چرا رنگ پاسپورت ها با هم متفاوت است؟

انتخاب رنگ جلد پاسپورت، یک کشور توسط مقامات همان کشور انجام می شود و معمولاً علتی برای انتخاب رنگ پاسپورت وجود دارد.

پاسپورت چیست؟
پاسپورت یا گُذَرنامه یکی از مدارک شناسایی رسمی است که از طرف دولت ها برای شهروندانشان صادر می گردد. با این مدرک دولت مربوطه از ديگر دولت ها اجازه می خواهد تا به شهروندان مربوطه اجازه گذر  یا ورود به خاک آن کشورها را بدهند. به اجازه ای که به این منظور از ديگر دولت ها گرفته می شود روادید یا ویزا گفته می شود.

معتبرترین گذرنامه های جهان
موسسه« هنلی و شرکا» هر سال طبق داده های جمع آوری شده از انجمن بین المللی حمل ونقل هوایی و نیز اطلاعاتی که از تجزیه و تحلیل قوانین روادید و پایگاه داده جهانی به دست می آید اقدام به انتشار رده بندی معتبرترین پاسپورتهای دنیا می کند. مهم ترین شاخص برای تهیه این لیست تعداد کشورهایی است که با هر گذرنامه میتوان بدون ویزا به آن سفر کرد.

نتایج این رده بندی در سال 2019 نشان می دهد که از بین کشورهای آسیایی تنها ژاپن، سنگاپور و کره جنوبی دارای قدرتمندترین پاسپورتهای جهان هستند و در بین کشورهای خاورمیانه، پاسپورت امارات عربی متحده بالاترین قدرت را دارد.

انواع رنگ پاسپورت
پاسپورت کشور های مختلف رنگ های متفاوتی دارند. انتخاب رنگ جلد پاسپورت کشور توسط مقامات همان کشور انجام می شود و معمولاً علتی برای انتخاب هر رنگ پاسپورت وجود دارد. چهار رنگ پاسپورت در سراسر دنیا وجود دارد؛ آبی، قرمز، سبز و مشکی. هرچند به ظاهر اختلاف این رنگها کاملاً بی معنی است، ولی در واقع رنگ هر یک از آن ها مشخصا معنای خاصی دارد.

 

علت متفاوت بودن رنگ پاسپورت
پاسپورتهای قرمز رنگ
قرمز رایج ترین رنگ پاسپورت است و کشورهای زيادي در جهان، این رنگ را برای جلد پاسپورتشان انتخاب می کنند. جالب است که بدانید معمولاً کشورهایی این رنگ را برای پاسپورتشان انتخاب می کنند که در حال حاضر سیستم کمونیستی دارند و یا در گذشته این سیستم را تجربه نموده اند. شاید جالب باشد بدانید که همه 10 گذرنامه پر قدرت دنیا هم در طیف رنگ قرمز قرار دارند و در پایین این رده بندی و در بین 10 رتبه آخر که ضعیف ترین گذرنامه های دنیاست، تنها دو گذرنامه رنگ قرمز دارند.

معمولا پاسپورتهای قرمز و کبود توسط اعضای اتحادیه اروپا استفاده می شود( بجز کرواسی). همچنین کشورهایی که قصد محلق شدن به این اتحادیه دارند، مانند ترکیه، هم این رنگ را انتخاب می کنند. کشورهای عضو« گروه آندین»، شامل بلیوی، کلمبیا، اکوادور و پرو هم گذرنامه هایی به این رنگ دارند.

پاسپورتهای آبی رنگ
آبی، دومین رنگ رایج در گذرنامه های جهانی است. جالب است که بدانید رنگ آبی نشان از کشورهای” جهان نو” دارد. در واقع این واژه ای است که به کشورهایی که در نیمکره غربی قرار گرفته اند، اطلاق می شود. 78 کشور رنگ آبی را برای پاسپورت خود انتخاب نموده اند که مشهورترین و پر قدرت ترین پاسپورت بین رنگ های آبی، پاسپورت ایالات متحده آمریکا است با این گذرنامه می توان به 183 کشور دنیا بدون ویزا سفر کرد. همچنين جالب است بدانید که کم قدرت ترین گذرنامه کشورها با رتبه 199 نیز دارای رنگ آبی و مربوط به کشور افغانستان است.

پاسپورت های سبز رنگ
در پاسپورت های کشور های عربی و اسلامی رنگ سبز محبوب تر از دیگر رنگ هاست و به علت علاقه پیامبراکرمصلی الله علیه و آله به رنگ سبز، این رنگ در دنیای اسلام دارای اهمیت است، به همین علت بسياري از کشورهای مسلمان این رنگ را برای گذرنامه های خود انتخاب نموده اند که شامل کشورهای جمهوری آذربایجان، اندونزی، پاکستان و عربستان سعودی می شود. البته گذرنامه کره جنوبی که با آن می توانید به 122 کشور دنیا بدون ویزا سفر کرد نیز به رنگ سبز است.

 

پاسپورت های مشکی رنگ
مشکی رنگی است که تعداد بسیار اندکی از کشورهای جهان، آن را برای جلد پاسپورتشان انتخاب نموده اند. شهروندان برخی از کشورهای آفریقایی مانند بوتسوانا، زامبیا، بوروندی، گابن، آنگولا، چاد، کنگو، مالاوی و چند کشور ديگر دارای این رنگ پاسپورت هستند. از این گذشته، شهروندان کشور نیوزیلند هم دارای پاسپورت مشکی رنگ هستند و دلیلش هم این است که مشکی رنگ ملی کشور نیوزیلند به حساب می آید.

منبع:بیتوته

امامزاده حمزه عرب ، زیارتگاهی بر فراز آسمان بیجار

امامزاده حمزه عرب یکی از زیباترین جاذبه‌های طبیعی، زیارتی و گردشگری کردستان و نگینی درخشان بر بام ایران است.

بیجار شهری تاریخی در در غرب ایران، استان کردستان است که برخی از مورخان قدمت آن را به هزاره سوم پیش از میلاد مسیح نسبت داده‌اند؛ازاین جهت آثار بی شمار مذهبی و تاریخی در این شهر وجود دارد.

 

امامزاده حمزه عرب‌ بیجار

یکی از برترین جاذبه‌های گردشگری بیجار امامزاده حمزه عرب‌ است. امامزاده حمزه عرب‌ بر قله‌ی کوهی به همین نام با ارتفاع دو هزار و ۶۴۰ متر از سطح دریا، در ۱۰ کیلومتری شرق بیجار قرار گرفته است که از هرطرف چشم انسان را نوازش می‌دهد.

سید جلیل‌القدری از سلسله سادات موسی‌بن جعفر(ع ) در سال ۹۷۳ هجری شمسی و طبق مستندات به دست آمده بنا بر وصیت خودش در این مکان به خاک سپرده شده است.

 

این امامزاده بین اهالی منطقه گروس مشتاقان فراوانی دارد. در سال‌های دورتر اهالی روستاهای اطراف قبل از چیدن علف و جمع‌آوری زراعت و دروی گندم‌ها، همگی جمع شده، گوسفندی قربانی کرده وشبی را به زیارت حمزه عرب رفته و همانجا مراسمی برگزار می‌کردند تا فقیر و غنی درکنار هم و با توسل به بزرگان دین کار جمعی خود را که کشاورزی است متبرک کنند.

نشانی امامزاده حمزه عرب

آنهایی که شب را در بالای کوه حمزه عرب به صبح رسانده اند حتما به چشم خود دیده اند که زیباترین طلوع از همین نقطه قابل دیدن است، طلوعی به راستی دیدنی و زیبا که چشم هر بیننده‌ای را به سوی خود جلب می‌کند.

 

کوه حمزه عرب و در رأس آن بقعه تاریخی و چشم اندازی فوق‌العاده به گونه‌ای در دل مردم جای خود را بازکرده‌اند که حتی پیرمردان و پیر زنانی که راه رفتن هم برایشان دشوار است، جهت زیارت و ادای نذر رنج سفر را برخود تحمیل کرده و به زیارت و بهره مند شدن از مناظر آرامش بخش آن می‌پردازند.

برای رسیدن به زیارتگاه امام زاده حمزه عرب قسمتی از مسیر را می توان با خودرو رفت و پس از طی مسافتی باید پیاده از کوه بالا رفت. کمی بعد به راه پله ای سنگی می رسیم که حدود ۶۰۰ پله دارد و پیچ در پیچ از کوه بالا می رود.

چرا به امامزاده احمدبن موسی شاهچراغ در شیراز، شاه چراغ می گویند؟

شاهچراغ یا شاه چراغ آرامگاهی معروف و متبرک است که امروزه به صورت یکی از مهمترین نقاط دیدنی شیراز تبدیل شده است. آرامگاه شاهچراغ محل خاکسپاری میر سید احمد، پسر امام موسی کاظم، امام هفتم شیعیان است و از اینرو شاهچراغ زیارتگاه بسیاری از شیعیان گشته است. احمدبن موسی شاهچراغ؛ پسر ارشد امام موسی کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) در راه پیوستن به برادر خود به سوی خراسان سفر نمود ولی در راه توسط افراد مأمون، خلیفه عباسی، در شهر شیراز به شهادت رسید.

