مکتب هخامنشیان ؛ نخستین نظام علمی
رسالت امروز مورخان شناخت پیوندهای فرهنگی بین ملتهای خاورمیانه با اتکا بر عناصر و هویت فرهنگی مشترک در عصر باستان و تمدن اسلامی است که میتواند فرهنگها را بههم پیوند زند.انتشار مطلبی در فضای مجازی و برخی خبرگزاریها و سایتهای خبری درباره نفی تاریخ و تمدن کشور بهویژه تمدن هخامنشی نهتنها نقد تاریخ فرهنگ و تمدن ایرانزمین نیست، بلکه بر مبنای روش علمی و منطق، خرد و استدلال بیان نشده است و پشتوانه علمی ندارد.
گفتههای برخی افراد که به عنوان پژوهشگر و نویسنده شناخته میشوند، بهنقل از کتاب هخامنشی داندامایف در نفی تمدن هخامنشی صورت خوشی نداشت؛ اینکه یک خبرگزاری یا پایگاه علمی ۱۴هزار عنوان مقاله و کتاب منتشرشده درخصوص هخامنشیان را نبیند، جای گله ندارد؛ اما چگونه میتوان چشم خود را بر وجود واقعی میراث جهانی تختجمشید، پاسارگاد، شوش، هگمتانه، میراث هخامنشی بابل و صدها شهر و ولایت میراث هخامنشی از هند تا ترکیه و مصر بست.
دانشگاههای دنیا در رقابت برای ایجاد کرسی ایرانشناسی
چنین مطالبی درست وقتی در رد تمدن هخامنشی منتشر میشود که معتبرترین دانشگاههای دنیا نظیر دانشگاه شیکاگوی آمریکا افتخار میکند که تختجمشید را کاوش کرده است. دانشگاههای کالیفرنیا، سوربن و موسسه تحقیقاتی فرانسه، لندن، بولونیا، ناپل، سیدنی، برلین، کیل آلمان، وین، آکادمی علوم اتریش و دانشگاههای داخلی همه در رقابت علمی هستند تا بتوانند کرسیهای “ایرانشناسی” و بهویژه “هخامنشیان” را
تاسیس و درباره فرهنگ کهن ایرانزمین تحقیق و پژوهش کنند.
این دانشگاهها هر ساله کنگرههای بزرگ بینالمللی درخصوص تمدن هخامنشی برگزار میکنند و مجلههای علمی گوناگون با یکدیگر در رقابت هستند تا پذیرای مطالب فرهنگ و تمدن هخامنشی باشند.
در همین زمان در کشور ایران، برخی خبرگزاریها و سایتها بهجای استفاده از مطالب متخصصان دوره هخامنشی نظیر پروفسور “پییر بریان” صاحب دو جلد کتاب تاریخ هخامنشی از دانشگاه سوربن و دهها متخصص داخلی و بینالمللی سعی میکند دیدگاههای غیرعلمی شخصی غیرمتخصص را درباره دوره هخامنشی بازنشر کنند و این، نشان از بسی خُسران است.
بازتاب این گونه مطالب نشان میدهد به فرهنگ و تمدن هخامنشی اعتقادی وجود ندارد یا اینکه آن را نشناختهایم و اهمیتی ندارد که تاریخ پدران و سلسلهای نسَبی را بشناسیم که هویت فرهنگی جامعه انسانی هزاره یکم پیش از میلاد را در جهان آن روز رقم زدند.
مطالب یادشده در گفتههای فرد نامبرده، درخصوص کوروش هخامنشی، فتح بابل، بردهداری، فتح لیدیه، سیستم مالیات و خراج، بردهداری، فتح مصر و اسارت معماران در تختجمشید نه تنها نسنجیده و نادرست بلکه کذب است.
استاد دانشگاه شیراز: مفسر اخیر نظرات “داندامایف” تخصصی در زمینه هخامنشی ندارد و حتی یک مقاله علمی پژوهشی در مورد هخامنشیان منتشر نکرده است؛ بنابراین طرح دیدگاههای آن و مجال دادن به آنها در رسانهها بنیان و منطقی ندارددر حقیقت بسیاری از مطالب کتاب داندامایف تحریف و نظر گوینده بر مطالب کتاب اعمال شده است. طبیعی است که برداشت این فرد از کتاب هخامنشی داندامایف نفی تاریخ هخامنشی باشد؛ زیرا او تخصصی در زمینه هخامنشی ندارد و حتی یک مقاله علمی پژوهشی در مورد هخامنشیان منتشر نکرده است و بنابراین طرح دیدگاههای آن و مجال دادن به آنها در رسانهها بنیان و منطقی ندارد.
در همین راستا، ضروری است که ذهن جامعه امروز و نسل جوان با فرهنگ و پیشینه پدرانشان آگاه شود و قضاوتی منطقی درباره تمدن کهن پارسیان یابند.
هخامنشیان از حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد در جنوب غربی ایران بنیان اولیه حکومت خود را در ارتباط با مادها و ایلامیها شکل دادند. در سال ۵۵۹ پیش از میلاد کوروش بزرگ سیستم حکومت را رسمیت بخشید و سپس این حکومت با پادشاهی داریوش یکم تا اردشیر سوم تداوم یافت و پس از آنها سر انجام با داریوش سوم و اردشیر چهارم در سال ۳۲۸ پیش از میلاد پایان یافت؛ یعنی مرحله شکلگیری، تکوین و تکامل این سیستم بزرگ حکومتی حدود چهار قرن به طول انجامید.
هخامنشیان در این مدت، بر ۱۲۷ ولایت در محدوده ۳۴ ساتراپی از مصر تا هند حکومت راندند و هسته اولیه سرزمین ایران را بنیان نهادند. این ساتراپیها ماد، خوزستان، پارس، پارت، بابل، هرات، بلخ، خوارزم، سُغد، قندهار، سوریه (آشور)، عربستان، اتیوپی (حبشه)، مصر، لیبی، دریای مدیترانه، فلسطین، غزه، لبنان، ترکیه، کاپادوکیه، لیدیه، آتن، لیکیه، کاریه، فریژیه، ایونیه، ارمنستان، قفقاز (آذربایجان)، ایبریا، گرجستان و ارمنستان، تمام سرحدات شمالی فرات، کوماژان، سارد، خلیج فارس و هند را در برمیگرفت و این سرزمینها را تسلط و فرمانروایی ایرانیان قرار میداد.
دانشمندان جهان باستان به گستردگی حکومت هخامنشی اعتراف میکنند
اهمیت هخامنشیان در تاریخ بنابر روایات مورخان غربی عصر باستان نظیر پلوتارک، هرودت، گزنفون، کتزیاس، دیودورسیسلی و دیگران نشان میدهد همه دانشمندان جهان باستان بر این باورند که حکومت هخامنشی نخستین سازمان بزرگ حکومتی جهان بود که در هزاره یکم پیش از میلاد متولد شد.
در درک اهمیت این مطلب باید اذعان داشت که حکومت هخامنشی محصول ۶هزار سال دستاورد حکومتهای پیش از تاریخ تا دوره تاریخی در ایران بود؛ در حقیقت، هخامنشیان در فرایند خانسالارهای هزاره ششم، پنجم و چهارم پیش از میلاد در مناطق نُهگانه فلات ایران تا دولتهای منطقهای سومر، آکد، بابل، آشور، ماد و ایلام در هزارههای سوم و دوم پیش از میلاد سرانجام در میانه هزاره یکم پیش از میلاد متولد شدند؛ یعنی در فرایند ۶هزار سال توسعه تکنولوژی، سیستمهای حکومتی و مدیریتی در هزاره یکم.
از همین رو، تختجمشید میراثدار تمام تمدنهای پیش از خود و همعصر خود است و اتفاقا ارزش تختجمشید در همین است.
تختجمشید اثری تقلیدی نیست، بلکه آفرینش، نوزایی و خلق اندیشه دیرپای سرزمینهایی است که ریشه در چند هزار سال تجربه و مهارت در تمام فرهنگهای خاورمیانه باستان دارد.
تختجمشید پیوند دهنده ملتها، نماد اندیشه صلح، مدارا و پایداری فرهنگ ایران زمین و نیز نماد تسلط اندیشه فرهنگی و هنری شرق بر غرب است که مردمان تمام خاورمیانه باستان در رقابت هنری سالیانه بهترین آثار هنری خود را در تالار تخت و صد ستون، این تختگاه به نمایش میگذاشتند و خود را در آینه فرهنگ و تمدن ایران زمین فرهیخته نگه میداشتند.
نخستین مکتب علمی ایران در دوره هخامنشی بنیان نهاده شد؛ درحقیقت، اختراع خط در دوره داریوش بزرگ رقم خورد، تقویم خورشیدی با ماههای فروردین تا اسفند در سال ۵۰۲ قبل از میلاد در دوره داریوش اختراع شد. نخستین نهادهای مدنی و حقوقی در این دوره نظاممند شد. در این دوره بود که به زنان باردار دو برابر حقوق پرداخت میشد، در این دوره به استناد ۳۵هزار لوح نوشته شده نظام حسابداری وسیع و گسترده، ضرب سکه و سازماندهی اداری، دیوان و دولت اختراع شد. نظام مهندسی معماری ایران، نظام کشاورزی، مدیریت علمی منابع آب، شبکه راهها و کاروانسراها، شبکه پست و چاپارخانه ها، تخصصی ساختن واحدهای نظامی ارتش و بسیاری دیگر، همه، در این دوره اختراع و پایهگذاری شد.
اساساً، تفکر پایتخت و اینکه پایتخت باید نمادی از مردمان تمام سرزمینهای تابعه باشد و تعریف معنای کلمه “شاهنشاه” به داور و حکیم و فرماندار در این دوره با پایهگذاری پایتخت فرهنگی جهان باستان یعنی تختجمشید برای مردم معنا و مفهوم پیدا کرد که همه مردمان در ساخت پایتخت سهیم هستند.
در این دوران، حکومت اگر وجود دارد پایههای آن بر دوش مردم است و مردم در تمام صحنههای نیایش پادشاه با خداوند و هم صحنههای قدرت حضور دارند.
سیستم مالیاتی هخامنشی به پاس خدمات حکومت به مردمان سرزمین تنظیم شده بود و از کلمه هدیه بهجای خراج و مالیات نام برده شده است. سربازان پارسی با دستان پر از گل از نمایندگان ملل مختلف پذیرایی میکردند و همه این مدارک در پلکان شرقی آپادانای تختجمشید وجود دارد. دهها سند مکتوب و صدها لوحه و نوشته از دوره هخامنشی وجود دارد که در آنها آرزوی پادشاه هخامنشی شادی مردمان سرزمینان بود.
اگر کوروش و داریوش به فتح سرزمینهایی اقدام کردند به این خاطر بود که بتوانند امنیت راهها را برای توسعه اقتصادی و بازرگانی تامین کنند؛ بهیقین، اگر امنیت و آرامش دوره هخامنشی نبود این همه علم و دانش بشر در سرزمین های مختلف رشد نمیکرد.
سازمان میراث جهانی یونسکو، تمدن هخامنشی را در شهر کهن بابل، پاسارگاد، تختجمشید و شوش بهدلیل اندیشههای علمی و خدمات انسانی این تمدن به ثبت جهانی رسانده است.
مهمتر از همه، نباید فراموش کنیم تاثیر تمدن هخامنشی تا یک هزار سال بعد بر تمام خاورمیانه سایه افکنده بود و اگر هخامنشیان نبودند اندیشه “هلنیسم” بر شرق مستولی میشد.
سلسله هخامنشی زمینهساز پیوندهای فراسرزمینی امروز
بسیاری از پیوندهای خویشاوندی بین مردمان خاورمیانه امروز مدیون دوره هخامنشی است؛ زیرا این بستر ارضی و پیوند فرهنگی را هخامنشیان برای دورههای پس از خود فراهم ساختند. ارتباط خویشاوندی بین مردم فلسطین، غزه، لبنان، سوریه، ترکیه و عراق در قلمرو غربی و احساس و درک متقابل با افغانستان، پاکستان، هندوستان، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان در شرق و شمال و پیوند با اعراب و یمن را با ایرانیان مدیون دوره هخامنشی هستیم.
زمینه تمام این روابط در دوره هخامنشی شکل گرفت و سپس در دوره های بعد به ویژه عصر ساسانی تکوین شد و در عصر اسلامی در چارچوب امت اسلامی نهادینه شد؛ یعنی اندیشه علمی شرق در دوره اسلامی با نظامیه علمی بغداد باعنوان دومین مکتب علمی خاورمیانه با پشتوانههای علمی ایران باستان شکل گرفت و بخشی از گسترش قلمرو ارضی و تکوین فرهنگ و تمدن اسلامی در همین مسیر و بستر تاریخی عصر باستان شکوفا شد؛ در حقیقت عصر زرین فرهنگ و تمدن اسلامی در بستر علمی جهان کهن ایرانی شکل گرفت و نزج یافت و پیشینه تحقق رشد و فرهنگ تمدن اسلامی به فرهیختگی دانشمندانی ایرانی باز میگردد که فلسفه و منطق دنیای هخامنشی را در ایران و یونان تجربه کرده بودند.
شناخت این هویت فرهنگی مشترک کامل نمیشود مگر اینکه سیر فرایندی آن را از عصر هخامنشی تا عصر اسلامی در پیوند با هم و در سیر زمانی تمدنها درک و معرفی کنیم؛ از این دیدگاه، بررسی تاریخ کهن این سرزمین ارزشمند است زیرا با شناخت علمی گذشته زمینه رشد و توسعه حال و آینده فراهم میشود.