نوشته‌ها

حاجی فیروز، نماد روشنی و خجستگی جهان است

پژوهشگر فرهنگ ایران، با انتقاد از نگاه غربی به آیین‌های ایرانی، با ریشه‌شناسی واژه فیروز، گفت: حاجی فیروز، نماد روشنی و خجستگی زمین است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، نوروز ۱۴۰۰ به پایان رسیده است اما حاجی فیروز که همیشه بار خود را پیش از آغاز نوروز می بست و می رفت، امسال قصد دارد همچنان همراه مردم ایران باشد تا از حق خود به عنوان یک آیین ایرانی دفاع کند.

مهرک علی صابونچی، پژوهشگر فرهنگ ایران که دکترای فرهنگ و زبان های باستانی خود را از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دریافت کرده است، با تشریح آیین‌های فیروزی و ریشه‌شناسی این واژه به خبرنگار فرهنگی ایرنا گفت: برای من آزاردهنده است از صد و پنجاه سال اخیر که با مدرنیته آشنا شده‌ایم، خطایی را مرتکب می شویم آن هم این است که خود را از دریچه فرهنگ غرب می بینیم اما فرهنگ غرب، پیشینه ای متفاوت با ما دارد، گذشته ما مشترک نیست، نباید از فرهنگم توقع داشته باشم که شبیه غربی‌ها باشد، یا شبیه به آنها رفتار کند.

نوروز مهم‌ترین میراث معنوی هر ایرانی

وی در توضیح ماهیت نوروز، افزود: نوروز مهم‌ترین میراث معنوی هر ایرانی به شمار می‌آید و حفظ و نگهداری از آن وظیفه هر ایرانی است که البته آن را باید در پهنه ایران فرهنگی و کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان نیز دید. نوروز یک میراث جهانی است و از سوی چند کشور ثبت شده است، این رسم بسیار کهن است و قدمتی و چند هزار ساله دارد، نکته مهمی درباره این نوروز وجود دارد، با این که میراث معنوی بسیار ارزشمندی است اما مثل باقی مظاهر فرهنگی ما به دلیل فراز و نشیب های سیاسی، اجتماعی، دینی و حتی اقتصادی که این مردم و سرزمین پشت سر گذاشتند، پشت یک تغییرات و حتی لایه های مختلف قرار گرفته است.

این پژوهشگر ادامه داد: قطعا نوروزی که ما امروز در ایران برگزار می کنیم با مراسمی که آریایی‌های مهاجر از جنوب سیبری که در حال حرکت به سمت فلات ایران بودند، متفاوت است، ایرانی امروز، گذشته ای را پشت گذاشته که چند هزار سال پیش وجود نداشته است. تجربه ما از حمله اسکندر، وقایع دوران ملوک الطوایفی اشکانی، رویدادهای دوره ساسانی، نبرد با یونان و روم در غرب و بعد از آن ورود اسلام به ایران، حمله مغول ها، آمدن عثمانی ها از مرزهای شرقی و…، همه آنها نوروز مار را متفاوت کرده است. تغییراتی که ایجاد شده در واقع به صورت قهری و حکمی نبوده و از سوی یک دستگاه حاکمیتی صادر نشده است، ذائقه فرهنگی ایرانی، با توجه به شرایط تغییر کرده و آیین نوروز را هم با شرایط جدید زندگی هماهنگ کرده است. هرچند که حمایت‌ها، آیین‌ها و برنامه‌هایی که از طرف دستگاه های دولتی و حکومتی در ایران برگزار می شده در این تغییرات بی تاثیر نبوده است.

صابونچی نوروز را تاریخ زنده ایران دانست و اظهار داشت: آنچه درباره نوروز مهم است، این است که ما با نگاه کردن به نوروز می توانیم همه پیشینه خود را ببینیم، از زمان ورود به فلات ایران و پذیرفتن تاثیر اقوام بومی نجد ایران تا آشنایی با اندیشه همسایه های خود و باورهای جدید، از تاثیراتی که اسلام بر فرهنگ ایرانی گذاشته است و زمانی که شیعه مذهب رسمی شده است تا ورود مغولان و ترکان از مرزهای شرقی. به همین دلیل است که نوروز اهمیت دارد. نوروز آیینه فرهنگی و اجتماعی پیشینه تاریخی ما در هزاران سال اخیر است. یکی از مصادیق این آیین، حاجی فیروز  است که مثل بخش های دیگر نوروز، تحت تاثیر هم زیستی ها، هم گونی ها و مشارکت ها و شرایطی که مردم پشت سر گذاشتند، قرار گرفته است.

وی با اشاره به آیین های که هنوز زنده هستند و برگزار می شوند، گفت: مهرداد بهار (اسطوره شناس ۱۳۰۷- ۱۳۷۳) نکته ای را مطرح کرده که استاد کتایون مزداپور (پژوهشگر ادبی، اسطوره‌شناس، زبان‌شناس) هم آن را تایید می کند، این نظریه می گوید آیین ها و فرهنگی که امروز در ایران داریم، تنها در تداوم فرهنگ آریایی هایی که وارد ایران شدند نیست. بلکه تحت تاثیر فرهنگ و باورهای اقوام ایرانی پیشا آریایی و اقوام همسایه است که بین النهرین یکی از مهم ترین های آنهاست چون مرکز تمدنی و دولت شهر و کاملا شکل گرفته و تثبیت شده بوده است.

