«مسجد اتابکی» یکی از وسیع‌ترین مساجد در ایران

مساجد در هر شهر و برای هر ملتی از مهم‌ترین اماکن مذهبی، تاریخی و فرهنگی هستند. سبک و شیوه ساخت مساجد مختلف در سراسر جهان نیز موجب شده این اماکن علاوه بر کارکرد اصلی خود، به جاذبه‌های خیره‌کننده‌ای از تاریخ و فرهنگ ملل تبدیل شوند.

«مسجد نو» شهر شیراز که مقابل حرم شاهچراغ قرار گرفته به واسطه وسعت خود که حدود دو هکتار است یکی از وسیع‌ترین مساجد ایران شناخته می‌شود. این مسجد اما به لحاظ تاریخی بعد از مسجد عتیق شیراز قرار می‌گیرد و به گونه‌ای در بافت تاریخی شیراز واقع می‌شود.

می‌توان گفت قرار گرفتن این مسجد در بافت تاریخی شهر شیراز باعث می‌شود که علاقه‌مندان و بازدیدکنندگان از این مکان با سبک و جریان زندگی مردم در بافت‌ قدیمی شهر نیز آشنا می‌شوند و این خود یک ویژگی‌ منحصر به‌فرد محسوب می‌شود.

در خصوص تاریخ این مسجد گفته شده است که «اتابک سعد بن زنگی» یکی از حکام دوره اتابکان فارس دستور ساخت آن را صادر کرده و ساخت آن در سال ۵۹۸ ه.ق آغاز شده و در سال ۶۱۵ ه.ق به پایان رسیده است.

دلیلی که برای ساخت این مسجد در تاریخ بیان شده این است که اتابک که یکی از حکام اتابکی فارس بوده به هنگام بیماری فرزندش نذر می‌کند که اگر او از بیماری نجات پیدا کند و بهبود یابد، خانه‌اش را به مسجدی وسیع تبدیل کند.

مسجد نو در ابتدا به واسطه نام سازنده خود به «مسجد اتابکی» شهرت داشت اما باتوجه به بازسازی‌هایی که در این بنا در طول دروه‌های تاریخی مختلف صورت گرفته، عمارت مسجد شکل تازه‌ای به خود گرفته به همین دلیل در مقابل مسجد عتیق به «مسجد نو» تغییر نام داده است.

این مسجد در گذشته علاوه بر عبادت‌گاه محلی برای تفریح مردم شیراز قدیم نیز بوده است، وجود درختان چنار تنومند و آب روان معروف به «خیرات» که از زیر این درختان عبور می‌کرده و به حوضی در میانه حیاط مسجد سرریز می‌شده توجهات را به خود جلب می‌کرده است، به گونه‌ای نمازگزاران پس از اقامه نمازها ساعت‌ها زیر سایه این درختان استراحت می‌کرده‌اند.

البته این مسجد علاوه بر تفرجگاه در هنگام وجود خطر از سوی بیگانگان و درگیری‌های داخلی محل تجمع و برنامه‌ریزی‌های دفاعی نیز بوده است برای مثال مسجد نو در جنگ جهانی اول و دوم، کانون اصلی مبارزان شیرازی و جایگاه گردهمایی آنان بوده است.

از دیگر حوادثی که مسجد اتابکی در طول تاریخ از سر گذرانده می‌توان به فعالیت‌ها و مبارزاتی که در طول پیروزی انقلاب اسلامی در این مسجد رخ داده است نیز اشاره کرد، این مسجد بارها برای جلوگیری از فعالیت‌های انقلابی محاصره و به آتش کشیده شده و در هر دو برهه ۱۳۴۲ و ۱۳۵۷ هنگام مبارزات مردمی شاهد حوادث مختلفی بوده است.

بنای مسجد نو مشتمل بر صحن وسیع مرکزی، ایوان‌ها و رواق‌های جانبی، شبستان‌های ستون‌دار جنوبی و چهار ورودی بوده و همانطور که گفته شد در مساحتی حدود ۲۰ هزار مترمربع واقع شده است. مسجد از جهات مختلف دارای چهار ورودی است که از طریق رواق‌ها و دالان‌هایی به صحن راه پیدا می‌کنند، ورودی‌ها از بیرون دارای تزیینات کاشی‌کاری هستند که عمدتا مربوط به دوره‌های اخیر است.

همانطور که گفته شد در میانه صحن میانی مسجد سه حوض آب و ردیفی از درختان کهن‌ سال وجود دارد. این صحن از چهار جهت توسط رواق‌های یک طبقه و ایوان‌های چهارگانه محدود شده است. در اطراف ایوان شمالی و جنوبی، به قرینه یکدیگر، ۲۴ دهانه و در اضلاع شرقی و غربی، ۱۲ دهنه رواق در اطراف ایوان‌ها ساخته‌ شده و مقابل بسیاری از دهنه‌ها و رواق‌ها با دیوار یا شبکه‌های چوبی مسدود شده است.

این مسجد علاوه بر رواق‌ها و ایوان‌های بیرونی دارای یک شبستان اصلی است. این شبستان فاقد تزئینات خاص بوده و دارای ۲۴ ستون عریض بوده و شبستانی کوچک‌تر در شرق شبستان اصلی قرار دارد که دارای ستون‌های سنگی متعددی است.

در یکی از شبستان‌های این مسجد یک محراب کاشی‌کاری نفیس وجود دارد که با نقوش هندسی و خطوط تزئینی از جنس کاشی معرق به رنگ‌های سیاه، زرد و فیروزه‌ای زینت یافته و در میانه آن لوحی واقع شده گفته می‌شود از جی دیگری به این قسمت منتقل شده است؛ بر روی این لوح اما اسامی دوازده امام و چند عبارت دیگر نوشته شده است.

مسجد اتابکی در طول تاریخ بر اثر زلزله‌های متعددی در سال‌ها ۸۹۵، ۱۱۸۳ و ۱۲۹۶ ه.ق بارها تخریب شده و بلافاصله مرمت و بازسازی شده است. در بخش دورنی مسجد طاق‌ها با کاشی‌کاری‌هایی منقش به آیات و احادیث وجود دارد که بر روی برخس از آن‌ها تاریخ‌های گوناگونی که در این مکان تعمیرات صورت گرفته، نقش بسته است.

برای اولین بار پس از تخریب در سال ۸۹۵ ه.ق بنای مسجد توسط یکی از وزرای ابراهیم شاه (پادشاه هندوستان) مورد مرمت و بازسازی قرار گرفت. در دوره صفویه نیز این مسجد به دستور سلطان حسین صفوی بازسازی شده است، در دوران زندیه و قاجاریه نیز تعمیراتی در این مسجد صورت گرفته است. همچنین گفته می‌شود در سال ۱۳۴۵ ه.ش نیز این مسجد مورد مرمت و بازسازی قرار گرفته و برخی معتقدند این مرمت‌ها دیگر چیزی از بنای اصلی دوران اتابکی باقی نگذاشته است.

امروزه این مسجد به عنوان محل برگزاری نماز جمعه در شیراز مورد استفاده قرار می‌گیرد و در حال حاضر به «مسجد شهدا» در بین مردم شهرت دارد و به واسطه معماری‌ قابل توجه و تحسین‌برانگیزش توجهات زیادی را به خود جلب می‌کند.

منبع:ایسنا

داستان ساعت تاریخی تهران چیست؟

ساعت بزرگ کاخ گلستان که به تازگی صدای ناقوسش در قلب پایتخت شنیده می‌شود، شاید برای اغلب مردم با ساعت‌های دیگر فرقی نداشته باشد، اما داستان پشت این ساعت از آن اثری خاص ساخته است.داستان‌های عجیب از ساعت شمس‌العماره کم گفته نشده، مثلا جعفر شهری در کتاب  «تهران قدیم» روایت کرده است: «زنگ این ساعت صدایی داشته که افراد در چهار فرسخی (۲۴ کیلومتری) آن، به وضوح می‌شنیدند و بیمار با شنیدن صدای آن قالب تهی می‌کرده است. اگرچه این اغراق و مبالغه‌ای بیش نبود و آن را بیش از حد بزرگ کرده، اما می‌گفتند بر اثر شکایت مکرر اهالی، شاه را مکلف می‌کند که دستور کم کردن صدای ساعت را داد تا با نمد صدای آن را خفیف کنند.»

داستان دیگر که در همان کتاب آمده به یک جفت جغد مربوط می‌شود که در کلاه‌فرنگی شمس‌العماره، جایی که ساعت نصب شده لانه کرده بودند. نوشته شده که «دو جغد نر و ماده بودند که در محفظه این ساعت لانه داشتند و شایع بود هر بار ظاهر شوند، سلطنت تغییر می‌کند. می‌گفتند در موقع کشته شدن ناصرالدین شاه، سه روز از لانه بیرون آمده بودند که روز سوم شاه تیر خورده و تاج و تخت به مظفر الدین شاه می‌رسد. آن‌چه این شایعه یا حقیقت را بر سر زبان‌ها انداخت، بیرون آمدن و ظاهر شدن این دو جغد در روزهای ۱۶ تا ۱۹ شهریور ۱۳۲۰ بود. جغدها که بیرون آمدند مردم می‌گفتند خدا عاقبت پیداشدن جغدها را به خیر کند، که متفقین به ایران حمله کردند، قحطی، کشتار و ناامنی همه جا را گرفت و شد آن‌چه قلم از بیانش عاجز است.»

از این روایت‌ها که بگذریم، قصه «محمد ساعتچی»، تعمیرکار معاصر ساعت شمس‌العماره هم شنیدنی است. ساعتچی از قدیمی‌ترین ساعت‌سازان تهران است که برای اولین‌بار سال ۱۳۸۶ خبر می‌شود ساعت پیشکشی ملکه ویکتوریا به ناصرالدین‌شاه قاجار را ببیند تا شاید سکوت طولانی آن شکسته شود. ساعت وضعیت خوبی نداشته و ساعتچی دست به تعمیر آن نمی‌برد؛ قصه آن روزها را برای ایسنا این‌طور روایت می‌کند: تازه ساعت مسجد سپهسالار ـ مدرسه شهید مطهری ـ را تعمیر کرده بودم که خانم ثقه‌الاسلام ـ مدیر وقت کاخ گلستان ـ ما را برای تعمیر ساعت شمس‌العماره خبر می‌کند. به کاخ آمدم و ساعت را بررسی کردم و متوجه شدم ساعت تعمیرشدنی نیست و قبول نکردم. سال ۱۳۸۹ دوباره دعوت شدم. آن زمان ساعت فقط دو چرخ‌دنده سالم داشت و ناقوس هم شکسته بود.

ساعتچی به همراه شاگردش «جمشید غیب‌زاده» تصمیم می‌گیرند ساعت تازه‌ای برای شمس‌العماره بسازند. در طبقه زیرین کاخ اتاقی به آن‌ها می‌دهند. ساعتچی تعریف می‌کند: در یکی از روزهای سرد پاییزی پیرمردی بالای ۹۰ سال که نای نفس کشیدن نداشت، آمد سراغم و گفت پیرترین کارمند کاخ گلستان است و پرسید که قرار است ساعت را تعمیر کنیم و بعد هم گفت ده‌ها نفر تا حالا آمده‌اند و نتوانسته‌اند این ساعت را درست کنند. گفتم که اطلاع دارم و حتی می‌دانم چرخ‌دنده‌های آن که از جنس برنج بوده اسباب‌بازی بچه‌ها شده است و ساعت هیچی ندارد. پیرمرد تعریف کرد که از خارج آمده‌اند ایران و این ساعت را طلب کرده‌اند. تاریخِ آن را نگفت و آن‌قدر کم‌جان بود که جرأت نکردم سوال کنم. قرار بود جریان را مفصل تعریف کند که دیگر از او خبری نشد.

او ادامه می‌دهد: برایم سوال شد چرا دنبال این ساعت آمده بودند. یاد تجربه و خاطره‌ای از سفرم به کشورهای اسکاندیناوی افتادم. در نروژ کلیسایی مفرغی را دیدم که داخل آن یک موزه کوچک بود، در آن تابلویی قرار داشت که میخ کجی را روی آن نصب کرده و حسابی نورافشانی کرده بودند و به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی کنار آن نوشته بودند «ما گمان می‌کنیم که وایکینگ‌ها از این میخ‌ها برای کشتی‌های‌شان استفاده می‌کردند.» خیلی عجیب بود، این همه تشریفات فقط برای یک گمان! درحالی که در کشور ما کلی از این آثار ریخته. متوجه شدم چرا خارجی‌ها دنبال این ساعت هستند، حتما می‌خواستند آن را در موزه بریتانیا به نمایش بگذارند و توضیح دهند که این ساعت هدیه ملکه ویکتوریا به ناصرالدین شاه ایران بوده و این هم جنازه‌اش است. درمانده بودم و نمی‌دانستم با این ساعت که چیزی از آن نمانده، چه کنم. تصمیم گرفتم آن را درست کنم. ۱۸ ماه تمام به همراه شاگرم (جمشید غیب‌زاده) در گرما و سرما روی آن وقت گذاشتیم تا عاقبت درست شد. سال ۱۳۹۱ ساعت را تحویل کاخ گلستان دادم و یک روز ساعت ۱۲ ظهر زنگ آن به صدا درآمد.

ساعت تعمیرشده فقط ۱۰ ماه کار می‌کند و بعد، تا همین فروردین ۱۴۰۰ خاموش می‌ماند. ساعتچی برای سومین‌بار به کاخ گلستان دعوت می‌شود، او حالا ۸۵ سال دارد و این بار کار را کامل به شاگردش می‌سپارد، وقتی هم که می‌خواهد از حق و حسابی که از سال‌های پیش صاف نشده حرف بزند، شاگردش رضایت نمی‌دهد و ترجیح می‌دهند سکوت کنند.

او درباره علت از کار افتادن ساعت بعد از سال ۹۱ توضیح می‌دهد: ساعت‌های بزرگ به یک خادم دائمی نیاز دارند، چون هفته‌ای دو دفعه کوک می‌شوند،  هر ۱۵ روز باید روغن‌کاری شوند. هر سه ماه باید شست‌وشو شوند. هر شش ماه باید باز شوند و چرخ‌دنده‌های‌شان بررسی و بازبینی شود تا ساعت همیشه کار کند. این ساعت در زمان قاجار کار می‌کرد، چون مسؤول ثابت داشت که البته بعدها از ایران رفت. یک شخص یهودی بود که زن ایرانی گرفت و بعدا مسلمان شد. وقتی ساعت خوابید کسی نتوانست آن را احیا کند. ساعت مسجد سپهسالار هم همین‌طوری کار می‌کند، ۱۴ سال است زیر نظر آقای جشمید غیب‌زاده است و تمام این سال‌ها مطابق «بیگ‌بن»  لندن کار می‌کند، چون هفته‌ای دو بار کوک می‌شود و تنظیمات آن زیرنظر است. این‌جا (کاخ گلستان) با ما راه نیامد و ساعت خوابید.

ساعتچی به طنین خوش ناقوس ساعت که چند روزی است در حوالی بازار تهران شنیده می‌شود، اشاره می‌کند و می‌گوید: سال ۸۹ وقتی برای تعمیر آمدیم متوجه شدیم ناقوس شکسته است. ناقوس قدیمی را جوش داده بودند و صدای بدی داشت. به این نتیجه رسیدیم آن را عوض کنیم. آن زمان می‌گفتند از طرف میراث فرهنگی به فرانسه و ایتالیا رفته بودند تا مشابه آن را پیدا کنند که گفته بودند نداریم. از ارمنستان هم خواسته بودند آن‌ها هم گفتند نداریم. وقتی ما تعمیر را شروع کردیم به یکی از دوستانم که ریخته‌گر است، سفارش دادم. ناقوس را آنالیز کردیم و آن‌چه ساخته شد ترکیبی از هشت فلز از جمله برنج، مس، فولاد و روی است تا صدا طنین داشته باشد.

جشمید غیب‌زاده، شاگردش، وسط مصاحبه پیشنهاد می‌دهد ناقوس قدیمی را در موزه بگذارند و یادآوری می‌کند: ناقوسی که حالا صدایش شنیده می‌شود به دست ایرانی‌ها ساخته شده است.

از قدمت ساعت می‌پرسم، حدس می‌زند ۱۷۰ ساله باشد. شاگردش اِن قلت می‌آورد که عمر کاخ این‌قدر است. ساعتچی هم می‌گوید: ۱۰ سال پیش که برای تعمیر خبرم کردند قدیمی‌های کاخ گفتند قدمت ساعت به ۱۶۰ سال می‌رسد. به هر حال فکر می‌کنم سن ساعت بیشتر از ۱۵۰ سال باشد. او تا به حال هیچ سند و شناسنامه‌ای از ساعت ندیده و حتی روی ناقوس یا موتور آن هم هیچ شماره و تاریخی ندیده است. تعریف می‌کند که این کنجکاوی را درباره ساعت پیشکشی داشته‌، اما چیزی ندیده است. راغب می‌شود دوباره موتور و ناقوس قدیمی ساعت را ببیند.

ساعتچی که به همراه شاگردش تجربه بررسی دیگر ساعت‌های تاریخی تهران از جمله مسجد سپهسالار و مسجد مشیرالسلطنه را دارند، درباره آموزش افراد دیگری که بتوانند کوک این ساعت را دست بگیرند، می‌گوید: حتما آموزش می‌دهیم. الان آقای غیب‌زاده (شاگردش) مسؤول است، وقتی خسته شد یکی از کارمندان کاخ را آموزش می‌دهیم.

او یک ساعت اتوماتیک هم ساخته و می‌گوید: اگر جایی مثل شهرداری که تصمیم دارد روی عمارت بلدیه ساعت نصب کند، از ما بخواهد حتما برای آن صفحه ساعت باارزش و زیبایی نصب می‌کنیم. قصه ساعت‌سازها همین است، آن‌ها نهایت تا ۶۰ سالگی کار کنند، حالا عده‌ای که مثل من عاشق این کارند، در طول عمر حرفه‌ای خود یک ساعت هم می‌سازند که معمولا هفت هشت سالی زمان می‌برد، همین ساعت‌های بزرگ در رشت، تبریز، ساری، تهران، یزد و کرمان مشابهش را می‌بینید از دل زندگی حرفه‌ای ساعت‌سازها بیرون آمده است.

ساعتچی یادی هم می‌کند از ساعت مسجد مشیرالسلطنه (مسجد ساعت) و آن را یکی از قشنگ‌ترین و باارزش‌ترین ساعت‌های جهان می‌داند و می‌گوید: این ساعت ربع می‌زند، نیم می‌زند؛ یک ساعت بسیار باارزش است. زمانی که دیدمش اتاقش کبوترخانه شده بود. الان را خبر ندادم. پیشنهاد دادم تعمیر کنید، کسی محل نداد. اگر بخواهند آن ساعت ارزنده را هم به کار می‌اندازیم.

منبع:ایسنا

آداب استقبال از رمضان در سوئیس خاورمیانه

ماه رمضان، ماه آگاهی بیشتر از حقایق هستی، تقویت اراده و آزادی از زنجیرهای درونی است. این ماه جان‌ها را طراوتی جانانه می‌بخشد و چشم وگوش مومنان را با نوای معنوی همراه می‌کند.

لبنان یکی از کشورهای جهان عرب است که اکثر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند. این کشور دارای تنوع قومی زیادی است و بخشی از جامعه آن را مسیحیان تشکیل داده‌اند و به همین دلیل برخی سنت‌ها و قوانین ماه رمضان مانند ممنوعیت روزه‌خواری در این کشور اعمال نمی‌شود.

علی‌رغم وجود این تنوع قومی، دینی و مذهبی همواره حس همدلی میان مردم کشور لبنان وجود داشته و دارد؛ به طوری که مسیحیان نیز در مراسم، سنت‌ها، سفره‌های افطاری مسلمانان در ماه مبارک رمضان شرکت کرده و آن‌ها را همراهی می‌کنند. هرکشوری برای استقبال از ماه مهمانی خدا آداب و رسوم ویژه خود را دارد که در ادامه به رسوم کشور لبنان در این ماه پربرکت اشاره می‌کنیم.

رویت ماه

در لبنان رؤیت هلال ماه و آغاز ماه رمضان و همچنین عید فطر با شلیک سه گلوله توپ اعلام می‌شود. رسم شلیک توپ، از رسوم قدیمی این کشور بوده که در مواردی به دلیل وقوع جنگ کمتر مورد توجه قرار گرفته است، اما ارتش لبنان در چند سال اخیر این سنت را احیا کرده است. گفتنی است که با شلیک توپ زمان افطار و سحر به مردم اطلاع‌رسانی می‌شود.

مسحراتی

افرادی با عنوان «مسحراتی» به معنای طبل‌زن‌ها از ساعت ۲ یا ۳ نیمه‌شب در کوچه‌ها و خیابان‌های این کشور حرکت کرده و طبل‌ می‌کوبند و با شعرخوانی مردم را برای صرف وعده سحری و عبادت‌های سحرگاهی بیدار می‌کنند. این افراد لباس سنتی بر تن داشته و می‌خوانند: «یا نایم وحد الدایم، یا نایموحدالله» به این معنا که «ای خفته، برخیز و خداوند باقی را عبادت کن» و «قوموا علی سحورکن، جای رمضان یزورکن» به این معنی که «برخیزید و سحری بخورید، رمضان به دیدار شما آمده است».

شب‌های رمضان

یکی از رسوم رایج کشور لبنان در ماه مبارک رمضان، آیین «سهره» یا همان شب‌نشینی است؛ به گونه‌ای که اعضاء خانواده ساعاتی را در کنار هم سپری کرده و به فعالیت‌های متنوعی مانند تفریح، گفت‌وگو، ختم قرآن فامیلی و … می‌پردازند. در حالی که عده‌ای از افراد ترجیح می‌دهند در مسجد حضور یافته و تا سحرگاه مشغول عبادت باشند. البته این رسوم امسال به دلیل شیوع بیماری کرونا به صورت محدود برگزار می‌شود و در برخی اوقات با ممنوعیت همراه است.

خیمه‌های رمضانی

در ایام ماه رمضان، خیمه‌هایی در محلات کشور لبنان برپا می‌شود که برنامه‌های متنوع شهروندی در این خیمه‌ها برگزار شده و اجرای این برنامه‌ها تا صبح ادامه می‌یابد. در تعدادی از این خیمه‌ها، کمک‌های مردمی برای نیازمندان جمع‌آوری و مراسم خیریه‌ای به مناسبت ماه رمضان برگزار می‌شود.

سیبانه رمضان

یکی از مهمترین آداب و سنت‌های قدیمی این کشور مراسمی به نام «سیبانه رمضان» است. مردم لبنان در آخرین روز ماه شعبان در ساحل بیروت گرد هم آمده و پس از اعلام رؤیت هلال ماه، آغاز ماه مبارک رمضان را با خوردن خوراکی‌ها، نوشیدنی‌ها و شیرینی‌های مخصوص جشن می‌گیرند.

غذاهای سفره افطار و سحر

سفره‌های غذای لبنانی‌ها تنوع بسیاری دارد که این تنوع در سفره‌های افطاری به اوج خود می‌رسد. خرما، ارزش غذایی زیادی دارد و مردم لبنان نیز همواره روزه خود را با خوردن این میوه مقوی باز می‌کنند.پس از اینکه روزه خود را با خرما باز کردند، سوپ «شوربا» سرو می‌کنند؛ چراکه این غذا از جمله غذاهایی است که در وعده افطاری مورد استفاده قرار می‌گیرد.

غذاهای عربی مانند «جمله تبوله»، «حمص»، «دلمه برگ مو»، «سمبوسه»، «عرایس» و «فته» نیز وعده افطار صرف می‌شوند و وعده شام نیز با غذاهایی مانند «کباب بره»، «مرغ شکم پر»، «مغربیه»، «صیادیه ماهی» و سایر غذاهای دریایی همراه است.

علاوه بر تنوع غذایی اهالی لبنان نوشیدنی‌ها و شیرینی‌های آن‌ها نیز از تنوع زیادی برخوردار است که از جمله نوشیدنی‌ها و شربت‌های این کشور می‌توان به «جلاب»، «آب تمبر هندی»، «آب لواشک» و «خرنوب» اشاره کرد، همچنین «باقلوا کادایف»، «قطایف»، «کنافه»، «کلاچ میان‌پر»، «شعیبیات»، «المفروکه»، «قاروطیه» و «بحصالینو» از جمله شیرینی‌های سنتی لبنانی‌ها است که در ایام ماه مبارک رمضان تهیه می‌شوند. اما در مقابل سفره‌های رنگین افطار در این کشور، وعده سحری سبک مصرف می‌شود و غالبا شامل انواع «منقوش» که غذایی با پایه خمیر و پنیر و گاهی همراه با زیتون و ماست چکیده است، می‌شود.

منبع:ایسنا

آشنایی با خرانق ،زادگاه خورشید ایران

دیدن مناظر طبیعی، یکی از لذت‌بخش‌ترین و کم‌هزینه‌ترین تفریحاتی است که می‌توان در زندگی تجربه کرد؛ در این میان کشور ما دارای تنوع بی‌نظیر و شگفت‌انگیزی از جاذبه‌های طبیعی است که در اقصی نقاط این جغرافیا، قرار گرفته‌اند و یکی از این مناطق «روستای خرانق» در نزدیکی شهر یزد بوده که به «زادگاه خورشید ایران» معروف شده است.

استان یزد یکی از توریستی‌ترین و مسافرپذیرترین استان‌های ایران است. جاذبه‌های طبیعی و تاریخی این استان مانند مسجد جامع یزد، قنات‌ها، بادگیرهای سنتی و تعدادی زیادی از دیدنی‌های دیگر همواره نام این استان را بر سر زبان آورده است. با این ‌وجود در دل جاذبه‌های فراوان یکی از جذاب‌ترین مناطق طبیعی استان یزد، روستای «خرانق» در نزدیکی شهر اردکان است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده‌است.

روستای خرانق در نزدیکی شهر اردکان و در ۸۵ کیلومتری شهر یزد، در میان کوهستان‌های مرکزی ایران واقع شده است. جغرافیای این روستا و قرار گرفتن در میان کوه‌های بلند، باعث شده است تا آب‌وهوای این روستا بسیار خنک‌تر و مطبوع‌تر از شهر یزد باشد.

اگرچه که این روستا در اقلیمی کویری و در مرکز ایران قرار دارد، اما وجود کوه‌های بلند در اطراف این روستا باعث شده است تا میانگین دمای سالانه در این روستا حدود ۱۵.۵ درجه سانتیگراد و میزان بارندگی ۷۵ میلی‌متر در سال ثبت شود. خرانق را می‌توانیم یکی از ییلاقات استان یزد بدانیم چرا که در گرم‌ترین روزهای سال هم از سایر مناطق استان خنک‌تر است.

این روستا به ‌دلیل وجود منابع سنگ‌آهن، اورانیوم، ساغند، باریت، روی و گرانیت از اهمیت اقتصادی بسیار بالایی برخوردار است. همچنین خرانق به ‌دلیل دارا بودن ویژگی‌های خاص طبیعی، زیستگاه امنی برای گونه‌های جانوری مثل یوزپلنگ، کل، بز، قوچ و میش، به ‌شمار می‌رود.

با این‌حال اما این روستا به لحاظ برخورداری از سفره‌های آب زیرزمینی در وضعیت خوبی قرار ندارد، تا جاییکه اراضی اطراف به شدت در معرض فرسایش، تخریب و نفوذ شوری قرار گرفته‌اند و این تهدید آنقدر جدی است که درحال حاضر لایه‌های گچ و نمک، درصد زیادی از منطقه را پوشانده‌اند و طبق پیش‌بینی‌ها ممکن است به‌علت فرسایش زیاد، در آینده اثری از این روستا وجود نداشته باشد.

قدمت روستای خرانق را حدود ۴۵۰۰ سال پیش تخمین زده‌اند، که محل زندگی زرتشتیان بوده ‌است. همچنین قدیمی‌ترین اسناد تاریخی که به این منطقه اشاره کرده‌اند، مربوط به دوره ساسانیان است و نشان از این دارد که این منطقه از زمان باستان دارای اهمیت تجاری بوده؛ به همین دلیل از دوره حکومت هخامنشیان قلعه‌ها، راهدارخانه‌ها و چاپارخانه‌هایی به منظور حفاظت از کاروان‌های هجاری در مقابل حمله چادرنشینان در این منطقه ساخته شده است.

در آثار مکتوب به جامانده از این روستا با نام «خورنق» نیز یاد شده، اما در طول زمان این نام به «خرانق» تغییر کرده است و معنای آن ‌را «محل تولد خورشید» عنوان کرده‌اند.

روستای خرانق با حدود ۴۰۰ نفر جمعیت، از دو بخش جدید و قدیم تشکیل شده است و ساکنان این روستا در حال حاضر در منطقه جدید زندگی می‌کنند. بیشتر ساکنان این روستا به شغل‌های کشاورزی، باغداری، دامداری و قالی‌بافی اشتغال دارند و از محصولات عمده کشاورزی در این روستا، می‌توان به گندم، پنبه و هویج اشاره کرد.

به دلیل بافت تاریخی و کهن این روستا معماری آن نیز همیشه بر سر زبان‌ها بوده و همواره چشم تعداد زیادی از گردشگران ایرانی و خارجی را به خود خیره کرده است. به ‌عنوان مثال از ویژگی‌های خاص معماری این روستا می‌توان به بافت ارتباطی و کوچه‌های تو در تو اشاره کرد که به نحو جالبی با یکدیگر ارتباط دارند. همچنین کوچه‌هایی که به خانه‌ها ختم می‌شوند به ‌صورت تنگ و با طاقی پایین ساخته شده‌اند تا کسی سوار بر اسب نتواند وارد بخش مسکونی این روستا شود.

شرایط استراتژیک، امکانات آب‌وهوایی و ویژگی‌های اقلیمی همواره در طول تاریخ این روستا را مورد توجه قرار داده است و باعث رونق آن در کنار کویر شده است. سنگ‌نگاره‌های قدیمی که تاریخ این منطقه را به قرن‌ها پیش برمی‌گرداند و هنوز هم در این منطقه وجود دارد، خود سند و مدرکی بر قدمت تاریخی این منطقه است، اما در این بین «قلعه خشتی خرانق» به‌عنوان اصلی‌ترین جاذبه گردشگری این روستا، شایان توجه است.

این قلعه بر سر تپه‌ای بلند و با هدف دفاع آسان‌تر در برابر مهاجمان ساخته شده است که بر کل زمین‌های اطراف احاطه دارد و در طول هزاران سال، موجودیت خود را حفظ کرده است. این قلعه از دیوارهای گلی و سقف‌هایی از جنس تیرهای چوبی، حصیرهای الیافی و چوب ساخته شده و در اطراف خود ۶ برج نگهبانی دارد. همچنین از نکات جالب توجه این قلعه می‌توان به حدود ۸۰ خانه دو یا سه طبقه‌ای که در داخل این قلعه ساخته شده‌اند اشاره کرد. «قلعه خرانق» از یادگاری‌های دوران پس از اسلام و حکومت ساسانیان بوده که در سال ۱۳۸۳ به ‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

از جمله جاذبه‌های گردشگری دیگر این روستا می‌توان از کاروانسرای خزانق، بقعه مشهدک، مزار بابا خادم، پل خرانق، حمام خرانق، آب‌انبار خرانق، مسجد جامع و حسینیه خرانق و منارجنبان خرانق را نام برد که هرکدام تاریخ و فرهنگی را در دل خود جا داده‌اند و هرساله گردشگران بسیاری از اروپا را به تماشای خود می‌کشانند.

گردشگران می‌توانند برای تماشای روستاهای تاریخی که هرکدام از خشت‌های گلی‌شان داستانی طولانی و پر رمز و راز از سیر اتفاقات تاریخی که بر روستا گذشته است را روایت می‌کند، می‌توانند پس از همه‌گیری کرونا به این روستای منحصر به‌فرد سفر کنند و از مناظر طبیعی و تاریخی لذت ببرند.

منبع:ایسنا

روایت شهری که هر کوچه‌اش یک مسجد دارد

مسجدهای کوچک و بزرگ ندوشن قدمت و داستان‌های بسیاری دارند. از مسجد «آمنه‌گل» گرفته که فقط یک اتاق کاهگلی دارد و فقط زنان در آن رفت و آمد می‌کردند تا «مسجد جامع» که بخشی از تاریخ آن در موزه متروپولیتن نگهداری می‌شود.

«شبستان مسجد جامع کبوده حالت مرموز و بسته‌ای از روحانیت عرضه می‌کرد. از طریق یک درِ کوچک به درون می‌رفتند که پنجره نداشت و فقط سوراخ‌هایی برای تعویض هوا بود. نورِ روز از خلال مرمرهایی که جابجا بر سقف تعبیه شده بود، پالوده می‌گشت و سحر البته پیه‌سوزها کار می‌کرد.  پیه‌سوزهای مسی پایه‌دار بود که روغن چراغ در آنها می‌ریختند و فتیله می‌گذاشتند و قدمت آنها به دوره صفویه می‌رسید.»

اینها بخشی از توصیف دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب «روزها» درباره مسجد جامع ندوشن است که از روستا با عنوان «کبوده» یاد کرده است. واژه «کبوده» در فرهنگ‌های مختلف در معانی متفاوتی آمده است: «رنگی از رنگ‌های اسب» که مجازاً در ادب فارسی به اسب هم می‌گویند، درختی از جنس سپیدار و در شاهنامه نام چوپان افراسیاب است. اما این واژه در نوشته‌های دکتر اسلامی ندوشن از ترکیب «کبود + ده» ساخته شده است، به معنی ده کبودرنگ یا ده نیلی‌رنگ که در فرایند واجیِ ادغام به «کبوده» تغییر یافته است.

ندوشن دیگر روستا نیست و حالا تبدیل به شهر کوچکی شده که در ۷۰ کیلومتری شمال یزد واقع است و گرچه بسیاری از خانه‌های جدید و مدرن جای قدیمی‌ها را گرفته‌اند اما بافت تاریخی آن همچنان پابرجاست و برخی از فعالان گردشگری ندوشن خانه‌های قدیمی را مرمت و آنها را به بومگردی تبدیل می‌کنند تا بتوانند بخشی از یادگاری‌های گذشته شهرشان را حفظ کنند.

طبق گفته فضل‌الله رحیمیان – فعال حوزه میراث و گردشگری – در حال حاضر ندوشن ۳۰۰۰ نفر جمعیت دارد و تقریبا در هر کوچه‌ای یک مسجد وجود دارد که اکثر مسجدها هم تاریخی هستند و همه آنها با زیلو فرش می‌شدند. گرچه فرش‌های رنگارنگ جای آن زیلوها را در برخی مساجد گرفته‌اند اما زیر همین فرش‌ها همچنان زیلوهایی که زمانی وقف شدند و وقفنامه هم دارند، پهن هستند. ندوشن ۱۰ مسجد کوچک و هفت مسجد بزرگ دارد و بافت تاریخی آن ثبت ملی شده است.

به گفته او اولین مدرسه روستایی ایران که متعلق به سال ۱۳۰۴ است در ندوشن شکل گرفته و در حال حاضر چهار دبستان، دو مدرسه راهنمایی و دو دبیرستان پسرانه و دخترانه دارد. ندوشن یک درمانگاه کوچک هم دارد.

مساجد ندوشن دیدنی‌اند. برخی از آنها شامل یک اتاق کاهگلی می‌شوند که در نهایت جمعیتی به تعداد انگشتان دست در آن جا می‌شوند. برخی دیگر هیچ زیراندازی ندارند و با خاک فرش شده‌اند و فقط آثاری از چند تسبیح و مهر در آن دیده می‌شود.

مسجد «آمنه گل» ندوشن یکی از همان مساجد کوچک در بافت قدیم ندوشن است که فقط یک اتاق دارد و کلید آن را جلوی در آویزان کرده‌اند تا هر کسی خواست قفل مسجد را باز کند. گفته می‌شود فقط زنان از این مسجد استفاده می‌کردند و قدمت آن به قرن هشتم هجری قمری برمی‌گردد. اثری با نمای کاهگلی  و آجرفرش پشت بام و کف. اما داخل مسجد جذابیت بسیار خاصی دارد و پر از یادگاری‌نویسی‌هایی با خط خوش است که برخی از آنها در سال ۱۲۷۲ نوشته شده است. این مسجد به شماره ثبتی ۲۳۰۱ و در تاریخ ۲۶/ ۱۱/ ۷۸ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

اثر تاریخی دیگر در این مسجد یک کتیبه سنگی بوده که روی آن درباره موقوفه مسجد توضیحاتی نوشته شده بوده اما این کتیبه دزدیده شده است!

در کوچه پس‌کوچه‌های ندوشن مساجد کوچک و بزرگ بسیاری وجود دارند. برخی از مساجد مثل مسجد «آمنه گل» یک اتاق دارد، با سقفی گنبدی بدون منبر و گلدسته. برخی ترک‌های عمیق برداشته‌اند و به نظر می‌رسد درِ برخی از آنها هم مدت‌هاست که باز نشده و خاک روی همه چیز را گرفته است اما همه اینها هیچ چیز از فضای خاص این مساجد کم نمی‌کند؛ مساجدی که مدت‌ها می‌تواند خلوتگاه آدم‌ها بویژه در زمان اعتکاف باشد و موجب رونق گردشگری مذهبی شود.

اما گفته می‌شود مسجد جامع، قدیمی‌ترین مسجد ندوشن است؛ مسجدی نسبتا بزرگ مربوط به سدهٔ هشت هجری قمری که در مرکز شهر قرار گرفته است. این مسجد مناره‌ای آجری به ارتفاع ۱۹ متر دارد که در دوره صفویه به آن اضافه شده است. این مناره ۶۰ پله‌ای، نمایی آجری و گلدسته آجر لعابدار دارد. راه‌پله‌هایی تنگ و تاریک که فقط یک آدم با قد و قواره باریک می‌تواند از آن به سلامت بالا برود و از آنجا تمام شهر را ببیند. مسجد جامع هم در سال ۱۳۷۷ به شماره ۲۱۵۰ ثبت ملی شده است.

نفیس‌ترین اثر تاریخی و فرهنگی ندوشن، منبر چوبی قدیمی مسجد جامع است که از چوب سرو و کاج در سه قسمت مجزا ساخته شده و تزئینات مشبک‌کاری و منبت‌کاری دارد. این منبر شش پله دارد و روی آن سه سوره از قرآن به خط کوفی کنده شده است اما بخشی از منبر چوبی که به احتمال زیاد سرلوحه آن است در موزه مترو پولیتن آمریکا نگهداری می‌شود.

دکتر اسلامی ندوشن در کتاب «روزها» درباره مسجد جامع ندوشن نوشته است: «از خانه ما تا مسجد جامع پانزده دقیقه راه بود. چراغ بادی را برمی‌داشتیم و روانه می‌شدیم. در آن ساعت تک و توک کسانی در کوچه دیده می‌شدند؛ کسانی که آنها نیز عازم مسجد بودند یا زنانی که برای شست‌وشو به لب جوی آمده بودند. در مسجد من از مادرم جدا می‌شدم، او به قسمت زنانه می‌رفت و من به قسمت مردها که با پرده بزرگی از هم جدا می‌شدند. مسجد که به شکل مستطیل بود، دو طرفش دهانه‌هایی داشت. زیلوهای وقف‌شده کف زمین افتاده بود و مهرها در مهردان‌ها و رحل‌ها به جای خود. هر دو سه نفر در پای پیه‌سوزی زانو زده بودند و قرآن یا دعا می‌خواندند. کسانی که سواد نداشتند به همراه دیگری که کمی بلند می‌خواند، تکرار می‌کردند. همه قرآن‌ها خطی بود و به تعداد زیاد. بعضی با خط‌های بسیار درشت و بعضی از لحاظ نوع کاغذ و زیبایی خط و تذهیب‌هایی که داشت، نفیس بودند. تمام این قرآن‌ها را کسانی وقف کرده بودند که گاهی نام واقف یا نام نویسنده (اگر خود واقف نبود) در آغاز یا آخر مصحف نوشته شده بود. نور کم بود و تنها درشتی خط می‌توانست امکان خواندن را فراهم نگاه دارد. البته چشم‌ها در آن زمان به غیر از چشم‌های امروز بود چون عادت به عینک نداشت، خود را تا دوره‌های بالای عمر می‌کشاند. گذشته از این، چشم‌ها هنوز به نور زیاد نازپرورده و بدعادت نشده بود و با روشنایی مختصر خود را قانع می‌داشت. نورِ کورسوی چراغ‌ها که تک‌تک می‌افتاد همان شعاع کوچکی از زیلو را روشن می‌کرد و پیش پاها را. بوی بدن‌ها و پاها و بوی روغن چراغ، همراه با بوی غبار و ماندگی در فضا معلق بود. نور کم، ارتعاش پرتوک‌ها و سایه‌ها، چون با صداهای لرزانی که دعا و قرآن و نماز می‌خواندند، در هم می‌آمیخت، در مجموع رقت قلبی برای عبادت می‌بخشید، شما را از دنیا منفک می‌کرد و چشم‌انداز مرگ را نزدیک می‌نمود. سرانجام امام جماعت که همان سید نابینا بود می‌رسید و نماز برپا می‌گشت. پس از دعا و روضه بیرون می‌آمدیم که دیگر صبح دمیده بود. دمدمه‌های صبح بود. شاید از همان زمان و همان تجربه بود که من با صبح زود انس پیدا کردم. صبح مشرق‌زمین، خاصه در روستای کم‌درخت با دیوارهای گِلی، صبح برهنه که بر خاک می‌افتد و این دو برهنگی – خاک و صبح – در هماغوشی بی‌آلایش خود، پاکیزه‌ترین نفس‌ها را می‌زایانند.»

این نویسنده اهل ندوشن درباره خاطراتش در ماه مبارک رمضان در همین کتاب آورده است: «بعد از ظهرها برای من که روزه‌دار نبودم آسان‌تر از صبح‌ها می‌گذشت. گاهی می‌رفتم مسجد جامع که در آنجا وعظ و مسئله‌گویی بود و گوش می‌دادم. مسجد با رونق‌ترین نقطه محل بود. همه نوع مردمی می‌آمدند. با همدیگر حرف می‌زدند. درماندگی انسان از یک سو و امید به بهشت و زندگی بهتر از سوی دیگر، در پیشانی و نگاه‌ها مستور بود. یکی از اقلام موقوفه مسجد خرید خرما برای ماه رمضان بود. خرماهای درشت خوب از «شارستان» وارد می‌کردند. خادم مسجد سفره‌ای به گردن می‌بست که پر از خرما بود. پابرهنه جلوی صف نمازگزاران می‌گذشت و جلوی هر کسی یک چنگ از آن می‌گذاشت. با کسانی که روابط نزدیک‌تر داشت یا از اعتبار بیشتری برخوردار بودند، چنگ بزرگ‌تر و در مقابل دیگران فقط چندین دانه که یک دانه به دهن می‌گذاشتند و افطار می‌کردند. آنگاه به نماز ادامه می‌دادند. پس از خاتمه، سهم خود را برمی‌داشتند و خرماخوران از مسجد خارج می‌شدند. بودند کسانی که به خاطر همین چند دانه خرما به نماز جماعت حاضر شوند و بنظر می‌رسد که مَثَل «برای خدا یا برای خرما» از همین جا ناشی شده است. من که گاه بگاه همراه سیدابوالحسن می‌رفتم، نه برای گرفتن چند دانه خرما بود زیرا خودمان در خانه داشتیم بلکه برای تماشا و تنوع، هرچند خرمای مسجد به دهنم خوشمزه‌تر و شیرین‌تر می‌آمد. خادم مسجد هم که مرا می‌شناخت و به خانواده‌ام خصوصیت نشان می‌داد، پنجه پهن خود را خوب می‌گشود و یک مشت بزرگ جلوی من می‌نهاد. سید نیز به تولای من مشت بزرگی نصیب خود می‌کرد. من گاهی تشبه به نمازخوانی می‌کردم و گاهی همانگونه می‌نشستم که هنوز خود را تکلیف‌شده نمی‌دانستم. اهل ده بین سه مسجد تقسیم می‌شدند که هر یک آخوند و امام خاص خود داشت. ولی از همه معظم‌تر و مفصل‌تر مسجد جامع بود. نه تنها جمعیت بیشتر به آن روی می‌برد بلکه خود همین بنا، ثروتش، تعدد قرآن‌ها و پیه‌سوزها و رحل‌ها، اهمیت امامش، آن را شاخص‌تر نگاه می‌داشت. ما بطور طبیعی از روی تقسیم‌بندی محله جزء قلمرو مسجد جامع بودیم هرچند هم اگر نمی‌بودیم آن را به دو مسجد دیگر ترجیح می‌دادیم. شب‌های احیا مراسم «قرآن‌برسرگذاری بود». صف‌ها منظم می‌شد؛ ردیف، همه به دو زانوی ادب. ولی در آنجا نیز فرق میان توانگر و بی‌چیز بود. اعیان در صف‌های جلو قرار می‌گرفتند و عامه به ترتیب، پشت سر آنها. آنگاه خادم، قرآن‌ها را تقسیم می‌کرد، جلوی هر کسی یکی می‌نهاد. در تقسیم قرآن نیز این تفاوت مرتبه دنیوی رعایت می‌شد، بدین معنی که به «ارباب‌ها» قرآن‌های کوچک و سبک می‌دادند تا بر سرشان سنگینی نکند (حتی در میان آنها کسانی این اعیانیت را به خرج می‌دادند که قرآن بغلی ظریفی از جیب بیرون آورند) و قرآن‌های بزرگ و جسیم نصیب «رعیت‌ها» می‌گردید.»

منبع:ایسنا

تاثیر گیاه‌خواری بر گردشگری

نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که روند وگانیسم (گیاه‌خواری مطلق) به‌طور فزاینده‌ای بر گردشگری تاثیر می‌گذارد.

به نقل از نیوز، در سال‌های اخیر، سبک زندگی وگان به شدت توسعه یافته و بیشتر از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. این سبک زندگی در بسیاری از جنبه‌ها از جمله گردشگری تاثیر داشته است. به همین دلیل مفهوم گردشگری وگان شکل گرفت و محبوبیت یافت.

به تازگی، پدیدارشدن مواردی مانند «زندگی سبز»، گردشگری مسئولانه و همچنین علاقه بیشتر جامعه به گردشگری پایدار توانسته به توسعه گردشگری وگان کمک کند. به‌ویژه بعد از گذشت یک‌سال از شیوع بیماری همه‌گیر کووید-۱۹ گردشگران علاقه بیشتری به محصولات یا خدمات دوستدار محیط‌زیست از جمله گردشگری وگان پیدا کرده‌اند.

بر اساس نظرسنجی جهانی شرکت گلوبال دیتا (GlobalData) در سه ماهه سوم سال ۲۰۱۹، ۴۶ درصد از پاسخ‌دهندگان عنوان کردند: تمایل به خرید محصولاتی دارند که برای محیط‌زیست و یا حیوانات بهتر باشد. نظرسنجی اخیر این شرکت در دسامبر ۲۰۲۰ نشان داد که بیش از ۷۶ درصد از پاسخ‌دهندگان جهانی در انتخاب محصولات یا خدمات، مواردی مانند  اخلاق، سازگاری با محیط زیست و مسئولیت اجتماعی را در نظر می‌گیرند.

سبک زندگی وگان تاثیر منفی زیست‌محیطی ناشی از کشاورزی را به حداقل رسانده است، پس این سبک زندگی نقش خاصی در حفظ پایداری و سازگاری با محیط‌زیست را در نظر می‌گیرد و به این ترتیب، گردشگری وگان، بخشی از گردشگری مسئولانه است و به گردشگری پایدار نیز کمک خواهد کرد.

گردشگری وگان فراتر از صرف غذای گیاهی در طول سفر یا گزینه‌های ناهارخوری در رستوران‌های گیاهی مقصد است. همچنین بسیاری از گردشگران وگان استفاده از محصولات یا خدماتی را که تاثیر منفی روی حیوانات دارند مانند آزمایش بر روی حیوانات یا فعالیت‌های گردشگری مربوط به بهره‌برداری از حیوانات را نیز محدود می‌کنند. بنابراین، در گذشته یافتن رستوران و هتل با غذاهای گیاهی برای این گردشگران مشکل و به‌عنوان مانعی برای بازدید از یک مقصد تلقی می‌شد. با این وجود، رشد چشمگیر گردشگری وگان در طول سال‌ها انتخاب‌های گردشگران وگان را از نظر مقصد و محل اقامت بسیار غنی‌تر کرده است.

نوآوری‌های گردشگری وگان

هتل Saora ۱۸۷۵ در اسکاتلند که در سال ۲۰۱۸ به‌طور اختصاصی برای وگان ساخته شده به‌عنوان اولین هتل صددرصد وگان در انگلیس است. این هتل برای مهمانان خود علاوه بر منوی گیاه‌خواری، از تختخواب وگان (عدم استفاده از پشم و پر) و مینی بار (یخچال کوچک) وگان نیز استفاده می‌کند.

در اوایل سال ۲۰۱۹، هتل Hilton London Bankside اولین مجموعه وگان را افتتاح کرد و تجربه سفر وگان جامع را به مهمانان ارائه کرد. در این هتل همه موارد از جمله میز پذیرش، کف، کلید کارت‌ها، تختخواب، فرش، وسایل حمام، مینی‌بار و غیره از محصولات گیاهی و دوستدار گیاه‌خواران تهیه شده است.

در آلمان، رشد هتل‌های مورد علاقه گیاه‌خواران با ارائه بیش از ۵۰۰ ویژگی در جهان شاهدی بر رشد بالقوه این روند گردشگری است و به لطف توسعه برنامه‌های سفر مخصوص این گروه از گردشگران، یافتن اطلاعات مربوط به تور وگان نیز راحت‌تر شده است. Air Vegan و Veg Visits دو برنامه مفید در این زمینه هستند که تجربه سفر وگان را آسان‌تر می‌کنند. در این برنامه‌ها رتبه‌بندی فرودگاه‌های وگان‌پسند، غذاخوری‌های گیاهی و رزرو محل اقامت برای این افراد در سراسر جهان را می‌توان یافت.

با افزایش روند گردشگری وگان، تعدادی از شرکت‌های مسافرتی هستند که در تهیه تورهای گردشگران وگان تخصص دارند. علاوه بر این، بسیاری از شرکت‌های مسافرتی در سراسر جهان نیز با گسترش محصولات خود برای تامین نیازها و ترجیحات گردشگران وگان، به گردشگران وگان نزدیک می‌شوند. به گفته یوهانا بونهیل اسمیت، تحلیلگر مسافرت و جهانگردی در GlobalData سبک زندگی وگان به محبوبیت بیشتری رسیده است و دیگر به‌عنوان یک بازار طاقچه (بخش فرعی از بازار کلی) شناخته نمی‌شود. وی اظهار کرد: «ارائه خدمات به نیازهای هر مسافر در بهبودی پس از همه‌گیری بسیار حیاتی است تا اعتماد به نفس را بازیابی و رضایت را تامین کند.»

با سطح رضایت بیشتر، شانس بیشتری برای جذب مشتریان وفادار وجود دارد و با توجه به بیماری کووید- ۱۹ و آسیب‌های زیان‌آور بر درآمد شرکت‌ها، چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای ایجاد خواهد شد. با توجه به اینکه شرکت‌های مسافرتی در حال شخصی‌سازی تجربه افراد هستند، برای تایید و عمل این موضوع، گیاه‌خواری باید منطقه‌ای باشد و در بخش گردشگری نادیده گرفته نشود.

منبع:ایسنا

جمع‌آوری سنگ و گوهرهای نادر در موزه تخصصی آمتیست

موزه تخصصی سنگ و گوهر آمتیست در ابتدا با نام تجاری مجموعه سنگ و گوهر آمتیست از تیرماه سال ۱۳۸۹ فعالیت خود را با هدف ارتقای سطح علمی در حوزه زمین‌شناسی آغاز کرد. این مجموعه توانسته با تلاش مداوم در داخل کشور و ایجاد ارتباط با سایر کشورها، اقدام به جمع‌آوری نمونه‌های نادری از سنگ‌ها، گوهرها، کانی‌ها و فسیل‌های مختلف کند. در حال حاضر بیش از ۱۵۰ نوع نمونه بی‌نظیر و زیبا از کشورهای مختلف جهان در این موزه نگهداری می‌شود.
مدیریت این مجموعه به عهده مصطفی براتیان دکتری زمین‌شناسی گرایش پترولوژی است که در ادامه گفت‌وگوی ما را با او می‌خوانید.

خودتان را معرفی کرده و از ورود و علاقه‌مندی به حوزه سنگ و گوهر برای مخاطبان بگویید.

مصطفی براتیان هستم متولد خردادماه ۱۳۶۴ در شهرستان گرگان، فعالیت خود را در حوزه سنگ و گوهر از سال ۱۳۸۹ آغاز و در حال حاضر در یازدهمین سال فعالیت تخصصی سنگ، گوهر، کانی و فسیل هستم.

از کودکی در سفرهای دور و نزدیک به جمع‌آوری سنگ از اقلیم‌های مختلف علاقه‌مند بودم، علاوه بر این فعالیت در رشته کوهنوردی به شکل نیمه‌حرفه‌ای علاقه‌ام را به حوزه زمین‌شناسی افزایش داد.

در زمان تحصیل در مقطع دبیرستان رشته علوم تجربی را انتخاب کردم و مانند خیلی از ورودی‌های این رشته سودای پزشکی و فعالیت در این حوزه را در سر می‌پروراندم، اما با آغاز دانشگاه به‌ویژه در سال دوم و با شروع درس زمین‌شناسی همه‌چیز تغییر کرد. در ترم چهارم تحصیل ضمن علاقه به زمین‌شناسی با تدریس شیوای دکتر خواجه، استاد زمین‌شناسی دانشگاه آزاد اسلامی گرگان مجذوب این رشته شدم و به ادامه تحصیل در رشته زمین‌شناسی در مقطع کارشناسی ارشد مشتاق شدم، در ادامه در سال ۱۳۸۷ به دانشگاه آزاد شاهرود رشته زمین‌شناسی گرایش پترولوژی و در سال ۱۳۹۲ نیز در مقطع دکترای این رشته راه یافتم.

در دوران تحصیل در رشته زمین‌شناسی، مانند خیلی از فعالان در این حوزه علاقه‌مند به جمع‌آوری سنگ و گوهر شدم اما تصمیم به گردآوری سنگ‌هایی داشتم که علاوه بر زیبایی دارای ارزش زمین‌شناسی نیز باشند.

روند ورودم به بازار سنگ به دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد باز می‌گردد. در آن زمان با حضور در شهر مشهد برای شرکت در همایش گوهرشناسی، به بازدید نمایشگاه طلا و جواهر مشهد رفتم. بالا بودن قیمت سنگ‌های قیمتی و نیمه قیمتی این نمایشگاه موجب شد تا ایده واردات سنگ به‌صورت مستقیم از کشورهای مختلف را در سر بپرورانم.

اولین محموله‌های سنگ را در سال ۱۳۹۰ از آفریقای جنوبی و هنگ‌کنگ با هدف ایجاد نمایشگاه خانگی خریداری کردم اما با ادامه روند کار و افزایش تجربه و انگیزه در این حوزه، واردات سنگ‌های خام را از برزیل آغاز کرده و به ایجاد موزه سنگ و گوهر علاقه‌مند شدم و در نهایت با کمک خانواده توانستم مکانی برای موزه خریداری و فعالیت در این حوزه را به شکل حرفه‌ای‌تری دنبال کنم.

فعالیت موزه تخصصی سنگ و گوهر آمتیست از چه زمانی آغاز شد و چه چیزهایی در آن به نمایش درآمده است؟

فعالیت مجموعه تخصصی سنگ و گوهر آمتیست از اول تیرماه ۱۳۸۹ آغاز و در اول آبان ۱۳۹۲ موزه زمین‌شناسی گرگان رسماً افتتاح شد، در ۲۷ مرداد ماه سال ۱۳۹۵ به ثبت ملی موزه‌های خصوصی کشور رسید.

کمتر از یک سال پس از افتتاح موزه با هدف عرضه و نمایش سنگ و گوهرهای خاص ایران در کشورهای خارجی، به جمع‌آوری نمونه‌های خاص ایران روی آوردیم و سنگ‌های معمولی تا کمیاب کشور را جمع‌آوری کردیم.

در حال حاضر حدود ۱۳۰۰ قطعه نمونه‌های مختلفی از انواع سنگ، گوهر، کانی و فسیل از ۲۸ کشور مختلف دنیا در این موزه جمع‌آوری شده است.

موزه سنگ و گوهر آمتیست تنها موزه تخصصی زمین‌شناسی شمال کشور است، در مجموع حدود ۷ موزه تخصصی زمین‌شناسی در کشور وجود دارد که ۴ موزه دولتی و ۳ موزه خصوصی است و بزرگ‌ترین موزه خصوصی فعال موزه آمتیست استان گلستان است.

فعالیت موزه تخصصی آمتیست تنها در حوزه مجموعه‌داری و نمایش سنگ و گوهر است و یا در حوزه صنایع‌دستی نیز فعالیت می‌کنید؟

این مجموعه به‌صورت موازی حوزه اقتصادی،فعالیت علمی و موزه‌ای را در دستور کار قرار داده است. مجموعه تخصصی سنگ و گوهر آمتیست برند تجاری و موزه زمین‌شناسی گرگان برند علمی این مجموعه است که موازات یکدیگر کار اقتصادی و فعالیت علمی را به‌پیش می‌برند.

علاوه بر نمایش سنگ، گوهر، کانی و فسیل کشورهای مختلف، در کارگاه گوهر تراشی این مجموعه مصنوعات سنگی و جواهرات مختلف تولید می‌کنیم. در حال حاضر رویکرد اصلی مجموعه را به سمت گسترش و رونق صنایع‌دستی و هنر این مرزوبوم سوق داده‌ایم به همین دلیل تلفیق سنگ با هنرهای مختلف را نظیر مس، چوب، چرم و ابریشم در دستور کار داریم تا علاوه بر فعالیت موزه‌داری، صنایع‌دستی خلاق و زیبایی را به علاقه‌مندان عرضه کنیم.

موزه و فعالیت‌های آن در چه بخش‌هایی تقسیم‌بندی می‌شود؟

موزه زمین‌شناسی استان گلستان شامل بخش‌های معرفی کانی‌های گوهری، سنگ‌ها، فسیل‌ها، کتابخانه، مدیریت و بخش مرمت است و در قسمت اقتصادی مجموعه نیز فروشگاه محصولات صنایع‌دستی، بخش تولید دست سازه‌های سنگی از جمله نگین‌ها، بخش ساخت زیورآلات، گوهرهای رزینی و چرم و چوب نیز به مجموعه اضافه ‌شده است.

نمونه‌هایی که در موزه به نمایش درآمده شامل جواهرات، سنگ، کانی و فسیل است و از کشورهای آسیایی نظیر افغانستان، پاکستان، هندوستان، قاره استرالیا و اقیانوسیه، آمریکای لاتین و جنوبی نظیر کشورهای برزیل، آرژانتین، چک‌اسلواکی و قاره آفریقا از جمله ماداگاسکار، آفریقای جنوبی و کنگو جمع‌آوری‌ شده است.

در شکل‌گیری موزه با چه چالش‌هایی روبرو بودید که اکنون می‌تواند تجربه‌ای برای سایرین باشد؟

یکی از دغدغه‌های اصلی که برای ورود به حوزه موزه‌داری داشتیم دریافت مجوز بود که امیدوارم برای اقداماتی که به حوزه‌های میراث‌فرهنگی که حافظ هویت جامعه هستند دریافت مجوز و پروسه اداری تسریع شود تا علاقه‌مندان ورود به این حوزه را دلسرد نکند.

آیا در موزه تخصصی سنگ و گوهر آمتیست فعالیت‌های آموزشی نیز دارید؟

بله، برگزاری کلاس‌های آموزشی عمومی در دستور کار موزه قرار دارد. این مجموعه با تکیه ‌بر تکنولوژی، علم و تجربه اقدام به برگزاری دوره‌های آموزشی گوهرتراشی و گوهرشناسی کرده است که هرکدام از این دوره‌ها به‌صورت تئوری و عملی برگزار می‌شود. فارغ‌التحصیلان پس از گذراندن یک دوره کامل تخصصی موفق به شناسایی تراش سنگ‌ها و کانی‌های قیمتی و نیمه قیمتی خواهند شد و در پایان با اخذ مدارک مربوطه می‌توانند وارد بازار کار شده و موجبات تحقق اقتصاد مقاومتی و خودکفایی بازار داخلی را فراهم آورند.

با شیوع کرونا ویروس آموزش‌هایی به شکل خصوصی برای افراد با همان تعرفه کلاس‌های عمومی برگزار می‌کنیم و علاوه بر آن امکان برگزاری دوره‌های آموزشی برای ارگان‌های مختلف نیز وجود دارد.

نقش سنگ را به‌ خصوص از منظر اقتصادی و اشتغال چگونه ارزیابی می‌کنید.

ارزش یک سنگ خام بعد از فرآوری چند ۱۰ برابر افزایش می‌‎یابد، ایران جزو ۱۰ کشور دنیا از لحاظ وجود معادن، سنگ‎‌های قیمتی و نیمه قیمتی است اما سهم ناچیزی در این زمینه در بازار جهانی را به خود اختصاص داده است که عدم توفیق در این حوزه صرفاً به بحث تحریم مربوط نیست.

کشور تایلند به‌رغم عدم برخورداری از منابع سنگ‌های قیمتی و نیمه قیمتی، با واردات سنگ‌های خام از سایر کشورها و صرفاً در حوزه فرآوری این منابع، چندین برابر فروش نفت ایران ارزآوری دارد.

در حوزه سنگ‌های قیمتی و نیمه قیمتی راه‌های نرفته بسیار است و با حمایت مسئولان و بانک مرکزی می‌توان اشتغال بسیار بالایی را برای جوانان ایجاد و کشور را به لحاظ اقتصادی تقویت کرد.

آیا حوزه سنگ و گوهر ظرفیت‌های صادراتی برای کشور دارد و آیا شما به این حوزه ورود کرده‌اید؟

صادرات را آغاز کردیم اما با شیوع کرونا تا حدودی متوقف‌شده است، با فروکش کردن بیماری کرونا قصد داریم دفاتری در عراق و ازبکستان برای عرضه محصولات در حوزه سنگ و گوهر ایجاد کنیم.

با وجود اینکه سنگ از قدیم‌الایام در زندگی انسان حضور دارد اما جزو اقلام زینتی محسوب می‌شود و فروش آن تحت تأثیر شرایط اقتصادی است. صادرات چمدانی بخش زیادی از صادرات حوزه سنگ را تشکیل می‌دهد که می‌تواند درآمدزایی خوبی برای علاقه‌مندان به این حوزه داشته باشد.

بهترین کشورها به لحاظ صادرات محصولات گوهرسنگ، کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و همچنین کشورهای حوزه cis  مانند روسیه و قزاقستان است. استان گلستان به دلیل برخورداری از مرز مشترک با ترکمنستان می‌تواند ارتباط خوبی را با کشورهای cis و اوراسیا برقرار کند و نقش پررنگی برای واردات سنگ‌های خام و فرآوری آن در استان و کشور داشته باشد.

کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس به دلیل قرابت فرهنگی و مذهبی  با کشور ما می‌تواند بازار خوبی برای سنگ‌های قیمتی و نیم قیمتی ایران باشد.

و حرف پایانی…

موزه می‌تواند یکی از پتانسیل‌های گردشگری هر کشوری باشد. در بسیاری از شهرهای دنیا، موزه‌ها سنبل و نماد شهرهاست و امیدواریم با افزایش حمایت‌ها از این حوزه موزه‌داری در کشور نیز پیشرفت‌هایی که لایق و شایسته آن است را تجربه کند.

بزرگ‌ترین دغدغه‌ام شناساندن علم زمین‌شناسی به مردم است و این حوزه را با تمام پتانسیل‌هایی که دارد نتوانسته‌ایم به‌ خوبی معرفی کنیم که امیدوارم مجموعه آمتیست با فعالیت بیشتر بتواند در این معرفی نقش خود را به‌خوبی ایفا کند.

منبع:میراث آریا

کرونا و لزوم بازنگری در ماهیت و ساختار گردشگری

خسارت ناشی از ویروس کرونا و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این بختک بد، نقش بسیار مهم در زمین‌گیر کردن تأسیسات گردشگری از یک‌سو و به‌هم‌ریختگی ساختار اجتماعی در برخی از نقاط جهان و ایران داشته و اثرات رنج‌آور آن شاید تا چندین سال بر گرده صنعت گردشگری سنگینی کند، به تعبیری این لطمات به‌ مانند رنج‌های جنگ‌های جهانی باعث شکل‌گیری موضوعات مرتبط باکم اثر کردن موضوعات مشابه در آینده خواهد بود.

بی‌شک مازندران به‌عنوان استان مقصد در گردشگری داخلی نیز تابع همین تأثیرات و آثار مخرب ناشی از بختک ویروس کرونا بوده و صنعت گردشگری این استان در ۶۰ سال اخیر کمتر شاهد چنین ناملایماتی بوده است، گردشگری سنتی این استان در یک سال اخیر شاهد لطمات جبران‌ناپذیری شده و بر همین اصل و عدم پیش‌بینی قاطع در اوضاع آینده گردشگری لازم است تا تدبیر درست، برای روبرو شدن با چنین مشکلات پیش‌بینی شود.

ازاین‌رو با توجه به ویژگی‌های چندوجهی استان در بخش طبیعت‌گردی، گردشگری تاریخی – فرهنگی، ظرفیت‌های کشاورزی، شیلات و همچنین ورزش، باید تدبیر درست اندیشید و استان فرهنگی مازندران را با قلمرو تمدنی‌اش به یک پایگاه امن و دژ تسخیرناپذیر در آینده صنعت گردشگری تبدیل کرد.

با توجه به این وضعیت، رویداد بین‌المللی ساری پایتخت گردشگری که برای نخستین بار در سال ۲۰۲۲ در مازندران برگزار می‌شود، می‌تواند فصل الخطاب برنامه‌ریزی دانایی محور در توسعه استان باشد و برای این امر لزوم برنامه‌ریزی دقیق با نگاه بین‌المللی می‌طلبد که امید است با همکاری همه دستگاه‌ها این مسیر که قطعاً توسعه استان را در پی خواهد داشت به سرانجام مطلوبی برسد.

منبع:میراث آریا

صنایع‌دستی و هنرهای بومی، جلوه‌ای از فرهنگ دیرینه سرزمین هزاره‌ها

در حدود ۸ هزار سال قبل که به عصر نوسنگی معروف است، مردمی در منطقه وسیعی در آسیای جنوب غربی زندگی می‌کردند که برای نخستین بار در گروه‌های کوچک جمع آمده، در یک مکان ساکن شدند و اولین دهکده‌ها را به وجود آوردند.

آثار به‌دست‌آمده از دوران پارینه‌سنگی، میان‌سنگی و پار نوسنگی، گواه بر فعالیت انسان در ساخت ابزار و وسایل سنگی چون تیغه است. ابزارهای دندانه‌دار و به شکل‌های مختلف هندسی در مکان‌هایی مانند بیستون و غارهای هوتو و کمربند به‌دست‌آمده گواه این ادعاست.

انسان دوران نوسنگی با الهام از همان شکل‌های طبیعی و با آمیختن آب‌وخاک، اولین ظرف‌های سفالی را ساخت و ناخواسته پا به عرصه‌ای گذاشت که بعدها ابتکار و اقدام او در ساخت وسایل زندگی، صنایع‌دستی نام گرفت.

 صنایع‌دستی در واقع محصولات و هنرهایی هستند که از مواد اولیه بومی هر منطقه و به کمک دست یـا ابزارهای دستی ساخته می‌شوند. ایران با تمدن چند هزارساله‌ خود با این صنعت بیگانه نیست. صنایع‌دستی همچون میراثی ارزشمند از نسل‌های پیشین به بشر امروزی رسیده است. شاید زمانی تصور این هم نمی‌رفت که آثار مردان و زنان سخت‌کوش در جای‌جای جهان که یا به‌ضرورت نیاز زندگی و یا برحسب ذوق هنری ساخته و تولید می‌شد، مورد توجه قرار گیرد و به یک صنعت تبدیل شود.

سرزمین هزاره مرودشت با دارا بودن بافت محلی و بومی غنی خود چه از نظر جاذبه‌های طبیعی، تاریخی و فرهنگی و چه از نظر برخورداری از هنر هنرمندانی که خلق آثار آنان از چند هزار سال پیش تاکنون مورد توجه بوده و مصداق بارز آن را می‌توان در سفال‌های منقوش و منحصربه‌فرد منطقه بانام سـفال تل باکون و هنر معماری سنگی تخت جمشید که تنها آلبوم سنگی جهان است، به چشم دید، همواره زبانزد جهانیان بوده است. سرزمین پرافتخار مرودشت با دارا بودن پنج بخش، دومین شهر پرجمعیت استان فارس و با قدمتی چند هزارساله، در حوزه صنایع‌دستی همیشه حرفی برای گفتن داشته است.

هر چند ساخت صنایع‌دستی از گذشته‌های دور در این سرزمین وجود داشته و مردم منطقه‌ برحسب مقتضیات مکان و زمان و نیازهای جامعه آن روز مبادرت بــه خلق آثاری می‌کردند که برای بشر امروزی شگفت‌آور است، اما در سال‌های اخیر این تلفیق هنر و صنعت که روزگاری برحسب ضرورت اجتناب‌ناپذیر دوران خود شکل می‌گرفت، توانسته است با رویکردی چندوجهی نظر علاقه‌مندان به هنرهای سنتی را جلب کند. اگر از زمان شکل‌گیری و دوران اولین پیدایش نشانه‌های زندگی بشری در این منطقه بگذریم (که البته آن نیز در جای خود و در حوزه هنرهای بومی منطقه بسی سخن‌ها و رازها برای گفتن و نوشتن دارد) و پا فراتر نهاده و توقفی در زمان هخامنشیان که به اذعان بسیاری اوج درآمیختگی هنر و صنعت ایران بوده است، داشته باشیم، هنر دیرین منطقه مرودشت و پویایی و تلفیق هنر سنتی و صنعتی منطقه ملموس‌تر به نظر می‌رسد.

اشیای زینتی و صنایع‌دستی به دست آمده از اکتشاف‌های باستان‌شناسان که در موزه باستان تخت جمشید وجود دارد، گواه این ادعاست که سرزمین هزاره‌ها مرودشت مهد عرضه و ارائه تلفیق هنر و صنعت است.

گل‌میخ مفرغی و میخ سر طلا وابسته به تزیینات معماری، اشـیای تزیینی سنگی به نام چشم‌های مصنوعی به‌کار رفته در تزیین مجسمه‌های سنگی، جوغن و یا همان هاون سنگی که از سنگ کوه تراشیده شده و برای آسیاب کردن و کوبیدن مورد استفاده قرار می‌گرفته، عطر دان از جنس سنگ مرمر سفید با تراش خاص و دورانی، دستبند و گردن بندهای سنگی و موارد بی‌شماری ازاین‌دست که در موزه تخت جمشید به نمایش گذاشته‌ شده، خاطر هر بیننده‌ای را مفتخر به داشتن پیشینه‌ای ارزشمند با صنعت هنری پیشرفته در آن زمان می‌کند.

پرواضح است اگر به‌یقین تمام این اکتشافات را محصول دست مردم این منطقه قلمداد نکنیم و با اذعان به این امر بدیهی که در زمان هخامنشیان هنر و صنعت به‌جای مانده در منطقه مرودشت و به‌ویژه تخت جمشید وامدار مهارت و هنر هنرمندان از اقصی نقاط قلمرو حکومتی هخامنشیان بوده است، این امر باز هم، سرزمین تاریخی مرودشت و بومیان هنرمند این خطه را از تلقی مهد تمدن و بستری غنی برای عرضه و ارائه تلفیق و هنر، جدا نخواهد کرد.

نگاهی به صنایع‌دستی مرودشت از گذشته تاکنون

صنایع‌دستی که در ابتدا و نه با این نام، که برای رفع احتیاجات روزمره بومیان سرزمین مرودشت، مانند سایر جوامع بشری در گذشته‌های وجود آمده بود، به‌ تدریج رشد و تکامل پیدا کرد و امروزه همان صنایع‌دستی در جای‌جای مناطق آبادی‌نشین سرزمین مرودشت، نشان‌دهنده پیشینه فرهنگ نشان و هنر آن منطقه است.

دست بافته‌های سنتی داری و غیر داری

 بافته‌های داری و غیر داری یــا زیراندازها که بــه دلیل کاربردی بودن این محصولات در کنار هنری بودن آن، توجه غالب مردم دنیا را به خود جلب کرده است، تنوع و قدمتی قرین قدمت سرزمین هزاره‌ها مرودشت را دارد. تولید دست بافته‌ها، به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین صنایع‌دستی خطه مرودشت، در اکثر نقاط جغرافیای عشایری، روستایی و حتی شهری مرودشت از قدیم تاکنون رواج داشته است. تنوع این محصولات که عموماً به‌عنوان کف‌پوش استفاده می‌شده‌اند، تقریباً با تنوع فرهنگ این منطقه برابر است. قالی‌بافی، گلیم‌بافی، اُیی بافی، دولایه بافی، شیششه‌ درمه بافی، سیاه‌چادر بافی، زیلوبافی و نمدمالی سنتی در این بخش از صنایع‌دستی مرودشت قرار می‌گیرند.

گیوه‌بافی

پای‌افزار گیوه که خنک، سبک و قابل شستشو است و به دلیل ویژگی‌هایی که مطرح شد در میان روستاییان و کشاورزان، از گذشته تا امروز مورد استفاده قرار می‌گیرد هم چنان در برخی از مناطق مرودشت از جمله روستای کندازی و دشتک رواج دارد.

بافتنی‌های چوبی

سبد نوع دیگری از بافتنی‌های چوبی منطقه مرودشت به‌ویژه درگذشته بوده که با استفاده از شاخه‌های ریز درختان محلی از جمله انار و یا بادام‌کوهی ساخته و معمولاً استفاده‌ می‌شود، از جمله جای نان، جای لباس شسته، جای غلات و میوه، ساخت این سبدها با مصالح و مواد ارزان در منطقه بدون استفاده از دستگاه‌ها انجام می‌شده و بسیار اهمیت داشته است.

 متأسفانه امروزه به دلیل تغییرات اقلیمی و پوشش گیاهی مورد نیاز این هنر، از تولید سبدها کاسته شده است و تنها در بخشی از مرودشت بومیان منطقه، هرچند به‌طور محدود، به این کار مشغول هستند. تراش سنگ‌های قیمتی و نیمه قیمتی، سفالگری، سنگ‌تراشی و حجاری سنگ و صنایع‌دستی چوبی از دیگر رشته‌های غالب و مورد اقبال هنرمندان امروزی خطه مرودشت به شمار می‌رود.

منبع:میراث آریا

رقص بادبادک‌ها در نسیم

دوربین به دست دارند و ژست می‌گیرند.در مهمانی رنگ‌ها لحظه‌ها را جاودانه می‌کنند و در هیاهوی این شهر شلوغ برای اندکی هم که شده شادی و خنده را مهمان دل‌های خود می‌کنند.  در کوچه نسیم، کمی بالاتر از میدان ونک در خیابان ولی‌عصر(عج) تا همین شب سال نو خبری از رهگذران نبود که با اشتیاق به تماشای بادبادک‌ها بیایند. اما حالا درست از وقتی بادبادک‌های رنگین بر سر کوچه سایه انداخته‌اند، همین کوچه ۴ متری برای خودش یک پا پاتوق گردشگری شده‌است. به گفته «مهدی هوشیار» معاون خدمات شهری و محیط‌زیست شهردار منطقه۳ کوچه بادبادک‌ها می‌کوشد تا با همنشینی رنگ و نور، شادی را به رهگذران هدیه کند. در این گزارش به مراحل اجرایی و تأثیر مثبت این کوچه رنگارنگ از نگاه شهروندان می‌پردازیم.

شعاع نور خورشید و تلألو آفتاب بهاری با عبور از بادبادک‌هایی که در نسیم بهاری بازیگوشی می‌کنند روی زمین پخش می‌شود و هزار رنگ می‌گیرد. اینجا کوچه نسیم در محله کاووسیه منطقه ۳ است. کوچه‌ای نه چندان عریض و طویل که تا یک ماه پیش یکی از همان کوچه‌های خاکستری شهر بود که تا چشم کار می‌کرد، دیوار سیمانی داشت و چند کولر آبی و گازی که منظره دیوار بتنی را نازیباتر می‌کرد. در آستانه سال نو قرار شد دستی به سر و روی این کوچه کشیده و طرحی نو در انداخته شود. طرحی ساده اما خلاقانه که حالا عکس‌هایش در فضای مجازی پر شده و از سوی گروه‌های تهرانگردی معرفی می‌شود و مخاطب را به گذراندن ساعاتی آرام و خاطره‌انگیز دعوت می‌کند.

  • در همسایگی بلندترین خیابان خاورمیانه

ماجرای انتخاب کوچه نسیم از میان صدها کوچه منطقه به همسایگی‌اش با بلندترین خیابان خاورمیانه برمی‌گردد. «محمدغفاری» شهردار ناحیه ۶ منطقه ۳ می‌گوید: «بعد از اینکه خیابان ولی‌عصر(عج) ثبت جهانی شد، پیمایش ما برای انتخاب یک کوچه در مجاورت این خیابان و ایجاد طرح جدید در آن آغاز شد. خیابان ولی‌عصر(عج) به دلیل طولانی بودنش ۴ منطقه یک، ۳، ۶ و ۱۱ را دربرمی‌گیرد. در منطقه ۳ کوچه نسیم که کمی بالاتر از میدان ونک قرار دارد برای این هدف انتخاب شد.»
کوچه نسیم با طول و عرض ۳۳ در ۴ متر برای طرح زیباسازی انتخاب شد و عملیات اجرایی آن در آخرین روزهای سال پیش شروع شد و تا نخستین روز سال نو ادامه داشت. غفاری ادامه می‌دهد: «کوچه نسیم تا قبل از این طرح آلودگی بصری زیادی داشت. از جمله اینکه محل تجمع کارتن‌خواب‌ها و دستفروشان بود. پیمانکاران بازیافت گونی‌های خود را در این کوچه دپو می‌کردند و در مجموع چهره شایسته‌ای نداشت. یک دیوار کوچه به یک شرکت محدود می‌شد و دیوار دیگر به یک کافی‌شاپ.» نگاهی به عکس‌های قبل و بعد کوچه نسیم نشان می‌دهد که کوچه به معنای واقعی احیا شده‌است.

  • نخستین کوچه بادبادکی پایتخت

اگر اهل تهرانگردی باشید حتماً کوچه‌هایی را دیده‌اید که با چتر تزیین شده‌اند. یا حداقل عکس این کوچه‌ چتری‌ها را که در فضای مجازی دوستانتان به اشتراک گذاشته‌اند لایک کرده‌اید. شهردار ناحیه ۶ منطقه ۳ درباره انتخاب بادبادک به جای چتر می‌گوید: «پیش از این در کوچه تمدن در منطقه ۱۲، طراحی و زیباسازی کوچه با چتر انجام شده‌بود. از آنجا که فصل بهار، فصل بادبادک‌هاست، زیباسازی این کوچه با بادبادک انجام شد. جنس آن در برابر باران هم مقاوم است.» با جمع شدن زواید بصری از جمله کولرها و رنگ‌آمیزی کف کوچه نسیم، بادبادک‌ها به کوچه آمدند و حالا کوچه نسیم به کوچه بادبادک‌ها معروف شده‌است.

غفاری درباره تعداد بازدیدکننده در همین مدت یک ماهه می‌گوید: «این کوچه کمی پایین‌تر از بیمارستان‌های محب‌ مهر و شهید هاشمی‌نژاد است. مراجعه‌کنندگان به این دو مرکز درمانی از جمله بازدیدکنندگان این کوچه هستند که قدم زدن در این کوچه را باعث بهتر شدن حال روحی خود عنوان کرده‌اند.» کوچه نسیم را می‌شود جزو پاتوق‌های محله‌های منطقه دسته‌بندی کرد. طرحی که به گفته شهردار ناحیه ۶ در نقاط دیگر ناحیه اجرا خواهد شد: «با توجه به شرایط و زیرساخت شهری، فضا و فرصت کارهای سخت‌افزاری اندک است و در فضاهای کوچک باید رنگ و شادی را به شهر بازگردانیم.» در این کوچه ۵۶۰ بادبادک نصب شده‌است.

  • شهر جذاب و پویا شهروندانی شاد

معاون خدمات شهری و محیط‌زیست شهردار منطقه۳ طراحی و زیباسازی کوچه نسیم را ایجاد محیطی شاد و مفرح برای بازدید شهروندان می‌داند و می‌گوید: «شهروندان از نخستین روز سال نو با قدم زدن در این کوچه توانستند کمی حال و هوای خود را در این روزهای کرونایی تغییر دهند.» «مهدی هوشیار» ادامه می‌دهد: «شهر جذاب و بانشاط، شهروندان با انرژی مثبت، خلاق و بانشاط خواهد داشت. اقداماتی مانند زیباسازی کوچه نسیم هر چند در ابعاد و مقیاس کوچکی است اما برای شاد زیستن شهروندان بسیار مهم است. به همین دلیل باید به معماری منظر و مبلمان شهر، توجه ویژه‌ای داشته باشیم.»

  • کارهای خلاقانه به بودجه کلان نیاز ندارد

برای افرادی که از میدان ونک پیاده به سمت شمال می‌روند، بادبادک‌های رنگی این‌قدر گیرا و جذاب است که پا سست کنند و مسیرشان را به داخل کوچه تغییر دهند. «علی جمزاد» شورایار محله کاووسیه می‌گوید: «در دورانی که مشکلات ریز و درشت بر سرمان ریخته و برای از بین رفتن بیماری کرونا لحظه‌شماری می‌کنیم، همین شادی‌های کوچک بهترین راه است. از روز اول عید افراد بسیاری را دیدم که دوربین به دست به کوچه رفت‌وآمد کردند و خوشحال بودند. انگار همین کوچه خودش یک محل گردشگری شده باشد و استقبال خوبی از جانب شهروندان شد.

افرادی که اهل محل هم نبودند اما شنیده بودند که اینجا کوچه بادبادک‌هاست و آمده بودند تا عکسی بگیرند و حال خوبی داشته باشند.» جمزاد از لزوم بیشتر شدن این اماکن در محله می‌گوید و دلیل آن را شب‌مردگی می‌داند: «در محله ما بخش زیادی از اداره‌ها و اماکن تجاری قرار دارد. به همین دلیل با پدیده شب‌مردگی روبه‌رو هستیم.

اما چنین طرح‌هایی این‌قدر جذاب است که حتی شب‌ها هم شهروندان را به محله می‌کشد و شور و نشاطی برپا می‌شود. درست مثل خیابان ۳۰ تیر در منطقه ۱۲ که تا قبل از کرونا توانست شب‌مردگی محله بازار را از بین ببرد. در نزدیکی بوستان آب و آتش در منطقه ما کوچه‌ای هست به نام کوچه بیدار که می‌تواند مثل خیابان ۳۰ تیر باشد.» جمزاد نیز از مراجعان به بیمارستان‌های منطقه می‌گوید: «مراجعانی که از شهرستان می‌آیند یا بیمار بستری شده در بیمارستان دارند، با حضور در این اماکن بانشاط شهری حال بهتری پیدا می‌کنند. از آنجا که در منطقه ما ۹ بیمارستان هست، وجود این پاتوق‌ها ضرورت دارد. کارهایی از این دست به خلاقیت نیاز دارد نه بودجه کلان.»

منبع:همشهری