ورشوی دزفول؛ ستارهای رو به افول؟
مطلب حاضر یادداشتی از زهرا عباسی، فعال فرهنگی و هنری، با موضوع ورشوسازی در دزفول است و نسبت به از بین رفتن این هنر دستی هشدار داده است.
او در این یادداشت که آن را در اختیار ایسنا گذاشته مینویسد:
«اندامیش، دژپل و اکنون دزفول دیاری باستانی با قدمتی بیش از دوره ساسانیان است که در ادواری شاهد امپراطوریهای ایلام و هخامنشیان بوده است. شهری کهن به بلندای تاریخ باستانی ۵۰۰۰ ساله که آمیزهای از فرهنگ و تمدن اصیل را در تار و پود خویش جای داده است.
پل قدیم دزفول مهمترین اثر تاریخی این شهر که مغرورانه قصه ۱۸ قرن شکیبایی و پایداری را به تصویر میکشد گویی با افسونی خاص گذر زمان را بر چهرهاش بیاثر کرده است. راه رفتن روی سنگ فرشهای این پل از قصه ۱۸ قرن مردمان و نسلهایی میگوید که دلهره و شادیهایشان در خشت خشت این پل ثبت گشته است. دلهره از صدای ضربات شمیرها و درفش برافراشته جنگ و شادی از صدای دهل و پایکوبی فاتحان مختلف، از بزگان تاریخی که صدای وعظشان در این مکان طنینانداز شده بود و صدای خنده کودکانی که به بازی مشغول بودند. آسمان همان آسمان است و پل همان پل و ۱۸ قرن آدمهایی که آمدند و رفتند.
… و هنر که میراثدار تمدن یک سرزمین است و بار مسؤولیت آشکار کردن فرهنگ ملتها را به دوش کشید تا که اثبات کند هر چه تاریخ سرزمینی طولانیتر باشد میراث فرهنگی آن پربارتر است.
کپوبافیهای رنگارنگ با ساقههای جوان نخل که یادآور شکوه نخل و تاریخ بینالنهرین بودند، خراطی که نسلها از قدمت آن میگذرد، قلم نی دزفول که تنها قلم نی رنگدانهدار و تنها قلمی است که جنس آن از چوب نیست و شهرتی جهانی دارد و گیوهبافی که تاریخی هزار ساله را در تاروپودش به هم تنیده است تنها بخشی از میراث فرهنگی این شهر ۵۰۰۰ ساله است.
… و ورشو هنری لهستانی که با کاشت در خاکی با اقلیم و فرهنگ دزفولی، نهال و ثمرهاش ایرانی شد و مرزهای زیبایی سرزمین مادری را در نوردید و با نوشیدن از چشمه شکوه و جلال هنر ایرانی اصالتی جدید و ایرانی یافت تا جایی که مشابه ورشو ایرانی در هیچ جای دنیا نمیتوان یافت.
سینی ورشویی گرد با دالبریهای باشکوه که در قلبش عظمت باغی از گلهای ظریف قلمزنی مشاهده میشود و چشمها را چنان محو و خیره میکند که گویی گذر زمان را از یاد میبرند. هنری به قدمت یک قرن و ۳۰ سال که اوج رونق و بازار گرمی آن به دوره قاجار بازمیگردد. هنر قلم زدن ماهرانه دست استادانی که رویای باغِ گلهای بهشتی را بر تن فلزی به نام ورشو که از جنس نیکل است ترسیم میکردند و نقشهای گل و پیچک آن بر تن سینی و سماور و کاسه خودنمایی میکرد و از سبک زندگی در دزفول قدیم میگفت.
ورشو به رنگ نقرهای است و آلیاژی از ترکیب نیکل و روی و مس است که بعد از فرم گرفتن با نقش و نگارهای سنتی قلمزنی میشود. هر چند این هنر بیشتر در تولید ظرف و ظروف و قلیان و سماور و دله کاربرد دارد؛ در دنیای زیورآلات نیز دستسازههای ورشویی زیبایی را میتوان مشاهده کرد. انگشتر، دستبند و گردنبند پلاک و زنجیر، گوشواره، بازوبند، سنجاق سر که با طرحهای سنتی و جدید ساخته میشوند و زیبایی باشکوهی را از تلفیق قلمزنی در قلب فلز، ایجاد میکند؛ هنری زیبا که متاسفانه به دلایل بسیاری همچون عدم ساخته شدن صفحات این آلیاژ در ورطه انقراض افتاده است و اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود به زودی خاطره این هنر زیبا، سنتی و باستانی به تاریخ میپیوندد.
در حال حاضر تنها تعداد بسیار انگشتشماری از استادان در این حوزه مشغول به کارند و بیشتر آنها به خاطر مشکلات فراوان از جمله گران شدن قیمت آلیاژ، سختی و زمانبر بودن این هنر باستانی، عدم حمایت از هنرمندان و… آن را کنار گذاشتهاند و اگر چارهای اندیشیده نشود متاسفانه شاهد افول این ستاره دزفولی در آسمان هنر خوزستان خواهیم بود؛ خوزستانی که مهد تمدن و فرهنگ بشری بوده است و خواهد ماند.
هنر مهمترین سرمایه هر ملتی محسوب می شود و گنجی است که نشان میدهد هنرمندان آن سرزمین چه تواناییها و قابلیتهایی داشتهاند، سند افتخار و هویت ملتی را با هنر آن سرزمین به قضاوت مینشینند و به آیندگان نشان میدهد که نیاکانشان چگونه میاندیشیدند. هنر را باید چون میراثی گرانبها ارج نهاد و برای آیندگان به میراث گذاشت تا که آنها نیز به نیکی از ما یاد کنند. همچنان که ما اکنون از تاریخ باشکوه بینالنهرین و خوزستان یاد میکنیم.»
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.