوایل پاییز و عید رستاخیزی که در آغاز بهار، برگزار میشدهاست. بعدها دو عید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گردیده و در ابتدای بهار جشنی برای نکوهش این ایاد برپا میگشته. با در نظر گرفتن تمام این ریشهها و اضافه کردن نمادهای مذهبی دین زرتشت، در عهد هخامنشیان عید کامل به نام نوروز برای جشن گرفتن سال نو شکل گرفت.
ایرانیان از دوران باستان توانایی بالایی در علم نجوم و اخترشناسی داشتند و جز معدود ملتهای دارای تقویم بودند. رصد ستارهها توسط نیاکان ما باعث شد تا آنها نقطهای به نام اعتدال بهاری و یا به عبارتی نقطهای که روز و شب با هم برابر میشوند را پیدا کنند. این نقطه و این روز نوید آغاز فصل بهار و کشت و زرع را میداد. به همین دلیل آن را نو روز نام نهادند و پس از جشن و شادی و سرور به کار و تلاش مشغول شدند. در نهایت روز هرمز (اولین روز هر ماه) فروردین ماه از پیش از تاریخ این سرزمین روز میمون شناخته شد.
علی بلوکباشی درباره رابطه ایرانیان و ایجاد گاهشماری به سنگی به نام “سنگ اندازهگیری” که درست در میان چهار ستون کاخ شورا و کاخ جمشید در تخت جمشید است اشاره کرده است. این سنگ اندکی اُریب در زمین کار گذاشته شده است و موقعیت کل صفۀ تخت جمشید را نسبت به کوهی نشان میدهد که تخت جمشید در پایش قرار گرفته است و خورشید به هنگام طلوع از پشت آن سر برمیآورد. این سنگ یک ساعت آفتابی گاهنما است که شادروان یحیی ذکاء راز و رمز و کارکرد آن را در نشان دادن برآمدن و طلوع خورشید در روز اول نوروز در آغاز فروردین میداند.
بنابر تحقیق این دانشمند ایرانی، در آغاز نوروز سایۀ آفتاب سر ساعتی معین از ستیغ کوه بر روی این سنگ میافتد و خط شعاع خورشید از گوشهای از سنگ که دارای عالمت کوچکی است تا مرکز دایرهای که بر روی سنگ حک شده است، نمایان میشود. در این هنگام، بنابر یافتهها شاه هخامنشی و بزرگان و همراهان او با طلوع خورشید و درخشش پرتو آن، نخستین روز از سال نو را جشن میگرفتند.
به عقیده بلوک باشی این سنگ گاهنما که بر آمدن خورشید و نخستین پرتو آن را در بامداد اول فروردین مینمود، ظاهراً باید در اواخر دورۀ پادشاهی داریوش کار گذاشته شده باشد، چون به سبب کاربرد گاهشماریهای چندگانه در ایران باستان، زمان برپایی جشن نوروز در دورۀ هخامنشی میان دانشمندان ایرانی و ایران شناسان خارجی مورد اختلاف است. در اوایل دورە شاهنشاهی هخامنشی پیش از زمان وامگیری گاهشماری خورشیدی از مصر قدیم در ۴۸۵ پ.م، از میان فصول چهارگانه، بنا بر نظری نوروز را در مزداکدۀ امپراتوری هخامنشی نظری در آغاز پاییز و بنا بر نظری دیگر در آغاز تابستان جشن میگرفتهاند. در اواخر پادشاهی داریوش بود که اعتدال بهاری در اول فروردین را نوروز و آغاز سال نو گرفتند.
بدین ترتیب نوروز در ایران باستان تقریباً به همان شکلی درآمد که امروزه نیز آن را جشن میگیریم. در زمان اشکانیان هم نوروز هر ساله با شور و شوق بسیار بیشتری میان مردم جشن گرفته میشد. در واقع میتوان گفت در زمان اشکانیان نوروز جشنی همهگیر شد و تمام مردم در سرزمین تحت حاکمیت اشکانیان و حتی سرزمینهای همسایه این آئین برگزار میشد. اشکانیان به دلیل فرم خاص حکومتی که داشتند، آزادی عمل مردم را بیشتر گذاشتند و هر منطقه به شیوه خاص خودش آئین نوروز را برگزار میکرد.
در زمان ساسانیان هم نوروز باشکوه و با برکت برگزار شد، علیرغم اینکه ساسانیان زرتشتی بودند اما نوروز به عنوان یک جشن ملی توسط همه اقوام ایرانی برپا میشد و از همان زمان نقطه مشترک تمام ایرانیان و یک جشن ملی کامل بود. در زمان ساسانی پنج روز اول فروردین به عنوان نوروز کوچک و در بین عامه مردم نکوهش میشده. نوروز بزرگ در ششم فررودین با داستانی از زرتشتیان گره خورده بود و پیروان این آئین به خصوص موبدان در این روز جشنهای بزرگی میگرفتهاند.
از زمان ایران باستان آئینهای نوروزی مانند سبزه پرودن یا نو کردن لباس و خانه و غیره وجود داشته است. اما با گذر سالیان سال بسیاری از آئینهای نوروزی مانند “کوسه برنشین”، “کوزه شکستن” و یا “میر نوروزی” از بین رفتهاند و دیگر در کمتر جایی اجرا میشوند.
سالها از ایران باستان و نوروز گذشت، در دوره اسلامی و در زمان سلطنت ملک شاه سلجوقی تقویم ایرانیان توسط خیام بازبینی شد. خیام چرخش زمین به دور خورشید را بر پایه رصدی که در رصدخانه بخارا، ری و نیمروز (زابل امروزی) انجام میدهد، چرخش زمین به دور خورشید را تا ۱۶ رقم اعشار محاسبه میکند. خیام موفق میشود با این پژوهشها در سه اقلیم متفاوت دقیقترین تقویم جهان که به تقویم جلالی مشهور است را به ثمر برساند. این تقویم به عنوان دقیقترین تقویم دنیا همچنان بدون خطا کار میکند.
بدین ترتیب اعتدال بهاری با کمترین میزان خطا سنجیده شد و حتی زمان دقیق آغاز بهار نیز قابل محاسبه بود. آن چیزی که در تمام این تغییر و تحولات ثابت ماند یک رویداد ملی، یک اتفاق بزرگ ملی و عیدی برای تمام ایرانیان بود. میراث نوروز در دوران اسلامی، در عصر خلفای عباسی، در حمله مغول، در زمان صفویان و در تاریخ مدرن ایران دوام آورد و به مردم امروز رسید. ریشه یابی نوروز و نگاهی به پیشینه این جشن بزرگ ملی در فلات ایران که امروزه برگزاری آن گسترهای بیش از ۱۴ کشور را دربرمی گیرد، نشان میدهد که چگونه این جشن شکل گرفت، تکامل یافت و پایدار ماند.
منبع:ایمنا