نگاهی گذرا به آیینهای سنتی مبتنی بر اقلیم مردم سمیرم
در این سرزمین تاریخی از گذشتههای دور تاکنون آیینها و سنتهای فراوانی از اقوام مختلف به یادگار مانده است، در این مقال بهمعرفی برخی از این آیینها بر اساس تنوع اقلیمی و فصول سال که به وسیله نیاکان برگزار میشده و هماینک در فهرست میراث ناملموس کشور به ثبت ملی رسیده است، پرداخته خواهد شد.
هنگامی که در راستای مستندسازی برخی آیینهای سنتی فرصتی دست میدهد و پای صحبت بزرگان دیار هزارچشمه مینشینیم از لابلای گفتهها و قصههای شیرین آنها به واژگان، نکات نغز و زیبایی برخورد میکنیم که شنیدن آنها علاوه بر لذت بخش بودن، نشان از نگاه دقیق و تجربه بالای نیاکان به مسائل دارد. برخی از اعتقادات مردم شهرستان سمیرم در گذشته که هماکنون نیز کم و بیش در نزد اکثر مردم شهرنشین، روستانشین و حتی اقوام عشایر سمیرم رایج است به رخدادها و وقایع خاص طبیعی در طول ایام سال میپردازد.
واژگان تاریخی در آیینهای ناملموس مردم سمیرم متناسب با فصول سال
فصل بهار (قره یاز) در گویشهای محلی مردم سمیرم به معنی فصلی است که دشتهای بزرگ سمیرم به سبزی میافتد، علفها میرویند و همه جا سرسبز میشود، لذا مردم به دید و بازدید میروند و در کنار هم شادمانی میکنند.
هجدهم فروردین، سمیرمیها معتقدند که ۱۸ روز بعد از عید نوروز باران میبارد و به آن گرژه یا گریجه میگویند و بین آنها ضربالمثل معروفی نیز مطرح است، اگر زمستون بارون نباره؛ تا گرژه امید داریم، در این ایام سمیرمیها ضمن عبادت و طلب باران از خداوند کشت و کار خود را آغاز میکنند.
چهل پسین، منظور از ذکر این واژه این است که بهدلیل کوهستانی بودن منطقه تا چهل روز بعد از عید نوروز هوا بعد از ظهرها ابری و بارانی میشود و به قول قدیمیها یک رگه باران میبارد، در این ایام مردم سمیرم رمههای خود را به دشتها روان میکنند.
هفتادم بهار، برخی از بزرگان این دیار در سالهای خشکسالی چند سال گذشته میگفتند، اگر خدا بخواهد تا هفتادم بهار نیز احتمال بارش برف و باران وجود دارد، به همین دلیل در ایام خشکسالی و تا روز هفتادم پس از بهار مردم به راز نیاز و عبادت به درگاه خداوند پرداخته و طلب باران برای سال پیش رو میکنند.
۴۵ روز تابستان، مردم سرزمین کوهستانی سمیرم گرمای تابستان را ۴۵ روز دانسته و معتقدند از اواسط مرداد با ظاهر شدن ستاره باد خنک، بهتدریج بادی ملایم که نشان از پاییز دارد در دشتهای وسیع سمیرم میوزد.
پاییز فصل برداشت سیب، سمیرم دارای یکی از مرغوبترین محصول سیب درختی در ایران است، به همین دلیل فصل پاییز همواره یادآور برداشت محصول سیب با همکاری مشترک باغداران روستایی و عشایری است که دارای باغهای سیب هستند، برداشت محصول سیب درختی، پاشیدن بذر و امید به برکت خداوند در زمستان آینده همراه با سرودن نواهای محلی است.
۳۶روز از پاییز گذشته، گذشت ۳۶ روز از پاییز نزد باغداران و کشاورزان سمیرمی، روز باریدن باران عقرب و شروع اولین خوشحالی کشاورزان است که با سرودن آواهای محلی همراه است.
آذر، ماه قوس یا سرما در نزد مردم سمیرم اولین روز آذر روز عقد پیمان اربابها و رعیتها در گذشته دور برای تقسیم محصول زمینها خوانده میشد، همچنین پیشینیان، ماه قوس را پدر زمستان نامیده و معتقد بودند بهترین سال زمانی است که در ماه قوس باران به دشتها فراوان ببارد. در برخی گویشهای محلی مناطق مختلف روستاهای سمیرم به ماه قوس، قیس هم گفته شده است.
فصل زمستان، اعتقادات و آیینهای مردم سمیرم در این فصل بسیار دیدنی و شنیدنی است.
از نگاه نیاکان زمستان به دو بخش تقسیم شده است، چله بزرگ که از اول دیماه تا دهم بهمن ماه و چهل روز کامل است و چله کوچک که از یازدهم بهمن تا پایان بهمنماه، را شامل میشود.
جشن سده، این آیین در غروب آخرین روز چله بزرگ برگزار میشود و براساس این آیین مردم و بزرگان مناطق مختلف، دور هم جمع شده و برداشت محصول خود را جشن میگیرند، شاهنامه میخوانند و سالی پر از بارندگی را در ایام پیش رو از درگاه خداوند طلب میکنند.
چارچار یا این دو برادر، مردم محلی سمیرم، ایام تحویل زمان را از چله بزرگ به چله کوچک زمان دوستی دو بردار خوانده و به زبان محلی آن را چارچار میخوانند.
با گذشت بیست و دو روز از زمستان و در اوج یکهتازی سرما در چله بزرگ که سردترین موقع سال است، همگان معتقدند در این مدت دما زیر صفر میرود و همه جا یخ میزند به همین دلیل این مدت زمان را که ۹ روز است کرد به کمر میخوانند.
پیشینیان سمیرم معتقدند در آخرین روزهای چله بزرگ پسران پیرزن ننه سرما با نامهای اهمن و بهمن از راه میرسند و خودی نشان دهند.
نیاکان این منطقه معتقدند در سالهای پربارندگی و در طی بیست روز اول تا بیستم اسفند وقتی بارندگی زیاد میشد، دو برادر به چلهها طعنه میزدند که بارندگیهای اسفند بیش از چله بزرگ و چله کوچک بوده، پس بزرگان این شعر معروف را به نقل از دو برادر در سالهای پربارندگی میخواندند:
اهمن و بهمن، آرد کن صد من؛ روغن بیار ده مَن؛ هیزم بُکن خرمن؛ عهده همه با من
پیشینیان، ده روز آخر اسفندماه را از نظر زمانی به دو بخش تقسیم میکردند، به گونهای که ۵ روز اول اسفندماه را سیاه بهار و ۵ روز آخر اسفند را سرما پیرزن نامیده بودند.