نوشته‌ها

در زیبایی صحرا و کویر

خبری از برگ درخت و زیبایی برگ‌ریزان، آنگونه که در صحرا می‌بینیم نیست، اما شکوه دل‌انگیز غروب و صلابت شبانگاه، اینجا معنا می‌گیرد، بویژه آنکه این روزها دیگر خبری از آفتاب نیست تا با نفس سوزان خود، کام‌ها را تلخ کند.

پاییز سمفونی رنگ‌هاست؛ برگ‌ریزان فرشی از جنس برگ‌های زرد و سرخ و نارنجی بر صحرا می‌کشد و چشم را از زیبایی سیراب می‌کند؛ اما زیبایی پاییز تنها در دشت و دمن و جنگل نیست. مناطقی که در تابستان از حسرت آب سرشار و گرمای آفتاب در آن جان را می‌سوزاند نیز در موسم خزان، مقصدی زیبا و فرح‌بخش برای گردشگران است.

در اینجا خبری از برگ درخت و زیبایی پاییز، آنگونه که در صحرا می‌بینیم نیست، اما شکوه دل‌انگیز غروب و صلابت شبانگاه، اینجا معنا می‌گیرد، بویژه آنکه این روزها دیگر خبری از چشم‌غُره آفتاب نیست تا با نفس سوزان خود، کام‌ها را تلخ کند.

بیابان ‌های ورزنه، واقع در کویر شرقی اصفهان با وسعتی در حدود ۱۷ هزار مترمربع، با تپه ماسه‌های باشکوهش، هر بیننده‌ای را میخ‌کوب می‌کند تا از این پهنه زیبایی لذت ببرد. این برهوت بی‌پایان به دو بخش کویر ورزنه و کویر خارا تقسیم می‌شود که در بخش دوم، امکانات زیادی ندارد، اما بخش نخست مقصدی مناسب برای گذران ایام تعطیل و مسافرت، بویژه در فصل پاییز است.

کویر آب ندارد، اما تقاش چیره‌دست طبیعت شن‌ها و ماسه‌ها و بوته‌های گز و خار را چنان در کنار هم چیده که تابلویی از شگفتی و زیبایی آفریده است؛ تا چشم کار می‌کند ماهورهایی است که پشت سر هم ردیف شده و گاه، پهنه‌ای در برابر دیدگان می‌نمایاند که انگار تا آن سوی دنیا ادامه دارد. وقتی در پهنه بی‌انتهای کویر، پیاده بر تپه‌ماسه‌ها و رمل‌ها قدم می‌زنید، احساس جاودانگی را در ذره ذره اعضای وجودتان حس می‌کنید.

وقتی به پشت سر نگاه می‌کنید، فقط جای پای خود را می‌بینید؛ اما انگار کسی را می‌نماید که قدم به قدم شما را تعقیب می‌کند. حس واقعی تنهایی در کویر معنا می‌گیرد، بویژه آنجا که بین دو تپه ماهور به پیش و پس خود می‌نگیرید و هیچ نمی‌بینید جز ریزه‌های ماسه که پشته پشته بر روی هم تلمبار شده است.

در کویر انگار خدا هم نزدیک‌تر و دست یافتنی‌تر است؛ گویی خورشید اینجا زودتر طلوع می‌کند، گوی آتشینی که در هنگام برخاستن ناگهان از میان ماسه‌ها سرک می‌کشد و ستیغ سوزانش ازل و ابد را به هم می‌دوزد و در این میان هر جنبنده‌ای را  همچون خاکستر، به باد می‌سپارد.

عصرگاهان در کویر خورشید دست در کیسه سحرآمیز خود می‌کند و ذرات طلایی رنگ نور را بر سینه تفتیده بیابان می‌افشاند؛ گویی بذری می‌نشاند تا صبحگاهان فردا حاصل آن را بدرود، اما در غروب صولت خورشید مانند گلوگه‌ای آتشین، یکه و تنها در دورترین نقطه افق در حال افول است.وقتی نور خورشید بر بوته‌های گز و طاق می‌تابد، سایه‌ای بر شن‌ها می‌افتد که بیشتر به هیبت جادوگران خوفناک داستان‌ها شبیه است.

در کویر آفتاب خیال غروب کردن ندارد و به همین خاطر غروب کویر طولانی‌تر و برای برخی دل‌گیرتر است.

در کویر ورزنه برخی ترجیح می‌دهند مسیر بیابان را با شتر طی کنند و با این کار، تنهایی کویر و زیبایی سفر را با مرکب راهوار واحه‌ها تقسیم کنند. گروهی دیگر که غالبا با دوستان و اعضای فامیل سفر می‌کنند، ترجیح می‌دهند از ورزش‌هایی مثل شن سواری و آفرود سواری لذت ببرند؛  اما زیباترین ساعات کویر، شبانگاهان است که لذت بردن از آن نصیب هرکسی نمی‌شود. در کویر، آسمان به زمین نزدیکتر است و در شب، گویی نردبانی کشیده‌اند از عرش تا فرش، تا دل رمیده از تنگ‌نای زندگی پرهیاهوی شهری را به سفری رؤیایی ببرد.

به هر روی کویر سخاوت‌مند، دست بخشنده خود را گشوده و هر آنچه داشته در طبق اخلاص نهاده و پیشکش می‌کند.