کشف آثار سفالی از دوره هخامنشی در هگمتانه
/0 دیدگاه /در اخبار گردشگری /توسط Shahrzad Dehghaniهگمتانه در تاریخ باستان و نزد باستانیان همان مقام را داشت که برای مثال شوش و بابل و آتن و رُم میداشتند؛ مگر نه اینکه پدر تاریخ، هرودُتوس هالیکارناسوسی، در تواریخ خویش، گرداگرد باروی هگمتانه را لابد به جهت نشان دادن اهمیت و اعتبار آن با باروی آتن میسنجید؟ مگر نه اینکه بعدتر قدمت و تاریخ بنایش را لابد به جهت نمایاندن کهنگی با رُم میسنجیدند، و هم شکل بنایش را باز با همان رُم و با هفت تپه آن شهر همسان و همساز میدیدند و مییافتند، و مگر نه اینکه تقریبا همه جهانگردان و پیشتازان و مسافران غربی که به جای جای مشرقزمین سرک میکشیدند به همان اندازه که در جستوجو شهر دانیال و دارالسلطنه داریوش در شوشان، و شهر ابراهیم و برج نمرود در بابلزمین بودند، هفت باروی رنگینکمانی هگمتانه را نیز میجستند. هگمتانه در کنار شهر پارسیان، تخت جمشید، مظهر همۀ توانمندیهای شهریاران ایران باستان بود.
هگمتانه، نیای همدان، همچنین چونان باراندازی امن و مطمئن، پایگاه و ایستگاهی مهم در طول شاهراه خراسان بزرگ، آن مسیر مبادلات بازرگانی شرق و غرب دنیای باستان، همچون یکی از مقاصد و منازل و معابر معتبر سفرهای تجاری روزگار باستان مابین ورارودان (ماورالنهر) در دوردستهای مشرق خویش از یک سوی و میانرودان (بینالنهرین) در نزدیکیهای مغرب خویش از سوی دیگر عمل میکرده است؛ و کیست که نداند در این شط جاری و در این شاهراه مهم، و در این شریان و جریان عظیم مبادلاتی فقط و فقط مالالتجاره میان مشرق و مغرب دست به دست نمیشد که اندیشهها و انگارهها و باورها و کیشها به اقصا دور و نزدیک جهان راه میجستند و مخاطبان و نیوشندگان خویش را مییافتند. پس هگمتانه طی حیات دیرینهسال خود در کنار جابهجا کردن مجموعه مال و منال و اموال مادی کاروانیان تاریخ همچنین در مقام امانتدار داراییهای معنوی و تاثیرگذار در حرکت و صیرورت تاریخ عمل میکرده و نقشی درخور خویش در فراز آمدن و برکشیده شدن معنا و مفهوم بشریت و تمدن بشری ایفا کرده است.
بیستودومین فصل کاوشهای باستانشناختی تپه هگمتانه
این باستان شناس هدف از این کاوش را در وهله نخست بازبینی در عرصه و حریم هگمتانه خصوصا از طریق ساماندهی ضلع و جبهه جنوبی محوطه عنوان کرد؛ جایی که با بخشی از بازار سنتی و قدیمی همدان موسوم به بازار آهنگران اتصال و اصطکاک پیدا میکرد و این خود از دیرباز از معضلات محیطی محوطه به شمار میآمد که خوشبختانه با پیمایش ها و سنجش ها و تکیه بر دانستهها و آموختههای فصول پیشین و گمانهزنی هایی چند راهکارهای اجرایی و عملی برای حل این مشکل طرح و پیشنهاد شد.
ملک زاده خاطرنشان کرد: افزون بر آن هدف اداری و اجرایی، گروه کاوش تلاش کرد با استفاده بهینه از فرصت فراهمآمده، به پارهای از اهداف علمی و پژوهشی خود نیز دست یابد.
