موزه خودروهای کلاسیک تبریز، پنجرهای رو به دنیای مدرن گذشته
انگار هنوز حال و هوای تبریز قدیم با وجود تغییرات بهوجودآمده در مرکز شهر احساس میشود، درگیر همین حال و هوا بودم که به یاد اولین موزه خودروهای کلاسیک کشور در شهر اولینها افتادم و نام خلیل غفاری در ذهنم تداعی شد.
خلیل غفاری مجموعهدار خودروهای کلاسیک تبریزی که سال ۹۷ اولین موزه خصوصی خودروهای کلاسیک را در کشور به نام خود به ثبت رساند، نیمقرن به جمعآوری و نگهداری از خودروهای قدیمی پرداخته است.
تداعی این نام سبب شد تا درصدد دیدار و گفتوگو با او برآیم و همراه همکار عکاسم راه موزه را که در نزدیکی پلیسراه تبریز-تهران قرار دارد پیش بگیرم.
پس از آشنایی با خلیل غفاری در سالن موزه به گفتوگویی صمیمی نشستیم که در ادامه این گزارش به شرح این گفتوگو میپردازیم.
به عنوان شخصی که به دنبال علاقهتان، نیمقرن برای به دست آوردن خودروهای کلاسیک کوشیدهاید، موفقیت خود را چگونه تعریف میکنید؟
به نظرم موفقیتهای آدمی تصادفی نیست و به هدفی بستگی دارد که از کودکی آن را در ذهن پرورانده و در طول زندگی به آن توجه داشته است.
در مورد هدف من هم، شاید بتوان گفت اولین ماشینی که دست به فرمانش بردم تخت فلزی اتاقم بود که اهالی خانه را هم به سیر و سیاحت با آن دعوت میکردم و به خیال خود در جادهها به ماشینسواری مشغول بودم.
سرای ایکی قاپیلی بازار تبریز هم یکی دیگر از مکانهای محبوب دوران کودکیم بود که مجموعه ماشینهای پلاستیکیام از دل آن سرای زیبا و هیجانانگیز تهیه میشد.
انسان همیشه در گرو فعالیت و تلاش خود به اهداف دست مییابد، البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در کنار هدفگذاری، عاشق بودن هم مهم است، اصلاً باید اینطور بگویم؛ اگر عاشق هدفت باشی به نتیجه خواهی رسید.
بنا به شنیدهها اولین خودرو بنز تولید شده در مجموعه شما است، آیا این موضوع صحت دارد؟
(با خنده) نه اغراق میکنند، این مدل بنز که در سال ۵۲ تولید شده جزو مدلهایی است که به تعداد کمی عرضهشده و اکنون در سایر نقاط دنیا وجود ندارد، به گمانم یکی از این مدل بنزها خودروی قزافی بود که شاید مانده باشد و دیگری هم که در این مجموعه قرار دارد و کاملاً سالم و بدون نقص است.
هر کدام از خودروهای حاضر در این مجموعه علاوه بر زیبایی و ویژگی خاص خود قطعاً داستانهای جالبی را در دل خود جای دادهاند، خاطره کدام یک از آنها را همیشه در ذهن دارید؟
این سؤال برایم دشوار است، انگار که بگویی تولد کدام فرزندت برایت دلنشینتر بود، مگر میشود تمایزی بین آنها قائل شد، نمیشود! هر کدام از دیاری آمده و در کنارم آرام گرفتهاند، از جنوبیترین نقطه تا شمالیترین نقطه کشور را وجببهوجب گشته و به دنبال آنها بودم، بسیاری را به دست آوردم و بسیاری هم بعد مدتها به میل خود به دیدارم آمدند.
(با اشاره به شورولت پشت سرم گفت) این شورولت سیاه که یکی از زیباترین ماشینهای مجموعه است برای به دست آوردنش ۱۵ تا ۲۰ سال زمان صرف شده، (همراه با لبخند غرورآمیز و موفق) مالک این خودرو از جمله افراد مصمم در راضی نشدن بود اما بالاخره بعد از ۲۰ سال راضی شد و ماشین را با دستان خودش به من تحویل داد، حتما برایتان جالب خواهد بود که بگویم این ماشین متعلق به یکی از خانهای علمدار گرگر (هادی شهر کنونی)، صفرخان لیلار بود.
حال که چندین سال از فوت مالک این خودرو و آمدنش به مجموعه من میگذرد، فرزندان و نوادگان خان علمدار هر چند سال یکبار که به وطن بازمیگردند به دیدن یار قدیمی پدرشان آمده و دیداری تازه میکنند، جالب است که چندین بار ماکت این ماشین را هم برایم هدیه آوردهاند.
تمام ماشینهای حاضر در این مجموعه در ایران استفاده شدهاند و دارای شجره هستند، (به ماشین بِلر گوشه سمت چپ اشاره میکند) مثلاً این ماشین متعلق به نوادگان امیرکبیر است، آن دیگری متعلق به نوادگان قوامالسلطنه، همه اینها زمانی اشخاصی را به مقصد رساندهاند که نامشان در تاریخ این مرز و بوم به ثبت رسیده است.
آیا در انتخاب ماشینها ملاک و سلیقه خاصی در مورد برند و یا مدل آنها دارید؟
انتخاب ماشینها عموماً به خاطر تک بودنشان است، یعنی ماشینهایی را انتخاب میکنم که در کشور و دنیا به تعداد انگشتشمار باقی ماندهاند، البته باید این را هم یادآوری کنم که بدست آوردن تکتک ماشینهای این مجموعه دشواریهای بسیاری داشت، از گذشتن از خواستههای خود و خانواده تا شرایط مالی که گاهی اوقات سر سازگاری با ما نداشت.
چه چالشهایی در به دست آوری و نگهداری ماشینها وجود داشته و دارد؟
به طورکلی مجموعهداری چالشهای مختلفی از به دست آوردن تا نگهداری دارد، گاهی تعمیر و بازسازی یک ماشین سالها زمان میبرد چراکه در تعمیر و بازسازی آن علاوه بر بکار گیری دقت و تخصص باید قطعات فابریک و متعلق به زمان تولید ماشین بر روی آن نصب شود، تمام ماشینهای موجود در این موزه با قطعات فابریک تعمیر و بازسازی شدهاند، حتی گاهی در حین تعمیر ماشینها، قطعات دیگر به امانت برده شدهاند!
آیا تاکنون از افراد شناختهشده استان و کشور طالب ماشینهایتان بودهاند؟
بله تا به حال چندین نفر از افراد شناختهشده کشور برای خرید ماشینها به سراغم آمدهاند اما اینکه بخواهی عشق و علاقهات را که چندین سال برایش زحمتکشیدهای دو دستی تقدیم کسی بکنی کار دشواری است، انگار که بخواهی فرزندانت را به حضانت کسی دیگر در بیاوری، در یکی از موارد پیشآمده که فرد موردنظر از هتل داران و افراد ثروتمند کشور بود چک سفیدی به دستم داد و گفت: «هر مقداری که بگویی برای خریداری این مجموعه متقبل میشوم»، در پاسخش گفتم؟ : «این ماشینها که مال من نیست»، از پاسخم که جا خورده بود گفت: «پس برای چه کسی است.»؛ گفتم: «اینها میراث مردم تبریز هستند من فقط مسئولیت نگهداری آنها را بر عهده گرفتهام.»
شاید برای بسیاری از مردم عدم پذیرش این پیشنهاد بیمعنی باشد اما همانطور که در قسمت ابتدایی سخنانم گفتم، این کار عشقی است چندینساله و من آن را به عشق تبریز و مردمانش انجام دادهام.
مجموعهدار خودروهای کلاسیک تبریز که پا در پدال تاریخیترین خودروهای دنیا گذاشته، در حال حاضر خودرویی که استفاده میکند چیست؟
از قدیم گفتند کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد، این مَثَل مصداق زندگی من نیز هست، هر کجا که ماشینی سرپا نباشد به سراغ آن میروم و راه میاندازمش، در حال حاضر هم ماشین مورد استفادهام از خانواده کارخانه نیسان است.
