حاجی فیروز

حاجی فیروز، نماد روشنی و خجستگی جهان است

پژوهشگر فرهنگ ایران، با انتقاد از نگاه غربی به آیین‌های ایرانی، با ریشه‌شناسی واژه فیروز، گفت: حاجی فیروز، نماد روشنی و خجستگی زمین است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، نوروز ۱۴۰۰ به پایان رسیده است اما حاجی فیروز که همیشه بار خود را پیش از آغاز نوروز می بست و می رفت، امسال قصد دارد همچنان همراه مردم ایران باشد تا از حق خود به عنوان یک آیین ایرانی دفاع کند.

مهرک علی صابونچی، پژوهشگر فرهنگ ایران که دکترای فرهنگ و زبان های باستانی خود را از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دریافت کرده است، با تشریح آیین‌های فیروزی و ریشه‌شناسی این واژه به خبرنگار فرهنگی ایرنا گفت: برای من آزاردهنده است از صد و پنجاه سال اخیر که با مدرنیته آشنا شده‌ایم، خطایی را مرتکب می شویم آن هم این است که خود را از دریچه فرهنگ غرب می بینیم اما فرهنگ غرب، پیشینه ای متفاوت با ما دارد، گذشته ما مشترک نیست، نباید از فرهنگم توقع داشته باشم که شبیه غربی‌ها باشد، یا شبیه به آنها رفتار کند.

نوروز مهم‌ترین میراث معنوی هر ایرانی

وی در توضیح ماهیت نوروز، افزود: نوروز مهم‌ترین میراث معنوی هر ایرانی به شمار می‌آید و حفظ و نگهداری از آن وظیفه هر ایرانی است که البته آن را باید در پهنه ایران فرهنگی و کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان نیز دید. نوروز یک میراث جهانی است و از سوی چند کشور ثبت شده است، این رسم بسیار کهن است و قدمتی و چند هزار ساله دارد، نکته مهمی درباره این نوروز وجود دارد، با این که میراث معنوی بسیار ارزشمندی است اما مثل باقی مظاهر فرهنگی ما به دلیل فراز و نشیب های سیاسی، اجتماعی، دینی و حتی اقتصادی که این مردم و سرزمین پشت سر گذاشتند، پشت یک تغییرات و حتی لایه های مختلف قرار گرفته است.

این پژوهشگر ادامه داد: قطعا نوروزی که ما امروز در ایران برگزار می کنیم با مراسمی که آریایی‌های مهاجر از جنوب سیبری که در حال حرکت به سمت فلات ایران بودند، متفاوت است، ایرانی امروز، گذشته ای را پشت گذاشته که چند هزار سال پیش وجود نداشته است. تجربه ما از حمله اسکندر، وقایع دوران ملوک الطوایفی اشکانی، رویدادهای دوره ساسانی، نبرد با یونان و روم در غرب و بعد از آن ورود اسلام به ایران، حمله مغول ها، آمدن عثمانی ها از مرزهای شرقی و…، همه آنها نوروز مار را متفاوت کرده است. تغییراتی که ایجاد شده در واقع به صورت قهری و حکمی نبوده و از سوی یک دستگاه حاکمیتی صادر نشده است، ذائقه فرهنگی ایرانی، با توجه به شرایط تغییر کرده و آیین نوروز را هم با شرایط جدید زندگی هماهنگ کرده است. هرچند که حمایت‌ها، آیین‌ها و برنامه‌هایی که از طرف دستگاه های دولتی و حکومتی در ایران برگزار می شده در این تغییرات بی تاثیر نبوده است.

صابونچی نوروز را تاریخ زنده ایران دانست و اظهار داشت: آنچه درباره نوروز مهم است، این است که ما با نگاه کردن به نوروز می توانیم همه پیشینه خود را ببینیم، از زمان ورود به فلات ایران و پذیرفتن تاثیر اقوام بومی نجد ایران تا آشنایی با اندیشه همسایه های خود و باورهای جدید، از تاثیراتی که اسلام بر فرهنگ ایرانی گذاشته است و زمانی که شیعه مذهب رسمی شده است تا ورود مغولان و ترکان از مرزهای شرقی. به همین دلیل است که نوروز اهمیت دارد. نوروز آیینه فرهنگی و اجتماعی پیشینه تاریخی ما در هزاران سال اخیر است. یکی از مصادیق این آیین، حاجی فیروز  است که مثل بخش های دیگر نوروز، تحت تاثیر هم زیستی ها، هم گونی ها و مشارکت ها و شرایطی که مردم پشت سر گذاشتند، قرار گرفته است.

