توصیف سفیر جمهوری ونیز از میدان تاریخی صاحب آباد تبریز

در نوشته او شکوه، عظمت و زیبایی مجموعه صاحب آباد تبریز توصیف شده است.

در بخشی از این نوشته آمده است:

«کاخی که در آنجا به پیشگاه شاه بار یافتم بدین شرح بود. نخست دروازه‌ای بود با جلوخانی به مساحت چهار یا پنج قدم مربع که هشت یا ده تن از رجال دربار شاه در آنجا نشسته بودند. سپس دری دیگر بود نزدیک درِ نخستین و دربانی که چماق کوچکی در دست داشت و کنارش ایستاده بود.

چون به این دروازه وارد شدم از باغی سبز و خرم گذشتم که مانند چمنی پر از دنبلان بود با دیوارهای گلی، که در سمت راست آن پیاده‌رویی ساخته بودند. سی گام بالاتر سرایی بود به فراخور حال ما. چهارصد پانصد قدم بلندتر از پیاده‌رویی که یاد کردم. در وسط این حوض‌خانه‌ای بود کوچک و پیوسته پر از آب و شاه در مدخل آن روی بالشی زربفت نشسته و بر بالشی دیگر تکیه داده بود. در کنارش نگهبانی با شمشیر آخته ایستاده بود.

در سراپای سراچه فرش گسترده و مهم‌ترین شاهزادگان گرداگرد نشسته بودند. در همه جای سراچه موزاییک به کار برده‌اند نه به کوچکی موزاییک‌هایی که ما به کار می‌بریم بلکه بزرگ، بسیار زیبا و به رنگ‌های مختلف.»

در ادامه باربارو سفیر ونیز به دعوت حسن پادشاه برای تماشای تفرج در میدان اشاره کرده و می‌نویسد:

«شاه پیغام داده بود که باید به میدان بروم و تماشای تفرج یعنی بازی کنم. من سوار بر اسب به آنجا رفتم و در آنجا سه هزار سوار دیدم و بیش از دو برابر این عده پیاده. از این گذشته فرزندان خردسال شاه در آنجا بودند که از بعضی پنجره‌ها بیرون را نظاره می‌کردند. چند تا گرگ که به پاهایشان ریسمان بسته بودند به میدان آوردند و آن‌ها را یکایک رها کردند تا به میان میدان بروند.

اسب‌ها از ترس از میان میدان گریختند و بسیاری از آن‌ها بر زمین افتادند، گروهی در خود میدان و برخی دیگر در رودخانه‌ای که در میان شهر جاری است.

هر روز آدینه این بازی برقرار است. پس از این تفرج و تماشا مرا به پیشگاه شاه به محلی که پیش از این یاد کرده‌ام بردند و با عزت و احترام در جایی نشاندند. دیگران نیز هر کدام در جاهای خود به نسبت گنجایش سراچه قرار گرفتند و بقیه به نسبت درجات و مقاماتی که داشتند به رسم مسلمانان بر روی فرش نشستند.

در این اثنا چند مرد که از جانب پادشاه هند فرستاده شده بودند، آمدند که جانورانی عجیب همراه داشتند. آنگاه مرا به بالاخانه بردند و در آنجا ناهار خوردم.»

باربارو به تشریفاتی که برای ورود سفیر هند برپا شده بود نیز اشاره کرده و می‌نویسد:

«او در محلی بود که پیش از این یاد کرده‌ام و به دستور او مانند دفعه قبل در حضورش نشستم. آن روز، روز تعطیل بود و برای ورود سفیر هند تشریفاتی مهم برقرار کرده بودند. درباریان جامه‌های زربافت و ابریشمین و پشمین به رنگ‌های گوناگون در برداشتند. چهل تنی از محترم‌ترین رجال در کوشک نشسته بودند و در مدخل‌های آن صد تن و در خارج از مدخل‌ها حدود دویست تن و در میان دو دروازه کوشک نزدیک به پنجاه تن و در کوچه‌های خارج قریب بیست تن، همه آماده پذیرا شدن سفیر بودند و در میان میدان چهار هزار سوار دیده می‌شد. همه با این نظم و ترتیب ایستاده بودند که دو سفیر هند وارد شدند و ایشان را در برابر شاه نشاندند.»

او در دیدار دیگری که با حسن پادشاه داشته به توصیف سایر فضاهای باغ دولت‌خانه نیز پرداخته است:

«وقت دیگر هنگامی که به نزدش رفتم، او را در تالاری یافتم که در زیر قبه‌ای بود به راستی آن بنایی بود سخت زیبا. زیرا چوب و تیر را به شکل قبه گنبد در آورده و از اطراف آن پارچه‌های ابریشمین گلدوزی و زربافت آویخته و بر کف تالار خرگاه، خیمه فرش‌های بسیار عالی گسترده بودند که بیش از چهارده قدم، طول هر یک از آن‌ها بود. در آن‌سوی تالار چادر چهارگوش بزرگ قلاب‌دوزی دیده می‌شد که میان چهار ردیف درخت بر پا کرده بودند تا بر آن سایه افکند، و میان این چادر و آن قبه، سراپرده‌ای بود از بوکازین که درونش همه گلدوزی بود. درب تالار از چوب صندل بود که از داخل شبکه‌های گلابتون دوزی و مرواریددوزی روی آن کار کرده بودند. شاه در آنجا نشسته بود و بزرگان بر گردش.»

منبع:میراث آریا

گنبد نمکی قم یکی از زیباترین گنبدهای جهان

یک مدرس گردشگری و پژوهشگر باستان شناسی گفت: گنبد نمکی در ۱۵ کیلومتری جاده قم به سمت جعفریه قرار گرفته و یکی از بهترین نمونه‌های گنبدهای متقارن ایران و جهان محسوب می‌شود.

حسین صادقی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه گنبد نمکی به عنوان یکی از پدیده‌های گردشگری، زمین شناسی و جاذبه گردشگری رسوبی است که حدود ۶۰ میلیون سال قدمت و ۹ کیلومتر مربع مساحت و ۳ هزار و ۷۱ متر ارتفاع دارد، گفت: گنبد نمکی قم در ۱۵ کیلومتری جاده قم به سمت جعفریه قرار گرفته و یکی از بهترین نمونه‌های گنبدهای متقارن ایران و جهان محسوب می‌شود که لایه‌های به رنگ‌های سفید، کرم قهوه‌ای، بنفش و قرمز دیده می‌شوند.

مدرس گردشگری و پژوهشگر باستان شناسی با اشاره به اینکه این جاذبه گردشگری حاصل چین‌خوردگی‌های زمین‌شناختی ناشی از فشار دائمی به لایه‌های نمک در طی هزاران سال شکل گرفته است که وجود مناظر و چشم‌اندازهای منحصربه‌فرد در این گنبدها سبب جذب توریست داخلی و خارجی گردیده است، افزود: درون گنبد نمکی وجود دریاچه نمکی زیبا و منحصر به فرد است که در فصول گرم سال به علت تبخیر شدید بخش سطحی آن به غیر از بخش عمیق‌تر آن کاملاً خشک و نمکین می‌گردد.

وی با تاکید بر اینکه هنرمندان از بلورها و سنگ‌های درون گنبد نمکی برای کارهای هنری (درست کردن سنگ‌های بلوری برای شب خواب‌ها) و ایجاد کارآفرینی برای افراد استفاده می‌کنند، ادامه داد: نمک زارهای موجود به صورت کفه های نمکی اطراف گنبد را احاطه کرده و در مسیرهای منتهی به گنبد نمکی می‌توان اشکال چند ضلعی (پلی گون) ایجاد شده توسط نمک را مشاهده کرد.

صادقی افزود: گنبد نمکی قم بدون سنگ پوش بوده و یکی از بهترین نمونه‌های گنبدهای متقارن ایران و جهان محسوب می‌شود.

وی با ابراز گلایه از وجود شهرک‌های صنعتی دام شهر گنبد نمکی ادامه داد: وجود شهرک‌های صنعتی دامشهر در نزدیکی گنبد برای گردشگران ناخوشایند است؛ چرا که بوهای نامطبوع و در بعضی مواقع وجود انبوه حشراتی مانند مگس که حاصل دفن نادرست دام است آزار توریست‌ها را در پی دارد.

مدرس گردشگری و پژوهشگر باستان شناسی با تاکید بر اینکه عدم تبلیغ کافی و عدم انجام پروژه‌ای امکان سنجی گردشکری در گنبد نمکی منجر به عدم بهره برداری مناسب و توسعه‌ی گردشگری در منطقه شده است، گفت: امید است که تمام مسئولین امر، فعالیت‌های مؤثر جهت امکان سنجی و حفظ و نگهداری این پدیده گردشگری را به عمل آورند.

منبع:خبرگزاری مهر

باغ ارم شیراز با رُزها و سرونازهای جهانی

«باغ ارم» نمونه‌ای از باغ‌های بی‌نظیر تاریخی ایران، نگین باغ‌های شیراز است و سرونازهای آن با شهرتی جهانی گونه‌ای سر به آسمان کشیده‌اند که گویی پنجه‌های پیکره‌تراشی ماهر آنها را بدین استواری و توازن از دل زمین تا عمق آسمان تراشیده است.

به گزارش گروه فرهنگی ایرنا، شیراز را نه‌تنها به ادبیان و شاعرانی جهانی همچون سعدی و حافظ می شناسند، بلکه آوزاه و شهرت شیراز از گذشته های دور به شهر باغ های سرسبز، شهر و گل و بلبل در جهان پیچیده و گردشگران زیادی را از اقصی نقاط جهان به این شهر می کشاند. باغ ارم نگین باغ های شیراز است، باغی که سرونازهای آن شهرتی جهانی دارد و به گونه ای سر به آسمان کشیده اند که گویی پنجه های پیکره تراشی ماهر آنها را بدین استواری و توازن از دل زمین تا عمق آسمان تراشیده است.

علی اصغر مونسان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با انتشار تصاویری از باغ ارم شیراز در حساب کاربری خود در اینستاگرام نوشت: باغ های ایرانی به عنوان یکی از مقاصد گردشگری کشورمان، از دیرباز بر پایه معماری و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله مصالح بومی، کوشک ها، ساختار هندسی، آب و گیاهان و درختان در فلات ایران و مناطق پیرامونی متأثر از فرهنگ آن احداث شده اند.

وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی افزود: باغ ارم به عنوان یکی از زیباترین باغ های ایران در شمال غربی شیراز در خیابان ارم واقع شده است، مورخان ساخت این باغ را به دوران حکومت اتابک سلجوقی نسبت می دهند.

باغ ارم در سال ۱۳۵۳ در فهرست آثار ملی و در سال۱۳۹۰ (۲۰۱۱) در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. این باغ مشهور اکنون با عنوان باغ گیاه شناسی، با برخورداری از انواع مختلف درختان و درختچه ها، گل ها و گیاهان متنوع، به یکی از مقاصد گردشگری استان فارس و کشورمان تبدیل شده است.

آوازه جهانی گلستان رز و سرونازهای باغ ارم

باغ ارم یکی از مشهورترین باغ های شیراز است که پیشینه آن به دوران سلجوقی و آل اینجو بازمی گردد و در دوران زندیه، کریم خان زند در سازندگی و بهسازی این باغ اقداماتی انجام داد. بنای ساختمان موجود در باغ ارم شیراز حدود ۲۰۰ سال قبل در دوران قاجار ساخته شده و شاخص ترین ویژگی این بنا، ایوان مرکزی دو طبقه آن است که درقسمت بالایی این بنا هلالی وجود دارد که روی آن نقوش کاشی کاری شده شامل شخصیت های تاریخی، ادبی و اسطوره ای است.

در زمان قاجار باغ ارم ۷۵ سال در دست سران ایل قشقایی بود که در آن عمارتی ساختند و در زمان ناصر الدین شاه قاجار عمارت دیگری که هنوز پابرجاست در آن ساخته شد.عمارت اصلی باغ به سبک معماری قاجاریه و به تقلید از سبک معماری زندیه ساخته شده ، این عمارت از نظر معماری، نقاشی، کاشی کاری و گچ بری از شاهکارهای معماری ایرانی به حساب می آید.

این عمارت سه طبقه با کاشی کاری های رنگین و گچ بری های شکیل تزیین شده، اتاق‌های طبقه زیرین که زیرزمین به حساب می آیند ، برای استراحت در روزهای گرم تابستان کاربرد داشته اند، در دو طبقه بالایی ستون‌هایی است که برگرفته از بنای تخت جمشید است.

باغ ارم یکی از زیباترین باغ های فارس و حتی کشور است که هر ساله گردشگران داخلی و خارجی بسیاری را از جای جای ایران و دنیا روانه شیراز می کند. این باغ از گذشته تا به امروز محل پرورش گونه های گیاهی مختلفی بوده و تنوع گیاهان در آن به اندازه ای است که در حال حاضر به عنوان یک باغ گیاه شناسی در اختیار دانشگاه شیراز قرار گرفته است.

تاریخ ساخت این باغ به دوران سلجوقیان بر می گردد و به دست اتابک قراجه که در دوران سلطنت سنجرشاه سلجوقی (تولد به سال ۴۷۹ هجری قمری، مرگ ۵۵۲ هجری قمری) به حکمرانی فارس گمارده شده بود ساخته شده است.

ثبت جهانی ۹ باغ ایرانی در یونسکو در سال ۱۳۹۰

به گزارش گروه فرهنگی ایرنا، باغ های ایرانی با طراحی و معماری و آبنماها و پوشش گیاهان خاص در جهان زبانزد است و در طول تاریخ همواره الگوی معماری کاخ های پادشاهان و بزرگان در سراسر جهان بوده است؛ تا کنون بیش از یکهزار باغ ایرانی شناسایی شده که بیش از ۵۰ مورد آن ظرفیت ثبت جهانی دارد.

مجموعه باغ‌های ایرانی شامل ۹ باغِ پاسارگاد در مرودشت فارس، باغ ارم شیراز، چهل‌ستون اصفهان، باغ فین کاشان، عباس‌آباد بهشهر، شاهزاده کرمان، اکبریه بیرجند، باغ دولت آباد یزد، پهلوان‌پور مهریز یزد در سال ۱۳۹۰ در یونسکو ثبت شد.

باغ ارم شیراز در سال ۱۳۵۳ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید و همزمان با مجموعه هشت باغ دیگر ایرانی در سال ۱۳۹۰ نیز ثبت جهانی شد. گلستان گل رز گوناگون باغ ارم شیراز که در دنیا کم نظیر است جلوه ای بیکران از رنگ و نقش را درهم تنیده و این ویژگی‌های طبیعی در کنار معماری منحصر به فرد و نقاشی هایی با استفاده از رنگ های پخته و فیروزه ای در پیشانی سه هلال این بنا ،همه و همه تصویری خارق العاده را ترسیم و چشم هر بیننده ای را مبهوت خود می کند.

تلفیق هنر و معماری در کنار بهره بردن از هزاران درخت ،گل و گیاه باغ ارم را به زیبای چهار فصل شیراز تبدیل کرده به طوری که بیننده در هر فصلی از سال می تواند جلوه ای متمایز، زیبا و خارق العاده از این باغ را ببیند.

به گزارش ایرنا، با توجه به شیوع و تدوام بیماری کرونا و توصیه ستاد ملی مقابله به کرونا به در خانه ماندن و تاکید بر تعویق سفر به دوران پس از مهار بیماری کووید ۱۹، اکنون بهترین فرصت برای مطالعه و شناخت بیشتر جاذبه های فرهنگی، گردشگری و طبیعی ایران ایجاد شده است می توان با بررسی دقیق، مقصدهای جذاب و جدید گردشگری را برای مسافرت های فردی و گروهی در دوران پسا کرونا برنامه‌ریزی کرد.

منبع:ایرنا

موزه خودروهای کلاسیک تبریز، پنجره‌ای رو به دنیای مدرن گذشته

انگار هنوز حال و هوای تبریز قدیم با وجود تغییرات به‌وجودآمده در مرکز شهر احساس می‌شود، درگیر همین حال و هوا بودم که به یاد اولین موزه خودروهای کلاسیک کشور در شهر اولین‌ها افتادم و نام خلیل غفاری در ذهنم تداعی شد. 

خلیل غفاری مجموعه‌دار خودروهای کلاسیک تبریزی که سال ۹۷ اولین موزه خصوصی خودروهای کلاسیک را در کشور به نام خود به ثبت رساند، نیم‌قرن به جمع‌آوری و نگه‌داری از خودروهای قدیمی پرداخته است. 

تداعی این نام سبب شد تا درصدد دیدار و گفت‌وگو با او برآیم و همراه همکار عکاسم راه موزه را که در نزدیکی پلیس‌راه تبریز-تهران قرار دارد پیش بگیرم. 

پس از آشنایی با خلیل غفاری در سالن موزه به گفت‌وگویی صمیمی نشستیم که در ادامه این گزارش به شرح این گفت‌وگو می‌پردازیم. 

به عنوان شخصی که به دنبال علاقه‌تان، نیم‌قرن برای به دست آوردن خودروهای کلاسیک کوشیده‌اید، موفقیت خود را چگونه تعریف می‌کنید؟ 

به نظرم موفقیت‌های آدمی تصادفی نیست و به هدفی بستگی دارد که از کودکی آن را در ذهن پرورانده و در طول زندگی به آن توجه داشته است.

در مورد هدف من هم، شاید بتوان گفت اولین ماشینی که دست به فرمانش بردم تخت فلزی اتاقم بود که اهالی خانه را هم به سیر و سیاحت با آن دعوت می‌کردم و به خیال خود در جاده‌ها به ماشین‌سواری مشغول بودم.

سرای ایکی قاپیلی بازار تبریز هم یکی دیگر از مکان‌های محبوب دوران کودکیم بود که مجموعه ماشین‌های پلاستیکی‌ام از دل آن سرای زیبا و هیجان‌انگیز تهیه می‌شد.

انسان همیشه در گرو فعالیت و تلاش خود به اهداف دست می‌یابد، البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در کنار هدف‌گذاری، عاشق بودن هم مهم است، اصلاً باید اینطور بگویم؛ اگر عاشق هدفت باشی به نتیجه خواهی رسید.

بنا به شنیده‌ها اولین خودرو بنز تولید شده در مجموعه شما است، آیا این موضوع صحت دارد؟ 

(با خنده) نه اغراق می‌کنند، این مدل بنز که در سال ۵۲ تولید شده جزو مدل‌هایی است که به تعداد کمی عرضه‌شده و اکنون در سایر نقاط دنیا وجود ندارد، به گمانم یکی از این مدل بنزها خودروی قزافی بود که شاید مانده باشد و دیگری هم که در این مجموعه قرار دارد و کاملاً سالم و بدون نقص است.

هر کدام از خودروهای حاضر در این مجموعه علاوه بر زیبایی و ویژگی خاص خود قطعاً داستان‌های جالبی را در دل خود جای داده‌اند، خاطره کدام یک از آن‌ها را همیشه در ذهن دارید؟ 

این سؤال برایم دشوار است، انگار که بگویی تولد کدام فرزندت برایت دل‌نشین‌تر بود، مگر می‌شود تمایزی بین آن‌ها قائل شد، نمی‌شود! هر کدام از دیاری آمده و در کنارم آرام گرفته‌اند، از جنوبی‌ترین نقطه تا شمالی‌ترین نقطه کشور را وجب‌به‌وجب گشته و به دنبال آن‌ها بودم، بسیاری را به دست آوردم و بسیاری هم بعد مدت‌ها به میل خود به دیدارم آمدند.

(با اشاره به شورولت پشت سرم گفت) این شورولت سیاه که یکی از زیباترین ماشین‌های مجموعه است برای به دست آوردنش ۱۵ تا ۲۰ سال زمان صرف شده، (همراه با لبخند غرورآمیز و موفق) مالک این خودرو از جمله افراد مصمم در راضی نشدن بود اما بالاخره بعد از ۲۰ سال راضی شد و ماشین را با دستان خودش به من تحویل داد، حتما برایتان جالب خواهد بود که بگویم این ماشین متعلق به یکی از خان‌های علمدار گرگر (هادی شهر کنونی)، صفرخان لیلار بود.

حال که چندین سال از فوت مالک این خودرو و آمدنش به مجموعه من می‌گذرد، فرزندان و نوادگان خان علمدار هر چند سال یک‌بار که به وطن بازمی‌گردند به دیدن یار قدیمی پدرشان آمده و دیداری تازه می‌کنند، جالب است که چندین بار ماکت این ماشین را هم برایم هدیه آورده‌اند.

تمام ماشین‌های حاضر در این مجموعه در ایران استفاده شده‌اند و دارای شجره هستند، (به ماشین بِلر گوشه سمت چپ اشاره می‌کند) مثلاً این ماشین متعلق به نوادگان امیرکبیر است، آن دیگری متعلق به نوادگان قوام‌السلطنه، همه این‌ها زمانی اشخاصی را به مقصد رسانده‌اند که نامشان در تاریخ این مرز و بوم به ثبت رسیده است.

آیا در انتخاب ماشین‌ها ملاک و سلیقه خاصی در مورد برند و یا مدل آن‌ها دارید؟ 

انتخاب ماشین‌ها عموماً به خاطر تک بودنشان است، یعنی ماشین‌هایی را انتخاب می‌کنم که در کشور و دنیا به تعداد انگشت‌شمار باقی مانده‌اند، البته باید این را هم یادآوری کنم که بدست آوردن تک‌تک ماشین‌های این مجموعه دشواری‌های بسیاری داشت، از گذشتن از خواسته‌های خود و خانواده تا شرایط مالی که گاهی اوقات سر سازگاری با ما نداشت.

چه چالش‌هایی در به دست آوری و نگه‌داری ماشین‌ها وجود داشته و دارد؟ 

به طورکلی مجموعه‌داری چالش‌های مختلفی از به دست آوردن تا نگه‌داری دارد، گاهی تعمیر و بازسازی یک ماشین سال‌ها زمان می‌برد چراکه در تعمیر و بازسازی آن علاوه بر بکار گیری دقت و تخصص باید قطعات فابریک و متعلق به زمان تولید ماشین بر روی آن نصب شود، تمام ماشین‌های موجود در این موزه با قطعات فابریک تعمیر و بازسازی شده‌اند، حتی گاهی در حین تعمیر ماشین‌ها، قطعات دیگر به امانت برده شده‌اند!

آیا تاکنون از افراد شناخته‌شده استان و کشور طالب ماشین‌هایتان بوده‌اند؟ 

بله تا به حال چندین نفر از افراد شناخته‌شده کشور برای خرید ماشین‌ها به سراغم آمده‌اند اما اینکه بخواهی عشق و علاقه‌ات را که چندین سال برایش زحمت‌کشیده‌ای دو دستی تقدیم کسی بکنی کار دشواری است، انگار که بخواهی فرزندانت را به حضانت کسی دیگر در بیاوری، در یکی از موارد پیش‌آمده که فرد موردنظر از هتل داران و افراد ثروتمند کشور بود چک سفیدی به دستم داد و گفت: «هر مقداری که بگویی برای خریداری این مجموعه متقبل می‌شوم»، در پاسخش گفتم؟ : «این ماشین‌ها که مال من نیست»، از پاسخم که جا خورده بود گفت: «پس برای چه کسی است.»؛ گفتم: «این‌ها میراث مردم تبریز هستند من فقط مسئولیت نگه‌داری آن‌ها را بر عهده گرفته‌ام.»

شاید برای بسیاری از مردم‌ عدم پذیرش این پیشنهاد بی‌معنی باشد اما همان‌طور که در قسمت ابتدایی سخنانم گفتم، این کار عشقی است چندین‌ساله و من آن را به عشق تبریز و مردمانش انجام داده‌ام.

مجموعه‌دار خودروهای کلاسیک تبریز که پا در پدال تاریخی‌ترین خودروهای دنیا گذاشته، در حال حاضر خودرویی که استفاده می‌کند چیست؟ 

از قدیم گفتند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد، این مَثَل مصداق زندگی من نیز هست، هر کجا که ماشینی سرپا نباشد به سراغ آن می‌روم و راه می‌اندازمش، در حال حاضر هم ماشین مورد استفاده‌ام از خانواده کارخانه نیسان است.

به عنوان یک مجموعه‌دار و فعال در حوزه فرهنگ جامعه که در تلاش برای حفظ فرهنگ و اصالت گذشته است، دلیل کم‌رنگ شدن اصالت در فرهنگ امروزی را در چه می‌بینید؟ آیا بازگشت اصالت پیشین در زندگی امروزه امکان‌پذیر است؟ 

اگر نگاهی به داشته‌هایمان از گذشته بی‌اندازیم خواهیم دید که تمام آن‌ها با تکیه ‌بر اصول خاصی ساخته‌ شده‌اند، حتی برخی از تفکرات باقی‌مانده از گذشته دارای اصول و ساختار خاصی هستند، وقتی قدم در خانه‌ای قدیمی می‌گذاریم گوشه به گوشه‌اش ندای سازندگی به گوش می‌رسد، اما امروز چه؟ چه چیزی برای آیندگانمان باقی خواهیم گذاشت، به نظرم اشکال عصر امروز این است که چگونگی ارزش و ارج نهادن به اصالت آموزش داده نشده است به همین دلیل است که اصالت اندیشه و عمل ما رنگ باخته است.

کشور و مردم ما اصالت ویژه‌ای دارند و ما باید این اصالت را به آن بازگردانیم، درست است که جامعه کنونی ما با چالش‌های مختلفی مواجه است، اما مهم آن است که هنگام توفان نگه‌دار خود و هویتت باشی.

اگر نگاهی به شهر بی‌اندازیم با خیل عظیمی از ماشین‌های سفید، نقره‌ای و سیاه‌رو به رو می‌شویم، به نظرتان دلیل یکنواختی رنگ ماشین‌ها در چیست؟ مگر ما همان مردمان گذشته نیستیم که فلوکس‌ها، ژیان‌ها، بیوک‌ها و پژوهای رنگارنگ را داشتیم، چرا تمام آن‌ها را در آلبوم خاطرات پدر و مادرانمان جا گذاشتیم؟ 

دلیل این سوالتان را مطمئنم بارها شنیده‌اید که ما قدیمی‌ها می‌گوییم: اوقات خوشمان در سال‌های گذشته ماند و دیگر تکرار نمی‌شود، چراکه در گذشته تمام اقشار جامعه در زندگی خود آسودگی خاطر داشتند، حتی نابسامان‌ترین زندگی ترس بدتر شدن وضع حال را در روزهای آتی نداشت، اما امروز ذهن‌ها مملو از افکار و دغدغه‌های مختلفی است که دمار از روزگار مردم درآورده، شرایط دشواری در حال سپری شدن است با این اوصاف دیگر رمقی برای ماشین‌های رنگی نمانده، دل‌هایمان هم تک رنگ شده‌اند.

با در نظر گرفتن تمام شرایط موجود، برای توسعه مجموعه و موزه خودروهای کلاسیک چه برنامه‌هایی دارید؟ 

با توجه به اینکه این مجموعه کاملاً شخصی است و تمام فعالیت‌های آن اعم از نگه‌داری، رسیدگی به فضای موزه، امنیت و… بر عهده من است، لذا دشواری‌های بسیاری را در کنار زنده نگه‌داشتن این موزه به دوش گرفته‌ام اما برای توسعه آن نیز همواره در تلاشم، از اقداماتی که در آینده‌ای نزدیک انجام خواهم داد، افتتاح سالن دوم این مجموعه خواهد بود که در آن ماشین‌های افراد شاخص عصر معاصر بیشتر دیده می‌شود، البته تمام این اقدامات زمانی به ثمر خواهد رسید که حمایت‌های حداقلی از سوی مسئولان استانی و کشوری متوجه موزه باشد، موزه‌های خودرو در تمام نقاط دنیا دارای وسعت بزرگی هستند تا خودروها در فضایی فراغ‌تر به دید عموم دربیایند، اما متأسفانه در این موزه به دلیل کمبود فضا، تمام آن‌ها به صورت فشرده کنار هم پارک شده‌اند که این موضوع مسئله جابجایی‌شان را نیز با مشکل همراه کرده است.

خلاصه اینکه ما (من و خودروهای کلاسیک) زنده‌ایم برای مردم تبریز، امید دارم جاری بمانیم.

منبع:میراث آریا

دستکند زیرزمینی روستای موغان فریدن

دستکند زیرزمینی ۴ طبقه روستای موغان در تاریخ ۱۹ دی ماه سال ۹۵ در زیر تپه مشرف به این روستا کشف شد. دستکنده به گونه‌ای از معماری اطلاق می‌شود که در آن به‌منظور خلق فضای معماری، از فرآیند کاهش فضا استفاده می‌شود. به عبارت دیگر برخلاف آنچه در معماری معمول از روی هم قرار دادن مصالح می‌توان به فضای مورد نیاز دست پیدا کرد، در معماری دستکند این فضاها نتیجه کندن بخش‌های از یک توده و حجم‌پر است به‌همین دلیل خلق این اثر، معماری کاست نام گرفته و در متون علم معماری به زبان لاتین Troglodytic Architecture خوانده می‌شود.

در شهر فریدن و به خصوص روستاهای آن به خاطر شرایط فراهم شده به وسیله بستر خاک و زمین موجود، دستکنده‌ها به وفور یافت می‌شوند و معمولا هر طایفه دارای یک دستکَند بوده است. اسناد معتبر مبنی بر قدمت این آثار وجود ندارد اما براساس کاوش‌ها و نظر باستان شناسان قدمت این آثار تا دوره صفویه هم می‌رسد.

تاکنون در سطح شهرستان فریدن حدود ۵۰۰ دستکند شناسایی شده است. از این تعداد چهار دستکند منحصربه‌فرد هستند که عبارت‌اند از دستکند شهر دامنه، دستکند روستای موغان، دستکند روستای قوهک و دستکند روستای سواران.

دستکند روستای موغان در نزدیکی رودخانه پلاسجان و در داخل روستای موغان واقع شده است. روستای موغان در بیست کیلومتری مرکز فریدن و  ۱۴۰ کیلومتری غرب اصفهان واقع شده است.

 معماری طبقاتی دستکند

از جمله مهم‌ترین دلایل شاخص بودن این مکان، معماری طبقاتی آن است. به نحوی که این دستکند در ۴ طبقه بنا شده و ۹ ورودی دارد که تاکنون ۴ ورودی آن مورد شناسایی دقیق قرار گرفته است. تهویه هوای این چهار طبقه، به وسیله یک چاه تهویه انجام می‌شود که از هر چهار طبقه عبور می‌کند.

این شهر زیرزمینی دارای ۹ ورودی است، ورودی که برای مسافران و بازدیدکنندگان در نظر گرفته شده است از طبقه دوم شروع می‌شود، از پله‌های ورودی که پایین برویم، راهرویی با دهانه باریک سمت چپ نیز دیده می‌شود و راه کمی مار پیچ می‌شود تا به راهرو طبقه دوم که فضا روشن‌تر است می‌رسد.

داخل راهرو طبقه دوم آخوره‌ها  نمایان می‌شود، در مرکز این راهرو چاهی عمیق وجود دارد که برای تامین آب شرب ساکنان و احشامشان بکار می‌رفته است.

همچنین در همین بخش از راهرو طبقه دوم، پلکانی وجود دارد که بینندگان را به طبقه سوم هدایت می‌کند، در میان این راهرو، چاه تهویه هوا قرار گرفته که نشان از توانمندی معماران سنتی و چیره دست آن زمان دارد.

در سمت راست انتهای سالن طبقه دوم اتاقکی قرار دارد که وقتی وارد آن می‌شویم، در انتهای اتاق حفره‌ای را مشاهده می‌کنیم که بر اساس گفته‌ها، با دست کنده‌های مجاور در ارتباط است.

با گذر از این یک راهروی باریک، طبقه سوم را مشاهده می‌کنیم که سقفش نسبت به دیگر طبقات تفاوت دارد، به گونه‌ای که سقف این طبقه، محکم‌تر از سقف دیگر طبقات است، انتهای این طبقه نیز یک چاه آب وجود دارد، همچنین  در دیوارهای این طبقه غرفه کوچکی برای نگهداری سلاح و عدوات تعبیه شده است.

انتهای راهروی طبقه دوم که نسبت به دیگر طبقات بزرگ‌تر است، پله‌های کوچکی وجود دارد که بیننده را به طبقه اول راهنمایی می‌کند، در این طبقه شاهد یکی دیگر از ورودی‌های ۹ گانه این دستکند زیر زمینی هستیم و سپس با گذر از ورودی، جایگاهی برای استراحت ساکنان مشاهده می‌شود.

معماری این طبقه نیز شبیه دیگر طبقات است، اما نسبت به دیگر طبقه‌ها اتاقک‌های محورهای چپ و راست آن کمی بیشتر است. میان این طبقه راهرویی وجود دارد که  به طبقه چهارم راه دارد.

این دستکند زیر زمینی که مساحت بیش از ۳۰۰۰ متر را به خود اختصاص داده است، در گذشته برای مقابله با بلایای طبیعی و همچنین هجوم دشمنان و حمله حیوانات درنده ساخته شده است. با توجه به شرایط اقلیمی شهرستان فریدن که زمستان‌های بسیار سرد دارد، وجود این دستکندها برای حفظ جان سازنده‌های دستکندها و احشام آ‌نها ضروری بوده است.

از دیگر ویژگی‌های این دستکند زیرزمینی، وجود تابستان خنک و زمستان گرم در محیط آن است. با توجه به احداث این دستکند در عمق زمین، دمای هوای آن همواره در حدود ۱۸درجه است، لذا در ادوار مختلف به ویژه در زمستان نیاز به سوخت برای گرما نداشته است.

منبع:میراث آریا

آداب و مراسم ماه رمضان در بندرلنگه و بستک

در گذشته که رسانه‌های جمعی وجود نداشت، اهالی در اولین شب ماه رمضان تلاش می‌کردند تا با رفتن به نقاط مرتفع و یا پشت‌بام خانه‌ها، هلال ماه را در آسمان رؤیت کنند که در این صورت آن را به یکدیگر نشان داده و بقیه اهالی را از این موضوع مطلع می‌کردند.

اهل تشیع در نقاطی نظیر بندرلنگه، بندر مقام، کندران و شهر بستک، با آغاز این ماه هر شب مراسم خواندن دعاهای ماه رمضان، سخنرانی و قرآن‌خوانی را در حسینیه‌ها و مساجد با حضور روحانی برگزار می‌کنند. در هر روز نیز کلاس‌های تلاوت قرآن و احکام از سوی روحانیون زن و مرد به‌طور جداگانه برای زنان و مردان مسلمان دایر می‌شود.

نماز تراویج

در بین اهل تسنن مرسوم است که در طول ماه مبارک رمضان هر شب بعد از خواندن نماز عشاء نماز تراویج در مساجد برگزار می‌شود. همچنین در شهرهای بندرلنگه و بستک با آغاز ماه مبارک رمضان اهالی عمدتاً به مسافرت نرفته و هر نوع مراسم غیرمذهبی به ماه شوال موکول می‌شود.

سحر و افطار

امروزه اوقات شرعی (سحر و افطار) در بین اهالی شیعه و سنی از طریق ساعت و رسانه‌های جمعی مشخص می‌شود. اوقات شرعی اهل تسنن با تشیع کمی اختلاف دارد زیرا که اذان را زودتر از اهل تشیع می‌گویند.

در ماه مبارک رمضان، از طریق دفاتر امامان جمعه اهل سنت شهرهای بندرلنگه و بستک اوقات شرعی به‌صورت مکتوب تهیه و به روستاها ارسال می‌شود. اما درگذشته زمان سحر و افطار به هنگام بیدار کردن اهالی برای خوردن سحری، آداب خاصی رواج داشته که با اجرای آن مردم این مواقع را تشخیص می‌دادند.

دمپ دمپی  یا قم سحری

درگذشته برای بیدار کردن مردم برای سحری، چند نفر با چوب به حلب خالی کوبیده و در محله‌ها می‌چرخیدند تا مردم بدین گونه از خواب بیدار شوند. در برخی از نقاط مانند بندر مقام و گرزه، دمپی‌ها به حلب زده و می‌خواندند: قم سحری یا تایم اذکر ربک الدایم. یعنی برای سحری برخیز و همیشه پروردگارت را ذکر کن.

اجرت دمپی‌ها را اهالی، روز عید فطر می‌دادند که بیشتر شامل گندم بود. در شهر بندرلنگه در اواخر ماه رمضان به هنگام غروب دمپی‌ها به در خانه‌های اهالی رفته و با زدن دهل، پاداش حضور خود را در شب‌های این ماه دریافت می‌کردند که بیشتر شامل لباس و یا وجه نقد بود.

ستارگان آسمان

اهالی روستای گاومیری معتقدند هنگامی که ستاره صبح طلوع کرد زمان خوردن سحری پایان یافته است. اهالی شهر بستک برای این منظور در گذشته از ستاره هفت پا (هفت ستاره) کمک می‌گرفتند. این ستارگان هفت عدد  هستند که به ترتیب از سمت جنوب طلوع کرده و در سمت شمال غروب می‌کنند. اهالی بر این باورند که زمان سحری تا قبل از غروب آخرین ستاره است.

بانگ خروس

در روستاهای گاومیری، هنگویه و لمزان در گذشته از طریق بانگ خروس زمان سحر را متوجه می‌شدند. هنگامی که خروس در سحرگاه شروع به آواز خواندن می‌کرد، در دومین نوبت بانگ خروس اهالی برخاسته و شروع به خوردن غذا می‌کردند و تا قبل از آواز سوم خروس زمان سحری پایان می‌یافت. بعضی‌ها عقیده دارند که خروسی در عرش بانگ سر می‌دهد و این خروس‌ها با شنیدن صدای آن شروع به خواندن می‌کنند.

سپیده صبح

اهالی روستای هنگویه بر این باورند که هنگام سحر از طرف شرق خط سفیدی در آسمان ظاهر می‌شود و پایان وقت سحر را مشخص می‌کند. در روستای رودبار کنچی بعضی از اهالی می‌گویند که در هنگام سحر، هنگامی که هوا به قدری روشن شود که دیوار گلی خانه‌ها به سفیدی بگراید آن هنگام زمان سحری پایان یافته و اذان صبح سر داده می‌شود.

غذای سحر

بیشتر اهالی بستک و بندر لنگه در اولین سحر ماه رمضان غذایی نظیر عدس‌پلو می‌خورند. به این اعتقاد که احساس تشنگی کمتری خواهند داشت. در بیشتر نقاط، غذاهایی که برای ناهار در بقیه ماه‌های سال مصرف می‌شود، در ماه رمضان به‌عنوان سحری مورد استفاده قرار می‌گیرد که بسته به وضع مالی خانواده‌ها متفاوت است. از جمله این غذاها می‌توان به ماهی پلو، آبگوشت، ماست و فراورده‌های لبنی، نان، دوشاب و … اشاره کرد.

افطار

اهل تسنن زمان افطار را از زمان شروع اذان مغرب تا قبل از نماز مغرب می‌دانند و معتقدند زمانی که خورشید غروب می‌کند، خط سیاهی از طرف شرق در آسمان ظاهر می‌شود. وقتی‌که به اندازه گردن یک شتر بالا آمد، آن هنگام باید افطار کرد. برای افطار قبل از خواندن نماز مغرب چند دانه خرما و قدری آب‌ خورده و بلافاصله برای اقامه نماز به مساجد می‌روند.

مرسوم است که برای افطار، اکثر خانواده‌ها، مقداری خرما، ماست، حلیم، نان و … به مساجد برده و به‌عنوان خیرات به روزه‌داران عرضه کنند.

غذاهای نام‌برده شده در بین اهل تشیع بندرلنگه و بستک نیز رایج است. شیعیان در این نقاط هنگام اذان مغرب را طبق آنچه از رسانه‌های جمعی اعلام می‌شود، دانسته و معمولاً بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء روزه خود را افطار می‌کنند.

شهادت حضرت علی (ع) و شب‌های قدر

در شهر بندرلنگه، شیعیان از شب هجدهم تا بیست و سوم ماه رمضان مراسم عزاداری و نوحه‌خوانی مولای متقیان را همراه با علم بندی در تمام حسینیه‌ها برگزار می‌کنند. دسته‌گردانی در این شب‌ها نیز انجام می‌شود. در شب‌های ۱۸، ۲۰ و ۲۲ ماه رمضان دسته‌ها به حسینیه‌های حیدری، بحرینی و درویش می‌روند که کیفیت برگزاری مراسم نظیر شب‌های تاسوعاست. در شب‌های ۱۹، ۲۱ و ۲۳ دسته‌های عزاداری به‌طور جداگانه به حسینیه راشد آمده و با حضور جمع کثیری از زنان و مردان شیعه، مراسم شب احیاء تا نزدیکی سحر همراه با گذاشتن قرآن بر سر و خواندن دعاهای جوشن کبیر، جوشن صغیر، نوحه‌خوانی و روضه‌خوانی ادامه می‌یابد..

در شب ۲۱ رمضان بعد از پایان مراسم احیاء شب قدر از شرکت‌کنندگان با غذای سحری پذیرایی می‌شود که مواد اولیه آن از محل نذورات مردمی جمع‌آوری شده است.

در نقاطی مانند بندر مقام، کندران، مغویه و شهر بستک، شیعیان در شب‌های ۱۹، ۲۱ و ۲۳ رمضان مراسم شب احیاء را همراه با نوحه‌خوانی، سینه‌زنی و روضه‌خوانی در مساجد و حسینیه‌ها برگزار می‌کنند. بعضی‌ها به‌عنوان خیر اموات خود مقداری شیرینی، میوه و یا حلیم به حسینیه‌ها می‌آورند.

اهل سنت شب‌های قدر (لیله‌القدر) را شب‌های ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷ و ۲۹ رمضان می‌دانند. در این شب‌ها اکثر اهالی علاوه بر اقامه نماز تراویج از نیمه‌های شب به بعد نماز قیام الیل نیز می‌خوانند و در مراسم اهل تشیع شرکت نمی‌کنند.

در بین اهل سنت شهر بندر لنگه مرسوم است که در این شب تعدادی از مردان هر محله به خانه یکی از همسایه‌ها دعوت شده و بعد از نماز عشاء در آن خانه به قرآن‌خوانی مشغول می‌شوند. از مدعوین با غذا و شیرینی‌های محلی پذیرایی می‌شود.

مراسم الوداع

اهل سنت از شب هفدهم رمضان تا آخرین شب، در شب‌های فرد مراسم الوداع یا رمضان را در مساجد یا منازل برگزار می‌کنند.

برای این منظور گروهی به منازل یا مساجد دعوت شده و شعری از مرحوم محمد اعظم بنی‌عباسیان بستکی را می‌خوانند. معمولاً در این گروه یک نفر به عنوان سردسته انتخاب می‌شود که از صدای خوبی برخوردار است. اشعار را می‌خواند و در هر بند بقیه جواب می‌دهند.

مراسم تن تینو

در روستای هنگویه در روز ۲۷ ماه رمضان، خانواده‌ها تنقلات زیادی نظیر شکلات و انواع شیرینی تهیه کرده و در خانه نگه می‌دارند. در عصر این روز بچه‌های روستا به در خانه‌ها رفته و کیسه‌ای را با خود می‌برند. صاحب‌خانه با شنیدن صدای در با روی باز از آنان استقبال کرده و مقداری از تنقلات را به هر یک از آنان می‌دهد.

به‌طور کلی روز ۲۷ رمضان در میان اهل سنت به‌روز خیر معروف است.

آداب عید فطر

در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان، خانواده‌ها زکات فطریه خود را طبق آنچه در شرع مشخص شده و اعلام می‌شود، جمع‌آوری کرده و حداکثر تا یک ساعت قبل از نماز عید فطر آن را به افراد کم‌بضاعت می‌رسانند. در گذشته زکات فطریه شامل گندم، جو، خرما و برنج بوده ولی امروزه علاوه بر آن وجه نقد نیز پرداخت می‌شود.

در بیشتر مناطق اعم از اهل تشیع و تسنن دو روز قبل از عید، خانه‌تکانی و رسیدن به سر و وضع خانه‌ها و مساجد و تنظیف آن‌ها انجام می‌شود. در انجام این کار بیشتر زنان مشارکت دارند.

در صبح عید فطر ابتدا غسل کرده و گروه گروه برای خواندن نماز عید به سمت مساجد رهسپار می‌شوند. بعد از ادای نماز و گوش دادن به خطبه آن، اهالی با یکدیگر روبوسی کرده و ضمن تبریک عید فطر به یکدیگر از هم حلالیت می‌طلبند. بعد از نماز عید فطر به‌سوی قبرستان رفته و بر سر قبر اموات فاتحه می‌خوانند.

در روز عید فطر در هر خانه از سوی زنان و دختران، سفره عید انداخته می‌شود که در آن انواع غذاها و شیرینی محلی موجود است. کسانی که برای تبریک عید و دیدو بازدید به خانه‌ای می‌روند بر سر سفره پذیرایی می‌شوند.

دید و بازدیدها بعد از برگشتن از قبرستان شروع می‌شود. اهالی معمولاً به خانه کسی که به‌تازگی یکی از بستگانش فوت شده و اولین عید بعد از مرگ اوست رفته و ضمن تسلیت به آن‌ها قدری از غذا و شیرینی موجود در سفره را خورده و برای فرد از دست‌رفته فاتحه می‌خوانند.

عیدی دادن به کوچک‌ترها از سوی بزرگان فامیل مرسوم است و معمولاً شامل وجه نقد می‌شود. رفتن به خانه سادات و همچنین اماکن زیارتی در این روز نیز مرسوم است.

منبع:میراث آریا

منبت گل‌ریز، هنر دست هنرمندان تویسرکانی

صنایع‌دستی یکی از قدیمی‌ترین فعالیت‌های بشری است و با استناد به برخی از اسناد و مدارک تاریخی، سابقه پیدایش آن به عصر حجر رسیده و قدمت آن در حدود ۱۲۰۰۰ هزار سال است.

صنایع‌دستی و هنرهای بومی بازتاب نگرش معنوی و تظاهرات روحی، قومی و بومی اقوام مختلف ایرانی است و می‌تواند معرف فرهنگ سرزمین ما باشد. با توجه به ارزانی و سهل الوصول بودنِ مواد اولیه صنایع‌دستی و نقش مهم و کاربردیِ نیروی انسانی در تولید آن، این هنر از نظر اقتصادی نیز بسیار با اهمیت بوده و می‌تواند یکی از راه‌های سهل‌الوصول برای تولید اشتغال از طرف دولت‌ها در نظر گرفته شود.

کشور عزیزمان ایران به سبب تنوع و تعدد این نوع از هنر به نوعی مهد صنایع‌دستی شناخته شده است و همدان نیز به علت داشتن انواع منحصربفردی از این هنرهای صناعی همواره از جمله استان‌های صاحب ادعا در حوزه صنایع‌دستی بشمار می‌رود و دومین استان کشور از لحاظ تعداد کارگاه‌های صنایع‌دستی بعد از استان اصفهان است.

منبت چوب از جمله صنایع‌دستی معروف استان همدان است که در شهرستان تویسرکان رواج داشته و قریب به ۷۷۰۰ نفر هنرمند در ۴۷۵۱ کارگاه در این رشته فعالیت کرده و امرار معاش می‌کنند.

این اساس می‌توان ادعا کرد ۲۳ درصد اشتغال شهرستان تویسرکان به صنعت منبت وابسته بوده و اقتصاد و معیشت یک چهارم جمعیت شاغل در تویسرکان به مبل و منبت بستگی دارد و این امر توجه دولت‌ها به مبل و منبت و رفع مشکلات و موانع تولید در این حوزه را ضروری می‌کند.

با ابتکار و پیگیری‌های وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در دولت دوازدهم مبنی بر معرفی شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی، تاکنون قریب به ۵۰ روستا و شهر ملی در رشته‌های مختلف صنایع‌دستی به ثبت ملی رسیده‌اند.

در تیرماه سال ۱۳۹۸ شهر تویسرکان در سومین جلسه شورای راهبردی انتخاب شهرها و روستاهای ملی صنایع‌دستی، به عنوان شهر ملی منبت گلریز انتخاب شد. پس از آن و برای دستیابی به اهداف اداره شهرستان در حوزه صنایع‌دستی، در چهارمین جلسه شورای راهبردی انتخاب شهرها و روستاهای ملی صنایع‌دستی که مرداد ماه سال جاری برگزار شد، روستای اشترمل نیز به عنوان روستای ملی منبت گلریز انتخاب شد.

منبت گلریز یا همان منبت فرشی، سبک خاصی از منبت است که با سرپنجه‌های هنرمندان این دیار ساخته و پرداخته می‌شود و ریشه در دل هنرمندان منطقه داشته و به جرات می‌توان گفت همانند آن را در هیچ جای کشور و حتی جهان پهناور نمی‌توان دید.

به خوبی می‌دانیم که انتخاب و ثبت ملی شهرها و روستاهایی که یک هنر و هنرصنعت در آن منطقه شهرت دارد، موجب معرفی بیش از پیش منطقه و به تبع آن تحرک و ورود بیشتر گردشگران می‌شود، در نتیجه افزایش فروش محصولات و مصنوعات دستی آن منطقه را بدنبال دارد و کمک شایانی به برندسازی و ارتقای فروش جوامع محلی و منطقه می‌شود.

حل مشکل تهیه مواد اولیه به ویژه چوب و پارچه مرغوب و جلوگیری از خام فروشی و حذف واسطه‌ها، به همراه تکمیل زنجیره تولید از جمله اقداماتی است که انجام آن گام بلندی برای تکمیل زنجیره تولید مبل و منبت در منطقه است، در این راه همکاری و همراهی دستگاه‌های اجرایی شهرستان، تشکل‌های حرفه‌ای این حوزه و طراحان، تولید کنندگان و فروشندگان را می‌طلبد.

امید آن‌که در آینده‌ای نزدیک عنوان جهانی منبت گلریز برای این شهرستان به ارمغان آورده شود.

منبع:میراث آریا

یاد ماندگار زبان‌شناس تبریزی در کتب عربی

خطیب تبریزی رنج این راه دور و دراز را بی‌خود تحمل نکرد، چرا که هنگامی‌ که نسخه‌ای از کتاب التهذیب ازهری به دست او رسید برای فراگیری آن نزد ابوالعلا معری پیاده عازم شام شد.

او بیش از دو سال (میان سال‌های ۴۴۳-۴۴۶ ق) نزد ابوالعلاء ماند و علاوه بر تهذیب، برخی دیگر از آثار لغوی و ادبی از جمله غریب الحدیث ابوعبید (د ۲۲۴ ق) و اصلاح المنطق ابن‌سکّیت (د ۲۴۴ ق) را از او فرا گرفت.

خطیب خود نقل کرده است که روزی در مجلس درس ابوالعلا، یکی از همسایگان او در تبریز وارد مسجد شد و او با اجازه و خواست ابوالعلا با او دیدار و گفت‌وگو کرد. پس از بازگشت به مجلس درس، ابوالعلا از او می‌پرسد: «این چه زبانی بود که با او گفت‌وگو کردی؟» خطیب پاسخ می‌دهد: «زبان آذربایجان». ابوالعلا می‌گوید: «زبان شما را نفهمیدم، اما هرچه گفتید به خاطر سپردم؛ آنگاه ابوالعلا آنچه را گفته بودند، بی‌کم‌وبیش باز می‌گوید.»

خطیب تبریزی در سال ۱۰۸۳- ۱۰۸۲ میلادی در میان علمای عرب، اولین بار به سقت الزند تأليف معلم خود ابوالعلا مری شرح نوشت. او نه فقط یک دوست صمیمی و معلم ارزنده‌ای برای خطیب شده بود، بلکه از نظر دارا بودن مال، حامی بزرگی برای خطيب به شمار می‌رفت و به او کمک‌های مادی می‌کرد.

پروفسور محمود اوف یکی از معلمان خطیب تبریزی بود که در سال ۱۰۵۷ پس از وفاتش، خطيب به جای او اولین و بزرگ‌ترین شخصیت علمی بود و بعد از او بیشتر در تبریز نماند و هوس ملاقات و مباحثات با علمای بزرگ او را دوباره به سوریه کشاند. خطيب در این سفر از دانشمندان نامی عرب مانند ابن برهان، على رقی ابن داهان، سلیم راضی، درس علوم و الهيات فرا گرفت. خطیب تبریزی در سال ۱۰۶۴ به دمشق رفت و در آن جا باب آشنایی و دوستی را با مورخ نامی خطیب بغدادی باز کرد.

خطیب سرانجام به استادی مدرسۀ نظامیه منصوب شد و در آنجا به تدریس علوم ادبی رایج آن زمان چون نحو، لغت، عروض و قافیه پرداخت. علاوه بر این، مدتی نیز مسئولیت کتابخانۀ مدرسۀ نظامیه را عهده‌دار بود.

خطیب تبریزی شاگردان بسیاری داشت که مشهورترین آنان جوالیقی (د ۵۳۹ ق / ۱۱۴۴ م) نویسندۀ کتاب المُعَرَّب است که جانشین استاد خود در مدرسۀ نظامیه شد،  برخی دیگر از کسانی که نزد خطیب علم آموختند، عبارتند  از محمد بن ناصر سلامی (د ۵۵۰ ق / ۱۱۵۵ م)، ابوالحسن سعد انصاری بَلَنْسی (د ۵۴۱ ق / ۱۱۴۶ م)، ابوالسعادات هبة الله بن علی معروف به ابن‌شجری (د ۵۴۲ ق)، ابوالفضل یحیی بن حَصْکَفی (د ۵۵۱ ق)، ابوطاهر سِنْجی (د ۵۴۸ ق) و ابوطاهر سِلَفی.

شعر

خطیب شعر نیز می‌سرود. برخی منابع تصریح کرده‌اند که او در سرودن شعر موفق نبود و برخی نیز شعرش را خوب و دل‌نشین وصف کرده‌اند، اما با تـوجه به مقدار اندکی کـه از سروده‌های خطیب، بیشتـر مربوط به زمان اقامتش در بغداد، در دست است، نمی‌توان داوری درستی در خصوص توان شاعری او داشت. باخرزی قصیده‌ای (۷۲ بیت) از خطیب در ستایش خواجه نظام‌الملک (۴۰۸- ۴۸۵ ق)، فتح خَرْشَنه، و اسارت فضلون نقل کرده است. ابن‌خلکان نیز برخی از اشعار او را در ضمن ارائه شرح حالش آورده، ازجمله ۱۱ بیت که خطیب در پاسخ به عمید فیاض سروده است. به‌جز آقابزرگ که به دیوان خطیب تبریزی اشاره کرده، اطلاع دیگری از این دیوان در دست نیست.

آثار

خطیب چند شرح مهم بر اشعار کهن عربی نوشت و علاوه بر آن، سروده‌های برخی شاعران عباسی را تفسیر کرد. برخی شرح‌های او در دانشگاه الازهر به عنوان منبع درسی مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت. به جز شرح شعر، موضوع اصلی تحقیقات او دستور زبان و واژه‌نگاری بود.

خطیب تبریزی سرانجام سال  ۵۰۲ در بغداد درگذشت، در مراسم تشييع و دفن خطیب تبریزی مردم بغداد شرکت داشتند و او را در قبرستان باب آبراز بغداد به خاک سپردند.

منبع:میراث آریا

رزیف، میراث دریانوردان خلیج‌فارس

رزیف مراسمی است که به‌منظور ابراز شادی و نشاط در عروسی‌ها و اعیاد بندرکنگ برگزار می‌شود. این مراسم در میدانی نزدیک منزلی که در آن عروسی است، اجرا می‌شود.

در میدان دو گروه که تعداد هر یک بین ۸ تا ۲۰ نفر متغیر است، در مقابل هم قرار می‌گیرند. هر یک از این نفرات خیزرانی در دست دارد که از آن برای اجرا استفاده می‌کنند. در اجرای مراسم هر یک از افراد گروه در هر ردیف دست چپ خود را دور کمر نفر بعد حلقه می‌کند و با دست راست که خیزرانی در آن قرار دارد به اجرای حرکات و فرم‌های خاصی می‌پردازد.

نوازندگان این گروه که کار اصلی را بر عهده‌ دارند در وسط میدان قرار می‌گیرند و دو گروه در دو طرف این نوازندگان قرار دارند، افراد نوازنده شامل سه نوازنده دهل، دو نوازنده دایره (دف) و یک یا دو شلنج‌زن (سنج کوچک) هستند.

با قرار گرفتن هر یک از اعضا در جای خود و کوک سازها، نوازندگان شروع به نواختن می‌کنند و خواننده یا نهیم که معمولاً فردی باتجربه است و در گذشته این نقش را بر عهده ناخداهای مسن و باتجربه می‌گذاشتند، آغاز به خواندن می‌کند.

اشعار اغلب عربی است و گاهی زبان سواحلی نیز شنیده می‌شود. خواندن به این صورت است که از دو نفر نهیم یک نفر می‌خواند و دیگری ادامه آن بیت را با لحنی سنگین‌تر بیان می‌کند، تفاوت لحن صدای دو نهیم نظم و ریتم خاصی را به موسیقی می‌دهد.

تاریخچه رزیف

رزیف‌خوانی از آیین‌ها و آواهای کار است، ازاین‌رو با تغییر شرایط و ضرورت‌های کار به دنبال تبدیل جهازهای بادی به لنچ‌های موتوری که سبب شد تا کارهایی مانند برافراشتن بادبان یا کشیدن لنگر با آن آداب و روسم خاص، یا صیادی و جمع‌آوری تور ماهیگیری به‌صورت دسته‌جمعی از میان برود، برای حفظ و بقای این آیین آن را با ترکیبی از رقص خیزران در جشن‌های عروسی به نمایش گذاشتند تا در کنار آن به یادآوری و حفظ میراث موسیقیایی پدران و آنچه بر آن‌ها گذشته و رنج و مشقت‌هایی که برای به دست آوردن لقمه‌ای نان تحمل کرده‌اند، یاری رسانند و این آیین را به نسل‌های آینده منتقل کنند.

رزیف درگذشته رقص شمشیر بوده است، به‌ضرورت تحولات تمدنی اکنون رقص خیزران است و جوهره و کارکرد انسانی آن ایجاد اتحاد و همبستگی است، بنابراین بیشتر موسیقی حماسی محسوب می‌شود و خواندن آن اشعار برای ترغیب مردم به دفاع و جنگیدن از خاک سرزمین بوده است.

رزیف برگرفته از واژه رزیف است که از قرار گرفتن افراد در دو ردیف به هنگام اجرا اشاره دارد، این مراسم در جزیره قشم به نام عضوا یا عصوا معروف است. گویا این نام از خیزران به‌عنوان عصا گرفته ‌شده که به‌مرور زمان به عصوا تبدیل‌ شده است.

در آیین رزیف حرکت و موسیقی از اهمیت و نمود بیشتری برخوردار است.

حرکت

حلقه کردن دست دور کمر یکدیگر به‌عنوان یک دال در یک ردیف به‌طور منظم مدل و نشانی از اتحاد و همدلی میان کسانی است که در جهازهای بادی کار می‌کردند. این حلقه‌ها هر یک به‌مثابه حلقه‌های زنجیری هستند که پاره شدن آن‌ها باعث از هم گسستن زنجیره کار در جهاز می‌شود زیرا درستی انجام کار هر یک از جاشوان بر روی دریا از پیوستگی زنجیرواری برخوردار است و اختلال در کار هر یک موجب ایجاد مشکل در روند کاری سایر جاشوان و در نهایت جهاز می‌شود.

موسیقی

موسیقی از دیرباز در اغلب ارکان زندگی مردم نقش داشته و انسان‌ها در وضعیت مختلف از آن استفاده می‌کرده‌اند، از همین رو است که ما شاهد انواع موسیقی از قبیل موسیقی مذهبی، حماسی، رزمی، عرفانی، بزمی، جشن و عزاداری و … هستیم.

اما موسیقی حماسی در موسیقی نواحی ایران  پیشینه‌ای سترگ در این سرزمین دارد.

یکی از دلالت‌های نشانه‌شناسی فرهنگی در رزیف موسیقی خاص این آیین است، به دلیل مبادلات تجار بین ساحل‌نشینان کنگ و بنادر سایر سرزمین‌ها به‌خصوص کشورهای عربی و آفریقایی نوع موسیقی و اجراها بسیار به هم شبیه هستند، به‌طوری‌که آوازهای کاری که در رزیف خوانده می‌شود به زبان عربی و سواحلی هستند. آوازها و نغماتی که در هنگام کار بر روی لنچ و دریا خوانده می‌شود از مهم‌ترین و متنوع‌ترین بخش‌های موسیقی کار در بندرکنگ محسوب می‌شود. به این نغمه‌ها در کنگ نهمه (nahme) و در مناطق دیگر مثل جزیره خارک انهم یا نهم می‌گویند. در روستاهای ساحلی به آن نهمه می‌گویند، آوازهای دریایی، برای سرگرمی و نیز رفع خستگی و ایجاد هماهنگی در کارهای گروهی خوانده می‌شوند.

از ویژگی‌های ترانه‌های کار، هماهنگی کامل شعر و طنین موسیقیایی آن‌ها با حرکات بدنی کارورزان و ابزار مورد استفاده کار است. این آواها و نهمه‌ها به لحاظ ریتم و آهنگ کلام به نیازهای حسی و عاطفی کارورزان پاسخ می‌دهد.

هماهنگی موسیقی باعث تجهیز روانی نیروی کار و تحقق انجام کار دل‌انگیز و انتقال فرهنگی، به‌عنوان بخشی از ثروت معنوی جامعه می‌شود که از دیگر کارکردها و ویژگی‌های ترانه‌های کار محسوب می‌شوند.

سازها و ابزار موسیقی که در آیین رزیف مورد استفاده قرار می‌گیرد شامل ساز کوبه‌ای مانند دهل، کسر، پیپه و دف یا دایره و ساز برنجی مانند شلنج یا سنج کوچک است.

موسیقی در آیین رزیف شامل آواها و موسیقی کار و همچنین موسیقی حماسی است.

ریتم نهمه، گاه تند، گاه کند، متناسب با کاربرد آن است، نهمه‌ها اصولاً به معنای آوازهای دریایی است و به ‌منظور تهییج، تشویق و ترغیب ملوانان و برای حفظ روحیه و ایجاد تنوع اجرا می‌شوند، برخی از این آوازها دارای مضمون حماسی‌ هستند.

نهمه از سوی یک تک‌خوان و پاسخ دسته‌جمعی سایر جاشوها اجرا می‌شود. تک‌خوان همان سرهنگ است که رهبری گروه را بر عهده دارد و گاه این مسئولیت را ناخدا بر عهده می‌گیرد.

آواها و نواهای نهمه، در تهییج روحیه کارکنان کشتی (جاشوها) و تحمل کارهای طاقت‌فرسای دریانوردی، بسیار اهمیت دارد. این نهمه‌ها در گذشته از تنوع بیشتری برخوردار بوده‌اند، به‌گونه‌ای که برای هرکدام از فعالیت‌های گروهی مانند افراشتن شراع (بادبان)، لنگر، تور و دیگر ادوات صید، میداف زدن (پارو کشیدن)، بارگیری و تخلیه بار، نهمه ویژه‌ای خوانده می‌شده است.

رزیف یک نقش یا کارکرد پنهان نیز دارد و اینکه به‌عنوان فعالیت‌های جمعی حس اشتراک هنجارها و ارزش‌های جمعی و درنتیجه تعلق، هویت، انسجام و وحدت جمعی را تقویت می‌کند. با این وصف، مناسک گروهی در خدمت حفظ منافع جمعی هستند، چراکه همبستگی اجتماعی را تضمین می‌کنند و سلامت روحی و روانی اجتماع را به ارمغان می‌آورند.

به‌هر حال ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی برای ادامه حیات مفید و ثمربخش جوامع، بسیار مهم و تعیین‌کننده است و جشن‌های گروهی ابزار مناسبی برای ایجاد چنین همبستگی اجتماعی به شمار می‌روند چراکه معمولاً برگزاری جشن‌ها با هر عنوان و علتی که باشند، مورد استقبال عموم مردم قرار می‌گیرند.

هر امری که شادابی، نشاط، همبستگی و انسجام اجتماعی را هم‌زمان به وجود می‌آورد، شایسته آن است که بیشتر از آنچه امروز هست، مورد توجه قرار گیرد.

منبع:میراث آریا

نقش زن در عصر هخامنشیان

تا پیش از کشف الواح بارو و خزانه‌ تخت جمشید در خلال کاوش‌های مؤسسه‌ شرق‌شناسی شیکاگو تحت سرپرستی ارنست هرتسفلد و بعدتر اریک اشمیت، اطلاعات پژوهشگران از جامعه‌ ایرانی در عصر هخامنشی به‌ویژه نقش زنان در این جامعه محدود به منابعی چون متون کلاسیک یونانی در رابطه با هخامنشیان و کتیبه‌های شاهی هخامنشی بود، با استفاده از این منابع در حقیقت کمترین اطلاعات ممکن از جامعه و زنان در دست پژوهشگران بود.

بايگانی باروی تخت جمشید علاوه‌ بر  اینکه اطلاعاتی مفصل در زمینه‌ تاريخ اجتماعی و اقتصادی در اختیار پژوهشگران و عموم علاقه‌مندان به تاریخ دوره‌ هخامنشی قرار می‌دهد، در ارتباط با زندگی شخصیت‌های تاريخی منعکس شده در ساير منابع مانند تاریخ هرودت اطلاعات ذی‌قیمتی را ارائه می‌کند.

 اهمیت این اسناد بر این اساس است که اطلاعات منعکس شده در الواح اداری، از قلب سرزمین پارس نشئت می‌گیرد و هدف از ثبت این اطلاعات نه رویکردی جانب‌دارانه به اشخاص و اتفاقات بوده آن‌چنان‌که در کتیبه‌های سلطنتی یا منابع دیگر می‌بینیم، بلکه هدف اصلی ثبت اطلاعات اقتصادی و اداری برای بایگانی در اداره‌ تخت جمشید بوده است، بنابراین الواح بایگانی تخت جمشید بهترین و دست اول‌ترین اطلاعات را از وضعیت جامعه‌ هخامنشی در سرزمین پارس و بخش‌های مهمی از قلمرو هخامنشیان را برای ما فراهم کرده‌اند.

در کنار گزارش‌هايی که این الواح از کالاهای اساسی زندگی (يعنی غذا و نوشيدنی)، نحوه انتقال، ذخيره و توزيع کردن جو و گندم، ميوه، پرندگان و حيوانات اهلی برای کارگران، مسافران، پادشاه و دربار و غیره ثبت کرده‌اند، نام تعدادی از بانوان برجسته در دوران داریوش اول مانند ایرتَشدونَه، اودوسَه، ایردَبَمَه و دربارهای جداگانه‌ متعلق به آن‌ها نیز در این الواح منعکس‌شده است.

بر اساس اطلاعات استخراج شده از این متون مقادير فراوانی از غلات و حيوانات اهلی و سایر مایحتاج به دربار و تمام املاک و خدم‌وحشم زیرمجموعه‌ این بانوان قدرتمند اختصاص داده می‌شد.

تمایز بین کارگران مرد و زن

یکی دیگر از اطلاعات ارزشمند ثبت‌شده در بايگانی باروی تخت جمشید، اطلاعات مرتبط با بانوان فعال در برنامه‌های ساخت‌وساز در مناطق زیرمجموعه‌ اداره‌ تخت جمشید است. بر اساس اطلاعات استخراج‌شده از متون بایگانی تخت جمشید، می‌دانیم که بین کارگران مرد، زن، پسر و دختر تمايز وجود داشته است، جايگاه زنان در این میان دارای اهمیت بسیاری است.

طبق این اسناد، زنان از این ظرفیت و توانایی برخوردار بودند که  رهبر يک گروه کاری باشند يا در گروه‌های کاری مرکب از زنان و مردان، زنان می‌توانستند سهميه‌ای بيش از مردان دريافت کنند.

اين نکته‌ جالب‌توجه در الواح احتمالاً از این مسئله حکایت می‌کند که برخی از وظایف افراد فعال در برنامه‌های عمرانی در مناطق زیرمجموعه‌ اداره‌ تخت جمشید، حيطه‌ تخصصی زنان بوده است. در واقع زنان در برخی از امور تخصصی می‌توانستند استقلال عمل داشته باشند و حتی به جايگاه مشخصی دست یابند. بر اساس اطلاعات استخراج شده از متون اداری تخت جمشید، به مادران در دوره‌ هخامنشی به ازای هر فرزندی که به دنيا می‌آوردند، جيره‌ مازاد  اختصاص می‌یافت.

تصویری از مهرهای متعلق به ایردَبَمَه (احتمالا مادر داریوش) از زنان قدرتمند دوره داریوش هخامنشی و طرحی از مهر متعلق به ایرتشتونه (آرتیستونه) همسر داریوش

منبع تصویر
Garrison, M.B (۲۰۱۷). The Ritual Landscape at Persepolis: Glyptic Imagery from the Persepolis Fortification and Treasury Archives. Oriental Inst. Of the Univ. of Chicago p,۵۵

مهرهای متعلق به دو زن قدرتمند در دوران داریوش اول به ترتیب ایردَبَمَه (مهر PFS ۵۱) و ایرتَشدونَه (مهر PFS ۳۸)

منبع:میراث آریا