نوشته‌ها

آش اسفندی، آشی با طعم باورهای کهن مردم دلیجان

آش اسفندی یکی از آداب و رسوم کهن مردم شهرستان دلیجان است که برای احیای این سنت، در چند سال اخیر جشنواره آش اسفندی برگزار می‌شود.در پخت این آش مغذی از انواع حبوبات مثل عدس، نخود، لوبیا، برنج، ماش، انواع آجیل‌ها از جمله مغز گردو، مغز بادام و مغز زردآلو، برگه آلو و زردآلو و ادویه‌های معطر استفاده می‌شود.

در دلیجان اغلبِ تازه دامادها هدایای ویژه‌ای به نام اسفندی را به عروس و خانواده‌اش پیش‌کش می‌کردند. (هم اکنون داماد به جای هدیه اسفندی، شب یلدا هدایای خود را تقدیم عروس می‌کند.)

در سال‌های نه چندان دور، شب اسفندی را به اسفندیار ارتباط می‌دادند و باور داشتند که در این شب، اسفندیارمذ، رویین‌تن که با اسب سیاه کشته شد، با اسب سفید می‌آید. اسب سیاه او را به جهان زیرین ببرد و اسب سفید بازگرداند، پس با چسباندن سبزه به سردر خانه به پیشوازش رفته (مراسم علفه) و در ورودی خانه هم جو می‌ریختند تا اسب اسفندیار بخورد.  دیگی از آش اسفندی هم شب تا صبح در تنور می‌گذاشتند تا در آن سال تنور خانه گرم بماند و آش اسفندی را می‌خوردند تا در طول سال سرما نخورند.

جشن سوری

از دیگر جشن‌هایی که در ایران باستان برای پیش درآمد یا پیش‌واز نوروز برگزار می‌شده، جشن سوری ‌است. سوری به یک معنی سرخی است و اشاره به سرخی آتشی است که در این روز می‌افروخته‌اند. در تاریخ بخارا آمده ‌است: «چون امیر سدید منصوربن نوح به ملک نشست، هنوز سال تمام نشده بود که در شب سوری چنان‌که عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند.»

این آتش را در شب سوری برای گریزاندن سرما و فراخوانی گرما، آن هم بیشتر بر روی بام‌ها می‌افروختند که هم شگون داشته و هم به باور پیشینیان، تنوره آتش و دود بر بام‌ها، فروهر و روان  درگذشتگان را به خانه‌های خود رهنمون می‌کرده‌ است.

مردم شهرستان دلیجان نیز در گذشته‌های نه چندان دور توده‌هایی از بوته خودروی بیابانی و… فراهم و نزدیک یکدیگر قرار می‌دادند. زن، مرد، پیر و جوان در حیاط خانه یا کوچه‌ها، از روی آتش می‌پریدند و گرد آن می‌چرخیدند و به دست‌افشانی و پایکوبی می‌پرداختند. علاوه بر آتش افروزی و جشن و سرور، از بام خانه بالا می‌رفتند و کوزه‌ای آب ندیده با خود می‌بردند و از آنجا به زمین می‌ریختند و کوزه را می‌شکستند.

گذشتگان باور داشتند که بلاها را در کوزه انباشته کرده‌اند و وقتی کوزه را بشکنند آن بلا نابود می‌شود. ( آن‌ها بر این باور بودند که کوزه کهنه و شکسته فقر می‌آورد کوزه‌هایی را که کهنه بودند و یا شکسته و ترکی در آنها بود  بر زمین می‌زدند.)

یکی دیگر از مراسم چهارشنبه سوری که تا همین سال‌های پیش نیز مرسوم بود مراسم کَم‌زنی بود. یک یا دو نفر در حالی که خود را با چادری می‌پوشاندند، الک یا بادیه‌ای  را به دست می‌گرفتند  و پشت در خانه‌ها با قاشق بر آن می‌زدند تا در خانه باز شود و صاحب خانه چیزی به آن‌ها هدیه دهد. صاحب خانه نیز معمولا آنها را بی‌نصیب نمی‌گذاشت، و از آنان اجابت دعا و گشایش کار را خواستار می‌شد. این هدایا بیشتر آجیل شور و شیرین و خشکبار، قند و شیرینی و… بود.