وی با اشاره به آیین های که هنوز زنده هستند و برگزار می شوند، گفت: مهرداد بهار (اسطوره شناس ۱۳۰۷- ۱۳۷۳) نکته ای را مطرح کرده که استاد کتایون مزداپور (پژوهشگر ادبی، اسطوره‌شناس، زبان‌شناس) هم آن را تایید می کند، این نظریه می گوید آیین ها و فرهنگی که امروز در ایران داریم، تنها در تداوم فرهنگ آریایی هایی که وارد ایران شدند نیست. بلکه تحت تاثیر فرهنگ و باورهای اقوام ایرانی پیشا آریایی و اقوام همسایه است که بین النهرین یکی از مهم ترین های آنهاست چون مرکز تمدنی و دولت شهر و کاملا شکل گرفته و تثبیت شده بوده است.

آیین حاجی فیروز، متاثر از بین النهرین است؟

نویسنده کتاب صد دیو  به نقل از استاد خود بیان کرد: استاد مزداپور می گوید فرهنگ امروز ما هم جنبه های ایرانی دارد و هم جنبه های انیرانی، این اشتباه است اگر فکر کنیم تمدن ایران از ۲۵۰۰ سال پیش و پس از تشکیل حکومت مادی و پارسی شکل گرفته است. پیش از آن هم در فلات ایران، شهرها و تمدن هایی وجود داشته و وقتی آریایی ها وارد شدند از آن تاثیر پذیرفتند. من احتمال می دهم آیین حاجی فیروز از آیین های متاثر از اقوام همسایه و به ویژه از بین النهرین وام گرفته شده است، مراسم هایی که با عنوان بازگشت جاودانه، باززایی و بازآفرینی در بین النهرین برگزار می شد، به ویژه در اسطوره دوموزی اینانا و تموز و ایشتار ببینیم، به هیچ وجه نمی گویم که این همان است، به تاثیرپذیری آن اشاره می کنم. نظرات گوناگونی وجود دارد که همه محترم است چون هیچ سندی از روزگار اسطوره و زمان شکل گرفتن آیین ها وجود ندارد که بدانیم حقیقت چه بوده است. بهتر است که در پذیرش نظرات گوناگون تساهل و تسامح داشته باشیم.

صابونچی روایت دوموزی و اینانا را اینگونه شرح داد: تموز ایزد شبانی و زمین و تامین کننده پشم و پوست است، باروری فصلی به عهده اوست و اگر کلی نگاه کنیم با برکت و باروری که مورد توجه اقوام چوپانی و دامداری بوده ارتباط مستقیم دارد، از سوی دیگر خدابانویی وجود دارد به نام اینانا یا ایشتار که ایزد آسمان هاست و خواهر خدای خورشید و خواهر دیگر ایزد سرزمین مردگان است، ایشتار ایزد جامعه کشاورزی و الهه عشق، برکت و باروری نیز هست.

وی ادامه داد: او با دوموزی ازدواج می کند و بعد از ازدواج، دوموزی مشغول کارهای خدایگانی خود می شود، ایشتار از این کار او دلخور شده و به بهانه سر زدن به خواهرش ارشکیگل، به زیر زمین می‎رود و جهان زندگان را ترک می کند، در اندیشه بین النهرین ما سه جهان داریم، جهان بالا که آسمان است، جهان وسطی که برای زندگان است و جهان زیرین که متعلق به مردگان و سیاه است. ایشتار در زیرزمین به ۷ دروازه می رسد و در برابر هر کدام، یکی از نشانه های خدایگانی خود را از دست می دهد، او پیش از آن که به جهان مردگان بیاید، به وزیر یا دستیاری که دارد، گفته بود که اگر من دیر آمدم به خدایان خبر بده چون مشکلی پیش آمده است.

این پژوهشگر افزود: انکی، دو موجود خلق می کند که ایشتار را از چنگ خواهرش نجات بدهد و ارشکیگل را راضی کند که پیکر بی جان او را به جهان زندگان برگردانند، وقتی ایشتار را باز می گردانند، او را با آب و نان مقدس زنده می کنند اما پیش از خروج از جهان مردگان، به آنها می گویند که قانونی وجود دارد و هر که به جهان مردگان برود نمی تواند برگردد، مگر آنکه جایگزینی برای خود بفرستد. دیوهایی به نام گالا، همراه با ایشتار می آیند که جایگزین او را ببرند، او دوموزی را معرفی می کند، دوموزی سه بار می گریزد و این فرارها نیز با زندگی شبانی ارتباط نزدیکی دارد، اما در نهایت او را می گیرند. خواهر دوموزی، وقتی این رویداد را می بیند، می گوید این امکان ندارد که بتوان او را تمام مدت زیرزمین نگه داشت و قرار می شود که ۶ ماه از سال به جای او زیر زمین باشد.

صابونچی، به بازگشت دوموزی اشاره کرد و گفت: هر سال با برآمدن بهار، زمانی که زمین نفس می کشد، دوموزی روی زمین می آید و برکت و فراوانی می آورد، او زمانی که می آید، نی لبکی در دست دارد که نشانه زندگی چوپانی است، چهره خود را هم سیاه می کند و لباس سرخ رنگی هم می پوشد.  این ویژگی ها با حاجی فیروز مشترک است، هر دو در آغاز بهار می آیند، هر دو ابزاری در دست دارند که دایره یا نی لبک است.

سرخ رنگ جنگ و عروسی است

این مدرس دانشگاه، با اشاره به اهمیت رنگ سرخ در تاریخ ایران گفت: سرخ نشانه جنگاوری دانسته شده اما در سال های اخیر به عنوان رنگ عروسی هم مطرح شده است و در هند هنوز هم رنگ شادی و لباس عروسی است، در مناطق غربی ایران هنوز برای عروس کمر سرخ می بندند.  جامه سرخ دوموزی، نشان از عروسی دارد، چون داماد است، تازه عروسی کرده است. روی سیاه او نیز نشان از آمدن از جهان مردگان دارد، اسطوره بازگشت جاودانه، باززایی، بازآفرینی را به جریان می اندازد. چر خه هستی می چرخد. چرخه دوره زمان است که می چرخد.

وی اضافه کرد: در لوح­ های بازمانده از بین­ النهرین که «اسطوره بازگشت جاودانه­ تموز» در آن روایت شده است چنین آمده که ارشکیگل به کسی که (اینانا) ایشتر را به جهان زندگان می­برد تا جایگزینی به جای او انتخاب کند و به دنیای مردگان بفرستد، می­ گوید: «اگر به جای خود، جانشینش را به تو ندهد، بازگردانش! برای دموزی شوهر جوانش، … جامه­ سرخ را بر او بپوشان! باشد که بنوازد نی لاجوردنشان را…» این متن را شیدا جلیلوند صدفی در مقاله­ «به سوی سرزمین بی ­بازگشت» که در یادنامه­ جمشید سروشیان منتشر شده، آورده است.

صابونچی درباره ارتباط این نشانه ها با حاجی فیروز گفت: قطعا روی سیاه او به دلیل نگاه نژادپرستانه و برده داری نیست و این مثال بسیار غلط است.

این پژوهشگر با اشاره به مژدگانی بهار و آیین های پیام بهاری، اظهار داشت: یک فرهنگ پویا، همان اندازه که تاثیر می گذارد، تاثیر می پذیرد مگر فرهنگ بسته و دگمی باشد که هیچ چیز را نپذیرد اما فرهنگ ایرانی، با تساهل و تسامح برخورد می کند و هر چیزی که با معیارهایش هماهنگ باشد را می پذیرد و از آن خود می کند. بیشتر این مراسم که مژده رسانی بهار است و در بین اقوام مختلف رایج است، حول همان اسطوره بازگشت جاودانه است و پیک ها خبر از خدایان کهن می آورند.

وی افزود: وقتی از دیدگاه جامعه شناسی بررسی می کنیم، می گوییم اسطوره ها، بازنمایی زندگی انسان ها هستند. همان طور که خدایان به زمین پیک می فرستند، ما هم در زندگی عادی و روزمره، شبیه سازی می کنیم، آیین های ما شبیه خوانی برای زندگی اسطوره ای است. ما در فرهنگ ایرانی، معادل تموز، ایزد رپیثوین را داریم که ایزد گرمای نیمروز است که وقتی زمستان در زمین قدرت می گیرد، او به زیر زمین می رود که نگذارد ریشه درختان یخ بزند، بهار که نزدیک می شود، روی زمین می آید و با اسفندارمز که ایزد زمین است در ارتباط است و با هم رویش را آغاز می کنند، این گونه است که آمدن بهار را مژده می دهند.

پیروز و خجسته، از سوی امشاسپندان

صابونچی، به آیین میر نوروزی اشاره کرد و گفت: این آیین کهن در بین النهرین نیز مرسوم بوده است و با مردوک نیز مرتبط می شود. ما دو نوروز داریم، یکی عامه یا کوچک و دیگری خاصه یا بزرگ که از ششم فروردین شروع می شده و پادشاه بار می داده و دیدارهای شاهی انجام می شده است، این روز در فرهنگ ایران بسیار مهم بوده است، رساله ای به زبان فارسی میانه زرتشتی یا پهلوی داریم که در آن جا توضیح داده شده در این روز چه اتفاقی می افتد، وقتی اهریمن شکست نهایی می خورد و روزی که جمشید نوروز را بنیان می گذارد، ششم است، این روز اساطیری و مقدس است.

وی  نقل بیرونی درباره پیکی که روز ششم نوروز، نوروز بزرگ، به پیشگاه پادشاه می­رسد را اینگونه تشریح کرد: پیک در سپیده ­دمان، بی­ اجازه وارد می ­شده و شاه از او می ­پرسیده است: کیست؟ چه نام دارد؟ از کجا آمده و چه می‌خواهد و چه آورده است؟ پیک پاسخ می‌­دهد: من «پیروز»م، نامم «خجسته» است. از پیش «دو نیکبخت» آمده­ام و با نیک­بختی و آرامش، به همراه سال نو آمده­ام. که منظور از دو نیک­بخت، امشاسپند خرداد، موکل بر آب­ها، و امشاسپند امرداد؛ موکل بر رستنی­هاست.

صابونچی به عنوان آیین فیروزی اشاره کرد و ادامه داد: یکی از انتقاداتی که به حاجی فیروز شده است، همین نام بوده که پیشتر روی غلام ها و بردگان می گذاشتند، اما ابوریحان منبعی می دهد که می گوید در سال های گذشته در نیمه دوره ساسانی، رواج داشته است.

وی درباره ریشه شناسی واژه پیروز گفت: نظر اول آن را از ایرانی باستان pari-aujah می‌داند که به صورت pērōz به فارسی میانه و «پیروز» به فارسی رسیده است. aujah- به معنی نیرو و قوه و توان است. نظر دیگر آن را از pari-yaug- می‌داند. ریشه yaug- به معنی مهارکردن و در اختیار گرفتن است. نظر سوم که به گمانم با حال و هوای نوروز بیشتر سازگار است و نوروزِ پیروز و نوروز آمد، پیروز آمد را بیشتر به ذهن و یاد انسان متبادر می‌کند و البته من آن را بیشتر می‌پسندم این است که پیروز از pairi-raucah- آمده است. raucah- به معنی «روشن»، «فروغ» و «روشنی»، «درخشنده» و از ریشه rauk- به معنی «درخشیدن، روشن شدن» است.

مدرنیته ادای فرنگی‌ها را درآوردن نیست

این پژوهشگر، با بیان خاطره ای ادامه داد: پدربزرگ من قبل از سال تحویل از خانه خارج می شد و گلدان یا نان در دست می گرفت و اولین نفر خودش وارد خانه می شد و می گفت این خوش یمن است، این رویداد را مبارک می دانستند. این کار هم پیرو پیک های خوش خبری بوده است.

وی با بیان این که مدرنیته ادای فرنگی‌ها را درآوردن نیست، گفت:  وقتی آیینی را رفتاری نژاد پرستانه می دانیم، سوال مطرح می شود، چند درصد مردم ایران رنگین پوست هستند؟ آن بخشی هم که هستند، مستحیل شدند، یعنی ما آنها را پذیرفتیم و با آنها آمیزش داشته ایم.

صابونچی بیان کرد: جنبش هایی که در غرب به دنبال پس گرفتن حقوق سیاهان هستند، رویکرد دیگری دارند، این که ما بیاییم و  به دنبال راهی برای همراهی با آنان باشیم، درست نیست. ما رفتارهای فرهنگی بسیاری داریم که اگر بخواهیم با ویژگی های فرهنگی غربی بسنجیم، مغایرت دارد، این تفاوت در دیدگاه است، برخی موضوعات جهانی است، مثل حقوق زنان و کودکان و روابط بین المللی، یا در حوزه طبیعت و محیط زیست و حفظ حیوانات اما باید اصول دقیق را رعایت کنیم و آیین خود را درست بشناسیم.

منبع:ایرنا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *