مکتب‌خانه، شیوه سنتی آموزش در سمنان دوره قاجار

در برخی مواقع ساختمان‌های اختصاصی به این منظور ساخته می‌شد. در این صورت چند ملا و هر کدام  در حجره خاص خود تدریس می‌کرد. در اولین روز ورود کودک به مکتب‌خانه، پدر یا مادر، مقداری شیرینی برای ملای مکتبی می‌بردند. مکتب‌خانه‌ها در اوایل دوره پهلوی اول نیز با پابرجا بودند. مکتب‌خانه‌ها نه شرایط بهداشتی درستی داشتند و نه  برنامه تحصیلی یکسان.

مکتب‌دار بنا بر دانش خود به کودکان خواندن سوره‌های کوتاه قرآن، اخلاقیات، شرعیات، الفبا و کتاب‌های گوناگون از قبل امیر ارسلان نامدار می‌آموخت. اکثر بچه‌ها از هشت، نه سالگی به مکتب می‌رفتند. مدت تحصیل در مکتب‌خانه حداکثر چهار سال بود، در سال چهارم کودک می‌توانست کتاب امیر ارسلان را بخواند. ملای مکتب، برای دختران، زن بود که او که به او «ملاباجی» گفته می‌شد. ملای مکتب برای پسران مرد بود که به او «اَملا» گفته می‌شد. در مکتب‌خانه بچه‌ها روی زیلو می‌نشستند ولی فرزندان اعیان و متمولین روی نمدی که با خودشان می‌آورند می‌نشستند. کودک می‌بایست ناهار خود را به همراه می‌آورد. در زمستان هر کدام یک منقل گِلی و یک کیسه کرباسی محتوای زغال با خود می‌آوردند تا خود را گرم کنند. بعد از آموزش الفبا، نوبت آموزش حروف ابجد بود. هر یک از حروف ابجد نماینده عددی است. درس ریاضی و آموزش اجزای ریال، اوزان مثل «یک من» که خود شامل «من تمام» و «من ری» و «من تبریز» یا سیر یک مثقال نیز آموزش داده می‌شد.

شهریه که «حق الحجره» هم گفته می‌شد، برای بچه‌های کوچک ماهی دو قران و برای بچه‌های بزرگ ماهی سه قران بود. هر سوره‌ای از قرآن را که بچه یاد می‌گرفت، پدر یا مادر کودک برای ملا یا ملاباجی انعام می‌بردند. ملای مکتب به کودک می‌گفت که آن سوره را برای بی‌بی، عمه، خاله و… بخواند. آنان نیز در حد وسع خود هدیه‌ای مثل چارقد، پارچه، جوراب، شیرینی و پول برای ملاباجی و کلاه، جوراب پشمی، دستکش و پیراهن برای ملای مکتب می‌بردند. در مراحل اولیه مکتب‌خانه که بچه‌ها کوچک بودند، پسرها و دخترها باهم درس می‌خواندند. پسرها جلو و دخترها عقب می‌نشستند. وقتی اَملا وارد جلسه درس می‌شد روی تشکچه خود می‌نشست و ترکه‌ای هم به دست می‌گرفت. اول صبح شنبه تمام بچه‌ها باید ازنظر نظافت و بهداشت مورد بازدید قرار می‌گرفتند. بچه‌ها یکی یکی می‌آمدند و خودشان را به اَملا معرفی می‌کردند و اَملا می‌دید که موی سرشان را کوتاه کرده‌اند، ناخن انگشت‌های دست و پا را گرفته‌اند، لباسشان را تمیز کرده‌اند، اگر هر کدام از این کارها را انجام نداده بودند به جرم تمرد، برای هرکدام یک چوب به کف دست آن‌ها می‌زد. تنبیه اَملا گاهی به قدری شدید بود که کودک را از آمدن به مکتب‌خانه فراری می‌داد.

 مبصر یا خلیفه

در مکتب‌خانه شاگردی که بهتر درس می‌خواند و صدایش برای قرائت قرآن خوب بود، خلیفه یا مبصر می‌شد. خلیفه کارش حضور غیاب بچه‌ها بود. همچنان گزارش شلوغ‌کاری بچه‌ها. گاهی نیز با نظر ملا به بچه‌های تازه وارد درس می‌داد.

فلک کردن

 ملا یک روز درس می‌داد و یک روز بعد درس داده شده را پس می‌گرفت. اگر بچه‌ای درسش را یاد  نگرفته بود، او را با همان چوب تنبیه می‌کرد ولی اگر کودک چندین بار از درس خواندن طفره می‌رفت او را فلک می‌کرد. البته از فلک بیشتر برای رعب و وحشت استفاده می‌شد.

لوح حلبی

 در مکتب‌خانه از کاغذ خبری نبود، بچه‌ها مشق خود را روی لوح حلبی می‌نوشتند. در سمنان در ساله‌ای ۱۳۰۴ -۱۳۰۳ لوح از تکه‌ای، حلب یا آهن سفید بود که با مرکب بر روی آن می‌نوشتند. ملا پس از دیدن، روی آن را با صابون قرمز خط می‌کشید و سپس بچه‌ها لوح را لب حوض برده و آن را می‌شستند و دوباره استفاده می‌کردند.

خوشحالی روز تعطیلی مکتب

روز جمعه مکتب تعطیل بود، به همین جهت بعضی بچه‌ها از روز چهارشنبه فکر جمعه بوده و خوشحالی می‌کردند و در غیاب ملا هم‌نوا و یکنواخت می‌خواندند: چهارشنبه روز فکر است، پنجشنبه روز ذکر است،جمعه روز بازی، شنبه شوم ناراضی.

 کودکان بعد از گذراندن درس کلاس چهارم

دخترها در خانه و در امور خانه‌داری به مادران خود کمک می‌کردند و پسرها روانه بازار کار می‌شدند.

زنان مکتب‌دار سمنان

مولود درویشیان

مولود درویشیان از ملاباجی‌های منطقه ناسار بود که منزل نسبتاً بزرگی در کهنه دژ و جنب حمام قلی داشت که شامل چند بهار خواب می‌شد. در ضمن شاخه‌های انگوری که در حیاط کاشته شده بود، برای بچه‌ها زیبا و دلنشین بود.

ملاباجی خانه‌زر

ملاباجی خانه زر، زنی بسیار سخت‌گیر و بداخلاق بود. منزلش در نزدیکی تکیه ملاقزوینی و مکتب او قسمتی از پشت‌بام خانه‌اش بود. نامبرده با کوچک‌ترین خطای بچه‌ها، آن‌ها را فلک می‌کرد یا اینکه در اتاقک کثیف کوچکی که جای مرغ و خروس بود زندانی می‌کرد.

سیده زبیده بیگم میرترابی

 منزل سیده زبیده بیگم میرترابی در تکیه ملاقزوینی بود و تنها زندگی می‌کرد. اکثر اهالی محل به منزل نامبرده رفت و آمد داشتند. او در عنفوان جوانی موقع رفتن به زیارت امامزاده اشرف سمنان، در چاهی سقوط کرده و قطع نخاع شده بود و تا آخر عمر زمین‌گیر بود. با وجود این هرگز از آموزش مبانی دینی به بچه‌ها دست نکشید. در حال حاضر هر یک از شاگردان او اعم زن و مرد در سنین بالا به سر می‌برند و پست‌های مهمی دارند.

 سایر ملاباجی‌ها

دیگر زنان ملاباجی عبارت بودند از: ملا فاطمه رجبی، ملاباجی میرحسینی، ملاباجی آلبویه.

مردان مکتب‌دار

ملا امان‌الله رهبر

ملا امان‌الله رهبر، معروف به ملا امان در سال‌هایی که هنوز آموزش و پرورش به شکل امروزی وجود نداشت، در یکی از اتاق‌های خانه مسکونی خود که در محله کهنه دژ پایین، کوچه آلبویه و در انتهای یک دالان قرار داشت، به شاگردان خود درس خواندن و نوشتن می‌آموخت. تا اینکه وزارت فرهنگ شکل گرفت و او برای تدریس به دانش‌آموزان استخدام شد و ۱۲ سال در این سمت خدمت کرد.

 ملاحسن سمنانی

ملاحسن سمنانی مکتب‌دار و مدرس معروف سمنان در یک قرن پیش می‌زیسته و بسیاری از بزرگان در حوزه درسی او به کسب فیض پرداختند. ملا حسن سمنانی طبع شعر نیز داشته و مدایحی نیز سروده است.

ملا علی‌رضا شیوایی

ملا علی‌رضا شیوایی در تعلیم و تربیت سه نسل گذشته سمنان سهم به سزایی داشته است. برخی از بزرگان علم و ادب سمنان در مکتب‌خانه او واقع در ضلع جنوبی مسجد سلطانی درس خوانده و تربیت شدند و از معارف قرآنی و دینی او بهره بردند. او در عنفوان جوانی، محضر حاج ملاعلی حکیم الهی سمنانی را درک کرده و به اندازه وسع و طاقت علمی خود، بهره‌ها برده است. همچنین در جلسات درس و بحث علمای سمنان مخصوصاً مرحوم حاج عبدالعلی حکیم الهی،آیت‌الله حائری مازندرانی، آیت‌الله فیض سرخه‌ای شرکت می‌کرد.

حاجی شیخ فضل‌الله محقق

حاجی شیخ فضل‌الله محقق در میانه بازار بالای سمنان، در یک مسجد کوچک که هنوز وجود دارد در بعد از ظهرها به آموزش صرف و نحو زبان عربی و قرائت صحیح قرآن مشغول بود. او انسانی خوش‌ذوق و شوخ‌طبع بود و به همین جهت مکتبش پر رونق بود.

ملا عبدالعلی رهبر

ملا عبدالعلی رهبر علاوه بر مکتب‌داری در ایام محرم در مسجد سلطانی تعزیه می‌خواند و با اسب دور حوض می‌چرخید و جولان می‌داد.

سایر ملاها

حاج ملاهادی رهبر، حاج آقا محمد تشرعی از زاوقان، حاج ملا حسین دامغانی از کوشمغان.

منبع:میراث آریا

پیوند روستای زرتشتی نشین اله‌آباد زارچ با گردشگری الکترونیک

این روزها که زندگی روستایی جای خود را به شهرنشینی داده و آرزوی زیستن در روستاها به سبک و سیاق قدیم صرفا یک رویا شده و جوانان رابطه زندگی روستایی را به شهرنشینی داده‌اند، اشتغال، آب و بسیاری از مسائل نیز به تشدید این مسئله دامن زده است و امروز شاهد مهاجرت‌های گسترده از روستاها هستیم.

این روزها که زندگی روستایی جای خود را به شهرنشینی داده و آرزوی زیستن در روستاها به سبک و سیاق قدیم صرفا یک رویا شده و جوانان رابطه زندگی روستایی را به شهرنشینی داده‌اند، اشتغال، آب و بسیاری از مسائل نیز به تشدید این مسئله دامن زده است و امروز شاهد مهاجرت‌های گسترده از روستاها هستیم.

گردشگری به عنوان حلقه مفقوده‌ای به کمک روستاها آمده و احیای روستاها را با ایجاد اشتغال و به کارگیری درست منابع را با مدیریتی درست و هوشمندانه در نظر دارد اما یکی از مسائلی که میتواند مقوی حوزه گردشگری باشد، محور قرار دادن گردشگری الکترونیک با برنامه ریزی است.

بهره برداری از داشته‌های فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی از طریق گردشگری جزو مسائلی است که امروزه با پیوند بستر الکترونیک و فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات می‌تواند جامعه محلی را از این اقتصاد پاک و سالم منتفع کند.

در رویداد گردشگری روستایی اله آباد این مقوله با محوریت دانش فناوری اطلاعات و ارتباطات مورد توجه قرار گرفت، به طوری که «یاسر موحدی» معاون نوآوری وزارت فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز در این نشست ابتدا در خصوص مفهوم هوشمندسازی با الگوبرداری و همچنین استفاده از ظرفیت‌های موجود در استان و همچنین بومی‌سازی براساس سلیقه‌ها و مزیت‌های ویژه بوم در روستاها سخنرانی کرد.

وی با بیان این که یزد از لحاظ فناوری اطلاعات و بخش خصوصی پتانسیلهای بسیار بالایی دارد و میتوان از این ظرفیت بهره‌برداری حداکثری داشت، تصریح کرد: مجازی‌سازی و استفاده از فناوری‌های نوین واقعیت افزوده و واقعیت مجازی می‎تواند کمک شایانی در آموزش و انتقال دانش و همچنین معرفی بناهای تاریخی قدیمی روستا از طریق جلوه‎های ویژه داشته باشد.

این مسئول افزود: بعضی از بناها که قابلیت بازسازی ندارند از طریق فناوری اطلاعات و با کاهش هزینه کاربری یا نحوه استفاده و ارائه اطلاعاتی از پیشینه بنا به گردشگران منتقل کنند.

وی استفاده از کاتالوگ و پوستر الکترونیکی با کاهش هزینه کاغذ را موثر در پایداری دانست و گفت: می‌توان اطلاع رسانی را از طریق سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی انجام داد تا تولید محتوا به اشتغال‌سازی جوامع محلی کمک کند.

رشد 380 درصدی یزد در بارگذاری و جستجوی محتوا

«سیدمصطفی فاطمی» مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یزد در جشنواره مبارکه با بیان این که فعالیت فعالان گردشگری و تشکل‌ها در قالب هسته‌ها و کمیته‌های گردشگری را شاهد هستیم، اظهار کرد: در همین روزها که در اله اباد زارچ میزبان این جشنواره هستیم، جشنواره‌های دیگری شامل جشنواره عسل در بنادکوک و جشنواره آدینه با نقاشان برگزار شده که کمیته‌های گردشگری خوراک و هنری مسئول برگزاری هستند.

وی با بیان این که چرخه گردشگری را در استان به اهتمام فعالیت‌های کمیته‌ها و بخش خصوصی راه اندازی کردیم، گفت: امروز تعداد فعالان گردشگری به میزانی قابل توجه رشده کرده و امروز دست به دست هم داده‌اند تا توسعه گردشگری را شاهد باشیم.

این مسئول با بیان این که محوریت این جشنواره کمیته گردشگری الکترونیک است، تصریح کرد: اتفاقات خوبی را توسط این کمیته و دپارتمان‌های مربوطه رقم خورده است به طوری که امروز رشد جست و جوی کلمه «یزد» به فارسی و انگلیسی به 380 درصد ارتقا یافته و این در حالی است که با اختلاف قابل توجهی در این آمار، یزد از استان‌های دیگر گردشگری کشور پیشتاز است.

وی با بیان این که حجم تولید محتوای بارگذاری شده درمورد یزد در فضاهای مجازی و بسترهای الکترونیک بسیار رو به رشد است، گفت: در دوران کرونا گردشگری الکترونیک یزد با جهشی قابل توجه محتواهای بسیار ارزشمندی در خصوص یزد تولید و بارگذاری کرد.

مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یزد با بیان این که روستای اله آباد دارای جاذبه‌های متعددی برای تبدیل شدن به مجموعه‌های گردشگری است، گفت: جاذبه‌های تاریخی، فرهنگ و سبک زندگی این مردم جزو مهمترین مواردی است که می‌تواند اله آباد را به جاذبه گردشگری تبدیل کند.

آرای سپنتا نیکنام نماد زندگی مسالمت آمیز ادیان

«جواد آسایش» سفیر جمهوری اسلامی ایران در یوگسلاوی در دهه 60، رئیس اداره دوم آمریکا، سفیر ایران در شیلی، سفیر ایران در کرواسی، رئیس گروه مطالعاتی اروپا و آمریکا در دفتر مطالعات و سفیر ایران در عمان نیز که مهمان این برنامه بود، با بیان این که یزد در دنیا صاحب افتخار زندگی مسالمت آمیز ادیان است، اظهار کرد: زمانی که یک زرتشتی «سپنتا نیکنام» با کسب تعداد آرایی بیشتر از جمعیت زرتشتیان یزد به شورا رفت نشان داد که مسلمانان نیز به او رای دادند.

وی افزود: در زمان ریاست جمهوری آیت الله« محمد خاتمی» خاطراتنی از وی دارم که او در سازمان ملل با افتخار از یزدی بودن خود یاد کرده بود.

وی با بیان این که این روستای زرتشتی نشین ظرفیت تبدیل شدن به جاذبه گردشگری را دارد، تاکید کرد: ما باید الگوهایی برای تبدیل این روستا و شهر به مقصد گردشگری داشته باشیم که این مقوله نشان می‌دهد باید الگوهایی در حوزه گردشگری داشته باشیم.

وی با بیان این که بنیاد مستغصعفان، وزارت خارجه، تشکل‌ها و سایر ارگان‌هایی با فعالیت مشترک در داخل کشور می‌توانند اقدام کنند، گفت: برای ایجاد روابط بین‌الملل و براساس استانداردهای موفق دنیا باید بتوانیم داشته‌هایمان را به دنیا ارائه دهیم و سرمایه گذاری خارجی و انتقال‌منش و رفتار جذب توریست به داخل را کسب کنیم.

 ایجاد مرکز مشاوره گردشگری و میراث فرهنگی در اله آباد

«احمد فاضلی» مسئول گردشگری الکترونیک و مدیرعامل کانون گردشگری هوشمند که برگزارکننده این برنامه با حمایت شورای زارچ بودند، به نقش فناوری اطلاعات در جوامع روستایی اشاره کرد و گفت:  ارتقای شاخص‌های اقتصادی در روستاها در گروی مراکز ارتباطات و اطلاعات و گردشگری است که ایجاد زمینه‌های تعاونی‌های تولیدی در روستاها را، صنایع وابسته و سایر مشاغل روستایی را می‌تواند از تولید تا تبلیغات و بازاریابی تحت پوشش داشته باشد.

وی با بیان این که ایجاد مرکز مشاوره گردشگری و میراث فرهنگی در روستای اله آباد و اطراف با هدف استفاده بهینه از منابع مالی موجود در دستور کار است، گفت: ایجاد مرکز و زیرساخت استاندارد ارتباطات و اطلاعات که قابل بهره برداری باشد نیز در دستور کار قرار دارد.

کویر منبع اقتصادی یزد در گردشگری

«عزیزالله سیفی» عضو شورای شهر یزد در این نشست با بیان این که امروزه یکی از مشکلاتی که کشور با آن مواجه هست مسئله بیکاری است، گفت: گردشگری جزو زمینه‌ها و بسترهای اشتغال آفرین است که مصادیق توسعه یافته‌ترن کشورها نشان میدهد که گردشگری مهمترین راه درآمد آن‌هاست.

وی به کشورهایی مانند المان، فرانسه و حتی آمریکا اشاره کرد و گفت: چین نیز که امروزه عمده بازار دنیا را در انحصار دارد با این وجود، عمده درامدش از گردشگری است.

این مسئول با بیان اینکه اگر کشورمان به دنبال جایگرین برای نفت باشد بهترین راه توریسم است، تاکید کرد: این ظرفیت در جای جای کشور ما وجود دارد و امروزه دنیا ازین ظرفی‌تها استقبال می‌کند البته در یزد نیز کویر که خصوصا در زارچ نیز وجود دارد منبعی برای رونق اقتصاد گردشگری خواهد بود.

وی افزود: ما در بحث روستایی و شهرهای مقصد گردشگری نیز ظرفیت قابل توجهی داریم که با توجه به شرایط خاص استانمان، مشکلاتی برای صنعت گردشگری ایجاد شده اما باید بدانیم که این مسائل همیشگی نیست و باید برای تقویت روحیه بقا و ارتقا و توسعه در استانمان در صنعت گردشگری بکوشیم.

وی با تاکید بر این که صنعت گردشگری پاک و بدون آلودگی است، گفت: زمینه‌های رشد و توسعه را به دنبال این صنعت خواهیم داشت و امیدواریم که اینگونه تلاش‌‎ها با محوریت صنایع دستی و تشکل‌ها تداوم پیدا کند.

سیفی به مقوله خواهرخواندگی با شهرهای مختلف دنیا اشاره کرد و گفت: در این خصوص، سعی داریم تا بیشترین ارتباط گردشگری و توریستی را فراهم کنیم و امیدواریم که به نتایج مطلوبی دست یابیم.

مردم وارد عمل شوند

«فخرالسادات خامسی» عضو کمیسیون گردشگری شورای شهر یزد با بیان این که گردشگری به طور خاص می‌تواند دغدغه‌های اشتغال، بیکاری و مهاجرت‌های منفی از روستاها را حل کند، گفت: مسیله گردشگری را باید با ورودی به طور خاص دغدغه‌مندانه، کارشناسانه و با هماهنگی حل کند.

وی با بیان این که گردشگری ظرفیت‌های منحصر به‌فردی دارد، گفت: این موارد همگی جزو مسائلی است که به طور خاص باید به آن توجه کرد تا بتوانیم شاهد به بار نشستن آن باشیم.

خامسی با بیان این که تا زمانی که مردم و مشارکت‌های مردمی و گفتمان مشترک نباشد، شاهد مانعی برای توسعه خواهیم بود، گفت: باید از مردم بخواهیم تا وارد عمل شوند و مشارکت کنند.

وی به نگاه کارشناسی به مقوله احیای گردشگری زارچ اشاره کرد و گفت: بحث بروز و فناوری‌های اطلاعات مطرح شده که در هیچ نقطه‌ای از دنیا بدون این مقوله به نتیجه نمی‌رسیم لذا باید این مقوله گسترده شود تا بحث فناوری اطلاعات را در گردشگری و گردشگری روستایی ورود دهیم.

وی افزود: زارچ برای تبدیل شدن به مقصد گردشگری از پتانسیل‌های متعددی مانند افراد سرشناس و مردم دغدغه‌مند برخوردار است در کنار این داشته‌ها، زندگی مسالمت آمیز زرتشتیان و مسلمانان می‌تواند زبانزد و به نوعی تاثیرگذار باشد و و ما می‌توانیم مشترکا بر این داشته‌ها سرمایه گذاری کنیم.

وی با بیان این که یکی از دغدغه‌های موجود مسئله گفتمان‌سازی است، گفت: اعلام آمادگی می‌‎کنیم که طرح‌های مشترک حوزه فعالان گردشگری در گفتمان‌سازی گردشگری را پیگیری کنیم تا نگرانی‌ها با توجه به اهمیت مقوله برطرف شود.

از تجربه تا توصیه‌هایی در مورد بازآفرینی

«نجمه نادری» مسئول فنی پرونده ثبت جهانی یزد در بخش دیگری از این پنل، با بیان این که باید اراده و عزم گروهی لازمه تصمیم گیری‌ها خصوصا در زمینه بازآفرینی و بهسازی است، گفت: در اولین مرحله از بازآفرینی و بهسازی یک بنا یا محله با  ظاهر و کالبد مربوطه روبرو میشویم و من اعتقاد دارم زمانی که بدنه دلنشین است و حس خوبی را منتقل می‌کند نشان دهنده پیش زمینه‌های فعالیتی مثبتی است.

وی با اشاره به این که ساماندهی لحظه‌ای و درست کردن ظاهر برای آن کالبد اهمیت دارد، گفت: معماران و استادکاران و فنی کاران باید حواسشان به این اتفاقات باشد چرا که آن‌ها جوابگوی زیباسازی‌های صرفا ظاهری کالبدها باید باشند.

این مسئول با اشاره به این که کف‌سازی را به طور جدی مطالبه می‌کردیم، گفت: در گذشته، شهرداری صرفا به آسفالت معابر می‌پرداخت و بعد از آن شهرداری منطقه تاریخی آسافتل‌ها را جمع اوری و کف سازی میکرد.

وی افزود: این در حالی بود که کف سازی هرچند غیراستاندارد می‌توانست مقرون به صرفه باشد در حالی که بعدا نیز در قبال خسارت‌های تحمیل شده به صاحبان املاک و بناهای بافت تاریخی ناشی از این فرایند غیراستاندارد هیچ فردی مسئول نبود و دولت نیز در این باره دور اندیشی نکرده بود.

نادری با تاکید بر این که نورپردازی‌ها یکی از دیگر اقدامات مهم اما در ظاهر گران در مسئله بازآفرینی شهری بود، گفت: ان در حالی است که اگر در مرحله کف‌سازی مقوله نورپردازی نیز پیش‌بینی شود، هزینه‌ها را بسیار کاهش می‌دهد.

وی با بیان این که تکنیک‌ها و روش‌های ساده‌ای در بازآفرینی شهری اهمیت دارد، گفت: زیرسازی در کف و بدنه و پیش بینی تاسیسات و زیرساخت‌ها جزو موارد مذکور است.

این فعال معماری با بیان این که مردم باید در مسئله بازآفرینی شهری مورد توجه باشند، تاکید کرد: زمانیکه مردم را شریک کنید در این جریان همراه هستند اما در غیر این صورت مردم مانع بازآفرینی خواهند شد.

وی با بیان این که باید در بازآفرینی بومی سازی مورد توجه باشد، گفت: راه را درست نرفتیم و بعضا ضررات غیرقابل جبرانی را نیز وارد کردیم امروز زمان آن رسیده که الگوها و راهکارهای بومی نیز مورد توجه باشد و مرحله به مرحله برنامه‌ریزی کنیم.

وی با تاکید بر این که خشت و گل زنده است، گفت: باید بذارید زمین تنفس کرده و از الگوهای موفق استفاده کنید به طوری که اگر جایی مردم راضی بودند بدانیم که الگوهای موفقی وجود داشته است.

منبع:ایسنا

دانش علمی و آکادمیک متولیان گردشگری شرط تعریف صحیح اکوهتل‌ها در ایران

یک مدرس گردشگری و هتلداری گفت: برای رسیدن به معنای واقعی هتل‌های سبز در ایران باید در درجه اول مسئولان و متولیان گردشگری کشور معنا و مفهوم درستی از این هتل‌ها داشته باشند که این معنا و مفهوم در گرو دانش علمی و آکادمیک افرادی است که می‌خواهند برای گردشگری و هتلداری در ایران تصمیم‌گیری کنند.

مهرداد فرشیدی در گفت‌وگو با ایسنا به معرفی اکوهتل و شرایط آن در ایران پرداخت و اظهار کرد: از زمانی که هتل‌ها براساس کاربری تقسیم شد، اسامی گوناگونی برای آن‌ها انتخاب شد. این اسامی به آیتم‌ها و شرایط خاصی ارتباط دارد که از جمله آن‌ها باید به شرایط فیزیکی هتل، نوع مشتریان، محل احداث و نوع خدماتی که هتل‌ها ارائه می‌دهند، اشاره کرد. یکی از انواع هتل‌هایی که چند سالی است علی‌الخصوص در کشورهای صاحب سبک رواج پیدا کرده اکوهتل‌ها یا هتل‌های سبز است.

وی ادامه داد: البته اکوهتل با هتل سبز تفاوت‌های جزئی دارد اما معمولا در یک بخش دسته‌بندی می‌شوند. در واقع هر ۲ آن‌ به هتل‌هایی اشاره می‌کنند که با محیط زیست سازگارتر است. برخی از کارشناسان معتقدند که اکوهتل‌ها با توجه به نامشان هتل‌های اکوتوریسم است که در محیط‌های طبیعی و روستایی خدمات می‌‎دهد و برخی دیگر معتقدند که اکوهتل‌ها همان هتل‌های سبز است.

این مدرس گردشگری و هتلداری اضافه کرد: البته ما می‌توانیم هر ۲ عامل را در اکو هتل‌ها مد نظر قرار دهیم چرا که یکی از اصل‌های مهم در حفظ محیط زیست به ویژه در مناطق طبیعی و روستاها که جفرافیای طبیعی خود را حفظ کرده‌اند و هنوز به جاذبه انسانی تبدیل نشده‌اند، موضوع سازگاری با محیط زیست است.

انرژی‌های تجدیدپذیر اولویت هتل‌های سبز و یا اکوهتل‌ها

فرشیدی خاطرنشان کرد: هتل‌های سبز که در کشورها به جز ایران شاهد گسترش آن‌ هستیم، با روش خاص خود اکوهتل‌ها را با محیط زیست سازگار می‌کنند و مهم‌ترین آیتم این است که آسیب‌رسانی به محیط زیست را به حداقل برسانند. این روزها کم و بیش به اشتباه از سوی برخی هتلداران و یا مسئولان می‌شنویم که اقدام به تاسیس هتل سبز کرده‌اند اما باید بگویم که هتل سبز شرایط و تعریف خاص خود را دارد.

وی تصریح کرد: هتل‌های سبز یا هتل‌هایی که به صورت عام هتل‌ اکو یا اکوهتل نامیده می‌شود، هتل‌هایی است که کم‌ترین آسیب را به محیط زیست وارد می‌کنند؛ به این معنی که اگر قرار است از انرژی در این هتل‌ها استفاده شود انرژی‌های تجدیدپذیر در اولویت هستند. به عنوان مثال می‌توان گفت که از انرژی باد برای تولید الکتریسیته و از انرژی خورشید برای تولید برق و… استفاده می‌کنند. همچنین در این نوع هتل‌ها سیستم‌های فاضلاب مناسب تعبیه شده که پساب و فاضلاب آن تصفیه می‌شود و در جایی دیگر از هتل مورد استفاده قرار می‌گیرد.

این مدرس هتلداری ادامه داد: به عبارتی آبی که در اکوهتل‌ها برای دوش یا شستن دست‌ها استفاده می‌شود، داخل فلاش‌سنگ ذخیره می‌شود تا زمان دیگری مورد استفاده قرار گیرد. در این هتل‌ها تفکیک زباله از مبدا رخ می‌دهد و زباله‌های شیشه‌ای، کاغذی، خشک و… از ابتدا در هتل تفکیک می‌شوند. همچنین اکوهتل‌ها از الیاف طبیعی برای منسوجات خود استفاده می‌کنند.

فرشیدی عنوان کرد: در این نوع هتل‌ها سعی بر آن است که از مواد شیمیایی به صورت حداقلی و در شست‌وشوی منسوجات از مواد شست‌وشوی طبیعی استفاده شود؛ پس می‌توان گفت هتل‌هایی که موارد گفته شده را شامل می‌شود اکوهتل یا هتل سبز است.

وی اضافه کرد: همانطور که گفته شد باید اکوهتل‌ها در مناطق طبیعی احداث شود، به همین دلیل در شهرهای بزرگ و کلان شهرها نمی‌توان اکوهتل به معنای واقعی احداث کرد. البته اگر معنی اکوهتل و هتل سبز را در هم بیامیزیم و یک معنی برای آن تعریف کنیم، می‌توانیم در شهرهای بزرگ نیز اینگونه هتل‌ها را داشته باشیم.

این مدرس گردشگری و هتلداری ادامه داد: در حال حاضر نیز خانه‌ها و هتل‌های بوم‌گردی که در مناطق طبیعی احداث شده‌ نیز به عنوان هتل سبز یا اکوهتل شناخته می‌شود. البته زمانی می‌توان بوم‌گردی‌ها را به عنوان اکوهتل معرفی کرد که اصول سازگاری با محیط زیست در آن‌ رعایت شده است.

فرشیدی در خصوص برنامه‌های اجرایی و حمایتی این هتل‌ها در کشور بیان کرد: برای اینکه ما به یک هتل سبز به معنای واقعی دست پیدا کنیم، در درجه اول باید مسئولان و متولیان سفر و گردشگری در ایران معنا و مفهوم درستی از هتل‌های سبز برای خود داشته باشند. این معنا و مفهوم در گرو دانش علمی و آکادمیک افرادی است که می‌خواهند برای گردشگری و هتلداری در ایران تصمیم‌گیری کنند که متاسفانه این موضوع از مشکلات اصلی ما در این حوزه است.

ایجاد هتل‌های سبز مستلزم ارتباطی سازنده میان ارگان‌ها است

وی اظهار کرد: دستیابی به منابع سبز برای سازگاری محیط زیست در ساخت هتل‌ها مستلزم این است که با ادارات و دوایر اداری ارتباط وجود داشته باشد. به عنوان مثال باید برای استفاده از انرژی الکتریکی با وزارت نیرو هماهنگ شد و بابت موضوع آب و فاضلاب، موضوع پس‌آب‌ها و مساله تفکیک زباله از مبدا با شهرداری‌ها در ارتباط بود. باید هماهنگی و سازماندهی متناسب از سوی متولیان اصلی سفر یعنی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌ دستی با این دوایر و سازمان‌های دولتی به وجود آید.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: باید در جلساتی که برگزار می‌شود، مراتب آشنایی تصمیم‌گیرندگان در سازمان‌های مختلف و مسئولان با هتل سبز فراهم شود تا متولیان با توجه به امکاناتی که در اختیار دارند، تعاملات سازنده‌ای در این حوزه شکل دهند. البته مشکل اصلی برای تبدیل هتل‌هابا هتل‌‎های سبز مساله بودجه و هزینه‌ای است که باید صرف این کار شود که جزو با استفاده از تسهیلات بانکی ممکن نیست چرا که اگر قرار باشد سرمایه‌گذار یا مالک هتل کل هزینه‌ها را به تنهایی متحمل شوند، هزینه سرمایه‌گذاری بالا رفته و برای جبران آن لازم است درآمد نیز افزایش پیدا کند.

فرشیدی تصریح کرد: این افزایش درآمد مستلزم آن است که قیمت اتاق‌ها در هتل افزایش پیدا کند که این موضوع عملا منطقی نیست. بنابراین باید با استفاده از تسهیلات دولتی و استفاده از نظر کارشناسی بدون رانت‌بازی و سوءمدیریت‌های بی‌جا این کار توسعه پیدا کند تا هتل‌ها با دستورالعمل‌هایی که در اختیارشان قرار می‌گیرد، به همراه مشاوره‌های کارشناسان علمی و تعاملی سازنده با دستگاه‌های مختلف به سمت بازماندهی و سرمایه‌گذاری در توسعه هتل‌های سبز پیش روند.

ایجاد اکوهتل‌ها رونق گردشگری را به دنبال دارد

وی بیان کرد: در ارتباط با تعامل گردشگر با هتل‌های سبز و افزایش استفاده آن‌ها از این هتل‌ها شاید شاهد تاثیر مستقیم روی صنعت گردشگری از بابت لذتی که یک گردشگر در زمان اقامت در این هتل‌ها ممکن است نصیبش شود، نباشیم اما با توجه به اینکه تمام جهانیان در حال حاضر متوجه آسیب‌هایی که انسان به محیط زیست وارد می‌کند، هستند، این هتل به جای ضرررسانی به محیط زیست پیرامون خود اقدامی نیز برای حفظ و حراست از آن انجام می‌دهد که به لحاظ روانی بسیار تاثیرگذار است.

این مدرس گردشگری و هتلداری اظهار کرد: تاثیر روانی زمانی خود را نشان می‌دهد که گردشگر هنگام اقامت در هتل ضمن فراگیری آموزش‌های اکوتوریستی با محیطی مواجه می‌شود که به عنوان مثال نظافتش با مواد طبیعی است و از مواد شیمیایی استفاده نمی‌شود، چرخه آب و فاضلاب آن باعث آلودگی زیست‌ محیطی نمی‌شود که این موارد باعث ایجاد تعلق خاطر بیشتری نیز می‌شود.

فرشیدی افزود: موارد ذکر شده موجب استقبال بیشتر گردشگران خواهد شد چرا که استفاده از این نوع هتل‌ها حس لذت خاصی در گردشگران به وجود خواهد آورد. البته عملکرد آموزشی این هتل‌ها را نیز نباید از یاد برد به عنوان مثال گردشگری که آموزش رفتار با محیط زیست را ندیده باشد با اقامت در اینگونه هتل‌ها شیوه‌‎های مشابه را در جامعه و خانه خود نیز پیاده خواهد کرد.

شکل‌گیری هتل‌های سبز بر اساس تاریخچه طبیعت‌گردی

وی با اشاره به تاریخچه این هتل‌ها خاطرنشان کرد: اصولا تاریخچه مشخصی برای اینگونه هتل‌ها وجود ندارد. صرفا تاریخچه ساخت هتل‌های سبز به تاریخچه طبیعت‌گردی در تمام دنیا باز می‌گردد. در واقع طبیعت‌گردی این ویژگی را دارد و این ذهنیت را در افراد به‌ وجود می‌آورد که طبیعت را نباید تخریب کرد و باید برای زیبایی، حفاظت و سلامت آن از خود مایه گذاشت. بنابراین همانطور که گردشگری از پیشینه بسیار زیادی در جوامع بشری برخوردار نیست، ابزار گردشگری نیز که یکی از مهم‌ترین آن‌ هتل‌ها و مراکز اقامتی است، از سابقه و پیشینه بسیار زیادی برخوردار نیست.

این مدرس هتلداری ادامه داد: با اینکه کمتر از نیم ‌قرن است که گردشگری همه‌گیر و تخصصی شده، مراکز اقامتی نیز به نوعی تخصصی شده‌اند. البته در سه دهه اخیر که انسان متوجه تخریب محیط و آلودگی محیط زیست به شکل فزاینده و مخرب شده و در راستای آن به فکر حفظ و حراست از محیط زیست برای زندگی بهتر افتاده، این نوع تفکر در هتل و گردشگری نیز تاثیر گذاشته و باعث تغییراتی شده است.

فرشیدی افزود: در حال حاضر متخصصین به دنبال راه‌هایی هستند که گردشگر نیز بتواند در زمینه حفاظت از محیط زیست سهم خود را ادا کند و هیچ‌گونه تخریب محیطی به وجود نیاورد. شاید به همین دلیل است که در ماه‌های اخیر به جای استفاده از کلمه طبیعت‌گردی صحبت از اکوتوریسم می‌شود چرا که تفاوت اکوتوریسم با طبیعت‌گردی همان مساله پایداری زیست محیطی است. طبیعت‌گرد فردی است که علاقه‌مند به طبیعت بوده اما هیچ احساس مسئولیتی نسبت به طبیعت ندارد ولی اکوتوریست‌ها کسانی هستند که علاوه بر توجه به زیبایی‌های طبیعت در حفظ، نگهداری و حراست از محیط زیست و طبیعت نیز تلاش می‌کنند.

دستورالعمل خاصی برای احداث هتل‌های سبز در ایران وجود ندارد

وی در ارتباط با معیارهای ساخت اکوهتل اظهار کرد: من در ارتباط با معیارها و دستورالعمل‌ها برای احداث و راه‌اندازی یا تغییر کاربری هتل‌های نرمال به هتل‌های سبز در ایران دستورالعمل خاصی ندیدم اما جا دارد اساتید دانشگاه گردشگری که تحصیلات آکادمیک دارند، با مطالعه دستورالعمل‌هایی که از سوی سازمان‌های جهانی به ویژه سازمان جهانی گردشگری و سازمان جهانی اکوتوریسم تدوین شده است، دستورالعمل‌ها را آموزش داده و با ویژگی‌هایی که در کشورمان وجود دارد، منطبق سازند. همانطور که گفته شد می‌توان با استفاده از تسهیلاتی که دولت در اختیار سرمایه‌گذاران می‌گذارد نیز کاربری هتل‌ها را به سمت هتل‌های سبز تغییر داد.

هتل‌های سبز علاوه بر تاثیرات زیست‌محیطی به لحاظ کاهش هزینه‌ها برای مالکین حائز اهمیت هستند

این مدرس دانشگاه بیان کرد: هتل‌های سبز جدا از زیبایی‌های محیطی و تاثیر محیطی که دارند از لحاظ کاهش هزینه‌ها نیز بسیار برای مالکین هتل و سرمایه‌گذاران حائز اهمیت هستند؛ در واقع هزینه‌های آن‌ها را پایین آورده و با توجه به اینکه تاثیر مخربی بر محیط زیست نخواهد داشت، هزینه‌های عمومی جامعه شهری نیز پایین می‌آید.

فرشیدی گفت: اما در ایران هنوز قدم‌های اولیه در این راستا برداشته نشده و لازم است با اساتید دانشگاهی که در این زمینه مرتبط هستند، مشورت شود. اساتید محیط زیست، اساتید منابع طبیعی، اساتید جهانگردی، اساتید هتلداری، اساتید آشنا به مواد شیمیایی و شوینده‌هایی که در نظافت استفاده می‌شوند و اساتید مختلفی که نظرشان در این زمینه می‌تواند حائز اهمیت باشد، جزو این دسته هستند و می‌توان به وسیله آن‌ها تشکل‌هایی را تشکیل داد که در درجه اول آموزش را برای افراد مرتبط با گردشگری و مراکز اقامتی فراهم کنند. مالک هتل، کارمندان هتل و حتی پرسنل میراث فرهنگی که صدور مجوزها به وسیله آن‌ها صورت می‌گیرد، از جمله این افراد هستند.

وی ادامه داد: در همین راستا باید افراد مزبور را با کلیات امر آشنا و پس از آن زمینه لازم برای توسعه کار را فراهم کرد. با انجام این مراحل در ادامه باید سعی کنیم با نظارت و کنترل دائمی به دقت عمل در سازگاری مراکز اقامتی با محیط زیست افزوده و مانع از تخریب محیطی از سوی این مراکز اقامتی شویم.

منبع:ایسنا

اجرای زنده فیلم «جیغ» در اقامتگاهی در امریکا با هدف جذب گردشگر

به‌گزارش میراث‌آریا، خلاقیت در جذب توریست از سراسر دنیا نیاز به ایجاد اقامتگاه‌های آنچنانی و زیرساخت‌های لوکس ندارد و می‌تواند با همفکری ایجاد شود. در حالی که فصل ترسناکی در سینمای دنیا در راه است و پنجمین قسمت از فرانچایز ترسناک نمادین «جیغ» در ژانویه ۲۰۲۲ اکران می‌شود، شرکت‌هایAirbnb ، Paramount و Spyglass Media با یکدیگر متحد شده‌اند تا یک تجربه پر از ترس را در یک شب اقامت در خانه‌ای که فیلم اصلی «جیغ» در آن فیلمبرداری شده است، برای طرفداران فیلم‌های ترسناک ایجاد کنند.

مهمانان این برنامه می‌توانند از روز سه‌شنبه، ۱۲ اکتبر، ساعت ۱ بعدازظهر به Airbnb مراجعه کرده و اقامت یک شبه خود را در یکی از روزهای ۲۷ ، ۲۹ یا ۳۱ اکتبر در املاک شمال کالیفرنیا با تنها ۵ دلار در شب رزرو کنند. مسافران در طول مدت حضورشان در خانه‌ای اقامت می‌کنند که فیلم اصلی متعلق به استو ماچر (متیو لیلارد) در آن ساخته شده است. در هنگام ورود کلانتر شهر کوچک موردعلاقه همه، دیویی رایلی (دیوید آرکت)، از مهمانان به صورت مجازی استقبال می‌کند. پس از آن مهمانان می‌توانند خانه را با تمام شکوه اولیه خود کاوش کنند، از جمله علامت‌های چاقو روی درها، جایی که Ghostface خواهر دویی را به قتل رساند.

امتیازات دیگر این اقامت چیست؟ پخش هر چهار فیلم «Scream» – روی نوارهای ویدیویVHS  – تا مهمانان را برای اکران نسخه جدید این فیلم در آینده آماده کند، در کنار تنقلات زیادی مانند جیفی پاپ، بستنی و پیتزا. همچنین یک خط تلفن اختصاصی برای تماس با Ghostface در اختیار مهمانان قرار داده می‌شود تا سوالات خود را از او بپرسند؛ البته باید مراقب باشند چون ممکن است او ابتدا با آنها تماس بگیرد!

رزرو این اتاق‌ها قفط برای ساکنان ایالات متحده امکان‌پذیر است. خانه Tomales در کالیفرنیا قوانین را مطابق با دستورالعمل‌های ایمنی محلی دنبال می‌کند و پنج مرحله تمیز کردن پیشرفته Airbnb را نیز رعایت می‌کند. همه مهمانان خود مسئول سفرشان به شمال کالیفرنیا خواهند بود و تمهیداتی برای رساندن آنها به محل دیده نشده است. آنها می‌توانند با اتومبیل شخصی یا وسایل حمل و نقل عمومی خود را به این مکان برسانند.

منبع:میراث آریا

اسب کاسپین؛ میراثی باستانی از پهنای خزر برای جهان

 آوازه اسب کاسپین امروز جهان را در نوردیده تا جایی که سخن از ثبت بین المللی آن می رود اما با وجود این شهرت و ظرفیت هنوز نقشی در توسعه اقتصادی استان های شمالی ندارد، حفظ و ماندگاری و حمایت شاید پیش نیازهای تحقق این توسعه برای گیلان به عنوان خاستگاه این نژاد و کشور باشد.

به گزارش ایرنا، اسب در ادبیات حماسی باستانی و فرهنگ ایرانی اسلامی عنصری بارز بوده و بر رابطه سحرآمیزش با زیست انسانی از نگاه شاعران، عارفان، امیران و دین آوران با تعبیر نجابت و فراست همواره تاکید شده تا به امروز که آوازه اسب کاسپین از ارتفاعات شمال، جهان را در نوردیده و به نمایه ای از گیلان تبدیل شده است.

اسب کاسپین با نام لاتین «Caspian horse»، گیل اسب، اسب گیلان، اسب شاه، یا اسبچه خزری (که امروز می گویند این نام اشتباه است چرا که اسب کاسپین به هیبت یک اسب کامل است) با قدمت بیش از پنج هزار سال به عنوان یکی از قدیمی‌ترین نژاد اسب های موجود در جهان محسوب می شود و پراکندگی فعلی آن از بهشهر مازندران در نزدیکی دشت ترکمن تا تالش در غرب گیلان می باشد.

ماجرای شناسایی اسب کاسپین در کشور

لوئیز فیروز بانوی آمریکایی‌الاصل که به مدت بیش از ۴ دهه به همراه همسرش نرسی فیروز به پرورش اسب در ایران پرداخت، همیشه به دنبال اسب‌های کوچک و مناسبی برای آموزش سوارکاری به فرزندان خود بود و در سفری در سال ۱۳۴۴ شمسی برابر با ۱۹۶۵ میلادی به سواحل جنوبی دریای خزر، اولین بار اسبچه خزر (اسب کاسپین) را در یکی از روستاهای دور افتاده آمل بصورت تصادفی در حالی که به یک گاری بزرگ بسته شده بود و کیسه های سیمان جابجا می کرد، دید و مورد شناسایی قرار داد و متوجه حضور تعدادی از بقایای این نژاد در آن منطقه شد.
لوئیز دو اسبچه خزر را از محلی ها خرید و در آن زمان از آمل به تهران آورد. بعد از مدتی آموزش به این اسب، تحت تاثیر رفتار و حرکات آن، همچنین از روی کنجکاوی در ارتباط این اسب‌ها با حجاری های تخت جمشید، تصمیم به تحقیق بر روی این نژاد گرفت.
لوئیز فیروز با فرستادن نمونه خون، استخوان و موی این اسب به اروپا به نتایج جالبی دست یافت؛ اسب کاسپین قدیمی‌ترین اسب خونگرم دنیاست؛ شواهد ژنتیکی، گرافیکی و استخوان شناسی و نقوش سنگی روی پلکان های تخت جمشید و مهرها و مجسمه های بر جا مانده از آثار تمدن های باستانی همگی دال بر وجود اسب کاسپین از زمان های دور است.

در سال ۱۳۴۵ با ورود اولین اسب به ایالت ویرجینیای آمریکا حرکت گسترش این نژاد در قرن اخیر به سایر نقاط جهان آغاز گشت. در سال ۱۳۴۹ تعداد چهار راس به جزایر برمودا (در غرب اقیانوس اطلس  متعلق به انگلیس) و در سال ۱۳۵۰ یک جفت نریان و مادیان به نام های رستم و خورشید به پرنس فیلیپ ولیعهد انگلستان اهدا شد که از طریق مجارستان به آنجا منتقل شدند.

اسب آشیل در ایلیاد ( اثر حماسی از هومر یونانی) تا اسب بالدار در اساطیر یونان باستان، اسب‌های باشکوه در اساطیر ژاپنی و چینی، اسب چوبی تروآ تا بخش قابل ‌توجهی از شاهنامه مان که مربوط به داستان‌های حماسی دلاورانی است که زندگی‌شان با اسب دوشادوش بوده، تا بارز بودن نقش ذوالجناح در نقاشی چشم‌آشنای عصرعاشورا اثر استاد فرشچیان قابل چشم پوشی نیست تا به امروز که سخن از ثبت بین المللی اسب کاسپین گیلان می شود.

اسب خزر همان‌طور که از نامش پیداست بومی منطقه خزر بوده و پراکندگی فعلی آن از بهشهر در نزدیکی دشت ترکمن تا تالش در غرب گیلان است.

ایران منشا و گیلان خاستگاه اسب کاسپین

مدیر عامل انجمن حفاظت از اسب کاسپین با اشاره به تصویب اساسنامه جدید این انجمن، اعلام کرده است: در اساسنامه جدید برای نخستین بار رسماً از ایران به عنوان منشا این نژاد و همچنین از انجمن حفاظت از اسب کاسپین کشورمان به عنوان عضو اصلی انجمن بین المللی نام برده شده است.

محمد جواد دهقان با بیان این که اعضای انجمن بین‌المللی اسب کاسپین شامل کشورهای ایران، انگلیس، آمریکا، استرالیا، نیوزلند، نروژ و سوئد هستند، اظهار داشت: برای نخستین بار پس از ۵۵ سال از زمان کشف این نژاد و به دنبال تشکیل انجمن حفاظت از اسب کاسپین، ایران دارای سه حق رای در مجمع شورای انجمن بین المللی شده است.

رئیس فدراسیون سوارکاری کشور نیز نیمه مهرماه سال جاری در حاشیه مجمع عمومی سالانه هیئت سوارکاری استان گیلان با اشاره به اینکه این استان خاستگاه اسب کاسپین است، اظهار داشت: این اسب اصیل ایرانی میراث طبیعی ۶ هزار ساله است.
مسعود خلیلی با اشاره به برگزاری مجمع بین المللی اسب کاسپین در گیلان در سال ۹۵، افزود: امسال نیز مقرر شده بود که این مجمع را با حضور ورزشکاران و محققان و پرورش دهندگان ایرانی و خارجی اسب کاسپین برگزار کنیم که به علت مشکلات مالی و شرایط کرونایی تحقق پیدا نکرد.

وی از برگزاری این مجمع در سال آینده با حضور محققان و پرورش دهندگان این اسب اصیل خبر داد و متذکر شد: امیدواریم با کمک فدراسیون سوارکاری و اداره کل ورزش و جوانان گیلان و مقامات استانی شرایط فراهم شود.
رئیس فدراسیون سوارکاری، در خصوص جایگاه گیلان در ورزش سوارکاری، خاطرنشان کرد: طبق آخرین رتبه بندی، استان گیلان از رتبه پانزدهم به هفتم رسیده است؛ در این راستا چندین باشگاه جدید سوارکاری در گیلان احداث و بهره برداری شده و تعدادی هم در دست ساخت است.

با تمام شهرت و آوازه ملی و جهانی اسب کاسپین اما هنوز این ظرفیت بزرگ اقتصادی نتوانسته نقش خود را در توسعه استان ایفا کند، ناشناخته بودن قابلیت های این حوزه، عدم حمایت و سرمایه گذاری بخشی از دغدغه هایی است که فعالان و علاقمندان پرورش اسب را در این خطه شمالی نگران کرده است.

حفظ نژاد کاسپین در گرو حمایت مسئولان

پروین یگانه بانوی سوارکار رضوانشهری که بارها در جشنواره های بومی و محلی استانی و کشوری حائز رتبه شده است و فرزندانش طلوع و کوشیار اسدی که تا به امروز میراث حفاظت از اسب کاسپین را تا ثبت بین المللی، با همه دشواری پاس داشته اند و امروز برای ماندگاری نیازمند حمایت هستند.
طلوع اسدی می گوید: ما از معدود مراکز پرورش اسب کاسپین هستیم؛ مرکز تحقیقات رشت هم در حال فعالیت است و برخی هم بصورت پراکنده نگهداری می کنند.

وی افزود: در زمان حیات پدر ۶۰ اسب داشتیم که به دلیل مشکلات ناچار به فروش شدیم و در زمان حاضر ۳۰ راس اسب داریم که اخیرا ثبت بین المللی شده اند اما نگهداری بدون حمایت برایمان بسیار دشوار شده است.
وی با بیان اینکه به لحاظ مالی می توانم اینجا را بفروشم و زندگی راحتی برای خود و خانواده ام رقم بزنم می گوید: قیمت این اسب ها از پنج میلیون تا ۳۰ میلیون تومان هاست اما خرید و فروش نمی شود؛ در واقع  خرید و فروش بین خود باشگاه داران انجام می شود.
این بانوی پرورش دهنده اسب با تاکید بر اینکه از مقامات دولتی می خواهیم ما را در حمایت و حفظ این نژاد ارزشمند تنها نگذارند، می گوید: می توان از این ظرفیت در راستای توسعه اقتصادی استان در حوزه های ورزشی، گردشگری و حتی صادرات بهره گرفت.

تهدید انقراض؛ بیخ گوش نژاد اسب کاسپین
رئیس بخش تحقیقات علوم دامی و مسئول مجتمع تحقیقات آموزش و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: طبق تحقیقات انجام شده بر روی ژنوم و بقایای استخوان و فسیل اسب کاسپین ثابت شد این اسب یکی از چهار جد اسب های خونگرم دنیاست و ارتفاع کوتاهش آن را برای آموزش سوارکاری نوجوانان مناسب کرده است.

هوشنگ دهقان زاده بیان کرد: نژاد اسب کاسپین رو به انقراض است؛ بر اساس تخمین ۲ تا ۲ هزار و ۵۰۰ راس اسب کاسپین در جهان وجود دارد که ۴۰۰ تا ۵۰۰ راس آن در کشور، به ویژه در استان گیلان و خطه شمال و در سایر استان ها بصورت پراکنده در باشگاه های سوارکاری دیده می شوند.

معاون پژوهش فناوری و مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی گیلان افزود: تمام اسب هایی که در خارج از ایران وجود دارند منشا آنها از ایران است و اگر چه حدود نیم قرن از شناسایی و معرفی اسب کاسپین (اسبچه خزر) در کشور می گذرد، در این مدت توانسته جایگاه ویژه ای در عرصه جهانی پیدا نماید؛ بطوریکه در حال حاضر تقاضای فراوانی برای خرید و تامین این اسب ها از سوی برخی کشورها وجود دارد که خود دلیلی بر ارزشمند بودن این نژاد منحصر به فرد است.
وی بیان کرد: گله ای که خانم فیروز پیش از انقلاب جمع آوری کرده بود دستخوش جریانات متعدد شد تا سال ۱۳۷۳ که جهاد سازندگی وقت آن گله را با هدف حفظ ذخایر ژنتیکی از ایشان خریداری کرد و از آن موقع تا سال ۱۳۸۹ در ایستگاه تحقیقات خجیر در نزدیک ورامین نگهداری می شد.

رئیس بخش تحقیقات علوم دامی و مسئول مجتمع تحقیقات آموزش و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین ادامه داد: این مجتمع زیر نظر بخش تحقیقات علوم دامی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی گیلان در سال ۸۹ بمنظور توسعه تحقیقات کاربردی و استفاده بهینه از توانمندی های موجود در کشور در زمینه اسب کاسپین و در راستای دستیابی به اهداف عالیه برنامه راهبردی تحقیقات حفظ ذخایر ژنتیکی دامی کشور و وجود محیط طبیعی مناسب و با توجه به اینکه خاستگاه این نژاد گیلان و شمال کشوربود با حمایت استانداری، سازمان جهاد کشاورزی گیلان و همکاری مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی تهران و موسسه تحقیقات علوم دامی کشور راه اندازی شد.

دهقان زاده گفت: در نتیجه، براساس توافقات به عمل آمده با مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی تهران تعداد ۳۰ راس اسب کاسپین موجود در ایستگاه تحقیقاتی خجیر به مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی منابع طبیعی گیلان انتقال یافت.
وی افزود: در کشور بسیاری از اسب ها به لحاظ ظاهر و فنوتیپ شباهت بسیار به اسب کاسپین دارند اما فعلا به آنها «کاسپین مانند» اطلاق می شود چون باید به لحاظ ژنتیکی نیز تایید شوند و این موضوع منوط به این است که در یک آزمایشگاه رفرنس که مورد تایید انجمن جهانی ژنتیک است مورد بررسی قرار گیرد.

رئیس بخش تحقیقات علوم دامی و مسئول مجتمع تحقیقات آموزش و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین گفت: تلاش بر این است که تعداد زیادی از اسب های مجتمع و کشور به کمک انجمن حفاظت اسب کاسپین که یک انجمن مردم نهاد است، پیرو تفاهمنامه همکاری با موسسه تحقیقات علوم دامی، ثبت بین المللی شوند.

وی گفت: پیرو درخواست ایران و با توجه به اینکه تمام گله های پایه و پیش بنیادی اسب کاسپین متعلق به ایران است اصلاح اساسنامه و آئین نامه و ضوابط و مقررات ثبت اسب کاسپین در انجمن بین المللی کاسپین با پیگیری های انجام شده از طریق موسسه تحقیقات علوم دامی کشور و انجمن حفاظت اسب کاسپین ایران با همکاری و مشارکت مرکز تحقیقات در حال بازنگری است.

ممنوعیت صادرات اسب کاسپین به علت تعداد جمعیت محدود
دهقان زاده، با بیان اینکه گله ۴۱ راسی موجود در این مرکز مورد توجه انجمن جهانی است گفت: صادرات اسب کاسپین فعلا با توجه به تعداد جمعیت کم آن ممنوع است اما این نژاد به لحاظ اقتصادی بسیار ارزشمند است.
وی افزود: متاسفانه طی چند سال اخیر تعداد زیادی از اسب های کاسپین قاچاق شد و بصورت غیر قانونی از مرزهای غربی و شمال غربی به ترکیه، عراق و کشورهای حاشیه دریای خزر منتقل شدند و به جایی رسید که خیلی از کشورهای همسایه الان بر خلاف صداقت مدعی داشتن گله های پایه و پیش بنیادی اسب کاسپین هستند که با عملیات شناسایی، هویت گذاری و ثبت بین المللی اسبان کاسپین کشور در آینده عملا راه برای فرصت طلبان مسدود می شود.

ردیابی نژاد ایرانی با انتشار تبارنامه اسب کاسپین 
وی ادامه داد: با بازنگری قوانین و مقررات و همچنین ثبت اسبان کاسپین کشور از این طریق در واقع راه قاچاق این اسب ها به کشورهای دیگر به نوعی بسته می شود؛ همچنین کتاب اولیه تبارنامه نامه اسب کاسپین هم بزودی منتشر می شود و از این طریق نژاد ایرانی اسب کاسپین در هر کشور قابل ردیابی است.
رئیس بخش تحقیقات علوم دامی و مسئول مجتمع تحقیقات آموزش و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین با اشاره به اینکه کمتر گونه گیاهی و جانوری در کشور داریم که در سطح جهان شناخته شده باشد اما اسب کاسپین در ابعاد جهانی شناخته شده است، افزود: ۱۸ دوره جشنواره زیبایی اسب کاسپین پیش از کرونا در گیلان با همت مدیریت هماهنگی ترویج جهاد کشاورزی استان، معاونت بهبود تولیدات دامی، مرکز تحقیقات ، انجمن صنفی اسب کاسپین و باشگاه سوارکاری تکتاز برگزار شد و اسب «نوید» از اسبان کاسپین این مجتمع اسطوره زیبایی نریان های دوره هجدهم کشور شد؛ به طور کلی اسب کاسپین علاوه بر اینکه کاربری ورزشی دارد، در ابعاد گردشگری نیز دارای اهمیت بوده و سرمایه گذاران می توانند از این پتانسیل استفاده نموده و در این حوزه سرمایه گذاری کنند.

برنامه ریزی برای ایجاد بانک اسپرم اسب های کاسپین

دهقان زاده افزود: همه نام های اسب کاسپین دارای منشاء ایرانی است؛ این نژاد ارزش جهانی و تقاضای زیادی از کشورهای خارجی دارد؛ برنامه ریزی هایی برای ایجاد بانک اسپرم اسب های کاسپین در حال انجام است که بعد از ثبت بین المللی و انتشار کتاب تبارنامه اسب کاسپین بتوانیم این بانک را راه اندازی کنیم تا با صادرات اسپرم این نژاد ایجاد ارزآوری شود.
وی گفت: برای نژاد اسب کاسپین تقاضا وجود دارد و این موضوع فرصت خوبی است که بتوانیم در راستای توسعه استان قدم های مفید برداریم؛ اما در زمان حاضر متاسفانه با این قدمت و شهرت جهانی، اسب کاسپین در استان هنوز برای عده ای شناخته شده نیست و حتی یک مجسمه و المان در  سطح شهر، پارک ها و  میادین شهر رشت برای معرفی این نژاد ارزشمند نصب نشده است.
رئیس بخش تحقیقات علوم دامی و مسئول مجتمع تحقیقات آموزش و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین به هزینه زیادی که مرکز تحقیقات هر ساله برای  نگهداری و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین می کند اشاره کرد و گفت: اعتبارات به این مرکز بسیار ناچیز است و این مرکز برای حفظ این ذخیره ژنتیکی ارزشمند جهانی نیاز به حمایت مبرم و توجه ویژه مسئولان استان و کشور دارد.

 

دهقان زاده پایش و ثبت جمعیت اسب کاسپین، ارتقاء جایگاه علمی و اقتصادی استان در کشور، انجام تحقیقات کاربردی در خصوص اسب کاسپین و تولید دانش فنی، حفظ ذخایر ژنتیکی در معرض خطر این نژاد در آشیان ها و خاستگاه آن و ایجاد بانک ژن ، ایجاد و توسعه فضای اکوتوریسم در گیلان، برنامه ریزی و توسعه برای صادرات اسب، همکاری در آموزش و توسعه ورزش سوارکاری نوجوانان استان، ارائه مقالات علمی و کاربردی، را بارزترین وظایف و اهداف احداث مجتمع تحقیقات آموزش و حفظ ذخایر ژنتیکی اسب کاسپین و ارتقاء جایگاه علمی و اقتصادی استان در کشور عنوان کرد.
وی ادامه داد: همچنین، شناسایی، ثبت و هویت گذاری اسبان کاسپین، شناسایی خصوصیات و توانمندی های آن، مدیریت پرورش و رفتار شناسی، تغذیه، ژنتیک و اصلاح نژاد، تعیین ظرفیت های ورزشی تعیین فاکتورهای تولید مثلی و افزایش بهره وری در راندمان تولید این نژاد و روش های بهینه تجاری سازی و ایجاد اشتغال از محورهای تحقیقاتی اسب کاسپین است.

منبع:ایرنا

آشنایی با امامزاده‌های بخش آفتاب

۳ امامزاده در روستاهای بخش آفتاب وجود دارد. امامزاده علی‌اکبر(ع) در روستای پلائین، امامزاده ابوالقاسم(ع) در روستای آفتاب و امامزاده سه‌برادران(ع) در روستای دانگه قرار گرفته است.

  •  امامزاده علی‌اکبر(ع)

بقعه متبرکه امامزاده علی‌اکبر(ع) در روستای پلائین در فاصله ۱۵ کیلومتری تهران نزدیک مرقد مطهر بنیانگذار جمهوری اسلامی واقع شده است. ساختمان اصلی امامزاده علی‌اکبر(ع) قدیمی خشتی و گلی و دارای گنبدی خشتی است و جاذبه تاریخی دارد. این بنا جزء آثار ملی به ثبت رسیده و در سال ۱۳۷۴ با نظارت میراث فرهنگی استان تهران مورد مرمت و توسعه قرار گرفته است. دیوارهای داخلی حرم سفیدکاری و کاشیکاری شده و محراب کاشیکاری شده زیبایی نیز در آن وجود دارد. محوطه این امامزاده به مساحت ۳ هزار و ۵۰۰ مترمربع دیوارکشی و درختکاری شده و محل مناسبی برای استراحت زائران است.

  •  امامزادگان سه‌برادران(ع)

بقعه امامزادگان سه‌برادران(ع) در خیابان شهید رجایی روستای دانگه قرار گرفته و از شمال به قلعه خورائین، جنوب به زمین‌های کشاورزی و از شرق به مترو ایستگاه باقرشهر منتهی می‌شود. این ۳ امامزاده، ۳ سید بزرگوار بودند که در زمان ورود حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به شهرری به این منطقه آمده و در این مکان زندگی کرده‌اند. امامزاده علی‌کیا، قاسم و جوانشیر با ۱۰ واسطه به امام حسن مجتبی(ع) منتسب می‌شوند و از سادات بزرگوار حسنی قرن پنجم هجری به شمار می‌آیند. دورتادور بقعه را فضای بایر و زمین‌های کشاورزی پر کرده و چند خانوار در این روستا زندگی می‌کنند. در گذشته سنگ قبری برای این امامزادگان وجود نداشت و با خشت و آجر سکوهایی کوچک برای ۳ امامزاده ساخته شده بود. این امامزاده تا سال ۱۳۷۴، ۳ گنبد داشت که از خشت و گل ساخته شده بود و تقریباً هر سال روی گنبدها را کاهگل می‌کشیدند و طی چند سال اخیر مرمت و نوسازی اینجا با مشارکت خوب اداره اوقاف و شهرداری منطقه ۱۹ انجام شده است.

  •  امامزاده ابوالقاسم(ع)

امامزاده ابوالقاسم از نوادگان گرامی امام صادق(ع) در روستای آفتاب واقع شده است. بنای اصلی و گنبد آستان امامزاده ابوالقاسم(ع) متعلق به ۷۰۰ سال پیش و خشت و گلی و ثبت میراث فرهنگی ثبت شده و بنای تازه ساخت شامل شبستان جنوبی قدمت ۶۰‌ساله دارد. برنامه‌های فرهنگی و مذهبی در مناسبت‌های مختلف توسط تولیت امامزاده برگزار می‌شود و یکی از اقدامات مدیریت امامزاده ایجاد بستر مناسب برای فعالیت خیّران و ارائه خدمات به نیازمندان است.

منبع:همشهری

راهکار آزادسازی عرصه‌ها و حرایم میراث ملّی و جهانی، بزرگ‌ترین زیرساخت گردشگری

عرصه و حریم بخشی از وجود و هستی هر اثر تاریخی و یا طبیعی محسوب می‌شود به این معنی، یک محوطه یا بنای باستانی فقط در همان محیط و بستر خاص شکل‌گرفته و هویت یافته است.

اگر عرصه و حریم از اثر باستانی گرفته شود حیات تاریخی فرهنگی و بستر هویتی اثر باستانی انسجام و اصالت خود را از دست می‌دهد. معنا و مفهوم آن گم می‌شود و هویت فرهنگی تاریخی منظر پیرامون اثر از بین می‌رود. این موضوع به‌ویژه در خصوص میراث جهانی اهمیت بیشتر پیدا می‌کند زیرا ضوابط و معیارهای ثبت میراث جهانی عمده آثار تاریخی کشور ما وابسته به بستر فرهنگی، طبیعی و تاریخی است که حداقل با دو شرط از ۱۰ معیار ثبت جهانی، واجد ثبت در مقیاس جهانی شده‌اند.

معیارهای ثبت هم عمدتاً برگرفته از خلاقیت، نوآوری، چگونگی استفاده از منظر طبیعی و درمجموع انتقال‌دهنده نوعی دانش بشری هستند. در حقیقت، عرصه‌ها و حرایم میراث ملّی و جهانی زادگاه و خاستگاه بخشی از دانش بشریت هستند که در مقطعی از زمان در پیشرفت علوم و فنون جهان تأثیرگذار بوده‌اند.

امروزه، در سطح جهان، مکان‌ها و خاستگاه‌های این دانش بشری در چارچوب عرصه‌ها و حرایم میراث ملّی و جهانی حفاظت می‌شوند و دولت‌ها موظف به رعایت قوانین و مقررات وضع‌شده در قانون اساسی و میراث جهانی یونسکو برای حفظ، معرفی و بهره‌برداری علمی، فرهنگی و هنری از این آثار هستند.

تاکنون، در سطح جهان کمتر از ۲هزار اثر تاریخی و طبیعی در فهرست میراث جهانی به ثبت یونسکو رسیده است و کشورها عمدتاً برای بهره‌برداری از منافع تاریخی، طبیعی و به‌ویژه گردشگری برای ثبت جهانی میراث سرزمین خود در رقابت هستند. با پیشتازی هر کشور در ثبت میراث جهانی زمینه رشد و شکوفایی اقتصاد گردشگری فرهنگی فراهم و سهم اقتصاد جهانی آن کشور بیشتر می‌شود.

امروزه، دولت‌ها برای بهره‌برداری از سهم کلان اقتصاد جهانی گردشگری، آثار ثبت جهانی کشور خود را در بالاترین درجه اهمیت از پشتوانه‌ها و ردیف‌های اعتباری سازمان برنامه‌وبودجه کشور خود قرار می‌دهند تا بتوانند با ایجاد این زیرساخت‌ها حداکثر بهره‌وری اقتصادی از میراث جهانی داشته باشند.

در حقیقت دولت‌ها با تخصیص ردیف اعتباری خاص به هر یک اثر ثبت‌شده در فهرست میراث جهانی تلاش می‌کنند تا زیرساخت‌های لازم در حوزه حقوقی، تملک، حفظ میراث‌فرهنگی، توسعه صنایع‌دستی، معرفی میراث معنوی و سنّتی جامعه محلی مرتبط با اثر فراهم کنند.

به‌عنوان‌مثال درزمانی که بخش تاریخی شهر تورین در ایتالیا به ثبت جهانی رسید دولت ایتالیا با تخصیص ۹۴ میلیون یورو، طی ۵ سال یک شهر خودروسازی را به یک شهر میراث جهانی تبدیل کرد.

به همین دلیل، امروزه سهم کشور ایتالیا در بهره‌برداری از اقتصاد گردشگری در بالاترین رتبه اقتصاد گردشگری میراث جهانی قرارگرفته است. برای بهره‌برداری از این مقدار سهم اقتصاد جهانی، نخستین گام تملک و حفاظت از عرصه‌ها و حرایم میراث جهانی است.

در حقیقت دولت با تملک عرصه و حریم میراث جهانی موفق شد تا زمینه سرمایه‌گذاری در میراث جهانی با رویکرد اقتصاد گردشگری فراهم شود. با تملک عرصه‌ها و حرایم حاکمیت دولت در حفاظت از آثار تاریخی همگام با حفظ و به‌کارگیری قوانین حقوقی میراث جهانی پیش رفت و ظرفیت سرمایه‌گذاری فرهنگی در اقتصاد گردشگری فراهم شد.

بنابراین، آزادسازی عرصه‌ها و حرایم میراث ملّی و جهانی در حقیقت سرمایه‌گذاری در زیرساخت اقتصاد کشور محسوب می‌شود. در حال حاضر، مشکل اساسی عرصه‌ها و حرایم میراث ملّی و جهانی کشور حدود و میزان وسعت حریم آثار است که محدودیت‌های قانونی اعمال‌شده در محدوده عرصه‌ها و حرایم به‌ظاهر راه توسعه کشور را سد کرده است.

در حالی این عرصه‌ها و حرایم خود مبنا و اصل بستر واقعی توسعه پایدار اقتصاد فرهنگی کشورها هستند، در کشور ما به‌عنوان محدودیت محسوب می‌شوند.

راهکار توسعه کشور بر اساس توضیحات فوق، اقتصاد گردشگری فرهنگی است. در حقیقت، محدوده حریم بزرگ بسیاری از آثار میراث جهانی را آثار تاریخی و باستانی فراگرفته است که نیازمند کاوش باستان‌شناسی و یا تبدیل این آثار به سایت موزه است.

مثلاً امروزه می‌دانیم تخت جمشید محدود به تختگاه نمی‌شود بلکه تختگاه خود بخشی از شهر پارسه بوده است و طی کاوش‌های اخیر دروازه شهر پارسه در فاصله ۴ کیلومتری آن کشف شد، بین دروازه شهر تا تختگاه تخت جمشید بناهای دیگری واقع بوده است که طی زمان از بین رفته است و نیازمند کاوش باستان‌شناسی است.

بدون مطالعه حریم تخت جمشید نمی‌توان تختگاه تخت جمشید و شهر پارسه را درک کرد. همین موضوع برای سایر آثار باستانی کشور هم مصداق دارد. راهکار نخست، تملک دولت بر این نوع حرایم و بناهای باستانی واقع در محدوده میراث جهانی است تا بتوان از اقتصاد فرهنگی برای گردشگری در میراث جهانی بهره برد.

تملک بر عرصه و حریم میراث جهانی و ملّی بر هر نوع سرمایه‌گذاری مقدم است، راهکار قانونی تملک، ایجاد و حمایت از تشکیلات حقوقی در ساختار اداری است.

مهم‌تر بهره‌گیری از ظرفیت‌های قانونی پیش‌بینی‌شده در تخصیص زمین ذخیره شهری و استفاده از ظرفیت بند ج ماده ۹ قانون زمین شهری است که به‌صراحت برای معوض عرصه و حرایم آثار باستانی قانون آن به تصویب مجلس شورای اسلامی وقت رسیده است.

اجرا و به‌کارگیری این دستورالعمل، ظرفیت بالقوه وزارت راه و شهرسازی در خدمت به میراث جهانی است که نیازمند ابلاغ قوانین از طرف دستگاه‌های مربوطه به وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی است.

در این زمینه انعقاد تفاهم‌نامه در سطح ستادی بین وزارت‌های مربوطه مهم‌ترین گام در جهت تملک و استفاده از ظرفیت‌های قانونی باهدف حفظ میراث‌فرهنگی و تأمین زیرساخت اقتصاد گردشگری کشور است.

منبع:میراث آریا

لکنت ایران در اکسپو دبی

حدود یک ماه از آغاز اکسپو ۲۰۲۰ دبی می‌گذرد و در همین مدت، نقدهای بسیاری متوجه پاویون ایران شده؛ رویدادی که تا پنج ماه دیگر ادامه دارد و استراتژی ایران همچنان زیر سوال است.

به گزارش ایسنا، اکسپو که پس از المپیک و جام جهانی فوتبال، از بزرگ‌ترین رویدادهای جهان شناخته می‌شود، قرار بود سال ۲۰۲۰ در دبی برگزار شود، اما کرونا آن را تا یک سال به عقب انداخت. آغاز این رویداد اول اکتبر ۲۰۲۱ بود که تا ۳۱ مارس ۲۰۲۲ برابر با نهم فروردین ۱۴۰۱ ادامه خواهد داشت؛ اکسپویی که به واسطه مشارکت اسرائیل، تحریم اکسپو دبی از سوی پارلمان اروپا به دلیل آن‌چه “نقض حقوق بشر در امارات” عنوان کرد و البته حضور محمود احمدی‌نژاد در این اواخر، کم‌حاشیه نبوده است.

اکسپو دبی با این حواشی تا کنون موفق شده نزدیک به ۸۰۰ هزار بلیت بازدید بفروشد و انتظار دارد با دعوت از چهره‌ها و هنرمندان شاخص جهانی حدود ۲۵ میلیون بازدیدکننده را با وجود کرونا جذب کند.

شعار امسال اکسپو، «پیوند ذهن‌ها، خلق آینده» است. ایران هم با روایتی از شهرزاد قصه‌گو و با شعار «ایران؛ تمدن کهن و استوار تنوع اقوام و میزبان ملت‌ها» در پاویونی به وسعت ۲۰۱۴ متر که ۹ میلیون دلار برای آن خرج کرده، حاضر شده است. با این حال، بسیاری از بازدیدکنندگان اکسپو، کارشناسان و حتی متولیان بر این عقیده‌اند، ‌پاویون ایران نه تنها فهم درستی از شعار اکسپو نداشته و در گذشته و حال حاضر درجا زده و تصویری از آینده خلق نکرده که در روایت خود تا کنون، ناکام و ناموفق بوده است.

این نقدها بهانه‌ای شد برای برگزاری نشستی رسانه‌ای با تعدادی از تصمیم‌گیران، متولیان و مجریان پاویون ایران در اکسپو، همچون حسین زمانی ـ مدیرعامل شرکت سهامی نمایشگاه‌ها ـ، اعضای اتاق مشترک بازرگانی ایران ـ امارات، طیبه محمد، مدیر شرکت سرو بنیاد ادبی و گروه سفیران صلح و دوستی‌ که مجری و هماهنگ‌کننده بخش گردشگری پاویون ایران است و علی‌اصغر شالبافیان ـ معاون گردشگری وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ـ، که برخی از آن‌ها مصلحت را در این دیدند حضور نداشته باشند، ‌در نتیجه این نشست رسانه‌ای به صورت مجازی در بستر کلاب هاوس با کارشناسان و فعالان گردشگری و اقتصادی برگزار شد.

ایران شعار اکسپو ۲۰۲۰ دبی را درک نکرده است

آرش نورآقایی، از پژوهشگران و کارشناسان گردشگری که به مدت پنج روز در محیط اکسپو دبی بوده و به بررسی و پژوهش درباره آن پرداخته است، با اشاره به تجربه حضور در اکسپوهای میلان و شانگهای چین، بیان کرد: تجربه دبی متفاوت بود، چون ماموریت داشتم گزارشی تهیه کنم و در اختیار معاونت گردشگری قرار دهم.

او ادامه داد: به اکسپو از جنبه‌های مختلف می‌توان نگاه کرد. اولین گزاره‌ای که از اکسپو به ذهن می‌آید این است که در کل دنیا یکسری نمایشگاه با موضوعات تخصصی برگزار می‌شود، مثل نمایشگاه ابزارآلات پزشکی، کشاورزی و حتی گردشگری که کشورها در زمان و مکان مشخص برای آن برنامه‌ریزی می‌کنند. این مدت متوجه شدم خیلی‌ها فکر می‌کنند اکسپو هم نمایشگاه گردشگری است. هرچند، با توجه به شعار و تِم‌هایی که درنظر گرفته شده می‌توان از دید گردشگری به آن نزدیک شد، ولی باید تاکید کرد که اکسپو، نمایشگاه و یا رویداد گردشگری نیست. البته، یکسری از کشورها با محوریت گردشگری به آن توجه کرده‌اند مثل تایلند، ولی خیلی از کشورها در اکسپو چنین رویکردی ندارند، حتی کشورهایی که در گردشگری پیشرو هستند، مثلا در پاویون چین حتی یک لحظه هم نمی‌توان متوجه موضوع گردشگری شد و یا در پاویون سوئد. در کل، اکسپو را نباید یک رویداد و یا نمایشگاه صرف گردشگری دانست.

نورآقایی توضیح داد که اکسپو یک نمایشگاه جنرال یا کلی است که در دبی، ۲۰۵ پاویون ساخته شده که ۱۹۲ کشور در آن شرکت کرده‌اند و تعدادی هم پاویون موضوعی و بین‌المللی با محور زنان، پایداری و … ایجاد شده است. پاویون ایران نیز در فضای خوبی خریداری شده است که در همسایگی فرانسه و شیلی و پاویونِ «پویایی یا تحرک» واقع شده است. شعار امسال اکسپو «پیوند افکار، خلق آینده» است که یکی از نقاط ضعف ایران نپرداختن به این شعار است. سه تِم اکسپو نیز پویایی، پایداری و فرصت است که به هر کدام راسته‌ای اختصاص داده شده است. محوطه اکسپو نیز با توجه به طراحی صورت‌گرفته، علمی و عاطفی است. کسی که وارد اکسپو می‌شود انگار به آیند قدم می‌گذارد، برخی پاویون‌ها این موضوع را به خوبی درک کرده‌اند که اکسپو محلی است برای نمایش آینده‌ای که آن کشور برای خود متصور است و یا برای آن برنامه‌ریزی کرده و اتفاقا یکی از ضعف‌های پاویون ایران همین موضوع است، ایران شعار اکسپو ۲۰۲۰ دبی را درک نکرده است.

ابراهیمیان ـ مسئول روابط عمومی اتاق مشترک بازرگانی ایران ـ امارات، به عنوان یکی از هماهنگ‌کننده‌های پاویون ایران در اکسپو ـ درحالی که دیگر اعضای اتاق در این نشست حاضر نشدند، با بیان دیدگاه‌های شخصی براساس مشاهدات و دریافت‌هایی که تا کنون از اکسپو و پاویون ایران داشته است، با این توضیح که مثل اکسپوهای دیگر امسال هم در دقیقه ۹۰ برای پاویون ایران تصمیم‌گیری شد که همزمان با تغییر دولت با مشکل بودجه و مسائل حاشیه‌ای در تکمیل پاویون ایران مواجه شد، اظهار کرد: مهمترین ماموریتی که برای اتاق مشترک بازرگانی ایران و امارات تعریف شده سامان‌دهی دیدارهای مشترک و اعزام هیأت‌ها و فعالان اقتصادی به اکسپو است. البته، اکسپو دبی بیخ گوش ایران اتفاق افتاده و می‌شد از فرصت‌ها و ظرفیت‌های آن بیشترین بهره را برد، ولی متاسفانه برنامه‌ریزی درستی صورت نگرفت که یا از تنگ‌نظری‌ها ناشی شده یا از سهم‌خواهی‌ها.

محمود بنکدارنیا ـ عضو جامعه تورگردانان ایران ـ هم که از اکسپو ژاپن در سال ۱۹۸۵ اکسپوها را دنبال می‌کند، در این نشست گفت: به نظر می‌رسد کشورهای دیگر همیشه سعی می‌کنند بهترین بهره‌برداری را از این فضا داشته باشند و ما بدترین را. با این وجود، سعی می‌کنیم از فرصت نزدیکی اکسپو دبی به ایران استفاده کرده و برای دیدارهای B۲B  با پارتنرهای اروپایی که در این دو سال فرصت مذاکره و دیدار با آن‌ها را نداشتیم، برنامه‌ریزی کنیم. این دیدارها از آذرماه شروع خواهد شد و احتمالا حدود هشت یا نه دیدار در جریان اکسپو انجام شود.

بازدیدکننده‌های سرگردان در پاویون ایران

مرتضی شیخ‌زاده ـ سخنگوی دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد ـ نیز که دیداری از اکسپو دبی داشته است، درباره ماموریت مناطق آزاد، گفت: مناطق آزاد یکی از پازل‌های ایران در اکسپو است که تحت سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران حضور خواهد داشت. هدف اصلی شورای عالی مناطق آزاد، معرفی فرصت‌های سرمایه‌گذاری است.

او با توجه به مشاهدات خود درباره پاویون ایران و دستاوردی که از آن می‌توان داشت، اظهار کرد: فکر می‌کنم در پاویون ایران در مقایسه با ۱۹۰ کشور دیگر، به اشتباه سیاست‌گذاری شده است. سایر کشورها را که دنبال می‌کنیم متوجه می‌شویم هدف دیگری را در اکسپو دنبال می‌کنند و مؤلفه‌های آن کشورها همسو با شعار و تم اکسپو به وضوح دیده می‌شود. در پاویون ایران اما رویکرد متفاوت است و به نظر می‌رسد سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های ایران برای شش ماه نبوده است. بیشتر فضاهایی که برای تجمع مردم در پاویون ایران درنظر گرفته شده در فضاهای باز و بیرونی است و انگار برنامه‌ها برای ژانویه به بعد است، ‌ چون با این دمای هوای امارات، بازدیدکننده کمتری در فضای باز به مدت طولانی می‌ایستد و شاهد برنامه‌های پاویون ایران است.

او افزود: اتاق‌های متفاوتی در پاویون ایران طراحی شده است که اطلاعاتی درباره آن‌ها وجود ندارد، بازدیدکننده باید جست‌وجو کند تا متوجه شود هر اتاق به چه بخشی اختصاص دارد، ‌ راهنما وجود ندارد و بازدیدکننده خودش باید متوجه شود هر اتاق به چه موضوعی اختصاص پیدا کرده است، درحالی‌که در پاویون‌های دیگر کشورها ورود و خروج کاملا مشخص است، اما در پاویون ایران، خروجی یک اتاق، ورودی اتاق دیگری است.

شیخ‌زاده از دیدگاه یک مخاطب و بازدیدکننده درباره پاویون ایران، گفت: ما نه پاویون ملی ایرانی ارائه کرده‌ایم، مثلا مدل تخت جمشید که وقتی بازدیدکننده وارد پاویون ایران می‌شود از گذشته ایران اطلاعاتی دریافت کند و نه موضوعی در ارتباط با ارزش‌های امروز جمهوری اسلامی ایران عرضه شده است، به عنوان مثال اگر بخواهم تصویری از امروز ایران نشان دهم می‌توانیم از ماجرای انقلاب اسلامی شروع کنیم و موفقیت‌ها و برترین‌های ایران در دنیا را معرفی کنیم. تمدن اسلامی کمتر در این پاویون نمایش داده شده است، درباره آینده ایران هیچ برنامه و اطلاعاتی داده نشده است، درحالی‌که خیلی از کشورها ۵۰ سال خود را ترسیم کرده‌اند. قاعدتا با چنین سیاست‌گذاری و رویکردی، بخش‌های دیگر پاویون نمی‌توانند به تنهایی موفق عمل کنند.

سخنگوی دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد ادامه داد: برنامه ما (مناطق آزاد) این است که احتمالا در زمان‌های طلایی که حضور بیشتر خواهد بود، معاونان مناطق آزاد به همراه معاونان اقتصادی در اکسپو دبی شرکت کنند و احتمالا نشست‌های دوجانبه با شرکت‌های فعال و در ارتباط با مناطق آزاد، با هدف معرفی فرصت‌های سرمایه‌گذاری برگزار خواهد شد.

او در پاسخ به این سوال که آیا برنامه شورای عالی مناطق آزاد فقط به حضور مدیران هر یک از مناطق محدود شده است؟ و برنامه مشخص مناطق آزاد برای بهره‌وری بیشتر از اکسپو چیست؟ توضیح داد: مطابق زمان‌بندی اعلام‌شده غرفه منطقه آزاد به یکی از مناطق اختصاص پیدا می‌کند که به طور ویژه خود را معرفی کند و قرارهایی را برگزار خواهد کرد. اکسپو مثل نمایشگاه‌ها بروشورمحور نیست و همه داده‌ها با ابزارهای نوین منتقل می‌شود، بنابراین سیاست کل پاویون مهم است. در پاویون‌های دیگر اتاقی برای معرفی اختصاص داده شده است، اما در پاویون ایران، فضای محدودی در اختیار مناطق آزاد قرار گرفته که نمی‌توان روی مالتی‌مدیا مانور داد، بنابراین اطلاعات را با QR کد در اختیار مخاطب قرار می‌دهیم. فضای اکسپو این‌طور نیست که خود را در معرض بگذارید، وقتی آینده توسعه کشورهای همسایه را درنظر بگیریم ما هم می‌توانیم برنامه‌ریزی درستی داشته و سهمی در این توسعه به عنوان همسایه داشته باشیم.

ایران لکنت دارد

آرش نورآقایی، پژوهشگر و کارشناس گردشگری در ادامه این بحث گفت: کشورها برای حضور در اکسپو استراتژی دارند و اتفاقا ضعف پاویون ایران نداشتن استراتژی است.

او با اشاره به روایت قوی کشورها اظهار کرد: به نظر می‌آمد همه می‌خواهند خود را در سه محور آینده، پایداری و فرصت‌اندیشی روایت کنند که در ذیل آن به موضوعات مختلف فرهنگی، تجارت، گردشگری، پزشکی و … پرداخته‌اند، درحالی که پاویون ایران در این سه محور و به‌ویژه روایت آینده لکنت دارد و هیچ صحبتی درباره آینده نکرده است. شاید از لحاظ سخت‌افزاری و قصه به نظر آید طراحان پاویون ایران به موضوع پایداری توجه کرده‌اند، اما درباره فرصت‌اندیشی که یکی از سه محور اکسپو است، هیچ مابه‌ازا و بحثی در این پاویون دیده نمی‌شود.

نورآقایی ادامه داد: تِمی که برای پاویون ایران درنظر گرفته شده، قصه‌های شهرزاد و داستان هزار و یک شب است که در انگلیسی همان Storyteller یا Storytelling  معنی می‌دهد که به‌روزترین روش بازاریابی محتوا است، با این وجود شگفت‌آور است که ما اصلا روایت نداریم، درحالی‌که کل اکسپو براساس روایت است. این‌ رویکردها استراتژی را مشخص می‌کند.

او بیان کرد: دبی با اکسپو فهمی از خود ارائه کرد که ما به عنوان کشور همسایه باید در فهم خود از دبی تجدیدنظر کنیم. همین چند روز پیش پنجاه‌سالگی ساخت برج آزادی بود، سالی که در ایران این برج به عنوان یادمان پیشرفت و دروازه‌ای به سمت مدرنیته ساخته می‌شد، امارات تازه تاسیس شد. ما در پنجاه‌سالگی برج آزادی، غیر از میدانی که هیچ قصه‌ای را برای ما روایت نمی‌کند، برجی داریم که نقشی در روایت شهر تهران ندارد، اما امارات با اکسپو خود روایتی از ۵۰ سال حضور ساخته که دور از هر نوع تعصب و نگاه ملی‌گرایی، قابل احترام است.

این کارشناس گردشگری در ادامه این موضوع گفت: وقتی دبی می‌خواست مکان اکسپو را بسازد، به درختی برخورد که در صحرای امارات یافت می‌شود و سال ۲۰۰۸ هم امارات آن را به عنوان اثر ملی طبیعی ثبت کرد. چون این درخت در مکان اکسپو بود، همان را حفظ کردند و تمام سازه‌ها پیرامون آن ساخته شد، این حرکت یکی از اصول پایداری است. زمانی که دبی می‌خواست به عنوان میزبان اکسپو ۲۰۲۰ برگزیده شود به دفتر اکسپوها (BIE) تعهد داد که پایدارترین اکسپو را برپا کند و سال ۲۰۱۳ به خاطر این ارائه، اجازه گرفت که همزمان با پنجاهمین سال تاسیس خود، اکسپو را برگزار کند. این درخت نه تنها حفظ شد که کل داستان اکسپو گِردِ محور آن اتفاق افتاده است؛ درخت قصه‌گو که برگ‌های آن داستان همه مسافرانی است که از صحرای امارات عبور کرده‌اند.

نورآقایی با استناد به مشاهدات و بررسی‌ها درباره اکسپو، اظهار کرد: کشورها در فاصله پنج سال از اکسپو قبلی، نه تنها دنبال ساخت پاویون خود بودند، که انگار یکدیگر و اوضاع را رصد می‌کردند، ولی ما آن‌قدر روی ساخت غرفه تمرکز کرده‌ایم که هرچند، برخلاف نظر برخی معماران، تِم شهرزاد و قصه آن را بسیار هوشمندانه تلقی می‌کنم، ولی در اجرا، بحث اساسی دارد و پاویون ایران برای اکسپو با توجه به تم و رویکرد آن، مناسب نیست؛ فضایی تنگ و کوچک. اتاق‌ها سقف کوتاهی دارند، در هیچ پاویونی سقف‌ها به اندازه ایران کوتاه نیست و اگر پنج نفر کنار هم قرار بگیرند سندروم «تنگناهراسی یا کلاستروفوبیا» پیش می‌آید. در کل، نوع نگرشی که به پاویون به مثابه مکانی برای اکسپو داریم، مشکلات اساسی دارد، ولی محتوای اصلی را هوشمندانه می‌دانم.

وی افزود: وقتی شنیدم هیأتی از گردشگری قرار است به اکسپو برود یادآوری کردم که پایون ایران به هیچ وجه محصل اهدای گز و پسته و بروشور نیست.

نورآقایی با اشاره به تجربه فرش‌بافی در پاویون ایران، اظهار کرد: در پنج روزی که آن‌جا بودم، حتی برای یک ثانیه فردی را ندیدم که به فرش گره بزند، چون محل نشستن پشت دار قالی در دسترس نیست، در صورتی‌که این تجربه می‌توانست جذاب باشد. ممکن است توجیه بیاورند در روزهای آینده استقبال می‌شود، ولی وقتی پنج روز را از دست می‌دهیم ممکن است در آخر هم چیزهایی را از دست بدهیم.

او معتقد است: اگر ایران روی یک موضوع تمرکز می‌کرد و روایتش را براساس قصه‌ای که درنظر گرفته بیان می‌کرد، خیلی موفق‌تر بود.

این کارشناس گردشگری بیشترین ضعف پاویون ایران در اکسپو دبی را نبود استراتژی واحد و مغزافزار برای طراحی و استفاده بهینه دانست و افزود: البته که فرصت هنوز وجود دارد، پیش‌فرضم این است که شاید یک یا دو ماه اول از اکسپو را از دست بدهیم، اما چهار ماه دیگر فرصت داریم، به‌ویژه آن‌که رویدادهای زیادی داریم، بزرگترین شگفتی و امتیاز ایران این است که ۱۰ روز پایانی اکسپو مصادف با ۱۰ روز آغاز سال نو و شروع سده نو است و شاید بتوان از روزهای پایانی بهترین استفاده را کرد. البته منظورم این نیست که تا آن زمان دست روی دست بگذاریم.

او اضافه کرد: روی سخت‌افزار پاویون ایران که نمی‌توان تغییری ایجاد کرد، اما می‌توان نرم‌افزار را بهبود داد. ما محتوا داریم، ولی ورود یک شخص یا مدیریت کاریزماتیک می‌تواند بهره‌وری را افزایش دهد. فرصت بی‌نظیری داریم که به رویدادهای این مدت بستگی دارد، مثل شب یلدا، ۲۲ بهمن و …، اگر اتاق فکر ایجاد کنیم می‌توانیم با فهم جهان‌پسند روایت خودمان را از ایران داشته باشیم.

نورآقایی گفت: الان وارد پاویون ایران که می‌شوید سرگردان خواهید شد. در روزهای اول همه کشورها رستوران داشتند و در پاویون ایران رستوران هنوز کارش را شروع نکرده بود. از اطلاعات پاویون ایران که سوال کردم بیشترین پرسش و انگیزه بازدیدکنندگان چه بوده، پاسخ دادند خیلی‌ها برای خوردن غذای ایرانی به این پاویون آمده بودند و رستوارن ایران بسته بود.

او افزود: همه پاویون‌ها بدون استثناء می‌توانند بازدیدکنندگان را بشمارند، هر کدام با ترفندی این کار را کرده‌اند، اما برای پاویون ایران انگار مهم نیست که چه کسی برای بازدید می‌آید و چه تعداد بازدیدکننده دارد. چه بسا در پاویون ایران افراد جذب‌کننده‌ بازدیدکنندگان حضور نداشتند و هیچ اتاقی تابلو راهنمایی نداشت.

نورآقایی در عین حال، بیان کرد: با همه نقدها، خوشبختانه بالاخره اولین‌بار است در پاویون ایران در اکسپو، اتاقی به گردشگری و میراث فرهنگی اختصاص داده شده و این یک پیشرفت است و حضور و گام‌های اولیه گردشگری را باید غنیمت شمرد و امیدواریم از این فرصت استفاده شود.

علی‌اکبر عبدالملکی، رییس کمیسیون گردشگری و کسب و کارهای وابسته در اتاق بازرگانی ایران درباره نقش و مشارکت این کمیسیون در اکسپو با توجه به ماموریت اتاق بازرگانی، توضیح داد: اتاق دو سال پیش از طرف سازمان توسعه تجارت دعوت به همکاری شد و چند کمیته هم تشکیل دادند. دو سال اکسپو به تاخیر افتاد و ما دغدغه سرنوشت داشتیم تا این‌که، سه ماه پیش بود که در اتاق ایران، کمیته اکسپو ایجاد شد. این میان، یک عده دغدغه دارند که چرا اتاق باید برگزارکننده سفر هیأت‌ها در اکسپو باشد، درحالی‌که اتاق فقط مسؤولیت هیأت‌های تجاری را دارد که به سفرهای عمومی و مردمی ارتباطی ندارد. اتاق ایران و امارات مجری نیست، هماهنگ‌کننده است.

او درباره این‌که آیا اتاق بازرگانی پیشنهادها و ایده‌های بخش‌های مختلف گردشگری را برای اکسپو دریافت کرده و این ارتباط با بخش‌های بیرونی اتاق بازرگانی چگونه برقرار شده است؟ گفت: اتاق مشترک بازرگانی ایران و امارات کمیسیون گردشگری دارد و قطعا در ارتباط است و موضوع را جلو می‌برد. ضمن این‌که آقای خشایار نیکزادفر، مدیرعامل شرکت مادر تخصصی گردشگری که هماهنگ‌کننده اتاق گردشگری در پاویون ایران است، در جلسه‌های ما حضور داشتند، اما خانم محمد را به عنوان مجری بخش گردشگری پاویون، در جلسات سازمان توسعه تجارت ندیده بودم و نمی‌دانم این مسؤولیت چگونه به آن‌ها واگذار شده است. به هر حال، ما هر هفته به مدت شش هفت ماه جساتی داشتیم و نظرات را انتقال می‌دادیم. جالب است که همیشه بخش دولتی کل کار را انجام می‌دهد و آخر سر هم به خودشان واگذار می‌کنند.  آیا شرکت مادرتخصصی، یک شرکت خصوصی است؟ چرا باید مجری باشد؟ رعایت اصل ۴۴ قانون اساسی کجا رفت؟ باید این کارها را به شرکت‌های تخصصی واگذار کنند.

صحنه‌گردان نداریم

محمدابراهیم لاریجانی، کارشناس و مدیر سابق بازاریابی و تبلیغات گردشگری نیز با توجه به سابقه حضور در اکسپوهای گذشته گفت: پاویون ایران در اکسپو دبی قدری رشد کرده است، به لحاظ چیدمان، طراحی و محتوا، اما نسبت به سایر کشورها و ظرفیت ایران و سطح دانش و مدیریت پاویون‌های دیگر، کماکان ضعف اساسی دارد. نسبت به آن‌چه باید باشیم محتوا و فلسفه وجودی را درک نکرده‌ایم و همچنان از آن به عنوان نمایشگاه یاد می‌کنیم، دو عروسک بزرگ فرستاده‌ایم که “عروس گُلِی” بخوانند.

او با بیان این‌که اکسپو دبی را از نزدیک هنوز ندیده اما درباره آن بررسی و پیگیری داشته‌ است، با اشاره به تجربه‌ای که در ستاد اکسپوهای قبلی داشته است، اظهار کرد: نگاه ما به اکسپو معمولا درآمدزایی است. کماکان کشوری هستیم که پول نداریم و دنبال این هستیم که یک متر از فضای پاویون را بفروشیم. این یک آسیب است، ما خودمان را می‌خواهیم معرفی کنیم، ولی هنوز دنبال این هستیم که چند متر بفروشیم.

وی نیز با طرح ابهام درباره چگونگی و دلایل انتخاب مجری اتاق گردشگری در پاویون ایران، ادامه داد: ما برای اکسپو و رویدادهای نمایشگاهی محتوا داریم، اما آدمی که عرضه کند نداریم و بازدیدکنندگان در پاویون ایران سرگردان هستند.

لاریجانی همچنین گفت: دانش، تفکر و سناریو برای قبل از افتتاح پاویون ایران در اکسپو است. ممکن است پاویون فعلی تِمی داشته باشد، اما طراحی سناریو، دانش، اندیشه و تولید محتوا باید قبل از افتتاح اتفاق افتاده باشد و در زمان اجرا فقط یک صحنه‌گردان می‌خواهیم، همان شخصیت کاریزماتیک، آدمی را می‌خواهیم برای محتوایی که میلیاردها تومان تولید آن هزینه برده است، برنامه‌ریزی کند، شش ماه پاویون ایران را زنده نگه دارد و دستاورد داشته باشد.

این کارشناس گردشگری با اشاره به هدف‌گذاری برای جذب گردشگر از اکسپو، بیان کرد: اعتقاد ندارم از اکسپو دبی، تور به ایران برگزار کنیم، قرائت بی‌ارزشی است، برای هیچ کشوری چنین اتفاقی نمی‌افتد، چون ۸۰ تا ۹۰ درصد بازدیدکنندگان اکسپو از متخصصان هستند و با هدف و انگیزه و برای مبادلات تجاری، بازدید می‌کنند، ‌ اما انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی می‌تواند هر هفته یک دیدار B۲B  هماهنگ کند. در تقویم و برنامه اکسپو هفته گرشگری وجود داد، رییس بخش B۲B دارد، درحالی‌که ما با این بخش‌ها ارتباطی نداریم و فقط بازدید می‌کنیم. موضوع این است که آن‌ها در اکسپو حضور دارند، این ما هستیم که حضور نداریم.

وی یادآور شد: اکسپو رویدادی نیست که امروز از آن بهره‌برداری کنیم، دستاورد آن را بیشتر در آینده می‌بینیم. اکسپو را مرکز جهانی گفت‌وشنود می‌دانند. همه کشورها متمرکز در یک نقطه تلاش می‌کنند شریک تجاری و سرمایه‌گذار پیدا کنند، در عین حالی که فرهنگ خود را معرفی می‌کنند و ترویج می‌دهند. در شش ماه برگزاری اکسپو، مؤثرترین افراد بازدید دارند و ما باید مؤثرترین محتوا و افراد را به اکسپو بفرستیم.

لاریجانی گفت: امیدوارم پنج ماه باقی‌مانده، مدیر کاریزماتیک وارد شود و با کمک همه بخش‌ها، هر هفته در پاویون ایران یک رویداد برگزار کند. امیدواریم این فرصت را از دست ندهیم، چون تا پنج سال دیگر خبری نیست و این اولین بار است اکسپو در خاورمیانه در بیخ گوش ایران برگزار شده است و معلوم نیست سال‌های بعد چه شرایطی داشته باشد.

ادامه این نشست به‌زودی در ایسنا منتشر می‌شود.

منبع:ایسنا

مهمانخانه‌ای قجری که شبیه قصر سلطنتی بود

«اول خیال کردم که این بنای زیبا یک قصر سلطنتی است ولی بعد معلوم شد که مهمانخانه‌ای برای مهمانان دولت است.» این وصف جهانگرد بلژیکی، ارنست ارسل درباره مهمانخانه قزوین است که شب‌هنگام وارد آن شده بود و تحت‌تاثیر چراغانی و نورپردازی قجری قرار گرفته بود.

به گزارش همشهری آنلاین، «اول خیال کردم که این بنای زیبا یک قصر سلطنتی است ولی بعد معلوم شد که مهمانخانه‌ای برای مهمانان دولت است.» این وصف جهانگرد بلژیکی، ارنست ارسل درباره مهمانخانه قزوین است که شب‌هنگام وارد آن شده بود و تحت‌تاثیر چراغانی و نورپردازی قجری قرار گرفته بود.

در زمان قاجار که ایرانیان از راه مرزهای آبی و خاکی به اروپا رفت و آمد می‌کردند مهم‌ترین جاده‌های کشور دو مسیری بود که از انزلی و رشت و هم از تبریز به قزوین و تهران می‌رسید. قزوین هم آخرین منزلگاه مهمانان فرنگی پایتخت بود و هم راه عبور شاه به فرنگستان. از این رو شاه قاجار تصمیم به ساخت مهمانخانه‌ای مجهز و به روز با اسباب فرنگی می‌گیرد. این بنا در ۱۲۹۶ ق به دستور دربار و در ادامه احداث و تجهیز راه شوسه‌ تهران آغاز شد و پیش از پایان ۱۲۹۷ ق به مدیریت آقاباقر سعدالسلطنه به پایان رسید.

شاعر بنام، ناجی قزوینی در این باره می‌سراید: ناصرالدین خدیو کشور گیر/ آسمان تخت و آفتاب کلاه…/ داد انجام این بنا که رسید/ ارتفاعش به سقف خانه ماه/ گفت ناجی بدیهه تاریخش/ بیست مهمان ز ناصرالدین‌شاه.

مهمانخانه فقط یک بنای تک و تنها نبود و همراه آن، مجموعه‌ای رفاهی متشکل از بناهایی چون درشکه‌خانه‌، چاپارخانه‌، تلگراف‌خانه‌، پاسدارخانه و فراشخانه که یکی از مجموعه‌های بزرگ دولتی و شهری آن روزگار را تشکیل می‌داد، ساخته شد. مهمانخانه از شرق به دروازه تهران و از شمال به محله‌ خیابان (خیابان سپه)، عالی‌قاپو، مسجد جامع و بازارچه متصل بود. ساختمان مهمانخانه به‌صورت کوشکی دو طبقه به همراه سردابی در طبقه زیرین در میان حیاطی مزین به باغچه، حوض و جوی آب ساخته شد.

جهانگرد مشهور، کلود آنه می‌نویسد: «باغ چاپارخانه طراوت خاصی داشت‌. هوای لطیف صبحگاهی جان می‌بخشید و آسمان مطابق معمول صاف و بی‌ابر بود و نسیم خنکی به ملایمت، چنارهای کهنسال و تبریزی‌های قوی هیکل دو طرف خیابان را می‌لرزاند». از چهار جهت ساختمان پله‌هایی سنگی برای ورود به ایوان در نظر گرفته شده بود. ۳۰ دهانه رواق‌ طبقه اول با کاشی‌های هفت‌رنگ تزئین شده بود. طبقه اول مشتمل بر ده اتاق، قهوه‌خانه و آشپزخانه بوده و در طبقه بالا هشت اتاق، در اطراف تالاری وسیع وجود داشت. تالار که باشکوه‌ترین قسمت بنا بود به وسیله ارسی‌های رنگی و بزرگ تزیین شده و مشرف به مهتابی سرتاسری طبقه دوم بود. در این بخش مراسم درباری و دولتی برگزار می‌شد که اعتمادالسلطنه در خاطرات خود از پذیرایی وزیر مختار ایتالیا و همسرش با اجرای برنامه موسیقی یاد می‌کند.

برای پنجره‌ها و ارسی‌های طبقه دوم که فاقد رواق و سایبان بودند پرده‌هایی منقوش در نظر گرفته شده بود تا علاوه بر کنترل دما و نور، نمای جذاب‌تری به ساختمان بدهد. در مواقع جشن و شادباش چراغ‌های اشکوب دوم را روشن می‌کردند که شیشه‌های الوان به خصوص در تاریکی شب بسیار زیبا و درخشان به نظر می‌رسید. از دیگر تزئینات ساختمان، نشان دولتی ایران در پیشانی ساختمان بود که دو نقش ساعت روی کاشی در دو طرف، آن را می‌آراستند؛ ساعت‌هایی که عقربه‌هایشان همیشه زمان ثابت و خاصی را نشان می‌دادند. در سال‌های پایانی برای ورودی شمالی ساختمان، در دیگری در نظر گرفتند و بالای آن در هم نشان دولتی دیگری در ابعاد کوچک‌تر نقاشی کردند. سیستم گرمایی مهمانخانه در طبقات بالا بخاری دیواری بوده و در طبقات پایین از بخاری زغالی استفاده می‌کردند که چندان مناسب فصل سرما نبود؛ البته وجود آشپزخانه و قهوه‌خانه و هم عبور دودکش‌ها از طبقه اول به گرم ماندن این طبقه کمک می‌کرد. اتاق‌های مهمانخانه در آن زمان چیزی از همتاهای چند ستاره اروپایی خود کم نداشتند. دیوارهای سفیدرنگ، ارسی‌های رنگ‌رنگ، پرده‌های قلمکار، مبلمان شیک، سرویس مجهز به کفش‌های راحتی گلدوزی شده برای مهمان، چندین مسواک، شانه سر و حتی قلم و دوات، امکاناتی بودند که مهمانخانه را باب طبع مسافران فرنگی می‌کردند تا آنجا که حسام‌السلطنه می‌گوید: «حتی در فرنگستان هم با همه اسباب تزئین، کمتر مهمانخانه‌ای با این طرز و آیین ساخته می‌شود».

آشپزخانه را یک آشپزفرنگی در کنار آشپز ایرانی اداره می‌کرد و صورت غذاها به سه زبان فرانسه‌، انگلیسی و فارسی در غذاخوری نصب بود. بصیرالملک شیبانی در ۱۳۰۱ می‌نویسد: «خرج چهار روز اقامت در مهمانخانه قزوین ۲۸ قران شد» که البته هزینه غذا و چایی جداگانه حساب می‌شد. سرانجام پس از تغییرات حکومت و مدیریت، دگرگونی راه‌ها و احداث گراندهتل در نزدیکی مهمانخانه از اهمیت آن کاسته شد تا اینکه احتمالا در سال ۱۳۱۰ آن را خراب کردند تا محوطه‌ای به نام سبزه میدان احداث کنند. سبزه میدان هم به دلیل کم‌آبی و بی‌توجهی، برگ و گلی نیافت و جزئی از خیابان شد. ناگفته نماند که بخش‌هایی از سرداب به دلیل آجر چینی و پی‌ریزی محکم، امروزه در زیر خیابان سپه مدفون است و جز این دیگر چیزی از مهمانخانه در کار نیست!.

منبع:همشهری

سفر به دل کویری که روزگارانی اقیانوس بوده است

خاک پارک ملی کویر روزگاری طولانی و عجیب را گذرانده؛ خاکی که هزاران سال قبل آبزیان بستر دریای «تتیس» را میزبانی می‌کرده، حالا نیمی از شبانه‌روز را به آفتاب دل‌سپرده و نیم دیگر را به مهتاب.

به گزارش همشهری آنلاین، نه «سرنگتی» در آفریقا و نه «یلو استون» در آمریکا. اینجا «پارک ملی کویر» است در ایران، بدون هیچ لقبی عاریت گرفته شده از فرنگ و بدون هیچ مانندی. نامی که در ابتدا ذهن خیلی‌ها را به ماسه‌های روان و رمل طلایی می‌برد. زمینی را مجسم می‌کند بدون آب و علف که تا چشم کار می‌کند، خاک است و خاک است و خاک. اما اینجا چشمه حیات است؛ منطقه‌ای بکر و امن برای گیاهان و جانورانی که نسلشان رو به انقراض است و در معرض تهدیدند؛ از پستانداران بزرگ و کوچک گرفته تا خزندگان و دوزیستان نایاب. درختان تاغ گرفته تا بوته‌های قیچ و درمنه در جادوی کویر به هم پیوند خورده‌اند. کویری که ماسه‌های روانی دارد اما در میان ماسه‌هایش زندگی جریان دارد. اینجا چشمی به آسمان است و چشمی به زمین؛ شب‌ها باید سر به هوای آسمان بود تا ستاره‌ها را از دست نداد و روز باید سر به زیر راه بود تا ردی، نشانی، چیزی از ساکنان کویر یافت.

«قصر بهرام» را اهالی نجوم بهتر از دیگران می‌شناسند. تنها کاروانسرای سنگی ایران است و محل خوبی برای رصد ستارگان. در سفر به دل پارک ملی کویر، اینجا نخستین جایی است که قرار می‌گیریم. می‌گویند شاه عباس صفوی دستور داده تا این کاروانسرا را بسازند؛ بر سر سه‌راهی اصفهان، خراسان و مازندران. جایی که مسیر جاده ابریشم بوده. از گرمسار امروز، ۶۰کیلومتری فاصله دارد. در منطقه از جایی به بعد که نشان آسفالته تمدن حذف شد، در دل کویر آمدیم تا به قصر رسیدیم. قصری که زمانی آب نداشته و برایش از «چشمه شاه» در کوهپایه «سیاه‌کوه» آب آورده‌اند. جویباری از سنگ سفید کشیده‌اند و آب را هدایت کرده‌اند به کاروانسرا. می‌گویند محلی که برای کاروانسرا انتخاب کرده‌اند، خاص است؛ به قول امروزی‌ها استراتژیک. در تابستان‌های طاقت‌فرسای کویر خنک است و در زمستان‌ها هم گرم. تا همین چند ماه پیش، پاسگاه محیط‌بانی سازمان محیط‌زیست داخل کاروانسرا بود و از همین‌جا بود که محیط‌بانان، عرصه ۴۲۰ هزار هکتاری پارک ملی را مدیریت می‌کردند تا مبادا نگاه ناپاکی، جبیر، هوبره، قوچ و میش یا کل و بز را به طمع شکار، چشم‌چرانی کند. حالا محیط‌بان‌ها خارج از کاروانسرا به ساختمانی کمی دورتر اسباب‌کشی کرده‌اند که بر سردرش نوشته شده: «مرکز تحقیقات پارک ملی کویر.»

بالاتر از کاروانسرا، جاده‌ای قدیمی قرار دارد که به «جاده سنگفرش» می‌شناسندش. تقریبا گرداگرد پارک را زمین‌هایی فرا گرفته که سطح آب درون آنها بسیار بالاست و بیشتر به باتلاق می‌مانند. عبور از آنها مشکل و خطرساز است. در دوران صفوی، مسیری اینجا سنگریزی شد تا اسب و درشکه‌هایی که عزم سفر «ابریشم» کرده بودند، به راحتی از آن عبور کنند. بقایای جاده سنگفرش، هنوز در شمال پارک باقی است.

شب هنگام به اینجا رسیده‌ایم. «امیرحسین خالقی» که کارشناس حیات‌وحش است و یکی از کارشناسان پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی است و در عملیات دوربین‌گذاری در پارک ملی کویر برای تعیین جمعیت یوزپلنگ در منطقه نقش داشته. بر سر دوراهی‌های جاده آنچنان با اطمینان می‌پیچد که گویی تابلوهای راهنمایی نامرئی بر سر آنها قرار دارند که فقط با چشم بصیرت یک کارشناس حیات‌وحش می‌توان آنها را دید.

آسمان پرستاره

کافی‌ است نگاهی به آسمان بیندازیم؛ کهکشان راه شیری اینجاست اما پیدا کردن دب اکبر و ستاره قطبی چندان ساده نیست؛ آن هم در آسمان پر ستاره شب‌های کویر. پایین‌تر و در جنوب‌شرقی قصر بهرام، سیاه‌کوه جا خوش کرده؛ یکی از سه قله پارک ملی که سنگ‌های سیاه رنگ آن از دور رخ می‌نمایند. سیاه‌کوه جانداران زیادی را در خود جای داده؛ قوچ و کل و پلنگ. پای آن، کاروانسرایی دیگر است که به «عین‌الرشید» معروف است. ظواهر عین‌الرشید نشان می‌دهد که کاروانسرایی مخصوص افراد عام است، برخلاف قصر بهرام که مجلل ساخته شده و شاهان و افراد قدرتمند روزگار در آن اقامت می‌کرده‌اند. در فاصله میان عین‌الرشید تا قصر بهرام، دشتی با بوته‌های «درمنه»، «کاروانکش» و معدودی «قیچ» است که اگر روز باشد، با کمی دقت می‌توان جبیرها را در میانشان دید. خاک هم آن‌قدر سست است که اگر راننده‌ای ناوارد باشد، خودرو به حاشیه جاده می‌رود. خالقی می‌گوید چشمه‌ای که پشت عین‌الرشید است و هم‌نام آن، معمولا محل تجمع حیواناتی است که برای نوشیدن آب راهی آنجا می‌شوند.

«چشمه سرخ» هم در همین حوالی است. جایی که بیشتر از سال‌ها قبل سید بهزاد یوسفی که علاقه‌مند به حیات‌وحش است، به همراه آقای میران‌زاده، رئیس وقت پارک ملی کویر، موفق شدند در نزدیکی آن از دو یوزپلنگ عکاسی کنند. همین عکس بود که باعث شد تا در سال‌های پس از انقلاب بقای یوز در پارک ملی کویر بار دیگر اثبات شود. البته آخرین بار هم همین اواخر دیده شده‌اند؛ بالاتر از عین‌الرشید، در منطقه‌ای به نام «دره بادامی» یوزپلنگ‌ها جلوی دوربین رفتند که اخبارش را روزنامه‌ها در دی‌ماه سال ۸۸ منتشر کردند.

دریچه‌ای به دریاچه نمک

از کنار عین‌الرشید، باز هم باید حرکت کرد. هنوز عجایب این تکه از زمین مانده تا مسحورمان کند. صبح زود از جاده‌ای می‌رویم که به جنوب‌غربی پارک ملی می‌رود. جاده از کوه‌های کوتاه قد طلایی رنگ به نام «آب محله» سر در می‌آورد که در نزدیکی آن آب انباری قدیمی برای جمع‌آوری آب باران است و به آن «حوض قیلوقه» می‌گویند. آبی که در آن جمع می‌شود به‌ خاطر نمک فراوان خاک، لب‌شور است. اینجا انتهای سیاه‌کوه است. اگر به سیاه‌کوه پشت کنی، تنها زمینی صاف می‌بینی؛ آن‌قدر که انتهای آن در چشم جای نمی‌گیرد. تنها در گوشه‌ای خطی سفیدرنگ نظر را جلب می‌کند که در سراب با عمق نگاهمان بازی می‌کند. دریاچه نمک؛ مرز غربی پارک. حتی در همین زمین پست هم باز جبیرها را می‌توان دید.

از حوض قیلوقه راهی است که به موازات مرز غربی پارک به طرف جنوب می‌رود. از زمین‌های پستی عبور می‌کند که کمتر در آن گیاهی دیده می‌شود مگر گیاهان شورپسند. پای سیاه‌کوه، چشمه‌ای دیگر است. محیط‌بان‌ها به آن «چشمه خری» می‌گویند و احتمالا وجه تسمیه این نام، مربوط به زمانی پیش از سال‌های دهه ۱۳۶۰ می‌شود که گورخرهای آسیایی در پارک ملی کویر منقرض نشده بودند. کمی آن‌سوتر از چشمه، درختی است که برای کارشناسان طبیعت بسیار مشهور شده؛ «درخت راز»؛ نامش را ما انتخاب کرده‌ایم! چون «دوربین تله‌ای» پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، توانسته پای این درخت از انواع و اقسام حیوانات پارک ملی عکس‌برداری کند. فقط ۱۲ عکس متعلق به یک یوزپلنگ نر و تعدادی عکس هم از پلنگ، گرگ، روباه شنی، قوچ و میش، جبیر و شغال. هنوز دوربین روی یک سنگ قرار دارد و مترصد عبور حیوانی است تا عکسش را شکار کند. حدود ۴۰ عکس و فیلم جدید در حافظه دوربین ثبت شده. دوبار یوزپلنگ، سه بار پلنگ، یک‌بار روباه شنی و چند بار جبیر جلوی دوربین ژست گرفته‌اند. ردپایشان اطراف درخت مشخص است. احتمالا این ردپاهای یوزپلنگ، از آن همان یوزپلنگی است که ۱۲ بار جلوی دوربین رفته، حیوان هنوز قلمرویش را تغییر نداده است.

استراحتگاه فصلی

گه‌گاه مسیر رودخانه‌ای فصلی و سیلابی، جاده را قطع می‌کند. حیوانات دو طرف بستر این رودخانه‌های خشک، زیر سایه‌های کوچک دیواره‌هایی که آب آنها را شسته، استراحت می‌کنند. این تکه‌سایه‌ها غنیمتی است در کویر. به امید اینکه شاید هوبره‌ای را در این سایه‌های غنیمت ببینیم، از مسیر اصلی منحرف می‌شویم و به بستر خشک رودخانه «قاسم بَکی» می‌زنیم. در مسیر ناهموار رودخانه، حجمی حنایی‌رنگ تکان می‌خورد و ابتدا اندکی در امتداد رودخانه می‌دود و بعد با چابکی مسیر شکاف میان دو تپه را با یک جست بلند بالا می‌رود و از نظر پنهان می‌شود. یک کاراکال؛ گربه‌ای که در کنار دیگر خویشاوندان خود یوز، پلنگ و گربه شنی، در کویر زندگی می‌کند. سهم ما اما از این تجلی نابهنگام، چند عکس کمی ناواضح می‌شود و هیجانی که زیبایی این گربه به دلمان انداخت. بخت یارمان بود! بازی رنگ‌های خالص پهنه کویر و کوهپایه سیاه‌کوه با حنای پر رنگ این تیزپا کامل شد. سرخوشانه به جاده دوکویره باز می‌گردیم و اندکی جلوتر، در افق دیدمان ناهمواری‌هایی پدیدار می‌شود که خدا می‌داند از چه رو نامشان را «کلوت‌های ترکمنی» گذاشته‌اند.

سربازان طبیعت

مقصد اول پاسگاه «سفید آب» است. محیط‌بان‌ها دور یک سفره نشسته‌اند و ناهار می‌خورند. اصرارمان می‌کنند که هم‌سفره شویم؛ استکانی چای و گپ و گفت با سربازان طبیعت. برایمان از دستگیری سه متخلف تعریف می‌کنند؛ «بار دومشان بود که غیرقانونی وارد پارک می‌شدند؛ اولین بار یک جبیر ماده شکار کرده بودند و به دام محیط‌بانان افتادند. دادگاه جریمه‌شان کرد و آزاد شدند اما برایشان درس عبرت نشد و بازهم آمده بودند. این‌بار هنوز دست به اسلحه نبرده بودند و حیوانی را شکار نکرده بودند که محیط‌بان‌ها سر رسیدند و کت بسته از پارک ملی بیرونشان کردند. محیط‌بان‌ها می‌گفتند که آه جبیر ماده پاگیرشان می‌شود، عذاب می‌کشند. همه محیط‌بان‌های پارک ۱۸ نفرند که نوبت به نوبت به پاسگاه می‌آیند. تعدادشان کم است اما اجازه نمی‌دهند کسی به پارک دست درازی کند. پارک برایشان خانه است و هرچه در آن، ناموس.»

چند قدم دورتر از پاسگاه، آبشخوری است که حیوانات زیاد به طرفش می‌آیند. همان حیواناتی که به محض دیدن انسان فرار می‌کنند. انگار می‌دانند که محیط‌بان‌ها خطری برایشان ندارند که آزادانه به پاسگاه نزدیک می‌شوند، آب می‌خورند، استراحت می‌کنند و می‌روند؛ بی‌هیچ دلهره‌ای. خالقی می‌گوید در کنار این آبشخور وزغی زندگی می‌کند که در تمام دنیا فقط در همین چندمتر جا یافت می‌شود؛ وزغ کویری یکی دیگر از عجایب پارک ملی کویر است.

باید از نور روز برای عکاسی استفاده کرد. غروب نزدیک است که حرکت می‌کنیم. قصد داریم شب را در پاسگاه «مُلک آباد» در شرق پارک بگذرانیم. از کنار دو کوه عبور می‌کنیم. «عربیه» و «چخماقیه» که در میانشان «زهگاه» قرار گرفته. می‌گویند زهگاه معدن طلا بوده و هنوز هم بقایای دالان‌های دست‌کن آن باقی مانده. معدن طلا در میان کویر؛ طلا در طلا!

از سال ۱۳۵۵ که سازمان محیط‌زیست آن زمان تصمیم گرفت تا این منطقه را «پارک ملی» اعلام کند، دیگر هیچ فعالیت انسانی در آن انجام نمی‌شود. معدنچی‌ها و گله‌دارها از پارک بیرون رفتند و زمین را برای جانوران گذاشتند. سازمان می‌گوید که «در پارک ملی کویر هیچ فعالیت انسانی انجام نمی‌شود»، برخلاف خجیر و سرخه‌حصار که جانوران امانی ندارند.

شکافی در زمین و زمان

آنها که از زیر و بم زمین سر در می‌آورند می‌گویند که خیلی از خشکی‌های حالای سرزمین کهن ما، بستر دریایی بزرگ بوده؛ «تتیس». برای همین است که اینجا به بقایای دریا برمی‌خوریم. کمی آن‌سوتر از عربیه و چخماقیه، دره‌ای است که سنگ‌هایی طلایی آن را دربرگرفته و صخره‌ها اشکالی موج‌گونه ساخته‌اند. بر بستر این موج‌های سنگی اما، دریایی است. فسیل‌ها یا «سکه‌های دریایی»، که خدا می‌داند چند ده‌هزار سال پیش زنده بوده‌اند و حالا باقیمانده صدف‌گونه بدنشان، اینجا ـ در میان خاکی که دیگر سنگ شده ـ به جای مانده است. نوادگانشان هنوز در خلیج‌فارس، دریای عمان و آب‌های آزاد جهان زندگی می‌کنند.

اینجا را «نعلبکی‌ها» می‌گویند. شاید به این خاطر که این سکه‌های دریایی، شبیه نعلبکی واژگونی هستند که در مرکزشان، ستاره پنج پر ریزی نقش بسته و به مرکز ستاره، گلی با پنج گلبرگ بیضی شکل رخ می‌نماید. بچه‌های ساحل جنوب، سکه‌های دریایی که نوادگان همین سکه‌ها هستند را از دریای پارس بیرون می‌آورند و به عنوان سوغات به مسافران می‌فروشند. حالا کسی چه می‌داند این سکه‌ها که از روزگار سپری شده این زمین سالخورده حکایت دارند، هر کدام چقدر می‌ارزند؟

هر چند هنوز هم باورش برای ما مشکل است که این زمین روزگاری بستر تخم‌ریزی ماهی‌ها و رقص آبزیان آب شور بوده، اما زمان تنگ، اجازه درنگ بیشتر در این بستر آفتاب سوخته دریا به ما نمی‌دهد. خالقی عجله دارد؛ مانند کودکی که از محل گنجی گرانبها آگاه است و همسالان را به اصرار پی خود فرا می‌خواند. هنوز مزه برخورد با این گنج طبیعی از کاممان نرفته که باز هم از جاده اصلی منحرف می‌شویم و باز هم در مسیر رودخانه‌ای فصلی، به طرف کوهی نه چندان بلند می‌رانیم.

چند ده متری، بیشتر به کافرکوه نمانده که درون دره‌ای باز می‌پیچیم و بازهم آنچه در انتهای دره می‌بینیم، باور نمی‌کنیم؛ شکافی به عرض تقریبا پنج متر، کوه را به دو قسمت تقسیم کرده. شکافی میان زمین و زمان. درست زمانی که در سمت چپ شکاف، آفتاب تازه در حال غروب است، در سمت راست دیگر شب شده است. در میان شکاف، بستری است که گویی همانند پیاده‌رو، شن‌ریزی شده؛ پیاده‌رویی به طول چهار کیلومتر. پرتوهای نور خورشید ـ حتی اگر صلات ظهر باشد ـ فقط می‌توانند دزدانه و به زحمت خود را به کف شکاف بنمایانند. شاید به همین دلیل هم «ظلمات» نام گرفته. در داخل، دیواره‌ها مکمل هم‌اند؛ جوری که انگار دستی از غیب دو طرف کوه را کشیده و درونش شکافی چهار کیلومتری انداخته است. امیرحسین خالقی می‌گوید که احتمالا آن دست غیب، زلزله بوده و دو طرف را به سویی رانده است.

آفتاب غروب می‌کند، فرصت عکاسی در نور روز را از دست می‌دهیم. اما عکس‌برداری زیر نور ماه، رمز و راز ظلمات را دوچندان می‌کند؛ آسمان پرستاره امتداد کهکشانش در شکاف ظلمات گم می‌شود. مهتاب غروب می‌کند؛ سکوت. مقصد پاسگاه مُلک‌آباد است که ستیغ «کوه نخجیر» را بالای سر دارد. شب را با مرور تصاویر روز، صبح می‌کنیم.

ردی بر خاک

از پشت پاسگاه ملک‌آباد راهی است که کوه نخجیر را دور می‌زند و راه شمال پیش می‌گیرد. در پس‌زمینه همین راه است که بر سینه‌کش سرخ یک کوه، باریکه فیروزه‌ای رنگ، نظرها را جلب می‌کند. اگر دماوند به قول ملک‌الشعرای بهار «ز آهن به میان یکی کمربند» دارد، در عوض «گدار سبز»، گردنبندی فیروزه‌ای را زینت گردن خود کرده است.

دره پشت کوه نخجیر، مسیری است که باید از آن عبور کنیم. در همین دره، دوربین تله‌ای دیگری وجود دارد که قبلا عکس یوزپلنگ گرفته است. از جلوی دوربین عبور می‌کنیم، اما چیزی روی زمین، نظر امیرحسین خالقی را جلب می‌کند. می‌ایستد و از ماشین پیاده می‌شود تا با دقت بررسی کند؛ رد یوزپلنگ! ردپا تازه است و مستقیم از جلوی دوربین رد شده. امیرحسین خوشحال است. می‌گوید: «احتمالا همان یوز همیشگی است، اما هربار دیدن ردپایش خوشحال‌کننده است. یعنی هنوز زنده است.»

از سال‌ها قبل که خیلی‌ها فکر می‌کردند یوزپلنگ در ایران منقرض شده، در همین پارک ملی چند یوزپلنگ زندگی می‌کردند. اصلا از همان ابتدا، وجود یوزپلنگ‌ها بهترین دلیل برای انتخاب کویر مرکزی ایران به عنوان پارک ملی بود. حالا آنها آزادانه در همین پارک امن جولان می‌دهند؛ هر وقت که دلشان خواست قوچ یا جبیری را شکار می‌کنند، یا دنبال خرگوش‌ها می‌کنند و دلی از عزا در می‌آورند. هر وقت هم که خواستند از اینجا می‌روند و در گوشه‌ای دیگر جفتی اختیار می‌کنند و تشکیل خانواده می‌دهند. این یوزپلنگ‌های آسیایی که در تمام آسیا از بین رفته‌اند و حالا فقط در کشور ما زندگی می‌کنند، خیلی عزیزند و برای خودشان سرخوش‌اند. حکم ناموس دارند برای حیات‌وحش ایران.

فرودگاه کویری

هنوز دو ساعتی تا قصر بهرام راه داریم. قصر بهرام مقصد اول و آخر است. دشت نسبتا همواری را به طرف شمال‌غربی پی‌گرفته‌ایم که ما را به جاده سنگفرش و قصر بهرام می‌رساند. در دوردست جاده ساختمان یک طبقه کوتاه مشخص است. می‌گویند «خانه‌های آمریکایی». آمریکایی‌ها پیش از انقلاب می‌خواستند در اینجا به دنبال نفت بگردند، اما یک آمریکایی دیگر توانست دلایلی را بیاورد که دولت آن زمان را از صرافت استخراج نفت بیندازد.

پروفسور «هرینگتون» در آن زمان مشاور عالی سازمان محیط‌ زیست بود و از طبیعت ایران اطلاعاتی داشت که شاید هیچ کارشناس محیط‌ زیستی نمی‌دانست. می‌گویند او در پارک ملی شدن این منطقه نقش داشته است. پروفسور هواپیمایی کوچک داشت که هر وقت هوای سرکشی به کویر به سرش می‌زد، آن را آتش می‌کرد و در نزدیکی همین خانه‌های آمریکایی به زمین می‌نشاند. همان زمین همواری که در شمال پارک قرار دارد و به آن فرودگاه می‌گویند. فرودگاهی بدون برج مراقبت و سالن انتظار. هنوز هم در کتاب‌های علمی، آمارها و اطلاعات هرینگتون معتبر است و خودش هنوز هم آرزوی بازگشت به ایران و گشت و گذار در طبیعت دارد. این را شاگردانش در آمریکا می‌گویند.

حالا فرودگاه طبیعی هرینگتون را هوبره‌ها برای فرود استفاده می‌کنند. پرنده‌هایی که ترجیح می‌دهند کمتر پرواز کنند تا مبادا بال‌های سیاه و سفیدشان توجه صیادان را جلب کند و جوجه‌ها درون لانه بدون غذا بمانند. اگر کسی بخواهد عکسی از هوبره داشته باشد، باید آرام نزدیکش شود. زیرک است، امان نمی‌دهد و با پاهای بلندش می‌دود. اگر بدوی، می‌پرد!

عرب‌های حاشیه خلیج‌فارس عاشق هوبره‌اند، نه به خاطر پروازش و رنگ‌های شکمش که اینها را سهراب سپهری خوب می‌شناخت، بلکه به دنبال آنند تا شکمی سیر کنند و در خواب قیلوله‌شان از شکاری ظفرمندانه خشنود باشند. هر سال می‌آیند، می‌زنند، می‌خورند، می‌روند! آب هم از آب تکان نمی‌خورد، البته نه در پارک ملی کویر که حفاظت شده است.

قصر بهرام دیگر چندان دور نیست، چیزی نمانده تا کویر را از پاشنه در کنیم و در جاده‌های آسفالته، مقصدمان پایتخت باشد. باید از آخرین لحظات سفر استفاده کرد. معلوم نیست بازهم می‌توان ظلمات را، درخت مقدس را، نعلبکی‌ها را و ردپاهای یوزپلنگ را دید یا نه. دیگر چیزی نمانده تا پیمانکارهای وزارت نفت راهی کویر شوند. می‌خواهند طلای سیاه از دل دریای طلای کویر بیرون بکشند. مجوزشان هم صادر شده؛ قسم خورده‌اند که کویر را نابود نمی‌کنند، ولی «دم خروس» از عسلویه و خوزستان بیرون زده است! می‌گویند می‌خواهند در دل خاک، گاز ذخیره کنند تا در زمستان‌ها اگر جریان گاز قطع شد، بتوانند گاز پایتخت را برای ۱۰ روز تامین کنند. در عوض شوراب عمق زمین را به گیاهان کویر هدیه کنند. معامله پایاپایی است!

باید چشم‌ها را پر کرد، هر لحظه را ثبت کرد تا آیندگان ببینند و بدانند. کویر اگر پارک ملی است نه به واسطه نفت، که به واسطه همه زیبایی‌ها و جانداران بی‌همتایش این لقب را برازنده خود کرده؛ و تا ابد کویر است. وگرنه نفت، تمام‌شدنی است

خاکی‌ که آب بود

خاک پارک ملی کویر، روزگاری طولانی و عجیب را گذرانده. خاکی که هزاران سال قبل آبزیان بستر دریای «تتیس» را میزبانی می‌کرده، حالا نیمی از شبانه‌روز را به آفتاب دل‌سپرده و نیم دیگر را به مهتاب. باد هم این میان هنرنمایی می‌کند و کلوت‌های زیبا می‌سازد. هیچ‌کس نمی‌داند که خاک کویر در یک میلیارد سال آینده چه سرنوشتی خواهد داشت.

خودنمایی پلنگ

دوربین تله‌ای، اختراع ساده‌ای در دوران ما است. یک جا قرارش می‌دهند و اگر موجود زنده‌ای از جلویش عبور کند از آن عکس می‌گیرد. اما عکس‌های همین دوربین ساده نتایج شگفت‌انگیزی دارد. پای همین درخت که بیشتر از ده بار عکس یوزپلنگ آسیایی گرفته شده، حالا این پلنگ برای دوربین خودنمایی کرده.

تنگه ظلمات

احتمالا تنگه «ظلمات» هنر دست زلزله است، چون دیواره‌های دو طرف تنگه تقریبا مکمل یکدیگر هستند. هنوز خیلی‌ها نمی‌دانند که چنین تنگه باشکوهی در پارک ملی کویر جا خوش کرده. اینجا صخره‌ها در کنار هم به تابلوی زیبایی تبدیل شده‌اند

بازمانده دریای قدیم

اشتباهی رخ نداده، این عکس‌ها برای همین مطلب پارک ملی کویر است. فسیل‌های دریایی برای این منطقه خیلی دور از ذهن نیست. این «سکه دریایی» (بالا) و صدف (پایین) هزاران سال قبل در زیستگاه خود در اعماق اقیانوس بوده‌اند اما حالا زیستگاهشان تبدیل به کویر شده.

تجمع جبیرها

جبیرها بی‌شباهت به آهو نیستند، اما بر خلاف آهوها ترجیح می‌دهند تنها در بیابان پرسه بزنند. آبشخورها از معدود نقاطی در پارک ملی کویر هستند که جبیرها دور هم جمع می‌شوند.

منبع:همشهری