شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی و نقش آن‌ها در توسعه گردشگری

پرواضح است که این نام‌گذاری‌ها بر اساس داشته‌ها و ظرفیت‌های غنی و بی­‌بدیل شهرها و روستاها در زمینه‌هایی خاص، متفاوت و به عبارتی برجسته صورت پذیرفته و فراتر از این اقدامات مهم و ارزنده، تأمین، توسعه و تقویت زیرساخت‌ها و بهره‌برداری مناسب از ظرفیت‌ها و زیرساخت‌های فراهم‌شده در بستر گردشگری باید بیش‌از پیش مورد توجه و اهتمام بخش‌های دولتی و خصوصی و همچنین جوامع میزبان و بومی قرار گیرد.

دراین‌بین ثبت شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی نیز اقدام مثبت و ارزشمندی است که از سوی وزرات میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در سال‌های اخیر و در تعامل با نهادهای بین‌المللی ذی‌ربط برای برندسازی مناطق مستعد و دارای ظرفیت‌های برجسته در حوزه صنایع‌دستی کشور و باهدف ارتقاء آن مورد توجه قرارگرفته است.

با این‌ حال دستیابی به اهداف تعیین‌شده جز باهم افزایی، مشارکت  و همدلی تمام دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط، بخش خصوصی و مردم محلی امکان‌پذیر نیست.

لذا حفاظت و مراقبت از این عناوین ارزشمند جایگاه والاتری داشته و در این خصوص باید با برنامه‌ریزی، هم‌افزایی و اقدامات اجرایی مناسب، بسترهای لازم برای تحولات مثبت اقتصادی و اجتماعی مهیا شود که در حال حاضر کافی به نظر نمی‌رسد.

ایران دارای ۱۴ شهر و روستای جهانی و ۲۳ روستا و شهر ملی صنایع‌دستی است و از حیث جهانی حائز رتبه نخست در این حوزه است، به نظر می‌رسد چنانچه سندی جامع و راهبردی برای این مقصدهای گردشگری تهیه و اجرا شود، قطعاً تأثیر بسزایی در برندسازی، جایگاه‌یابی و توسعه همه‌جانبه آن‌ها خواهد داشت.

به‌طورکلی مهم‌ترین مزایا و اثرات مثبت ثبت شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی را می‌توان به شرح ذیل برشمرد؛

  • تقویت اقتصاد شهرها و روستاها و به‌تبع آن هنرمندان و ساکنین آن‌ها
  • افزایش میزان فروش محصولات
  • توسعه صنعت بسته‌بندی در کلاس جهانی و ملی
  • دیده شدن و یا به عبارتی بهتر دیده شدن شهرها و روستاها
  • برندسازی شهرها و روستاها
  • هویت بخشی به روستاها و شهرها و احساس تعلق و افتخار مردم بومی
  • مهاجرت معکوس
  • افزایش کیفیت محصولات تولیدی
  • اشتغال‌زایی قابل‌توجه
  • افزایش شورونشاط اجتماعی
  • رونق گردشگری داخلی
  • افزایش تعداد کارگاه‌ها
  • جذب اعتبارات زیرساختی بیشتر
  • تقویت فعالیت سازمان‌های غیرانتفاعی همچون سازمان‌های مردم‌نهاد
  • ترویج آموزش‌های همگانی
  • ایجاد خانه‌های صنایع‌دستی
  • ایجاد بازارچه‌های صنایع‌دستی و کمک به رونق تولید و فروش محصولات
  • توجه ویژه شوراها، شهرداری‌ها و دهیاری‌ها به ظرفیت‌های صنایع‌دستی شهرها و روستاها
  • رونق سرمایه‌گذاری

نقش شهرداری‌ها، دهیاری‌ها، شوراهای اسلامی شهر و روستا

شوراهای اسلامی شهر و روستا می‌توانند به‌عنوان نهادهای محلی و تصمیم‌گیرنده و سیاست‌گذار در سطح شهر و روستا مصوبات کاربردی و اثرگذاری را برای توسعه و ارتقای صنایع‌دستی و ارائه تخفیف‌های مختلف در زمینه عوارض کاربری‌ها و … داشته باشند، همچنین شهرداری‌ها و دهیاری‌ها نیز می‌توانند به‌عنوان بازوان و اهرم اجرایی و مدیریتی شوراها نسبت به اجرای مصوبات اقدام کنند. تعامل شهرداری‌ها و دهیاری‌ها با دستگاه‌های اجرایی ذی‌ربط همچون وزارت گردشگری، سازمان برنامه‌و بودجه و همچنین کمیته برنامه‌ریزی شهرستان و مطالبه برای جذب اعتبارات ویژه نیز می‌تواند کمک شایانی به توسعه گردشگری شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی کند.

برندسازی شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی

برند همان ویژگی‌ها و صفات برجسته، شاخص، متمایز و متفاوت یک مقصد گردشگری یا یک شهر و روستای ملی و جهانی صنایع‌دستی است، صفتی که به‌واسطه آن مردم حاضرند از اقصی نقاط کشور و دنیا به آن مقصد آمده و از آن بازدید کنند. لذا به نظر می‌رسد برندسازی فرایندی سه مرحله‌ای است که باید مدنظر مدیران برنامه‌ریزی در این شهرها و روستاها قرار گیرد:

الف- کاشت: به زمینه برندسازی و یا ویژگی ممتاز شهرها و روستاها اشاره دارد که همان ظرفیت‌های خاص صنایع‌دستی در یک‌رشته خاص است و به‌واسطه آن عنوان جهانی یا ملی را به خود اختصاص داده‌اند.

ب- داشت: هرگونه اقدام از سوی بخش‌های دولتی و خصوصی و همچنین مشارکت مردم بومی برای تأمین و توسعه زیرساخت‌هایی مثل امنیت، راه دسترسی، پارکینگ،تقویت جاذبه‌ها، مخابراتی،ارتباطی و اینترنتی، فرهنگی و اجتماعی و درکل مهیا نمودن شهر و روستا و ساکنین جهت میزبانی شایسته از گردشگران.

ج- برداشت: استفاده از روش‌های مناسب برای خوب دیده شدن؛ همچون پورتال‌های اینترنتی، استفاده از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی، سرویس‌های اشترک‌گذاری ویدئو، رسانه‌های مکتوب، برخط و غیر برخط، دعوت از افراد تأثیرگذار، برنامه‌ریزی و برگزاری رویدادهایی نظیر گردهمایی، سمینار، همایش، جشنواره، نمایشگاه، تهیه، چاپ و توزیع بروشور اطلاع‌رسانی به زبان بازارهای هدف، پوستر، استفاده از ظرفیت رادیو، تلویزیون، یادداشت‌ها، مصاحبه‌ها، کتب و… . و بهره‌برداری بهینه از این ظرفیت ارزشمند با رویکرد توسعه پایدار.

نقش دفاتر خدمات مسافرتی و راهنمایان گردشگری

دفاتر خدمات مسافرتی به‌واسطه ماهیت کارگزاری و تهیه و تدارک عناصر مختلف یک بسته سفر و برخوردار بودن از تخصص و تجربه کافی درزمینه طراحی بسته‌های سفر و محورهای گردشگری باید در تعامل با بخش‌های خصوصی فعال در مسیر و در مقصد این شهرها و روستاها، تعامل سازنده با شهرداری‌ها، دهیاری‌ها، بلدهای محلی و ادارات ذی‌ربط نسبت به طراحی محورهای گردشگری خاص باهدف بازدید از شهرها و روستاهای ملی و جهانی اقدام کنند و از فروش بسته‌های  انبوه و عمومی برای همه مردم فاصله بگیرند. این‌گونه اقدام تخصصی و خاص قطعاً اثرات مثبت اقتصادی و مالی برای دفاتر و فعالان جامعه میزبان خواهد داشت. راهنمایان گردشگری نیز به‌عنوان کانال‌ها و واسطه‌های فروش و بازاریابی نقش انکارناپذیری در معرفی این مقاصد در سطوح داخلی و بین‌المللی و برگزاری تورهای گروهی خاص و هدفمند دارند.

تعامل و مشارکت بخش‌های دولتی، خصوصی و جامعه میزبان و بومی در این مناطق اتفاقات و تحولات مثبت و قابل‌توجهی را رقم خواهند زد که نباید از آن غافل بود و برای این هم‌افزایی بیشتر و استمرار آن می‌توان اقدام به تشکیل یک شورای راهبردی در سطح شهرستان‌های مربوطه با ترکیب اعضای مشخص (دولتی،خصوصی و مردم بومی) کرد.

از جمله مهم‌ترین اقداماتی که باید در شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی صورت پذیرد تا شاهد تحولی عظیم و مثبت در آن‌ها باشیم، شامل تهیه طرح جامع توسعه صنایع‌دستی شهر و روستاها، تهیه سند عملیاتی برند سازی، ایجاد بازارچه‌های دائمی، راه‌اندازی پرتال اینترنتی ترجیحاً به زبان فارسی و انگلیسی، توسعه زیرساخت‌ها، برنامه‌ریزی و برگزاری رویدادهای جذاب و در سطح ملی و بین‌المللی در شهرها و روستاها به‌تناسب عنوان ملی یا جهانی آن‌ها، شناسایی بازارهای هدف، اعطای اعتبارات ویژه به شهرها و روستاها از سوی وزارت گردشگری و کمیته برنامه‌ریزی شهرستان‌ها، ایجاد موزه‌های تخصصی (خصوصی یا مشارکتی)، تهیه و انتشار اقلام تبلیغاتی چندزبانه، تشکیل شورای راهبردی در شهرستان‌ها، حضور دفاتر خدمات مسافرتی و راهنمایان گردشگری و نقش‌آفرینی آنان (جهت طراحی محورها و برگزاری بسته‌های سفر خاص)، برنامه‌ریزی و تدوین اجرای برنامه‌های آموزشی عمومی، معرفی شهرها و روستاهای ملی و جهانی صنایع‌دستی توسط رایزن‌های فرهنگی، ورود مؤثرتر شهرداری و دهیاری‌ها و اعطای یارانه‌ها و حمایت‌های ویژه اعتباری برای حضور هنرمندان این شهرها و روستاها در نمایشگاه‌های داخلی و خارجی است.

منبع:میراث آریا

سیر تحول تاریخی لافت

بندر لافت در دماغه شمالی جزیره قشم در نزدیک‌ترین فاصله با سرزمین اصلی ایران قرار دارد و از همین رو از زمان‌های بسیار دور به‌عنوان کانون زیستی با اهمیت برای حاکمان منطقه مطرح بوده است. اولین ارتباطات و رفت‌و‌آمدها به جزیره قشم احتمالا از همین نقطه انجام می شده و یکی از دلایل ایجاد و تکوین بندر لافت نیز احتمالا همین مزیت جغرافیایی بوده است.

جزیره قشم در جنوب منطقه هلال سبز یا همان هلال حاصل خیزی واقع شده که از آن به عنوان مهد تمدن بشری یاد می‌شود. مجاورت این جزیره با تمدن‌ها و فرهنگ‌های جهان باستان از یک سو و بهره‌مندی آن از توان طبیعی (دسترسی آسان به دریا و اقیانوس) از سوی دیگر سبب شد که این منطقه محل تلاقی فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف با حجم بالای انتقال تجربیات بشری در عرصه‌های مختلف به ویژه ظواهر تمدنی باشد.

شواهد تاریخی نشان می‌دهد اولین گروه‌های انسانی و اولین تمدن‌های تاریخی همچون فینیقی‌ها، بابلی‌ها، سومری‌ها و ایلامی‌ها و پس از آن آریایی‌ها، یونانی‌ها و عرب‌ها در آب‌های خلیج فارس کشتیرانی کرده‌اند.

بقایای گورهای باستانی در ایلام و بحرین و نیز کاوش‌های باستان شناختی در مناطق اطراف بندر بوشهر نشان می‌دهد که در این نواحی هزار سال پیش از میلاد تاسیساست بندری وجود داشته است. (والادار، ۱۰۶:۱۳۵۶).

آثار کشف شده در شهرهای موهنجودارو و هاراپا در دره سند نیز حاکی از ارتباط تجاری میان تمدن های شبه قاره هند و تمدن‌های بین النهرین در دوران پیش از تاریخ و اوایل دوران تاریخی است. (گلوپ وبینی، ۲۵:۱۳۴۰).

اسناد تاریخی به ویژه کتاب عهد عتیق از وجود نیروی دریایی تمدن بابل در ۷۰۰ پیش از میلاد خبر می‌دهند. کشتی‌های بابلی از چوب درخت تیک که تنها در سواحل هندوستان می‌رویند ساخته شده بود. (همان:۴۶)

تمام این شواهد حاکی از عبور و مرور ناوگان‌های دریایی در هزاره اول پیش از میلاد در طول خلیج فارس است. این ناوگان‌ها، به دلیل عدم آشنایی با علوم پیشرفته دریانوردی در مسیریابی، لازم بود با فاصله کمی از ساحل حرکت کنند تا راه خود را گم نکنند. بدیهی است که مسیر آنها از سواحل شمالی خلیج فارس می‌گذشت و در این مسیر جزیره قشم به عنوان بزرگترین جزیره خلیج فارس توقفگاه مناسبی برای این ناوگان‌ها بوده است.

اگر بپذیریم که بخشی از این سفرهای دریایی از تنگه خوران در حد فاصل دماغه لافت در شمال جزیره قشم و خاک اصلی ایران صورت می‌گرفته، می‌توانیم تصور کنیم که این کشتی‌ها برای توقف در کنار دماغه شمالی جزیره قشم جایی که امروز آن را دماغه لافت می‌نامند و لافت کهنه (مقر اولیه بندر لافت) در آنجا قرار دارد، لنگر می‌انداخته‌اند تا آب و آذوقه تهیه کرده و کالا مبادله کنند. محل لافت کهنه در دماغه لافت در گذشته و پیش از اسلام یکی از توقفگاه‌های کشتی‌های بازرگانی بوده است. با توجه به بررسی‌های میدانی به عمل آمده و نیز آثار و شواهد موجود در جزیره، احتمالا اولین ساکنان آریایی تبار جزیره قشم در دوران ماد پا به آنجا گذاشته‌اند.

آثار آریایی‌های کهن ایرانی همچون نیایشگاه‌های میترا در خربس و نیایشگاه‌های آناهیتا (پاخصر، برکه بی بی و احتمالا مقبره شیخ اندرابی در بندرلافت) نشان از حضور فرهنگ‌های ایرانی قبل از اسلام در دماغه لافت است. (همان: ۴۷۷-۴۷۸)

منابع مکتوب تاریخی به ویژه آثار نوشتاری یونانیان باستان مملو از مطالبی درباره دریانوردی ایرانیان در دوران هخامنشیان و رویارویی آنان با یونان و روم و سایر ملل است. از سوی دیگر با کشفیاتی که طی دهه‌های اخیر در عرصه باستان شناسی دریایی ایران، یونان، ترکیه و … کشورهای حاشیه دریای عمان، خلیج فارس، سرخ و مدیترانه حاصل شده است، آثار باستانی فراوانی از حضور فرهنگ ایرانی در دوران هخامنشیان و بعدها اشکانیان در این مناطق مورد شناسایی قرار گرفته است. تسلط هخامنشیان بر دریا و بهره‌گیری از این امکان برای کشورگشایی، با تکیه بر پیشینه قدیمی دریانوردی و تجربیاتی است که طی هزاره‌های قبل از آن در مناطق جنوبی توسط ایرانیان حاصل شده است.

در زمان هخامنشیان و با اوج گیری قدرت این سلسله، در زمان داریوش، دریانوردان ایرانی دست به اکتشاف دریایی زدند و حوزه قلمرو دریایی خود را به دریای سرخ کشاندند(ویلسن، ۴۹:۱۳۴۸) چنین اکتشافات دریایی نیازمند پیشرفت در علوم دریایی بود و دریانوردان باید برای دستیابی در پهنه دریا و شناخت بادهای مساعد مهارت به دست می آوردند. تقویم نوروز دریایی که هنوز هم بین مردم لافت و دیگر دریانوردان ساحلی خلیج فارس رایج است، به احتمال زیاد، دستاورد دانش دریانوردان همان دوران است. این تقویم به نحو بسیار چشمگیری با تغییرات اقلیمی و بادهای مساعد دریایی انطباق دارد.

در گزارشی که نثارخوس دریاسالار معروف اسکندر به هنگام مسافرت دریایی از مصب رودخانه سند تا مصب اروند نگاشته است، قشم در سال ۳۲۶ پیش از میلاد جزیره‌ای آباد بوده و او برای ادامه سفر یک دریانورد ماهر را به عنوان راهنما از این جزیره با خود برده است. (کبابی، ۳۲۵:۱۳۶۳). این امر بیانگر این است که بومیان این جزیره دریانوردان ماهری بوده‌اند.

اوج شکوفایی جزیره قشم در پیش از اسلام مربوط به دوره ساسانی است. یک دریانورد هندی به نام کاسماس در سال ۵۳۵ میلادی در کتاب خود اشاره می‌کند که کشتی‌های ایرانی مرتب از هرمز به بنادر هندوستان و سریلانکا در رفت و آمد بوده‌اند. (سیری ویرا، ۱۸۱:۱۳۷۲). آثار کشف شده (ظروف سفالی با نقش و نگار ایرانی) در بنادر تانزانیا و در نزدیکی شهر کلیوا نشان می‌دهد که در قرن ۶ میلادی یعنی در دوره ساسانی بین بنادر ایران و شرق آفریقا ارتباط برقرار بوده است (فهیمی، بیتا: ۲۷۹). در این دوره دریانوردان ایرانی کالاهای بازرگانی چین و شبه قاره هند را که عموما شامل ادویه بود به خلیج فارس می‌آوردند و در بنادر ایران به دست بازرگانان می‌رساندند تا آنها از راه معروف به جاده ادویه و با کاروان‌های خود به شهرهای پالمیرا و شام ببرند (ویلیامسون، ۷۱:۱۳۵۱). این راه دریایی همان راهی است که به جاده ابریشم دریایی یا راه ادویه معروف است.

با ورود اسلام به ایران، جزیره قشم نیز در سال ۱۴ هجری قمری به دست مسلمانان فتح شد و مردم جزیره به دین اسلام گرویدند. در گزارش‌هایی که از جغرافی‌دانان و سیاحان دوره اسلامی به جای مانده است، برای اولین بار نام لافت مشاهده می‌شود.

استخری در مسالک و ممالک در نقشه‌ای که از خلیج فارس ترسیم کرده است جزیره قشم را به نام لافت نامیده است. نام لافت به عنوان معرف جزیره قشم مکرر در کتب و سفرنامه‌های اسلامی نقل شده است.

نکته جالب توجه آن است که نام لافت به جز یک مورد که به صورت یافت ذکر شده توسط غالب مورخان معتبر به همین شکل امروزی یعنی لافت آورده شده و شاید تنها نام برای جزیره قشم در متون تاریخی باشد که در آن نمی‌توان شک کرد. اشاره متون تاریخی به جزیره قشم با عنوان لافت، خود گویای اهمیت بندرلافت در حیات اقتصادی و اجتماعی جزیره قشم در گذشته‌های تاریخی است.

مقر اولیه بندر لافت در گذشته در منتهی الیه دماغه لافت در محلی که امروزه به لافت کهنه مشهور است، قرار داشته است. مقر قدیمی بندرلافت از دو ویژگی جغرافیایی برخوردار بوده، شرایط بندری و فاصله کم با خاک اصلی ایران و راه‌های بازرگانی زمینی که به سمت مرکز و شمال شرق کشور می رفته‌اند.

قرن پانزدهم میلادی در تاریخ منطقه جنوب ایران به ویژه ساحل نشینان خلیج فارس بسیار حائز اهمیت است زیرا همزمان با قدرت گرفتن ترکان عثمانی و تسلط آنان بر بخش‌هایی از اروپا از طریق دریا، امکان بهره‌مندی اروپاییان از مناطق شرقی دریای مدیترانه از بین رفت و در نتیجه تجار اروپایی در صدد یافتن راهی برای دستیابی به دنیای شرق برآمدند.

با تدوام این شرایط و آشنایی بیشتر دریانوردان اروپایی با دریاهای جنوب، زمینه حضور آنها در خلیج فارس بیش از پیش شده و در اوایل قرن ۱۶ میلادی با ورود پرتغالی‌ها به خلیج فارس، جزایر هرمز و قشم مورد تصرف قرار گرفتند.

قرن ۱۷ میلادی، خلیج فارس محل تردد دریانوردانی از انگلیس، هلند و فرانسه بود و در این میان پرتغالی‌ها بیش از سایر کشورها (۱۱۷ سال) بر جزایر ایرانی حکمرانی کردند. گفته می‌شود قلعه تاریخی بندرلافت معروف به قلعه نادری را که از نظر معماری و مصالح به قلعه پرتغالی‌های قشم و هرمز شبیه است از آثار استعمارگران پرتغالی است.

در سال ۱۶۲۲ میلادی پس از ۱۱۷ سال جزیره قشم به دست شاه عباس از دست پرتغالی ها آزاد شد. با ضعف صفویان، ابتدا هلندی‌ها و سپس در چند نوبت قبایل عرب بنی معین و جواسم بر قشم و احتمالا لافت چیره شدند و به دلیل اهمیت این جزیره برای دریانوردان بارها این منطقه از سوی اعراب، ایرانیان و اروپاییان دست به دست شد.

لافت، به دو دلیل مهم در طول تاریخ از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است، موقعیت جغرافیایی بسیار مهمی که از لحاظ کشتیرانی داشت و بهره‌مندی از آب شیرین که به صورت طبیعی در جزیره برای بومیان و کشتی‌های در حال تردد در خلیج فارس فراهم بود.