او تصریح کرد: ناگفته پیداست به دلیل تنگناهای مالی موجود، گروههای باستانشناسی در سالهای اخیر با مشکلات عدیدهای دست به گریبان هستند، به تبع آن گروه کاوش فصل بیستودوم در هگمتانه هم فقط توان به کارگیری تعداد بسیار محدودی نیروی کارشناسی و کارگری را در اختیار داشت با این وصف نتایج این فصل خرسندکننده و امیدبخش ارزیابی میتواند شد، چه آنکه گروه تقریبا به تمامی اهدافی که مدنظر میداشت دست پیدا کرد.
سرپرست هیات باستان شناسی افزود: عملیات میدانی کاوش در چهار کارگاه چال شترخواب، برج و بارو، بازخوانی کاوش فصول ۱۹ و ۲۰ در نزدیکی دیوار جنوبی محوطه و گمانۀ عمیق کارگاه مرکزی ساماندهی شد.
وی در تشریح کارگاه چال شترخواب گفت:در فصل سیزدهم کاوش، به سال ۱۳۸۴، به سرپرستی زندهیاد دکتر مسعود آذرنوش، نگارنده (مهرداد ملکزاده) در مقام معاون هیئت، با همکاری علیاکبر وحدتی و رضا ناصری، موفق به بازکردن یک گمانۀ پیشرو در کف چال شترخواب شده بود و در عمق ۳۰۰ سانتیمتری به بقایای دیواری سنگی و در کنار آن سفالهای شاخص دوره هخامنشی، عصر آهن پایانی و قدیمتر دست یافته بود؛ متاسفانه این دستاورد بسیار مهم در آن زمان محل توجه سرپرست محترم کاوش قرار نگرفت.
ملک زاده افزود: در فاصله بیش از پانزده سالۀ مابین ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۹ آن کارگاه بنا بر دلایل نادانسته توسط افراد یا اشخاصی ناشناخته ویران، منهدم، معدوم و با نخالههای ساختمانی و بعضا زبالههای متعفن پُر و از انظار ناپدید شده بود.
سرپرست هیات باستان شناسی اظهار کرد:گروه کاوش فصل بیستودوم با بازکردن سه گمانۀ ۵/۲ در ۵/۲ متر آن گمانه پیشرو را مجدداً گشود و در عمق ۳۲۰ سانتیمتری موفق به کشف ادامه دیوار سنگی پیشگفته و محل برگشت و کنج ۹۰ درجه آن شد افزون بر آن تعداد بسیاری یافتههای سفالی مربوط به دوره هخامنشی، عصر آهن پایانی، قدیمتر (و نمونههایی احتمالاً از عصر مفرغ) به دست آمد.
این باستان شناس در ادامه با اشاره به فعالیتهای صورت گرفته در کارگاه برج و بارو، تصریح کرد: محمدرحیم صراف طی یازده فصل (۱۳۶۲ تا ۱۳۷۹) بقایای معماری منظم و هندسی خاصی را در جایجای عرصه تپه هگمتانه کاویده است، ایشان با تبعیت از آن شبکه معماری با نظم مربعاتی، پس از کشف و کاوش بخشهای از بارو و دو برج، طرحی برای بازسازی و ادامۀ برج و بارو پیشنهاد کرده که در برخورد و مواجهه با بقایای معماری و خصوصا پستی و بلندیهای توپوگرافیک تپه عملا ناموجود و احتمال وجودش ناممکن به نظر میآمد.
او با بیان اینکه گروه کاوش فصل بیستودوم با ایجاد کارگاهی متکی و متناسب با توپوگرافی تپه در جایی که انتظار وجود بقایایی برجی در باروی باستانی را داشت موفق به کشف آن شد، از مهمترین یافتههای سفالی این کارگاه را تکهای از سفالینهای معروف و مشخص در باستانشناسی عصر آهن پایانی اعلام کرد که اصطلاحا «پیالۀ مادی» (‘Median bowl’) نامیده میشود.