آیین حاجی فیروز، متاثر از بین النهرین است؟

نویسنده کتاب صد دیو  به نقل از استاد خود بیان کرد: استاد مزداپور می گوید فرهنگ امروز ما هم جنبه های ایرانی دارد و هم جنبه های انیرانی، این اشتباه است اگر فکر کنیم تمدن ایران از ۲۵۰۰ سال پیش و پس از تشکیل حکومت مادی و پارسی شکل گرفته است. پیش از آن هم در فلات ایران، شهرها و تمدن هایی وجود داشته و وقتی آریایی ها وارد شدند از آن تاثیر پذیرفتند. من احتمال می دهم آیین حاجی فیروز از آیین های متاثر از اقوام همسایه و به ویژه از بین النهرین وام گرفته شده است، مراسم هایی که با عنوان بازگشت جاودانه، باززایی و بازآفرینی در بین النهرین برگزار می شد، به ویژه در اسطوره دوموزی اینانا و تموز و ایشتار ببینیم، به هیچ وجه نمی گویم که این همان است، به تاثیرپذیری آن اشاره می کنم. نظرات گوناگونی وجود دارد که همه محترم است چون هیچ سندی از روزگار اسطوره و زمان شکل گرفتن آیین ها وجود ندارد که بدانیم حقیقت چه بوده است. بهتر است که در پذیرش نظرات گوناگون تساهل و تسامح داشته باشیم.

صابونچی روایت دوموزی و اینانا را اینگونه شرح داد: تموز ایزد شبانی و زمین و تامین کننده پشم و پوست است، باروری فصلی به عهده اوست و اگر کلی نگاه کنیم با برکت و باروری که مورد توجه اقوام چوپانی و دامداری بوده ارتباط مستقیم دارد، از سوی دیگر خدابانویی وجود دارد به نام اینانا یا ایشتار که ایزد آسمان هاست و خواهر خدای خورشید و خواهر دیگر ایزد سرزمین مردگان است، ایشتار ایزد جامعه کشاورزی و الهه عشق، برکت و باروری نیز هست.

وی ادامه داد: او با دوموزی ازدواج می کند و بعد از ازدواج، دوموزی مشغول کارهای خدایگانی خود می شود، ایشتار از این کار او دلخور شده و به بهانه سر زدن به خواهرش ارشکیگل، به زیر زمین می‎رود و جهان زندگان را ترک می کند، در اندیشه بین النهرین ما سه جهان داریم، جهان بالا که آسمان است، جهان وسطی که برای زندگان است و جهان زیرین که متعلق به مردگان و سیاه است. ایشتار در زیرزمین به ۷ دروازه می رسد و در برابر هر کدام، یکی از نشانه های خدایگانی خود را از دست می دهد، او پیش از آن که به جهان مردگان بیاید، به وزیر یا دستیاری که دارد، گفته بود که اگر من دیر آمدم به خدایان خبر بده چون مشکلی پیش آمده است.

این پژوهشگر افزود: انکی، دو موجود خلق می کند که ایشتار را از چنگ خواهرش نجات بدهد و ارشکیگل را راضی کند که پیکر بی جان او را به جهان زندگان برگردانند، وقتی ایشتار را باز می گردانند، او را با آب و نان مقدس زنده می کنند اما پیش از خروج از جهان مردگان، به آنها می گویند که قانونی وجود دارد و هر که به جهان مردگان برود نمی تواند برگردد، مگر آنکه جایگزینی برای خود بفرستد. دیوهایی به نام گالا، همراه با ایشتار می آیند که جایگزین او را ببرند، او دوموزی را معرفی می کند، دوموزی سه بار می گریزد و این فرارها نیز با زندگی شبانی ارتباط نزدیکی دارد، اما در نهایت او را می گیرند. خواهر دوموزی، وقتی این رویداد را می بیند، می گوید این امکان ندارد که بتوان او را تمام مدت زیرزمین نگه داشت و قرار می شود که ۶ ماه از سال به جای او زیر زمین باشد.

صابونچی، به بازگشت دوموزی اشاره کرد و گفت: هر سال با برآمدن بهار، زمانی که زمین نفس می کشد، دوموزی روی زمین می آید و برکت و فراوانی می آورد، او زمانی که می آید، نی لبکی در دست دارد که نشانه زندگی چوپانی است، چهره خود را هم سیاه می کند و لباس سرخ رنگی هم می پوشد.  این ویژگی ها با حاجی فیروز مشترک است، هر دو در آغاز بهار می آیند، هر دو ابزاری در دست دارند که دایره یا نی لبک است.

سرخ رنگ جنگ و عروسی است

این مدرس دانشگاه، با اشاره به اهمیت رنگ سرخ در تاریخ ایران گفت: سرخ نشانه جنگاوری دانسته شده اما در سال های اخیر به عنوان رنگ عروسی هم مطرح شده است و در هند هنوز هم رنگ شادی و لباس عروسی است، در مناطق غربی ایران هنوز برای عروس کمر سرخ می بندند.  جامه سرخ دوموزی، نشان از عروسی دارد، چون داماد است، تازه عروسی کرده است. روی سیاه او نیز نشان از آمدن از جهان مردگان دارد، اسطوره بازگشت جاودانه، باززایی، بازآفرینی را به جریان می اندازد. چر خه هستی می چرخد. چرخه دوره زمان است که می چرخد.

وی اضافه کرد: در لوح­ های بازمانده از بین­ النهرین که «اسطوره بازگشت جاودانه­ تموز» در آن روایت شده است چنین آمده که ارشکیگل به کسی که (اینانا) ایشتر را به جهان زندگان می­برد تا جایگزینی به جای او انتخاب کند و به دنیای مردگان بفرستد، می­ گوید: «اگر به جای خود، جانشینش را به تو ندهد، بازگردانش! برای دموزی شوهر جوانش، … جامه­ سرخ را بر او بپوشان! باشد که بنوازد نی لاجوردنشان را…» این متن را شیدا جلیلوند صدفی در مقاله­ «به سوی سرزمین بی ­بازگشت» که در یادنامه­ جمشید سروشیان منتشر شده، آورده است.

صابونچی درباره ارتباط این نشانه ها با حاجی فیروز گفت: قطعا روی سیاه او به دلیل نگاه نژادپرستانه و برده داری نیست و این مثال بسیار غلط است.

این پژوهشگر با اشاره به مژدگانی بهار و آیین های پیام بهاری، اظهار داشت: یک فرهنگ پویا، همان اندازه که تاثیر می گذارد، تاثیر می پذیرد مگر فرهنگ بسته و دگمی باشد که هیچ چیز را نپذیرد اما فرهنگ ایرانی، با تساهل و تسامح برخورد می کند و هر چیزی که با معیارهایش هماهنگ باشد را می پذیرد و از آن خود می کند. بیشتر این مراسم که مژده رسانی بهار است و در بین اقوام مختلف رایج است، حول همان اسطوره بازگشت جاودانه است و پیک ها خبر از خدایان کهن می آورند.

وی افزود: وقتی از دیدگاه جامعه شناسی بررسی می کنیم، می گوییم اسطوره ها، بازنمایی زندگی انسان ها هستند. همان طور که خدایان به زمین پیک می فرستند، ما هم در زندگی عادی و روزمره، شبیه سازی می کنیم، آیین های ما شبیه خوانی برای زندگی اسطوره ای است. ما در فرهنگ ایرانی، معادل تموز، ایزد رپیثوین را داریم که ایزد گرمای نیمروز است که وقتی زمستان در زمین قدرت می گیرد، او به زیر زمین می رود که نگذارد ریشه درختان یخ بزند، بهار که نزدیک می شود، روی زمین می آید و با اسفندارمز که ایزد زمین است در ارتباط است و با هم رویش را آغاز می کنند، این گونه است که آمدن بهار را مژده می دهند.

پیروز و خجسته، از سوی امشاسپندان

صابونچی، به آیین میر نوروزی اشاره کرد و گفت: این آیین کهن در بین النهرین نیز مرسوم بوده است و با مردوک نیز مرتبط می شود. ما دو نوروز داریم، یکی عامه یا کوچک و دیگری خاصه یا بزرگ که از ششم فروردین شروع می شده و پادشاه بار می داده و دیدارهای شاهی انجام می شده است، این روز در فرهنگ ایران بسیار مهم بوده است، رساله ای به زبان فارسی میانه زرتشتی یا پهلوی داریم که در آن جا توضیح داده شده در این روز چه اتفاقی می افتد، وقتی اهریمن شکست نهایی می خورد و روزی که جمشید نوروز را بنیان می گذارد، ششم است، این روز اساطیری و مقدس است.

وی  نقل بیرونی درباره پیکی که روز ششم نوروز، نوروز بزرگ، به پیشگاه پادشاه می­رسد را اینگونه تشریح کرد: پیک در سپیده ­دمان، بی­ اجازه وارد می ­شده و شاه از او می ­پرسیده است: کیست؟ چه نام دارد؟ از کجا آمده و چه می‌خواهد و چه آورده است؟ پیک پاسخ می‌­دهد: من «پیروز»م، نامم «خجسته» است. از پیش «دو نیکبخت» آمده­ام و با نیک­بختی و آرامش، به همراه سال نو آمده­ام. که منظور از دو نیک­بخت، امشاسپند خرداد، موکل بر آب­ها، و امشاسپند امرداد؛ موکل بر رستنی­هاست.

صابونچی به عنوان آیین فیروزی اشاره کرد و ادامه داد: یکی از انتقاداتی که به حاجی فیروز شده است، همین نام بوده که پیشتر روی غلام ها و بردگان می گذاشتند، اما ابوریحان منبعی می دهد که می گوید در سال های گذشته در نیمه دوره ساسانی، رواج داشته است.

وی درباره ریشه شناسی واژه پیروز گفت: نظر اول آن را از ایرانی باستان pari-aujah می‌داند که به صورت pērōz به فارسی میانه و «پیروز» به فارسی رسیده است. aujah- به معنی نیرو و قوه و توان است. نظر دیگر آن را از pari-yaug- می‌داند. ریشه yaug- به معنی مهارکردن و در اختیار گرفتن است. نظر سوم که به گمانم با حال و هوای نوروز بیشتر سازگار است و نوروزِ پیروز و نوروز آمد، پیروز آمد را بیشتر به ذهن و یاد انسان متبادر می‌کند و البته من آن را بیشتر می‌پسندم این است که پیروز از pairi-raucah- آمده است. raucah- به معنی «روشن»، «فروغ» و «روشنی»، «درخشنده» و از ریشه rauk- به معنی «درخشیدن، روشن شدن» است.

مدرنیته ادای فرنگی‌ها را درآوردن نیست

این پژوهشگر، با بیان خاطره ای ادامه داد: پدربزرگ من قبل از سال تحویل از خانه خارج می شد و گلدان یا نان در دست می گرفت و اولین نفر خودش وارد خانه می شد و می گفت این خوش یمن است، این رویداد را مبارک می دانستند. این کار هم پیرو پیک های خوش خبری بوده است.

وی با بیان این که مدرنیته ادای فرنگی‌ها را درآوردن نیست، گفت:  وقتی آیینی را رفتاری نژاد پرستانه می دانیم، سوال مطرح می شود، چند درصد مردم ایران رنگین پوست هستند؟ آن بخشی هم که هستند، مستحیل شدند، یعنی ما آنها را پذیرفتیم و با آنها آمیزش داشته ایم.

صابونچی بیان کرد: جنبش هایی که در غرب به دنبال پس گرفتن حقوق سیاهان هستند، رویکرد دیگری دارند، این که ما بیاییم و  به دنبال راهی برای همراهی با آنان باشیم، درست نیست. ما رفتارهای فرهنگی بسیاری داریم که اگر بخواهیم با ویژگی های فرهنگی غربی بسنجیم، مغایرت دارد، این تفاوت در دیدگاه است، برخی موضوعات جهانی است، مثل حقوق زنان و کودکان و روابط بین المللی، یا در حوزه طبیعت و محیط زیست و حفظ حیوانات اما باید اصول دقیق را رعایت کنیم و آیین خود را درست بشناسیم.

منبع:ایرنا

حاجی فیروز ارتباطی با برده‌داری ندارد/آیین‌ها را نباید دستکاری کرد

یک اسطوره‌شناس با بیان این که حذف عناصر آیینی، فرهنگ را به مخاطره می‌اندازد و نباید اندیشه روزمره با آیین‌ها در هم آمیخته و رشته‌های کهن آیین با دغدغه امروز گسسته شود، گفت: صورت سیاه حاجی فیروز با توجه به داده‌های تاریخی هیچ ربطی با برده‌داری نداشته است.

به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار فرهنگی ایرنا، جدا شدن از ریشه‌های فرهنگی، یکی از مهم‌ترین آسیب‌های زندگی مدرن و روزمره امروز است که موجب می‌شود، مفاهیم آیینی و رسوم کهن به گونه‌ای نادرست معنا شوند. سوءبرداشت از عناصر آیینی می‌تواند به حذف آن‌ها منجر شود و کم‌کم اساس آن را دگرگون کند. بهار مختاریان، اسطوره‌شناس، پژوهشگر و استاد دانشگاه، در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا از  لزوم درک آیین‌ها و ریشه‌یابی آن‌ها سخن گفت.

او در این گفت‌وگوی اشاره‌ای مفصل بر پژوهش‌های مرتبط با آیین‌هایی دارد که ان را «رسانه حافظه جمعی» خواند و با ارائه توضیحاتی دلایل استفاده از رنگ سیاه را برای صورت شخصیت آیینی حاجی فیروز برشمرد و عنوان کرد: صورت سیاه حاجی فیروز با توجه به داده های تاریخی آیین ها و بازیگران فرهنگ هند و اروپایی هیچ ربطی با برده داری نداشته و اگر جایی از برده ای برای کار نمایشی استفاده شده این ربطی به خاستگاه پدیده ندارد، دیگر این که سازوکار فضای و زمان جشن ربطی به سازو کار موضوعات روزمرگی ما ندارد. این اسطوره‌شناس همچنین با رد دستکاری آمرانه آیین‌ها افزود: آن‌ها متعلق به فضای دیگری هستند و اتفاقاً باید به همان شکلی باشند که از هزاره ها طی مسیر دراز فرهنگی خود در کش و واکش هزاران مسئله، خود فرهنگ با حذف و افزوده هایی به دست ما رسانده است تا پیام زیبایی شناختی و هستی شناختی خود را برسانند، اگر مشکل تبعیض نژادی وجود دارد که در ایران بعید می دانم همچین سابقه ای بتوان ادعا کرد، یا مسائلی برای حمایت از محیط زیست مطرح می‌شود در همان مسائل روزمرگی است.

مختاریان اشاره کرد مطالعات محدود و نقد نکردن رویکردهای حاکم بر پژوهش‌های مرتبط با آیین در حوزه های انسان‌شناسی، اسطوره شناسی و فرهنگ منجر به درک نادرست و در هم آمیختگی دو فضای متفاوت زمان روزمره و زمان آیین‌ها می‌شود که برای ساختار فرهنگ خطرناک است.

این اسطوره‌شناس در مصاحبه با خبرنگار فرهنگی ایرنا، جشن‌ها و آیین‌ها را رسانه حافظه جمعی دانست و گفت: این تعریفی کلی است که می توان درمورد جشن و آیین‌های نمایشی مرتبط با آن در مطالعات فرهنگی ارائه داد به واقع  جشن‌ها به گونه‌ای یادآوری فرهنگی به شمار می‌روند.

وی ادامه داد: وقتی می‌گوییم فرهنگ ویژگی‌ها و جنبه‌های مختلفی دارد، یکی از کارهایی که در حوزه جشن و آیین‌های نمایشی صورت می‌گیرد، ساختن مکان و زمان دیگری، متفاوت از روزمره ما است، این زمان و مکان فقط  یک «دیگر» خیالی نیست بلکه ماهیتا از زمان و مکان روزمرگی زندگی ما هم جدا است. این موضوع بسیار مهم است که بدانیم، هم زمان‌های شکل گرفتن آیین‌ها و هم مکان‌هایی که اجرای آیین در آن اتفاق می‌افتد، همه نشان دهنده وجوه معنابخش رفتاری است که می کوشد ما را از روزمرگی جدا کند.

این پژوهشگر با برشمردن تفاوت‌های روزمرگی در دنیای امروز با گذشته گفت: اگر درباره این روزمرگی امروزه صحبت کنیم مسلماً روزمرگی جهان مدرن با گذشته‌های دور بسیار متفاوت است اما محققان سه ویژگی‌ اصلی را هنوز بین این روزمرگی ها مشترک می‌دانند. یکی مسئله احتمالات، یا  حادثه‌ها، اتفاقات و رویدادهایی که به طور روزمره برای ما ممکن است اتفاق افتد و همین سبب دل نگرانی‌های مدام ماست. دومین عنصر مشترک مهم در روزمرگی‌ها، کمبود و فقدان ها است، برای مثال کمبود مواد غذایی و یا هرچه این مفهوم را تداعی کند.

 

آیین‌ها نماد فراوانی، در برابر کمبودها و فقدان‌ها

وی افزود: سومین نقطه مشترک که بسیار هم اهمیت دارد روتین و عادت‌واره‌هایی است که در زندگی روزمره داریم یعنی کارهای مشخصی که در شبانه‌روز انجام می‌دهیم. این سه عامل از نظر روان‌شناسی اجتماعی و فرهنگی همیشه باعث کسالت و افسردگی است . تداوم روتین ها حتی می تواند باعث تنازع  گردد و در شرایط خاص مداوم این ویژگی می‌تواند به جنگ هم منجر شود.  اما زمان جشن ها در تقابل با این سه ویژگی یاد شده دقیقا نقطه مقابل آنها سه ویژگی اصلی دیگری   را قرار می دهند، در برابر احتمالات روزمرگی، زمان جشن زمان تمهیدات را می گذارد، آمادگی و کارگردانی زمان و فضای مشخصی برای اجرای آیین ها، به عبارتی این زمان و مکان برخلاف روزمرگی به خودی خود حاصل نمی شود و نیاز به تمهیدا و برنامه ریزی دارد. در برابر عنصر دوم کمبود و فقدان در روزمرگی، جشن ها و آیین ها می کوشند نمایش وفور نعمت و فراوانی را نشان دهند.

مختاریان، نمایش وفور نعمت را یکی از مهم‌ترین بخش‌های آیین‌ها دانست و اضافه کرد: در این آیین‌ها نمایش وفور نعمت، فراوانی و سرشاری را داریم. به رغم این‌که در روزمرگی کمبود و فقدان داشته باشیم، رسوم آیینی متقابل آن قرار می گیرد و همین موضوع سبب آرامش و خرسندی می‌شود؛  برای نمونه در تمامی رفتارهای آیینی مرتبط با نوروز چه پیش و چه پس از آغاز سال در یک مقطع زمانی کارگردانی شده و با فقره های نمادین نه تنها در تقابل با کمبودهای روزمره، نوعی سرشاری را نمایش می دهیم که مفهوم  آرامش و صلح را از این طریق تداعی می کنیم.  سومین و مهمترین عنصر متقابل با  روتین روزمرگی در جشن ها   ایجاد  جوشش و غلیان احساسی، تامل و تعمق است.  این هر سه ویژگی در زمان، مکان، رفتار آیینی و فقره های جشن ها نهایتا نوعی تعادل و توازن در زندگی انسان از آغاز تاکنون داشته است. همین سه مقوله ما را به فضای زیباشناسی می‌کشاند که موجب می‌شود در این تقابل دیالکتیکی دو گونه زمان و دو گونه برخورد با زندگی داشته باشیم و بتوانیم توازن و تعادل پیدا کنیم.

وی برخورد دو گونه زمان را زمینه برقراری تعادل در زندگی انسان دانست و گفت: سیسرو (خطیب و فیلسوف رومی  پ.م.) می‌گوید زمان جشن ریفرم  reform است و زمان روزمرگی deform، زمان روزمرگی بدقواره و بد شکل است و جشن برای اصلاح این بدقوارگی کسالت وار شکل می‌گیرد.

این اسطوره‌شناس افزود: این موضوع ربطی به دوره‌ها، زمان‌ها، حکومت‌ها و دولت‌ها ندارد انسان‌ها از آغاز با این موضوع و تقابل زمان روبه‌رو بودند و جشن‌ها در نگرشی هستی شناختی نوعی راهکار برای ایجاد توازن  بوده اند. بنابر این، هرگونه موضوع روزمرگی مانند تبعیض نژادی یا طرفداری از محیط زیست و غیره موضوعات مربوط به زمان و زندگی روزمره است، و به زمان‌های جشن و آیین‌ها نباید کشیده شود. با اختلاط این فضاها و موضوعات با هم بدون درک درستی از زمینه ها، معانی اعمال و فقره های نمادین در آیین ها نه تنها در حل مشکلات مسائل سیاسی، اجتماعی روزمره کمکی نمی کنیم که به افزایش مشکلات می افزاییم و فضای روتین و عادت واره خود را بسط و گسترش می دهیم که می تواند مشکلات زیادی ایجاد کند.

 

به هیچ وجه نباید آیین‌ها را دستکاری آمرانه کرد

مختاریان با اشاره به دغدغه‌های زندگی امروز گفت: ما به ظن خود با حذف یکی از اجزای نمادین صرفا به دلیل اینکه تفاسیر خطای شکل گرفته در مورد برخی نمادهای آیینی در فضای روزمره را راه حل رفع مشکل تبعیض نژادی وانمود می کنیم و این نوع ادعاهای طرفداری از این موضوع یا آن موضوع را هربار به عنصری دیگر در آیین  مثلا یکبار سبزه هفت سین و بار دیگر  ماهی  قرمز می کشانیم،  غافل از این که  چه مشکل اجتماعی یا اقتصادی را واقعا حل کرده ایم؟ پس به هیچ وجه نباید آیین‌ها را دستکاری آمرانه کرد.  آن‌ها متعلق به فضای دیگری هستند و اتفاقاً باید به همان شکلی باشند که از هزاره ها طی مسیر دراز فرهنگی خود در کش و واکش هزاران مسئله، خود فرهنگ با حذف و افزوده هایی به دست ما رسانده است تا پیام زیبایی شناختی و هستی شناختی خود را برسانند، اگر مشکل تبعیض نژادی وجود دارد که در ایران بعید می دانم همچین سابقه ای بتوان ادعا کرد، یا مسائلی برای حمایت از محیط زیست مطرح می‌شود در همان مسائل روزمرگی است که باید حل شوند و گفتمان‌سازی و آموزش و گفتگو برای حل مسئله شکل بگیرد نه در آیین ها و جشن ها که هدفشان هویت سازی و صلح و آرامش است.

وی افزود: اگر در فضای روزمرگی خود، کم کاری کرده ایم و حوزه های تخصصی ما به اندازه کافی در بعد شناخت ریشه های فرهنگی-تاریخی و یا بعد تحلیل جامعه شناختی، اسطوره شناختی نقد و بررسی درستی انجام نداده اند، نمی توان که مشکل را با حذف و یا تفاسیر سردستی و اتصالات کوتاه (short circuit) ادعایی حل کرد.

متاسفانه تحلیل و تفسیر آیین ها در ایران یکی از همان حوزه هایی است که کمتر پژوهش های جدی نظریه محور و روشمند در آن دیده می شود.

وی در توضیح شخصیت حاجی فیروز گفت: شناخت فرهنگی ما درباره او محدود به یکی دو اظهار نظر است که در چرخه نقل قولی گسترده ای در اکثر منابع تکرار می شود؛ چه دانشنامه ها باشد و چه منابع تحقیقاتی. اگر بخواهم این مشکل را به اختصار اینجا بیان کنم اصل رویکرد اتخاذ شده ما به آیین ها در ایران بسیار کهنه و حتی منسوخ شده است و آن به مطالعات نیمه دوم قرن نوزدهم و سنت انسان شناسی بریتانیایی برمی گردد.

مختاریان اظهار داشت: در نیمه دوم قرن نوزدهم اتفاق عجیبی رخ داد، گردش گسترده اطلاعات اقتصادی، فرهنگی و تاریخی تحت تاثیر استعمار جریان یافت و موجب شد جوامع اروپایی به طور نظام‌مند و هدفمندی دست به مطالعه جوامع مستعمره خود بزنند. جوامعی که از منظر آنان، ابتدایی بربر و وحشی شناخته می‌شدند. بریتانیا با توجه به مستعمراتی که داشت پدیده جامعه را به طور اقتصادی تفسیر می کرد. مطالعات اجتماعی و فرهنگی بریتانیایی تحت تاثیر نظریه داروین شکل گرفته بود و می کوشید مسائل فرهنگی را هم مانند موضوعات تجربی از لوله‌های آزمایشی و با روش استقرایی بگذراند. در سال‌های ۱۸۸۲ تا ۱۹۴۵ و با اشغال مصر توسط بریتانیا، شاهد رشد انسان‌شناسی بریتانیایی هستیم که شاخصه آن، یکی عمق و ژرفا بخشیدن به شناخت خود (اروپایی) به عنوان حاکمیت متمدن و از سوی دیگر درک و تنظیم فرهنگ‌های غیرمتمدن و وحشی بود. به همین دلیل در انگلستان، در کنار اقتصاد سیاسی، انسان‌شناسی اجتماعی نیز تحت تاثیر این نگاه شکل گرفت.

 

وی افزود: در فرانسه در کنار جامعه‌شناسی، علم انسان‌شناسی با محوریت اجتماع و سیاست رشد کرد زیرا جامعه در سنت فکری فرانسوی پدیده سیاسی بود از این رو روش مطالعاتی در فرانسه هم قیاسی است، بر خلاف روش مطالعه بریتانیایی بود که استقرایی است. به دلیل همین تفاوت‌هاست که در فرانسه شاهد جامعه شناسانی چون دورکیم و  انسان‌شناسانی چون کلود لویی -استراوس (۱۹۰۸-۲۰۰۹) هستیم. در همان دوران هم فرانس بوآس (۱۸۵۸-۱۹۴۲) در آمریکا و برانیسلاو مالینوفسکی (۱۸۸۴-۱۹۴۲) در بریتانیا کوشیدند این نگاه مسلط در فضای انگلو-ساکسن را کمی سست کنند و به عقب برانند . در آلمان فضا به گونه ای دیگر است و برای همین در کنار علم تاریخ، دولت و فلسفه سنت فیلولوژی و اتنولوژی به معنای قوم شناسی و مطالعات اقوام شکل می‌گیرد. با این حال برای نخبگان کمبریج و آکسفورد، مبنای مطالعات همان تطورگرایی مبتنی بر نظریه داروین همچنان مسلط می ماند. اساسی‌ترین رویکرد در نظریه های انسان شناسی بریتانیایی را می توان  افراطی‌ترین نظریه‌هایی در حوزه آیین  دانست. برای آنان در بررسی اسطوره و آیین تفوق با نگاه اسطوره-آیین گرایی بود، یعنی همه اسطوره‌ها آیین‌هایی را همراه دارند و  یا همه آیین‌ها به اسطوره‌هایی برمی گردند یا اسطوره هنگامی به وجود می آید که دلیل اصلی و غیر اسطوره ای آن یعنی آیین به فراموشی سپرده شود. بارزترین این نظریه‌پردازان ادوارد تایلر (۱۸۳۲-۱۹۱۷) و روبرتسون اسمیت (۱۸۴۶-۱۸۹۴) هستند، آن‌ها این موضوعات را با نگاهی به اساطیر سامی و اسطوره‌های آدونیس و  تموز و دیگر ایزدان گیاهی، بسط می‌دهند. دوست و همکار اسمیت، جیمز فریزر (۱۸۵۴-۱۹۴۱)  نویسنده کتاب ۱۲ جلدی شاخه زرین که کتابش را هم به او هدیه کرده است، با بخش کردن فرهنگ به مراحل جادو، دین و علم، در مرحله ای ترکیبی از جادو و دین که هنوز ابتدایی است اسطوره-آیین گرایی را دنبال می کند.

روایت‌های اسطوره‌ای بازتاب جهان‌نگری یک فرهنگ و در  خدمت تقویت آیین‌ها هستند

وی در توضیح بیشتر افزود: ویژگی نظریه  فریزر که البته در کتاب ۱۲ جلدی‌اش ثابت نبوده، این است که اسطوره زندگی خدای گیاهی با آیین هایی که مرگ و زایش دوباره او را بازنمایی می کند بر اساسا قانون شباهت در جادو اجرا می شود.  به نظر فریزر این آیین زمانی برگزار می‌شد که انبارها به دلیل شرایط کشاورزی خالی می شد، آذوقه ته می‌کشید و زمستان رو به پایان بود،  شخصیتی زنده که معمولاً شاهی است، نقش این ایزد گیاهی را بازی می کرد. به این طریق  ایزد گیاهی را برمی‌انگیخت. از آنجاکه به دلیل قانون جادویی شباهت، تندرستی ایزد گیاهی نیز به تندرستی شاه وابسته بود، پس باید  پیش از آن که شاه بیمار شود یا اتفاق دیگری برایش بیفتد، او را به طور واقعی در مراحلی  و به شکل نمادین در مراحل بعدی قربانی کرد، فریزر  در کتابش توضیح می دهد که این رسم کم کم به قدری خشونت بار می‌شود که بعدها به جای قربانی کردن شاه یکی از اعضای خاندان سلطنتی و بعدها مجرمی را به جای شاه چند روزی به امارت می‌رساندند و بعد از آن قربانی می‌کردند، فریزر این ایزد گیاهی را آدونیس می‌داند و اکثر داده های خود را حول این شخصیت اسطوره ای توضیح می دهد. من البته این موضوع را در مقاله میر نوروزی تا حدی شرح داده ام و باید باز تاکید کنم میر نوروزی ربطی به حاجی فیروز ندارد و تمامی اعمال نمادین و فقره های نمادین در این دو آیین متفاوت است و تنها وجه مشترک زمان اجرای آنها در نوروز است.

 

مختاریان با اشاره به زمینه‌های مطالعاتی رایج در ایران گفت: به آغاز سخن که برگردیم بحث‌هایی که‌ در چرخه اطلاعات در ایران رواج پیدا کرده، تحت تاثیر این نوع نظریه های اوایل قرن بیستم بوده است و بدون نقد و بررسی  دقیق علمی به آن‌ها که متاسفانه بسیار هم در ایران رایج است، اسطوره سیاوش را به تموز ربط داده و آیین حاجی فیروز و بسیاری دیگر از داده های فرهنگ ایرانی را صرف برخی شباهت‌های صوری به تموز مرتبط کرده ایم. باید بدانیم که مطالعات بعدی آیین به ما فهماند که لزوماً آیین‌ها به اسطوره‌ها مربوط نیستند و اگر ارتباطی هم وجود دارد مستقیم نیست و حتی انسان‌شناسی چون لوی -استراوس،  رابطه میان آنها را دیالکتیکی و گاه از نوع وارونگی یا (reversal) می‌داند که البته به رغم وارونگی در خدمت باور مشخصی در کنار اسطوره ها عمل می کنند. برخی هم چون والتر بورکرت رابطه میان اسطوره و آیین را صرفا تقویتی می داند، بی آنکه منشا یک آیین اسطوره ای مشخص باشد، اما روایت های اسطوره ای که بازتاب جهان نگری یک فرهنگ است در  خدمت تقویت آیین ها هستند.

مختاریان تحقیق آیین و اسطوره را با یکدیگر متفاوت دانست و گفت: قلمرو اسطوره زبان است و قلمرو آیین اعمال و اشیاء نمادین است. ارتباطی اگر باشد ارتباط مستقیم نیست و نمی توان روایت اسطوره ای را منشا آیین دانست. امروزه آیین را در گستره آیین و با رویکردهای مختلف بررسی می کنند اما نظریه های یاد شده در آغاز قرن بیستم از سنت بریتانیایی کمتر اعتبار دارد و تقریبا منسوخ شده اند.

این استاد دانشگاه با نقد چرخه اطلاعاتی در مطالعات فرهنگی ایران، اظهار داشت: وقتی چرخه اطلاعاتی مطالعات آیین و اسطوره‌ای به ویژه در دهه‌های اخیر ایران را بررسی کنیم به منابع محدودی می‌رسیم، یعنی این حوزه مطالعاتی حتی مباحث طرح شده را نه تنها نقد و وارسی نکرده ایم که صرفا تکرار کرده ایم. به عبارتی ما از چرخه نقل قولهای ارتباط تموز با حاجی فیروز خارج نشده ایم و حتی زحمت وارسی آنها را به خود نداده ایم. بدتر از همه آنکه این نقل قولها به گستره فضاهای اجتماعی عام هم کشیده شده و صرف ارجاع به همان نقل قولها گفته های عام خودمان را اعتبار هم می بخشیم.

تقویم‌ها می‌توانند تغییر یابند، آنچه ثابت می‌مانند نمادهای آیین‌ها است

وی تجربیات خود را این گونه شرح داد: در مطالعاتی که در طول سالیان داشته ام، پیش از هرچیز بر نبود روش های مستند در تحلیل و تفسیرهای موجود در حوزه اسطوره شناسی و مطالعات آیین ها سمت و سوی کار را به جهت قدمت فرهنگی آیین ها در ایران نه فقط در سنت زرتشتی که حتی پیشا زرتشتی با توجه به مطالعات تطبیقی در پیوند با فرهنگ های مرتبط هند و ایران و هند و اروپایی سوق دادم. در همین راستا دست به ترجمه مقاله علمی گئو ویدن گرن «جامه هارلکن و جامه رهبانی، کلاه دلقک ها و درویشان»  زدم که به ناچار بایستی برای فهم خود و مخاطب داده های آن مقاله را در منابع دیگر مرتبط جستجو می کردم و پی می گرفتم، این خود به تحشیه ای انجامید و هر دو را در کتاب پژوهشی در خرقه درویشان و دلق صوفیان منتشر کردم.

 

مختاریان  توضیح داد: مسئله نوروز در آغاز بهار از لحاظ تقویمی موضوعی متاخر در فرهنگ ایرانی است و شواهد فرهنگ  هندواروپایی نشان می دهد که آغاز سال یا نوروز (روز نو) در زمستان بوده است، همان سنتی که امروزه در آغاز ژانویه در اروپا برجای مانده است. در سنت پیشا زرتشتی ما بیشتر شاهد جشن‌های فصلی هستیم، برای نمونه گاهنبارهایی که در اوستا نیز از آنها نام رفته است. در اکثر فرهنگ های هند و اروپایی مهمترین زمانهای اجرایی جشن ها در محدوه زمانی آغاز و پایان زمستان است. پس تقویم ها می توانند تغییر یابند، آنچه ثابت می ماند نمادهای آیین ها است.  مجموعه این اطلاعات را نه تنها در کتاب پژوهشی در خرقه درویشان، بلکه در مقالات متعدد مجازی (در سایت انسان‌شناسی و فرهنگ) در پیوند با تقویم دوره هخامنشیان توضیح داده‌ام. یکی از مهم‌ترین گاهنبارها در پیوند با پایان زمستان و آغاز بهار، گاهنبار «همسپسمئدیه» به معنی «جشن هم سپاهی یا جشن جنبش ارواح»  است‌. بررسی هایی که درباره این گاهنبار صورت گرفته ما را به سنت اعتقادی و آیینی بسیار کهنی در پیوند با ایزد وایو (باد) و  جنگاوران  می کشاند که سوای کنش جنگاوری با باروری و رویش هم مربوط بوده اند. آیین های مشابهی که در فرهنگ هند و اروپایی به نوعی بازنمود این باور را نمایش می دهند از بازگشت مردگان یا ارواح نیاکان در دو زمان آغاز و پایان زمستان به شکل ارواح شرور مرتبط با زمستان و ارواح نیک مرتبط با پایان آن گزارش می دهند. (بخشی از آنهارا در مقاله «تحلیل ساختاری آیین های اسب چوبی و کوسه برنشین در ایران و پیوند آن با آیین های فرهنگ هند و اروپایی» نشان داده ایم).

وی ادامه داد: در آیین های پیشانوروز یا همان پایان زمستان بازنمود این بازگشت ارواح نیک نیاکان را در مجموعه ایی آیین می بینیم که با چهارشنبه سوری آغاز و با کارناوال های منطقه ای آتش افروزها یا کوسه گردانی ها و یاهمین حاجی فیروز و مراسم پذیرایی از این ارواح مانند خانه تکانی و سفره انداختن و… ادامه تا به ماه فروردین و آغاز سال برسیم. خود نام فروردین نقطه کلیدی پیوند این آیین ها با هم و باورهای پس پشت این آیین هاست. زیرا ریشه شناسی فرورتی یا فروشی ها ما را به ریشه *vrti «دلاور» می رساند که با «گرد» هم ریشه است و همان ارتباط با ایزد وایو (باد) و جنگاوران  را نمایش می دهد.  جنبه باروری را در اکثر این آیین ها با نمایش شخصیت ها زن (مرد زن نما) و مرد می توان پی گیری کرد و همانطور که گفتم در کتاب یاد شده و یا مقاله تحلیل ساختاری اسب چوبی و کوسه برنشین به تفصیل به آنها پرداخته شده است. خلاصه سخن این که از آنجا بحث اصلی معنای آیین حول محور توضیح نماد در شکل عمل و شی نمادین می گردد، پس باید سوای بررسی شبکه نمادین معنا دار در فرهنگ ایرانی و فرهنگ های مرتبط به دنبال طبقه بندی و گردآوری دقیق مردم شناختی این آیین ها به ویژه در حوزه مردم نگاری باشیم تا از تفسیرهای غیرمستند ساده انگارانه رها شویم.

 بدون توجه به بافت و پیوستار فرهنگی آیین نمی توان به معنا رسید

این اسطوره‌شناس در توضیح رنگ سیاه و جنبه نمادین آن در پوشش سیاه و یا نقاب و رنگ سیاه صورت در آیین های فرهنگ هند و اروپایی اشاره کرد: ویدن گرن در همان مقاله هارلکن  در سه طبقه اجتماعی  فرهنگ هندو اروپایی نمادهای آیینی مشابهی  را پی گیری می کند. اعمال و اشیا نمادینی که هم در طبقه روحانیون فرهنگ اروپایی قابل پی گیری است و هم نزد طبقه جنگاور و هم دلقک ها و شخصیت های مضحک نمایش ها و تئاترهای فرهنگ های اروپایی مانند پولچینلا یا هارلکن و یا در شخصیت های مضحک و کوسه و حاجی فیروز … ما.  به طور خلاصه می توان گفت که این جنبه های نمادین طبقه جنگاور که نمود باورها و آیین های رمزی مرتبط با این طبقه بوده، از طریق وارونگی یا واژگون سازی توسط شخصیت های نمایش طبقه کشاورز و دامپرور نوعی گفتگوی منتقدانه میان این دو طبقه را شکل می داده (بارزترین آن کلام و رفتار حاجی فیروز در خطاب با ارباب و یا شخصیت مبارک و…) و سپس طبقه روحانیون مسیحی و عرفای اسلامی با  که به دنبال خود شکنی و خضوع و فروتنی بوده اند و بارزترین آن در اصطلاح عقلاءمجانین مانده است، از پوشش تکه پاره وصله وصله دلقکان برای رسیدن به این منظور استفاده می کردند و شواهد بسیار دارد.

 

وی ادامه داد: جالب اینجاست که از طریق همین پژوهش ویدن گرن توانستم اصطلاح مبهم دلقک را که برخی آن را با شخصیتی تاریخی چون تلخک مربوط می کردند، توضیح دهم. دلقک نیز مانند شخصیت های مشابه خود در فرهنگ اروپایی کمدی دلآرته یا دیگر شاخص های نمایشی مشابه در اصل بازنمود پوشش جامه وصله دار شخصیتی است که نزد بازیگران نمایش ها و نیز نزد عرفا هم کاربرد داشته است. خلاصه این که بررسی آیین نیاز به مطالعات جدی دارد و با ارجاعات ساده بر مبنای شباهتهای سردستی بدون توجه به بافت و پیوستار فرهنگی آیین نمی توان به معنا رسید.

مختاریان اضافه کرد: با توجه به توضیحات مختصری که در این گفتگو به آن اشاره کردم می توان چند نکته را دوباره تاکید کرد صورت سیاه حاجی فیروز با توجه به داده های تاریخی  آیین ها و بازیگران فرهنگ هند و اروپایی هیچ ربطی با برده داری نداشته و اگر جایی از برده ای برای کار نمایشی استفاده شده این ربطی به خاستگاه پدیده ندارد، دیگر این که سازوکار فضای و زمان جشن ربطی به سازو کار موضوعات روزمرگی ما ندارد و مهمتر از همه نه تنها مباحث مرتبط با توضیح آیین بسیار پیچیده است و نباید به طور سطحی دستاویز اهداف غیرعلمی شوند بلکه باید حوزه های تخصصی رشته های انسان شناسی، مردم نگاری و اسطوره شناسی به طور جدی با بازنگری چرخه های اطلاعاتی محدود و مکرر موجود راه تحقیقات تازه را بازکنند.

منبع:ایرنا