بررسی‌های مقدماتی نشان می‌دهد که احتمالا یک حادثه سهمناک لافت کهنه را با خاک یکسان کرده است. این حادثه می‌تواند زلزله یا یک جنگ تمام عیار بوده باشد. این حادثه لافت کهنه را با همه قدمتش به تلی از خاک تبدیل کرده و اکنون جز یک گورستان و چند دیوار چیزی از آن برجای نمانده است.

سدیدالسلطنه کبابی اولین مورخی است که گزارشی از خویش در مورد بندر لافت به جای گذاشته است. او حدود صد سال پیش از بندر لافت دیدن کرده و آن را بندری آباد دیده است. او در وصف لافت می‌نویسد: «بندر لافت قریه بزرگی در جزیره قشم است و در دامنه تپه‌ای قرار گرفته… سکنه آنجا حدود ۲۵۰ خانوار و از اعراب و ایرانی تشکیل یافته‌اند و از کشتی‌سازی و صید ماهی و هیمه‌فروشی امرار معاش می‌کنند.»

از گذشته دور اغلب سکنه لافت دریانورد بوده‌اند و به سفرهای دور و دراز دریایی می‌رفته‌اند. رواج مراسم فرهنگی با ریشه عربی‌آفریقایی نشان از ارتباط گسترده ساکنان قدیمی لافت با جهان شناخته شده روزگار خود دارد.

بندر لافت نو احتمالا در اثر کوچ مردم از لافت کهنه شکل گرفته است. این کوچ نیز احتمالا همزمان یا پس از احداث قلعه لافت (نادری) اتفاق افتاده است. قدیمی‌رین گمان تاریخی که برای ساخت قلعه لافت زده شده آن را مربوط به دوره صفوی و حضور پرتغالی‌ها در سال‌های ۱۰۰۰ هجری قمری دانسته است.

بنابراین هسته اولیه بندر لافت احتمالا بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال پیش در کنار قلعه شکل گرفته است. ساکنان محلی نیز مکان اولیه بندر لافت را اطراف مسجد ابوبکر یا مسجد جامع در کنار قلعه لافت می‌دانند. قلعه لافت دارای حصاری بوده که آن را در مقابل تهاجم زمینی و دریایی مصون نگه می‌داشته است.

منبع:میراث آریا

بازار سنتی میراث تاریخی‌فرهنگی گذشتگان است

تلاش برای رفع نیازهای اولیه و داد‌و‌ستد، مردم را در مکان‌هایی خاص دور هم جمع می‌کند تا مایحتاج خود را تأمین کنند این مکان‌ها که بازار نامیده می‌شوند، سیر تحول جالبی را تا به امروز داشته‌اند، به‌ویژه در ایران که دارای فرهنگی کهن و تمدنی باستانی است.
تاریخچه ایجاد بازار با شکل‌گیری شهرنشینی در ایران هم‌زمان است. بازار مانند موجود زنده تداوم خود را در طول ادوار مختلف تاریخی از ابتدای پیدایش جوامع انسانی حفظ کرده است. بازارها  ابتدا در خارج از شهر بنا شدند و بعدها با گسترش نیاز مردم، تبادل و داد‌و‌ستد کالاهای اساسی و ضروری رومزه و همچنین افزایش فعالیت‌های تجاری به داخل دیوارهای شهر راه پیدا کردند. در بازارهای اولیه مردم محصولات مازاد را پایاپای مبادله می‌کردند. بازار برای اولین‌بار در ایران به‌عنوان نهادی اقتصادی در دوره ساسانیان شکل گرفت اما شکل سنتی آن به دوران صفویه و قاجار مربوط می‌شود.

بازارها به‌وجود آمدند که برطرفکننده نیازهای مردم باشند و در بعد اقتصادی مهم‌ترین نقش را دارا بودند  که همواره ارتباط نزدیک و گسترده‌ای با سایر فضاهای شهری داشتند، اغلب در مجاورت  شریان‌های اصلی شهر با کاربری عمومی مانند مسجد، مدرسه و گرمابه بنا می‌شدند. شکل‌گیری بازار و نحوه توسعه فضاها به رشد اقتصادی آن بستگی داشت.

بازارها به‌منظور رفع نیاز اقتصادی مردم ایجاد شدند اما کمی بعد در فاصله اندکی شبکه گسترده‌ای از روابط اجتماعی و فرهنگی نیز درون ساختار آنان به‌وجود آمد و بازار را تبدیل به اماکنی کرد که نیازهای مردم و بازاریان با هم هماهنگی داشت و رفع‌کننده نیازهای آنان و همچنین مرکز بزرگ اطلاع‌رسانی اخبار مذهبی، اجتماعی، سیاسی و… بود.

بازار یکی از نفیس‌ترین مجموعه‌های مردم‌شناسی به‌‌جا مانده در طول تاریخ و مکانی شگفت‌انگیز برای شناخت بیشتر فرهنگ اقوام و سنت‌های آن‌ها است. بازارهای تاریخی و سنتی در طول سالیان متمادی با حفظ فرهنگ و سنت هر منطقه مهم‌ترین راه ارتباطی فضاهای شهری به حساب می‌آمدند. بازار علاوه بر این‌که محلی برای انجام معاملات اقتصادی، دیدار و‌ گفت‌‌و‌گوی اقشار مختلف بود، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی زندگی افراد نیز تأثیرگذاری داشت.

بازارهای سنتی و تاریخی شهرهای ایران بخشی از فرهنگ و تمدن آن محسوب می‌شود که با تغییر فرهنگ و نیازهای مردم و گستردگی روابط، به‌صورت متفاوتی درآمده‌اند و به یکی از محورهای اصلی زندگی شهری تبدیل شدند. این مکان همواره در طول تاریخ دارای اهمیت زیادی بوده است.

عناصر اصلی ساختاری بازار عبارتند از «راسته» که گذرگاه اصلی و فرعی و در واقع مسیری طولانی است که در دو طرف آن دکان قرار داشت و هر راسته مختص یک صنف بود.

«سرا» که حیاط میانی است و در دو طرف آن حجره‌های زیادی قرار گرفته است. «تیمچه» فضای سرپوشیده‌ای است که محل عرضه انواع کالای خاص است. «چارسوق» محل تقاطع دو راسته اصلی که معماری آن متفاوت‌تر از سایر بخش‌ها بوده و دارای  وسعت و تزئینات داخلی بیشتری است. «دالان» فضای ارتباطی درون و بیرون بازار محسوب می‌شود. عرض بازار معمولا پنج تا ۵,۳ متر بود و وسعت آن بستگی به عوامل گوناگونی مانند توسعه و رشد اقتصادی، تأثیرگذاری بر جوامع و … داشت.

بنای بازار به‌طور تدریجی گسترش پیدا می‌کرد که در ابتدا روباز و بعدها سرپوشیده شد. بهره‌گیری از این عناصر در راستای ارائه خدمات و جلب رضایت مشتری اثرگذار بوده است.

معماری زیبا و منحصر به‌فرد بازارهای ایرانی از جمله جاذبه‌های مهم گردشگری بود. الگوهای فضاهای تاریخی و اصیل معماری و هنر ایرانی هنوز هم جوابگوی نیازهای امروزی است که علاوه بر جذابیت بصری نشانه‌ای از حس اصالت و بومی را منتقل می‌کند.

پیدایش بازارهای نوین بیشتر موجب شد بازار سنتی جایگاه خود را به‌عنوان مرکز مهم و فعال اقتصادی از دست بدهد و بیشتر به یک محل ارزشمند تاریخی و فرهنگی تبدیل شود. با ظهور بازارهای نوین و مدرن سبک معماری بازارها تغییر پیدا کرد، از مهم‌ترین تفاوت بازارهای سنتی و مدرن می‌توان به نقش‌هایی که در جامعه ایفا می‌کردند، اشاره کرد. تنها وجه مشترک میان بازار سنتی و نوین، بخش اقتصادی است که همچنان باقی مانده است.

به‌رغم تغییرات ساختاری بسیار و رشد روزافزون مراکز تجاری و مجتمع‌های مدرن، هنوز حرفه‌های قدیمی به‌صورت سنتی در بازار فعال بوده و به کار خود ادامه می‌دهند. این مراکز محلی برای بازدید گردشگران و خرید سوغات و صنایع‌دستی محسوب می‌شوند.  حفظ و احیای این اثر بزرگ تاریخی، تجاری و فرهنگی در گرو همکاری و همراهی مردم و مسئولان است تا آن را به‌عنوان میراث گذشتگان به نسل بعد منتقل کنند.

منبع:میراث آریا

چالش‌های هویتی در پوشاک بومی زنان بندری

پوشاک به‌عنوان نماینده یک فرهنگ است که با آن می‌توان به ابعاد گوناگون فرهنگی یک جامعه پی برد. پوشاک به جز حجاب و محافظت از بدن می‌تواند دارای معانی و دلالت‌های فرهنگی و اجتماعی فراوانی باشد، که هر کدام در جایگاه خود معنی و مفهوم پیدا می‌کند. به عنوان نماد فرهنگی و اجتماعی مناطق مختلف می‌توان از منظرهای متعددی به پوشاک نگاه کرد. همچون تغییراتی که طی سالیان مختلف به وجود آمده است. پوشاک در ارزش‌ها و باورهای یک منطقه جایگاه ویژه‌ای دارد. می‌توان پوشاک را از منظر زیبایی شناختی آن و از لحاظ طرح و رنگ نقش مورد بررسی قرار داد.

آن چیزی که پژوهشگران و محققان مورد توجه قرار می‌دهند پیام‌ها و راز و مرزهای موجود در انواع پوشاک در ملل گوناگون است، این پیام‌ها برخاسته از آداب و سنن و خاستگاه قومی هر ملت است و نشانی از فرهنگ اجتماعی ملت هاست.

پوشاک هرمزگان دارای رازآلودگی‌ها و ویژگی‌های فرهنگی منحصر به فرد و نماینده فرهنگ هرمزگان بوده و هست. برای شناخت بهتر و پی بردن به ابعاد گوناگون فرهنگی اجتماعی پوشاک هرمزگان باید در مرحله اول خود هرمزگان و ویژگی‌های فرهنگی منطقه را شناخت.

هرمزگان به دلیل قرار گرفتن در چهارراه فرهنگی همیشه مورد داد و ستد فرهنگی بین فرهنگ بومی خود با سایر فرهنگ‌های مختلف بوده است و بسیاری از نشانه‌ها و دلالت‌های به وجود آمده نتیجه تعاملات بین‌فرهنگی بین فرهنگ هرمزگان با فرهنگ‌های دیگر است. بسیاری از عوامل طبیعی و اجتماعی منطقه به خصوص دریا، گرما و قرارگیری در منطقه مرزی بر پوشاک سنتی هرمزگان  تاثیر به سزایی گذاشته است. همان طور که در تمام جنبه‌های فرهنگی اجتماعی دارای کارکردهای متفاوتی هستند بسیاری از آیین‌ها، مناسبت‌ها و پدیده‌های فرهنگی هم دارای کارکرد هستند. پوشاک سنتی بارزترین آن است، که در عین کارکردهای آشکاری که از خود نشان می‌دهد همیشه کارکردهای پنهانی داشته است.

پوشاک و فرهنگ

هر چیزی که کل بدن یا بخشی از آن را بپوشاند و یا زینت کند پوشاک نام دارد. «انسان در آغاز آفرینش نیازی به پوشش تن و سر نداشته است زیرا بدنش پوشیده از مو بوده ولی در نتیجه تکامل و کم شدن موهای روی پوست بدن که به لحاظ تاثیر اوضاع طبیعی رخ داده بود احساس نیاز به پوشاندن تن و سر برای دفاع از خود در مقابل گرما و سرما و سایر عوامل طبیعی در او قوت گرفت» (غیبی،۱۷:۱۳۸۷).

پوشاک هر ملتی بخش از فرهنگ و تمدن آن ملت محسوب می‌شود و علل گوناگونی مانند موقعیت جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، دین و مذهب، وضعیت اقتصادی، سیاسی و … ماهیت پوشاک هر قومی را مشخص می‌کنند. کشور کهنسال ما از آغاز در کشمکش با کشورهای جهان بوده است. از این رو بسیاری از مظاهر فرهنگی و تمدنی ایران و سایر کشورهای جهان در تعامل بوده‌اند و پوشاک به عنوان یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن تغییرات بسیاری به خود دیده است. در اکثر قریب به اتفاق ملل و آیین‌های جهان، حجاب در بین زمان معمول بوده است، هر چند این پدیده در طول تاریخ، فراز و نشیب‌های زیادی طی کرده است و گاهی تشدید یا تخفیف یافته، ولی هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است. مورخان به ندرت از اقوام بدوی که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده یاد می‌کنند. دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ماقبل تاریخ و عصر حجر نسبت می‌دهند و بررسی آثار و نقوش به دست آمده از دوران باستان نشان می‌دهد که پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‌شود.

فرهنگ تاریخی ایران نیز از دو جهت در این زمینه برجسته است. از یک سو عمق تاریخی این فرهنگ از پویایی و غنای قابل توجه آن خبر می‌دهد و از سوی دیگر درهم آمیختگی آن با مذهب (چه در دوران باستان با مذهب زرتشت و چه پس از ورود اسلام در پیوند با فرهنگ اسلامی) زمینه‌های معنوی پرورش هنجارهای اجتماعی متنوع را به نمایش می‌گذارد. ویل دورانت درباره پوشش زنان ایران باستان و اینکه حجاب بسیار سختی در بین آنان رایج بوده است، می‌گوید: «زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان اختلاط کنند و زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ببینند.»

موقعیت‌مداری پوشش سنتی

لباس بومی بندری، لباسی است که در حال حاضر موقعیت‌مدار شده است یعنی به عنوان یک پوشش عمومی دیگر چندان پذیرفته نیست بلکه بیشتر در مراسم‌ها و مکان‌های خاصی مثل عروسی و جشن‌ها استفاده می‌شود. در دهه‌های گذشته پوشش سنتی یک مدل تعریف شده و مشخص بوده است و در همه مکان‌ها از همان مدل‌ها استفاده می‌شده است، طرح و رنگ غالب  لباس‌ها یکی بوده فقط در مکان‌های شادی و عزاداری رنگ آنها تغییر پیدا می‌کرد ولی در حال حاضر آن معنای عمومیت یافته گذشته را ندارد و پوشش سنتی بندرعباس مختص به زمان و مکان خاص شده است.

دلایل متعددی برای این امر وجود دارد، بیشتر افراد استفاده از لباس سنتی را به دور از عرف جامعه می‌دانند. تغییر در بافت فرهنگی بندرعباس طی سالیان اخیر و ساخت چند فرهنگی هرمزگان، وجود فرهنگ‌های متعدد که از سالیان دور به اینجا آمده‌اند و قرارگیری در محل تردد اقوام مختلف باعث شده تا فرهنگ بومی مانند سالیان قبل غالب نباشد و سعی می‌شود در مکان‌های عمومی که افراد مختلف با فرهنگ‌های متعدد در آنجا تردد دارند کمتر از لباس‌های بومی استفاده شود. الگوی پوشش امری اجتماعی است و افراد به میانگین جامعه توجه می‌کنند و سعی بر رعایت آن دارند. بسیاری از مصاحبه شوندگان در یک نظرسنجی بر این مهم تاکید داشتند که در زمینه پوشش خود به میانگین جامعه توجه می‌کنند و در خیلی از مکان‌ها چون عرف جامعه لباس سنتی را نمی‌پسندد آنها هم استفاده نمی‌کنند. زنان و به خصوص دختران جوان سعی می‌کنند آن مدل لباسی که از طرف جامعه القاء شده است را برای مکان‌های عمومی انتخاب کنند و لباس سنتی خود را فقط در مکان‌هایی که از لباس سنتی استفاده می‌شود بپوشند و فرهنگ و سنت خود را فقط در این مکان‌ها نمایان سازند.

عرفی شدن پوشش

عرفی شدن پوشش به این معناست که لباس سنتی با یک وضعیت عرفی شده مواجه است. در حقیقت این فرهنگ عرفی و عام پوشش است که بر لباس بندری سایه انداخته و اهمیت آن را در فضای عمومی کمتر کرده است. به عبارت دیگر لباس سنتی به فضای خصوصی محدود و محصور شده است و این یعنی به حاشیه رفتن این لباس. می‌توان گفت با روند مدرنیزاسیون و توسعه شهر بندرعباس، یک نوع سبک زندگی شهری طبقه متوسط رایج شده که عمده الگوهای خود را از فرهنگ غالب شهری و عموما کلان شهری دریافت می‌کند. بدین ترتیب هر چه این فرهنگ شهری  مدرن گسترش یافته، به همان تناسب لباس بندری نیز کارکردهای مصرفی خود را در فضای عمومی  از دست داده است. معنای دیگری که در دل این مفهوم می‌توان گفت، فرهنگ سنتی و  لباس به عنوان بخشی حیاتی از این فرهنگ، تا حدی آن تقدس و اعتبار و جایگاه خود در عرصه عمومی را از دست داده و به لباس خاص بدل گشته است و لذا تنها در موقعیت‌های زمانی و مکان ویژه، کارکردهای خود را باز می‌یابد.

بازگشت به هویت سنتی و بومی

مهمترین عملکرد فرهنگ چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی آن، هویت سازی است. هویت و چیستی آن با فرهنگ و بنیادها ارتباط عمیقی دارد، هنگامی که از هویت خویش سخن می‌گوییم به ساز و کار فرهنگ، باورها، نمادها، آداب و رسوم، سنن، ارزش‌ها و آرمان‌های موجود در آن، شدت و ضعف استحکام آن، چگونگی دوام و قوام و پویندگی و بالندگی آن توجه داریم (صفایی، ۲۳۵:۱۳۸۰).

هویت، رابطه نزدیک و تنگاتنگ با مقوله فرهنگ دارد. چه این که فرهنگ مجموعه‌ای است از ارزش‌ها، سنت‌ها، آداب و رسوم، میراث و تاریخ مشترک که در طول زمان از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود (معظم پور، ۳۴:۱۳۸۰). فرهنگ برای یک فرد و یا یک جامعه با حدود مشخص ایجاد هویت می‌کند. هویت‌های جمعی فرهنگی در هر جامعه‌ای از منابع مختلف تغذیه می‌شوند و نوع این منابع هویت بخش یا هویت ساز بنابر شرایط تاریخی، محیط جغرافیایی، فرآیندهای جامعه پذیری، گفتمان‌های قدرت، روابط اجتماعی، رسانه‌ها، سیاست فرهنگی و … تعیین و مشخص می‌شود (حاجیانی، ۱۵۱:۱۳۸۷). در واقع هویت یعنی بازنشانی مرز میان خودی از بیگانه.

وجود تنوع در ذات فرهنگ و از سوی دیگر تنوع درون حوزه‌ای یعنی تنوع اقوام و خرده فرهنگ‌ها سبب انعکاس‌های مختلف می‌شود. هرمزگان سرزمینی است که اقلیم‌های مختلف جغرافیایی و اقلیم گوناگون را در خود جای داده است. اما آنچه بیش از وجود تنوع درون مجموعه مهم است پیوند و تداوم این مجموعه متکثر است. همه این خرده فرهنگ‌ها یا حوزه‌های کوچکتر فرهنگی که در دل حوزه اصلی یعنی فرهنگ ایرانی قرار گرفته‌اند با هم در ارتباط بوده و در عین داشتن شاخص‌ها و ویژگی‌های خاص خود به دلیل تعامل بسیار بر هم تاثیر می‌گذارند. داد و ستد فرهنگی درون مجموعه‌ای سبب چرخش پدیده‌ها و انتقال روایت‌ها می‌شود. شباهت‌های متعدد در روایت‌ها و تصاویر شکل گرفته از پدیده‌های فرهنگی گوناگون مبین همین چرخش، حرکت یا داد و ستد فرهنگی است و می‌توان عناصر مختلفی را مشاهده کرد که در بررسی پدیده‌های مختلف در تمام نقاط هرمزگان قابل مشاهده است و حتی گاه این پرسش را پیش می‌آورد که مبدا آن کجا بوده و چگونه این عنصر به این منطقه آمده و یا رفته و نوعی نگاه بومی و قومی یک منطقه به ساخت جنبه‌ای از موضوع کمک کرده است.

این گونه است که با هر حرکت یا تعامل بخشی از روایت یا تصویر ساخته شده به حوزه دیگر انتقال می‌یابد. نکته مهم دیگر آن است که این مجموعه به یک برهه پیوند خورده به هم در تداوم زمانی به سر برده است یعنی تنوع و پیوند آن مربوط به یک برهه زمانی نیست بلکه پیوند آن به امری ثابت و شاخص تبدیل شده است و همین حضور و یکپارچگی در سیر زمانی شرایط و فرصت جنبه‌سازی مختلف را در فرهنگ مردمی آن ایجاد کرده است چرا که چنین ساختاری نیازمند فرصت زمانی کافی است تا فرآیند بتواند به کار خود بپردازد و محصول‌های فرهنگی خود را ایجاد کند.

فرهنگ بومی هرمزگان نیز یک ساختار نیست که ثابت و بی‌حرکت باشد بلکه فرهنگ بومی ساخت‌مندی است که مدام به بازسازی ساختار خود اقدام می‌کند. هرمزگانی بودن با هویت بومی هرمزگان محصول و محدود به یک نقطه زمانی نیست، از همین رو باید نشانه‌ها و قواعد نشانگانی هویت آن را در موقعیت همزمانی و با روایت در زمان بازشناخت. نکته مهمتر اینجاست که یک حوزه مطالعاتی و یا یک زیر مجموعه فرهنگ بومی هرمزگان به تنهایی گویای هویت بومی نیستند بلکه باید آنها را در کنار هم دید. البته باید این موضوع را در نظر داشت که هر زیر مجموعه به روایت و نمودی از هویت می‌پردازد و از همین رو وجوهی از هویت به گونه‌ای متناسب آن ژانر، بیانی است که در قالب‌هایی همچون غذا، پوشاک، معیشت، آیین و … تجلی می‌یابد. اینکه چه قواعد و نظام مشترکی در میان فرآیندهای تولید زیر مجموعه‌های فرهنگ وجود دارد می‌تواند ما را به شاخص‌های بومی برساند.

طی سالیان اخیر بازگشت دوباره به پوشش سنتی به وجود آمده است که یکی از دلایل آن حفظ سنت بومی منطقه است. پوشش آشکارترین نماد فرهنگی هر جامعه است و افراد برای نشان دادن اصالت خود سعی می‌کنند دوباره از پوشش سنتی استفاده کنند. همچنین زنان که خالق این آثار یا همان تولید کنندگان لباس سنتی هستند سعی کرده‌اند تا با به روز کردن لباس‌ها به جذابیت آنها بیفزایند تا زنان راحت‌تر از آنها استفاده کنند و در حین استفاده از لباس سنتی همراه با جامعه پیش روند. همان گونه که تنوع پوشاک مناطق گوناگون به منزله علامت و نشانه خاص برای معرفی اقوام مختلف است، جنس، رنگ و شکل لباس و زیورآلات و ضمایم آنها هم به پوشنده لباس، منزلت اجتماعی ویژه‌ای می‌بخشد. لباس سنتی هرمزگان دارای تزئیناتی بسیار چشمگیر است که در گذشته به جز جنبه‌های تزئینی و زیبایی، دلایل اقتصادی و مالی برای پس انداز خانواده نیز داشته است؛ مانند طلاهایی که از برقع‌ها و لچک‌ها آویزان می‌کردند در عین زیبایی و جلوه دادن پس اندازی بود برای خانواده‌ها تا در زمان نیاز از آنها استفاده کنند.

طی سالیان اخیر تغییراتی در پوشاک به وجود آمده است. پوشاک اصیل و سنتی زنان هرمزگان متاثر از دیگر فرهنگ‌های همجوار و حتی فرهنگ‌های دورتری که از این خطه عبور کرده‌اند، است. اگر خوب و با دقت به پوشاک سنتی هرمزگان توجه داشته باشیم و آن را با پوشاک هند، اعراب و بلوچ‌ها مقایسه کنیم می‌بینیم که تاثیرات متقابلی از همدیگر گرفته‌اند. دقیق نمی‌شود گفت که خاستگاه اولیه این نقش، رنگ، ابزارها و حتی مدل پوشش متعلق به کدام فرهنگ بوده است. ولی قطع به یقین در رفت و آمدها و داد و ستدهایی که طی سالیان دور و نزدیک با هم داشته‌اند تاثیرات زیادی بر هم نهاده‌اند تا جایی که در وجود فرهنگ نهادینه شده و ما می‌گوییم این نوع رنگ و یا این طرح و نقش بومی و سنتی همین منطقه است.

تفسیر پوشاک سنتی از زبان زنان بومی بندرعباس

زنان شهر بندرعباس تفسیر زیبا و با معنایی از  لباس سنتی خود دارند. تصویری بدیع که تا به امروز زیبا و ماندگار باقی مانده است. فرهنگ بومی هرمزگان نیز یک ساختار نیست که ثابت و بی‌حرکت باشد بلکه فرهنگ بومی ساخت‌مندی است که مدام به بازسازی ساختار خود اقدام می‌کند. زنان هرمزگانی با هویت بومی ـ سنتی خود تنوع محصولات را هم تنها در یک نقطه محدود نکرده‌اند و تنوع این نقش و نگار و زیبایی سالهاست که در بازه زمانی فرهنگ از جنوب به شمال و شرق و غرب گسترش داده‌اند. از همین رو باید نشانه‌ها و قواعد نشانگانی هویت آن را در موقعیت هم زمانی و با روایت در زمانی بازشناخت. هرمزگانی بودن یا هویت بومی هرمزگان محصول و محدود یک نقطه زمانی نیست بلکه نتیجه حضور در زمانی با یک فرهنگ است، نکته حائز اهمیت اینجاست که یک حوزه مطالعاتی و یا یک زیر مجموعه فرهنگ بومی بندرعباس به تنهایی گویای هویت بومی نیستند بلکه باید آنها را در کنار هم دید و البته این موضوع را در نظر داشت که هر زیر مجموعه به روایتی و نمودی از هویت می‌پردازد و از همین رو وجوهی از هویت به گونه‌ای متناسب آن ژانر بیانی است در قالب‌هایی همچون غذا، پوشاک، معیشت، آیین و … تجلی می‌یابد. اینکه چه قواعد و نظام مشترکی در میان فرآیندهای تولیدی زیرمجموعه‌های فرهنگ وجود دارد می‌تواند ما را به شاخص‌های بومی برساند.

با پیشرفت جوامع در سال‌های اخیر اقوام مختلف در حال خارج شدن از حالت سنتی هستند و افراد تمایل زیادی به مدرنیته دارند، در زمینه پوشاک سنتی بندرعباس هم به همین نحو است و دیگر مانند سالها و یا دهه‌های قبل لباس غالب زنان بندرعباس دیگر لباس سنتی نیست و در مکان‌های عمومی و مرکز شهر، دیگر پوشش سنتی بسیار کمرنگ شده است. البته نه اینکه کامل از بین رفته باشد، بلکه ساختار کلی خود را حفظ کرده است ولی از جایگاه اصلی خود به عنوان نمادی از شناخت زنان جنوب فاصله گرفته و عرف جامعه بندری به سمت یک دست شدن با سایر مناطق کشور پیش می‌رود. زنان بندری در عین به روز شدن و عرفی بودن پوشش خود، پوشش سنتی را به طور کامل کنار نگذاشته‌اند. لباس سنتی بندرعباس سعی کرده است تا در عین سنتی بودن به روز و موقعیت‌مدار شود به طوری که در مکان‌های سنتی و مجالس مختلف از آن استفاه می‌کنند ولی در مکان‌های عمومی جامعه با عرف هم سو می‌شوند.

از آنجایی که الگوی پوشش امری اجتماعی است و افراد به میانگین جامعه در زمینه پوشش خود توجه می‌کنند در زمینه پوشش سنتی هم سعی می‌کنند از میانگین جامعه الگو بگیرند. یکی از دلایل عدم پوشش لباس سنتی را می‌توان همین امر بیان کرد. تغییر در بافت فرهنگی بندرعباس طی سالیان اخیر و ساخت چندفرهنگی هرمزگان، وجود فرهنگ‌های متعدد است که از سالیان دور به واسطه روابط اقتصادی به اینجا آمده‌اند، همچنین بندرعباس مکان تردد اقوام مختلف بوده و باعث شده فرهنگ بومی مانند سالیان قبل غالب نباشد و سعی می‌شود در مکان‌های عمومی که افراد مختلف با فرهنگ‌های متعدد آنجا تردد دارند کمتر از لباس بومی استفاده کنند و میل به استفاده از پوشش سنتی در مجامع عمومی روز به روز کمتر شود.

دلایل استفاده کمتر از لباس سنتی زنان بندرعباس

دلایل متعددی برای عدم پوشش لباس سنتی زنان بندرعباس وجود دارد. اگر این دلایل را به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم‌بندی کنیم موقعیت‌مداری پوشش یا همان عرفی شدن پوشش سنتی از دلایل بیرونی و اجتماعی به حساب می‌آید. یکی دیگر از دلایل عدم پوشش لباس سنتی بندرعباس به خصوص در مکان‌های عمومی دلایل درونی و یا همان مربوط به خود لباس است، لباس بندری با رنگ‌های شاد و رنگارنگ و طرح‌های متنوع و چشم نواز، یا بهتر بگوییم رنگ‌های تند و فرم لباس‌ها و شلوارها به نحوی است که کاملا هم سایز بدن است و برای پوشیدن در مدت زمان طولانی مناسب نیست و بعضی از افراد با آن احساس راحتی نمی‌کنند. چشم هر بیننده و رهگذری را به خود جلب می‌کند. همچنین لباس بندری از نظر قیمتی گران است به خصوص شلوارها که برای آماده سازی آن مراحل متعددی سپری می‌شود و همه این مراحل که به دست زنان به صورت دستی بافته و دوخته می‌شود هزینه زیادی را در بر دارد و باعث می‌شود که در مکان‌های خاص از آن استفاده شود.

اشاعه گرایی پوشاک سنتی بندرعباس

همان طور که در تاریخچه پوشاک طی سالیان اخیر جست و جو می‌کنیم این تغییر در پوشاک اصیل و سنتی زنان هرمزگان نیز دیده می‌شود که چگونه خود را با فرهنگ‌های همجوار و حتی فرهنگ‌های دورتر که از این خطه عبور کرده‌اند همراه می‌سازد. نظریه اشاعه گرایی و مکتب اشاعه، سیر مراحل تمدن و فرهنگ را بر روی یک خط و در هر جامعه، مستقل و موازی با جوامع دیگر نمی‌داند؛ بلکه معقتد است که فرهنگ‌های جوامع از یک یا چند مرکز اشاعه گرفته شده‌اند و شباهت میان فرهنگ‌ها به دلیل رفت و آمدها، دادوستدها، مهاجرت‌ها، لشکرکشی‌ها و در نتیجه اقتباس تقلید یا اخذ یکی از دیگری است.

اگر خوب و با دقت به پوشاک سنتی هرمزگان نیز توجه داشته باشیم و آن را با پوشاک هند، عرب ها و بلوچ‌ها مقایسه کنیم، می‌بینیم که تاثیرات متقابلی از همدیگر گرفته‌ اند، دقیق نمی‌شود گفت که خاستگاه اولیه این نقش‌ها، رنگ‌ها، ابزارها و حتی مدل پوشش متعلق به کدام فرهنگ بوده است. هر دو فرهنگ روی هم تاثیر گذاشته‌اند و طی سال‌ها در فرهنگ‌ها نهفته شده و جزیی از فرهنگ شده‌اند و فرهنگ غالبی به عنوان فرهنگ بندری به وجود آورده‌اند.

منبع:میراث آریا

آتشکوه ، آتشکده بزرگ زرتشتیان در محلات

در دوره ساسانی اشاعه و آموزش احکام و اخلاقیات دین باستانی زرتشتی  از سوی موبدان انجام می‌­شد و از آنجا که مهمترین محل استقرار موبدان آتشکده‌­ها بود؛ نیاز به احداث بناهای مذهبی و آتشکده‌ها موجب رشد و گسترش معماری مذهبی با ویژگی­‌های متنوع شد. از دیگر سو گسترش تعالیم دین زرتشتی از سوی حکومت ساسانی و نفوذ این دین در دستگاه حکومت ساسانی به ویژه در دوره کرتیر نوعی از رسمی شدن مذهب زرتشتی را به وجود آورد که این مسأله خود باعث گسترش بناهای مذهبی در این دوره شد.

این شرایط موجب تبادل و انتقال ارزش‌های انسانی در دوره ساسانی شد و نوعی از معماری مذهبی با فرم عمده چهارطاقی را به جهان معماری معرفی کرد که در جزئیات از ویژگی‌­های متنوعی بهره می‌گرفت. بنای آتشکده آتشکوه نمونه بارزی از این معیار مهم تلقی می­‌شود.

آتشکوه نمونه برجسته تاریخ معماری

ابداع عنصر معماری گنبد و ایجاد آن بر روی فضای چهارضلعی، ارمغان ایران به جهان معماری است. این ابداع مهم و کاربردی در دوره ساسانی شکل گرفت و بناهای متعددی از این روش بهره گرفتند. چهارطاقی‌ها نیز بر آن اساس احداث شدند و چهارطاقی آتشکوه نمونه برجسته و بارزی از این گونه بناها است که مرحله مهمی از تاریخ معماری انسان را در بخش بزرگی از جهان در دوره باستان نمایندگی می­‌کند.

عمده چهارطاقی‌­های ساسانی امروزه در استان­‌های فارس و کرمان و نیز منطقه عراق عجم، که استان مرکزی بخشی از این منطقه مهم تاریخی است، متمرکز شده‌­اند. روستای آتشکوه در جنوب شرقی استان مرکزی قرار گرفته و از توابع بخش مرکزی شهرستان محلات محسوب می‌­شود. این روستا در ۶ کیلومتری جنوب شرق شهر نیمور و ۱۶ کیلومتری جنوب غرب دلیجان و در مسیر راه ارتباطی شهرهای دلیجان و محلات قرار گرفته و نام خود را از بنای آتشکده‌­ای که در آن قرار دارد اقتباس کرده است.

نیمور در متون تاریخی

 متون تاریخی متعدد در قرون گذشته از نیمور و آتشکده آن سخن به میان آورده‌­اند.  قدیمی­‌ترین مولفی که از این منطقه تاریخی یاد کرده است محمدبن حسن قمی است که در کتاب پر ارزش تاریخ قم (۳۷۸هجری) به نیمور، بند نیمور و آتشکده اشاره کرده و می‌نویسد: «نیمور از حیازات انار است و آتشکده آن و آتش در آن بشتاسف مَلِک نصب کرده است و برافروخته و آن را چندین اوقاف است و گویند که نیمور را سه برادر بنا کرده‌اند درونه و یزدانفست و ستیستاد… . و صحیح آن است که آتشکده آن بستاسف ملک بنا کرده است و بندهاد، بندویه ­بن سنفاد خال کسری پرویز بنا کرده است.» (قمی،۱۳۶۱: ۷۴).

در کتاب نزهه‌القلوب نوشته حمدالله مستوفی، در سده هفتم هجری، درباره نیمور آمده ‌است: «نیمور از اقلیم چهارم است. جمشید پیشدادی ساخت و در آنجا جهت خود قصری عالی کرده بود و آثار آن هنوز باقی است و گشتاسف در او آتشخانه ساخت و هوایش خوب و معتدل است…»(مستوفی،۱۳۶۲: ۶۹).

 حمزه اصفهانی مؤلف عصر صفویه در کتاب تاریخ پیامبران و شاهان درباره نیمور و آتشکده نوشته است: «گشتاسب در ممنور از روستای انارباد واقع در ولایت اصفهان آتشکده‌­ای ساخت و آبادی­‌هایی از روستا بر آن وقف کرد.»(اصفهانی،۱۳۴۹: ۳۷).

در کتاب بستان السیاحه مربوط به سده سیزدهم هجری آمده است: «نیکور، قریه‌ای است خجسته­ اثر در زمین فرح‌انگیز و قرب رود گوهر خیز واقع و اطرافش واسع از توابع محلات و هوایش به جهت آیات، آبش خوب و خاکش مرغوب است. قدیم‌الایام شهری بوده و مرور دهورش قریه نموده. باغات فراوان دارد و مردمش همگی شیعی مذهب مکرر مشاهده شده است.» (شیروانی،]بی تا[: ۵۹۶ ).

 امروزه در ادبیات نوشتاری و شفاهی نیمور به صورت نیمه­ور نیز استفاده می­‌شود. در باب وجه تسمیه این شهر ابراهیم دهگان در کتاب گزارش‌نامه یا فقه اللغه اسامی امکنه، برای نام نیمور آورده است: «دهی در حوالی محلات به نام نیم­ور و همینطور سدی است در حوالی آن. این واژه مرکب از دو لغت نیم چون میم یا نیما چون سیما و ور همچو سر است. کلمه نیم بین کلمات پارسی بیشتر صورت اصلی خود را حفظ کرده و در معنی نصف و میانه از قدیم اطلاق گردیده و اکنون هم به همان صورت باقی مانده است. این لغت در صورت اوستایی نیما و در مشتقات فارسی نم یا نیم باقی مانده و مراد از همه نیما باشد یا نم و یا نیم در صورت دیگر نیمه به معنی نصف و میانه است و در اسماء امکنه باین صورت محله، ده، بلوک تا به شهر و استان محلاتی دیده می­شود بسیاری از دهات محل وسط ده را محل میان یا نیم­ده می­گویند… . عضو دوم لغت نیمور ور به فتح اول و سکون ثانی پسوند است و به معنی صاحب و خداوند و دارنده معنی کرده­اند به نقل استاد پورداود در پهلوی به صورت ور از ریشه بر به معنی بردن و گزیدن و برتری دادن آمده است یا مالک پیشوند خود بودن است در کلمات بهوَر، تاجوَر، باروَر، گنجوَر و مزدوَر همه به معنی مالک عضو اول خود است. کلمه نیم­ور یعنی عضو دوم که به معنی خداوند و صاحب و برگزیده است یا به عبارت ساده نسبت را می­رساند آنکه این نقطه منتسب به میان زمین یا میان بلوک یا میان مثلاً شهرستان است.»(دهگان،۱۳۴۲: ۲۴۷)

استفاده از مصالح بومی در آتشکده

 آثار تاریخی مختلفی از جمله قلعه دِز با شالوده ساسانی، تپه سیاه با قدمت دوره ساسانی و بقعه قاجاری امامزاده اسماعیل، در روستای آتشکوه به جای مانده است. مهمترین اثر تاریخی این روستا آتشکده است که به فاصله حدود ۲۰۰ متری جنوب غرب روستا و در پایه ارتفاعاتی که از طرف اهالی به کوه بتخانه شناخته می‌­شود، قرار دارد.

 بنای آتشکده آتشکوه با مصالح بوم آورد، سنگ تراورتن و ملاط گچ همراه با مقداری ماسه و سنگریزه، ساخته شده است. نمای بنا با استفاده از سنگ‌­های تخت در اندازه‌های بزرگ و کوچک تزئین شده است. در ستون‌های شرقی چهارطاقی از سنگ‌های تخت نسبتاً بزرگ استفاده شده؛ در حالی‌که در نمای دو ستون غربی سنگ‌های به­ کار رفته به نسبت کوچک هستند. گنبد چهارطاقی نیز با آجر بنا شده بوده که در حال حاضر فرو ریخته است.

این یادمان تاریخی، به لحاظ ساختار معماری،  نوعی چهارطاقی است که از دو بخش اصلی تشکیل شده، چهارطاقی و ایوان مرکزی و اتاق‌های اطراف آن، بخش چهارطاقی بنا دارای اضلاعی به ابعاد  ۱۲/۵در ۱۲/۵ متر است که در قسمت جنوبی مجموعه بنای آتشکده قرار دارد. گنبد چهارطاقی که امروزه فرو ریخته است بر روی چهارستون سه وجهی یا قلبی قرار داشته است. فرم پایه این ستون‌ها مکعبی است و بخش بالایی ستون‌ها نیز به شکل مکعبی است که از سمت داخل به صورت قائمه برش خورده است. به علت وجود شیب طبیعی زمین از سمت جنوب به شمال پایه­‌های جنوبی و شمالی بنا در یک سطح قرار نداشته و بلندی ستون‌های شمالی بیشتر از ستون‌های جنوبی است به این صورت با حل مشکل اختلافِ سطح ناشی از شیب طبیعی زمین، طاق‌­های بنا در ارتفاع یکسانی ایجاد شده­‌اند.

با توجه به وضعیت قرارگیری چهارطاقی در ضلع جنوبی که در جهت شیب طبیعی زمین قرار دارد امکان ایجاد دالان طواف اطراف چهارطاقی وجود نداشته و بنا فاقد این عنصر معماری است.

در قسمت شمالی چهارطاقی و دقیقاً در محور آن و به فاصله حدود ۲/۸۰ متری چهارطاقی، ایوانی به عرض ۵/۵ و طول ۸/۴۰متر ساخته شده است. ضخامت این دیوارها ۱/۴۰ متر است. هیچ‌گونه اتصالی بین دیوارهای ایوان و چهارطاقی وجود ندارد. ضمن آنکه دیوارهای ایوان و جرزهای چهارطاقی فاقد هر گونه پوشش سقف هستند. در طرفین ورودی ایوان دو نیم ستون برج مانند ساخته شده است و در دو سوی شرقی و غربی ایوان دو اتاق ساخته شده که هر یک از آن­ها درگاهی به عرض ۲ متر در دو سوی ایوان دارند. دیوارهای دو طرف ایوان به منزله دیوارهای طولی اتاق­‌های جانبی نیز هستند.

بنا بر اظهار نظر گدار، دیوارهای طرفینِ اطاق­‌های جانبی خشتی بوده که تخریب شده‌­اند. در کاوش سال ۱۳۷۹ که به سرپرستی مهدی رهبر انجام شد اگرچه هیچگونه اثری از دیوارهای خشتی به دست نیامد و پشته خاکی که ناشی از تخریب این دیوارهای خشتی باید وجود داشته باشد، به دست نیامد؛ اما مقطع دیوار اتاق غربی نشان می­‌دهد که دیواری غیر از دیوار ساخته شده با سنگ و گچ به آن متصل شده است. همچنین آنچه که از وجود فاصله ۲/۸۰ متری فضای چهارطاقی با ایوان و همچنین اختلاف ارتفاع این دو قسمت که به وسیله پل‌ه­ایی به هم مرتبط ­شد‌ه‌­­اند استنباط می‌­شود؛ این است که این دو فضا اگر چه در یک دوره، اما در دو زمان متفاوت از هم با توجه به نیازهای زمان ساخته شده‌­اند و فضای چهارطاقی نیز فاقد دالان طواف است.

ساخت بنا در دو دوره تاریخی متفاوت

به طور کلی عمده‌ترین ویژگی‌های معماری بنای آتشکده آتشکوه را می‌توان به شرح زیر بیان کرد که بیانگر  وجوه تمایز این بنا با سایر بناهای مشابه در دوره ساسانی است، بهره گیری از فرم ستونهای سه وجهی و قلبی شکل، ایجاد سرستون‌هایی با برش‌های قائم به منظور اجرای سکنج و ایجاد گنبد، عدم اتصال ایوان به فضای چهارطاقی، احداث بنا در یک دوره تاریخی اما در دو زمان متفاوت.

بر این اساس بنای آتشکده آتشکوه چهارطاقی ایوان‌داری فاقد فضاهای اطراف چهارطاقی و دالان طواف است و هیچ گونه شواهدی دال بر وجود این عنصر معماری در آن وجود ندارد. از سوی دیگر عدم اتصال ایوان به فضای چهارطاقی وجه تمایز بنای مذکور با سایر بناهای مشابه دوره ساسانی است. همچنین معماری دو بخش بنا اگر چه در اصول کلی شباهت دارند و در یک دوره تاریخی( ساسانی) ساخته شده‌­اند، اما متعلق به دو زمان متفاوت هستند. به عبارت دیگر فضای چهارطاقی در یک زمان و فضای ایوان در زمانی دیگر، با توجه به نیازهای به وجود آمده بعدی، ساخته شده‌­اند.

موزه‌های البرز ، فرصتی برای انتقال اصالت به آیندگان

موزه مکانی خاص است که در آن مجموعه‌ای از آثار و اشیای تاریخی، طبیعی و نایاب به نمایش در می‌آید و در واقع موسسه‌ای دائمی و بدون هدف مادی است که صرفا در خدمت جامعه و پیشرفت آن است.

هدف اصلی از تاسیس موزه‌ها حفظ و بهره‌وری معنوی و ایجاد ارتباط بین این آثار به منظور بررسی و به نمایش گذاشتن آنها، گردآوری و پژوهش در آثار و شواهد به جای مانده از انسان و محیط زیست او است.

موزه‌ها بر حسب نوع آثاری که در آنها نگهداری می‌شود به انواع گوناگونی از جمله باستان‌شناسی، مردم‌شناسی، قوم‌شناسی، ادوات نظامی، ادوات کشاورزی، تاریخ و علوم طبیعی، صنعتی و … تقسیم شده‌اند.

ایجاد موزه‌های خصوصی فرصتی مضاعف برای معرفی میراث‌فرهنگی

در کنار تاسیس موزه‌های دولتی، تعدادی موزه‌های خصوصی نیز دایر شده‌ اند که اغلب از سوی مجموعه‌داران به صورت شخصی اداره می‌‌شود و آثار تاریخی، هنری و‌ فرهنگی ارزشمندی را با ویژگی‌های شاخص و بارزی در خود جای داده است و بازدیدکنندگان خاص خودشان را دارند،  از جمله آنها می‌توان به موزه تمبر یکتا در شهر کرج واقع در استان البرز اشاره کرد که در آن مجموعه‌ای نفیس و گران‌بها از تمبرهای ادوار مختلف نگهداری می‌شود.

تاسیس اولین موزه در ایران به ناصرالدین شاه قاجار نسبت داده شده که اقدام به جمع آوری و نگهداری اشیای گران‌بها و نفیس قدیمی در کاخ‌های پادشاهی می‌کرده است و بازدیدکنندگان محدودی جز سران، بزرگان سیاسی و حکومتی نداشته و مجموعه‌ای خصوصی به شمار می‌رفته است.

در این میان می‌توان به موزه ایران باستان، موزه ملی  ایران، موزه آبگینه، فرش، زمان، پول اشاره کرد که هر یک آثار ارزشمندی از دور‌ه‌ها و زمینه‌های مختلف را در خود جای داده است.

انتقال اصالت به آیندگان در موزه‌ها

بیش از ۱۰۰ سال از تاسیس اولین موزه ایران به نام موزه ملی ایران می‌گذرد. موزه ملی ایران جزء زیرمجموعه موزه‌های باستا‌ن‌شناسی است که موزه مادر محسوب می‌شود و از مهم‌ترین موزه‌های کشور در حوزه نگهداری، نمایش و پژوهش مجموعه‌های باستان شناختی ایران است. گستردگی و تنوع مجموعه اشیای موجود در موزه به وسعت جغرافیایی کشور در ادوار پیش از تاریخی، تاریخی و اسلامی است که انسان در این سرزمین زیسته و آثار متعددی از خود به جای گذاشته است. نمایش آثاری که بیانگر غنای فرهنگی، تمدن، هنر، رشد اقتصادی و دستاوردهای فناوری ایرانیان است.

از دیگر اهداف ایجاد موزه، نگهداری و پژوهش در آثار گذشتگان و نیاکان، معرفی، نمایش و انتقال اصالت به آیندگان، ایجاد و تقویت تفاهم میان اقوام و ملل گوناگون، شناخت و‌ نمایش میزان سهم آنها در فرهنگ و تمدن جهانی، کمک و تلاش برای بهبود و افزایش میزان دانش عمومی به ویژه دانش آموزان، دانشجویان و‌ پژوهشگرانی است که علاقه‌مند به شناخت و حفظ تاریخ و فرهنگ کهن سرزمین خویش هستند.

موزه زبان بصری انتقال مفاهیم و فرهنگ‌های گوناگون است

موزه در مسیری تاریخی جایگزین نهادهایی مانند نیایشگاه و کاخ شد چرا که تا آن زمان این اماکن محل نگهداری اشیای قیمتی و‌ مقدس بودند که امکان بازدید از آن برای طبقه‌ای خاص وجود داشته است. موزه‌ها اماکنی هستند که وظیفه نگهداری کامل از این آثار را بر عهده دارند تا این مجموعه‌های مهم برای نسل‌های آینده به عنوان سندی معتبر و بنیادین باقی بمانند. در واقع می‌توان موزه را زبان بصری انتقال مفاهیم و فرهنگ‌های گوناگون ادوار مختلف تاریخی دانست تا بدین وسیله با کم کردن فاصله‌ها رو به آینده قدم  برداشت و برای حفظ فرهنگ و آداب کهن و اشاعه آن در میان افراد جامعه برای شناخت هر چه بیشتر و بهتر تلاش کرد.

هر موزه خاطرات چند نسل را که بخش مهمی از جامعه محسوب می‌شوند را در خود نگهداری می‌کند. هر شی و اثری که به نمایش گذاشته می‌شود زبان حالی دارد و با بیننده‌اش ارتباط برقرار می‌کند که با تعمق و تفکر می‌توان زبان حال این آثار را دریافت و از دیدگاه‌های مختلف آن را بررسی کرد. یکی از مهم‌ترین وظایف موزه‌ها برقراری ارتباط فرهنگی بازدید کننده با شی به نمایش در آمده است. باید تلاش کرد تا همان ارتباط و‌ حس را که بین خالق یک اثر و خود اثر وجود داشته است به نوعی دیگر به بازدیدکنندگان منتقل کرد. زبان بیان مطالب موزه، زبان اشیای واقعی خاص و منحصر به فردی است بنابراین قدرت نفوذ گسترده‌ای در جوامع و نسل‌های بشری دارد به گونه‌ای که حتی بازدیدکننده محروم از سواد نیز با آن ارتباط برقرار می‌کند.

نقش آموزش عمومی موزه‌ها در جوامع بشری

موزه یک واحد تحقیقاتی فرهنگی، هنری و آموزشی است که میراث‌فرهنگی هر کشور در آن به شیوه علمی و فنی نگهداری و مطالعه می‌شوند. هر موزه علاوه بر نقش آموزشی مرکز اطلاع رسانی علمی نیز هست. موزه‌ها نقش آموزش عمومی در جوامع بشری را ایفا می‌کنند چرا که انسان همواره مایل است آموخته‌هایش را در جایی تجربه کند، جان ببخشد و به کمال برساند. در این میان موزه چنین فضایی را فراهم آورده است. از راه‌های آشناسازی اقشار مختلف جامعه با موزه و استقبال از بازدید آن رایگان بودن بازدیدها در مناسبت‌ها و تعطیلات، راه‌اندازی موزه‌های گوناگون و در نهایت آشنایی با تاریخ، فرهنگ، هنر، پوشش و ادوار تاریخی است. می‌توان با تهیه و پخش فیلم‌های آموزشی، تاریخی و مذهبی به مدارس و دانشگاه‌ها وارد شد و بازدیدکنندگان کنجکاو و علاقه‌مند را به بازدید دعوت کرد و همچنین بروشور، ‌امکانات رفاهی و تسهیلات در اختیار گردشگران قرار داد. در مجموع خاطره یک بازدید به یاد ماندنی از موزه را فراهم کرد.

خانه موزه، خانه افراد مشهور سیاسی، علمی، هنری و … است که در البرز هم تعدادی از آنها از قبیل خانه موزه شاملو در فردیس، خانه محمد صادق فاتح یزدی در کرج که در حال حاضر با تغییر کاربری به عنوان خانه هنرمندان محل برگزاری نمایشگاه آثار هنری است، وجود دارد. همچنین ساختمان‌های قدیمی و متروکه کارخانه روغن نباتی، ساختمان شیلات، کارخانه ذوب آهن زمینه را برای تاسیس موزه صنعتی در استان فراهم کرده است. همچنین استان البرز با وجود مهاجر پذیری و سکونت اقوام مختلف، ظرفیت و زمینه احداث موزه اقوام را نیز دارد.

 ارزش‌های میراث‌فرهنگی، تاریخی و داده‌‌های باستان‌شناسی باید به درستی تبیین شده و به مردم شناسایی و معرفی شود که این امر نیازمند فرهنگ سازی و آگاه سازی اقشار مختلف جامعه است و به واسطه فعالیت‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی گسترده امکانپذیر است. چرا که مردم به ویژه  نسل جوان به شدت علاقه‌مند است از تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم و دیار کهن بیشتر بداند. این ظرفیت در استان البرز وجود دارد و فقط باید از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل شود. در صورت ایجاد موزه، سیل مشتاقان و بازدید کنندگان از این حرکت فرهنگی، استقبال گسترده‌ای خواهند کرد و لازمه اجرایی شدن آن، تعامل و همکاری نهادهای ذیربط و مسئولان است.

لزوم معرفی موزه‌ها در دوره شیوع کرونا

در حال حاضر با توجه به شیوع کرونا و گسترش تکنولوژِی می‌توان با امکان ایجاد بازدید مجازی از آثار و ابنیه تاریخی البرز، زمینه را برای آشنایی و برقراری ارتباط با این بخش مغفول مانده فراهم کرد. در قدم اول لازم است به معرفی موزه‌های موجود در استان از قبیل موزه جانور شناسی استاد جلال افشار واقع در پردیس دانشکده کشاورزی، موزه واکسن سازی رازی، موزه تاریخ حیات طبیعی و تنوع زیستی، کاخ مروارید و کاخ موزه سلیمانیه پرداخته شود.

منبع:میراث آریا

«سه زیبایی» میراثی که بیشترین گردشگران ترکیه را جذب می‌کند

دودکش‌های پری که به نام «سه زیبایی» معروف شده‌اند، از جمله میراث غنی فرهنگی در منطقه آناتولی مرکزی ترکیه هستند که طی سال 2019 میلادی بیشترین حجم گردشگر را به‌سوی خود جذب کردند.

خشک شدن دریاچه کلوت جوان

پدید آمدن دریاچه ای در مجاور گرم‌ترین نقطه جهان این روزها گردشگران را غافلگیر کرده، طوری‌که این پدیده به یکی از اصلی‌ترین مکان‌های گردشگری کرمان تبدیل شده است. کافی است ۵۰ کیلومتر از سمت شهر تاریخی شهداد به سمت کلوت ها حرکت کنید، در میانه راه در کویری که به جز رودخانه شور هیچ آبی در آن یافت نمی‌شد، در آغوش کویر دریاچه‌ای مواج ایجاد شده است که در میانه آن، کلوت ها سر از خاک بیرون آورده‌اند. کویر لوت چند سال قبل به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران ثبت جهانی شد اما عملا بعد از ثبت جهانی، این اثر از سوی مسئولان برای معرفی مناسب و جذب گردشگر در قد و قواره یک اثر جهانی اتفاق خاصی روی نداده است و همچنان این جاذبه‌های کویر است که باعث می‌شود مردم و گردشگران به سمت کویر بروند اما دریغ از برنامه و ایجاد جاذبه رفاهی مناسب، تنها نکته‌ای که در این مناطق روی داده است ایجاد مراکز بوم‌گردی است که در این خصوص هم مردم محلی مهمترین نقش را ایفا کرده‌اند. دریاچه‌ای که با وجود تبخیر در طول تابستان اما خشک نشده و با آغاز فصل بارندگی امکان گسترده تر شدن آن بیشتر نیز شده است. حالا در شهر کرمان شاهد راه اندازی تورهای گردشگری با عنوان تفریح در کرانه دریاچه جوان هستیم. نام «جوان» از سوی مردم بر روی این دریاچه نوظهور گذاشته شده و زیبایی کویر رو دو چندان کرده است.

منبع:ایسنا

لباس فضایی “ویرجین گلکتیک” رونمایی شد

شرکت فضایی خصوصی “ویرجین گلکتیک”(Virgin Galactic) از لباس فضایی جدید خلبانی خود که توسط شرکت تولید پوشاک “آندر آرمر”(Under Armour) ساخته شده و در نخستین پرواز آزمایشی سرنشین‌دار این شرکت توسط “دیو مک کی” و “سی جی استراکو” پوشیده خواهد شد، رونمایی کرد.

به گزارش ایسنا و به نقل از انگجت، شرکت فضایی خصوصی “ویرجین گلکتیک” لباس فضایی جدید خود را که خلبانان آزمایشی آن در اولین پرواز آزمایشی این شرکت به تن خواهند کرد و قرار است در تأسیسات جدید این شرکت موسوم به “Spaceport America” در نیومکزیکو انجام شود، رونمایی کرد.

این شرکت در یک بیانیه مطبوعاتی نوشت: این لباس‌های فضایی که با همکاری شرکت “آندر آرمر” ساخته شده‌اند، لباس‌های غیر تحت فشار هستند که طوری طراحی شده‌اند که لباس‌هایی باشند که در پروازهای فضایی با بیش از سه برابر سرعت صوت به فضا و بازگشت به زمین، به طور منظم استفاده شوند.

این شرکت اوایل سال جاری لباس فضایی مسافران خود را معرفی و خاطرنشان کرد که خلبانان نیز از لباس‌های مشابه با طیف رنگی مشترک استفاده می‌کنند.

آن لباس که همچنین توسط شرکت “Under Armour” طراحی شده بود، از پارچه‌هایی ساخته شده که به تنظیم دما و مدیریت تعریق بدن گردشگران فضایی کمک می‌کند. لباس داخلی این یونیفرم هم آبی تیره بوده و در برخی از قسمت‌های آن از رنگ طلایی استفاده شده که از پرتوهای خورشید الهام گرفته شده است.

شرکت سازنده گفته است که هر لباس تحت آزمایش دقیق خلبانان، مهندسان پرواز، متخصصان پزشکی و مربیان فضانوردی قرار گرفته و دارای ویژگی‌های عملکردی منحصر به فردی است.

 

“ویرجین گلکتیک” می گوید: خلبانان با پارچه‌های به رنگ مشکی در پهلوها و زانوها به همراه چکمه‌های مشکی به جای چکمه‌های آبی مسافران، برای یادآوری این نکته که مقصد هر پرواز فضایی، آسمان سیاه فضا است، از مسافران متمایز می‌شوند.

این لباس فضایی با وزن یک کیلوگرم(2.2 پوند) سبک وزن محسوب می‌شود، اما در عین حال از پارچه‌هایی بهره می‌برد که محکم و مقاوم هستند.

این لباس برای راحتی فضانوردان، چه در حالت غوطه‌وری در گرانش صفر و چه در هنگام شرایط دشوار پرواز با موشک و فشارهای آن زمان طراحی شده است. این لباس همچنین به تنظیم دمای بدن در مراحل مختلف پرواز کمک می‌کند.

“ویرجین گلکتیک” هنوز چیزی در مورد چکمه‌های سیاه جدید خود نگفته است، اما در مورد چکمه‌های گردشگری گفته بود که کفش‌های مخصوص گردشگران فضایی به نحوی ساخته شده که علاوه بر اینکه زیاد بزرگ نیست، سبک است.

این لباس‌های فضایی جدید در یک پرواز آزمایشی که ممکن است همین جمعه آینده(11 دسامبر) انجام شود، استفاده خواهند شد. “دیو مک کی” سرخلبان “ویرجین گلکتیک” می‌گوید: من خیلی مشتاقانه منتظر پوشیدن لباس فضایی خودم در اولین پرواز فضایی هستم که اواخر این ماه و سپس بارها در آینده انجام خواهد شد.

“ویرجین گلکتیک” هنوز در حال آماده‌ شدن برای پرواز تجاری افتتاحیه خود است که در آن مسافران خود را احتمالا به عنوان نخستین گردشگران فضایی به لبه فضا خواهد فرستاد.

بیش از ۶۰۰ مسافر از ۵۸ کشور دنیا در فهرست پرواز این ماموریت تجاری ثبت‌نام کرده‌اند.

منبع:ایسنا

قبله دعا ، مراسمی برای طلب باران در هرمزگان

این مراسم برای مردم محلی جنبه مقدسی پیدا كرده است. در سال‌هایی كه باران به موقع نمی‌بارد و آب بركه‌ها و چاه‌ها كم می‌شود و دشت‌ها و صحراها سبز نمی‌شوند، امام جماعت و پیشوای مذهبی شهر كه در عین حال مردی باتقوا و پرهیزگار است، مقدمات رفتن مردم به مصلا و اجرای مراسم قبله‌ دعا را فراهم می‌سازد.

اولین گروهی كه فرمان امام جماعت را اجابت می‌‌كنند، كودكان هستند؛ به این ترتیب كه عده زیادی از كودكان برای خبر كردن مردم و دریافت پول و تنقلات، دسته‌دسته با هم در كوچه‌ها و بازارها به راه می‌افتند و سرودها و شعرهای مربوط به باران را می‌خوانند. آن‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند. یك گروه قسمتی از شعر را می‌خوانند و گروه دیگر، در جواب‌شان ایشاءاللّه یا انشاءاللّه می‌‌گویند:

«موشكو ایشاءاللّه / گردن ریشكو ایشاءاللّه / خدا بارون هادیت ایشاءاللّه / به مسكنین هادیت ایشاءاللّه / به جوكارون هادیت ایشاءاللّه / انشاءاللّه بارون بده ایشاءاللّه / انشاءاللّه،‌ انشاءاللّه ایشاءاللّه»

و بار دیگر از ابتدا شروع و تكرار می‌كنند. كودكان این اشعار را می‌خوانند و به درِ خانه‌ها می‌روند و در می‌زنند و در همان‌جا هم‌چنان به خواندن ادامه می‌دهند.

صاحب خانه بیرون می‌آید و هدیه‌ای به بچه‌ها می‌دهد و اگر كودكی توی خانه باشد، همراه كودكان داخل كوچه راه می‌افتد و به درِ خانه‌های دیگر می‌روند. این كار تا مدتی از شب و گاهی تا دو روز ادامه می‌یابد.

با آمدن كودكان، به كوچه‌ها و خیابان‌ها، مردم می‌فهمند كه امام جماعت می‌خواهد به قبله دعا برود. فردای آن روز، به دستور امام جماعت عده‌‌ای از مردان در شهر جار می‌زنند و به مردم خبر می‌دهند كه برای خوردن خوراك نذری به قبله دعا بیایند. عده‌ای از مردم، صبح زود، به محل قبله دعا می‌روند و محل را آب و جارو می‌زنند و جمعی دیگر، دیگ‌های بزرگ غذا را سر بار می‌گذارند و برای ظهر غذای مفصلی می‌پزند و در همان جا بین فقیران توزیع می‌كنند.

احسان غذا به فقیران و یتیمان و درماندگان تا دو روز طول می‌كشد و بعد به دستور امام جماعت، مردم شهر روزه باران می‌گیرند و در مسجدهای شهر جمع می‌شوند و قرآن می‌خوانند و روز چهارم پشت سر امام جماعت به سمت محل قبله‌ دعا عزیمت می‌كنند.

 در روز استسقاء یا طلب باران، مردم به دستور پیش‌نماز روزه می‌‌گیرند؛ زیرا معتقدند همان‌طور كه پیامبر (ص) فرموده است، دعای روزه‌دار مستجاب می‌شود.

در روز اجرای مراسم، مردم روزه‌دار تدریجاً تا ساعت هشت صبح به محل قبله‌ دعا وارد می‌شوند. همه مردم لباس سفید و تمیز می‌پوشند. دو ركعت نماز می‌خوانند و سپس امام دو خطبه می‌خواند و دعا می‌كند و در حالی كه اشك از چشمانش سرازیر شده است، به درگاه خدا استغاثه كرده و تقاضای باران می‌كند و مردم «آمین» می‌گویند.

بعد از خطبه، شش نفر از جوانان پانزده تا بیست ساله از جمعیت جدا می‌شوند و پیش می‌افتند و یك نفر از آنان شعر و دعای باران را می‌خواند و جوانان و مردم نیز جواب می‌‌دهند.

قسمتی از شعر باران به این شرح است:

«ای خداوندا بــه ما باران بـده رحم فرمـا تو، به ما باران بده / هم به حق مصطفی ختم‌الرُسـُل / هم بـه حق مرتضی، باران بده / مــا ضعیفیم و ذلیلیــم ای خدا لطف فرما تو، به ما باران بده / مــا بـه درگــاه تــو روی آورده‌ایم كن اجابت این دعا،‌ باران بده / مرد و زن، پیر و جوان، خرد و بزرگ منتظـر هستند به ما باران بده / سال بگذشت و نیامد رحمتی قحـط گشتـه خالقـا، باران بده / شیر گشت خشك در پستان‌ها چـون نبـارد از سماء باران بده / مــا گنـه‌كاریـم و از جرم و گناه عذر خواهیم، ای خدا باران بده / نــه زراعــت، نــه گیاهــی از زمیـن آمـــده بیـرون خـدا باران بده / یا غیاث‌المستغین اسقنا تو كریمی ای خـدا باران بده / هــم به جاه حضــرت خیرالانـام هـم بـه جام مرتضی باران بده / بندگانت عاجزانند ای خدا لطف و احسانی نمـا باران بده»

منبع:میراث آریا