آئین‌ها و مراسم نوروز 

قاشق زنان در حین انجام این کار اصلا حرفی نمی‌زدند تا شناخته نشوند، در برخی موارد که صاحبخانه قاشق زنان را شناسایی می‌کرد برای شوخی و خنده ظرف آبی را بر سر آنها خالی می‌کرد. قاشق زنان نیز آن چه را جمع‌آوری می‌کردند متبرک می‌دانستند و بقیه را در آن شریک می‌کردند.آیین قاشق‌زنی برگرفته از این باور است که فروهر نیک درگذشتگان در پایان سال به میان زندگان بازگشته و به شکل افرادی که رویشان پوشیده است به خانه بازماندگان سر می‌زنند و زندگان برای یادبود و برکت به آنان هدیه‌ای می‌دهند.در زند اوستا آمده است که پنج روز آخر سال تا روز پنجم فروردین فَروَهَر گذشتگان رها می‌شوند. بر این اساس برای خشنودیِ روان آنها و نیز آمادگی برای نو شدن سال، باید خانه‌ها تمیز باشد، اهل خانه کدورت‌ها را به دور می‌ریزند و همگی جامه‌های زیبا و نو بر تن می‌کنند. هم اکنون نیز در ساعات پایانی سال بیشتر اهالی بر سر مزار درگذشتگان رفته و برای آمرزش آنها فاتحه می‌خوانند و دعا می‌کنند.

برای تمیز کردن و خانه تکانی تمام بانوان دلیجانی دست به کار می‌شدند، گرد و خاک و سیاهی را از در و دیوارهای کاهگلی اتاق ها می‌زدودند و برای بر طرف کردن سیاهی که از دود اجاق و آتش بر دیوارها بر جای مانده بود، خاک سفید رنگ یا گچ را با آب مخلوط می‌کردند و با پارچه  و یا نرمه جارو  بر دیوارها می‌مالیدند و دیوارها را سفید می‌کردند.

در روزی مشخص نیز دختران و زنان خانواده به خانه پدر بزرگ‌ها می‌رفتند و با کمک یکدیگر خانه تکانی می‌کردند و در کنار آنها به گفتگو و خنده و شادی می‌پرداختند.

برای سفره هفت‌سین  و پذیرایی از مهمانان، سبزه  سبز می‌کردند، نان می‌پختند، گندم‌های خیسانده در آب پنیر را با شاهدانه بو می‌دادند، قُوتو درست می‌کردند و هسته‌های شیرین شده زردآلو (راجی: تَندَه) و نخود چی، کشمش، برگه (راجی: تُرشاله)، سنجد، توت خشک، باسلُق و جوزغند و… در دولاب‌ها برای پذیرایی نگهداری می‌شد.

پسران نیز در نزدیکی عید تخم مرغ‌های سالم و محکم را جمع می‌کردند، تخم مرغ‌ها به وسیله بانوان با گیاهان و پوست برخی میوه‌ها رنگ می‌شدند. تعدادی از آنها در سفره هفت‌سین برای هدیه دادن کنار گذاشته می‌شد و تعدادی نیز برای تخم مرغ بازیِ پسران بود. این بازی از پیش از عید شروع و تا روز سیزدهم نوروز ادامه داشت. بازی نیز بدین گونه بود که تخم مرغ را در مشت خود نگه می‌داشتند و فقط سر آن از میان شست و انگشتِ پهلوییِ آنها بیرون بود، به گونه‌ای که رقیب بتواند با سر تخم مرغ خودش به آن ضربه بزند. با این ضربه یکی از تخم مرغ‌ها می‌شکست. با شکستن و یا ترک خوردن دو سر تخم مرغ  صاحب آن بازنده بود و باید تخم مرغش را به فرد برنده می‌داد. (تخم مرغ در نزد ایرانیان نماد پیدایش حیات و آغاز آفرینش است.)

اسفند ماه و فروردین در دلیجان گذشته سراسر همدلی و سرور و شادی بود، همه اهالی مانند هم و یار و غمخوار یکدیگر بودند. مردم دسته دسته به دیدار یکدیگر می رفتند و پذیرایی‌ها ساده و گرم بود.

منبع:میراث آریا