سرپرست هیات باستان شناسی در ادامه در تشریح کارگاه بازخوانی کاوش فصول ۱۹ و ۲۰ در نزدیکی دیوار جنوبی محوطه خاطرنشان ساخت که در این کارگاه برای مشخص کردن نحوه ارتباط معماری منظم مربعاتی معروف تپه هگمتانه با لایههای احتمالی زیرین و دیرین در پای یکی از دیوارهای یافت شده فصول پیشین گمانهای پیشرو ایجاد شد که نشان داد آن دیوارها مستقیماً بر روی خشتهایی تقریباً همسان ولی قدیمیتر بنا شده است.
ملک زاده فعالیتهای صورت گرفته در گمانه عمیق کارگاه مرکزی را این چنین برشمرد:پس از گسترش خاکبرداری در کارگاه مرکزی طی فصل پنجم کاوش (۱۳۷۳) و فصول بعدی، که منجربه پیدایی آن معماری معروف منظم شبکهبندیشده (۱۷/۵ در ۱۷/۵ متر) شد و در پی آن فهم پیمونبندی (modulation) حاکم بر آن شبکهبندی، آقای دکتر صراف تا واپسین روزهای حضور خویش در مقام سرپرستی کاوشها تمامی توان و همت خود را صرف یافتن و کاویدن بافتها و بخشهایی بیشتر از آن معماری در نقاط مختلف پهنه تپه هگمتانه کرد.
او گفت:در روزهای پایانی کاوش همان فصل پنجم (۱۳۷۳) که افتخار عضویت در گروه را داشتم، از ایشان خواستم جایی در معبر را بشکافیم و به زیر آن معماری منظم به جستوجو لایههای احتمالی زیرین و دیرینتر رویم، از این پیشنهاد استقبال نشد تا اینکه ایشان برای کاری اداری به تهران مراجعت کرد و من از فرصت (سوء)استفاده کردم و در بخشی از معبر کارگاه مرکزی گمانهای پیشرو به عرض ۰/۵ و طول ۱/۵ و به عمق نزدیک به ۳ متر باز کردم.
او اظهار کرد: نتیجۀ آن گمانه پیشرو این بود که مشخص شد زیر آجرهای آن معماری منظم و در واقع به زیر آخرین رج پی آجری معبر، دیواری با حدود ۵ رج خشت وجود دارد و زیر آن را بافتار چینهمانندی (حدود ۰/۵ متر) پر کرده و زیر آن ۱۲ رج خشت دیگر قابل تشخیص است و آن مجموعه گویا به روی سازۀ سنگچینی قرار گرفته است.
این باستان شناس افزود: بدینترتیب برخلاف تصور آقای صراف (و پس از ایشان، زندهیاد مسعود آذرنوش که او نیز چنان میپنداشت) آن معماری معروف منظم نخستین سازۀ روی خاک بکر در هگمتانه نبود و نیست! آن گمانه و نتایج حاصله از آن مورد استقبال آقای صراف قرار نگرفت و به دستور وی پُر شد، ولی امسال، ۲۶ سال بعد، گروه کاوش فصل بیستودوم به قرینه آن گمانۀ پیشرو قبلی، گمانهای دیگر در کف معبر کارگاه مرکزی باز کرد و در عمق ۳۵۰ سانتیمتری به دیواری سنگی شبیه همان سازه سنگچین دست یافت به همراه مقادیری یافته سفالین که در میان آنها نمونههای قابل تاریخگذاری به دورۀ هخامنشی، و عصر آهن پایانی دیده میشود.
ایلنا نوشت، او در پایان تصریح کرد: بدین ترتیب به نظر میرسد گروه کاوش فصل بیستودوم پس از ۳۷ سال از آغاز کاوشها در سال ۱۳۶۲ و پس از گذشت شش دهه از انتخاب محل تپه هگمتانه در بافت قدیمی شهر همدان کنونی برای جستوجو بقایای مادّی دوره ماد در دهۀ ۱۳۴۰، به مواد فرهنگی آن دوره در بافت و بستری نسبتا مطمئن دست پیدا کرده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.