دست‌بافته‌هایی برای دست‌گيری

روی پای خودش ایستاده و با احیای کارگاه‌های تولید دست‌بافته‌های سنتی، بانوان کم‌درآمد و بی‌سرپرست را هم تشویق کرده، ماه بی‌بی عرب انصاری نماد خوبی برای خودباوری و ایستادگی است. 

در کلاته‌خیج ساکن است و در سخت‌ترین شرایط، دست نیاز به‌سوی دیگران دراز نکرده، کارش را جدی گرفته تا جایی که یکی از آثارش موفق به دریافت مهر اصالت ملی شده و دوست دارد همیشه سالم باشد و کار کند. 

از چه زمانی تولید دست‌بافته‌های سنتی را آغاز کردید؟ 

از ۱۵ سالگی تولید دست‌بافته‌های سنتی را آغاز کردم. ۴۱ سال است که همسرم فوت کرده و بعد از فوت همسرم جدی‌تر این کار را دنبال کردم، خانه پدر که بودیم، مادر برای ما «تانه» درست می‌کرد و می‌بافتیم اما به‌عنوان منبع درآمد ما نبود، وقتی همسرم زنده بود، گاهی برای چوپان‌ها یا جهیزیه دخترها «تانه‌بافی» می‌کردم، چون در منطقه ما یکی از اقلام جهیزیه انواع حوله‌ها و پارچه‌هاست که در بسیاری از مواقع مادرها می‌بافند و به تازه‌عروس یا تازه‌داماد اهدا می‌کنند.

در بیارجمند شهرستان شاهرود در استان سمنان به‌جای پارچه‌بافی، «تانه‌بافی» می‌گویند و این هنر، بومی مردم این منطقه است.

چطور شد که به هنر دست‌بافته‌ها به‌عنوان منبع درآمد توجه کردید؟ 

از زمان فوت همسرم، با هفت بچه قد و نیم قد تنها شدم، اندوخته مالی چندانی نداشتم و تنها دارایی با ارزشم یک باغ بوده که از آن هم به‌عنوان منبع درآمد استفاده می‌کردم.

جالب اینجاست که در همان شرایط، به‌عنوان کشاورز برتر استان سمنان انتخاب و برای شرکت در جشنواره‌ای در اهواز، معرفی شدم، قبل از شرکت در این جشنواره کشاورزی، آقای نامجویان (کارشناس فقید حوزه صنایع‌دستی اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان سمنان) به من گفت اگر حوله و دستمال قدیمی داری با خودت ببر، وقتی آثارم را به نمایشگاه بردم، مورد توجه کارشناسان میراث‌فرهنگی قرار گرفت و پیشنهاد دادند که تولید در این زمینه را شروع کنم، آن زمان در کلاته‌خیج، کارگاه مستقلی برای تولید بافته‌های داری وجود نداشت و خودم روی کاغذ نقشه یک کارگاه را کشیدم و از آنجا بود که اولین کارگاه تولید بافته‌های داری در کلاته‌خیج راه‌اندازی شد.

پیش از شما کسی به فکر راه‌اندازی کارگاه تولید دست‌بافته‌ها در کلاته‌خیج نیفتاده بود؟ 

بیشتر خانم‌ها در کلاته‌خیج کار بافت پارچه را بلد بودند اکثراً کار را از مادرشان یاد گرفته‌اند و چون بیشترشان بی‌سرپرست و بیکار بودند و احتیاج مالی هم داشتند، زیر پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) قرار داشتند، اما به‌عنوان شغل و حرفه به این هنر نگاه نمی‌کردند، من این هنر را به آن‌ها آموزش ندادم، فقط شرایط را برای وارد شدن دیگران فراهم کردم.

خانم‌ها باید کار کنند و دستشان در جیب خودشان باشد، حتماً کار نباید اداری باشد، همان هنری که از مادرانشان یاد گرفته‌اند را در خانه انجام دهند.

بعد از پشت سر گذاشتن مشکلات و سختی‌های سال‌های گذشته، داماد و عروس و نوه دارم و دخترها و عروس‌ها و حتی نوه‌هایم را هم به بافته‌های داری علاقه‌مند کرده‌ام.

موفق به دریافت مهر اصالت ملی شده‌اید؟ 

تاکنون بارها موفق به کسب رتبه برتر در نمایشگاه‌های مختلف شده و اثر «چادر شب» ام نیز مهر اصالت ملی صنایع‌دستی را دریافت کرده است. کلاته‌خیجی‌ها از این چادرشب استفاده زیادی می‌کنند، به‌عنوان پوشش زنان، روتختی، رومیزی و…

طرح چادرشب‌هایم هیچ نقشه‌ای ندارند، طرح ذهنی خودم هستند و هر از گاهی این طرح‌ها را جدید و برای کاربردهای تازه آماده می‌کنم، در چند سال گذشته شال مخملی برای خانم‌ها تولید کردم که قبلاً سابقه نداشته و حتی برخی از بافته‌هایم تبدیل به مانتو شده است. برای تولید این چادرشب‌ها از رنگ‌های طبیعی از جمله پوست گردو، کاه و… استفاده می‌کنم.

در این سال‌ها تعداد زیادی حوله دست و صورت، بافته‌های قابل استفاده در آشپزخانه، دستمال و… تولید کرده‌ام و همگی در نمایشگاه‌ها به فروش رسیده است. بعد از نمایشگاه اهواز، کارم رو به راه شد و تا کنون هر بار در نمایشگاهی شرکت کردم، تمام تولیداتم به فروش رفته است.

از طریق «تعاونی نور بافت شاهوار شهر کلاته‌خیج»، ۳۶ خانم، تحت پوشش بیمه صنایع‌دستی قرار گرفته‌اند، به دنبال جذب خانم‌های بیشتری برای تولید بافته‌های داری هستم و این تعاونی را برای اشتغال خانم‌ها راه‌اندازی کردم، نخ را به میزان بالا خریداری می‌کنم و به خانم‌های عضو تعاونی می‌دهم و هر خانم می‌تواند در خانه خودش کار کند.

با چه مشکلانی مواجه هستید؟ 

یکی از مشکلات ما وارد شدن تولیدات ماشینی به بازار است، مشکل ما این است که عده‌ای مشابه آثار ما را به‌صورت ماشینی تولید می‌کنند و متأسفانه قیمت تولیدات آن‌ها با کار ما که دستی است، یکسان است و از آن بدتر این است که مشتری عام نمی‌تواند تفاوت بین کار دستی و ماشینی را متوجه شود.

هنرمندان برای خرید مواد اولیه باید پول نقد پرداخت کنند و دولت می‌تواند با ارائه تسهیلات در این زمینه از هنرمندان حمایت کند.

با همه مشکلاتی که دارم، برای حمایت از خانم‌های کلاته‌خیج، تولیداتشان را می‌خرم تا آن‌ها کارشان را جدی‌تر دنبال کنند و در اکثر نمایشگاه‌ها شرکت می‌کنم تا بتوانم آثار این خانم‌ها و تولیداتم را به فروش برسانم.

خاطره‌ای دارید که بخواهید به اشتراک بگذارید؟ 

یکی از بهترین خاطره‌هایم سفر به کربلا بود، اولین فیلمی که از کار کشاورزی و صنایع‌دستی من در تلویزیون پخش شد، کار آقای اینانلو خدا بیامرز [مرحوم محمدعلی اينانلو] بود، از من پرسید چه آرزویی داری و گفتم فقط آرزوی زیارت مرقد امام حسین (ع) را دارم، وقتی این برنامه از شبکه ماهواره‌ای جام جم پخش شد، آقای سعیدیان از آمریکا این برنامه را دیده بود و مرا به کربلا فرستاد.

سخن پایانی؟

در تمام عمرم تلاش کرده وابسته به کسی نباشم. حتی زیر پوشش کمیته امداد هم نرفتم و با تلاش خودم، خودکفا شدم و دوست دارم افتاده نشوم و به کارم ادامه بدهم.

منبع:میراث آریا

بازی‌های محلی میراث مشترک اقوام در کهگیلویه و بویراحمد

بازی و گردآمدن کنار هم یکی از ویژگی‌های زندگی عشایری مردم کهگیلویه و بویراحمد در کنار کار و تلاش بوده است بازی‌ها هرکدام به اقتضای زمان، مکان و نیاز انسان‌ها شکل می‌گرفته و گاه نیاز به کنجکاوی و شناخت محیط، گاه نیاز به مصرف انرژی و گاه نیاز به تمرین زندگی اجتماعی و در برخی موارد نمودی از فرهنگ جامعه عشایری این منطقه بوده است.

یکی از میراث مشترک اقوام لر و ترک مردم استان کهگیلویه و بویراحمد بازی محلی است. در این استان بیش از ۶۰ نوع بازی محلی شناخته‌شده فردی و جمعی وجود دارد.

فرهنگ استان دایره المعارف اصیل و پاکی از خرده‌فرهنگ‌هایی است که با ترتیبی زیبا و دل‌فریب این عناصر در کنار هم قرار گرفته‌اند.

اسب کی در میدان، الختور، بازی عروسک، بازی گُرنا، بندپا، چوب بازی، چوکلی، چوگو، کلکله و لیلی بازی از مهم‌ترین بازهای محلی کهگیلویه و بویراحمد است.

بازی الختر

این بازی در فصل بهار به‌صورت گروهی انجام‌شده و در آن دو گروه برابر ازنظر تعداد با یک دست انگشت شست پا را می‌گیرند و با دست دیگر در حالت ایستاده افراد گروه مقابل را هل می‌دهند و فردی که دستش از پایش جدا شود یا به زمین بیفتد بازنده است.

بازی خناتپک

این بازی همان قایم‌موشک بازی است که در این بازی افراد به‌صورت دو گروه مساوی تقسیم می‌شوند و برنده بازی تیمی است که افراد گروه مقابل را که مخفی‌شده‌اند، در زمان کمتری پیدا کند.

بازی گُرنا

این بازی به نام شال کو یا گرنا دوال یکی از بازی‌های محبوب جوانان کهگیلویه و بویراحمد بوده است. در این بازی دو گروه از مردان تقریباً هم قد و قواره در مقابل هم قرار می‌گیرند.

وسیله بازی یک طناب است و که طناب‌ها در وسط یک دایره قرار داده می‌شود و یک گروه نیز در این دایره قرار می‌گیرند و باید از طناب‌های خود محافظت می‌کنند. گروه مقابل سعی دارد طناب‌های گروه داخل میدان را با زیرکی بر باید و افراد درون میدان با کفش خود به کفش افراد بیرون از دایره ضربه می‌زنند، برنده بازی تیمی است که فرد بیرون از میدان یا دایره را بزند در غیر این صورت گروه بیرون دایره با طناب‌هایی که ربوده‌اند می‌توانند کفش افراد درون دایره هدف قرار دهند.

بازی اسوم رأس

این بازی مانند قایم‌موشک است با این تفاوت که افراد جوینده چنانچه فردی از گروه مخفی‌شده را پیدا کنند، یکی از آنان بر دوش شخص مخفی‌ شده تا محل جایگاه داوری سوار می‌شود و در غیر این صورت گروه مخفی‌شده که موفق شده خود را به جایگاه داوری برساند و از سوی گروه مخالف پیداشده‌اند، بر دوش افراد گروه جوینده سوارمی شوند و به‌سوی خانه راه می‌افتند.

آن‌ها از صاحب‌خانه می‌پرسند که سوار سواره؟ یا پیاده سواره؟ صاحب‌خانه احتمال دارد بگوید سوار سواره که در این صورت مجدداً تا محل داوری سوار بر گروه مخالف برمی‌گردند.

بازی بندپا

این بازی در بهار انجام می‌شود و در آن ابتدا گودالی حفر می‌کنند و یک نفر با طناب پای خود را می‌بندد و در گودال می‌نشیند و شخصی هم با طنابی که در دست دارد از نزدیک شدن سایر افراد نجات‌دهنده فرد نشسته جلوگیری می‌کند. افراد برای نجات شخص درون گودال سعی می‌کنند بند پای وی را بر یابند، چنانچه طناب نگهبان به یکی از آنان برخورد کرد آن شخص به‌جای فردی که در گودال مانده می‌نشیند.

چوب بازی یا ترکه بازی

این بازی از معدود بازی‌ها و رسومی است که هنوز هم در عروس‌ها انجام‌شده و طرفداران زیادی دارد.

این بازی نوعی رقص مردانه است و در مراسم عروسی و ختنه سور و جشن‌ها برگزار می‌شود.

در این بازی که با ساز و نقاره محلی همراه است، نوازنده آهنگ رزم می‌نوازد و مردان در دایره‌ای گرد هم می‌آیند. سپس دو مرد به میدان رزم می‌آیند یکی چوب بلندی در دست داشته که باید با آن از واردشده ضربه به‌پای‌خود جلوگیری کرده و دیگری چوب باریک و کوتاهی که باید با آن بر پای شخص مقابل به‌صورت نمادین چوب بزند.

بازی آغاز می‌شود و بازیگران میدان با ساز و نقاره می‌رقصند و حرکت پاهای خود را تنظیم می‌کنند. سپس شخصی که چوب کوچک‌تر را در دست گرفته سعی می‌کند آن را به‌پای حریف خود بزند و حریف نیز با چوب بلندتری که در دست دارد، سعی می‌کند مانع برخورد چوب به‌پای‌خود شود. در این بازی برنده کسی است که چوب را به‌پای حریف بزند یا آن‌که مانع از چوب خوردن خود شود.

کِل کِله بردی یا هفت‌سنگ

ابزار این بازی سنگ است و معمولاً دو گروه رقیب هرکدام تعداد هفت تخته‌سنگ را انتخاب و شش تخته‌سنگ را در یک ردیف و یکی را در جلو آن‌ها بافاصله ۲۰ متر از مقابل حریف قرار می‌دهند. رقبا سعی می‌کنند که سنگ‌های حریف را با سنگ‌های کوچک و سنگ‌پرانی بزنند.

منبع:میراث آریا

مراسم آیینی «تازِ» در لرستان

داشتن توان مالی، نیروی انسانی، مکان و زمان مناسب از شرایط برگزاری این مراسم می‌باشد، بهترین زمان برای برپاییِ مراسم تازِ، اواسط بهار تا اوایل پاییز است. در غیر این صورت به دلیل کوچ زمستانه ایلات و طوایف در مراکز قشلاق و استقرار در گرمسیر موقعیت برپایی چنین مراسمی وجود ندارد. ممکن است حتی در شرایط زمانی مناسب به دلیل اختلاف و درگیری و نزاع بین طوایف برگزاری این مراسم تا چند هفته و حتی چند ماه بعد از مرگ متوفی به تعویق بیفتد. این مراسم در روستا و یا در تازِگَه (فضای وسیع و نسبتا باز و مخصوص برای برگزاری مراسم) برگزار می‌شود.

بعد از تصمیم‌گیری برای برگزاری مراسم، در جلسه‌ای که با حضور خانواده‌های فامیل و نزدیکان متوفی صورت می‌گیرد، مخارج مراسم برآورد شده و هر کدام از افراد خانواده بنا بر توان مالی خود سهمی را می‌پذیرند. برگزاری آبرومندانه مراسم برای خویشاوندان، فامیل، تیره و طایفه‌ی متوفی از اهمیت بسزایی برخوردار است. برای برگزاری هر چه بهترِ مراسم، همه نزدیکان، مقدماتی از قبیل نان، روغن، برنج، گوشت، چای، قند، هیزم، آب و… را تهیه کرده و مسئولیت‌ها بین افراد، تقسیم می‌شود. به گونه‌ای که، همه‌ی افراد به نحو احسن به وظایف خود عمل می‌کنند.

برای اجرای مراسم تازِ، گروهی از طایفه متوفی به همراه همه سیاه چادرهایشان به محل تازِگه رفته و بعد از انجام کارهای مقدماتی، کوشک (بنای یادبود) که نوعی سَکوی سنگ چین مکعب شکل است، توسط افراد در مرکز میدان تازِگه و به وسیله سنگ و ملات سیمان ساخته می‌شود (در گذشته ساخت کوشک به صورت خشکه چین بوده است و یا آن را با ملات گل می‌ساختند). ارتفاع این بنا، تقریبا یک متر و طول آن یک تا پنج متر می‌باشد. گاهی برای بالا رفتن از کوشک، چند پلکان نیز ساخته می‌شود. بنای سنگ چین شده‌ی کوشک، برای فامیل محترم شمرده شده و توهین به آن ناپسند می‌دانند.

بعد از تکمیل و ساخت بنای کوشک آن را مفروش کرده و با پارچه‌های سیاهِ آویزان تزیین می‌کنند، روی کوشک، از پوست حیواناتی مانند بز، آهو، پازَن (بزکوهی) که از قبل به روش سنتی تاکسیدرمی شده‌اند، استفاده کرده و ماکت‌هایی از این حیوانات قرار می‌دهند. گاه تفنگی را نیز بر گردن پازن می‌اندازند، که کنایه از شکارچی بودن متوفی دارد. لباس ها، تفنگ و قاب عکسی از متوفی را نیز بر روی کوشک می‌گذارند.

سیاه چادرها را برای نشیمن مهمان‌ها به صورت هلالی و منظم گرداگرد کوشک برپا می‌کنند. همه سیاه چادرها فرش شده و اسباب پذیرایی از مهمان‌ها مهیا می‌شود. در پشت چادر مهمان‌ها، چادرهای تدارکات قرار می‌گیرند. چادرها به گونه‌ای برپا می‌شوند، تا تمام مراسم عزاداری در دید میهمان‌ها قرار بگیرد. چیدمان چادرها و فاصله‌ی آن‌ها نسبت به هم و نسبت به کوشک به گونه‌ای است که صداها در هم گم نمی‌شوند و آهنگ حزن‌انگیز عزا کامل و واضح به گوش می‌رسد.

بعد از تزیین کوشک و برپایی چادر مهمان‌ها، از دسته‌ای توشمال (نوازندگان سازهای محلی) که ممکن است تعداد آن‌ها سه تا پنج نفر باشند برای شرکت در مراسم دعوت می‌کنند. توشمال‌ها در مراسم عزا بر روی کوشک استقرار می‌یابند و از شروع مراسم تا پایان آن دُهُل و ساز چپی می‌نوازند. ساز چپی درواقع نوعی سُرنای کوچک است و در مراسم عزاداری، از آن‌استفاده می‌شود، سازهای دیگر مانند سُرنا و در بعضی مناطق کَرنا از ابزار دیگر مورد استفاده در مراسم عزا هستند. زنان با پیروی از آهنگِ ساز چپی، سِرو می‌خوانند.

خانواده و خویشان نزدیک متوفی، اسبان بی‌سوار خود را از پیشانی تا پشت آن به پارچه‌های رنگی و سیاه مزین می‌کنند (کُتَل می‌بندند). بر گرده و روی زین هر اسب یک یا دو قبضه اسلحه‌ی شکاری و ابزارآلات جنگی را اغلب به صورت واژگون می‌آویزند (در فرهنگ منطقه وارونه کردن اشیا سمبل مرگ و نگون ساری است)، و اسبان کتل‌شده را توسط نوجوانان گرداگرد کوشک و با نظمی خاص می‌گردانند.

زمانی که همه چیز برای پذیرایی آماده شد و طبق برنامه، طوایف که از چند روز پیش توسط نامه برای مراسم دعوت شده‌اند، جهت فاتحه خوانی شرکت می‌کنند. ممکن است دعوت از طوایف تا حداکثر یک هفته طول بکشد و طوایف در روزهای مختلف برای شرکت در مراسم دعوت شوند. میهمان‌ها قبل از ورود به جایگاه اصلی مراسم خود را آماده می‌کنند، به این صورت که زن‌ها سربند (روسری، تکاری، ساوهَ و گل وَنی) خود را باز کرده و در گردن خود می‌اندازند و چادرها را دور گردن و کمر خود می‌بندند و گره می‌زنند و مردان سر و شانه‌های خود را گل می‌مالند، کلاهِ خود را از سر برمی‌دارند و اسبی را کُتَل می‌کنند و به همراه می‌آورند. زنان چند قدم از مردان جلوتر حرکت می‌کنند و با زدن بر سر و سینه، گیسوان خود را می‌کَنند و وِشَت (veŝat) کُنان –همان شیون و زاری، که همراه با کندن مو و خراشیدن صورت به وسیله‌ی ناخن‌ها است-وارد مراسم می‌شوند و به سمت چادر مخصوص زنان می‌روند، و بر گرداگرد کوشک و و عکس و لباس متوفی که بر روی کوشک نصب شده‌اند، شیون و زاری می‌کنند. یکی از زنانی که صدای تکخوان خوشی دارد گاگِریو (اشعار حزن آمیز، سوگینه خوانی، مویه) می‌خواند و دیگر زنها به صورت دسته‌جمعی او را همراهی می‌کنند.

در این هنگام میزبانان به دلداری مردان و زنان آمده و آن‌ها را به آرامش دعوت می‌کنند. نوجوانی از خانواده میزبان، اسبان کتل شده میهمان‌ها را گرفته و به جمع اسبان دور کوشک می‌برد و می‌چرخاند و سپس آن را در کنار دیگر اسبان کتل شده می‌بندد. مردان صاحب عزا در صفوف منظم و طولانی ایستاده و مردان میهمان در مقابل آن‌ها می‌ایستند. با ورود هر دسته از میهمان ها، صاحبان عزا از جای خود چند قدم جلوتر رفته و دسته میهمان و میزبان در مقابل هم بر سر خود زده و با صدای بلند بانگ‌ای باووِه‌ای باووِه‌ای باووِه (ei baowe) ⃰ را سر می‌دهند. سپس چند نفر از میزبانان جلو رفته و جلوی باوو زدن آن‌ها را می‌گیرد. بعد از قرائت فاتحه برای استراحت و پذیرایی در زیر سیاه چادرها مستقر می‌شوند. مجددا بعد از استقرار و نشستن مردان میهمان، یک نفر از بزرگان تازه وارد با صدای بلند اعلام قرائت فاتحه می‌کند و بعد از قرائت فاتحه، مهمانان تازه رسیده از جای خود بلند می‌شوند و به صفی که میزبانان در مقابل آن‌ها ایستاده‌اند، با دراز کردن دست‌های خود به سوی میزبانان ادای تسلیت می‌کنند و بعد در سر جای خود می‌نشینند و جمعی از میزبانان با نظم و احترام در مقابل مهمانان چند دقیقه‌ای می‌نشینند.

سپس مهمان‌ها پذیرایی می‌شوند. به این صورت که نهاری در محل تازِگه تهیه شده که به آن آشِ گوشت، آوِ گوشت و یا چلو گوشت می‌گویند. این غذا در سینی که در منطقه به آن «مَجمَع» می‌گویند برای دو یا سه نفر سِرو می‌شود، در قدیم و گاهی امروزه رسم بر آن بود که این غذا به وسیله‌ی دست خورده بشود، و قبل از آن به وسیله‌ی میزبان آفتابه و لگن می‌آوردند تا مهمان دستهایش را بشوید. کثرت نیروی انسانی در این مراسم از آن جهت ضرورت دارد که باید تشریفات در مقابل مهمان‌ها از جمله پذیرایی، استقبال و نشست و برخاست به صورت آبرومندانه صورت بگیرد.

ممکن است مهمان‌ها برای ادای احترام به خانواده متوفی دست‌های توشمال با خود به همراه بیاورند، که در بدو ورودشان شروع به نواختن ساز عزا می‌کنند. همچنین مهمان‌ها به عنوان کمک به خانوادهی عزادار که هزینه‌ی سنگینی را برای مراسم متحمل شده‌اند، هدیه‌ای پیشکش می‌کنند، این هدیه در قدیم معمولا گوسفند، قند، روغن و… بود و امروزه به صورت نقدی است و به آن پُرسانه می‌گویند.

در گذشته، همراه با نوای حزن‌انگیز ساز، حرکات موزون دسته جمعی- چیزی مانند رقص- انجام می‌شد که به صورت عقب و جلو بردن پا و کوبیدن آن بر زمین انجام می‌شده است، البته بر خلاف رقص‌های مرسوم در مراسم شادی حرکت دسته‌ی رقصنده به جای اینکه به سمت جلو باشد به سمت عقب است. تصاویر این گونه رقص‌ها را می‌توان بر قبور گذشتگان مشاهده کرد. همچنین رقص شمشیر به صورت نمادین نیز از مراسمی است که در گذشته انجام می‌شده است.

چند روز بعد از پایان مراسم تازِ، نوبت به برچیدن کوشک (کوشک وردارون) می‌رسد. جمعی از بزرگان طوایف و خویشان نزدیک متوفی برای برداشتن کوشک به تازِگه می‌روند و پارچه‌های سیاه و عزا را برداشته و گل‌های روی شانه نزدیکان متوفی را می‌تکانند و برای خانواده متوفی آرزوی سلامتی و دور ماندن از غم و اندوه می‌کنند. گروهی از بستگان نزدیک لباس‌های متوفی را که بر روی کوشک نصب شده در گوشه‌ای و به صورت مخفیانه از کوشک جدا کرده و آن‌ها را تا می‌کنند و سپس در بقچه‌ای گذاشته و به خانوادهاش تحویل می‌دهند.

در پایان بعد از قرائت فاتحه در منزل متوفی، میهمان‌ها منزل را ترک می‌کنند. کوشک وردارون پایان رسمی مراسم عزاداری و ادامه زندگی روزانه است.

این مراسم آیینی در زمستان ۱۳۹۷ در فهرست آثار ملی جای گرفت.

ـ تازِگه: مافَگه، جایی وسیع و باز که مراسم تاز در آن برگزار می‌شود. تازگه معمولا از مزارع و تملک متوفی است.

ـ خشک کردن حیوانات به صورت سنتی که در آن معمولا پوست حیوانات را با کاه پر می‌کردند.

ـ آواز‌های محزون که در مراسم عزاداری خوانده می‌شود (آواز دُنگِ دال، گاگریو).

ـ بانگ‌ای باوو در فارسی مانند بانگ گریه است و حالت ندایی دارد، یعنی پدرم وای.

منبع:میراث آریا

شرایط لازم و کافی برای دست‌یابی به اهداف اسناد بالادستی

به‌علاوه همان‌طور که رئیس‌جمهوری محترم در جلسه دفاع از وزرا در این بخش اشاره کرد، اقتصاد گردشگری می‌تواند علاوه بر توسعه فرهنگ اسلامی‌ایرانی، زمینه ساز اقتصاد بدون نفت را ایجاد کند جایی که در آن با استفاده از فناوری شیلد اویل آمریکا، حداقل می‌توان بیان کرد که در آینده نزدیک، خبری از فروش نفت ۱۰۰ دلاری برای کشورهای نفتی وجود نخواهد داشت و لزوم تولید کالا و خدمات در سایر بخش‌ها در این کشورها از جمله ایران بیش از پیش احساس می‌شود. همان طور که رئیس‌جمهوری محترم اشاره کرد با توجه به توانایی‌ها و پتانسیل‌های بخش گردشگری، تاکنون آنچنان که باید و شاید، به صورت جدی مورد توجه دولتمردان قرار نگرفته است.

گرچه بیش از دو سال از تاسیس این وزارتخانه نمی‌گذرد و طی این دوره با وجود کرونا بیش از ۹۰ درصد ورود گردشگر به کشور کاهش یافته است، لکن آن‌چنان که مقام عالی دولت گفت اگر اراده واقعی و جدی در این حوزه وجود داشته باشد می‌تواند علاوه بر اهداف فوق‌الذکر، ارزآوری، اشتغال و ارتباطات عجین شده با کشورهای هم‌پیمان را فراهم آورد. حال سوال اصلی آن است که آیا مسئولین نگاه ویترین به مقوله گردشگری دارند یا از آن به عنوان ابزار قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی استفاده می‌کند. آیا به معنای واقعی کلمه، گردشگری به عنوان یک اولویت دولت سیزدهم قرار دارد؟

متن حاضر بر اساس صحبت‌های رئیس‌جمهوری و وزیر محترم با پاسخ مثبت به این سوال به نگارش در آمده است.