به عنوان یک مجموعهدار و فعال در حوزه فرهنگ جامعه که در تلاش برای حفظ فرهنگ و اصالت گذشته است، دلیل کمرنگ شدن اصالت در فرهنگ امروزی را در چه میبینید؟ آیا بازگشت اصالت پیشین در زندگی امروزه امکانپذیر است؟
اگر نگاهی به داشتههایمان از گذشته بیاندازیم خواهیم دید که تمام آنها با تکیه بر اصول خاصی ساخته شدهاند، حتی برخی از تفکرات باقیمانده از گذشته دارای اصول و ساختار خاصی هستند، وقتی قدم در خانهای قدیمی میگذاریم گوشه به گوشهاش ندای سازندگی به گوش میرسد، اما امروز چه؟ چه چیزی برای آیندگانمان باقی خواهیم گذاشت، به نظرم اشکال عصر امروز این است که چگونگی ارزش و ارج نهادن به اصالت آموزش داده نشده است به همین دلیل است که اصالت اندیشه و عمل ما رنگ باخته است.
کشور و مردم ما اصالت ویژهای دارند و ما باید این اصالت را به آن بازگردانیم، درست است که جامعه کنونی ما با چالشهای مختلفی مواجه است، اما مهم آن است که هنگام توفان نگهدار خود و هویتت باشی.
اگر نگاهی به شهر بیاندازیم با خیل عظیمی از ماشینهای سفید، نقرهای و سیاهرو به رو میشویم، به نظرتان دلیل یکنواختی رنگ ماشینها در چیست؟ مگر ما همان مردمان گذشته نیستیم که فلوکسها، ژیانها، بیوکها و پژوهای رنگارنگ را داشتیم، چرا تمام آنها را در آلبوم خاطرات پدر و مادرانمان جا گذاشتیم؟
دلیل این سوالتان را مطمئنم بارها شنیدهاید که ما قدیمیها میگوییم: اوقات خوشمان در سالهای گذشته ماند و دیگر تکرار نمیشود، چراکه در گذشته تمام اقشار جامعه در زندگی خود آسودگی خاطر داشتند، حتی نابسامانترین زندگی ترس بدتر شدن وضع حال را در روزهای آتی نداشت، اما امروز ذهنها مملو از افکار و دغدغههای مختلفی است که دمار از روزگار مردم درآورده، شرایط دشواری در حال سپری شدن است با این اوصاف دیگر رمقی برای ماشینهای رنگی نمانده، دلهایمان هم تک رنگ شدهاند.
با در نظر گرفتن تمام شرایط موجود، برای توسعه مجموعه و موزه خودروهای کلاسیک چه برنامههایی دارید؟
با توجه به اینکه این مجموعه کاملاً شخصی است و تمام فعالیتهای آن اعم از نگهداری، رسیدگی به فضای موزه، امنیت و… بر عهده من است، لذا دشواریهای بسیاری را در کنار زنده نگهداشتن این موزه به دوش گرفتهام اما برای توسعه آن نیز همواره در تلاشم، از اقداماتی که در آیندهای نزدیک انجام خواهم داد، افتتاح سالن دوم این مجموعه خواهد بود که در آن ماشینهای افراد شاخص عصر معاصر بیشتر دیده میشود، البته تمام این اقدامات زمانی به ثمر خواهد رسید که حمایتهای حداقلی از سوی مسئولان استانی و کشوری متوجه موزه باشد، موزههای خودرو در تمام نقاط دنیا دارای وسعت بزرگی هستند تا خودروها در فضایی فراغتر به دید عموم دربیایند، اما متأسفانه در این موزه به دلیل کمبود فضا، تمام آنها به صورت فشرده کنار هم پارک شدهاند که این موضوع مسئله جابجاییشان را نیز با مشکل همراه کرده است.
خلاصه اینکه ما (من و خودروهای کلاسیک) زندهایم برای مردم تبریز، امید دارم جاری بمانیم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.