احمدآباد مستوفی؛ شهری برای عکاسی و فیلمبرداری سینمایی

احمد آباد مستوفی یکی از شهر‌های استان تهران است که فاصله آن تا پایتخت حدود ۷ کیلومتر است.

باشگاه خبرنگاران جوان– احمد آباد مستوفی یکی از شهر‌های قدیمی استان تهران است که فاصله آن تا شهر تهران حدود ۷ کیلومتر است. دسترسی به این شهر از سمت تهران از طریق اتوبان آزادگان و جاده احمد آباد میسر است. در واقع این شهر بین تهران و اسلامشهر قرار گرفته است.

احمد آباد مستوفی دارای باغ‌های سرسبزی است و امروزه بسیاری از باغ تالار‌های زیبای این بخش مورد استقبال مردم تهران و حومه قرار گرفته. شهر احمد آباد مستوفی از مناطق سرسبز استان تهران به شمار می‌رود.

در احمد آباد مستوفی تعدادی زیادی زمین کشاورزی و مزارع دامداری وجود دارد. از این رو چشم انداز گسترده‌ مزارع کشاورزی این شهر و روستا‌های تابعه آن همواره نظر مخاطب را جلب می کند.

به همین دلیل این شهر مورد توجه کارگردان‌های سینمایی و حتی تبلیغات تلویزیونی بوده و از طبیعت و مزارع زیبای آن به عنوان لوکیشن فیلمبرداری‌ها انجام استفاده می‌شود. از جمله آنها لوکیشن‌ تصویربرداری‌ سریال مختار نامه بود. علاوه بر این مزارع احمد آباد وسیع هستند و در تمام طول سال در آن‌ها کشت انجام شود. همچنین این شهر لوکیشن سریال «بیگانه ای با من است» و فیلم سینمایی «مغزهای کوچک زنگ زده» بوده است.

اگر آلودگی‌های هوای تهران به این شهر نرسد می‌توانید نمای زیبایی از قله دماوند در کنارمزارع احمد آباد مستوفی مشاهده کنید.

همچنین به دلیل بهار و تابستان سرسبز و خزان پاییز و زمستان برفی، احمد آباد محل مناسبی برای عکاسان و تصویربرداران به شمار می رود.

منبع:باشگاه خبرنگاران جوان

بازی سنگ چلکا یا کوتور در هرمزگان

بازی‌های سنتی اکثراً به‌صورت دسته‌جمعی و گروهی انجام می‌شود و کمتر جنبه انفرادی دارند. زمانی جنبه قهرمانی دارند و گاهی نیز صرفاً جنبه تفریحی و سرگرمی و یا در مراسم مختلف جایگاهی به خود اختصاص می‌دهند.

در بازی‌های سنتی همیشه بازی‌های دقیق و ظریف، دخترانه و بازی‌های قهرمانی بیشتر مخصوص پسران است. گرچه امروزه اسباب‌بازی‌ها و سرگرمی‌های مدرن جایگزین بازی‌های سنتی شده است. سنگ‌های بازی جای خود را به سرگرمی‌های شبح بازی و شطرنج و… داده و عروسک‌های کوکی بازاری جایگزین عروسک‌های چوبی ابتکاری دختربچه‌ها شده است.

در استان هرمزگان بازی‌هایی سنتی و محلی از تنوع خاصی برخوردار است که در اینجا به معرفی بازی سنگ چلکا (sang cheleka) می‌پردازیم.

بازی سنگ چلکا یا کوتور یا یک قل دو قل_ یا سنگ چاک

این بازی مخصوص دختران نوجوان است و به‌صورت دونفره یا چهارنفره یا حتی ۱۰ نفره انجام می‌شود اما هرچه تعداد بازیکنان یک جمع کمتر باشد بازی بهتر انجام می‌شود.

برای انجام بازی ابتدا پنج سنگ کوچک اندازه حبه قند انتخاب می‌شود و بازی به این صورت شروع می‌شود: در مرحله اول بنام یک دنگا (یک سنگ)، سنگ‌ها را به هوا پرتاب کرده (تا ارتفاع ۴۰ الی ۵۰ سانتی‌متر) تا بر روی زمین جلوی بازیگران بریزند سپس یکی از سنگ‌ها را از زمین برداشته و بالا انداخته و ۴ سنگ دیگر را یکی‌یکی از زمین‌بر می‌دارند که برداشتن یکی‌یکی سنگ‌ها با همان یک عدد سنگی که به هوا پرتاب می‌شود، برداشته می‌شوند. چنانچه در حین بالا انداختن سنگ و برداشتن سنگ‌های دیگر از زمین، سنگ از دست بازیکن به زمین بیافتد، بازیگر اول از دور بازی خارج می‌شود و اصطلاحاً می‌سوزد و باید کنار برود و اما اگر موفق شد، مرحله بعد دو دنگا (دو سنگ) است.

در مرحله دوم باز سنگ‌ها را روی زمین انداخته و یکی را به‌عنوان سنگ مادر انتخاب و به هوا پرتاب می‌کنند و این دفعه بایستی دوتادوتا سنگ‌ها را جمع کنند که جمعاً می‌شد دوتا دوتایی و اگر این مرحله با موفقیت انجام شد مرحله بعدی سه دنگا یا سه‌تایی است.

در مرحله سه دُنگا باز به همان صورت سنگ‌ها را انداخته و یکی را جهت پرتاب به هوابر می‌دارند و این دفعه چون در مرحله سه دنگا است بایستی با سنگی که به هوا پرتاب می‌شود یک‌بار یک عدد از سنگ‌ها را و دفعه بعد سه تا را باهم بردارد.

بعد از گذراندن این مرحله چهار دنگا است که در این مرحله نیز طبق معمول دفعات قبل سنگ‌ها روی زمین ریخته می‌شود و یک سنگ جهت پرتاب برداشته می‌شود و انبار بالنگی که به هوا پرتاب می‌شود بازیکن باید ۴ سنگ روی زمین را یک‌دفعه جمع کند. بعد از گذر موفقیت‌آمیز از این مرحله بعدی عروسا است.

در مرحله عروسا سنگ‌ها را روی زمین می‌اندازد و بعد از یکی از دست‌ها را نزدیک سنگ‌ها در فاصله چند سانتی‌متری قرار می‌دهند به‌طوری‌که شصت دست و انگشت سبابه به‌طور عمودی بر روی زمین قرار می‌گیرند و بعد یکی از سنگ‌ها را جهت پرتاب برداشته و همانند مراحل قبلی سنگ را بالا انداخته ولی این دفعه بجای این‌که سنگ‌ها را یکی‌یکی بردارند آن‌ها را یکی‌یکی از محل خود جابه‌جا کرده و از دروازه بیرون می‌برند. آخرین سنگی که باید ببرد عروس است که باید با بیشترین ضربه از دروازه رد شود.

بعد از مرحله عروسا، مرحله ناخونک یا ناخن بازی است. در مرحله ناخن بازی بازیکن، ۴ عدد سنگ را در دست خود به‌صورت مشت نگه‌داشته و یک سنگ را بالا می‌اندازد و آن را می‌گیرد اگر از این مرحله رد شد به مرحله آخر بازی یعنی «پشتک» می‌رسد.

در مرحله پشتک بازیکن پنج عدد سنگ را کف دست گرفته و پرتاب می‌کند و سریعاً دستش را وارونه می‌کند به‌طوری‌که سنگ‌های معلق در هوا هنگام افتادن باید روی دستش قرار بگیرد. اگر در این مرحله هیچ‌کدام از سنگ‌های پرتاب‌شده روی دست بازیکن قرار نگیرد برد بازی باکسی است که بیشترین تعداد از سنگ‌های پرتاب‌شده روی دستش بماند.

اگر بازی دونفره باشد و نفر اول در مرحله یک دنگا بسوزد از دور بازی خارج نمی‌شود بلکه سنگ‌ها را به بازیکن دوم می‌دهد تا زمانی که بازیکن دوم نیز بسوزد و دوباره نفر اول صاحب بازی شود.

منبع:میراث آریا

قلعه جندق بندرگاه کویر

قلعه قدیمی جندق، قلعه‌ای نسبتا بزرگ است که در شهر جندق از توابع شهرستان خور و بیابانک استان اصفهان قرار دارد. قدمت این قلعه به دوران ایلخانی و ساسانی نسبت داده می‌شود.

جندق ادغام شده «جنب دق» و به معنی حاشیه کویر و زمین صاف است. این روستا پیشتر در حاشیه مسیر جاده معروف و تاریخی ابریشم قرار داشته و به عنوان بندرگاه کویر محل استراحت کاروان‌های عبوری بوده است.همچنین جندق در مسیر ریگ جن قرار دارد، کویری که کمتر کسی یارای رد شدن از آن را دارد. قلعه جندق با مساحت یک‌ونیم هکتار در ۳۵۰ کیلومتری شمال شرقی اصفهان قرار دارد. کارشناسان قدمت این قلعه را به دوران ایلخانی و ساسانی نسبت داده‌اند. نکته‌ی جالب در مورد قلعه جندق این است که زندگی همچنان در این قلعه در جریان است و خانه‌های این قلعه دارای پلاک هستند. در کنار خانه‌های قلعه؛ مسجد، حسینیه، خانه‌ی یغما جندقی (شاعر معروق)، حمام و چند باب مغازه نیز دیده می‌شود. در مورد قلعه جندق و قلاع مشابه باید بگوییم در قلعه‌های مناطق کویری مجموعه‌ای در حال زندگی بودند تا بتوانند در مقابله با عوامل محیطی مخصوصا طبیعی از جمله باد و مواردی چون جنگ و غارت مقاومت کنند. این قلعه‌ها به اصطلاح خودکافی گفته می‌شوند چرا که مردم قلعه بیشتر نیازهای خود را داخل آن رفع می‌کردند. قلعه جندق در تاریخ ۲۷ مرداد ۹۳ به شماره ۳۱۰۹۴ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید.

منبع:اسکان

آشنایی با آبشار بهشت باران

بهشت باران نام آبشاری زیبا در دل جنگل‌های شصت‌کلا و یکی از جاذبه‌های بکر گردشگری استان گلستان است.

همشهری‌آنلاین: استان گلستان از جنوب با سمنان و از شرق با خراسان شمالی و با مازندران از غرب همسایه و هم مرز است. این استان همچنین دارای ۹۸ روستا و ۲ بخش مرکزی و ۴ شهر مختلف می باشد و از جاذبه های طبیعی و دیدنی بسیاری برخوردار است. آبشار بهشت باران در ۱۸ کیلومتری جنوب غربی گرگان و در مسیر رودخانه شصت‌ کلا و پارک جنگلی باران‌ کوه واقع شده است.

جنگل شصت کلا در ۶ کیلومتری جنوب غربی شهر گرگان قرار دارد. آبشار بهشت باران در دل جنگل های بکر و نمناک این منطقه واقع شده است. آبشاری که برای رسیدن به آن حدود ۲ ساعت و نیم پیاده روی نیاز است. مسیر دسترسی به آبشار بسیار مرطوب و نمناک است و به گونه ای باور نکردنی بکر و دست نخورده است.  ریزش مداوم آب به صورت قطرات ریز و درشت شبیه باران از بالای صخره های پوشیده از خزه باعث شده این آبشار بهشت باران نام گذاری شود.  در میان آبشارهای استان گلستان، باران کوه یکی از زیبا ترین مکان‌های استان گلستان است که به علت مسیر طولانی پیاده روی و دسترسی سخت تر همچنان بکر و دست نخورده باقی مانده است.  این آبشار از زیباترین آبشارهای ایران است.  مسیر آبشار بهشت باران تا اولین رودخانه را می‌شود با ماشین رفت. هر چند جاده خاکی و ناهموار است؛ اما بهتر است این مسیر را با ماشین طی کنیم؛ چرا که بعد از رودخانه چیزی در حدود دو و نیم الی سه ساعت پیاده روی دارد. همین پیاده روی طولانی و دور بودن مسیر باعث می شود خیلی‌ها نتوانند از این آبشار دیدن کنند.

آشنایی با مشاغل سنتی سمنان (بخش دوم)

از شغل‌هایی که امروزه آثاری از آن‌ها باقی نمانده و می‌توان گفت منسوخ شده‌اند، عبارت‌اند از: نعل‌بندی، پالان‌دوزی، کِناسی (تخلیه چاه)، چیتگری، بست‌زنی (بندزنی ظروف چینی)، دوزکی کشی (دوخت نوار دور گیوه)، آلو ونه دوژ (وصله کردن گیوه با پنبه)، خشت‌مالی، چلنگری، خراطی (چوب‌تراشی)، صباغی، کوزه‌گری، آسیابانی، اَنبان‌دوزی، باروت کوبی، پنبه‌زنی (حلاجی)، تفنگ‌سازی، چاروق‌دوزی و…

در بخش نخست گزارش، شماری از مشاغل سنتی سمنان از جمله شیرمال پزی، خشت‌مالی، دباغی و چلنگری معرفی شد و در این گزارش، سایر مشاغل سنتی سمنان معرفی می‌شود.

رنگرزی (صباغی) 

رنگرزی هم جزء مشاغل سختی بود که در گذشته عده‌ای به آن اشتغال داشتند. آن‌ها پارچه‌ها و نخ و مخصوصاً پشم مربوط به کارگاه‌های قالی‌بافی و نمدمالی را رنگ می‌کردند. رنگرزها دارای کارگاه‌هایی بودند که دارای چند دیگ مسی بر روی کوره‌ها بود و در آن‌ها نخ و پشم را به رنگ‌های مختلف در می‌آوردند.

نحوه کار بدین صورت بود که پارچه یا پشم و نخ را در دیگ‌ها ریخته و به اندازه کافی آب به آن می‌افزودند تا کاملاً خیس بخورد، سپس زیر دیگ را روشن کرده تا محتویات دیگ به جوش بیاید. سپس رنگ مورد نظر را به آن اضافه کرده، مدتی محتویات دیگ در رنگ جوش می‌خورد. استاد رنگرز گاه‌گاهی با چوب‌دستی مخصوص، محتویات داخل دیگ را به هم می‌زد تا تمام نسوج نخ یا پشم رنگ بگیرد.

هنر مهم رنگرزان استفاده آن‌ها از رنگ‌های گیاهی بود. در گذشته مواد اولیه فرش‌ها و گلیم‌ها و پرده‌ها به‌ویژه پرده‌های نقش‌دار، با رنگ‌های گیاهی رنگ می‌شد. رنگرزان از پوست انار، برگ درخت گردو، پوست پیاز، ریشه روناس استفاده می‌کردند.

قهوه‌خانه

قهوه‌خانه در بازار، میدان، راهروی ورودی کاروانسراها و جاهای شلوغ دایر می‌شد. سماور زغالی بزرگ، کتری بزرگ، قوری بزرگ، منقل، استکان، نعلبکی و زیردستی از وسایل کار قهوه‌خانه بود. شاگردان قهوه‌خانه‌ها و قهوه‌چی‌های سیار، به کسبه چای می‌دادند. مثلاً یک قهوه‌خانه در میدان سمنان (میدان دکتر علی شریعتی) وجود داشت. با توجه به اینکه این میدان بارانداز شهر بود، برای خودش غوغایی داشت. قیل و قال دلالان، نعره شتران، بع بع گوسفندان با هم شنیده می‌شد. به قهوه‌خانه همه جور آدم مراجعه می‌کرد و با هم اختلاط و گفتگوهای گوناگونی می‌کردند.

نکته جالب این بود، افرادی که می‌خواستند برای مهمان خود ارزش قائل شوند، با چای دارچین که قیمت آن اندکی از چای معمولی بیشتر بود، پذیرایی می‌کردند.

یک قهوه‌خانه دیگر در بلوار حکیم الهی در سمت راست پل هوایی وجود داشت که علاوه بر مشتریان عادی و مسافران و رهگذران، پاتوق کشاورزان زحمتکش آن خطه، مخصوصاً کشاورزان آبخور استخر کوشمغان بود که در ساعت‌های معین، عده زیادی در آنجا جمع می‌شدند و علاوه بر رفع خستگی با هم گفت‌وگو و تبادل نظر می‌کردند که متأسفانه در حال حاضر اثری از آن فضا و آن افراد نیست.

سلمانی

به کسی که در مغازه به کار اصلاح موهای سر و صورت مردم می‌پرداخت، سلمانی می‌گفتند. ابزار کار آن‌ها یک آینه بزرگ، صندلی دسته‌دار، ماشین دستی اصلاح سر و صورت با شانه‌های صفر، یک، دو، سه و چهار و تیغ بود. که تیغ آن‌ها مثل تیغ امروزی نبود، تیغ آن‌ها شامل یک تیغه بزرگ و یک دسته‌ای بود که تیغه در دسته تا می‌شد. یک قطعه نوار چرمی به طول ۴۰ الی ۵۰ سانتی‌متر و عرض ۷ تا ۸ سانتی‌متر، یک چراغ الکلی فلزی شامل یک مخزن الکل و یک فتیله بود و یک پمپ باد لاستیکی کوچک به این چراغ وصل بود و هنگام کار شعله آن روشن بود و سلمانی با زدن پمپ، ماشین اصلاحش را به شعله نزدیک کرده و آن را ضدعفونی می‌کرد. سلمانی یک پارچه سفیدی به‌صورت پیش‌بند به گردن کسی که می‌خواست سر و صورتش را اصلاح کند، می‌بست که موهای تراشیده شده در آن جمع شود. سلمانی یک قطعه تخته نیز داشت که روی دو دسته صندلی می‌گذاشت تا راحت‌تر بتواند سر کودکان را نیز اصلاح کند.

سلمانی دوره گرد

اشخاصی نیز با لوازم کمتری به‌طور دوره گرد به کار سلمانی مشغول بودند. آنان برای به دست آوردن لقمه نانی به راه می‌افتادند و بیشتر دور و بر قهوه‌خانه‌ها، میدان‌ها، حول و حوش کاروانسراها، چهارراه، کوچه‌باغ‌ها به هر کجا که گمان می‌کردند، مشتری وجود دارد، سر می‌زدند و از این طریق امرار معاش می‌کردند. دلاک‌ها و سلمانی‌ها هزار کاره بودند. هم در حمام مردان را حجامت می‌کردند و هم پسر بچه‌ها را ختنه می‌کردند و هم دندان می‌کشیدند. در حال حاضر دیگر هیچ اثری از آن‌ها نیست.

پشکل جمع‌کنی

البته این کار به‌عنوان شغل مستقلی نبوده و معمولاً پسر بچه‌ها و نوجوانانی که در حال تحصیل نبودند، برای اینکه در اقتصاد خانواده تأثیر داشته باشند به این کار می‌پرداختند. به این صورت که یک چادرشب بزرگ «پرزینا» را برداشته، دو طرفه آن را به کمر می‌بستند و دو طرف دیگر آن را به‌صورت حلقه گره زده به گردن می‌انداختند و در کوچه‌باغ‌ها که محل عبور خر و قاطر و گوسفند بود، با دقت تمام، پشکل‌ها را جمع می‌کردند و داخل آن می‌ریختند. علاوه بر پشکل، خرده هیزم جمع‌آوری می‌کردند تا در تهیه آتش مورد استفاده قرار گیرد.

پالان‌دوزی و متعلقات آن

پالان، پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال است که بر پشت حیوانات بارکش می‌گذارند و بر روی آن بار می‌بندند یا سوار می‌شوند. پالان‌دوزان معمولاً در نزدیکی بازار یا کاروانسراها مغازه‌ای داشتند و به کار پالان‌دوزی می‌پرداختند. سوزن آنان بزرگ و مانند جوال‌دوز بود. از پلاس‌ها و فرش‌های کهنه و پاره شده با مقداری ساقه گندم که با آن «سوالَه» می‌گویند پالان می‌دوختند و می‌فروختند.

نمدمالی (نمه مالی) 

نمدمالی تا چند دهه قبل در سمنان بسیار رایج بود. به‌طوری که در بازار بزرگ سمنان و میدان، مغازه‌های قابل توجهی به نمدمالی مشغول بودند. نمدهای سمنان شهرت خاصی داشت و به علت مرغوبیت آن‌ها که از پشم گوسفندان سنگسری تهیه می‌شد به اقصا نقاط کشور صادر می‌شد. کمان حلاجی و مشته و یک فرش حصیری و یک چوب یا نی، اصلی‌ترین وسایل نمدمالی بود. ابتدا پشم‌های رنگی را به‌صورت فتیله درمی‌آوردند و روی حصیر نقشه‌ای زیبایی درست می‌کردند. بعد با یک چنگک پشم‌های حلاجی شده را به ارتفاع لازم که در تخصص خودشان بود می‌گذاشتند و روی آن را آب می‌پاشیدند و این حصیر محتوی پشم را با مهارت لوله کرده و سه یا چهار نفر شروع به مالیدن نمد می‌کردند.

نمدمالان بر روی زانو می‌نشستند و با آرنج و ساعد به لوله‌های استوانه‌ای نمد فشار می‌آوردند و آن را می‌غلتاندند و همان‌طور به‌صورت نشسته، همراه نمد پیش می‌رفتند. مالیدن نمد به این ترتیب آن‌قدر ادامه می‌یافت تا نمد به هم‌پیوستگی و انسجام و سختی مورد نظر را پیدا کند.

نکته دیدنی در کار نمد مالان، هماهنگی در تمام حرکت پاها و دست‌های آن‌ها بود. روی یک نمد چند نفر با هم کار می‌کردند و هنگام مالیدن نمد، هماهنگ نوای (هی یا علی) از دهان آن‌ها خارج می‌شد که تماشایی بود و با هر بار یا علی گفتن با ساعد دست یا با پا پشم‌های فشرده نمد می‌کوبیدند.

نمدمال‌ها از هفت رنگ نیلی، جوهری (زرد، سبز و نارنجی)، سفید و سیاه برای نماد استفاده می‌کردند.

نمدها بر حسب استفاده بر چند نوع بود، «نمد فرشی» که به‌عنوان فرش از آن بهره می‌بردند، در این نمدها از طرح‌های جالب و دیدنی استفاده می‌شد. «نمد تزئینی» که این نوع نمد برای زینت دادن، زیور کردن و آراستن اتاق‌ها کاربرد داشت و از نظر قیمت دارای ارزش بیشتری بود. نمد تزیینی را در شکل‌های چهارگوش، بیضی و سه‌گوش تولید می‌کردند. نمد تزیینی در پاگردها و نزدیک در یا پنجره‌های بزرگ پهن می‌شد. نمد بیضی که لبه‌های دندانه‌دار داشت، از پرطرفدارترین نمدها بود.

نمدهایی نیز برای پوشش به کار گرفته می‌شد. از این نوع نمدها می‌توان به «نمه چوقا» اشاره کرد که یک نوع لباس یا لحاف ساده برای محافظت چوپانان از سرما در صحرا و بیابان بود.

تولید کلاه نمدی، با اینکه شبیه نمدمالی بود ولی شغلی جدا از نمدمالی محسوب می‌شد.

سایر مشاغل

در سمنان مشاغلی بود که به‌صورت طایفه‌ای به آن اشتغال داشتند و به همین نام معروف بودند. مثل: صابون پزها، باروت‌کوب‌ها، عصارها، قضات، علاف‌ها، قالیباف‌ها، کلاه دوزها، بُقسِمات و کماچ پزها، عطارها، مستوفی‌ها، نمدمال‌ها، نعل‌بندها، دلاک‌ها.

منبع:میراث آریا

در ابیانه ،سرخ‌ترین روستای ایران چه می‌گذرد؟

اینجا ابیانه است؛ روستایی سرسبز و آرام واقع در دامنه کوهستان با صفای مردمانی از جنس کویر و درختانی سترگ و تاریخی سترگ‌تر که سال‌هاست بر پای معرفت‌شان رودی از عشق جاری است.

به گزارش ایسنا، روزنامه «خراسان» در ادامه نوشت: اینجا ابیانه است با خانه‌هایی سرخ‌رو همچون روی مردمانش و پنجره‌هایی چوبی و ارسی‌هایی که بوی زندگی و شعرهای ناب سهراب می‌دهد. این جا ابیانه است و بر فراز هر کوچه آشتی‌کنانش که مجال قهر به هیچ رهگذری نمی‌دهند، ایوانی است رو به دوستی همسایه‌ها که هر روز صبح ، طلوع خورشید را در پس باهم بودن جشن می‌گیرند. این جا ابیانه است؛ جایی که شکوه معماری متناسب با اقلیم با پس‌زمینه‌ای فرهنگی و سنت مردمانش می‌شود نشانه‌ای تمام قد از تاریخ سرزمینی که بارها و بارها به آن افتخار کرده‌ایم. این جا ابیانه است؛ جایی که مردمان پاک‌دلش سال هاست رزق از دامن خاک می‌چینند و با صفای باران خوی می‌گیرند و چشم امیدی جز به دل آسمان ندارند. این جا ابیانه است؛ جایی که در پس هر پیچ کوچه‌اش پیرزنی، اسپندی به نخ کرده و به پای چشم‌زخم‌های بازدید کنندگان به بهای اندکی می‌فروشد. این جا ابیانه است؛ جایی که پهنه آسمان در انتهای سنگ فرش‌های شیب دار و پس‌کوچه‌های خوش‌ذوق‌اش، شوق پرواز را با صدای کوکوی کبوترانش در هم می‌آمیزد و شعر فروغ را به ذهن می‌آورد.

بله، ابیانه است که به سراغش رفتیم تا بیشتر و بهتر بشناسیمش. علاوه بر روایت‌های اختصاصی از سفر به آنجا، با «علی‌اکبر ارشدی ابیانه» یکی از بومیان این روستا و یک معمار درباره مدل خاص خانه‌هایش گفت‌وگو کردیم.

خاطرات بازدید نصف‌روزه از ابیانه

یکی از جذاب‌ترین بخش‌های دوران دانشجویی در دانشکده‌های معماری، قطعا سفر و بازدید از مکان‌های خاص از هنر معماری ایران است. معماری ایران که از دیرباز با فرهنگ و سنت ایران درآمیخته و مهر طبیعت بر پیشانی دارد، همیشه حاوی نکاتی است که می‌تواند بهترین کلاس درس معماری در طول دوران تحصیل هر معمار باشد. یکی از این جاذبه‌ها که سال‌هاست توجه هر بیننده‌ای را فارغ از معماری معطوف خود می کند، بافت سنتی شهرکاشان، تپه‌های سیلک و البته روستای کهن و باصفای ابیانه است. گروه دانشجویی ما که چند روز مهمان دیار پر از مهر کاشان بود، فرصت یافت در یک نصف روز سری به این روستا از توابع نطنز بزند و بارها از معماری این اقلیم که هنوز در گذر سال‌ها بوی اصالت می‌دهد،شگفت زده شد. از خانه‌های معروف کاشان که بگذریم، در چند کیلومتری شهر نطنز کنار تاسیسات هسته‌ای و در دامنه کوهستان و همجوار  رودخانه، روستایی پلکانی وجود دارد که از فاصله دور سلامی به سرخی غروب آفتاب را نثار قدوم بازدیدکنندگانش می‌کند. این گردش چندساعته که گویی سفری به درازای سال‌های ابیانه در پهنه تاریخ بود، از گردشی در کوچه‌ پس کوچه‌های شیب دار و ایوان‌های باصفا با ستون‌های چوبی شروع و به آتشکده، آسیاب و مسجد ختم شد.  آتشکده ابیانه که به «هارپارک» هم شهره است، اولین مقصد بازدید بود. این مکان که کهن‌ترین اثر در دل این روستاست، قدمتی ۲ هزار ساله دارد و از معدود آتشکده‌های بازمانده در ایران است. این بنای چهار طاقی ساخته شده ازگچ و سنگ لاشه، سه‌طبقه و چهار نما دارد و مانند بیشتر بناهای این روستا روی سطح شیب دار ساخته شده است. محلی‌ها به گواهی تاریخ می‌گویند در مرکز این آتشکده، آتشی از زغال سنگ به صورت دایم روشن و روشنی‌بخش مسیر کاروان‌ها در طول تاریخ بوده است. بعد از آتشکده و درمیان چشمان پر از مهر و صورت‌های خندان پیرزنانی که اسپند و سیب خشک‌شده می‌فروختند، به دیدن آسیاب‌های ابیانه می‌رویم. از سه آسیاب معروف این دیار تنها چرخ یکی از آن‌ها هنوز می‌چرخد و گندم را آرد نان اهالی‌اش می‌کند. در انتها سری هم به مسجد جامع این روستا زدیم. مسجدی شامل دو شبستان که یکی با در کوچکی به یکی از کوچه‌ها متصل می‌شود. کف این شبستان‌ها عمدتا از جنس چوب هستند و در دیوار جنوبی یکی از آن ها محراب چوبی قرار دارد. هرچند دسترسی به این مسجد کهن با محراب و منبر چوبی معروف‌اش محدود شده بود اما می‌شد از عکس‌ها و توضیحات متولی مسجد به اهمیت این مسجد و منبر چوبی کنده‌کاری شده‌ با خطوط کوفی و گل‌لوتوس پی برد. در انتها اهالی روستا با روی باز و آش محلی، ما را که از این سنت و معماری شگفت زده بودیم ، بدرقه دیارمان کردند.

از غذا و سوغات تا آداب‌ و ‌رسوم خاص

«علی‌اکبر ارشدی‌ابیانه» یکی از بومیان فرهنگی این روستا و از کسانی است که راجع به تاریخ و جغرافیای این روستا کتاب نوشته است. برای آشنایی بیشتر با فرهنگ و آداب‌ورسوم این روستا از نویسنده کتاب «ابیانه، هویتی ماندگار» خواستیم تا برای‌مان از اطلاعات کمتر شنیده‌شده این روستا بگوید. در ادامه، گزیده‌ای از آن‌ها را خواهید خواند:

غذا و سوغات، از سووالا تا ترشی| سوغات روستا بیشتر جنبه کشاورزی دارد که وجود دو مدل درخت سیب و آلو در آن بی‌تاثیر نیست. به همین دلیل آلو بخارای خشک‌شده در کنار سیب خشک‌شده که «سووالا» نامیده می‌شود و لواشک و برگ زردآلو از مهم ترین سوغاتی‌های این روستاست. یکی از خوراک‌های معروف آشی به نام «آردینه» است که از رشته‌فرنگی به همراه برگ چغندر و گیاهی بومی به نام «سالما» که گاهی جایگزین برگ چغندر می‌شود، طبخ می‌شود. از دیگر غذاها اشکنه است که آرد در روغن سرخ و سپس دو لیوان آب به آن اضافه می‌شود. «ترشی» هم از دیگر غذاهاست و آشی است که با جو بلغور شده به همراه چغندر، آلوچه و سیرابی خرد شده ، الان هم پخته می‌شود. سیب‌زمینی کوبیده هم نوع دیگری از غذاست که پس از پخته شدن و کندن پوست سیب زمینی به آن پیاز داغ اضافه  و تقریبا می‌شود شبیه گوشت کوبیده. از دیگر غذاها هم می‌توان از شیربرنج که در گذشته به جای شکر، شیره سیب روی آن ریخته می‌شد و کال‌جوش که مقداری پیازداغ، نعناع و کشک و مغز گردو به آن اضافه می‌کنند، نام برد.

پوشاک، خاص‌ترین مولفه فرهنگی روستا| پوشاک ابیانه بارزترین و خاص‌ترین مولفه فرهنگی روستاست. پوشاک مردان شامل یک شلوار مشکی و گشاد است که پارچه آن با نخ سیاه چرخ کاری می‌شود و نوع دوخت  برای مردان مسن خطوط ساده و موازی و برای مردان جوان مورب و لوزی است. اکنون هم از گیوه به صورت محدود استفاده می‌شود اما در گذشته مرسوم‌تر بوده است. پوشاک زنان این روستا هم با الهام از آسمان شفاف و زیبایی طبیعی این منطقه با رنگ‌ها و بوته‌های رنگین و درشت مزین شده است و ترکیبی مناسب و محفوظ برای زنانی که پابه‌پای مردان در امور عمومی روستا شرکت می‌کنند، فراهم آورده است. پوشش زنان روستا یک پیراهن هم دارد که در گذشته کوتاه‌تر و گشادتر بوده است، ولی امروزه بلندتر است و از پارچه‌های رنگی برای چاک‌های آن استفاده می‌شود. این پیراهن در طرح‌ها و رنگ‌های مختلف از پارچه‌های مخمل ساتن یا انواع جدید پارچه دوخته و با هنر دست گلدوزی و یراق‌دوزی می‌شود. یقه و چاک‌های زیبای این لباس که از پارچه‌های گلدار است ،جلوه خاصی به این نوع لباس‌ها می‌دهد. خانم‌های جوان هم از پیراهن‌هایی با جنس مخمل یراق‌دوزی به رنگ‌های شاد روشن همچون قرمز ، سبز و زرد استفاده می‌کنند. شلوار این قشر هم به رنگ سیاه است که پای شلوار یراق دوزی شده و پر از چین است و به صورت دامن تا زیر زانو دوخته می‌شود. این شلوار-دامن دو پاچه دارد اما به دلیل گشادی و پرچین بودن دو پاچه آن مشخص نیست و به صورت دامن دیده می‌شود. برای دوختن این شلوار حدود 8 تا 10 متر پارچه استفاده می‌شود. بعضی از جامعه‌شناسان معتقدند که هرمقدار چین شلوار زنان بیشتر باشد، از اشرافیت بیشتری برخوردارند و چون لباس زنان ابیانه چین زیادی دارد، احتمالا از طبقه اشرافی‌اند. راجع به گویش هم باید بگویم گویش ابیانه جزو گویش‌های مرکزی است و جدا از لهجه‌های اصفهان  یا کاشان با ویژگی خاص خود است، برای نمونه در این گویش برای مذکر و مونث بودن اشیا هم فرق قائل‌ هستند به عنوان مثال بیل به صورت مونث است و کلنگ مذکر.

آثار تاریخی و گردشگری، از آسیاب تا مسجدجامع| یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ابیانه، مسجد جامع است که منبر و محراب آن به قرن پنجم هجری قمری و حدود سال 477 برمی‌گردد و قدیمی‌ترین منبرچوبی بازمانده است. علاوه بر این آسیاب و آتشکده هم وجود دارد که قدمت آتشکده به حدود 2هزار سال پیش می‌رسد. در این منطقه چند آتشکده وجود دارد که نشان می‌دهد این منطقه یک مرکز مهم برای زرتشتیان قبل از مهاجرت اجباری به هند در زمان صفویه بوده است. از نظر تاریخی ابیانه یک محله دارد به اسم «نزاتون »که آثاری از سفال‌های سیلک در آن یافت شده است. این سفال‌ها نشان می‌دهد در حدود 7 هزار سال پیش سیلک‌ها از کاشان به ابیانه مهاجرت کرده‌اند. اما تنها چیزی که من خودم مستقیم روی آن کار کردم، آثاری است از قلعه ساسانی که حدود 15-10 سال قبل نزدیک یکی از هتل‌های پایین ده، پایه‌های آن توسط تیم کاوشگری میراث فرهنگی کشف شد. می‌توانید در کتاب های بنده عکس یک ظرف سفالین از آن کاوشگری را مشاهده کنید. در پایان راجع به گردشگر باید بگویم به هر منطقه ای که وارد می‌شوند هم درآمد و شکوفایی اقتصادی دارد هم تخریب و این یک موضوع عادی و طبیعی است. مردم روستا گردشگری را دوست دارند که جنبه فرهنگی آن پررنگ باشد چون ابیانه از قدیم گردشگر خارجی داشته است، مثلا قبل از کرونا روزی بوده است که ما از 8 هزار گردشگر پذیرایی کرده‌ایم و برای یک روستای به این کوچکی حجم تحرک این افراد حتی می‌تواند آسیب‌زا باشد.

معماری هماهنگ با طبیعت و خانواده‌محور

علی خدائی | کارشناس‌معماری دانشگاه آزاد اصفهان

روستای ابیانه که به نام «ویونا» هم شناخته می‌شود، یکی از بلندترین نقاط مسکونی ایران به شمار می‌رود  و به دلیل قرارگیری در دامنه‌ کوه کرکس و همجواری با رود برزرود از قدیم الایام، مأوا و مسکن بومیان این کهن دیار بوده است. خانه‌هایی رنگی با جلوه‌ای به سرخی غروب آفتاب که این روستا را به سرخ ترین روستای ایران بدل کرده و پلکانی بودن آن در دامنه شیب‌دار کوهستان جلوه‌ای منحصر به فرد به این خانه‌ها داده است. علت این زیبایی را هم می‌توان در استفاده از مصالح بوم‌آوردی از جنس رس جست‌وجو کرد که خود عامل وحدتی است میان تمام خانه‌های این روستا. این ویژگی علاوه بر زیبایی، استقامت بنا را در مقابله با نزولات جوی افزایش داده و با ترکیب با چوب، سنگ و خشت، به شناسنامه‌ای از هویت کوهستانی این منطقه تبدیل شده است. اما این هویت تنها بخش کوچکی از اهمیت خشت در این بناست. در پس ظاهر استفاده از خشت، باطن عایق بودن آن نهفته است. از طرف دیگر تخت بودن شکل بام خانه‌ها هنگام بارش برف در این منطقه کوهستانی باعث شده است که خود برف همچون عایقی مانع از کاهش بیشتر دما درون خانه‌ها شود. سقف‌هایی که علاوه بر بام بودن، وظیفه حیاط طبقه بالایی را هم بر دوش می‌کشند. پلکانی بودن روستا بر دامنه شیب‌دار، خاصیتی دیدنی را به نماهای داخلی خانه می‌بخشد. این خانه‌ها با کوچه‌پس‌کوچه‌های شیب دار و تصرفات پیاده محور به یکدیگر متصل‌اند. کوچه‌هایی که هیچ کدام بن‌بست نیستند و می‌شوند بهترین بهانه برای پرسه‌زنی در دل این روستا. درصد زیادی از خانه‌های ابیانه صرفا دارای فضایی برای سکونت هستند. این فضای اقامتی که شامل اتاق‌های خواب، مهمان، نشیمن و … است، جدا از فضاهایی که جنبه عمومی دارد مانند طویله دام‌ها، محل پخت نان، حمام و سرویس بهداشتی است. این فضاهای عمومی خارج از فضای خانه و در بافت روستا گسترده شده‌ است. این گستردگی مثل آشپزی کردن در نشیمن، تراس یا نزدیک محل ورود به خانه ، اهمیت و نقش پررنگ سیلوها و انبارهای ذخیره غلات در معماری این خانه‌ها را نشان می‌دهد. خانه‌های ابیانه کاملا مطابق با اقلیم این منطقه و خانواده‌محور است. حیاط مرکزی که یکی ازخاستگاه‌های معماری ایرانی است به منظور فراهم آوردن شرایط مناسب برای زندگی یا به تعریفی فرار از گردوغبار، گرما و سرمای زیاد است. در ابیانه وجود آب، باغ ها و مزارع، شرایط اقلیمی خوبی به ایوان می‌دهد و دیگر از حیاط‌های فراخ با اتاق‌های دورتادور خبری نیست. این ایوان‌ها که از بدنه خانه‌ها به سمت مسیر گذر کوچه‌ها باز می‌شوند، باعث ارتباط بصری هیجان‌انگیزی میان اهالی روستا با یکدیگر یا حتی با گردشگران می شوند که خود دال بر اجتماعی بودن اهالی و البته معماری این روستاست. اما اجتماعی بودن به همین جا ختم نمی‌شود، در پایین ایوان‌ها، سکوهایی وجود دارند که به پاتوق اهالی روستا تبدیل شده‌اند. این سکوها که می‌توان آن ها را آتشدان‌های قدیم در خانه‌ها هم دانست، ‌اکنون به محیطی روزانه برای فعالیت‌های اجتماعی و ارتباط بی‌واسطه با غیربومیان و گردشگران در عرضه محصولات صنایع دستی و بومی ابیانه تبدیل شده است. وجود اماکنی به قدمت چند صد سال همچون قبرستان چند صد ساله، آب انبار، مساجد متعدد تاریخی، آتشکده زرتشتی، قلعه ها وآسیاب که به مدد اهالی روستا و سازمان میراث فرهنگی،‌ حفظ و نگهداری شده‌اند، به قدری جدی گرفته شده است که از ساخت و سازهای مغایر با بافت روستایی اصلا خبری نیست و اهالی روستا هم از این موضوع همچنان حمایت می‌کنند.

منبع:ایسنا

بازی آرادان گِشدِی در روستای آقچی‌کند ابهر

ورزش‌های سنتی و بازی‌های بومی و محلی به‌عنوان گنجینه‌ای از باورهای فرهنگی اقوام، ضمن داشتن پیوند ناگسستنی با یکدیگر، نشان هویت و فرهنگ و بخشی از میراث آن کشور است.

در فرهنگ لغت فارسی، کلمه بازی برابر با سرگرمی، مشغولیت، تفریح، لعب، کار، ورزش و فریب آمده است. در دیدگاه جامعه‌شناسی نیز بازی وسیله‌ای برای تمرین آدمی در زندگی اجتماعی تلقی شده است. درنهایت، هنرمندان بر این باورند که بازی هنری ناشی از فرهنگ و آداب و سنن هر جامعه‌ای است. بازی‌ها به‌طور عام دارای باری فرهنگی هستند و با هدف پر کردن اوقات فراغت انسان طراحی‌شده‌اند. بازی‌های سنتی ریشه در سنت‌های دیرینه‌ی مردم دارد و امروزه استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی، بازی‌های رایانه‌ای و ورزش‌های جدید امکان پرداختن به بازی‌های محلی را به حداقل ممکن کاهش داده و می‌توان گفت به دست فراموشی سپرده‌شده است.

روش بازی آرادان گِشدِی

ابتدا در مرکز میدان بازی تل خاکی را که نماد قلعه برای محافظت است درست می‌کنند. دو سرگروه مشخص‌شده و شروع به یارکشی می‌کنند. یک نفر هم به‌عنوان داور مشخص می‌شود. داور یک‌طرف سنگ را خیس می‌کند و به هوا پرتاب می‌کند (به‌اصطلاح شیر یا خط) تا مشخص شود کدام گروه شروع‌کننده بازی یا به‌اصطلاح مهاجم هستند. گروه دوم یا محافظ تل خاک (قلعه) در کنار تل خاک باقی می‌مانند؛ و بازی شروع می‌شود. اگر گروه مهاجم بتواند از بین دو نفر گروه محافظ قلعه یا از بین یک محافظ و قلعه عبور کند (آرادان گشدی) یک نفر از گروه محافظ حذف می‌شود. ولی اگر گروه محافظ بتواند از پشت مهاجم بزند شخص مهاجم از بازی خارج می‌شود. اگر پای مهاجم به قلعه بخورد قلعه توسط گروه مهاجم تصرف می‌شود و جای دو گروه عوض می‌شود. اگر بازیکن محافظ از سینه بازیکن مهاجم بزند مهاجم از بازی خارج می‌شود ولی اگر از پشت به مهاجم بزند یعنی مهاجم موفق به رد شدن از بین دو نفر (آرادان گشدی) شده است و به تشخیص سرگروه یک نفر از گروه محافظ حذف می‌شود. بازی تا زمان اتمام بازیکن‌ها و یا خراب شدن قلعه ادامه دارد. این بازی سینه‌به‌سینه و از مادر به دختر و پدر به پسر منتقل‌شده است و تاریخچه و چگونگی این بازی ثبت‌نشده است و تنها به‌واسطه کندوکاو در کتاب‌های قدیمی و باستانی، می‌توان رد برخی از آن‌ها را گرفت. این بازی با استفاده از مواد اولیه بومی و محلی تهیه می‌شود.

بازی تنها با هدف گذران وقت برای کودک و ایجاد سرگرمی برای او طرح‌ریزی می‌شود، درصورتی‌که می‌توان گفت سهم عظیمی از هویت و تجارب کودک در این بازی‌ها کسب می‌شود. بازی برای کودک صرفاً زمینه‌هایی برای گسترش زبان و یافتن مهارت‌های یادگیری، کسب تجربه، استقلال، ساخت عزت‌نفس و صرفاً اجتماعی است. در بازی کودک احترام به دیگری، کنترل خشم، صبر، هم احساسی و حتی نمایی از محاسن و معایب نقش‌های مختلف را می‌آموزد.

اثرهای مثبت و بی‌شمار بازی‌های فکری و حرکتی، امکان آموزش برخی مفاهیم علمی از طریق بازی، درمان‌گری برخی اختلال‌ها از طریق بازی درمانی و… باعث شده تا در سال‌های اخیر برای توسعه و پرداختن به این بازی‌ها اقدام‌های مختلفی انجام شود.

منبع:میراث آریا

همه چیز درباره آیین ازدواج کردهای کرمانج

ایران کشوری پهناور با فرهنگی متنوع و غنی است که همین ویژگی‌ها شناخت آن را هم برای مردم ایران و دیگر کشورها جذاب‌تر می‌کند. آنچه در نظر بسیاری میراث فرهنگی ایران را تشکیل می‌دهد، آثار به جا مانده از گذشتگان ماست که بخش مادی میراث فرهنگی را تشکیل می‌دهد و میراث فرهنگی ناملموس، آداب و رسوم، مراسم، مهارت ها، دانش محلی، گویش، اشعار و… است که بخش میراث معنوی را شامل می‌شود.

گلی شادکام، پژوهشگر زبان و فرهنگ کردی‌ کرمانجی خراسان، به معرفی آیین‌های مراسم عروسی کردهای خراسان پرداخت و اظهار کرد: برای کردهای خراسان جشن عروسی تنها یک جشن شادی‌بخش نیست بلکه مراسمی است که طی آن با همیاری و همکاری یکدیگر پایه‌های تعاملات اجتماعی مستحکم شده و بر انسجام و همبستگی اجتماعی افزوده می‌‏شود.

وی ادامه داد: آیین‌ها و جشن‌های ازدواج از مهم‌ترین و شادی‌‏بخش‌‏ترین مراسم در میان هر قوم و ملتی است. این جشن‏‌ها آغازگر زندگی مشترک و نشانی از پیمان مقدس زناشویی و تشکیل خانواده میان یک زن و مرد است که با حضور بستگان و دوستان شکوه و شادی بسیاری به همراه دارد. در فرهنگ کردهای خراسان جشن عروسی مهم‌‏ترین جشن زندگی یک فرد است که با شکوه و شادی بسیاری برگزار می‌‏شود.

این پژوهشگر گویش و فرهنگ کردی‌ کرمانجی اضافه کرد: در زبان کردی کرمانجی خراسان «زوهجین، zavejin» یعنی ازدواج کردن، «داوه، dâwat» جشن عروسی، «بووک،buk» و عروس «زاوا، zâvâ» داماد خوانده می‏‌شود.

شادکام خاطرنشان کرد: جشن عروسی از ابتدا تا پایان دارای مراحل گوناگونی است که شامل نشان‌ کردن، خواستگاری، قند شکستن، خرید عروسی، عیدی‌ بردن، حنابندان، عروس‌ برون و پاتختی می‌شود. همچنین گفته می‌شود که کردها بیشتر درون فامیلی و درون گروهی ازدواج می‌کنند.

وی تصریح کرد: در میان کردهای خراسان زمانی که پسری به سن ازدواج می‌‏رسد، خانواده‌‏ها تلاش می‌‏کنند تا از میان بستگان، آشنایان و هم‌محله‏‌های خود دختر مناسبی را برای او نشان کنند. برخی از این ازدواج‌‏ها به صورت توافقی میان خانواده‌‏ها از سنین کودکی فرزندان برنامه‌ریزی می‌‏شود که در میان عشایر شایع‌‏تر است. امروز جوانان بیشتر تلاش دارند همسر مورد نظرشان را خود انتخاب کنند.

تهیه جهیزیه بر عهده داماد است

این پژوهشگر زبان و فرهنگ کردی‌ کرمانجی خراسان افزود: پس از مراسم خواستگاری و توافق بر سر مسائل مربوط به جهیزیه و مهریه مراسم قندشکستن برگزار می‌‏شود. در میان کردهای خراسان به طور سنتی جهیزیه بر عهده پسر است. هر چند در میان خانواده‌‏های شهرنشین شده، تهیه جهیزیه به طور مشارکتی رایج شده اما همچنان در میان عشایر کرد خراسان تهیه جهیزیه بر عهده داماد است.

شادکام عنوان کرد: در مراسم قند شکستن که به نوعی اعلام نامزدی دختر و پسر است، یکی از بزرگان فامیل که باید مردی خوشنام و محترم باشد، خود دارای ازدواج موفقی بوده و علاوه بر آن ۲ زنه و زن مرده نیز نباشد، با اجازه دیگر بزرگان مجلس ۲ کله قند را برداشته و به نشانه شادکامی و خوشبختی عروس و داماد بر هم‌ زده و نامزدی دختر و پسر را به این وسیله اعلام می‏‌کند؛ در پایان قطعات قند را به نشانه شگون میان میهمانان تقسیم می‌کنند.

وی تصریح کرد: جشن عروسی در میان کردهای خراسان مفصل برگزار می‌‏شود. در گذشته مراسم عروسی سه تا هفت شب(جشن) به طول می‌انجامید و در آن انواع رقص‌‏ها، موسیقی، برنامه‌‏های سرگرمیک ننده، مسابقه کشتی و اسب‌دوانی برگزار می‌‏شده است. امروز اما به دلیل گرانی هزینه‏‌ها و مشغله بسیار مدت زمان جشن‏‌ها به نیم‌روز و یا حداکثر یک شبانه‌روز کاهش یافته است. برگزای جشن‌‏ها به شکل سنتی به ویژه در میان عشایر، روستانشیان و برخی از شهرنشیان هنوز هم بسیار رایج است.

موسیقی و رقص کردی از برنامه‌های اصلی عروسی کردها است

این پژوهشگر گویش و فرهنگ کردی‌ کرمانجی خراسان اظهار کرد: برگزاری جشن عروسی سنتی با همیاری جوانان فامیل و بستگان درجه یک انجام می‏‌گیرد و همه به نوعی در آن سهیم هستند. برنامه محوری عروسی کردهای خراسان، موسیقی و رقص کردی است که از اولین دقایق جشن تا پایان به شکل پیاپی ادامه دارد.

شادکام ادامه داد: این جشن‌‏ها با پوشش رنگارنگ سنتی زنان کرمانج جلوه زیبایی به خود می‏‌گیرد. در جشن عروسی کردهای خراسان خانواده‌‏ها همه در یک مکان گرد هم آمده و به جشن و پایکوبی می‌‏پردازند. بر اساس باورها جشن عروسی باید در روز برگزار شود که همچنان میان عشایر رایج است اما در حال حاضر در برخی روستاها و شهرها جشن‏‌های عروسی در شب نیز برگزار می‌‏شود.

برگزاری عروسی به دور از تجمل از ویژگی‌های کردهای کرمانج است  

وی در خصوص ویژگی‌های ارزشمند جشن‌های عروسی کردهای خراسان تصریح کرد: یکی از ویژگی‌های عروسی کردهای خراسان برگزاری مراسم به دور از تجمل و ریخت و پاش بیهوده است. دومین مورد این است که برگزاری جشن‌ها به همراه موسیقی، رقص سنتی و پوشاک رنگارنگ کردی بسیار سرگرم‌کننده است.

‏این پژوهشگر گویش و فرهنگ کردی‌ کرمانجی خراسان ادامه داد: از نکات مهم دیگر این جشن‏‌ها می‌توان به همیاری مالی در برگزاری جشن اشاره کرد. به این شکل که میهمانان در جشن مبلغی پول را که «تولوشی» نامیده می‌شود، به عروس و داماد هدیه داده تا در ابتدای زندگی مشترک درگیر هزینه‌‏های کمرشکن عروسی نشوند. معمولا این هدایای نقدی کل هزینه‏‌های جشن را پوشش داده و در مواردی مبلغی نیز برای شروع زندگی جدید باقی می‌‏ماند.

شادکام بیان کرد: برای کردهای خراسان جشن عروسی تنها یک جشن شادی‌بخش نیست بلکه مراسمی است که طی آن با همیاری و همکاری یکدیگر پایه‏‌های تعاملات اجتماعی مستحکم شده و بر انسجام و همبستگی اجتماعی افزوده می‏‌شود. این جشن‌‏ها محلی برای دورریختن کدورت‌‏ها، آشنایی‌‏های جدید و تشکیل زندگی‌‏های تازه است.

ثبت مراسم عروسی کردهای کرمانج در سال ۱۳۸۳ در فهرست ملی میراث ناملموس کشور

وی گفت: با توجه به ارزش و اهمیت مراسم جشن عروسی در میان کردهای خراسان عناصر ارزشمند و منحصربه‌فرد و نقش آن در تحکیم اجتماعی پرونده این مراسم طی ۶ ماه مستندسازی شده و پس از تایید در شورای ثبت میراث معنوی استان به شورای ثبت ملی فرستاده شد و در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۸۳ در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس کشور به ثبت رسیده است.

منبع:ایسنا

نقش خوروبیابانک در توسعه گردشگری طبیعی اصفهان

شهرستان خوروبیابانک شرقی‌ترین شهرستان استان اصفهان با بیش از ۱۴ هزار نفر جمعیت، در دل کویر مرکزی ایران قرار دارد. جذابیت‌های تاریخی که حاصل حماسه همیشگی نیاکان در مواجهه با ناملایمات اقلیم سخت و خشک منطقه است در کنار زیبایی‌های کویر مرکزی ایران امروز محدوده این شهرستان را به یکی از جذاب‌ترین مقاصد گردشگری تاریخی و طبیعی استان بدل کرده است.

با توجه به جذابیت‌های تاریخی و طبیعی، درطی ۱۵ سال اخیر بیش از ۷۲ مجموعه اقامتی گردشگری در این شهرستان با سرمایه‌گذاری بالغ بر ۱۵۰۰۰ میلیارد ریال با حمایت دولت و توسط بخش خصوصی راه‌اندازی شده به گونه‌ای که از این تعداد ۶۷ واحد به بومگردی‌ها اختصاص یافته و در عین حال یک سفره‌خانه سنتی، دو هتل، یک اقامتگاه سنتی و یک مهمانپذیر نیز در کنار بومگردی‌ها، ظرفیت اقامتی بالغ بر ۴۱۵۵ نفر به گردشگران داخلی و خارجی خدمات‌رسانی می‌کنند.

پیشینه توسعه گردشگری در خوروبیابانک

در طی یک دهه اخیر، بروز خشکسالی بی‌سابقه در فلات مرکزی ایران باعث مهاجرت بسیاری از مردم به‌ویژه جوانان از شهرها و روستاهای این شهرستان کویری به سایر نقاط استان شد، لکن در طی این مدت با تمهیدات اندیشیده شده در راستای توسعه متوازن گردشگری در سطح استان، با تاسیس این مجموعه‌ها، نه تنها برای ۲۷۳ نفر از مردم شهرها و روستاهای خوروبیابانک به‌صورت مستقیم تولید شغل شده، بلکه حضور گردشگران بر اقتصاد سایر مشاغل از جمله کشاورزی شهرستان نیز تاثیر مثبت گذاشته و همین امر حتی باعث مهاجرت معکوس در شهرستان شده، به گونه‌ای که بسیاری از مردم بومی نه تنها به این شهرستان بازگشته‌اند بلکه بسیاری از سرمایه‌گذاران از مناطق مختلف کشور پس از ملاحظه روند روبه‌رشد گردشگری به‌ویژه گونه گردشگری طبیعی، در این شهرستان حضور یافته‌اند به نحوی که در حال حاضر ۳۲ طرح گردشگری جدید شامل ساخت اقامتگاه‌های بومگردی و مجتمع گردشگری کویری در این شهرستان در حال ساخت است که امید می‌رود از این تعداد، ۹ مجموعه تا سال ۱۴۰۱ خورشیدی به بهره‌برداری برسد.

بدون شک در صورت حمایت دولت به‌ویژه در شرایط کنونی که از یک‌سو با تنگناهای اقتصادی ناشی از بروز تحریم‌های ظالمانه مواجه هستیم و از سوی دیگر خطر همه‌گیری دوباره بیماری کرونا، ایران و جهان را تهدید می‌کند، می‌توان امید داشت که با اتمام این ۳۲ طرح، برای ۲۰۰ نفر دیگر در این شهرستان کویری به‌صورت مستقیم تولید اشتغال کند.

جذابیت‌های گردشگری خوروبیابانک

براساس شواهد و اسناد تاریخی، پیشینه حیات متمدنانه انسان در محور شرق فلات مرکزی ایران به بیش از ۳هزار سال قبل می‌رسد، لذا در طی این دوران تاریخی و با توجه به تغییرات مکرر اقلیم منطقه، نیاکان با استقرار در مناطق مختلف خوروبیابانک، آثاری ارزشمند را پدید آورده‌اند که برخی از آن‌ها همچون نارنج قلعه یا قلعه شهر بیاضه، دارای قدمتی به بلندای دوران باستان و برخی دیگر همچون مسجد عرب‌ها، آب انبار ابراهیم‌آباد، حسینیه و شبستان مساجد جامع قلعه شهرهای جندق، بیاضه و فرخی متعلق به دوران اسلامی هستند.

در شهرستان خوروبیابانک همچنین آثاری ارزشمند از دوران معاصر از جمله آب انبارهای موجود در کویر شهرستان و آرامگاه شاعر معاصر حسین یغمایی نیز موجود است که می‌تواند نقش مهمی در توسعه گردشگری فرهنگی ایفا کند.

با این وصف مهم‌ترین منبع توسعه گردشگری در شهرستان خوروبیابانک کویر عظیم منطقه مرکزی ایران است که دارای جذابیت‌های ارزشمندی به‌ویژه برای گردشگران اروپایی و کشورهایی که فاقد کویر هستند به شمار می‌رود، روی همین اصل در طی یک دهه اخیر بسیاری از مراکز گردشگری شهرستان در شهرها و روستاهای کویری همچون: گرمه، مصر، فرحزاد، مهرجان، نصرآباد، نیشابور، عروسان، ایراج، چاه‌ملک و آبگرم ایجاد شده که پذیرای گردشگران داخلی و خارجی است.

گردشگران خارجی در فصل بهار و ابتدای فصل پاییز بیشتر به این شهرستان و مناطق کویری سفر می‌کنند و گردشگران داخلی ضمن انتخاب فصول خنک سال در فصل زمستان به این شهرستان سفر می‌کنند و به دلیل جذابیت‌های گردشگری طبیعی، گونه‌های گردشگری ورزشی و گردشگری ماجراجویانه در کنار گردشگری فرهنگی و کشاورزی در این شهرستان از روند رو به رشدی برخوردار است.

منبع:میراث آریا

«هه‌بر»؛ پوشش خاص زنان ایلامی

مسئول ثبت آثار ناملموس اداره کل میراث فرهنگی استان ایلام گفت: «هه‌بر» جزء آن دسته از سرپوش‌های خاص استان است که تحقیقات زیادی در خصوص آن صورت نگرفته اما جزء دستور کار بخش میراث ناملموس اداره کل میراث استان قرار گرفته است.

«رائد ناصری‌فر» در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: در گذشته «هه‌بر» را به اسم «فوته» از عراق و کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه کویت خریداری می‌شد ، یک سوغات با ارزش برای زنان ایلامی بود اما نحوه بستن و استفاده از آن خاص مردم استان بوده است.

وی گفت:  «هه‌بر» یک سربند یا سرپوش ایلامی به رنگ مشکی ساده و از جنس مخمل است که که چهار گوش  آن‌را به صورت گوشه‌های مخالف تبدیل به مثلث می‌کردند اما اغلب سه گوش بوده و دو گوشه ی آن بلند و مقداری باریک با حاشیه‌ی دارای منگوله سیاه رنگ است که هنگام بستن به دور سر ، منگوله‌ها در چند ردیف ، طرفین و جلوی سر را زینت می‌بخشند.

وی تاکید کرد: قبل از بستن هه‌َبَر از «گل‌ونی» استفاده می شود، به این صورت که گل‌ونی را به صورت مثلثی در آورده و روی سَر می اندازند  و سپس هَبَر را برروی آن به دور سر می بندند.

مسئول ثبت آثار ناملموس اداره کل میراث فرهنگی استان ایلام تصریح کرد:  استفاده از «هه‌بر» در شهرستان‌های سیروان ، چرداول ، ایوان ، مهران ، ایلام و برخی نقاط دیگر استان به صورت محدود مرسوم است.

ناصری‌فر ادامه داد: از نظر مردم‌شناختی و سیاست وزارت میراث فرهنگی در ضرورت ثبت آثار ناملموس در عین حال ضرورت پاسداشت از این آثار، «هه‌بر» جزء آن دسته از سرپوش‌های خاص استان است که تحقیقات زیادی در خصوص آن صورت نگرفته اما جزء دستور کار بخش میراث ناملموس اداره کل میراث استان قرار گرفته است.

وی تصریح کرد:پوشاک زنان کرد، تجلیگاه فرهنگ و هنرهای بومی این اقوام است که دارای تنوعات بسیاری است و از آن جایی که این تنوعات دارای زیبایی‌ها و جذابیت‌های خاصی است، در نوع خود کم نظیر بوده و حفظ و انتقال آن به نسل‌های آینده بسیار ارزش مند است؛ چراکه در دوران جدید به حکم سیر زمان و تحول اوضاع اجتماعی و روابط با ملل اروپایی، تغییرات فراوانی در طرز پوشاک و البسه‌ی ایرانیان به وجود آمده و کم کم فرم و شیوه‎ی خودآرایی غربی در بین بسیاری از اقوام معمول گشته است.

مسئول ثبت آثار ناملموس اداره کل میراث فرهنگی استان ایلام تصریح کرد: در میان قوم کرد در برخی نقاط ایران هم چنان شاهد پوشش خاص زنانی هستیم که با تکیه بر اصالت‌های قومی، شیوه‌ی قدیم پوشش خود را حفظ کرده‌اند و گذشت زمان و تحولات فرهنگی و اجتماعی نتوانسته گردوغبار کهنگی را بر آنان بنشاند.

ناصری‌فر  با تاکید بر اینکه پوشاک محلی هر قومی علاوه بر اطلاع رسانی و شفاف‌سازی مردم دیگر نقاط ایران، باید انعکاس و تقویت فرهنگ بومی و احیای هویت ملی باشد، تاکید کرد: طرز زندگی، کیفیت زندگی، آداب و رسوم، عقاید، ارزش ها، هنجارها و بالأخره، فرهنگ هر جامعه ای در نوع پوشش آن جامعه نهفته و در این راستا مهمترین مسئله، حفظ و حراست از میراث فرهنگی و اشاعه ی آن به نسل های آینده است، بنابراین باید در حفظ و حراست آن بکوشیم و برای اعتلای فرهنگ قومی جامعه گام برداریم.

منبع:ایسنا