گرچه تحصیلات آقای مهندس ضرغامی از نظر معنایی با حوزه این وزارتخانه کمتر قرابت دارد اما مقبولیت عام او در نظام جمهوری اسلامی ایران و تجارب و سوابق مدیریتی عالیه ایشان در صدا و سیما، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و عضویت در شوراهای عالی فضای مجازی و انقلاب فرهنگی می‌تواند مسیر دستیابی و اغنا بخشی از حاکمیت را که برای ورود گردشگر خارجی به منظور دستیابی به ارز مورد نیاز کشور برای مقابله با تحریم‌های ظالمانه آمریکا همواره چالش‌ساز بوده‌اند هموار سازد.

نوشته حاضر به دنبال حل کلیه مشکلات و مسائل حوزه گردشگری نیست و تنها به دو مورد کلان در این حوزه خواهد پرداخت. همان‌طور که همگان بر این موضوع اتفاق نظر دارند همراه با ورود مدیر یا وزیر جدید، همان طور که مدیر یا وزیر به بررسی و سبک و سنگین کردن افراد و بدنه وزارتخانه می‌پردازد، نوع ورود و نگرش مقام عالی دستگاه در ماه‌های اولیه می‌تواند تضمین‌کننده بهره‌برداری از بدنه کارشناسی یا جدا شدن بدنه کارشناسی از مدیریت کلان مجموعه باشد لذا پیش‌گام اولیه را می‌توان چگونگی استفاده از پتانسیل‌های موجود در سه معاونت اصلی یعنی میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی و همچنین پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری دانست.

دو موضوع کلان تحت عناوین شرایط لازم و کافی به شرح ذیل به استحضار می‌رسد:

شرط لازم: ۴۳ سال از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی گذشته و همواره پدیده نفوذ دشمنان مطرح و وجود داشته است؛ لکن هر چقدر درخت نظام تناورتر شده، آسیب‌پذیری آن نیز کاهش یافته است. به هر حال نیروهای اطلاعاتی ایران نیز طی دو دهه اخیر، جزو سیستم‌های بروز منطقه شده‌اند و نگرانی‌ها در این خصوص را کاهش داده‌اند؛ لذا اولین کاری که به نظر می‌رسد وزیر جدید باید مورد توجه قرار دهند آن است که به لایه‌های مختلف حاکمیت این موضوع را متذکر شوند که ورود گردشگر به خودی خود، خطرات فرهنگی و امنیتی به همراه ندارد و در شرایط موجود اقتصادی کشور باید حداقل ۵/۷ میلیارد دلار عایدی از این بخش ایجاد شود تا بتوان جهت واردات کالاهای اساسی و نهاده‌ها استفاده شود؛ در این حیطه موارد به شرح ذیل است:

هیئتی متشکل از وزیر و نیروهای وزارتی با ارتباط تنگاتنگ با مراجع اعظام تقلید، مسیر شرعی ورود گردشگران بیشتر (با ارزش افزوده بیشتر) به کشور را هموار کنند.

وزیر محترم میراث‌فرهنگی و گردشگری، با مطرح کردن موضوع «شرط کافی ذیل» در هیئت محترم دولت و همراهی رئیس‌جمهوری این موضوع را در جلسات سران قوا، شورای امنیت ملی، نیروهای مختلف نظامی و انتظامی و رهبری معظم انقلاب، فرهنگ‌سازی کرده تا بتوان شرایط جذب گردشگران خارجی بخصوص همپیمانان (روسیه و چین) به منظور گردش ارز بین این کشورها مهیا شود.

ارتباط تنگاتنگ و نامحسوس بین وزارت گردشگری و وزارت کشور و اطلاعات به منظور جلوگیری از پدیده نفوذ و… به‌وجود آید.

شرط کافی: در شرایط فعلی، گرچه وزارت میراث‌فرهنگی و گردشگری به تازگی تاسیس شده است اما اندازه آن با پتانسیل‌های موجود تناسب لازم را ندارد؛ چه از آنکه مکان معاونت گردشگری در دل سازمان حج و زیارت قرار دارد و چه از آنکه وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی تنها وزیری است که در ساختمان یک طبقه‌ای حضور دارد و پاسخ‌گوی گردشگری و کمبودها و کاستی‌های آن بر است؛ این در حالی است که مقوله گردشگری چندبعدی می‌باشد و دستگاه‌های مختلف، هر یک در نتایج کنونی نقش خاص خود را ایفا می‌کنند. اصل ۱۲۷ و ۱۳۸ قانون اساسی به هیئت دولت اجازه داده تا بر اساس نیاز و به منظور ایجاد همکاری و هماهنگی موضوعی، هیئتی را تشکیل دهند که مصوبات این کارگروه‌ها در حکم تصمیمات رئیس جمهور و هیات محترم وزیران است. مصداق‌های فراوانی در کشور وجود دارد که از این ظرفیت استفاده کرده‌اند کارگروه ملی تنظیم بازار، کارگروه اقتصاد کلان و کارگروه گندم، آرد و نان کشور را می‌توان مطابق با تصویب نامه شماره ۱۷۳۴۹۶/ت ۵۰۲۰۴ ه از آن دسته دانست.

گرچه در کشور کمیته و کمسیون‌های مختلف گردشگری ایجاد شده است لکن اولا از این ظرفیت قانونی که مصوبه آن هم‌تراز با مصوبه هیئت وزیران باشد استفاده نشده است؛ ثانیا در اجرا به دلیل ضعف عملا عقیم مانده است. به عبارتی با ریاست کارگروه ملی گردشگری توسط وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی و همکاری وزارتخانه‌های امور خارجه، کشور، صنعت و معدن و کشاورزی و سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی، مسیر لازم برای توسعه گردشگری مهیا شود. ایجاد این کارگروه ملی می‌تواند موارد ۲ و ۳ شرط لازم فوق را به راحتی مدیریت کند.

دو مورد فوق جزو تغییرات ساختاری تحول‌گرایانه برای ایجاد گردشگری ارزآور، اشتغال‌زا و تصاحب سهم لازم از گردشگری با توجه به جاذبه‌های ملموس غیرملموس، طبیعی، تاریخی و… است که به نظر می‌رسد مورد باید در شرایط فعلی مورد توجه مسئولین فعلی وزارتخانه قرار گیرد.

منبع:میراث آریا

ریگان، سرزمین کوه و کویر

ریگان یکی از شهرستان‌های شرقی استان کرمان و دارای دو نوع آب و هوا است، آب و هوای گرم و خشک با دمای ۵۶ درجه و آب و هوای معتدل کوهستانی با دمای ۲۳ درجه که در نوع خود بی‌نظیر است. این شهرستان یکی از مناطق شرقی استان کرمان است که با برخورداری از دو اقلیم متفاوت دارای مناطق خوش آب و هوایی است که این مناطق بکر و زیبا همچنان در کویر می‌درخشد و مامنی برای استراحت گردشگران خسته از کویرگردی شده است. ۳۰درصد شهرستان ریگان را مناطق کوهستانی احاطه کرده و این همنشینی کوه و کویر در کنار چشمه‌های جوشان با آب گوارا و خنک که بدرقه گردشگران داخلی و خارجی و ساکنان پرتلاش و خستگی‌ناپذیر است سیمای جذاب و طبیعت دل‌انگیزی را ترسیم کرده است.

مقبره شاه خورشید

این منطقه در روستای جزان خاص از توابع ریگان واقع شده فاصله آن تا شهر قدیم ریگان ۵۰۰ متر و بنا به صورت مربع در اضلاع ۷/۵ ×۷/۵ متر ساخته شده است و گویا به دختر بهمن بن اسفندیار تعلق دارد.

ویرانه‌های شهر قدیمی ریگان

در ۵ کیلومتری جنوب‌غربی محمدآباد ریگان خرابه‌های شهر دیده می‌شود که متعلق به قبل از اسلام بوده و تاریخ دقیق آن مشخص نیست بنای آن شهر را به بهمن‌بن اسفندیار نسبت داده‌اند.

قلعه دهگود

این قلعه واقع در روستای دهگود در مجاورت روستای بمبویان نواحی جنگل کهورد دردو کیلومتری شهرریگان قرار دارد. قدمت قلعه دهگود تاریخی به قبل از صفویه برمی‌گردد. این قلعه به نحوی ساخته شده است که می‌توان جنگل کهور منحصربه‌فرد را از بالای برج آن نظاره‌گر بود.

تپه‌های شنی

مهم‌ترین جاذبه گردشگری ریگان تپه‌های شنی این شهرستان است که به عنوان بزرگترین تپه‌های شنی جهان شهرت دارند و مکان مناسبی برای توریست درمانی است. نکته قابل توجه در خصوص این تپه‌ها خاصیت درمانی آن است بطوریکه بسیاری از گردشگران از استان‌های مجاور کرمان و بقیه استان‌های کشور برای درمان بیماری‌های خود به این تپه‌ها پناه می‌آورند و گرمای این تپه‌ها را نسبت به آب گرم‌های مختلف ارجح می‌دانند.

گردشگران با حضور در این تپه‌ها و با کندن چاله و خوابیدن در میان شن‌ها به تدریج گرمای شن‌های کویر را جذب بدن خود می‌کنند. شن درمانی برای درمان درد زانو به‌خصوص درد مفاصل و حتی لاغری مفید است.

این تپه‌ها محل برگزاری مسابقات شترسواری، موتورسواری، ماشین‌سواری و همچنین پیاده‌روی بر روی شن هم هستند. بهترین موقع روز برای رفتن به بالای تپه‌ها قبل از ظهر و تا نزدیک عصر است زیرا در این مکان حیرت‌آور بادها با سرعت زیاد در حال وزیدن هستند و با توجه به منطقه جغرافیایی که در بیابان است هوا بسیار سرد و تنها عامل گرم‌شدن انسان در بالای ۷۵متر ماسه شنی خورشید است ولی باز هم بستگی دارد چه موقع از سال به اینجا سفر کنید.

