لنج

روايتی از مراسم به آب انداختن لنج در سرریگ جزیره قشم

وسیله اصلی در تمام فعالیت‌های صیادی، دریانوردی و حمل‌ونقل کالا و مسافر، شناورهایی بود که از قدیم همواره به دست بومیان این نواحی ساخته‌وپرداخته می‌شدند. این لنج‌ها انواع و اقسام مختلفی داشت و بنام‌های متفاوتی، همچون «بَغَلِه» (از لنج‌های بزرگ خلیج‌فارس که درگذشته با آن به سفرهای هند و آفریقا می‌رفتند)، «بُوم» (بزرگ‌ترین و زیباترین نوع لنج)، «سمبوک»، «جالبوت»، »تِشاله» (نوعی لنج کوچک که از آن به‌عنوان یدک‌کش استفاده می‌شد)، «بوزی» (بوجی و بوصی هم گفته می‌شود)، «ترتری» (لنج کوچک ماهیگیری)، «سماچ» (لنج ماهیگیری) و… نامیده می‌شدند، که هرکدام، کار خاصی مورداستفاده قرار می‌گرفت.

ماده اصلی در ساخت لنج، چوب است و مهم‌ترین آن‌ها، چوب ساج که بومی مناطق هند، برمه و اندونزی است و بیشتر از هندوستان تأمین می‌شود. چوب ساج به چوب سخت هند شرقی معروف است و از آن برای قاب‌بندی و روکش بدنه لنج استفاده می‌شود. این چوب به دلیل روغنی بودن، در مقابل پوسیدگی ناشی از رطوبت و موریانه مقاوم است. دیگر چوبهای مورداستفاده در ساخت لنج، شامل چوبهای درختان بومی مثل کهور؛ کنار؛ کرت و درختان غیربومی همچون چنار؛ توت و گردو است.

غیر از تخته و چوب، از میخ و پیچ و مهره فلزی نیز در ساخت لنج استفاده می‌شود که درگذشته توسط حدادان زحمتکش روستای «گوران»، که از مکانه‌ای قدیمی ساخت لنج در جزیره قشم است، تهیه می‌شد. در تمام مراحل ساخت، حتی برای کوبیدن میخ نیز باید استادی و مهارت کافی داشت. اگر ضربه و نیروی وارد برمیخ همسان و متعادل نباشد، علاوه بر شکاف‌های پنهانی که در تخته به وجود می‌آید، موجب نفوذ آب و درنهایت پوسیدگی زودرس بدنه لنج خواهد شد.

«گلافان» (سازندگان لنج) پس از اتمام کار، فتیله‌های پنبه‌ای آغشته به روغن کنجد موسوم به «کَلفات» را درون درزهای مابین تخته‌ها می‌گذاشتند، تا از نفوذ آب به درون لنج جلوگیری نمایند و بدنه لنج را نیز روغن‌مالی می‌کردند. اینک وقت آن بود تا مقدمات به آب انداختن لنج فراهم شود. مقدمات کار به آب انداختن لنج پس‌ازاینکه ساخت لنج به پایان می‌رسید و گلافان فراغت می‌یافتند، لحظه به آب انداختن لنج فرامی‌رسید که با آداب‌ورسوم خاصی همراه بود. اگر شناور، لنج بزرگی بود، شایعات و حدس و گمان‌ها پیرامون به‌آب‌اندازی آن بیشتر بود که چه روزی و چه زمانی و چگونه قراراست به‌آب انداخته شود. این مسئله به نقل داغ مجالس تبدیل می‌شد و هرکس سعی می‌کرد، آن روز خاص را پیش‌بینی کند. صاحب لنج که معمولاً ناخدای لنج نیز بود پس از مشورت با ریش‌سفیدان و با توجه به سعد و نحس ایام و درنظرگرفتن اوقات جزر و مد دریا، روز خاصی را برای به آب انداختن لنج تعیین می‌کرد، که معمولاً روزهای شنبه یا دوشنبه برای این کار در نظر گرفته می‌شد. پس از تعیین یک روز معین برای این کار همگی مردم آبادی، از مرد و زن و پیر و جوان سعی‌میکردند در آن روز معین در روستا حضورداشته باشند تا در این مراسم جذاب شرکت کنند.

بنا به اعتقاداتی که داشتند برای جلوگیری از چشم‌زخم، تکه‌ای از سنگ نمکی که معمولاً خودشان آن را از کوه نمکدان (کوه نمک قشم) تهیه می‌کردند، از میل جلو لنج می‌آویختند. برای خوش‌یمنی، برکت و سعادت نیز با «گلک» (خاک سرخ) سرخ آیینی، بر گوشه‌هایی از لنج، چلیپایی نقش می‌بست؛ نماد باستانی خیروبرکت که در گوشه‌گوشه نقش‌های جزیره جای دارد. بر فراز لنج هم پرچم ایران و «بندیره‌ای» (پرچم) سبز نیز به اهتزاز درمی‌آمد. درنهایت، نوبت به «دوور» (بر وزن کوثر. دوار و داور هم گفته می‌شود.) می‌رسید که بیشتر بار به آب‌سپاری لنج، بر دوش آن بود.

دوور

دوور وسیله‌ای چوبی است. یک ماشین مکانیکی مانند چرخ چوبی؛ چرخ چاه؛ سکان و… که کار را برای انسان آسان می‌نمود. اجزای دوور شامل یک چهارپایه بزرگ چوبی بود با پایه‌هایی محکم و قطور که معمولاً آن‌ها را در زمین محکم می‌کردند. درون این چهارپایه قرقره‌ای بزرگ و فلزی به‌صورت عمودی قرار می‌گرفت. از میان این قرقره و متصل به آن تیری چوبی، محکم و قطور، بیرون می‌آمد که در حدود نیم متر بالاتر از سطح میز قرار می‌گرفت. در بالای این تیر عمودی سوراخ‌هایی وجود داشت که درون این سوراخ‌ها، تیرهایی چوبی به‌صورت افقی قرار می‌گرفت. چرخاندن این تیرهای افقی باعث چرخش قرقره فلزی دوور می‌شد. هریک از این تیرهای چوبی را معمولاً دو تا سه نفر می‌چرخاندند و درنهایت، ده تا دوازده نفر چرخاندن یک دوور را به عهده می‌گرفتند. دوور معمولاً با مقداری فاصله با لنج در خشکی قرار می‌گرفت. در نقطه‌ای درون دریا که قرار بود لنج تا آنجا کشیده شود، میله یا لنگرهایی در دریا فرومی‌کردند و به آن‌ها «گوفیه‌ای» بسته می‌شد. از درون این گوفیه طنابی خارج می‌شد که یک سر آن به دور لنج بسته می‌شد و سر دیگر آن به دور قرقره دوور محکم می‌شد. همراه با چرخاندن تیرهای چوبی دوور، قرقره دوور می‌چرخید، طناب‌ها کشیده می‌شدند و لنج آرام‌آرام به حرکت درمی‌آمد و به سمت دریا کشیده می‌شد. با توجه به بزرگی و سنگینی لنج از یک، دو و یا سه دوور برای این کار استفاده می‌شد. انواع کوچک‌تری از دوور نیز درون کشتی برای بالا کشیدن لنگر؛ تور؛ بادبان و «کولگیر» (قفس‌های مخصوص صید ماهی) نیز بکار گرفته می‌شد. به حرکت درآوردن دوور همیشه با یامال‌های مخصوص به آن همراه بود.

یامال

یامال‌ها آوازهای کار دریا و خشکی هستند. بیشتر آن‌ها آواز کارهای دریایی‌اند، اما یامال‌هایی هم هستند که برای کار در خشکی؛ در نخلستان‌ها؛ حمل بار با لنج یا خالی کردن بار از لنج؛ کارهای ساختمانی؛ تنورسازی و غیره سروده می‌شوند. متنوع‌ترین یامال‌ها مربوط به دریا و لنج هستند: میداف (پارو) پاروزنی در قدیم؛ یامال‌های بالا کشیدن بادبان‌ها؛ یامال‌های تور انداختن؛ یامال‌های بالا کشیدن تور و…

به آب انداختن لنج و چرخاندن دوور نیز یامال مخصوص به خود را داشت. محور اشعاری که در این یامال، خوانده می‌شد، بر اساس دوور بود و بیشتر طلب یاری از خداوند برای چرخاندن و به حرکت درآوردن دوور بود؛ با خواندن یامال، افراد بیشتری برای مشارکت در این کار تهییج می‌شدند. در اجرای یامال‌ها معمولاً یک تکخوان سربندها را می‌خواند و جوابگوها (ملوانان و جاشوها) جواب تکخوان را می‌دادند. تداوم و تکرار این روند، ویژگی خلسه‌آمیزی به این مراسم می‌داد.

اکثر آوازهای یامال دوور از یادها رفته است و از معدود اشعاری که به یاد مانده، این‌چنین است:

هِلهِ یاملهِهِلهِ یاملهِهِله یاَ دووَر شامیِ

هِلهِ یاملهِهِلهِ یاملهِهِله یاَدوو شامی

دَورِیا دَووَر شامی/ دَورِیا دَووَر شامی

وَرشو وَرشو خلیلو سوریا/ کلیو ورشو خلیلو سوریا

این اشعار گاهی به زبان عربی خوانده می‌شد و گاهی هم به زبان فارسی و محلی. بعضی‌اوقات نیز متناسب با اتفاقاتی که روی می‌داد، اشعاری فی‌البداهه سروده می‌شد. مانند این آواز که انگار در جواب به شکایت افراد از گرمای زمین سروده شده است. با توجه به اینکه چرخاندن دوور با پای‌برهنه انجام می‌گرفت و گرمای ظهر جنوب طاقت‌فرسا بود:

زمینَگرمِن و پاِمهِ ناسوزتِ/ هِله یاَدووَر شامی

یاواش یاواش پاِمهِ ناسوزت/ِهِله یاَدوو شامی

با توجه به نیرویی که برای به حرکت درآوردن لنج و کشاندن آن به‌سوی دریا لازم بود، ریتم آن تند یا آهسته می‌شد و افراد نیز با توجه به هر ریتم، نیروی کمتر یا بیشتری مصرف می‌کردند. خواندن یامال دو کاربرد ویژه داشت: اول باعث ایجاد هماهنگی و توازن در صرف هم‌زمان نیرو بین کارکنان و جاشوان می‌شد و دوم باعث ایجاد شورونشاط و خلسه میان آن‌ها می‌شد تا خستگی مفرط ناشی از کارهای طاقت‌فرسا را درک نکنند. همراه با چرخش دوور و نوای یامال، لنج به‌آرامی به دریا سپرده می‌شد.

به دریا سپردن لنج

بعدازاینکه روز مشخصی را برای به آب انداختن لنج در نظر می‌گرفتند، از صبح زود برای کسانی که قرار بود این کار را انجام دهند، صبحانه‌ای تدارک دیده می‌شد. پس از صرف صبحانه آیاتی از قرآن کریم توسط شیخ یا ملای آبادی تلاوت می‌شد تا با یاد و نام خدای رحمان و رحیم و استعانت از او کار را آغاز کنند. بعدازآن با توجه به بزرگی لنج و توان مالی صاحبش بز، گاو یا شتری قربانی می‌شد که خونش بر «بیس» (چوب بلند و قطوری که در حکم شاسی لنج است) لنج مالیده می‌شد و از گوشتش غذایی پخته و در ظهر همان روز توسط حضار صرف می‌شد. به دور لنج تسمه‌ای می‌بستند و این تسمه به طنابی محکم و کلفت وصل می‌شد. طناب را تا فاصله‌ای مناسب درون دریا می‌بردند و در آنجا از درون «گوفیه‌ای» که در آنجا قرار داشت، رد می‌کردند؛ این گوفیه به وسیله یک تیر چوبی یا لنگرهای بزرگ، درون دریا مهارشده بود. طناب پس از عبور از میان قرقره‌های گوفیه دوباره به ساحل برمی‌گشت و در اینجا به دور قرقره دوور محکم می‌شد. دوور با مقداری فاصله از لنج درون‌خشکی قرار می‌گرفت. در جلو لنج برای تسهیل کار و حرکت راحت‌تر و روان‌تر لنج، چوب‌های استوانه‌ای مدوری با مقداری فاصله از یکدیگر، پشت سرهم قرار می‌گرفت که به آن‌ها تِرم گفته می‌شد و بر روی آن‌ها سیفه (چربی کوسه ماهی) مالیده می‌شد. در زیر شکم لنج نیز برای جلوگیری از صدمات ناشی از سقوط احتمالی لنج به طرفین،ِسِوند (حصیرهای بافته‌شده از چوب‌های نخل) پوسیده کار گذاشته می‌شد که به دلیل نرمی آن در صورت سقوط لنج به طرفین، هیچ لطمه‌ای به لنج وارد نمی‌شد.

چرخاندن دوور را افراد داوطلب به عهده می‌گرفتند. ترکیبی از جوانان و افراد باتجربه، نوعی همکاری و همیاری بود و کسی برای این کار، مزد طلب نمی‌کرد. چرخاندن دوور همراه با یامالهای مخصوص به آن بود و این تک سرایی‌ها و همخوانی‌ها شور و وجد خاصی به مراسم می‌بخشید. با مقداری فاصله از این‌ها مردم با شور و اشتیاق به تماشا می‌ایستادند. برای احتیاط بیشتر بچه‌ها معمولاً از فاصله‌ای دورتر همراه با بزرگ‌ترهایشان این مراسم را نگاه می‌کردند. زن‌ها نیز از فاصله‌ای دورتر یا از پس دریچه خانه‌ها به نظاره این منظره می‌نشستند. همراه با چرخیدن دوور و همراه با شور و هیجان تماشاچیان لنج نیز به حرکت درمی‌آمد و بغله خرامان‌خرامان رهسپار آغوش مام دریا می‌شد.

منابع:

– پاکدامن، رحمت‌الله؛ قشم جزیره‌ای آشنا؛ بندرعباس: سازمان برنامه و بودجه استان هرمزگان، چاپ اول، ۱۳۶۴

– درویشی، محمدرضا؛ موسیقی و آیینه‌ای جزیره قشم و جزایر تابعه، تهران: سازمان منطقه آزاد قشم، چاپ اول، ۱۳۹۳

منبع:میراث آریا

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *