حفظ روند رشد گردشگری مستلزم شناخت ظرفیتهای فرهنگی
یک پژوهشگر حوزه مدیریت فرهنگی گفت: حفظ روند رشد گردشگری و در کنار آن توسعه جوامع محلی، مستلزم سیاستگذاری، برنامهریزی و شناخت ظرفیتهای فرهنگی آنها و همچنین ایجاد زمینههای آشنایی ساکنین محلی با ارزش و هویت فرهنگی خود است.
سحر اخوان در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به اهمیت توجه به اکوسیستم فرهنگی به عنوان پیشران حرکت شهرها و روستاهای گیلان پس از ثبت ملی و جهانی شدن، اظهار کرد: استان گیلان مواهب طبیعی بسیاری دارد و بر همین اساس گردشگری به عنوان یکی از مهمترین فعالیتهای مردم استان در سالهای اخیر با آهنگ سریعی رشد کرده است، حفظ روند رشد گردشگری و در کنار آن توسعه جوامع محلی، مستلزم سیاستگذاری، برنامهریزی و شناخت ظرفیتهای فرهنگی آنها و همچنین ایجاد زمینههای آشنایی ساکنین محلی با ارزش و هویت فرهنگی خود است.
وی افزود: براین اساس تبیین مفهوم «اکوسیستم فرهنگی» ضرورت پیدا میکند زیرا آنچه که در این توسعه اهمیت دارد، ارتباط بین این سه مقوله انسان، محیط زیست یا طبیعت محل وقوع آنهاست نه صرفا «چیزها، وقایع و کالبدها».
این پژوهشگر حوزه مدیریت فرهنگی ادامه داد: این به آن معنی است که وقتی از روستای جهانی چادر شب قاسمآباد، روستای ملی حصیر فشتکه، روستاهای گلیم عنبران محله آستارا، چوبتراشی شالما، شالبافی ارده، سفال سنتی و گمج جیرده و دهها روستای فعال در زمینه هنرهای سنتی، صنایعدستی و صنایع خلاق فرهنگی در گیلان صحبت میکنیم، نه صرفا تولیدات آنها، که ارتباط بین محصول، انسان و محیط است که میبایست در چگونگی ترسیم نقشه راه و برنامهریزیهای لازم برای توسعه پایدار آنها مورد توجه قرار گیرد.
اخوان اضافه کرد: در واقع یک محصول که صنعت دست و هنرسنتی محسوب میشود زمانی ارزشمند است و وقتی مدام به بازتولید مفهوم خود میپردازد که در تولید و ارائه آن علاوهبر کالبد محصول، ارتباط با انسان و مکان یا همان محیط زیست لحاظ شده باشد. به عبارتی این کالا و محصول در یک اکوسیستم فرهنگی تولید شود و بتواند نمایانگر آن باشد، این موضوع سبب میشود که این هنردست به یک کالای بدون مفهوم تبدیل نشود.
این پژوهشگر حوزه مدیریت فرهنگی تصریح کرد: به عنوان مثال اگر بخواهیم این مفهوم را در مورد چادرشب قاسمآباد تشریح کنیم میتوان گفت چادر شب یک تکه پارچه است که در ابعاد مختلف تولید میشود و چه بسا دستگاههای پارچهبافی بسیار پیشرفتهای نیز در دنیا باشند که پارچههایی متنوعتر و با کیفیتتر از آن نیز تولید کنند، اما آنچه باعث توسعه آن روستا میشود نه کالبد پارچه و چادرشب به تنهایی، بلکه تمامی عناصری است که در طول قرنها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و هنرمند را به تولید واداشته است.
وی ادامه داد: در واقع در تار و پود این پارچه مفهوم «اکوسیستم فرهنگی» متبلور شدهاست. بنابراین زمانی این محصول میتواند باعث رشد آن جامعه شود و از کالازدگی در امان باشد که در تمامی مراحل تولید و پس از آن، معرفی و بازاریابی این محصول بر دو عنصر دیگر، یعنی انسان و محیط نیز تاکید شود. در اینصورت است که میتوانیم بگوییم این کالا میتواند باعث توسعه گردشگری آن شهر یا روستا شود، زیرا با حفظ ارتباط بین این سه جز میتواند راوی و راهنمای خوبی برای جلب توجه ذهن کنجکاو گردشگر باشد.
اخوان گفت: اگر بخواهیم به مثال دیگری اشاره کنیم، وقتی یک گمج (ظرف پخت و پز سنتی گیلانی که از روش سفالگری سنتی ساخته میشود) میتواند باعث توسعه آن جامعه محلی شود که ارتباط آن محصول از یک سو، انسان به عنوان تولیدکننده و محیط به عنوان جایی که محصول از آن برآمده و در آن کاربرد دارد از سوی دیگر، حفظ شود. به این معنی که گردشگر ببیند، یا با استفاده از ابزارهای مختلف از جمله رسانه یا فناوریهای دیجیتال با این موضوع آشنا شود که این ظرف سنتی از چه مواد اولیهای، برای چهکاری، به چه روشی، توسط چهکسی، در چه زمانی و در چه مکانی ساخته شده است.
این پژوهشگر حوزه مدیریت فرهنگی خاطرنشان کرد: در همین راستا امروزه بسیاری از هدایتکنندگان حوزه صنایعدستی و صاحبان بازار این محصولات، نه تنها به فکر کیفیت و چگونگی عرضه و بستهبندی محصول هستند، بلکه تلاش میکنند برای محصولاتی که در قالب صنایعدستی تولید میشود داستان و سناریو خاصی بیافرینند و با داستانپردازیهای منطبق بر واقعیت آنها را نه در فروشگاههای خود بلکه در اکوسیستم فرهنگی مناسبشان عرضه کنند. در گذشته نیز این موضوع در جوامع محلی در زمینه عرضه محصولاتشان دیده میشد. اینکه محصول در کدام قسمت بازار محلی فروخته، توسط چه کسی عرضه و ساخته شود، همچنین چه نشانههایی داشته باشد، چه مواد اولیهای در ساخت آن استفاده شدهباشد و چه کارکردی برایش تعریف شود و این کارکرد چگونه آموزش داده شود؛ همه و همه به نوعی شناسنامه رمزگذاری شده و داستان محصول بود که سبب جلب توجه و اعتماد خریداران آن میشد.
وی تاکید کرد: اگر در توسعه جوامع محلی، ملاک و شاخص ارزیابی، تنها توسعه اقتصادی، اشتغالزایی و افزایش آمارهای گردشگری و به دنبال آن گردش مالی باشد، پس از مدتی این وجه از توسعه بر عملکرد سیستم اثر میگذارد و آن را تبدیل به یک امر تکراری بدون بازتولید عناصر مطلوب میکند، این دقیقا همان چیزی است که بسیاری از شهرها و روستاهای ثبت شده در مقیاس ملی و جهانی پس از مدتی با آن روبه رو میشوند، آنها دیگر چیز ارزشمندی برای ارائه ندارند، حرفها و تولیداتشان تکراری به نظر میرسد و اینطور برداشت میشود که خلاقیت در آنها فروکش کرده است و این خود باعث دلسردی آن جوامع میشود.
اخوان گفت: بنابراین موضوعی که میتواند زمینهساز توسعه جوامع محلی پس از فرآیند ثبت ملی یا جهانی شود و از رخوت حاصل از تکرار تولید بیپشتوانه فرهنگی جلوگیری کند این است که پژوهشگران، برنامهریزان، تصمیمگیران، دستاندرکاران و مردم عادی جوامع محلی به اهمیت ایجاد ارتباط و چرخه بازتولید مفهوم صنایع خلاق که همان ارتباط بین محصول، انسان و محیط زیست و به طور خلاصه «اکوسیستم فرهنگی» است توجه کنند، شاخصهای ارزیابی را پویا تعریف کنند و آن طور عمل کنند که این سه عنصر به صورت کاملا در هم تنیده تجلی پیدا کنند.
منبع:ایسنا
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.