وجود آبشارها، چشمه‌سارها و قنوات مناطق کوهستانی جلوه‌ای به یاد ماندنی در این شهرستان ایجاد کرده است. هر چه به مناطق کوهستانی ریگان نزدیک می‌شوید، عطر گیاهان دارویی مثل آویشن، درمنه، کلپوره و کسرک انسان را به وجد می‌آورد.

منبع:میراث آریا

روستای برندق خلخال در ردیف بهترین دهکده‌های گردشگری جهان

روستای هدف گردشگری برندق واقع در شهرستان خلخال استان اردبیل شرایط احراز برای قرارگیری در شبکه جهانی روستاهای مورد تائید سازمان جهانی گردشگری را دریافت کرد که این اقدام حامل پیام مهمی برای توسعه و رونق روستای برندق است.

قابلیت‌ها و ظرفیت‌های این روستا و دارا بودن مولفه‌های لازم برای قرارگیری آن در ردیف بهترین روستاهای گردشگری جهان، سبب شد تا بتواند شرایط قرارگیری در لیست روستاهای مورد تائید سازمان جهانی گردشگری را کسب کند.

روستای برندق از نظر وسعت جغرافیایی و مراتع جزو بزرگ‌ترین روستاهای استان اردبیل است که از ویژگی‌های منحصر به فرد این روستا قرار گرفتن در نقطه تلاقی سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و زنجان است. از طرفی این روستا از قسمت شمالی متصل به تمامی مراتع و دامنه‌های کوه آق‌داغ (از کوه‌های معروف استان اردبیل که اثر طبیعی ملی بوده و محل زیست انواع وحوش، کل و بز و پلنگ ایرانی و به ارتفاع ۳۳۳۳متر) و از قسمت غرب تا رودخانه معروف قزل‌اوزن کشیده شده است.

این روستا میان دو رودخانه به نام زال و گل بندر قرار دارد، طبیعت بکر منطقه روبارا در حاشیه رودخانه دهستان از مکان‌های دیدنی و خاص است که برای مردم محلی تفرجگاه بسیار آرام و لذت‌بخشی است و گاهی مردم به ماهی‌گیری نیز مشغول می‌شوند.

از جمله نکته‌های جالب فرهنگ مردم این روستا که نسبت به محیط زیست دارند، جمع‌آوری زباله و اهمیت دادن به طبیعت است و روز چهارم فروردین روز پاک برندق نام‌گذاری شده و مردم در این روز با همکاری هم اقدام به جمع‌آوری زباله و پاکسازی محیط روستا می‌کنند.

این روستا از پرباغ‌ترین روستاهای شهرستان خلخال و استان اردبیل است به گونه‌ای که میوه‌هایی مثل انار، زردآلو، آلو، هلو، آلبالو، گیلاس، شلیل، گلابی، انگور، سیب، شاتوت، به، توت، ازگیل، انجیر و تمشک از مرغوب‌ترین میوه‌های شمال غرب کشور محسوب می‌شوند. هوای نیمه گرمسیری، خاکی حاصلخیز و وجود بارندگی کافی و همچنین رودخانه قزل‌اوزن دلیل پربار بودن محصولات است.

محصولات خشکباری مثل توت خشک، انجیر خشک، کشمش، بادام زمینی، گردو، بادام و تخمه آفتابگردان نیز در این روستا به صورت گسترده کشت و ضمن تامین نیازهای داخلی و منطقه‌ای به خارج از استان نیز صادر می‌شود.

برنج روستای برندق اگرچه کم است ولی از بهترین برنج‌های با کیفیت ایران محسوب می‌شود. از صیفی‌جات هم می‌توان به تولید انبوه پیاز، گوجه فرنگی، بادمجان، سیر، کدو، فلفل و خیار اشاره کرد.

اهالی این روستا بیشتر به کشاورزی، دامداری و باغبانی مشغول هستند و زنان این روستا به جوراب بافی، کیسه‌بافی، جاجیم‌بافی، فرش‌بافی، کت‌بافی، جلیقه‌بافی و بافت‌های دیگر، خیاطی و درست کردن لبنیات از جمله کره، ماست، دوغ و پنیر و شیره‌ها و مرباها و رب‌ها و ترشیجات مشغول‌اند.

با توجه به ظرفیت‌هایی که این روستای هدف گردشگری در حوزه‌های مختلف و مولفه‌های تعیین شده داشته، توانست شرایط قرارگیری در شبکه جهانی روستاهای مورد تائید سازمان جهانی گردشگری را دریافت کند که اهالی برندق از ثمرات این اقدام مهم برخوردار خواهند شد.

صغری فرشی معاون گردشگری اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان اردبیل در این‌باره می‌گوید: «با مطالعات میدانی صورت گرفته و احصای ظرفیت و توانمندی‌های ملموس و ناملموس توسط کارشناس مربوطه این اداره‌کل، روستای برندق در ارزیابی اولیه امتیازات لازم را کسب کرد.»

او می‌افزاید: «انتخاب این روستا بر اساس طرح ابتکاری سازمانی جهانی گردشگری در خصوص انتخاب دهکده‌های گردشگری بوده که بر این اساس روستای هدف گردشگری برندق به عنوان یکی از سه روستای منتخب ایران واجد شرایط برای قرارگیری در شبکه جهانی روستاهای مدیر تائید سازمان جهانی گردشگری معرفی و از بین ۹ روستا در سطح کشور، در ارزیابی اولیه امتیازات لازم را در کنار روستاهای خرانق یزد و لافت هرمزگان کسب کرد.»

معاون گردشگری اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان اردبیل می‌گوید: «سازمان جهانی گردشگری شاخص‌هایی نظیر ابتکار عمل در روستاها به عنوان محرک گردشگری پایدار، اولویت‌های اقتصادی، زیست‌محیطی، اجتماعی و فرهنگی، جذابیت‌های طبیعی و تاریخی و همچنین سیاست‌گذاری بومی و محلی در راستای معرفی رویدادها در قالب جشنواره‌ها و… را معیار سنجش و ارزیابی اولیه در به دست آوردن شرایط لازم برای قرارگیری در قالب بهترین دهکده‌های گردشگری جهان مد نظر قرار داده است.»

فرشی می‌افزاید: «نظر به اهمیت موضوع و دستاوردهای بزرگ حاصله از قرارگیری این روستا در لیست مذکور در آینده نه چندان دور باعث رونق مضاعف گردشگری استان و معرفی توانمندی‌های جنوب استان و شهرستان خلخال به عنوان مقصد منحصر به فرد گردشگری روستائی در استان اردبیل خواهد بود.»

او بیان می‌کند: «بررسی و مطالعات میدانی احصاء ظرفیت‌های ملموس و ناملموس و گردآوری برخی اطلاعات از زبان بزرگان و افراد پیر و کهنسال این روستا توسط کارشناس مربوطه در دستور کار این معاونت قرار گرفت و خوشبختانه با توجه به ظرفیت‌های بالقوه، بالفعل، متعدد و متنوع این روستا، برندق در ردیف عنوان سه روستای منتخب معرفی شد.»

در سال‌های اخیر اقدامات مهمی در راستای توسعه گردشگری روستایی و کشاورزی در سطح استان اردبیل انجام شده که قرارگیری روستای برندق در ردیف بهترین دهکده‌های گردشگری جهان از مهمترین اقدامات بوده که تداوم آن‌ها زمینه برای رونق هر چه بیشتر گردشگری در روستاهای استان را فراهم خواهد کرد.

منبع:میراث آریا

اصالت و صلابت مسجد پامنار سبزوار

یک پژوهشگر و باستان‌شناس خراسانی گفت: مسجد چنانکه از نامش مشخص است در اصل محل سجده و نماز است، اما اگر به تاریخ برخی از مسجدها همچون مسجدالنبی، مسجدالاقصی، مسجدالحرام، مسجد جامع اصفهان و مسجد گوهرشاد بنگریم درخواهیم یافت که مسجد از ابتداء شکل‌گیری علاوه بر جنبه عبادی، کارکرد آموزشی، سیاسی، اجتماعی و هنری نیز داشته و از آنجا که محل گردهمایی مسلمانان بوده، از سویی تصمیمات بزرگی در آن اتخاذ می‌شده است.

رجبعلی لباف خانیکی در گفت‌وگو با ایسنا با اشاره به گونه‌های مختلف مساجد اظهار کرد: مسجدها دو گونه بوده‌اند؛ مساجد معمولی که جایگاه برگزاری نمازهای پنجگانه بودند و مساجد جامع یا جمعه که علاوه بر ادای نمازهای عید، مسائل و مشکلات مسلمانان نیز در آن‌ها طرح و بررسی می‌شده و به دلیل ازدحام و حضور قاطبه مردم شهر در مسجد، گاه رویدادهای بزرگی مانند اجرای حد مجرمین، پناه آوردن مردم به آن‌ها در مواقع بروز سوانح طبیعی رخ می‌داده است. از همین رو مساجد جامع گاه آسیب‌پذیر نیز می‌شدند.

وی ادامه داد: به عنوان مثال در پناه مردم به مساجد در زمان جنگ‌ها، دشمنان در تعقیب آنان به مسجدها هجوم می‌بردند و نه تنها مردم را اسیر کرده و به خاک و خون می‌کشیدند، بلکه مسجد یا پناهگاه آن‌ها را نیز ویران کرده و یا به آتش می‌کشیدند. همانند غزها که مردم را در مسجد منیعی نیشابور قتل‌عام کرده و مسجد مطرز را به آتش کشیدند.

این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی گفت: به استناد کتاب مجمل‌التواریخ و القصص، «غزان یکباره حشر آوردند و اغلب مردمان از زنان و کودکان در مسجد منیعی گریختند و غزان تیغ در نهادند و چندان خلق در مسجد کشتند که میان خون ناپیدا شدند». مسجد پامنار یا مسجد جامع سبزوار نیز از جمله این نوع مساجد بود که در صحنه پرالتهاب تاریخ سبزوار شاهد رویدادهای مختلف خونینی بوده است.

لباف خانیکی خاطرنشان کرد: مسجد کنونی پامنار احتمالا در آغاز نیمه دوم قرن نخست هـ.ق به عنوان «مسجد جامع سبزوار» ساخته شد.  آن مسجد از جمله مساجد شبستانی و از نوع «خراسانی» بود که به شیوه «رازی» همانند مساجد فهرج یزد و جامع اصفهان ساخته شد. در آن گونه مساجد یک فضای ستون‌دار شبستان مانند در سمت قبله، یک صحن وسیع در سمت شمال شرق و رواق‌هایی در دو سوی شرق و غرب مسجد را شکل می‌دادند.

وی با اشاره به مصائبی که بر مسجد جامع سبزوار در کتاب تاریخ بیهق یاد شده، ادامه داد: مسجد آدینه قصبه سبزوار در روزگار حمزه‌بن آذرک‌الخارجی خراب گشته و مردم برای نماز جمعه و اعیاد خسروجرد به آنجا می‌رفتند. بعد از آن واقعه، زنی ریسنده هزینه تجدید بنای مسجد جامع را تقبل کرد و مسجد تجدید بنا شد. «امیر احمدبن عبدالله‌ خجستانی» دستور داد برای آن منبری از چوب آبنوس بسازند که نام احمد خجستانی به تاریخ ۲۶۶ بر آن نوشته شده است.

این پژوهشگر و باستان‌شناس خراسانی گفت: گویا مسجد خیلی دوام نیاورده، زیرا نوبتی دیگر «امیر ابوالفضل زیاری» در تاریخ ۳۷۰ هـ.ق مسجد را به عمارت تبدیل کرد و در سال ۴۲۰ هـ.ق «خواجه امیرک دبیر» مناره‌ای بر آن ساخت و آن مناره بر اثر زلزله‌ای در سال ۴۴۴ هـ.ق فروافتاد. معمار که قصد تجدید بنای مناره را کرده بود، کمی از مناره را مجددا تجددی بنا کرد. یک سال تجدید بنا را متوقف کرد تا تا نشست کند و سپس مناره را کامل کرد. آن مناره که در سال ۴۴۵ هـ.ق ساخته شد تاکنون باقی است. آن مناره از نوع مناره‌های جنبان همانند منارجنبان اصفهان و نمادی از فناوری و بهره‌گیری از علم فیزیک در هزار سال پیش بوده است.

لباف خانیکی اظهار کرد: در حال حاضر مسجد جامع قدیم سبزوار با وسعت ۳۵۰ مترمربع که به «مسجد پامنار» معروف است، در حاشیه خیابان بیهق سبزوار و بر یک شبستان و صحن و ورودی واقع است. منار کهن مسجد یا همان منارجنبان به ارتفاع ۲۳ متر در زاویۀ شمال‌غربی مسجد قرار گرفته و بر بدنه آن با خط آجری «بسم الله الرحمن الرحیم، محمد ، علی، فاطمه، حسن و حسین» نوشته شده است.

وی افزود: مسجد جامع سبزوار در طول حیات خود تغییر و تحولات فراوان یافته که آخرین تغییرات آن کاشیکاری سردر و نمای پایه‌های ایوان ورودی مسجد ظاهراً مربوط به سال ۱۳۷۲ است. همزمان بر دو طرفه ورودی مسجد نیز بخشی از سوره انسان بر روی کاشی نقش بسته است.

این پژوهشگر و باستان‌شناس خراسانی بیان کرد: اگرچه از مسجد جامع اکنون تنها مناره آجری آن برجای مانده ولی اصالت و صلابت آن کافی است که هر ساله تعداد زیادی گردشگر به خاطر دیدار و آشنایی با فناوری منارجنبان‌ها از آن خطه تاریخی و عالم‌خیز بازدید کرده و با مفاخر معماری ایران از نزدیک آشنا می‌شوند.

منبع:ایسنا

چراغ گردشگری سیستان‌وبلوچستان زود خاموش شد

همه‌گیری ویروس کرونا و تورم، گردشگری درحال رونق سیستان‌وبلوچستان را با رکود سنگینی مواجه کرده‌است.

به گزارش همهشری آنلاین، صنعت نوپای گردشگری در سیستان‌وبلوچستان طی یکی‌دو سال اخیر به‌دلیل افزایش قیمت‌ها و به‌ویژه همه‌گیری ویروس کرونا به‌شدت آسیب دید و به تعبیری فلج شد. این درحالی‌است که چند سالی می‌شود این‌استان به یکی از مقاصد گردشگری در کشور تبدیل شده‌است که عوامل متعددی دراین زمینه دخیل بوده‌اند که مهم‌ترین آنها شناساندن ظرفیت‌های فوق‌العاده بکر و دیدنی جاذبه‌های طبیعی این استان در شبکه‌های اجتماعی بوده‌است.

دراین سال‌ها برخی فعالان حوزه‌های اجتماعی، محیط زیست و گردشگری با انتشار تصاویر و مستندهایی از ظرفیت‌های مختلف استان موجب شدند گردشگران و به‌ویژه طبیعت‌گردان، این استان را به‌عنوان یکی از مقاصد گردشگری در نظر بگیرند که دراین میان سواحل مکران توفیق بیشتری در جذب گردشگران داشته‌اند.

با ورود حجم بالای گردشگران به نقاط مختلف استان به‌ویژه جنوب آن و بندر و منطقه آزاد چابهار، نبود زیرساخت‌های مناسب گردشگری مانند اقامتگاه‌ها، هتل‌ها و غذاخوری به‌صورت جدی به چشم آمد و همین موضوع سبب شد سرمایه‌گذاری‌های خوبی دراین حوزه انجام شود. دراین مدت برتعداد هتل‌ها، اقامتگاه‌ها، رستوران‌ها و دیگر مراکز خدمات گردشگری افزوده شد و این استان می‌رفت که درمیان استان‌های برتر در حوزه گردشگرپذیری جایگاه ویژه خود را پیدا کند، اما تورم و همه‌گیری ویروس کرونا شاخ و برگ این نهال نوپا را سوزاند.

کارم را تعطیل کردم
مدیر یک اقامتگاه بوم‌گردی در شهرستان سراوان در گفت‌وگو با خبرنگارهمشهری اظهار می‌کند: نزدیک به 4 سال پیش تصمیم گرفتم در یکی از نخلستان‌های خانوادگی‌مان یک اقامتگاه بوم‌گردی ایجاد کنم که نزدیک به 500 میلیون‌تومان در همان سال برایمان هزینه دربر داشت.

«صادق سیدزاده» می‌افزاید: 3 سال پیش با وجود اینکه دراین زمینه تازه‌کار بودیم و تبلیغات چندانی در معرفی این اقامتگاه نداشتیم، توانستیم پیشرفت خوبی در جذب گردشگر و بهره‌مندی از این اقتصاد داشته باشیم. ایجاد این مجموعه سبب شد برای چند نفر از اعضای خانواده‌مان نیز اشتغال ایجاد شود.

وی ادامه می‌دهد: یکی از مشکلات پیش روی ما در ایجاد این اقامتگاه، بالابودن قیمت انواع مصالح و ملزومات بود که خوبشختانه توانستیم همه آنها را بدون دریافت وام تهیه کنیم، اما گرانی‌ها در زمینه‌های دیگر همچنان مشکل‌ساز بود تا اینکه مشکل بسیار بزرگ‌تری از راه رسید.

سیدزاده بیان می‌کند: هنوز یک‌سال از زمان بهره‌برداری اقامتگاه ‌بوم‌گردی‌مان نگذشته بود که با همه‌گیری ویروس کرونا مواجه شدیم. در چنین شرایطی کسب‌وکارمان از رونق افتاد، حضور مسافران کم‌رنگ و درنهایت اقامتگاه بوم‌گردی ما تعطیل شد. اکنون حدود 18 ماه است این اقامتگاه تعطیل است و منتظریم این بیماری ریشه‌کن شود تا کارخودمان را ازسر بگیریم.

گاندوها رفتند
تماشای گاندوها یا همان تمساح‌های پوزه کوتاه دراین چند سال از پرطرفدارترین ظرفیت‌های گردشگری استان است که پای گردشگران بسیاری را به روستای «باهوکلات» در منطقه دشتیاری چابهار باز کرده‌است. دراین روستا شخصی به نام «ملک‌دینار شجره» سال‌هاست که به حفظ محیط زیست و حیات‌وحش علاقه پیدا و با گاندوهای خشمگین و گرسنه سردوستی و مهربانی بازکرده‌است.

ملک‌دینار در ابتدا برای مراقبت از گاندوهای گرسنه که در شرف نابودی و انقراض هستند، با هزینه شخصی غذا تهیه می‌کرد. این کار سبب شد خشن‌ترین جانور منطقه سیستان‌وبلوچستان سر مهربانی پیش گیرد و با ملک‌دینار دوستی برقرار کند. دوستی انسان و گاندو درنهایت پای گردشگران را به روستای باهوکلات باز کرد. ملک دینار هر روز و شب برای سیر کردن شکم گاندوها مرغ تهیه می‌کند.

از زمانی‌که پای گردشگران به باهوکلات باز شد، او صندوقی بر دیوار نصب کرده و به گردشگران می‌گوید که به‌جای ارائه حق ورودی، هر میزان که دوست دارند دراین صندوق پول بریزند و همه این پول‌ها برای تأمین مرغ و غذای گاندوها هزینه می‌شود. ملک‌دینار در کنار این فعالیت عام‌المنفعه، یک واحد تک‌اتاق بوم‌گردی برای امرارمعاش دارد که حالا همه‌گیری ویروس کرونا و تورم، او و گاندوها را با مشکل روبه‌رو کرده‌است.

مشکل تأمین غذای گاندوها
ملک دینار شجره در گفت‌وگو باخبرنگارهمشهری اظهار می‌کند: از زمان همه‌گیری ویروس کرونا این اقامتگاه و واحد گردشگری تعطیل شده و پذیرای گردشگران نیست. به همین دلیل این واحد اصلا دراین مدت درآمدی نداشته است.

وی می‌گوید: تعطیلی اقامتگاه اکنون برایم چندان اولویت ندارد. نگرانی‌ام بابت گاندوهاست که باید شکم‌شان سیر شود. قبل از همه‌گیری ویروس کرونا کمک‌های گردشگران برای تأمین غذای گاندوها بسیار مفید و خوب بود، اما اکنون باید خودم با هزینه شخصی این جانوران را سیر کنم. شجره درباره اینکه چه حمایت‌هایی از او می‌شود، می‌افزاید: هیچ سازمان و اداره دولتی دراین رابطه حمایتی نمی‌کند، اما چند نفر حامی‌ و دوستدار طبیعت که یکی از آنان ساکن آمریکاست، حمایت‌های نقدی خوبی دراین زمینه از من می‌کنند تا بتوانم ازپس هزینه تأمین غذای گاندوها برآیم.

روزنه‌های امیدی که زود بسته شد
یکی از فعالان گردشگری سیستان‌وبلوچستان نیز در گفت‌وگو با خبرنگارهمشهری اظهار می‌کند: تا سال 1396 استان ما شرایط مناسبی در حوزه گردشگری نداشت و تقریبا همه مسافران منطقه آزاد چابهار را به‌عنوان مقصد انتخاب می‌کردند، اما کم‌کم با معرفی ظرفیت‌های طبیعی و بالقوه و بکر سواحل مکران و دیگر نقاط استان، پای گردشگران بیشتری به سیستان‌وبلوچستان باز شد که سابقه نداشت.

«مسلم بارکزهی» می‌افزاید: استقبال مناسب گردشگران سبب شد برای افراد بومی شغل و درآمد ایجاد شود. دراین مدت شاهد افزایش تعداد زیادی اقامتگاه‌های بوم‌گردی در جنوب استان و سایر نقاط بودیم که تأثیر به‌سزایی درایجاد اشتغال و درآمدزایی برای خانواده‌ها داشت.

وی ادامه می‌دهد: هنوز چابهار هدف اصلی گردشگرانی است که به استان می‌آیند، اما با این تفاوت که در گذشته چابهار تنها مقصد همه مسافران بود و این درحالی‌است که بیشتر آنان وقتی به استان می‌آیند، دوست دارند نقاط دیگر استان را نیز ببینند.

ازبین رفتن انگیزه فعالیت‌
این فعال حوزه گردشگری سیستان‌وبلوچستان درباره تأثیر همه‌گیری ویروس کرونا بر اقتصاد گردشگری استان بیان می‌کند: نخست همه‌گیری ویروس کرونا بعد تورم، زمینه‌ساز از بین رفتن انگیزه برای فعالیت و سرمایه‌گذاری در بخش گردشگری شدند.

باکزهی ادامه می‌دهد: قبل از همه‌گیری ویروس کرونا، آمار ورودی گردشگران روبه افزایش بود. این موضوع سبب شده بود افراد بیشتری برای ایجاد زیرساخت‌هایی مانند هتل، رستوران، اقامت‌گاه‌های بوم‌گردی و… سرمایه‌گذاری کنند و همه‌چیز روند خوبی داشت.

وی می‌افزاید: اما همه گیری ویروس کرونا منجر به کاهش ورود مسافران، کاهش درآمدها و در نتیجه کاهش اجرای پروژه‌های کوچک و بزرگ گردشگری شد. این درحالی‌است که با وجود این کاهش‌ها، با افزایش سرسام‌آور قیمت‌ها به‌ویژه در زمینه مصالح ساختمانی مواجه هستیم. یعنی اگر درحال‌حاضر شخصی بخواهد یک واحد گردشگری بسازد، باید چند برابر زمان قبل از همه‌گیری ویروس کرونا هزینه کند.

زخم کرونا بر پیکر گردشگری سیستان‌وبلوچستان
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی سیستان‌وبلوچستان می‌گوید: با همه‌گیری ویروس کرونا، بعد از صنعت حمل‌ونقل دریایی، زمینی، ریلی و هوایی، صنعت گردشگری بیشترین خسارت را متحمل شده‌است. «علیرضا جلالزایی» می‌افزاید: دراین مدت بسیاری از گردشگران سفرهای خود را به سیستان‌وبلوچستان لغو کردند و خیلی از صنعتگران صنایع‌دستی استان نتوانستند در نمایشگاه‌های صنایع دستی شرکت کنند.

بسیاری از پیمانکارانی که در عرصه‌های مختلف میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کار می‌کردند هم نتوانستند کارهای خود را در موعد مقرر ارائه دهند که سبب واردآمدن خسارت‌های زیادی شد. وی ادامه می‌دهد: از ابتدای همه‌گیری ویروس کرونا در کشور، ۲رویداد بزرگ گردشگری دراین استان لغو شد که یکی از آنها، نخستین همایش گردشگری ساحل‌نشینان کشور با محوریت سیستان‌وبلوچستان و با حضور 7 استان ساحلی کشور، یعنی سیستان‌وبلوچستان، گیلان، مازندران، گلستان، هرمزگان، بوشهر و خوزستان بود. جلالزایی با بیان اینکه از آغاز همه‌گیری ویروس کرونا تا پایان دی‌ماه سال‌گذشته بیش‌از ۱۴۴میلیارد تومان به تأسیسات گردشگری استان خسارت وارد شده‌است، اضافه‌کرد: نخستین اجلاس گردشگری وزرای کشورهای حاشیه اقیانوس هند نیز قرار بود باحضور ۲۰کشور ازجمله مالزی، هند و اندونزی در چابهار برگزار شود، اما این برنامه مهم نیز لغو شد.

منبع:همشهری

سفر به آبنیک

روستای آبنیک یکی از جاذبه‌های گردشگری رودبار قصران است.

این روستا هم درست مثل دیگر نقاط گردشگری لواسانات و رودبار قصران به دلیل آب وهوای خوش آن معروف است. اما روستای آبنیک یک جاذبه گردشگری تاریخی دارد که آن را یک سر و گردن بالاتر از روستاهای همجوار خود می‌کند. پل آبنیک که در میراث فرهنگی شمیرانات ثبت تاریخی شده‌است. علاوه بر این دو امامزاده در این روستا هست که این روستا را مقصد گردشگری زیارتی هم می‌کند. در گفت‌وگو با «داریوش شهبازی» نویسنده کتاب تهران‌نامه و تاریخ نگار درباره این روستا و پل تاریخی آبنیک بیشتر می‌دانیم.

 

آبنیک یکی از روستاهای رودبار قصران است. شهبازی در ابتدا مختصری از روستای آبنیک می‌گوید: «این روستا در شمال شرقی فشم واقع شده و از روستاهای قدیمی قصران است. می‌دانیم که روستای قصران به قصران داخل و قصران خارج تقسیم می‌شود. آبنیک جزو قصران داخل و از روستاهایی است که آخرین جمعیت آن را حدود ۵۰۰ نفر اعلام کردند.»

  • گویش اهالی

«گویش این روستا مثل تمام روستاهای این منطقه اختلاطی از زبان‌های مختلف هست.»
نویسنده کتاب تهران‌نامه در توضیح بیشتر می‌گوید: «هرچه از نوب دامنه توچال یعنی روستاهای ری و حوزه مرکزی تهران به سمت کوه‌ها و در کوهستان به سمت مازندران می‌رویم، گویش به لهجه مازندرانی نزدیک می‌شود. وقتی به جنوب می‌آییم از گویش مازندرانی کم می‌شود و به گویش تاتی و حتی عربی نزدیک می‌شود. چون تمرکز افراد و جمعیت سادات را می‌بینیم و این نشان می‌دهد که سادات ریشه زبان عربی داشتند. پس زبان عربی هم وارد زبان این منطقه شده است. علاوه بر آن زبان ترکی هم وارد زبان شده است. پس اختلاطی بین این زبان‌ها هست.»

شهبازی در ادامه از مرحوم حسین کریمان یادی می‌کند و می‌گوید: «مرحوم کریمان نویسنده، مورخ و جغرافیدان معاصر از اهالی این منطقه (آهار و شکراب) بود. که در کتاب‌های ری باستان و قصران به روستای آبنیک هم اشاره کرده و تحقیق و پژوهشی هم در این‌باره داشته. کوه جان ستان یا جان استون جزو کوه‌های معروف این روستاست که چشمه‌ای از آن جاری است.» به گفته شهبازی همین چشمه وجه تسمیه نام این روستاست. کوه «یونزا» یا همان «یونجه‌زار» و امامزاده‌ موسی(ع) و امامزاده طیب(ع) نیز از اماکن دیدنی این روستا هستند.

شهبازی در ادامه از هویت و تاریخچه پل آبنیک می‌گوید: «پل آبنیک که در فاصله یک کیلومتری روستای آبنیک واقع شده مربوط به دوره پهلوی اول هست و جزو پل‌های ارزشمند ثبت ملی شده است. این پل در تقاطع فشم و آبنیک قرار گرفته و جزو پل‌های بسیار زیباست. پل آبنیک در طول سال ۱۳۲۰ که این پل ساخته شده تاکنون چندین بار مرمت شده. زیرا هر سازه‌ای نیاز به تعمیر و نگهداری دارد. مصالح پل سنگ مالون تراشیده و سیمان است. نکته مهمی که در مورد پل باید بگویم این است که از قوس چفد پانیذ دایره‌ای است. انواع قوس در معماری ایرانی وجود دارد که در معماری دنیا بی‌نظیر است. نمونه این پل‌ها با این قوس در پل‌های راه‌آهن سراسری استفاده شده.» پل تاریخی آبنیک مهر سال ۱۳۸۲ با شماره ثبت ۱۰۳۹۷ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.

خیابان خاطره‌ها چـنار و چـلچله

خیابان ولی‌عصر(عج) که روزگاری به‌عنوان زیباترین، دلرباترین وطولانی‌ترین خیابان ایران آوازه‌ای جهانی داشت، امروزه از زیبایی‌هایش کاسته شده ولی هنوز فقط طولانی‌ترین است؛ آن هم در تکه‌هایی یکطرفه و درتکیه‌هایی دوطرفه که لذت تماشای پیوسته را از چشم مسافران منقطع می‌کند. این خیابان تاریخی طی صد سال پیش جاده‌ای خاکی بودکه جنوب تهران را به قریه کوهپایه‌ای شمیران وصل می‌کرد.

در دوران رضاشاه تعریض و آسفالت شد و با غرس نزدیک به ۶۰ هزار اصله نهال چنار درکناره‌هایش رفته رفته به خیابانی دلگشا تبدیل شد. درخت‌های چنار در دو سوی آن همان‌طور که قد می‌کشیدند، در آسمان سر در هم فرو بردند تا طاق نصرتی رؤیایی و به طول ۱۸ کیلومتر شکل بگیرد و سرتاسر مسیر را به تسخیر شکوه و زیبایی خود درآورد. اما امروز با قطع و خشکیدن بیش از نیمی از درختان سر به فلک کشیده، کمتر نشانه‌ای از آن همه زیبایی و آن طاق نصرت رؤیایی بر جای مانده است.

وقتی طراوت و زیبایی این خیابان را دراواسط دهه ۴۰ تا ۵۰ که مسیر آمد و شد روزانه من از خانه تا دانشگاه ملی سابق و شهید بهشتی کنونی و در سال‌های بعد، زندگی در همسایگی آن را به یاد می‌آورم، درکنار غیبت درختان چنار دوسوی خیابان، بی‌رونقی معدود کافه‌های باقیمانده در میانه راه تا میدان تجریش نیز بیشتر به چشمم می‌آید؛ کافه‌هایی که روزگاری محل دیدارجمعی از تهرانیان اهل ذوق، شاعران نوپا و ترانه‌سرایان کوچ کرده از کافه نادری و میعادگاه زوج‌های جوانی بودکه قول و قرارهای زندگی آینده‌شان رادر گوش هم زمزمه می‌کردندو چشم‌انداز آن را به تصویر می‌کشیدند.
خوشبختانه درطول دهه‌های گذشته، بخشی کوتاه از این خیابان، کمتر آسیب دید و همچنان، طراوت و سبزینگی خود را حفظ کرد.

امروز مسافران میدان تجریش که درحال گذر از بخش پایانی آن و در شمال خیابان ولی‌عصر(عج) هستند، فرصتی کوتاه دارند تابه تماشای گوشه‌ای باقیمانده از آن طاق نصرت چشمنواز که درپایین دست به طاق حسرت تبدیل شده است بنشینند؛ هرچند که در غوغای آمدوشد و ترافیک سنگین، صدای گوشنواز چلچله‌ها و بلال و گردوفروشان دوره‌گرد کمتر به گوششان برسد. آنچه که موجب نگارش این دلنوشته شد، خودداستانی است جداگانه. چند روز پیش و به رسم معمول در حال پیاده‌روی از میدان ونک به سمت تجریش مقابل بیمارستان ولی‌عصر(عج) چشمم به تنه درختی افتاد که تا آن زمان از نظرم دورمانده بود؛ تنه‌ای سر بریده، خشکیده، خرقه تهی کرده و گره خورده بر گردن خود! تنه درختی چنین قطور، چگونه سر در گریبان خود برده و از سوی دیگر آسمان را نشانه رفته است! ‌ گویی نمایشی است از حال وروز ما مردمان که هر روز گره‌ای تازه و ناگشودنی
بردست و پای خود داریم. راه خانه را در پیش گرفتم و در کشاکش این افکار زیرلب زمزمه کردم: «زندگی سخت و همه سر در گریبان از طبس تا پایتخت/ خورده در هر سو گره، ازکار مردم تا سر زلف درخت/ عاقبت برگل نشیند ناقه و محمل سقط/‌گر بچرخد چرخ گردون این چنین لنگان و سخت».
مهرداد امیرغیاثوند / از ساکنان کوچه تورج، محله امانیه

منبع:همشهری

کلوچه مسقطی شیرازی، یک شیرینی ماندگار

مسقطی آن درواقع نوعی حلوا است که بهترین نوع آن نرم و لطیف و ژله مانند است و طعم زعفران و گلاب و هل دارد. در انواع مرغوب آن در پودر پسته سخاوت به خرج می‌دهند.

گاهی در مسقطی از برگ‌های گل نرگس و گل سرخ نیز استفاده می‌شود. در فرهنگ دهخدا آمده است که حلوای مسقطی نوعی شیرینی است که از نشاسته تهیه می‌شود و اصل مسخته است و عرب به آن مشاش گوید و نوعی شیرینی است که نشاسته و هل که به شکل لوزی بُرند و زفت‌تر از راحه الحلقوم است.

در شهر شیراز مسقطی را با کلوچه می‌خورند تا لذت خوردن آن دو برابر شود.

کلوچه را نیز با آرد برنج و آرد و روغن درست می‌کنند.

طرز تهیه مسقطی

۷ کیلو شکر را با ۳ کیلو گلاب روی اجاق می‌گذارند تا به جوش آید، سپس یک استکان آب‌لیمو داخل شیره شکر می‌ریزند تا شکر آن سخت نشود و در اصطلاح محلی شکرک نزند. از طرفی ۲/۵ کیلو نشاسته را ۳ کیلو گلاب حل کرده و به هم می‌زنند و روی اجاق می‌گذارند و آن را به‌آرامی به هم می‌زنند.

سپس نصف شیره شکر و ۳۰۰ گرم روغن مایع را به آن اضافه می‌کنیم و آرام‌آرام به هم می‌زنیم تا مخلوط، سفت و یکدست شود. سپس باقی‌مانده شیره شکر را به آن اضافه می‌کنیم و آرام به هم می‌زنیم تا صاف و یکدست شود و در آخر روغن مانده را به آن اضافه می‌کنیم تا به‌اصطلاح محلی سرخ شود.

سپس مغز پسته را به آن اضافه می‌کنیم و آن را داخل سینی پهن می‌کنیم. هنگامی‌که سفت شد آن را به شکل لوزی و مربعی برش می‌زنیم. این نوع شیرینی هم برای سوغات و هم برای مراسم عزاداری جهت خیرات استفاده می‌شود.

مواد لازم برای تهیه مسقطی

نشاسته، گلاب، هل، شکر، زعفران، روغن مایه، پودر پسته، آب

طرز تهیه کلوچه

آرد برنج و گندم را باهم مخلوط کرده همراه با روغن جامد به مدت یک ساعت بر هم می‌زنیم و کنار می‌گذاریم.

سپس شکر و گلاب را باهم مخلوط کرده و با همزن قدیمی به نام مفتول به هم می‌زنیم. سپس خامه، هل و بیکینگ‌پودر را به آن اضافه می‌کنیم. از طرفی به خمیری که با آرد برنج و گندم و روغن جامد هم زده‌شده بود. روغن مایع را اضافه می‌کنیم و همه را باهم مخلوط می‌کنیم و به مدت ۲۰ دقیقه همه مواد را باهم ورز می‌دهیم.

سپس آن را داخل قیف ریخته و به شکل گرد در سینی فر قرار می‌دهیم سپس کاسه آب داغی را گذاشته با شابلونی چوبی که نقش گل روی آن است روی کلوچه‌ها می‌زنیم و سپس تخم غلفه (خُرفه) روی آن می‌پاشند.

کلوچه و مسقطی حتماً باهم خورده می‌شود. چون طبع مسقطی گرم است روی کلوچه خرفه می‌پاشند زیرا طبع خرفه سرد است و این دو با همدیگر متعادل می‌شود.

در ضمن این نوع شیرینی هم در مراسم سوگواری برای خیرات مورداستفاده است و هم به‌عنوان سوغات استفاده می‌شود.

مهارت پخت کلوچه و مسقطی شیرازی در سال ۱۳۹۷ به ثبت آثار ناملموس رسیده است.

منبع:میراث آریا