شناسنامه شاهچراغ:
نام: احمد
لقب: شاهچراغ، سید‌السادات
کنیه: ابوعبدالله
پدر: امام موسی کاظم علیه السلام
مادر: امّ احمد
تاریخ ولادت: نامشخص
تاریخ شهادت: بین سال‌های 203 تا 218 هجری قمری
قاتل: قتلغ خان(حاکم شیراز) به فرمان مأمون عباسی
محل دفن: شیراز

ولادت حضرت احمدبن موسی شاه چراغ:
تاریخ دقیق تولد حضرت احمدبن موسی شاه چراغ (شاهچراغ )سلام الله علیه مشخص نیست. اخیراً در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاهچراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمدبن موسی «شاهچراغ» تعیین شود.

پدر و مادر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است. مادر وی، مشهور به «ام احمد»، مادر بعضی از فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده است. ایشان داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنان در نزد آن حضرت بودند و حضرت اسرار خود را به وی می گفتند و امانتشان را نزد وی به ودیعه می گذاشتند.

بیعت حضرت احمدبن موسی شاهچراغ با علی بن موسی الرضا علیه السلام

چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاهچراغ «احمدبن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.

به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.

پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمدبن موسی شاهچراغ به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.

سفر حضرت شاهچراغ به ایران
شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمدبن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.

سفر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ به شیراز

در زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمدبن موسی(س) به اتفاق جناب سید محمد عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.

خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون) دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.

 

حاکم شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان زنیان» در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد (شاهچراغ) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند. لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الان خبر رسید که ولیعهد(امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست ‎عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد(شاه چراغ) شبانه با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل پراکنده شدند.

شهادت حضرت شاهچراغ:
حضرت احمدبن موسی شاهچراغ (س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید.

«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت. هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد شاهچراغ در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند. سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند.

با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.

تاریخچه شاهچراغ:

بنای شاه چراغ در دوره اتابکان فارس در سده ششم هجری قمری ساخته شد. حیاط شاهچراغ دارای دو در اصلی ورودی است كه در سمت جنوب و شمال حرم از زیر دو سردر بزرگ كاشی كاری شده گذشته و وارد حیاط وسیع حرم می‌‌شود. حرم شاهچراغ در سمت غرب حیاط و حرم سید میر محمد؛ برادر شاه چراغ، در سمت شمال شرقی حیاط قرار دارد.

دور تا دور حیاط شاهچراغ، اتاق هایی دو طبقه ساخته شده كه پیشانی و جرزهای جلو آنها كاشی كاری شده است. ستون های آهنی ایوان حرم به وسیله چوب های نفیس پوشش داده شده و در سقف مسطح آن نیز چوب منبت كاری شده به كار رفته است.

در سال ۷۴۵ ه. ق. ملكه تاشی خاتون؛ مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، حاکم فارس، اقدامات نیكویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیكوكار، اقدام به بهسازی بارگاه شاهچراغ كرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ ه. ق. آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه شاهچراغ، مدرسه ای وسیع بنا كرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیك حرم شاهچراغ و ملك میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس كرد.

ابن بطوطه، جهانگرد مراكشی، كه در سال ۷۴۸ ه. ق. برای بار دوم به شیراز سفر كرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملكه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است: “آرامگاه شاهچراغ در نظر شیرازی‌ها احترام تمام دارد و مردم برای تبرك و توسل به زیارت شاهچراغ می‌‌روند. تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته كه در آن به اطعام مسافران می‌‌پردازند و عده ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امامزاده شاهچراغ، قرآن می‌‌خوانند. شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه شاهچراغ می‌‌آید و در آن شب قضات و فقها و سادات شیراز نیز حاضر می‌‌شوند. این جمعیت در بقعه جمع شده و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول می‌‌شوند. خوراك و میوه به مردم داده می شود و پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر می‌‌رود و تمام این كارها در بین نماز عصر و شام انجام می‌‌گیرد”.

در سال ۹۱۲ ه. ق. به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام گرفت. ۸۵ سال بعد بر اثر زلزله سال ۹۹۷ ه. ق. نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد كه دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ ه. ق. نادرشاه افشار بهسازی گسترده ای بر آرامگاه شاهچراغ انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان كردند. نادرشاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغان ها، پیمان بسته بود كه اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایسته ای بر این بقعه انجام دهد. بنابراین پس از پیروزی بر افغان‌ها و تسلط شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ كرد. قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته كه از طلای ناب و زنجیر نقره ای ساخته بوده اند. این قندیل تا سال ۱۲۳۹ ه. ق. همچنان آویزان بود. در زلزله سال ۱۲۳۹ ه. ق. بنابر تحقیق آنوبانینی، شیراز با خاك یكسان شد و آرامگاه شاهچراغ نیز به كلی مخروبه گردید. نویسنده تذكره دلگشا كه خود شاهد این زلزله بوده است چنین می‌‌نویسد: “گنبد بقعه شاهچراغ كه از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن كشیدی، به یك دفعه چنان بر زمین خورد كه زمین شكافته و در اعماق خاك فرو رفت… و آن عمارات عالی… تو گویی همیشه ویران بوده…”

پس از زلزله، قندیل اهدایی نادرشاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه شاهچراغ كردند. در سال ۱۲۴۳ ه. ق. به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تا كف بقعه شاهچراغ را یك متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این كار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا كردند و در آخر ضریحی نقره ای بر قبر نصب كردند. در سال ۱۲۶۹ ه. ق. بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شاهچراغ شكست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیرالدوله آنرا نوسازی كرد. پس از آن بارها تغییرات دیگری در بقعه شاهچراغ صورت گرفته تا به شکل امروزی خود درآمده است.

دلیل نامگذاری احمدبن موسی،به شاهچراغ :

تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن، خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود.

از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد،بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم،هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید.امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند.

درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند.اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود:اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم.چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن .چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».

امیر بیدار شد و ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و چون علنا و آشکارا چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خود نمایی می کرد،خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مامور می کند و….. مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر(ع) حضرت شاهچراغ پیدا می گردد و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می شود که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت می باشد.

زیارتگاه شاهچراغ مهم شیعیان، از لحاظ توریسم مذهبی نیز شیراز را جزو نقاط مهم ایران قرار داده است به نحوی که همه ساله زائران بسیاری برای زیارت مکان مقدس شاهچراغ به شیراز مسافرت می نمایند.

منبع:بیتوته

مینی سیام مجموعه ای از ماکت های آثار باستانی جهان در تایلند

مینی سیام مکانی در مرکز شهر پاتایا کشور تایلند قرار دارد، که ماکت هایی از آثار باستانی کشورهای مختلف جهان را در آنجا در سایز کوچک برای گردشگران کشور تایلند گردآورده شده است.

این آثار که به دست هنرمندان تایلندی ساخته شده اند، شامل بناهایی چون برج ایفل، کاخ کرملین، کاخ الیزه، برج پیزا، طاق نصرت، کاخ پادشاهی تایلند و هم چنین تخت جمشید (پارسه) صدها معماری زیبای دیگر از سرتاسر جهان می شوند. مینی سیام اولین مجموعه مینیاتوری کشور تایلند و سومین مجموعه مینیاتوری بعد از نمونه های مشابه آن در هلند و تایوان است که بیش از ۱۰۰ مدل مینیاتوری از آثار تاریخی و باستانی جهان را در مقیاس ۱:۲۵ در خود جای داده است.

مسیر این ماکت ها طوری طراحی شده که شما در یک جاده حرکت می کنید و تمام ماکت ها را می بینید و اگر می خواهید دوباره برگردید باید کل مسیر را طی کنید یعنی در حقیقت یک مسیر فقط برای تماشای ماکت ها وجود دارد. در این مجموعه عده ای از هنرمندان کهنه کار تایلند ، در فضایی بزرگ و سرسبز آثار زیبایی از سمبلهای نمادین کشورهای دنیا را گرد هم آورده اند و در واقع مینی سیام یک mini world است.

سیام نام قدیم کشور هزار معبد یعنی تایلند است و کلمه مینی سیام به معنای تایلند کوچک است. از زیبا ترین ماکت های قرار داده شده در مینی سیام ، ماکت تخت جمشید از ایران است که مورد توجه بازدید کنندگان قرار می گیرد.

تخمینی که از آمار بازدید توریستها و مردم تایلند از این پارک زیبا زده شده است در حدود ۱۰ میلیون نفر در سال است.شهر پاتایا در فاصله ۱۶۵ کیلومتری و در جنوب شرقی شهر بانکوک قرار دارد.  پاتایا با بازدید بیش از ۵٫۵ میلیون توریست خارجی در سال که بیشتر آنان را مردان تشکیل می‌دهند، یکی از مهم‌ ترین مناطق توریستی کشور تایلند به حساب می‌ آید.

منبع:بیتوته

شهر تروآ ؛ شهری افسانه ای در ترکیه

هاینریش شلیمان، باستان‌شناس آلمانی، در سال ۱۸۷۰ به حفاری در محل پرداخت و چندین شهر بنا شده بر روی یکدیگر یافت. گمان می‌رود شهری که تروآی ۸ نام گرفته محل رخداد جنگ تروآ نقل شده در حماسهٔ ایلیاد اثر هومر باشد.

آشنایی با شهر تروآ

تروآ، نام شهري باستانی در ترکیه امروزی است. تروآ مهاجرنشینی یونانی بود که در محل آناتولی واقع بود. تروی بازمانده‌ی باستانی داستان ایلیاد هومر در ترکیه واقع است و در میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.

تروی نمادی منحصر بفرد از امتزاج فرهنگی ساکنان اطراف آناتولیا، بالکان‌ها و ساکنان اژه است که ‏تاریخ سکونت بشر در آن به عصر برنز یا سه هزارسال پیش از میلاد مسیح می‌رسد.
شهر تروآ بارها و بارها طی تاریخ پر فراز و نشیب خود ویران شده و از نو ساخته شده است. خرابه‌های شهر دیگری به نام «ایلیوم» نیز در محل یافت شده که متعلق به امپراطوری آگوستوس روم بوده ولی بعد از ساخت «کنستانتینوپل» یا استانبول فعلی به تدریج اهمیت خود را از دست داده و خالی از سکنه گردید.

ماجرای جنگ تروآ
جنگ تروا (سدهٔ ۱۲ یا ۱۳ یا ۱۴ پیش از میلاد) یکی از بزرگترین جنگ ها در اسطوره شناسی یونان است. نبرد تروا حماسه ای است که هومر شاعر یونانی آن را سده ۱۲-۱۴ سال قبل از میلاد مسیح در کتاب ایلیاد به حماسه کشیده است.

تروا پس از ده سال نبرد بیهوده عاقبت سقوط می کند اسب چوبی آخرین نیرنگی است که برای باز کردن دروازه غیر قابل نفوظ این شهر است که به کار میرود.

هکوب پاریس فرزند پادشاه تروا بود که فرزندی به نام پاریس در راه داشت پیشگویان پیشبینی کردند که او سرنوشت شومی خواهد داشت هکوب به پریام دستور داد که پاریس را به دور از چشم مادرش بدزدد و به جزیره آیا ببرد و در انجا او را رها کند. او در کوه آیدا توسط چوپانان یافت می شود و توسط انها بزرگ می شود وقتی که بزرگ می شود آوازه او به گوش دربار پدر و مادرش می رسد و او را به دربار فرا می خوانند. آنها پاریس را برای ماموریتی به دربار منلاس پادشاه اسپارت می فرستند.

منالئوس همسری بنام هلن داشته که در زیبایی بی حمتا بود و زیباترین زن زمان خود بوده است.در اینجا دو نظر وجود دارد نظر اول این است که هلن و پاریس عاشق هم شده و با هم می گریزند و در جایی دیگر نقل است که آفرودیته به پاریس می گوید اگر پاداشی به او بدهد زیبا ترین زن دنیا را به او خواهد داد و پاریس هلن را دزدیده و با خود به تروا می برند.

منالئوس ماجرا را برای آگاممنون برادر خود تعریف می کند و آگاممنون تمام افسران یونان را فرا می خواند و ارتشی عظیم را بسیج می کند هزاران کشتی از جانب یونان بطرف تروا روانه می شود. و شهر تروا با دیوار های افسانه ای را محاصره می کند و جنگ سخت ده ساله ای در می گیرد.

شهر تروا نه سال است که تحت محاصره لشگریان یونان است و نبرد همچنان ادامه دارد در این نبردداستان نبرد شهر تروا هکتور قهرمان افسانه ای تروا موفق به کشتن بسیاری از فرماندهان یونان می شود اما خودش توسط آشیل کشته می شود و توسط کالسکه ای جسدش از مچ پا در میان گرد و خاک سه بار به دور شهر می چرخد. پاریس توسط آفرودیت متوجه می شود که تنها نقطه ضعف آشیل که رویین تن پود پاشنه ی پایش است در نبردی که بین آن دو آغاز می شود پاریس با تیر زهراگین به پاشنه پای آشیل می زند و او را می کشد …

نحوه دسترسی به شهر تروا
بسیاری از تورهای استانبول سفرهای یک روزه برای دیدن از شهر تروآ را نیز پیشنهاد می‌دهند که کمتر از یک روز می‌توانید با ماشین یا وسیله نقلیه در دسترس به این شهر بروید. به علاوه می‌توانید از وسایل حمل و نقل عمومی مانند اتوبوس نیز استفاده کنید.

منبع:بیتوته

بابیلوس ؛ قدیمی‌ترین نقطه باستانی جهان

بابیلوس از مدعیان اصلی قدیمی‌ترین شهرهای مسکونی دنیا بوده که برپایه آنچه در تاریخ فینیقیه آمده، به دستور«خدای الدورادو» ساخته شده است و به آن…

بقایای موفق‌ترین تمدن‌ها در شهر بابیلوس کشف شده است؛ یکی از قدیمی‌ترین شهرهای فینیقیه که از عصر نوسنگی تاکنون پیوسته مسکونی بوده و با تاریخ هزاران ساله منطقه مدیترانه گره خورده است.

بابیلوس از مدعیان اصلی قدیمی‌ترین شهرهای مسکونی دنیا بوده که برپایه آنچه در تاریخ فینیقیه آمده، به دستور «خدای الدورادو» ساخته شده است و به آن شهر عصر طلایی می‌گویند.

اگرچه قدمت اصلی و تاریخ آغاز زندگی در این شهر، در میان برگ‌های تاریخ گم شده است، اما محققان بر این باورند که بابیلوس حداقل به ۷ هزار سال پیش تعلق دارد؛ قدمتی که باور اسکان امروزی آن را غیرممکن جلوه می‌کند.

این منطقه هزاران سال نام Gubla را به خود داشت که پس از سال ۱۲۰۰ میلادی، به علت اهمیت تجارت پاپیروس در این شهر مهم بازرگانی یونانی‌ها بابیلوس را، برای آن برگزیدند.

امروزه بابیلوس در سواحل شمال بیروت، مرکزی مهم و شلوغ است، اما بقایای قرون وسطی و جنگ‌های صلیبی همچنان یادآور گذشته بوده و حفاری‌های بسیار، آن را به مهمترین منطقه باستان‌شناسی دنیا تبدیل کرده است.

تاریخچه بابیلوس

حدود ۷ هزار سال پیش، گروه کوچکی از ماهیگیران عهد نوسنگی در کنار سواحل بیروت ساکن شدند که هنوز کلبه‌های تک اتاقه‌ای با کف‌های سنگی و بسیاری از وسایل و اسلحه‌های متعلق به آن دوره در منطقه به چشم می‌خورد.

در سال‌های ۳ تا ۴ هزار پیش از میلاد، یعنی در دوره مس، زندگی مردم بابیلوس همچون گذشته ادامه داشت، تا اینکه شیوه‌های جدیدی در نحوه خاکسپاری مردگان ابداع شد به این ترتیب که ابتدا اجساد را به همراه اشیا و دارایی‌هایشان درون کوزه‌هایی سفالی قرار داده، سپس دفن می‌کردند.

این منطقه در اوایل عصر برنز، یعنی در هزاره سوم پیش از میلاد، به یکی از مهمترین مراکز کشتی‌های چوبی در شرق مدیترانه تبدیل شد و از آنجا که فراعنه و پادشاهی وسیع آنها برای ساخت کشتی و مقبره‌ها و مراسم معنوی خود به چوب صنوبر و انواع دیگر الوار نیاز بسیار داشتند، ارتباطات وسیع و بسیار نزدیکی، با این شهر برقرار کرد.

در ازای آن نیز پاپیروس، طلا، طناب، کتان و سنگ رخام به بابیلوس می‌فرستاد و این روند قرن‌ها ادامه داشت تا اینکه قبایل آموریت از کویر به منطقه ساحلی حمله کردند و بابیلوس را به آتش کشیدند، اما پس از آنکه در آن ساکن شدند شهر را دوباره ساختند و مصر با فرستادن هدایایی گرانبها ارتباط پیشین خود را دوباره برقرار کرد. گنجینه‌های ارزشمند و ثروت‌های شاهانه مقبره‌های بابیلوس، نشان از ثروت سرشار این شهر دارد.

در سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد، موجی از افراد معروف به انسان‌های دریایی، از شمال به شرق مدیترانه روی آورده، در منطقه ساکن شدند که امروزه آنها را به نام فینیقیه‌ای‌ها می‌شناسیم.
در این دوره خط در بابیلوس گسترش یافت که در واقع ریشه همان خط امروزی است؛ خطی که در سال ۸۰۰ میلادی به یونان نیز راه یافت و سبب تغییر شیوه‌های ارتباطی جوامع مختلف شد.

در هزاره اول پیش از میلاد، بابیلوس از تجارت با آشوریان و بابلیان سود بسیار برد و پس از آن با ایران ارتباط برقرار کرد، به این ترتیب در سال‌های نخست عصر برنز، این شهر به یکی از سیستم‌های دفاعی ایرانیان در منطقه مدیترانه تبدیل شد.

پس از فتح منطقه توسط اسکندر مقدونی، زبان یونانی در بابیلوس رواج یافت و در عصر یوناگرایی، یعنی در فاصله سال‌های ۳۳۰ تا ۶۴ پیش از میلاد، فرهنگ و سنن ساکنان بابیلوس با یونانیان یکی شد.

رومی‌ها از سال ۶۴ پیش از میلاد تا ۳۹۵ میلادی بر بابیلوس حکومت کردند و معابد، حمام‌ها و ساختمان‌های دولتی بسیاری را در آن بنا نهادند. در این دوره، شهر نمایی از اسقف‌نشینی مسیحیت بود.

در سال ۶۳۷ میلادی، همزمان با سلطه عرب‌ها، بابیلوس به آرامش رسید، اما کم‌کم اهمیت خود را در طول قرن‌ها از دست داد.

شواهد و مدارک به‌جا مانده از معماری این دوره، ناقص و ناپیوسته است. بابیلوس امروزه شهری پررونق و مدرن، با قلبی تاریخی و کهن و آمیزه‌ای از ظرافت، آراستگی و سنت است. بندر قدیمی آن با حفاظ‌هایی سنگی در برابر دریا مقاومت می‌کند و در کنار آن بقایایی از حفاری‌های شهر باستانی به چشم می‌خورد.

در این میان قلعه صلیبیون، کلیسا و بازار قدیمی، دیوارهای کهن قرون وسطی به همراه تعداد بی‌شماری از رستوران‌های متنوع، هتل‌ها و فروشگاه‌های رنگارنگ از هدایا و… نشان از آمادگی کامل شهر برای پذیرایی از گردشگران دارد.

منبع:بیتوته

جاذبه های دیدنی و بکر گردشگری اندونزی

کشور اندونزی با این همه جاذبه اعم از طبیعت بکر و زیبا می تواند بهترین مقصد برای سفرهای شما باشد این کشور پر از شهرهای زیبا و کوه های خارق العاده است.

جاذبه های دیدنی و گردشگری اندونزی

کشور اندونزی کشوری زیبا و دارای جاذبه های گردشگری فراوان است که طبیعت فوق العاده زیبا و دیدنی دارد و پیشینه طولانی را نیز دارا است. چشم اندازهای طبیعی غیر قابل وصف مانند اقیانوس ها، آتش فشان ها،کوهستان ها و تپه ها را می توان در سراسر این کشور نظاره کرد. در این بخش از گردشگری نمناک شما را با زیباترین جاذبه های دیدنی و گردشگری اندونزی آشنا خواهیم کرد.

جاذبه اندونزی

جاذبه های اندونزی برای سفر

پارک ملی ‏Gunung Gede Pangrango‏

پارکی به نام پارک ملی Gunung Gede Pangrango در شهر ‏West Java‏ اندونزی ‏وجود دارد که دارای طبیعتی بکر و زیبا می باشد . حیوانات وحشی متفاوت با گونه های مختلفی در این پارک نگهداری می شود.

یکی از دلایلی که گردشگران علاقه مند به حیات وحش و طبیعت را جذب زیبایی این پارک می کند نگهداری این حیوانات و پرندگان زیبا و طبیعت بکر این پارک است . ماهیگیری نیز یکی از تفریحات محلی های این منطقه است .

آتشفشان هایی به نام کوه ‏Pangrango‏ و کوه ‏Gede‏ در قلب پارک قرار دارد. چشم انداز فوق العاده کوه ‏Gede‏ افراد علاقمند به کوهنوردی را انتخاب جذب خود می کند.

ویسروی بالی

ویسروی بالی مکانی دنج و مناسب برای ریلکس کردن و استراحت کردن است که با مدیریت یک خانواده استرالیایی اداره می شود.

هرم کارستنس | Carstensz Pyramid

هرم کارستنس بلندترین قله اندونزی است که متعلق به کوه جایاویجایا در پاپوآ می باشد که به خاطر جذابیت صخره های سنگی جذابش و به علت اینکه روی آن برف وجود دارد بسیار معروف است. پایینتر از این قله، دریاچه ای به نام ایدنبرگ وجود داردکه خودش خشک می شود و دوباره از آب پر می شود و قوهای سیاه روی آن دیده می شود.

ساحل کلینگ کینگ | Kelingking Beach

این ساحل که طبیعت بکر و زیبایی دارد مانند شبه جزیره ایست که انگار بخشی از ساحل را در آغوش گرفته است. مشاهده این ساحل هم از پایین و هم از بالا جذاب است.

فلات دییِنگ | Dieng Plateau

این فلات با طبیعت زیبایش در بالای ابرها واقع شده و جایگاه مخروبه زیارتگاه های قدیمی است که از تاریخ و طبیعت جلوه زیبایی را به نمایش می گذارد. فلات دیینگ مکانی برای تماشای قومیت های محلی می باشد.

آبشار کوبان سوو | Coban Sewu Waterfall

کوبان سوو که معنای آن در زبان محلی «هزاران آبشار» است، آب شفاف و تمیزی دارد که از صخره پایین می ریزد . طبیعت بکر و زیبای این آبشار و شنا در دریاچه آن سبب شده که گردشگران زیادی به این منطقه بروند.

کوه رینجانی | Mount Rinjani

رینجانی، دومین کوه آتشفشانی اندونزی است که در جزیره لومبوک قرار دارد. آبشارهای دوقلو و رودخانه های جاری در اطراف این کوه وجود دارند که زیبایی های زیادی را به این کوه بخشیده اند.

مهم ترین جاذبه اندونزی چیست؟

آتشفشان ‏Kawah Ijen‏

منطقه Ijen‏ به علت دهانه اتشفشانی وسیع ، چندین آتشفشان دیگر را نیز در خود جای می دهد که یکی از آنها آتشفشان Kawah Ijen است. این آتشفشان پر از سولفور می باشد به همین دلیل هنگام سوختن آتش آبی از آن پدیدار می شود که تماشای این آتش در شب بسیار لذت بخش است.

برخی افراد این کوه را خطرناک تلقی می کنند اما تور های بسیاری برای تماشای این شعله های آتشفشان برگزار می شود.

هتل Alila Purnama‏

هتلی به نام Alila Purnama‏ روی یک کشتی واقعی قرار دارد که درون اتاق های کشتی تمامامکانات را برای گردشگران فراهم می کند. این کشتی به طرف جزیره ‏Komodo‏ می رود که برای بازدید کنندگان تماشای دریایی شگفت انگیز و مرجانهای اطراف را هدیه می کند.

تراس های طبقاتی برنج ‏Tegallalang

تراس های طبقاتی برنج ‏Tegallalangدر اوبود واقع است . زمین های برنج به علت شکل گیری طبقاتی و پلکانی از جاذبه های دیدنی این منطقه محسوب می شود و همه افراد را به خود جذب می کند . برای به تصویر کشیدن این زیبایی ها همه ساله نقاشان و عکاسان بسیار زیادی به این منطقه سفر می کنند.

کشتی شکسته بالی

یک کشتی شکسته معروف در ساحل سنگی ‏Tulamben‏ وجود دارد که گردشگران علاقه مند به شنا و غواصی کردن و شیرجه زدن را به خود جذب می کند . همانطور که بخش گردشگری نمناک اشاره داشته در این ساحل موجودات دریایی زیبا ، لاک پشت ها ، انواع ماهی ها و مرجان های زیبای به دلیل تمیز و شفاف بودن آب در آن وجود دارد.

هتل بامبو اینداه

هتل بامبو باغ در بالی که در ساخت آن از ترکیبی مدرن و سنتی استفاده شده است و بسیار زیبا هستند . ویلاهای چوبی که صد سال قبل ساخته شده اند محل اقامت میهمانان می باشند . در اطراف این هتل باغ های طبیعی بسیار دلنشین و آرامی وجود دارد.

معابد تاریخی در بوروبودور

معبد بودایی ماهایانا یکی از شناخته شده ترین و معروف ترین معابد جهان است که 504 مجسمه بودا در این معبد قرار دارد و تحت نظر یونسکو از آن حفاظت می شود.

‏ پدیده طبیعی کلیموتو Kelimutu

کلیموتو یک کوه آتشفشان است که دریاچه های کوچکی در قله آن واقع است. کلیموتو از 3 دریاچه تشکیل شده که هر یک رنگ مختلف دارند و رنگ آن ها در طول سال از سبز به سیاه و همچنین قرمز، قهوه ای و … تغییر می کند.

این رنگ ها به دلیل فعالیت های آتشفشانی طیف های گوناگون دارند. جالب است بدانید یکی از این دریاچه ها در طول قرن 44 بار تغییر رنگ داده است.

جاذبه های زیبا و دیدنی کشور اندونزی

راجا امپات | Raja Ampat

جزایر رجا امپات حدودا 1000 جزیره کوچک با مناظر زیبا و خاص دارد. این جزیره دارای پرندگان اندمیک، گل های وحشی رنگارنگ و سایر حیوانات خانگی است. این محل با وجود حداقل 500 گونه مرجان و 1400 نوع ماهی، از جمله کوسه-نهنگ، اسب دریائی ساحلی و… یکی از نقاط با ارزش جهان برای غواصی زیر دریا است.

دریاچه لابوان کرمین | Labuan Cermin

آب های کریستالی و شفاف این دریاچه سبب می شود بدون تجهیزات از بالا کف دریاچه دیده شود؛ به همین خاطر گردشگران این دریاچه با قایقی سوار بر روی آب های این دریاچه می توانند زیبایی های کف دریاچه را ببینند . آب کف این دریاچه شور است و آبی که در سطح قرار دارد، کاملا شیرین است.

جزیره کومودو | Komodo Island

در جزیره کومودو تپه ها، پوشش های سرسبز، ساحل های عجیب و غریب و اقیانوس آبی روشن را همه با هم می توان دید . این جزیره به عنوان زیستگاهی برای اژدهای کومودوی کنجکاو و باستانی شناخته می شود.

زیباترین شهرهای اندونزی

باندونگ

یکی از جالبترین و زیباترین شهرهای اندونزی چنانچه در نمناک معرفی کرده ایم ، باندونگ است که در غرب جاوا واقع شده که به پاریس جاوا شناخته می شودو دارای طبیعت زیبا و خوراکی های خوشمزه است.

سولو

سولو که به جوگجا شباهت زیادی دارد ، در مرکز جاوا قرار گرفته است. سولو یک شهر تاریخی بزرگ است که محل فرمانروایی مانگکونه گاران و سلطنت کازونانا بوده است.

مالانگ

شهر پاکیزه، خنک و جذاب مالانگ در جاوای شرقی وجود دارد که محل سلطنت ماتارام بوده است. این شهر از نظر فرهنگی و تاریخی بسیار غنی بوده و دارای معابد بسیاری است. مزارع چای، آبشارها و کوهستان ها و سواحل زیبایی مانند باله کامبانگ، انگلیپ و سندانگ بیرو از چشم اندازهای این منطقه است.

باتو

باتو شهر تپه ای زیبایی است که مرکز کشاورزی بوده و با کوه ها و تپه هایی شگفت انگیز احاطه شده است که یکی از این کوه ها گونوگ بانیاک است که محل برگزاری رقابت های ملی و بین المللی پاراگلاید می باشد.

پادانگ

پادانگ از زیباترین شهرهای اندونزی است که دارای رستوران های زیبا و فراوان و غذاهای خوشمزه ای است. این شهر از لحاظ تاریخی نقش مهمی را برای هلند به عنوان یک شهر بندری ایفا کرده است.

جاذبه های شهرهای اندونزی

اوبود

اوبود شهری زیبا واقع در جزیره بالی است که در آن مزارع پلکانی و تراس مانند برنج وجود دارد و گردشگران زیادی را به خود جذب می کند. این شهر مرکز فرهنگی جزیره است و هنرمندان معاصر گالری ها و استودیوهای خود را در این منطقه راه اندازی می کنند.

مانادو

مانادو در روزهای استعمار قلعه هلندی ها و محل زندگی مردم میناهاسا بودهکه اکنون نیز فرهنگ، سنت و معماری آن حفظ شده است. رونق این شهر به علت تجارت با فیلیپین و سایر کشورهای همسایه برای مدت طولانی می باشد.

باکیتینگی

باکیتینگی شهر کوچکی و زیبایی در غرب سوماترا است. این شهر کوچک آداب و سنت های مینانگ را نشان می دهد به طوری که بازدیدکنندگان می توانند از روستاهای سنتی با خانه هایی که دارای معماری مینانگ هستند دیدن کنند.

یوگیاکارتا

یکی از زیباترین شهرهای اندونزی یوگیاکارتا معروف به جوگجا است . جوگجا مرکز اصلی تاریخی و فرهنگی در جاوا است.در این شهر معابدی _پرامبانان و بروبودور وجود دارد که بازدید از آنجا شما را به عصر دو پادشاهی بزرگ یکی بودا و دیگری هندو می برد.

بوگور

شهری زیباو سرسبز به نام بوگور بیرون از جاکارتا قرار دارد که ساکنین تعطیلات آخر هفته خود را در آن می گذرانند. بوگور خانه باغ های گیاه شناسی است که با مزارع چای و کوه های پونکاک احاطه شده است.

منبع:نمناک

زاهدان و جاذبه های گردشگری بی نظیرش

زاهدان شهری واقع در استان سیستان و بلوچستان و در نزدیکی کشور پاکستان و افغانستان است که دارای جاذبه های گردشگری دیدنی و تاریخی زیبایی می باشد.

جاذبه های گردشگری بی نظیر زاهدان

زاهدان دارای جاذبه های تفریحی و گردشگری بسیاری می باشد که از دید گردشگران پنهان است و به نوعی ناشناخته می باشد ، زاهدان در مرکز استان سیستان و بلوچستان قرار دارد در این گزارش خواندنی ما را همراهی کنید تا با جاذبه گردشگری زاهدان قدری بیشتر آشنا شوید.

جاذبه گردشگری زاهدان

تالاب هامون از جاذبه های گردشگری زاهدان

در استان سیستان و بلوچستان به کشور افغانستان تالاب فصلی هامون پوزک قرار دارد که مساحت آن حدود 1600 کیلومتر مربع می باشد که از این مساحت 350 کیلومتر مربع داخل کشور ایران و مابقی به کشور افغانستان تعلق دارد این تالاب فقط قسمتی از تالاب بزرگ هامون که از سه تالاب تشکیل شده مب باشد و به هم متصل هستند تا در زمان ترسالی تالاب بزرگ هامون را تشکیل دهند.

نام های دو هامون دیگر به ترتیب هامون کوه خواجه یا سنگول و هامون صابری که در خاک ایران قرار دارند. شروع هامون در افغانستان همان هامون پوزک است که بعد از آبگیری کامل هامون صابری می پوشاند.

موزه منطقه ای جنوب شرق ایران

یکی از تاریخی ترین و بزرگترین موزه های فرهنگی و هنری منطقه ای در جنوب شرق ایران موزه زاهدان می باشد یکی از بهترین مکان های دیدنی زاهدان به شمار می رود و در خیابان مطهری شهرستان واقع شده است در این موزه دیدنی پوشش محلی استان ، آثار باستانی استان و گونه های جانوران و غذاهای محلی استان در معرض دید عموم قرار گرفته است.

موزه پست و ارتباطات زاهدان

در طول هشت دهه این اثر ارزشمند در کارنامه فعالیت های خود بسیار ممتاز بوده و فعالیت های متعدد و چشمگیری داشته است و در سال 1311 شمسی برابر کتیبه سردر آن به عنوان اداره ایالتی پست و تلگراف سیستان و بلوچستان بنا شده است.

آنطور که در بخش گردشگری نمناک اشاره شده است مصالح عمده ای که در ساخت این بنا به کار برده شده است آجر در نما و خشت خام در جرزها که برگرفته از شیوه معماری بومی کویری می باشد این بنا نخست متشکل از مجموعه وسیعی بود که متاسفانه تخریب شده و تغییر کاربری داده است.

روستای لادیز از جاذبه های گردشگری زاهدان

در دل کوه روستای لادیز از توابع شهرستان زاهدان و در صد کیلومتری آن غار طبیعی لادیز قرار دارد که در طول سال از اطراف و سقف آن قطرات درشتی از آب جاری می باشد و این قطرات در کف این غار جریان دائمی آب را ایجاد کرده است صدای این قطرات آب در غار حسی وصف ناپذیر و شگفت انگیز تن و روح هر شنونده ای را آرام می کند ناگفته نماند در فاصله نزدیکی از این غار نیز آبشار لادیز خودنمایی می کند.

آب و هوای روستا در فصول زمستان ، پاییز و اوایل بهار بسیار دلپذیر و مطبوع و در فصل تابستان بسیار گرم است رودخانه لادیز از شمال روستا عبور می کند. قدمت این روستا زیاد نیست چرا که این روزها از ییلاق های عشایر بلوچ بوده که طی سالها تبدیل به سکونتگاه دائمی آنها شده است.

چشم انداز های جذاب و بدیع اماکن طبیعی و تاریخی در نتیجه همجواری روستای لادیز با کوه تفتان می باشد و کوهنوردان بسیاری همه ساله برای صعود به بام جنوب شرق کشور راهی منطقه می شود.

مسجد زرنج از جاذبه های گردشگری زاهدان

مساجدی در دوره اسلامی وجود داشته اند که محلی برای تعلیم علوم ادبی و دینی مردم بودند که مورخان طبق آن مساجدی را نام بردند به عنوان مثال عبدالرحمان بن سمره یکی از حاکمان عرب اقدام به ساخت مسجد آدینه کرد که عالم معروف دینی سده اول و دوم، حسن بصری مدتی سرگرم تعلیم و تدریس مسائل دینی بود.

محل قرارگیری مسجد زرنج زاهدان در روبروی زندان شهر زرنج است. در توصیف زرنج مقدسی می گوید:«مسجد جامع در آن است و زندان برابر آن، شگفت انگیز ساخته شده است که دو آتشگاه (مناره) دارد، یکی کهن و دیگری را با مس پوشیده است و آن را یعقوب لیث ساخته است.»

مسجد شاه علی زاهدان

در سال 847 هجری به دستور ملک شمس الدین علی این مسجد بنا شد و آنچه که به رغبت و رضا به زیارتگاه اهدا شد دو لوح حکاکی شده جالبی می باشد که متعلق به اواسط قرن نهم هجری است.

بر اساس ترجمه یکی از کارشناسان معروف موزه ایتالیا آقای «آ.ج.ایلس» یکی از این دو لوح نشان می دهد که این بنا توسط شخصی از خاندان او ملوک سیستان به اسم شاه علی احداث شده و لوح دیگر یادبود وفات سرکرده شاخه کوچکی از خاندان ملوک سیستان امیر غیاث الدین محمد کیانی بود.

منبع:نمناک

هویت فرهنگی ما در قلب موزه‌ها

موزه‌ها همواره در طول برهه‌های مختلف زمان از جاذبه های توریستی به شمار می‌رفته‌اند، در ایران نیز چند صد موزه فعال در شهرهای مختلف وجود دارد هر کدام جذبه خاص خود را دارند که آنها را تماشایی و منحصربه فرد می کند، البته در میان موزه‎ها ممکن است برخی هم خسته‌کننده و یا چندان باب میل بازدیدکنندگان هم نباشند.
 طبق تعریف شورای بین‌المللی موزه ها «موزه مؤسسه‌ای‌ دائمی و بدون هدف مادی است که درهای آن بر روی همگان باز است و در خدمت جامعه و پیشرفت آن فعالیت می‌کند. هدف موزه‌ها، پژوهش در آثار و شواهد به‌جای‌مانده انسان و محیط زیست او، گردآوری آثار، حفظ و بهره‌وری معنوی و ایجاد ارتباط بین این آثار، به ویژه به نمایش گذاردن آن‌ها به منظور بررسی و بهره معنوی است.» برای دانستن برخی از نکات درباره موزه و موزه‌گردی و بررسی وضعیت موزه‌ها با حمید وکیل‌باشی، فارغ التحصیل رشته موزه‌داری و باستان شناسی و همچنین مدیر موزه آبگینه و سفالینه‌های ایران به گفت‌وگو نشسته‌ایم که ماحصل آن در ادامه می‌آید.

موزه‌ها فضاهایی مردم‌سالارانه، فراگیر و چند صدایی برای گفت‌وگو منتقدانه پیرامون گذشته‌ها و آینده‌ها هستند، این شعار امسال ایکوم است، به نظر شما پس چرا موزه‌های امروزی تعامل کمتری با مردم دارند؟ و اصلاً از بعد ارتباط اجتماعی موزه تا چه اندازه توانسته نیازهای اجتماع را برآورده کند؟

در سال ۲۰۲۰ شعار ترجمه شده «موزه‌ها برای برابری، تنوع و فراگیری» بیشترین اتفاق نظر را در بین تمامی کنشگران و فعالان حوزه موزه‌داری دارد، البته تفاوت‌هایی شاید در عنوان مطلب وجود دارد اما به نظر من مقداری متفاوت است.

درباره اینکه موزه‌ها فضاهایی مردم‌سالارانه، فراگیر و چند صدایی برای گفتگوهای منتقدانه پیرامون گذشته و آینده هستند، حاصل فکر من و گفتگوهایی که با برخی از دوستان داشتیم بحث تنوع و فرصت‌های برابر در استفاده از امکانات و چند صدایی و تبادلات را بیشتر استنباط می کنیم تا مثلا عبارت “منتقدانه پیرامون گذشته‌ها” که در این متن استنباط نمی شود و باید در سر فصل دیگری جداگانه به آن پرداخت.

از آن‌جا که بحث استاندارد از دیدگاه ایکوم یک موضوع عملیاتی و علمی است، چرا موزه‌ها استاندارد مشخص و واحدی ندارند؟

در مورد استانداردهایی که در ecom تهیه می‌شود و اینکه چرا موزه‌ها استاندارد واحدی ندارند، این موضوع در درجه اول به تنوع ساخت موزه ها برمی‌گردد. ما خیلی کم می‌توانیم موزه‌هایی با عملکرد، اشیاء، سرفصل، اساسنامه مشترک و یا نزدیک به هم پیدا کنیم و در نتیجه در بحث استانداردها با موضوع بسیار گسترده‌ای روبرو هستیم و خیلی وقت‌ها هر موزه‌ای استانداردهای خاص خودش را دارد.

این‌که استانداردهای کلی در بعضی جاها بهتر رعایت می‌شود و یا در بعضی جاها فاصله دارند به دلیل امکاناتی است که در اختیار آن موزه‌ها قرار می گیرد و یا افرادی که می توانند در روند فعالیت آن موثر باشند اعم از سیاستگذاران بالادستی، و یا در موزه هایی که به صورت خصوصی فعالیت می کنند و یا موزه‌های تخصصی تر که سیاست‌های داخلی آن موزه این تنوع را به وجود می‌آورد.

ممکن است هنوز ما به استاندارد و یا عملکرد صد درصد مطلوب و قابل قبولی نرسیده باشیم ولی نظر من این است که در محدوده امکانات و توانایی‌ها آن چیزی که در موزه‌ها می‌بینم شور و هیجان و اشتیاقی است که تمامی موزه داران ما سعی می کنند حداکثر چیزی که از دستشان برمی آید را انجام دهند.

خیلی از موزه‌های ما صرفا تبدیل به محلی برای نمایش آثار شده‌ و در حد ویترین باقی مانده‌اند. از دیدگاه شما به جز بحران کرونا، عدم توانایی مدیریت کارآمد عامل تاثیرگذار و مهم این پیامد نیست؟ و راهکار شما برای رهایی از این معضل چیست؟

در پاسخ به این‌که چرا خیلی از موزه‌ها صرفا به یک ویترین برای نمایش آثار تبدیل شده و منفعل هستند و برنامه‌ریزی خاصی برای ارائه محتوای اساس شکل گیری موزه و یا در حقیقت تاثیرگذاری اجتماعی لازم را ندارند، باید گفت موزه‌ها از دیگر ارکان فرهنگی جدا نیستند و باید این مسئله را در آسیب شناسی کلی حوزه فرهنگی در کشورمان در نظر بگیریم. من با کلمه‌ی «خیلی» موافق نیستم، موزه هایی هستند که صرفا اشیایی را گردآوری کرده‌اند و تبدیل به ویترین و نمایش شدند و در ابتدا فقط بحث معرفی و شی محوری داشتند. موزه‌های دیگری هم هستند که این اشیا را واسطه، وسیله و یا بهانه‌ای قرار می دهند که بیشتر در حوزه فرهنگی واکاوی کنند و بیشتر بسته های فرهنگی و هنری را تهیه کنند تا به واسطه ی آن‌ها بتوانند بر روی طیف گسترده تری تاثیر بگذارند.

یکی از مهم‌ترین تاثیراتی که می‌توانند داشته باشند متوجه کردن جامعه به سابقه، پیشینه و داشته‌ها و هویت فرهنگی است که ما داریم. گنجینه موزه‌ها هر کدام در این زمینه می توانند بهترین وسیله برای این تذکر باشند، و در آن زمان که مجموعه ای از داشته های فرهنگی و صبغه‌ها را کنار هم می گذاریم تا افراد جامعه بیشتر متوجه این صبغه شوند، برخی از چهارچوب های هویتی و رفتاری خیلی بهتر رعایت می شود.

چرا موزه‌های امروزی تعامل کمتری با مردم دارند، از بعد ارتباط اجتماعی موزه تا چه اندازه توانسته نیازهای اجتماع را برآورده کند؟

در همین دوره شیوع کرونا ما شاهد یک تلاش بسیار فراگیر در تمام موزه ها برای حفظ ارتباط عمومی بودیم یعنی این فضای مجازی که در حقیقت الان می توان گفت بهترین و در دسترس ترین راه ممکن برای ارتباطات اجتماعی در حوزه فرهنگی، اقتصادی و همینطور که در شب‌های گذشته نیز شاهد بودیم حتی در مسائل مذهبی. ما شاهد بودیم که به خاطر رعایت فاصله‌های اجتماعی برنامه های همه ساله مساجد در شب های قدر خیلی از نقاط کشور امسال نگران این بودند که ممکن است که اگر به شکل گذشته برگزار شود با جمعیتی که همیشه هست امکان سرایت و فراگیری و گسترش این بیماری ویروسی وجود دارد اما دیدیم که حتی مراسمات مذهبی را هم می توان با استفاده از ظرفیت فضای مجازی برگزار کرد.

