۷۶ سال چلنگری
در میان انبوه رشتههای هنری و فلزی در استان زنجان این بار نگاهمان به هنر چلنگری جلب شد که به دست مردی با دل بزرگ و توانمند ساکن زنجان بر تن فلز سرد آهن نقش میبندد و جان میگیرد. حاج جواد آرج متولد ۱۳۲۲ در شهرستان زنجان و یکی از استادهای به نام چلنگری است که در خانوادهای مذهبی و صنعتگر متولد شده و از کودکی غرق در دنیای این صنعت بوده است. گفتوگویی با این هنرمند را در ادامه میخوانید.
از چند سالگی چلنگری را آغاز کردید؟
شاید باعث خنده یا تعجب شما شود اما من از دوسالگی وارد این کار شدم، اسباببازیهای کودکی من با همین فلزها شروع شد و در کنار پدر بزرگوارم مرحوم صفرعلی که مرد بزرگ و نابغهای بود این صنعت را آموختم و ۲۵ سال شاگرد پدرم بودم، اما علاقه وافرم به این صنعت بر سختیهایش غلبه کرده است و با وجود تمام پستی و بلندیهای این مسیر را عاشقانه دوست دارم و به مدت ۷۶ سال است بهصورت تماموقت به شغل چلنگری مشغول هستم.
آیا شما هم مانند پدرتان حرفهای هستید؟
هیچکس را در این حرفه مانند پدرم ندیدم و نخواهم دید. پدرم ابزارهایی میساخت که سنگ را برش میداد و این در شغل ما یعنی او مردی بسیار نیرومند و دقیق بود. افتخار میکنم کسب روزی حلال طبق رویه پدرم را ادامه میدهم، در این راه امیدم به نظر و لطف خداوند است.
ابزار کار شما چیست؟
کوره سنتی و فن، موتور جوش، چرخ سنگ، چکش، قیچی آهنبر و سندان ابزار کاری ما هستند.
چه چیزهایی را تولید میکنید؟
در گذشته ۷۲ قلم شی درست میکردم اما امروز هر چه که سفارش بگیرم و برای تعمیر بیاورند انجام میدهم.
روال کار شما چگونه است؟
فلز آهن را به شکلی که میخواهم درمیآورم و در کوره میگذارم تا در دل آتش گرم و سرخ شود سپس آهن را که حسابی نرم شده بیرون میآورم و با چکش روی آن میکوبم تا شکل بگیرد و باز بارها فلز را در کوره میگذارم و به قطعه اضافه میکنم و میکوبم تا به شکلی که میخواهم دربیاید. برای محکمتر شدن فلز داغ را در آب میگذارند تا آبدیده شود.
مشتریانتان از کار شما راضی هستند؟
مشتریانم بیشتر ثابت هستند. هر کس یکبار وارد این مغازه شود مطمئنم که بازهم برمیگردد. من همیشه اول با مشتریهایم سر قیمت به توافق میرسم و کار را انجام میدهم هر وقت برای حسابوکتاب بیایند پول را میگیرم و سپس قطعاً مبلغی را باز به او برمیگردانم تا شاد و راضی از اینجا برود. خیلی از کشاورزها که از روستاهای اطراف به اینجا میآیند شیء را تحویل میدهم و میگویم برو فصل پاییز بعد از فروش محصولاتت پول را بیاور.
اگر مشتریانتان پول را ندهند چه میشود؟
از حاج ملأ آقاجان زنجانی یاد گرفتم که قربة الی الله کار کنم. عمل انسان ارزشی ندارد مگر به نیت، و نیتى ارزش دارد که بر پایه اخلاص باشد. اگر نیاورند با جان و دل میگویم حلالشان باشد.
بزرگترین دغدغهتان چیست؟
من از فراموشی این هنر میترسم، هنری که سالهای سال امثال پدرم و من برای بودنش و ماندنش تلاش کردیم و امیدوارم جوانان این کار را ادامه دهند.
برای جوانان چه توصیهای دارید؟
به جوانان میگویم به هر راهی که میدانید راه حق است پا بگذارید و از هر حرف و عملی خوبیاش را برداشت کنید و بدیها را رها کنید.
از درآمد این صنعت راضی هستید؟
بله خدا را شکر. من یک سال کار کردم و این مغازه را خریدم با پول یک سال بعد یکخانه خریدم، با پول یک سال دیگر ازدواج کردم، با پول همین کار خودم و همسرم سه بار به مکه رفتیم و چهار فرزندم تحصیل کردند و برای همه آنها با درآمد همین کار مراسم ازدواج گرفتم.
آیا شما شاگردانی هم در این حوزه تربیت کردید؟
۴۰ شاگرد داشتم. الآن دو شاگرد در این مغازه دارم که قدیمیترین شاگردم کربلایی رجب است که ۵۰ سال است در این کارگاه با من کار میکند.
چه مشکلاتی بر سر راه کار چلنگران وجود دارد؟
در حال حاضر هزینه بالای تهیه مواد اولیه، استقبال کم خریداران و عدم حمایت مسئولان از هنرمندان، دغدغه اقتصادی، فکری و اجتماعی ایجاد میکند و این موجب دلسردی و وقفه در تولید اثر برای جوانان میشود.
لطفاً کمی از زندگی خانوادگیتان بگویید؟ کی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
سال ۱۳۴۰ ازدواج کردم و سه پسر و یک دختر دارم که همگی مهندسی خواندند و ازدواجکردهاند، و همه آنها درزمینههای مختلف صنعتگران ماهری هستند و تنها یک پسرم کار من را ادامه داده و الان اینجا در کارگاهم همراه با دو شاگردم در حال کار کردن هستند.