در مورد موزه ها هم اگر از اواسط اسفند ماه در نظر بگیریم تلاش بسیار گسترده ای در استفاده از فضای مجازی برای باقی ماندن و ارتباط گرفتن و در ارتباط باقی ماندن با مخاطبین داریم می‌بینیم. من شاهد تلاش گسترده ای بین طیف وسیعی از موزه ها بودم، کارهایی کردند که شاید زمینه ساز این شود که پس از پایان و یا فروکش کردن مشکلات مربوط به کرونا حضور بیشتر مردم در موزه ها را شاهد باشیم. آن هم استفاده از انواع امکاناتی که در فضای مجازی، انواع اپلیکیشن‌ها، انواع سایت‌ها در قالب نمایشگاه‌های مجازی عکس و متن و فیلم هایی که آنلاین پخش میشد و هر آنچه که در توان داشتند را اجرا کردتد. از اپلیکیشن های مختلف به صورت شبکه‌های اجتماعی سعی می‌کردند استفاده کنند اما اگر این معضل کلی را در نظر بگیریم که طیف خیلی گسترده‌ای از مردم کشور ما در موزه‌ها رفت و آمد ندارند و یا ارتباط کمتری دارند این بستگی به هویت و کارکرد و عملکرد هر کدام از موزه‌ها و یا اهمیتی که برای موضوع قائل می‌شوند دارد.

دسته بندی‌های مختلفی در موزه ها وجود دارد، ما شاهد موزه هایی هستیم که فرض کنید در ایام عید در شرایطی که سال های گذشته مهیا بود روزانه ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر بازدید کننده داشتند و اینکه حالا تا چه حدی می‌توانستند مواردی که مد نظرشان هست را به بازدید کننده در این جمعیت منتقل کنند قابل بحث است. یا روزانه کاخ موزه های کشور و یا سایت موزه هایی مثل تخت جمشید و یا فضاهای فرهنگی مثل حافظیه که مخاطب بسیار بالایی دارند. طرف دیگر قضیه موزه های تخصصی هستند که به صورت کلی می توانیم بگوییم تعداد مخاطبین کمتری دارند، و بعضا مخاطبان گذری دارند و یا افرادی که آن موضوع به صورت تخصصی برایشان جالب است و اینکه موزه ها تا چه اندازه توانستند نیازهای اجتماعی را برآورده کنند صحبت از یک دغدغه‌ی جدیدی است که در طیف موزه دارها در حال شکل گیری است نشست هایی برگزار می شود، فعالین حوزه علوم اجتماعی دعوت و موارد مختلفی طرح می شود و در نهایت اینکه خروجی اینها دنبال راهکاری هستند که بتوانند بسته‌هایی که تاثیرات مثبتی در حوزه اجتماع بگذارد را تهیه کنند.

موزه‌های ایران چقدر با شعار امسال تطابق دارند؟

شعار امسال و یا شعار هر سال بیشتر یک محور فعالیت را گوشزد و تاکید می کند و نه اینکه صرفا در همان سال به این مسئله پرداخته شود، یعنی شما در شعار سال‌های گذشته؛ به صورت مثال شعاری که در دو سال گذشته بوده چشم اندازهای فرهنگی یا شعار امسال که یک محور تاکید شده بر مبنای گزارش‌های موزه‌ای و فعالیت‌های آن سال است و چیزی که باید بعد از این هم مرتب اجرا بشود.

ولی این‌که ما به چه شکل این را در جامعه ایران یا در مناطق مختلف که دارای فرهنگ‌های مختلفی هستند بومی کنیم و این تنوع و چند صدایی را بیشتر به چه صورت عنوان کنیم و موزه‌های مستقر در پایتخت چه برنامه‌هایی را تهیه و تاکید کنند که بسته‌های فرهنگی شامل حال جوامع مختلف دارند؛ یا به صورت گسترده تر اشتراکات فرهنگی را به چه صورت پیدا کنیم که با سایر ملل و کشورهای دیگر هم صدا بشویم این برمی‌گردد به این‌که باید یک همّت و سر فصلی ایجاد شود که از ابتدا ما برای همگرایی با موزه‌های دیگر دنیا و همگرایی بیشتر داخلی مبنا را بر این بگذاریم که شعار سال را که در یک چهارچوب تعیین می شود از امسال و در سال های دیگر به صورت جدی تری مد نظر قرار بدهیم. این به همسویی ما و این‌که بر مبنا شرایط بومی خودمان چطور می توانیم وارد یک چرخه جهانی بشویم به ما کمک می کند.

چرا در کشور ما اتحادیه و یا تشکل‌های صنفی در حوزه موزه به شکل مطلوب وجود ندارد؟

این‌که چرا اتحادیه های صنفی در این زمینه شکل نگرفته به ساختار جذب نیرو در موزه‌ها برمی‌گردد و موزه دار و کارکنان موزه‌ها عمدتا کارمندان یک دستگاه هستند و در چهارچوب اداری خود فعالیت می کنند و تا وقتی که به این صورت بوده نیازی به تشکیل اتحادیه یا صنف کمتر در آنها به وجود اومده و یا انگیزه های آنان برای این مسئله کمتر بوده است.

در چند سال اخیر روند رو به رشدی رو در تشکیل موزه‌های خصوصی داشتیم. به نظر می‌رسد بیشتر دستگاه های دولتی و موسسات جدا از ارگان‌های فرهنگی که سالیان درازی هست موزه‌های مرتبط با خود و زیر مجموعه مربوط را تشکیل داده اند برخی از دستگاه های اجرایی هم سعی کرده‌اند یک نگاه فرهنگی به سابقه شکل گیری شان داشته و در مجموعه خود دست به ایجاد موزه بزنند. اما مسئله ای که اینجا وجود داره اینکه تنوع و تکثیر موزه های خصوصی حاصل چند سال اخیر است، و این فرایند سالیان سال با روند خیلی کندی انجام میشد و محدود موزه‌های خصوصی تشکیل می شدند.

امیدوارم که با تنوع و ایجاد موزه‌های جدید خصوصی زمینه‌هایی برای شکل گیری اتحادیه‌ها و صنف‌های حوزه موزه داری هم به وجود بیاید.

به منظور بازاریابی و معرفی بهتر موزه‌ها و پررنگ شدن نقش آن‌ها در ارتقا سطح آگاهی نسل جوان جامعه چه تدابیری اندیشیده شده است؟

هر اندازه که ما بیشتر به مساله جذب مخاطب و طیف های مختلف و بعد طیف جوان که مهمترین گروه و دغدغه تمام جریانات اجتماعی-سیاسی هستند بپردازیم و برنامه‌ریزی کنیم نتایج بهتری برای کل جامعه به دست می‌آید. برای این‌که موزه‌ها -این دیگر یک باید است- بتوانند از آن حالت انباری و ویترین خارج شوند که خیلی از آنها هستند، و یا شاید بعضی از موزه های تخصصی و یا بعضی موزه‌های ارگان‌های دولتی صرفا اینگونه باشند مسابقه و یا به اصطلاح داوری هر سال توسط انجمن ملی موزه‌های ایران (ایکم) انجام می شود که هیچ نوع وابستگی دولتی هم ندارد.

در این ارزیابی طیف گسترده ای از موزه‌های کوچک، متوسط، بزرگ و موزه ذیل مجموعه میراث فرهنگی، ارگان‌های فرهنگی و یا سایر دستگاه‌های دیگر با تمام توان شرکت می‌کنند و تعداد شرکت‌کننده‌ها در این رقابت سالیانه بسیار بالاست و هر سال هم بر تعداد آن‌ها افزوده می شود. این برنامه باعث می‌شود که پس از اعلام نتیجه اگر موزه‌ها دستاوردهایی داشته باشند سعی کنند آن را تقویت کنند و آن‌ها که احساس می کنند دیده نشده‌اند دنبال چاره‌ای برای این‌که بتوانند بهتر دیده شوند هستند، چه در سطح جامعه و چه در جایی که مورد ارزیابی قرار می گیرد.

ارزیابی موزه‌ها محورهای گوناگونی دارد، و حدود ۱۳ محور اصلی در شاخصه‌های فعالیت موزه‌ها در نظر گرفته شده و حتی به مساله کودک و طیف جوان هم پرداخته شده است. من فکر می‌کنم طیف جوان بسیار مهم است که برنامه‌های متنوعی بر مبنای موزه برای آن‌ها داشته باشیم که از طریق اطلاع‌رسانی بتوانیم آن‌ها را به سمت موزه جذب کنیم، ولی اگر بخواهیم ریشه ای تر به این قضیه بپردازیم باید در نظام آموزشی بیشتر به این موضوع توجه کنیم. هنگامی که ما برای کودکان برنامه ریزی می‌کنیم طبیعتا وقتی به سنین جوانی وارد می شوند یک ارتباطی را با مجموعه ی موزه داشته‌اند که می تواند موثر واقع شود.

چه راهکاری دارید که نسل جوان (دهه ۷۰ و ۸۰ به بعد) بازدید از موزه را به عنوان بهترین تجربه دوران زندگی خود ثبت کنند؟

این موضوع اول از همه رجوع به دانش علوم اجتماعی و رصد نیازها، رفتارها و گفتارها و تعامل و گفت‌وگو با این نسل است. چطور می‌شود که بستر شکل گیری، دغدغه‌ها و چشم انداز این طیف را نشناخت و بعد برنامه ای برای آنان پیاده کرد و یا مشوق هایی را آورد که به سابقه فرهنگی و گذشته خود علاقه مند شوند. در اینجا باید این مسئله را در نظر بگیریم که خود موزه به تنهایی نمی‌تواند کاری کند، بلکه مجموعه ای از ساختارهای آموزشی، نظام آموزشی چه نظام آموزش تحصیلات مقدماتی و چه نظام تحصیلات عالی و ارگان‌های فرهنگی و ارگان های پژوهشی باید به صورت جدی به این مساله بپردازند.

دغدغه‌های جوان دهه ۷۰ و ۸۰ متفاوت از جوان دهه ۶۰ و جوانی است که در دهه ۵۰ بوده، و تا ما به مراحل ارتقا اداری و جایگاه برنامه‌ریزی و برنامه گزاری قرار بگیریم سنی از ما گذشته و اگر به این افراد توجه نکنیم مجبور خواهیم شد بر مبنا دغدغه‌های دو نسل قبلتر و دیدگاه‌های خود در موزه‌ها کار کنیم که این فاصله عمیقی ایجاد می‌کند و این فاصله می‌تواند در برنامه‌های ما مهمترین عامل برای عدم ایجاد انگیزه و جذب جوان ها به موزه باشد. باید این روش را کنار گذاشت و به صورت خیلی جدی با جامعه شناسان، روان شناسان و ساختارهای آموزشی ارتباط برقرار کرد. در این میان من فکر می‌کنم گروه معلمین بیشترین کمک را می‌تواند انجام بدهد چون شب و روزشان را با این بچه ها می‌گذرانند و تمام دغدغه‌های آن‌ها را می‌شناسند و شاید بهتر از هر کسی بتوانند این بچه‌ها را بفهمند حتی شاید به نظر من از پدر و مادر ها هم درک عمیقتری نسبت به دغدغه‌ها و رفتار کودکان و نوجوانان داشته باشند.

به نظر آن‌جایی که نظام آموزشی بیشترین اتحاد را با ساختارهای فرهنگی دارد مبادله اطلاعات صورت گرفته و آنها از اطلاعات و بسته‌های موزه‌ها استفاده می‌کنند و موزه‌ها روش‌ها را از ‌این‌ها فرا می‌گیرند که چگونه ارتباط برقرار کنند و چگونه می‌توانند این نسل را بشناسند به نظر من ساختار آموزشی مهم‌تر از هر پژوهشکده و یا هر ارگان دیگری می‌تواند بهترین کمک را به موزه ها بکند.

در حوزه کاربرد موزه‌ها برای مردم، چه چیزی باعث ارتباط بهتر مردم با موزه می‌شود؟

این‌که دغدغه‌ها و علایق مردم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. موزه باید به این مساله به شکل جدی توجه کند و مسئله دیگر جریان سازی فرهنگی است، ساختار فرهنگ یک جریان جاری و ساری بسیار کهن دارد که از زمان‌های گذشته شروع شده و تا زمان ما وجود دارد.

بعضی اوقات به اشتباه کلمه فرهنگ‌سازی را به کار می بریم و الان دیگر همه معتقدند که ترکیب نادرستی است، بحث جریان سازی فرهنگی است این‌که ما چگونه در پوسته فرهنگی خودمان می‌خزیم، چگونه درک می‌کنیم و چگونه علایق را می‌سنجیم و بر مبنا آن برنامه ‌ریزی می‌کنیم، ترکیبی از شناخت ریشه‌های کهن و توجه به مسائل اجتماعی و آنالیز مردم است.

در نهایت من فکر می‌کنم که یکی از بهترین راهکارها برای ارتباط موثر و بیشتر با کل بدنه ی جامعه، طیف‌های مختلف سنی و گروه‌های مختلف توجه به رسانه‌هایی هست که مورد اقبال عموم مردم قرار گرفته و همچنین مراجعه به محققان و جامعه شناسان و ریشه یابی این‌که چرا یک رسانه بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته و کدام رسانه مقبولیت عام دارد، یعنی ما باید رسانه را بشناسیم، دانش رسانه را باید به دست بیاوریم و همگام و به روز با حرکت رسانه ها و در چهار چوب استفاده از رسانه‌ها با مردم پیش برویم.

در نهایت آن‌چه مهم است این‌که ابزارهای ارتباطی و میزان رجوع مردم به این ابزارها را بشناسیم و با استفاده از امکانات و فضایی که این شبکه‌های اجتماعی (social media) یا این رسانه‌ها برای ما به وجود می‌آورد خودمان را نشان دهیم و در بطن جامعه رسوخ پیدا کنیم.

منبع:اسکان

جدیدترین پارک ملی دنیا

منطقه ی سیرا دل دیویزور (Sierra del Divisor) در راستای مرز پرو و برزیل در قلب آمازون از تاریخ 8 نوامبر 2015 میزبان جدید ترین پارک ملی دنیا شده است. این پارک از عمیق ترین قسمت های جنگل های بارانی آمازون تا کوهپایه های رشته کوه آند ادامه دارد و یکی از بزرگترین بلوک های پیوسته ی زمین حفاظت شده در آمریکای لاتین را تشکیل می دهد. این پارک 1.3 میلیون هکتار مساحت دارد.

این منطقه یک منطقه پَست آتشفشانی به حساب می آید و تنها منطقه ای از آمازون است که اساسا بسیار صاف است. منظره های شگفت طبیعت معمولا از آبشارها، آتشفشان های خاموش، رودخانه های وحشی، دریاچه های دورافتاده، دره های تیز و جنگل های سرسبز به وجود آمده است. مهم ترین ویژگی این منطقه آتشفشان خاموش ال کونو (El Cono) است که یکی از بسیار دهانه های آتشفشانی است که در جنوب رشته کوه پراکنده شده اند. ال کونو 490 متر از دشت های جنگل بارانی اطرافش بالاتر قرار دارد و سمبل سیرا دل دیویزور به حساب می آید.

پارک «سیرا دل دیویزور» از عمیق ترین قسمت های جنگل های بارانی آمازون تا رشته کوه آند ادامه دارد

به خاطر فرم جغرافیایی منحصر به فردش، این منطقه خانه ی بسیاری از حیوانات بومی است که در جایی دیگر پیدا نمی شوند. اما این منطقه آنقدر دور افتاده و متروک بوده که مطالعه آن تازه چند دهه ی اخیر آغاز شده است. در مطالعه ی سال 2005 دانشمندان چند ده گونه از حیوانات در این منطقه پیدا کردند که پیش از این ناشناخته بودند. بر اساس این یافته ها محققان انتظار دارند که مطالعات آینده نیز به کشف گونه های بیشتری بیانجامد.

سیرا دل دیویزور همچنین خانه ی چندین قبیله ی بومی با جمعیت کلی 300 تا 400 نفر است  که در انزوای کامل از دنیای بیرون زندگی می کنند.

اگرچه این منطقه در سال 2006 به عنوان یک منطقه ی حفاظت شده نامیده شد، دولت پرو در حفاظت آن از دست اندازی و تهدیدات انسانی موفق نبوده است. طی چند دهه ی گذشته چندین پروژه شامل کشف نفت، لوله های گاز، و راه سازی به این منظقه وارد شده اند. منطقه های همجوار در حال حاضر توسط حفر معدن و قطع درخت خراب شده اند. ماهیگیری غیرمجاز هم پای شکار، جمعیت حیوانات منطقه را تهدید می کند. این منطقه به خاطر گونه های کمیاب و شگفت انگیزش شکارچیان غیرمجاز را به خود جلب می کند.

«سیرا دل دیویزور» همچنین خانه ی چندین قبیله ی بومی با جمعیت کلی 300 تا 400 نفر است

تشکیل پارک ملی سیرا دل دیویزور در نوامبر گذشته یکی از بزرگترین دست آوردهای سال های اخیر برای حفظ جنگل های بارانی به شمار می آید.

وزیر محیط زیست پرو، آقای مانوئل پولگار- ویدال (Manuel Pulgar- vidal) در روز اعلام پارک در توییتر خود می نویسد:” این مهر تاییدی است بر تعهد دولت پرو به حفظ، توسعه ی پایدار و مبارزه با تغییرات اقلیمی.”

به خاطر فرم جغرافیایی منحصر به فرد «سیرا دل دیویزور»، این منطقه خانه ی بسیاری از حیوانات بومی است

در سخنرانی رسمی خود رییس جمهور پرو آقای هومالا (Humala) می گوید:” ما می خواهیم این منطقه را به عنوان یک قسمت مهم از ریه هایی که باعث تصفیه ی هوای دنیا می شوند، نگه داری کنیم، علاوه بر آن این منطقه را فعالیت های غیرمجاز مثل قطع درختان، حمل موادمخدر و دیگر فعالیت هایی که باعث جنگل زدایی می شوند، حفظ کنیم.”

نه تنها این پارک به خاطر گوناگونی زیستی اش حایز اهمیت است، این منطقه دومین ذخیره ی برزگ کربن روی سطح زمین را در پرو دارد. تحقیقات نشان می دهد که جنگل های منطقه دارای 181 میلیون تن کربن هستند که طبق گفته ی سازمان محیط زیست آمریکا این رقم تقریبا برابرست با میزان دی اکسید کربنی که 127 میلیون ماشین سالانه تولید می کنند.

منبع:بیتوته