کریسمس در سنت لوسیا با همان صلابت سنتی پیشین

سال 2020 از آن سال هایی بود که هرگز در تاریخ از یاد کسی نخواهد رفت! چه کسی حدس می زد که دوست داشتن آنهایی که دوست داریم در ندیدن و فاصله گرفتن از آن ها معنا پیدا کند؟ فاصله فیزیکی خود را از دیگران حفظ کنیم تا ایمن باشیم؟ ماسک بزنیم تا مطمئن شویم هیچ کس را بیمار نمی کنیم؟ این پروتکل ها بیشتر رویدادهای ملی و بین المللی ما را که قبلا آنها را در کنار دوستان و خانواده جشن می گرفتیم تحت تاثیر قرار داده اند.نزدیک شدن به کریسمس، بزرگترین جشن سال، همه را با این پرسش مواجه کرده که با توجه به این محدودیت ها، چگونه می تواند این تعظیلات را با خانواده سپری کنند. در این میان ، برخی به روش های خلاقانه ای رسیده  اند.

سنت لوسیا، جزیره ای در دریاهای کارائیب عزم خود را جزم کرده تا سنت های کریسمس خود را با برخی از آداب و رسوم خاص و غنی این جزیره زنده نگه دارد. 12 روز کریسمس در سنت لوسیا به طور مستقیم از طریق شبکه های اجتماعی پخش می شود که سنت های قدیمی آن را نشان می دهد و شادی مراسمی چون ترکیدن توپ بامبو و سرود های کریسمسی را با همه قسمت می کند.

توپ ها از قطعات بزرگ بامبو ساخته می شوند و سوخت مناسب را از یک طرف وارد می کنند. با شعله ور شدن شعله های آتش، صدای انفجار این توپ های در سراسر جزیره پخش می شود.

رقصنده های بالماسکه که بعد از این آتش بازی می آیند فراموش نشدنی ترین و مهیج ترین سنت کریسمس سنت لوسیا است و کودکان آن را دوست دارند. این رقصنده ها با کلاه های با مخروطی و رداهایی با رنگ های روشن در خیابان ها با موسیقی شاک شاک، طبل و فلوت رقص خود را اجرا می کنند.

اداره گردشگری سنت لوسیا (SLTA) با همکاری مرکز تحقیقات مردمی و بنیاد توسعه فرهنگی تلاش های فراوانی انجام داده اند تا با توجه به محدودیت هایی که بیماری کوید 19 برای همه ما ایجاد کرده است، این جشن قدیمی را به صورت آن لاین چخش کنند تا همه از آن بهره مند شوند.

مرمت و احیای بناهای تاریخی امری پویاست

بدون‌شک قوانین حفاظتی در حوزه مرمت میراث‌فرهنگی بیشتر خط مشی کلی در این علم را مدنظر قرار می‌دهد. با این وصف آنچه که در امر مرمت بناها مشاهده می‌شود این است که احیای یک بنا، آخرین مرحله از نجات بخشی آن است با این‌وصف صاحبان فن و کارشناسان می‌دانند که در بیشتر ابنیه تاریخی، مرمت یک بنا بدون رسیدن به مرحله آخر (احیای بنا) کاری عبث است.

حال با توجه به تغییر زمان و نوع کاربری‌های امروزی، در برخی موارد لازم هست به منظور احیای بنای تاریخی، بعضی تغییرها در یک بنای تاریخی لحاظ شود. این تغییرها، از تغییر در فضاها و فرم معماری بنا گرفته تا نوع مصالح است، این‌که چه میزان و چه نوع تغییر در مرمت و احیای یک بنا تاریخی قابل انجام است مبحثی طولانی به نظر می‌رسد که از حوصله این مبحث خارج است.

در حین مرمت، بازسازی و حتی نوسازی غیر قابل قبول است، تغییر در فرم و سبک معماری در زمینه احیا و دادن کاربری جدید در یک بنا است. به طور مثال برخی اوقات یک طبقه جدید بر روی برخی بناهای تاریخی به منظور بالا بردن ظرفیت گردشگر و یا توسعه خدمات گردشگری الحاق می‌شود که این امر کاملا اشتباه است و یا ایجاد گودال باغچه در بناهایی که نه شواهدی از آن داریم و نه فرم و سبک معماری آن به‌صورت گودال باغچه‌ای بوده، ممنوع است.

حال پرسشی که در این‌جا مطرح می‌شود، این است که آیا راه‌حلی وجود دارد تا در صورت نیاز به تغییرها در فرم معماری، به هدف‌مان که حفاظت از بنا و احیای آن است می‌توان دست یافت؟

به نظر می‌رسد تنها راه حل به منظور انجام این امر استفاده از مواد و مصالح بازگشت پذیر است. بدین معنا که این الحاق‌ها بدون آسیب به بنا، قابلیت ایجاد فضاهای جدید و ضروری را داشته باشد و در صورت نیاز نداشتن بتوان به راحتی آن‌ را برداشت و فرم معماری را به حالت اولیه باز گرداند. البته این عناصر و مواد و مصالح جدید بازگشت پذیر باید خنثی باشد یعنی نباید اصل بنا را در یک مدت زمان معین و مشخص تحت تاثیر قرار دهد، این خنثی بودن می‌تواند در رنگ یا بافت و یا مواردی از این دست باشد.

پایان رطوبت ۳۰ ساله در دیواره‌های مسجد تاریخی

در این مقال به‌منظور درک بهتر این موضوع یک نمونه از عملیات مرمت و احیا که در اداره‌کل میراث‌فرهنگی استان اصفهان انجام شده تشریح می‌شود.

مدت‌ها بود که در محل فضاهای سرویس‌های بهداشتی مسجد امام(ره) اصفهان در محور جنوب‌غربی مسجد، رطوبت صعودی، آسیب‌های جدی و قابل مشهودی را بر پیکره‌ بنا وارد کرده بود. به گونه‌ای که رطوبت در بسیاری از قسمت‌های جرزهای بنا به ارتفاع ۲/۵ متر رسیده بود و همین نکته باعث از بین رفتن بندها، فرسایش آجرهای تاریخی، سستی جرزها و ستون‌های باربر و در نتیجه ایجاد منظری زشت از داغ رطوبت، شده بود.

در مرحله اول پس از مطالعه کامل این بخش به این نتیجه دست یافتیم که سابقه وجود سرویس‌های بهداشتی مسجد در این بخش به دوران صفوی باز می‌گردد و این امر با پدیدار شدن کانال‌های آب کف حیاط که پس از عبور از قسمت‌های مختلف مسجد، از سرویس‌های بهداشتی صفوی می‌گذشت و به زمین‌های کشاورزی و باغات پشت مسجد در گذشته سرازیر می‌شد، برای ما محرز شد.

با توجه به احیای مجدد سرویس‌های بهداشتی مسجد در طی ۴ دهه گذشته، متاسفانه آثاری از سرویس‌های تاریخی بجا نمانده است اما با خاک‌برداری از کف این فضا چندین سنگ سرویس بهداشتی پیدا شد که بازمانده از آن ایام است، با این‌حال در بررسی‌های کارشناسان مشخص شد آنچه موجود است چشمه‌های ساخته شده از مصالح ماسونری است که بدون ایزولاسیون مناسب به بدنه تاریخی مسجد متصل شده است به همین دلیل این امر باعث نفوذ تدریجی رطوبت حاصل از آبریزی سرویس‌ها به بدنه تاریخی متصل به آن، شده بود.

در مرحله اول به‌منظور مرمت این فضا، روش پاک‌سازی سبکی آغاز شد به گونه‌ایی که در این روش بنا را از الحاقات بی‌ارزش دوره‌های بعد زدوده و اصالت و فرم معماری اصیل بنا برگردانده شد.

اما چالش پیش‌رو، اجبار در ایجاد دوباره سرویس بهداشتی در این مکان بود، بنابراین با توجه به نکاتی که در ابتدای این مبحث به آن پرداخته شد، بهترین راه‌کار برای تغییرات در یک فضای تاریخی و این‌که معیارهای آن چگونه باید باشد و ما به چه اندازه اجازه اجرای تغییرات را داریم، مطرح بود.

حال که باید مجددا سرویس‌های بهداشتی ایجاد شود، باید تلاش می‌شد تا مطابق با اصول و مبانی نظری مرمت، ابتدا عامل مخل را از بنا دور کرده و سپس به‌منظور احیای سرویس‌ها از مصالح و عناصر بازگشت پذیر استفاده شود چراکه می‌تواند کمترین تاثیر را در بنا داشته باشد.

با در نظر گرفتن این نکات، شروع عملیات با مسدود کردن راه نفوذ رطوبت و دور کردن جداره‌های چشمه‌های سرویس بهداشتی از بدنه‌های اصلی و تاریخی آغاز شد. در این مرحله، خاک‌برداری و ایجاد لایه‌های جدا کننده در کف با سنگ دانه‌ها(بلوکاژ) بدون ملات و به‌صورت خشکه چین، اولین اقدام در زمینه جلوگیری از صعود رطوبت به کف و دیواره‌ها بود. پس از آن نیز لایه ایزولاسیون به‌صورت کاملا اصولی با دقت و کیفیت بالا، انجام شد تا رطوبت از کف سرویس‌ها به لایه‌های پایین هم، سرایت نکند و همچنین برای اجرای عملیات سرامیک آماده شود.

در طرح ارائه شده بهترین راه برای ساخت سرویس‌های جدید بدون آسیب رساندن به بدنه‌ها، اجرای آن در فضای میانی دالان و به فاصله ۱/۵ متری از دیواره‌های دو طرف بود که با استفاده از مصالح سبک و بدون اتصال به بدنه هنگامی کامل می‌شود که عناصر و جنس مصالح ساخت جداره‌ها، بازگشت‌پذیر باشد. این مهم‌ترین اصل در مرمت و احیای یک اثر است. در این عملیات مصالح به‌کار رفته از جنس آلومینیوم سبک با رنگی خنثی بود و تمام این پارتیشن‌ها با ساده‌ترین روش به کف متصل شده که باعث می‌شود هر زمان که لازم شد به راحت‌ترین روش بدون کوچک‌ترین آسیب به بدنه‌های تاریخی آنها را جدا کرد.

از دیگر مزایای این روش مرمت، این است که از مصالح مدرن کم‌اثر استفاده کرده و باعث می‌شود بخش‌های مرمت شده و الحاقی کاملا متمایز از بخش‌های اصلی باشد. در ادامه عملیات‌های دیگری مانند لایروبی کانال‌های تاریخی، بازکردن مسیر اصلی فاضلاب، اجرای ناکش همراه با تهویه الکتریکی نیز انجام شد.

در ادامه این طرح، تلاش شد تا عملیات مرمتی شامل لایروبی کانال‌های تاریخی، بازکردن مسیر اصلی فاضلاب مسجد، همراه با اجرای ناکش و تهویه الکترونیکی نیز به‌منظور دفع رطوبت از سایر بخش‌های این مسجد عظیم تاریخی انجام شد.

پس از انجام تمام مراحل عملیات مرمت، شاهد رفع رطوبت و آسیب از بنا بودیم و سرویس‌های بهداشتی نیز به بهترین روش مرمت و احیا شد، آنچه که اکنون می‌توان ملاحظه کرد احیای فضایی عاری از عوامل مخل و آماده برای استفاده‌ امروزی همراه با رعایت اصول و مبانی نظری مرمت است.

منبع:میراث آریا

توسعه گردشگری روستایی با بهره‌گیری از ظرفیت فضای مجازی و رسانه‌ها

یکی از شاخه‌های این صنعت که در دنیا مورد استقبال قرار گرفته گردشگری روستایی است و استان فارس با دارا بودن بافت روستایی با اقلیم‌ها و فرهنگ‌های مختلف از مناطق مهم این گردشگری در کشور است، این استان با توجه به دارا بودن ظرفیت‌های مذهبی، تاریخی، فرهنگی و سلامت در کنار اقلیم و جغرافیای چهارفصل می‌تواند در این نوع گردشگری نیز سرآمد گردشگری در کشور باشد.

امروزه با توجه به توسعه فضای مجازی، گردشگران خارجی و داخلی برای انتخاب مقاصد سفر و اهداف گردشگری به شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های اینترنتی مراجعه می‌کنند و گردشگری روستایی با توجه به راه‌اندازی اقامتگاه‌های بوم‌گردی در روستاها روزبه‌روز درحال‌توسعه است.

با توجه به سرعت انتقال اطلاعات در فضای مجازی و استفاده روزافزون مردم از برنامه‌های کاربردی، به نظر می‌رسد امروز هیچ صنعتی بدون بهره‌برداری از فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی، نمی‌تواند نقشی تعیین‌کننده در رقابت‌های ملی و فراملی ایفا کند. صنعت گردشگری نیز از این امر مستثنی نیست، در حال حاضر توسعه صنعت گردشگری به‌عنوان مهم‌ترین بخش اقتصادی و درآمدزا، یکی از چالش‌های مهم توسعه اقتصادی در دنیا است و کشورهایی در این حوزه موفق شده‌اند که با به‌کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در این صنعت و یافتن راه‌های جدید به نحو مطلوب از توانمندی‌های این بخش بهره برده‌اند. با توجه به پیشرفت‌های فنّاورانه و همچنین محدودیت‌های مکانی، زمانی، مالی، زیست‌محیطی و گردشگری انبوه، تقاضا برای راه‌های جدید گردشگری که به افراد اجازه تجربه غیرمستقیم گردشگری را به‌وسیله فنّاوری حقیقت مجازی می‌دهد، به وجود آورده است.

اما فعالیت رسانه‌ای بوم‌گردی‌ها محدود به روستای محل استقرار اقامتگاه‌ها شده است و جاذبه‌های شهرستان را معرفی نمی‌کنند، چراکه گردشگر در انتخاب و ورود به آن روستا باید برای چندین روز در مکان‌های مختلف برنامه‌های متنوعی را برنامه‌ریزی کند.

پس بهتر است فعالان این حوزه، معرفی روستاهای مجاور، جاذبه‌های گردشگری و صنایع‌دستی شهرستان را در رسانه خود، در اختیار مخاطبان قرار دهند تا هدف مناسبت‌تری برای گردشگران باشند.

استفاده از فعالان بومی در تولید محتوا در این حوزه بسیار مؤثر بوده و می‌تواند مزایایی همچون در دسترس بودن همیشگی، آشنایی با محدوده و رویدادهای اختصاصی شهرستان را در پی داشته باشد.

اقامتگاه‌های بوم‌گردی می‌توانند با تولید کلیپ، موشن‌گرافی، اینفوگرافی، عکس نوشته و استیکرهای واتساپی به معرفی شهرستان خود بپردازند.

کلیپ‌های تولیدی موضوعاتی همچون معرفی ظرفیت‌های گردشگری، گویش، رسم و رسوم، تولیدات صنایع‌دستی، خوراکی‌ها را می‌تواند شامل شود، ولی ابتکارات دیگری هم می‌توان به کار برد برای مثال عکس نوشته‌ها اضافه بر موضوعات فوق می‌تواند در تولید پیام‌های مناسبتی و زمانی نظیر روزبه‌خیر، صبح‌به‌خیر با عکس طبیعت آن شهرستان همراه باشد.

یکی از موضوعاتی که باید در تولید محتوا در نظر گرفته شود، استفاده از لوگو یا نشان مجموعه تولیدکننده محتوا است که بهترین جانمایی در ابتدا و انتهای کلیپ و در تصاویر در چهارگوشه است.

کاربران از انتشار محتوایی که دارای لوگوهای متعدد است خودداری می‌کنند، پس بهتر است بسیار جزئی به نشان‌ها اشاره شود.

استفاده از هشتگ و برچسب در توضیحات پست‌های شبکه‌های اجتماعی و سایت‌ها بسیار مهم بوده و در معرفی به جستجوگرها و در نتیجه به کاربران مفید خواهد بود.

منبع:میراث آریا

پلاس ، دست‌بافته‌ای در خراسان شمالی با قدمت زندگی عشایری

در برخی از نقاط روستایی استان خراسان شمالی زیراندازی به نام پلاس بافته می‌شود. پلاس نوعی زيرانداز است كه از نظر ظاهری به گلیم درشت‌بافت شباهت دارد و مانند گليم و قالی ابتدا چلّه‌كشی می‌شود، سپس آن الياف رنگارنگ پشم تابيده را به شكل خطوط افقی از تار عبور می‌دهند و بعد شانه می‌زنند. در پلاس زمينه كار اغلب از خطوط افقی و رنگارنگ تشكيل می‌شود.

پلاس در برخی مواقع پشمی است که به کار زیرانداز و فراهم‌سازی سیاه‌چادر برای ایلات و عشایر استفاده می‌شود. معمولاً برای تولید آن از نخ پنبه‌ای نمره ۲ برای تار و نخ نمره ۵ برای پود در رنگ‌های مختلف استفاده می‌شود. گاهی به‌جای نخ پود از نوارهای باریک پارچه‌ای که از لباس‌های مستعمل بریده‌شده نیز به‌عنوان پود استفاده می‌کنند و به‌عنوان زیراندازی کم‌بها مصرف دارد.

گاهی برای بافت پلاس از پشم استفاده می‌کنند که در آن صورت عایق رطوبت بوده و برای زمین‌های مرطوب مناسب است. معمولاً بافت یک قطعه پلاس، حدود دو روز طول می‌کشد. به‌جز زیرانداز از پلاس برای کیف، سجاده، خورجین و … نیز استفاده می‌شود.

استفاده از پلاس برای محافظت از سرما و گرما

این دست بافته از دیرباز به‌عنوان یک زیرانداز مناسب محافظت از رطوبت، سرما و گرمای زمین به کار می‌رفته است و برای همین در مفروش کردن کف چادرهای عشایر شمال خراسان، و یا به‌عنوان روانداز برای اسباب و اثاثیه، رخت‌ها و رختخواب که در خانه کردهای عشایر و روستایی این دیار استفاده بیشتری دارد. پلاس در سایر نقاط ایران نیز بافته می‌شود ولی بافت پیچ آن منحصر به کردهای شمال خراسان است.

مواد اولیه لازم بافندگی، یعنی پشم گوسفند و شتر، موی بز و پنبه به سهولت به دست می‌آید.

برای بافت پلاس ابتدا دار آن را به‌وسیله دو میخ یا میله فلزی بلند با فاصله معادل طول گلیمی که با نقش موردنظر است بر زمین فرو می‌کنند و  یک میخ یا میله فلزی بلندتر در میان آن‌ها قرار می‌دهند و سپس نخ تار را به‌صورت چپ و راست به دور آن‌ها می‌پیچند. تارهای چله بر روی تیرهای بالا و پایین دار مرتب می‌شود و به‌گونه‌ای منظم در کنار همدیگر قرار می‌گیرد، بعد برای این‌که تارها به هم نخورد روی چوب کار را با گل می‌پوشانند. در همین مرحله است که میله‌ای به نام “کجو” یا “کوجی” نیز کار جدا نگه‌داشتن تارهای زیر و رو را به عهده دارد در محل میله‌ها قرار می‌گیرد.

بافت پلاس همانند گلیمِ ساده است و اکثراً بدون نقش و یا دارای نقوش بسیار ساده هندسی در تنوع رنگی محدود (عموماً دو یا سه رنگ) بوده، که به‌صورت نوارهای ساده در عرض دست‌بافته به کار می‌رود. گاهی برای پود از نوارهای باریک پارچه‌های نخی (اغلب کهنه و مستعمل ) استفاده می‌شود و درنهایت دست‌بافته ای با تنوع رنگی زیاد که راه‌راه رنگی است تولید می‌شود.

زنان و دختران عشایر، بافندگان پلاس

بافته‌های عشایر را عمدتاً زنان می‌بافند، تولید پلاس نیز در جوامع عشایری روستایی تقریباً حالت حرفه‌ای غیر دائم و فصلی دارد و بافندگان آن‌که بیشتر زنان و دختران خانه‌دار هستند به‌موازات سایر فعالیت‌های خود از اوقات فراغتشان برای بافت استفاده می‌کنند. قسمت عمده پلاس‌های تولیدی زنان عشایر، برای مصرف خودشان است و به‌صورت گوناگون مانند گلیم، گلیمچه، جوال، خورجین و… در زندگی روزمره آنان دیده و همچنین در مراکز دادوستد محلی مبادله می‌شود و از این طریق بخشی از درآمد موردنیاز خانوار را تأمین می‌کنند. به دلیل این‌که عشایر دائم در حال کوچ کردن و ییلاق و قشلاق هستند، بافته‌ها طوری طراحی و ساخته می‌شوند که به‌راحتی با اسب و شتر قابل‌حمل باشند. خودکفایی عشایر، خودش را در بافته‌های آن‌ها هم نشان می‌دهد.

تاریخچه هنر پلاس بافی به‌طور دقیق مشخص نیست و با توجه به اینکه بافته‌ها و منسوجات پشمی به‌مرور زمان بر اثر سرما و گرما و یا تماس با خاک از بین خواهد رفت به این دلیل نمی‌توان گفت تاریخ دقیق آن مربوط به چه زمانی است. اما با توجه به اینکه از دیرباز پلاس به‌عنوان زیرانداز مناسب برای محافظت از رطوبت، سرما و گرمای زمین بین خانواده‌های روستایی و عشایر رواج داشته ‌است و برای همین در مفروش کردن کف چادرهای عشایر خراسان شمالی که اغلب در زمین‌های مرطوب و بدون زه کشی است مورد استفاده قرار می‌گیرد، می‌توان گفت که قدمتی با زندگی عشایری دارد.

پلاس بافی با گستره موضوع فرهنگی ناملموس استان خراسان شمالی به شماره ۱۶۸۸ در آبان ماه سال ۹۷ در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس به ثبت رسید.

منبع:میراث آریا

مادربزرگ کارآفرین؛ آوازه ای دیگر برای روستای جهانی گیلان

قاسم آباد رودسر با عنوان روستای جهانی چادرشب بافی از سوی شورای جهانی صنایع دستی ( World Crafts Council) ثبت جهانی شد و این بار از میان نم آهنگ کوبش تار و پود رنگ، نام سرور عباس پور – مادربزرگ گیلانی – در میان کار آفرینان برتر کشور آوازه ای دیگر برای این روستای جهانی رقم زد.

خبر برتری کارآفرینی مادربزرگ گیلانی، ایرنا را برآن داشت تا از نزدیک صدای زنان و دختران این دهکده را در چله کشی، در میان نماهنگ کوبش تار و پود رنگ در برآوردن چادر شب های رنگ به رنگ و نقش در نقش شانه گل، قالی گل، گلیم گل، سرو گل، چهل چراغ، طرح پرند، گلیم گل، بوته چرخ و طرح های دیگر از نزدیک بشنود.
گیلان سراسر همایشی است از تاریخ و طبیعت و این بار شرق گیلان -که خود تاریخی است به بلندای هزاران سال- و به عطر نارنج و بوته هایی شهره است که طعم و گرمای فنجانی از آن سبب می شود تا زنان شالیکار لذت سایه‌سار را بنوشند و خستگی بزدایند و ای کاش که بگذارند که بماند، هم چای و هم شالی، نه چنان که ابریشم شد.
چادرشب بافی نوعی بافت پارچه محلی در طرح های دو هزار ساله است که از نخ‌های پنبه‌ای، پشم و ابریشمی خلق می شود – که پیش تر ها بیشتر و امروز کمتر زنان در هنگام شالیکاری بر کمر خویش می بستند – در روزگار جدید این نوع پارچه با کاربردهای جدید چون رو تختی و رومیزی و مانند آن در جهیزیه دختران قرار می گیرد.

و اینک سرور عباس پور هنرمند پیشکسوت روستای جهانی قاسم آباد که منتخب زنان کارآفرین روستایی کشور شده است با خبرنگار ایرنا به گفت و گو نشسته و با قدرتی در کلام می گوید: رنگ در رنگ بافتم و اصالت کهنِ هنرم را در گوشه، گوشه جهان به ثبت رساندم و برای ۵۰ نفر خلق کار کردم.
وی خوشحالی اش را با شکر خدا بارزتر می کند و می گوید: از سال ۱۳۷۰ تا کنون چادرشب بافی را به ۳۰۰ نفر آموزش داده ام و الان هر کدام از آنان اقتصاد خانواده ای را با این هنر مدیریت می کنند.
عباس پور خلق ایده و کشف فرصت را بن مایه کارآفرینی می داند و می گوید: کارآفرینی بذر امید کاشتن و سفره گستردن است و این کار به قدر سفره گستردن برای نوه هایم و ارزانی بخشیدن طعم خوش غذاهای محلی به آنان برایم لذتبخش است.
وی با غروری پنهان در کلام می گوید: بافت چادرشب با ابریشم و پنبه را بار دیگر احیاء کردم و با حضور در نمایشگاه های متعدد و ذائقه سنجی مخاطبان چادرشب بافی را در گونه های متنوع امروزی کاربردی کردم بطوریکه این هنر را حتی با جامدادی دانش آموزان بلند آوازه کردم و با همین اصالت دیپلم افتخار و عنوان چهره برتر کارآفرینی را از آن خود کردم.
سرور خانم پنج نوه دارد و می گوید: آوا و نیوشا چادر شب بافی را به جان آموخته اند و هر بار پا به پای من گره در گره می کوبند و رنگ می آفرینند و حتی در خلق طرح های نو، نفسی تازه بر کارهایم می شوند.

می گویند؛ در ادامه هر مسیر پر تلاطم زندگی ناخشنودی امری بدیهی خواهد بود و از عصری به عصر دیگر گر چه فرق می کند اما به دو عامل پایدار است؛ آرزو ها همیشه فراتر از دست یافته هاست و دیگر اینکه ما نسبت به دردها و رنج هایمان بیش از سلامتی و نیکبختی خود ناچاریم آگاهی یابیم چراکه سلامتی و نیک بختی محتاج توجه عاجل نیست اما نیاز، بواسطه درد و رنجی که می آفریند هشدارهای جدی و ضروری به ما می دهد و به حتم مادربزرگ خلاق گیلانی رنج بیکاری را در جامعه درک کرده که سفره ای به وسعت روحش گسترده و هر بار افراد بیشتری را به ذوق، پای آن می نشاند.

معاون صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گیلان هم می گوید: روستای قاسم آباد که اصالت، رنگ و قدمت چادرشب بافی اش پای گردشگران خارجی را نیز به این دهکده – که پیش تر پوشاک محلی آن آوازه جهانی داشت – باز کرده است، در تاریخ ۱۱ تیر ماه سال ۹۷ از سوی شورای راهبردی انتخاب شهرها و روستاهای ملی به عنوان روستای ملی چادر شب بافی ثبت و نامزد ۲۰۱۹ جمهوری اسلامی ایران برای ثبت جهانی شد و در بهمن ماه ۹۸ با عنوان روستای جهانی چادرشب بافی از سوی شورای جهانی صنایع دستی ( World Crafts Council) به ثبت جهانی رسید.

فرزاد رشیدی بیان می کند: هفتمین دوره انتخاب زنان کارآفرین برتر ایران توسط معاونت ریاست جمهوری در امور زنان و خانواده با هدف آشنایی مردم و جوامع محلی با فعالیت این بانوان پرانگیزه با رای گیری مردمی برگزار شد و با انتخاب نفرات برتر به کار خود پایان داد که نام سرور عباسپور قاسم آبادی هنرمند پیشکسوت چادر شب بافی روستای جهانی قاسم آباد گیلان در میان منتخبان آن به چشم می خورد.
وی ادامه می دهد : گردشگری بعنوان یکی از راه های توسعه اقتصادی بدون تکیه به منبع نفت است و امروز هنرهای سنتی و صنایع دستی گیلان می تواند بعنوان عاملی برای توسعه بخشی در حوزه گردشگری به یکی از گونه های تخصصی تبدیل شود.
وی با بیان اینکه چادرشب بافی “روستای قاسم آباد رودسر” ازجمله صنایع دستی گیلان به عنوان یکی از ۳۸ اثر جهانی کشور است، می افزاید: با ثبت جهانی روستای قاسم‌آباد در سال گذشته شاهد اتفاقات بسیار مطلوبی چون درآمدزایی و اشتغال و نیز ایجاد نشاط اجتماعی برای مردم هستیم.

۲۴ هزار هنرمند صنایع دستی در بیش از ۸۰ رشته در گیلان فعالیت می‌کنند و ۶۴ محصول از اقلام صنایع دستی گیلان نشان مرغوبیت و شش کالا نشان یونسکو دریافت کرده اند؛ این محصولات شامل رشتی دوزی، لباس محلی، چادرشب بافی، خراطی، چوب تراشی، گره چینی، نازک کاری، منبت و معرق چوب، حصیربافی، بامبوبافی، مروار بافی، سفالگری، کاشی معرق، مینای خانه بندی، چلنگری، قلمزنی، گلیم بافی، جاجیم بافی، شال بافی، نمد مالی، جوراب بافی، عروسک بافی و قلاب بافی از هنرهای سنتی و صنایع دستی گیلان است.
صنایع دستی گیلان را به سبب ذوق و اصالت، قدمتی هویدا نیست اما در کشاکش زمان، زندگی ها دیگر شده و هجوم برندها گاه میراث را هم می بلعند و در این گذر شاخه هایی از صنایع دستی استان همچون چموش دوزی، قدک بافی، رنگرزی و غیره با چموش زمان دست و پنجه می سایند؛ اما در این بحبوحه قاسم آباد رودسر دهکده ای است واقع در شرق گیلان که قدمتش با کوبش تار و پود زنان و دختران آن در چله کشی و برآوردن چادرشب‌های رنگ رنگ عجین گشته و امروز از پس فراز و فرودهای بسیار و حتی با توجه به برخی بی مهری ها در دوران پیشین و به قوت گیرایی، اصالت و حمایت های گاه گاه توانسته در زمره باارزش ترین هنرهای کاربردی جامعه مطرح شود.
نیک می دانیم رنگ ها نمرده اند؛ داستان های تازه و تصاویر جدید با الهام از طبیعت قوت می یابد و زنان و مردان هنرمند سرزمینمان همچنان بر میراث خویش می افزایند.

منبع:ایرنا

گورستان تاریخی و پر رمز و راز دنا

 باستان شناسان احتمال می دهند با پر رمز و رازترین گورستان باستانی کشور در منطقه سادات محمودی کهگیلویه و بویراحمد روبه رو شده اند که حرف های ناگفته بسیاری درباره تاریخ کهن ایران در دلش نهفته است و با پایان کاوش ها پرده از آن رازها برداشته می شود.

به گزارش ایرنا، گورستان های تاریخی به عنوان یک میراث ارزشمند و هویت تاریخی مردمان هر دیاری محسوب می شوند و در کشورهای گردشگر پذیر از مکان های جذاب برای گردشگران است.

کاوش و مطالعه بر روی گورستان ها می تواند به عنوان یکی از غنی ترین منابع موجود از چگونگی زندگی اجتماعی نسلهای گذشته محسوب شود و با پیشرفت های اخیر در مطالعه استخوانهای انسانی نظیر مطالعه ژنتیک باستانی و تحلیل های شیمیایی، روشی برای فهم روابط پیچیده اجتماعی و جابه جایی جمعیتهای باستانی فراهم شده است.

اصلی‌ترین هدف مطالعه گورستانها، پی بردن به بیماری، مهاجرت و جابه جایی، سلامت، تغذیه، جنسیت، موقعیت و شبکه روابط اجتماعی است که در مجموع با کمک این موارد میتوان تصویری از زندگی روزمره افراد در گذشته بدست آورد.

چنانچه به اهمیت هویت تاریخی گورستان های تاریخی پی برده شود می توان صنعت گردشگری را در این حوزه رونق و مفهوم جدیدی در صنعت گردشگری رواج داد.

کشف گورستان تاریخی و حیرت انگیز دنا

کارشناس باستان شناسی میراث فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد گفت: این گورستان به طور کاملا اتفاقی کشف شد، در یکی از روز ها حوالی سال ۸۹ تا ۹۰ قرار شد چند تیر برق در این منطقه نصب شود که پایه یکی از تیرها به درون یکی از این قبر ها فرو رفت.

علی اصغر آتش فراز افزود: البته باید توجه داشت که مردم محلی که در این منطقه مشغول کشاورزی اند چندین بار از این گورها مشاهده کرده بودند اما اطلاعی از اهمیت و ارزش آن ها نداشتند.

وی تصریح کرد: بسیاری از این گورها در قبرستان تاریخی دنا سطحی هستند و دسترسی به آن ها چندان دشوار نیست.

آتش فراز تاکید کرد: حدود سال ۸۶ هم محوطه تاریخی قلعه «ده پایین» در سادات محمودی در بخشی از این گورستان کشف شد در حالی که همه از وجود گورستان بی اطلاع بودند و این قلعه جزو آثار ملی ثبت شد.

اهمیت تاریخی گورستان دنا

کشف گورستان ۴۵۰۰ هزار ساله دهستان سادات محمودی واقع در شهرستان دنا و در محدوده اجرای سد خرسان سه، سبب شده  که باستان شناسان از عجایب موجود در آن  انگشت به دهان بمانند.

این گورستان تاریخی شگفت انگیز آنطور که باستان شناسان گفته اند مربوطه به ۲۵۰۰ و یا حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح است.

دهستان سادات محمودی از توابع بخش پاتاوه شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد است که بخش زیادی از روستاهای این دهستان میان ۲ رودخانه همیشه خروشان بشار و خرسان وحشی واقع شده است.

به گفته باستان شناسان تاکنون در این گورستان اشیای تاریخی و دارای نقوش مختلف کشف شده که تا پیش از این در هیچ جای ایران کشف نشده است.

باستان شناسان در کاوش های نجات بخشی سد خرسان سه، تاکنون به بیش از ۳۰۰ شی باستانی شاخص دست یافته اند. این اشیا نشان می دهد مردم کوچ رو در هزاره سوم پیش از میلاد با مهم ترین تمدن های شرق ایران باستان ارتباط فرهنگی و تجاری داشته اند.

اشیای کشف شده نشان می دهد که مردم این منطقه از فلات ایران از یک سو با شهر سوخته، از سوی دیگر با تمدن ۵ جلیل رود جیرفت کرمان و با تمدن شهداد، داد و ستد زیادی داشته اند.

وجود تبرزین، سر پیکان، دستبند، سر گرز مفرغی نیز نشان از ارتباط مردم منطقه با لرستان هزاره سوم پیش از میلاد یعنی مهد تمدن مفرغ و  تمدن هفت هزار ساله تپه حصار دامغان است.

گورستان دنا، یکی از غنی ترین گورستانهای تاریخی فلات ایران

کارشناس باستان شناسی میراث فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد ابراز داشت: این گورستان حداقل یکی از بزرگ‌ترین و غنی ترین گورستانهایی است که در فلات ایران کشف شده ‌و باید تا پایان کاوش ها منتظر ماند تا به راز گورها پی برد.

آتش فراز عنوان کرد: تاکنون چهار فصل کاوش در ۲ گورستان تاریخی سادات محمودی انجام گرفته است و در همین کاوش های اولیه ۴۸ گور کشف شده و بدون شک این قبرستان تاریخی بسیار غنی است.

وی گفت: تاکنون نزدیک به ۱۰۰ شی تاریخی موزه ای با ارزش در این کاوش ها تنها در کم تر از یک هزار مترمربع از حفاری ها کشف شده است. این در حالی است که حداقل وسعت گورستان ۶ هکتار تخمین زده می شود و تنها سطح بسیار کمی از آن کاوش شده است.

اتش فراز تصریح کرد: اشیای کشف شده شامل اشیا موزه ای که قابلیت نگهداری در موزه را دارند و دارای ارزش فراوانند و دسته دیگر اشیا کشف شده مناسب برای مطالعات پژوهشی هستند که شامل بقایای سفال و مواردی از این قبیل می شوند.

حیرت باستان شناسان از شگفتی های گورستان دنا

باستان شناسان هنگامی که برای نخستین بار در پشت سد خرسان ۳ در محدوده کهگیلویه و بویراحمد به گورستانی با حدود ۴۵۰۰ هزار سال قدمت رسیدند شگفت زده شدند، یعنی این گورستان حدود سه هزار سال بیش از میلاد مسیح قدمت دارد.

این گورستان متعلق به عصر عیلامیان است و وسعت آن یک کیلومتر مربع است و رودخانه خرسان آن را به دو نیم تقسیم می کند و بخشی از آن هم زیر چند روستا مدفون شده است. این برای نخستین بار است که در کهگیلویه و بویراحمد منطقه زاگرس جنوبی محوطه تاریخی متعلق به عیلامیان کشف می شود.

آتش فراز باستان شناس اداره کل میراث فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد ابراز داشت: عجایب گورستان حدود ۴۵۰۰ ساله دنا را می توان در دستیابی به اطلاعاتی تاریخی دانست که در هیچ برهه ای ممکن نبوده و کشف گورستان، آن اطلاعات را برملا می کند.

وی تاکید کرد که داده های تاریخی بدست آمده از گورستان حکایت از داد و ستد میان شرق و غرب ایران در هزاران سال پیس می کند و برخی آثار کشف شده از این گورستان متعلق به جنوب شرق ایران بوده است.

وی گفت: هنوز پاسخی برای این سئوال که چرا مردم اینقدر از این قبرستان استفاده کرده اند و مردگان زیادی را درآن دفن کرده اند بدست نیاورده ایم و امیدواریم در ادامه کاوشها به اینگونه سئوالات پاسخ دهیم.

داد و ستد مردمان این منطقه تاریخی با شرق ایران

مسئول هیات کاوش گورستان تاریخی سادات محمودی دنا گفت: وجود جاده ارتباطی و تجاری که از منتهی الیه شرق ایران آغاز می شد و پس از عبور از شهداد کرمان و از طریق فارس به شوش وبین النهرین متصل می شد موجب تماس مداوم مردمان این منطقه باستانی با بازرگانان شرق و زمینه آشنایی آن ها با هنرهای جنوب شرق ایران را فراهم می ساخت.

رضا ناصری افزود: گواه این ادعا یافت شدن سنگ های نیمه قیمتی عقیق و لاجورد و ظروف مرمرین و همچنین لیوان کوچک مفرغی با نقوش گاو های کوهان دار که شاخص منطقه جنوب شرق ایران است و نیز سینی مفرغی با نقش برجسته شیر است.

در این گورستان تاریخی شکل گورهای مختلفی از قبیل گورهای جناقی شکل و یا «خرپشته»، گورهای چهار چینه سنگی (مستطیل مربع) و گور خمره ای که کودکان را در درون آن دفن می کرده اند وجود دارد و  نوع تدفین گورها نیز به صورت جنینی است.

در تدفین جنینی دست ها و پاهای متوفی به طور کامل جمع می شد و همانند جنینی که در رحم مادر قرار دارد به خاک سپرده می شدند.

انجام چهار فصل کاوش در گورستان تاریخی دنا

مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کهگیلویه و بویراحمد گفت: چهارمین مرحله نجات بخشی آثار تاریخی در گورستان تاریخی دهستان سادات محمودی دنا انجام شده است.

مجید صفایی افزود: در چهارمین فصل کاوش، تاکنون پنج گورستان تاریخی کشف شده که ساختار گورها به صورت سنگ‌چین و با سقف خرپشته‌ ای بوده است.

وی تاکید کرد: تاکنون سه فصل عملیات کاوش نجات‌بخشی آثار تاریخی در روستای ده‌پایین سادات محمودی انجام گرفته و مرحله آخر آن نیز در مرداد ماه امسال، برای نخستین بار در روستای «له‌سواره» این دهستان انجام شد.

صفایی ابراز داشت: اشیا کشف شده در این کاوش شامل ظروف سفالی لوله‌دار، ظروف مفرغی و دستبند با نقش شیر و پیاله‌های پایه‌دار بوده اند.

مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی کهگیلویه و بویراحمد بیان کرد: بررسی اولیه کارشناسان این سازمان، از اشیای کشف شده مربوط به هزاره نخست قبل از میلاد و فرهنگ ایلامی بوده و تخمین زده می شود که مربوط به ۲ هزار و ۵۰۰ تا سه هزار سال پیش است.

وی عنوان کرد: کشف این آثار نشان دهنده اهمیت تاریخی این گورستان است.

وی مهم‌ترین هدف کاوش در دهستان سادات محمودی را نجات‌بخشی آثار تاریخی و ثبت و ضبط اطلاعات تاریخی استان تا پیش از اجرا و آبگیری سد آبی خراسان ۳ دانست.

سرنوشت گورستان تاریخی دنا و سد خرسان؛ از شایعه تا واقعیت

گورستان ۴۵۰۰ هزار ساله دهستان سادات محمودی شهرستان دنا در محدوده اجرای سد خرسان ۳ متعلق به چهار محال بختیاری از جمله نمونه های میراث فرهنگی با اهمیت کهگیلویه و بویراحمد محسوب می شود اما اینکه سرنوشت این گورستان به کجا ختم می‌شود و سرانجام ساخت سد در این محدوده چه خواهد شد، پرسش کاربران در فضای مجازی است.

چندی پیش در یکی از پست ها در فضای مجازی آمده بود که «این گورستان تاریخی در مخزن سد خرسان واقع شده و پژوهشکده میراث فرهنگی از پاسخگویی به افکار عمومی درباره سرنوشت گورستان تاریخی خودداری می‌کند.»

کارشناس باستان شناسی معاونت میراث فرهنگی کهگیلویه و بویراحمد در رابطه با شایعات در فضای مجازی گفت: این گورستان در محدوده آبگیری سد خرسان ۳ واقع شده و تا زمانی که کار کاوش کامل آن به پایان نرسیده باشد، پژوهشکده باستان شناسی کشور و وزارت میراث فرهنگی از دادن هرگونه مجوز برای آبگیری سد خودداری خواهد کرد.

وی تاکید کرد: سد خرسان ۳ هم اینک در حال ساخت بوده و حداقل تا ۵ سال آینده آبگیری نخواهد شد.

سد خرسان ۳ یک سد مخزنی بتنی دو قوسی نازک با ارتفاع ۱۹۵ متر در فاصله ۵۰ کیلومتری جنوب شهرستان لردگان در دست اجراست و مجری طرح ملی سد خرسان سه وزارت نیرو و مکان ساخت آن نیز استان چهارمحال و بختیاری است.

ادامه مطالعات باستان شناسی این گورستان تا اتمام کاوش ها 

معاون پژوهشکده باستان شناسی کشور گفته است که کاوش های منطقه تاریخی سادات محمودی دنا به دلیل گستردگی آثار و طرح های تاریخی و فرهنگی که داراست طبق برآورد ما حداقل به ۴۰ تا ۵۰ فصل کاوش نیاز دارد.

سیامک سرلک ابراز داشت: تا زمانی که کاوش های ما کاملا تکمیل نشود و تمام اطلاعات موجود را اخذ نکنیم ما همچنان مشغول پژوهش هستیم و هیچ وقت کفایت مطالعات باستان شناسی را در این محدوده اعلام نخواهیم کرد.

بی شک گورستان تاریخی سادات محمودی حرف های بسیاری برای گفتن دارد گورستانی که با هر فصل کاوش وسعت بیشتری از تاریخ ناشناخته زاگرس جنوبی را پیش روی باستان شناسان قرار می دهد و مناسبات ساکنان مناطق مختلف فلات ایران را در هزاران سال پیش روشن می کند.

این گورستان تاریخی اگر پشت سد خرسان سه دفن نشود و کاوش های آن به سرانجام برسد هم می تواند برگی دیگر از تاریخ خواندنی ایران باستان را ورق بزند و هم منطقه محروم سادات محمودی در شهرستان دنا را به مقصد گردشگران داخلی و خارجی تبدیل کند تا از این رهگذر از قافله توسعه پایدار عقب نماند.

سه هزار و ۷۰۹ شی‌ تاریخی در کهگیلویه و بویراحمد کشف شده که از این تعداد تاکنون ۴۲۰ قلم مرمت شده است.

تاکنون ۷۳۱ اثر تاریخی، فرهنگی و طبیعی این استان شامل ۶۱ آسیاب، ۵۰خانه تاریخی، ۴۰ قلعه، ۴۰ آب‌انبار، ۲۳۳ بقعه متبرکه، ۱۹گورستان، ۱۷ استودان، ۱۳ پل، ۱۳ بافت تاریخی، پنج حمام، پنج مسجد و سه کاروانسرای این استان در فهرست آثار ملی قرار گرفته است. نقش برجسته‌های تنگ سولک بهمئی، نخستین اثر ملی ثبت ملی شده کهگیلویه و بویراحمد در سال ۱۳۱۶ است.

قدیمی‌ترین شی تاریخی ثبت‌شده در کهگیلویه و بویراحمد ابزارهایی مربوط به تپه روستای بی‌بی زلیخا در شهرستان کهگیلویه و دوران نوسنگی است.

یکی از شاخص‌ترین آثار تاریخی این استان تابوت سفالی مربوط به هزاره اول قبل از میلاد بوده که در کشور منحصربه‌فرد است. سکه‌ها، ظروف سفال و فلزی مربوط به دوره‌های ایلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی ازجمله اشیای تاریخی کهگیلویه و بویراحمد است.

استان کهگیلویه و بویراحمد با ۷۲۳ هزار نفر جمعیت در جنوب غربی ایران قرار دارد. این استان بیش از ۱۶۶ هزار کیلومترمربع مساحت دارد.

منبع:ایرنا

«برغان»؛ روستایی با تعزیه و تکیه‌ای جهانی

وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی از تعزیه و تکیه برغان به عنوان آثار تاریخی با شهرت جهانی یاد کرد و نوشت: پل و چنارهای مسجد برغان و باقی مانده خرابه های آسیاب و بازار و کوچه‌های سنگفرش از نقاط دیدنی این روستا است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، علی اصغر مونسان با انتشار تصاویری از جاذبه‌های گردشگری و فرهنگی روستای برغان در حساب اینستاگرامی خود، نوشت: بخش عمده‌ای از افراد این روستا کهنسالان و ساکنان قدیمی بافت روستا هستند، تعزیه و تکیه برغان بسیار تاریخی و شهرت جهانی دارد.

وزیر میراث فرهنگی، گردشگی و صنایع دستی از آلوی برغان، عسل‌، توت، گردو سُماق و لبنیات محلی به عنوان معروف‌ترین سوغات معروف برغان یاد کرد و افزود: پل برغان، چنارهای مسجد برغان و باقی مانده خرابه‌های آسیاب و بازار و کوچه‌های سنگفرش از نقاط دیدنی این روستا است.

«روستای برغان در دهستان برغان بخش چندار شهرستان ساوجبلاغ و در غرب استان البرز است و از شمال شهر کرج می توان به آن رسید»

برغان هیچ کم ندارد

به گزارش ایرنا، قدمت برغان به دوران قاجاریه می‌رسد، قرار گرفتن در کنار رودخانه‌های شاهرود و سنج و نزدیکی به دو کلان‌شهر تهران و کرج اگرچه مزیت است، اما مهمتر از همه حفظ سنت‌ها و روزآمد کردن آنها خود نشان از تدبیر، درایت و دلسوزی ساکنان این روستای جذاب و تاریخی است.

آثارتاریخی، طبیعت بکر، سیمای زیبای روستا تا خوراکی‌های خوشمزه سنتی حلقه اتصال گردشگری را در برغان تکمیل کرده اند نشان می دهد برغان برای جهانی شدن هیچ کم ندارد.

برغان علاوه بر زیبایی‌های طبیعی و گردشگری از نظر تاریخی نیز حرفی برای گفتن دارد. آب و هوای این روستا به خاطر قرار گرفتن در رشته کوه های البرز در بهار و تابستان معتدل و در پاییز و زمستان سرد می‌باشد. عمر بسیاری از درختان حاشیه این جاده به بیش از ۱۰۰۰ سال می‌رسد، اما تنها این ها دیدنی ها نیستند بلکه خروش رودخانه‌ها در دل روستای برغان از همه دیدنی تر است.

پل تاریخی برغان، چنار کهن مسجد جامع، درخت پیر سپیدارک و تپه باستانی قلعه کش‌کلا از جاذبه‌های تاریخی و طبیعی برغان است. مسجد جامع با قدمتی ۸۰۰ ساله و حسینیه اعظم در بالا محله برغان که در ماه محرم برنامه های ارزشمند تعزیه خوانی در آن برگزار می‌شود، به عنوان از آثار ارزشمند تاریخی مذهبی کشور برشمرد. قدمت این حسینیه بر اساس نوشته کتیبه‌ سنگی سردر آن به بیش از ۵ قرن می‌رسد.

پل تاریخی برغان با یک چشمه طاق روی رودخانه شاهرود در ورودی حسینیه اعظم بنا شده که مربوط به دوره صفویه است و دردوره‌های قاجاریه و پهلوی مرمت شده است و در کنار همه این آثار تاریخی و مذهبی ارزشمند درخت چنارتاریخی در ضلع شمالی حیاط حسینیه اعظم قرار دارد که بسیار قطور است.

در گذشته بالای تپه کش کلا قلعه‌ای باستانی وجود داشت که امروزه چیزی از آن باقی نمانده جز قطعات فراوانی از سفال‌های مربوط به دوران اسلامی به خصوص از دوران ایلخانی تا دوره قاجاریه؛ همه این ها گواهی بر تاریخی بودن این روستا است.‌

با توجه به شیوع بیماری کرونا و توصیه ستاد ملی مقابله به کرونا به در خانه ماندن و تاکید بر تعویق سفر به دوران پس از مهار بیماری کرونا اکنون بهترین فرصت برای مطالعه و شناخت بیشتر جاذبه‌های فرهنگی، گردشگری و طبیعی ایران ایجاد شده است. می‌توان با بررسی دقیق، مقصدهای جذاب و جدید گردشگری را برای مسافرت‌های فردی و گروهی در دوران پسا کرونا برنامه‌ریزی کرد.

منبع:ایرنا

نقش بالقوه فناوری بلاکچین در صنعت گردشگری

در طول چند سال گذشته، ظهور بلاکچین به خاطر پتانسیلش برای تغییر شیوة ذخیره‌سازی داده‌ها و سایر منابع اطلاعاتی، در دنیای اینترنت طرفداران و علاقمندان فراوانی پیدا کرده است. این فناوری همواره نویدِ بهبود شفافیت و امنیت در تراکنش‌ها را داده است و همین ادعاها باعث شده است صنعت گردشگری تصمیم بگیرد آن را محک بزند. برخی از توسعه‌های ناشی از فناوری بلاکچین بسیار جذاب و مفید هستند و می‌توان کاربردهای زیادی را در حوزه گردشگری و سفر برای این فناوری برشمرد.

اما اولین سوالی که پیش می‌آید این است که اصلا فناوری بلاکچین چیست؟

بلاکچین (BlockChain) یک فناوری است که تمام تراکنش‌هایی را که یک شبکه خاص تولید می‌کند، به صورت عمومی و نامتمرکز ذخیره‌سازی می‌کند. تمام ورودی‌های شبکه رمزنگاری شده و بعد به صورت بلوکی گروه‌بندی می‌شوند. این گروه‌ها یک زنجیره را تشکیل می‌دهند و به این ترتیب یک بلاکچین یا زنجیره بلوکی را به وجود می‌آورند.

یکی از مهمترین ویژگی‌های فناوری بلاکچین این است که داده‌ها نامتمرکز هستند، به این معنا که این داده‌ها در سرتاسر گره‌ها یا کامپیوترهای متفاوتی که بخشی از شبکه را تشکیل داده‌اند، توزیع می‌شوند. تک تک این گره‌ها یک کپی از تمام اطلاعات انباشت‌شده را برای خود نگه می‌دارند. زمانی که یک بلاک یا یک ورودی اضافه می‌شود، تمام اعضای بلاکچین باید آن را تایید کنند تا نسخه‌ای از آن به هر بخش از انبارهای بلاکچین اضافه شود و در تمام کامپیوترها ذخیره شود. پس از ذخیره­سازی این داده­های بلوکی، دیگر هیچ­کس نمی­تواند آنها دستکاری یا پاک کند. این فرایند تضمین می‌کند که داده‌های بلاکچین ایمن، قابل‌ردگیری، تغییرناپذیر، و شفاف هستند.

اما این فناوری چطور این میزان از امنیت را تضمین می‌کند؟ در بیشتر مواقع، ما از یک مدل متمرکز استفاده می‌کنیم و تمام اطلاعات ما بر روی اینترنت در یک مکان ذخیره می‌شوند (برای مثال گوگل، فیس‌بوک یا واتساپ). برعکس، بلاکچین تمام این اطلاعات را تمرکززدایی می‌کند. به این ترتیب داده‌ها در گره‌های مختلف  (Nodes) در سرتاسر شبکه اینترنت ذخیره می‌شوند و به این ترتیب اعتبار آن اطلاعات به شیوه‌ای بسیار قابل‌اطمینان‌تر و از طریق اعضای حاضر در شبکه تایید می‌شود، نه توسط یک نهاد مرکزی که احتمال داشته باشد گرایش یا تعصب خاصی داشته باشد.

ویژگی‌های فناوری بلاکچین

بلاکچین به خاطر ویژگی‌های خاصی که دارد، می‌تواند برای صنعت گردشگری مفید واقع شود. بر طبق مطالعه‌ای که مارکت واچ انجام داده است، انتظار می‌رود فناوری بلاکچین در گستره جهانی با نرخ سالانه ۵۱% درصدی بین سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۲ رشد کند و در سال ۲۰۲۲ عواید آن از ۲ میلیارد دلار عبور کند. در صنعت گردشگری، بلاکچین با اتکا به این ویژگی‌ها می‌تواند به موفقیت‌های چشمگیری دست پیدا کند.

  • امنیت داده‌ها

داده‌هایی که در بلاکچین ذخیره می‌شوند، از طریق نودهایی که دفتر کلِ شبکه بلاک چین را تشکیل داده‌اند، نامتمرکزسازی می‌شوند و از آنجایی که این شبکه به‌هم‌پیوسته نه دارای یک نهاد ناظر مرکزی و نه دارای نقطه شکست داده است، می‌توان امنیت آنها را تضمین کرد.

  • ثبات شبکه

الگوریتم‌هایی که بلاک چین از آنها استفاده می‌کند طوری طراحی شده‌اند که از دستکاری کردن بلاک‌ها جلوگیری می‌کند و به این ترتیب یک زنجیره اعتماد پدید می‌آید که تضمی می‌کند داده‌هایی که درون بلاک چین ذخیره شده‌اند، قابل حذف، تغییر یا تعدیل نبوده و نیستند.

  • نامتمرکزسازی

نامتمرکزسازی در بلاک چین به این خاطر به وجود می‌آید که هیچ نهادی کنترل کامل بر فرایند پردازش اطلاعات ندارد؛ در عوض، اطلاعات در شبکه بلاک چین در تمام نودها یا گره‌ها (کامپیوترها و دستگاه‌هایی که به هم متصل هستند و شبکه بلاک چین را تشکیل می‌دهند) توزیع می‌شود. به این ترتیب اطلاعاتی که قرار است در بلاک‌های شبکه ذخیره شود، توسط این گره‌ها تایید می‌شود، نه یک نهاد مرکزی.

کاربردهای فناوری بلاکچین

با توسعه بیشتر بلاکچین، این شبکه به مبنایی برای سایر فناوری‌ها و کاربردها تبدیل شده است که برخی از آنها می‌توانند در صنعت گردشگری مفید واقع شوند.

  • قراردادهای هوشمند

قراردادهای هوشمند (Smart Contract) قراردادهایی هستند که با استفاده از فناوری بلاکچین کنترل و اداره می‌شوند و به این ترتیب دست واسطه‌ها (مانند دفاتر اسناد رسمی، بانک‌ها، یا سایر نهادها) قطع می‌شود، هزینه‌ها کاهش پیدا می‌کند، و زمان پردازش پایین آورده می‌شود.

  • هویت دیجیتالی یگانه

بحث‌های زیادی در مورد پروژه‌های مبتنی بر تایید هویت دیجیتالی مانند پروژه آلاستریا وجود داشته است. بسیاری معتقدند شرکت‌های پیشرویی که در بازار سهام IBEX۳۵ اسپانیا فهرست شده‌اند، در این زمینه پیشتازی می‌کنند. این سیستم به نهادهای گردشگری این امکان را می‌دهد که وظایف خود را ساده‌سازی کنند و تمام اطلاعات موردنیاز در مورد افراد را در یک جا داشته باشند. به این ترتیب، بلاکچین می‌تواند در بازاریابی و تبلیغات گردشگری، جمع‌آوری آمار گردشگری، پیش‌بینی‌ سفرها و بسیاری موارد دیگر در این صنعت به کار بیاید.

  • رمزارزها

رمزارز در اصل سکه‌های مجازی هستند که می‌توان آنها را مانند ارزهای سنتی مبادله کرد. تفاوت این ارزهای دیجیتال با ارزهای سنتی در این است که آنها تحت کنترل دولت‌ها و نهادهای مالی نیستند. اگر تبادلی صورت بگیرد، به صورت کاملا شفاف در شبکه بلاکچین ثبت می‌شود. رمزارزها همین حالا هم در صنعت گردشگری کاربرد دارند و شما می‌توانید با این ارزها بلیط هواپیما بخرید یا هتل رزرو کنید.

بلاکچین در صنعت گردشگری

گردشگری و بلاکچین این پتانسیل را دارند که به ترکیب قدرتمندی بدل شوند، چراکه این فناوری می‌تواند امنیت و شفافیت را برای حوزه‌های کاربردی و حساس این صنعت به ارمغان بیاورد. برای مثال، وقتی آژانس‌های مسافرتی برای مشتری خود بلیط هواپیما و هتل رزرو می‌کنند، باید آن اطلاعات را برای شرکت‌های متفاوتی (ازجمله شرکت‌های فروش بلیط، هتل‌ها، خطوط هوایی و …) ارسال کنند. فناوری بلاکچین می‌تواند این عملیات را به شکلی کامل ایمن و در عین حال شفاف انجام دهد، چراکه مسئولیت اجرای عملیات بر عهده تمام اعضای شبکه بلاکچین گذاشته می‌شود. همین اتفاق برای تراکنش‌های خارجی هم رخ می‌دهد و سطح اعتماد بین طرفین درگیر را بالا می‌برد. با توجه به تمام ویژگی‌ها و احتمالاتی که فناوری بلاکچین در اختیار ما قرار می‌دهد، برخی متخصصان بر این باورند در صنعت گردشگری هم می‌توان استفاده‌هایی از آن برد.

  • پرداخت‌های آسان، امن و قابل‌ردگیری

وقتی صحبت از پرداخت‌ها می‌شود، امتیاز اصلی که باید به آن اشاره کرد این است که پرداخت‌ها با رمزارز این قابلیت را دارند که بسیار امن‌تر و قابل‌ردگیری‌تر باشند. تمام تراکنش‌هایی که در شبکه بلاکچین انجام می‌شوند، بر روی بلاک‌ها باقی می‌مانند و کسی نمی‌توانند آنها را حذف کند یا تغییر بدهد. به علاوه، سیستم بلاکچین یک سیستم نامتمرکز است و هیچ واسطه‌ای در کار نیست که بتواند در پرداخت‌ها دخالت کند یا آنها را به تاخیر بیندازد.

به علاوه، با فراگیر شدن بلاکچین و رمزارزهای مبتنی بر این شبکه، دیگر نیازی نیست که در طول سفر به کشورهای خارجی به صرافی مراجعه کنیم و ارز کشور مقصد را (همراه با هزینه‌های تبدیل) بخریم، و خودمان را در معرض نوسانات این عملیات تبدیل ارز و خطرات ناشی از نگهداری پول نقد قرار بدهیم. به همین دلیل است که انجام پرداخت‌ها با استفاده از بلاکچین می‌تواند در تراکنش‌های خارجی اهمیت بسیار بالایی پیدا می‌کند.

  • مدیریت و هماهنگی هتل‌ها یا بلیط‌های سفر

سیستم‌های نامتمرکز می‌توانند برای شرکت‌های بزرگ بسیار مفید باشند و کمکشان کنند مبالغ قابل‌توجهی را از هزینه‌های خود بکاهند، چرا که این سیستم‌ها آنها را از شر واسطه‌ها خلاص می‌کنند. به علاوه، اطلاعات در شبکه بلاکچین به شکلی امن جریان پیدا می‌کند و همیشه در دسترس خواهد بود و به این ترتیب زمان و هزینه مورد نیاز برای مدیریت کاسته می‌شود و دسترسی به اطلاعات برای تمام دنیا فراهم می‌شود.

  • رتبه‌بندی‌های کسب‌وکارها

این روزها رایج شده است که هر کس قصد سفر به مقصد مشخصی را دارد، پیش از سفر در فروم‌ها، وبسایت‌ها و شبکه‌های مختلف جستجو می‌کند و نظرات سایر کاربران در مورد هتل‌ها، جاذبه‌های گردشگری، خطوط هوایی، رستوران‌ها و … را مطالعه می‌کند. البته همیشه نمی‌توان تضمین کرد که چه کسی این نظرات را نوشته است یا اینکه این نظرات تا چه حد دقیق و درست هستند. اما وقتی پای بلاکچین وسط بیاید، تمام اطلاعاتی که در شبکه نمایش داده می‌شود عمومی، قابل اطمینان، و ایمن است. به این ترتیب شفافیت بهتری فراهم می‌شود و اعتماد مشتری‌ها به مقاصد گردشگری بالاتر می‌رود.

  • مدیریت چمدان‌ها

بلاکچین می‌تواند برای ردگیری موقعیت چمدان‌ها در طول پرواز باشد. در طول سفر شما، چمدان‌ها چندین بار دست به دست می‌شوند و این شاید یکی از دغدغه‌های مهم بسیاری از مسافران و گردشگران در طول سفر باشد. با کمک فناوری بلاکچین این امکان وجود دارد که بتوان چمدان‌ها را ردگیری کرد و موقعیت آنها در شرکت‌های مختلف به صورت زنده مشاهده کرد.

  • سیستم‌های پاداش

به جرئت می‌توان گفت که دوران کارت‌های وفاداری مشتریان به پایان رسیده است! بسیاری از شرکت‌های مسافرتی برنامه‌های وفاداری را با این هدف برای مشتریان خودشان ایجاد می‌کنند که آنها را به تکرار خریدشان ترغیب کنند. بلاکچین می‌تواند این فرایند‌ها را تسهیل کند و به مشتریان این امکان را بدهد که برای مثال امتیازت کسب‌شده خود را با رمزارزها مبادله کنند.

نمونه‌های استفاده از بلاکچین در گردشگری در دنیای واقعی

  • ویندینگ تری (Winding Tree)

این شرکت در حال توسعه یک پلتفرم رزرو سفرِ نامتمرکز است. ویندینگ تری به دنبال حذف واسطه‌های خارجی با کمک فناوری بلاکچین است و به این ترتیب می‌تواند قیمت‌ خدمات خود را تا سقف ۲۰درصد کاهش دهد.

  • شوکارد (ShoCard) و سیتا (SITA)

شوکارد و سیتا پیشنهاداتی برای متحول کردن صنعت گردشگری از طریق مدیریت هویت ارائه کرده­اند. با اینکه این پروژه در حال حاضر مراحل اولیه­اش را طی می‌کند، امید می‌رود پلتفرم آنها کار شناسایی افراد در هتل‌ها یا گیت‌های پرواز را تسهیل کند.

  • تریپ‌کی (Trippki)

هدف این پروژه ایجاد یک برنامه وفاداری با کمک بلاکچین است. تریپ‌کی به مشتریان و شرکت‌های فعال در حوزه گردشگری این امکان را می‌دهد که به صورت مستقیم با یکدیگر در تماس باشند. برای مثال، شرکت‌ها می‌توانند به مشتری‌های خود برای اقامت در هتلی خاص توکن ارائه بدهند و آنها را در بلاکچین ثبت کنند؛ به این ترتیب مشتری‌ها می‌توانند هر زمان که بخواهند از این توکن‌ها (که تاریخ انقضا هم ندارند) برای پرداخت‌های خود استفاده کنند.

چالش‌های پیش رو

فناوری بلاکچین هنوز مراحل اولیه توسعه خودش را طی می­کند و باید انتظار داشت در آینده نزدیک به پیشرفت‌های چشمگیرتری دست پیدا کند. بیشتر محققان و متخصصان در مورد پتاسیل بالای این فناوری برای کاربردهای مختلف توافق نظر دارند، اما اینکه مشخص کنیم بلاکچین دقیقا چه اثری بر روی یک صنعت، مثلا صنعت گردشگری، خواهد گذاشت، چالشی است که شاید فقط گذشت زمان بتواند آن را برطرف کند.

در قلمروی بلاکچین و کاربرد آن در حوزه‌های مختلف، دو چالش اساسی بر سر راه وجود دارد. اولین چالش، حفظ امنیت اطلاعات و هویت شخصی است. علتش این است که فناوری بلاکچین بر شفاف بودن تعاملات تاکید دارد و زمانی که صحبت از داده‌های شخصی افراد می‌شود، حساسیت‌ها در استفاده از این فناوری بالا می‌رود. البته برای رفع این مشکل مقررات زیادی تدوین و اجرایی می‌شوند و انتظار می‌رود در آینده حفاظت بیشتری از اطلاعات شخصی کاربران در این شبکه صورت بگیرد.

استانداردسازی می‌تواند دومین چالش پیش رو برای توسعه فناوری بلاکچین باشد. با اینکه فناوری مبنای اصلی، خودِ بلاکچین است، هر شرکت، سازمان یا جامعه‌ای می‌تواند شبکه مخصوص به خودش را بسازد و الگوریتم‌های موردنظرش را در آن اجرایی کند. به این ترتیب، ارتباط بین سیستم‌های متفاوت با مشکل مواجه می‌شود. حال اگر استانداردی برای فعالیت‌های بلاکچین در شرکت‌های مختلف تعیین شود، کار ارتباط بین کاربران می‌تواند به شکل ساده‌تری شکل بگیرد.

پیاده‌سازی این فناوری در صنایع مختلف و رفتار متغیر کاربران در نتیجه آشنا شدن آنها با مفاهیم این حوزه نشان از آن دارد که در آینده از بلاکچین بیشتر خواهیم شنید و این فناوری با انطباق با خواسته‌ها و نیازهای مشتریان، نقشی پررنگ‌تر در زندگی ما ایفا خواهد کرد. به این ترتیب در آینده گردشگری می­توان از شیوه‌های ایمن‌تر و قابل‌اعتمادتر برای سفر لذت برد.

منبع:میراث آریا

روایت یلدا ابتهاج از خاطرات خانه پدری

در کنج دنجی از تهران پرهیاهو، انتهای بن‌بستی خاکستری‌رنگ در حوالی میدان فردوسی، خانه‌ای هست که در تلاقی آجرهای قرمز و کاشی‌های آبی‌اش، ارغوانی تنها دارد می‌گرید

خانه‌ای که در خاکش گیاه مرده زنده می‌شود و در هوایش پرنده‌ها هم‌قافیه می‌پرند و اینها همه از اعجاز شعر است در سرای شاعر! در خانه‌ای که به نام درخت ارغوانش به این نام ثبت شده؛ «خانه ارغوان». خانه‌ای که روزگاری خلوت خیال شاعر شهیر ایران‌زمین، هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه. الف. سایه، بوده است.

  • ارغوان به روایت شاعر

خانه ارغوان بحق نامی برازنده برای منزل هوشنگ ابتهاج است. خانه‌ای که آجر به آجرش زیر نظر شاعر ساخته شد. او ماجرای ساخت خانه و بالیدن درخت ارغوان را این‌گونه روایت می‌کند: «با وامی که از محل کار گرفتم، این خانه را ساختم. در تمام مراحل ساخت خانه، بالای سر کار بودم. آنجا یک کنده خشکیده درخت بود که نظرم را جلب کرد، چون قطرش زیاد بود. معلوم بود بیشتر از سیصد سال عمر دارد. در تمام مدت ساخت خانه، مراقب بودم پای این کنده آهک و سیمان نریزند تا اینکه دور کنده پاجوش‌های نازک و سبز و کوچک بیرون آمد و کم‌کم هرکدام از این پاجوش‌ها تبدیل به یک تنه ضخیم شد. من به این درخت انس پیدا کردم و هر روز صبح که بیدار می‌شدم، می‌رفتم پای درخت و به آن نگاه می‌کردم و با آن حرف می‌زدم. کم‌کم درخت ارغوان برای من سمبلی از زندگی شخصی تا آرمان‌ها و آرزوها شد.»
به گفته شاعر، درخت ارغوان همراه با بچه‌هایش قد کشیده و تأثیر زیادی روی او داشته است. دلبستگی شاعر به این درخت تا آنجا پیش می‌رود که در روزهایی که پشت میله‌های زندان به سر می‌برد از دلتنگی ارغوان این‌گونه می‌سراید: «ارغوانم آنجاست! / ارغوانم تنهاست! / ارغوانم دارد می‌گرید! / چون دل من که چنین خون‌آلود، هر دم از دیده فرو می‌ریزد!»
سایه هنگام مهاجرتش از ایران به سختی از درخت ارغوان دل می‌کند، طوری که حتی از نگاه کردن به ارغوان، شرم داشته است.

  • آخرین دیدار با خانه

سایه می‌گوید وقتی خانه را فروختم، قرار شد هر وقت قبض آب و برق و تلفن آمد، بروم و پرداخت کنم. یک روز رفتم آنجا. سرم را انداختم پایین! خانه را بلد بودم! یک نفر گفت کجا؟ ابر اندوهی در من پیچید! آه در خانه خود بیگانه‌ام! نتوانستم که بگویم دلم اینجا مانده ست! من پی گمشده‌ام آمده‌ام! ارغوانم را می‌خواهم! رفته بودم پول برق و تلفن را بدهم! گفتم آقای فلان! گفت: از پله برو بالا. دست چپ. در سوم. زیر لب گفتم: این اتاق پسرم کاوه ست! آن سوی پنجره وای! ارغوان داشت نگاهم می‌کرد…

  • خاطرات یلدا در خانه ارغوان

وقتی یلدا دخترک هفت‌ساله کلاس اولی بود، شوق هجی کردن الفبا را با خشت‌های این خانه قسمت می‌کرد. از هندسه پنجره‌های خورشیدی‌اش ریاضی می‌آموخت. و از سرود گنجشککان بر سرشاخه‌های همین خانه بود که موسیقی به جانش نشست و دیگر هرگز بیرون نرفت.
یلدا ابتهاج، دختر هوشنگ ابتهاج، از خاطراتش در خانه ارغوان برایمان می‌گوید: «بچه بودم که پدرم زمین این خانه را خرید. نقشه آن را به مهندس ابتکار که شوهر عمه‌ام بود، سپرد و ساخت آن را شروع کردند. پدر در طول مدت ساخت، بالای سر کار می‌رفت و نظارت می‌کرد تا خانه آن‌طور که مورد پسندش بود، ساخته شود. وقتی که من رفتم کلاس اول، هنوز خانه تکمیل نشده بود، ولی با این حال به آن نقل مکان کردیم و بعد کم‌کم کامل شد.» دختر شاعر که از یادآوری روزهای خوش کودکی‌اش در خانه ارغوان، لبخند بر صورتش نشسته، در توصیف این بنا می‌گوید: «پدرم خانه را در دو طبقه ساخت. طبقه پایین مربوط به آشپزخانه، نشیمن، راهرو ورودی و پذیرایی است و پلکانی که می‌رود به طبقه بالا. در طبقه دوم چهار اتاق خواب است و آخرین اتاق، اتاق من و خواهرم بود.»
یلدا ابتهاج که وجب‌به‌وجب این خانه را زندگی کرده است، در ادامه می‌افزاید: «روبه‌روی اتاق من و خواهرم، کتابخانه پدرم بود. این کتابخانه بزرگ بود و به نوعی اتاق کار پدرم هم به حساب می‌آمد. من هم گاهی در دوران مدرسه می‌رفتم به کتابخانه و روی میز پدرم درس می‌خواندم. گردهمایی‌های خانوادگی‌مان در نشیمن طبقه پایین بود. وقتی هم مهمان می‌آمد، در اتاق پذیرایی از او پذیرایی می‌کردیم. اتاق پذیرایی اتاقی بود که درهای شیشه‌ای رنگی داشت و روبه‌روی حیاط بود. منظره درخت ارغوان از آنجا معلوم بود.»
دختر سایه با اشاره به فرم ایرانی نمای خانه می‌گوید: «پدر دوست داشت خانه فرم معماری ایرانی داشته باشد. برای همین از شیشه‌های رنگی و گچبری در خانه استفاده کرد. هیچ‌کدام از گچبری‌های خانه، پیش‌ساخته نیستند. من خوب به‌خاطر دارم که استاد گچبر می‌آمد و در محل خانه، بسیار ماهرانه کار گچبری را انجام می‌داد. او اثر هنری ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت.»

  •  خانه ما مجلل نبود

این خانه علاوه بر اینکه بسیار زیبا بود، خیلی هم ساده و راحت بود. یلدا ابتهاج این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: «پدرم تمام تلاشش را کرد که این خانه حس آرامش را القا کند و موفق هم شد. خانه ما لوکس و مجلل نبود، ولی فضای زیبایی داشت که هر شخصی در آن وارد می‌شد، احساس آرامش و راحتی می‌کرد. انگار که سال‌هاست در آن رفت‌وآمد دارد. شاید برای همین بود که خانه ما هرگز از مهمان خالی نمی‌شد. در خانه ما همیشه به روی همه باز بود. هیچ منعی نبود. در هر موقعیت و هر شرایطی که غذا درست می‌شد، بیشتر از اندازه ما بود و همیشه حضور مهمان در نظر گرفته می‌شد.

پدر و مادرم هر دو مهمان‌نواز بودند و یادم نمی‌آید هیچ‌وقت خانه ما خلوت بوده باشد. از کشتی‌گیران و فوتبالیست‌ها گرفته تا نویسنده‌ها و اندیشمندان، در خانه ما رفت‌وآمد داشتند. هیچ محدودیتی نبود. همه معاشرت‌ها دوستانه و خانوادگی بودند. همه با خانواده می‌آمدند. ما با بچه‌های مشیری و کسرایی در حیاط همین خانه بازی کردیم و با هم بزرگ شدیم! البته این‌طور نبود که فقط با افراد شناخته‌شده و مشهور در ارتباط باشیم. احوال خاصی در آن خانه بود و از هر قشر و هر طبقه‌ای در آن رفت‌وآمد داشتند؛ فرقی نمی‌کرد باغبان باشد یا شاعر سرشناس. انسانیت مطرح بود و دوستی قداست داشت.»

  • آرزویی به نام «بنیاد سایه»

با اینکه خانه ابتهاج در سازمان میراث فرهنگی به ثبت ملی رسیده است و به دلیل وجود درخت ارغوان به نام «خانه ارغوان» شناخته می‌شود، اما سال‌هاست به دلیل تغییر کاربری و مالکیت خصوصی، دیگر کسی اجازه بازدید از آن را ندارد و خانه‌ای که در زمان سکونت ابتهاج، در آن به روی همه باز بود و صدای شعر و موسیقی و بازی بچه‌ها در آن قطع نمی‌شد، حتی از نگاه مشتاقان دریغ می‌شود. دختر شاعر، برآورده شدن تنها آرزویش را که داشتن دوباره این خانه است، محال می‌داند و می‌گوید: «گرچه تحقق این آرزو ممکن نیست، اما می‌توانیم مکانی به نام «بنیاد سایه» داشته باشیم و آثار و خاطرات ارزشمند را در آن حفظ کنیم. جایی که دانشجویان بتوانند برای تحقیقاتشان به آن مراجعه کنند و حتی نشست‌های ادبی در آن برگزار شود و محل دید و بازدیدهای افراد فرهنگی باشد.»
او در ادامه از دفاتر و یادگاری‌های سایه می‌گوید: «هر جا که پدرم باشد، اوراق و دست‌نوشته‌های زیادی هست که من ‌مدام آنها را دسته‌بندی می‌کنم و سر و سامان می‌دهم. کاست‌هایی از شعرخوانی‌های شهریار و لطفی و شجریان داریم که فقط یک نسخه از آن موجود است. اینها ارزشمندند و باید دیجیتالی شوند. از دست‌نوشته‌های شاملو تا نامه‌های نادرپور و دستخط اخوان، من همه را به شکل آرشیو نگهداری کرده‌ام. اینها یادگار ادبیات ایران است و من جوری مراقبت کرده‌ام که حتی تا نشوند! و به سلامت در اختیار دیگران قرار بگیرند. این یادگاری‌ها جا و مکان می‌خواهند. کجا بهتر از خانه ارغوان؟»
یلدا ابتهاج در ادامه می‌افزاید: «البته نظر پدر با من‌ فرق دارد! او معتقد است نیازی به این کارها نیست و هیچ چیز در این دنیا ماندگار نیست! اما مناسبات ایشان با ما متفاوت است! پدر از جایگاه هوشنگ ابتهاج سخن می‌گوید، ولی ما در جایگاه دیگری قرار گرفته‌ایم و وظیفه داریم از این یادگاری‌ها محافظت کنیم تا آیندگان از ما گلایه نکنند.»

  • زندگینامه سایه

برای پی بردن به اهمیت خانه ارغوان، خوب است صاحب سابق خانه را بیشتر بشناسیم.
امیرهوشنگ ابتهاج، شاعر معاصر ایرانی، متخلص به ه. الف. سایه، در ششم اسفند ۱۳۰۶ در شهر رشت متولد شد. او تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند. امیرهوشنگ در نوجوانی شیفته مهارت‌آموزی شد و در کنار نقاشی و مجسمه‌سازی به دیگر هنرها نیز علاقه نشان می‌داد. در سال ۱۳۱۸‌ با موسیقی و شعر آشنا شد و در کنار سرودن شعر نو، طبع خود را که غزل‌سرایی بود، دنبال کرد. ‌
سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعه «نخستین نغمه‌ها» را که شامل اشعاری به شیوه کهن است، منتشر کرد. او در غزل‌های عاشقانه‌اش، از حیث زبان، به حافظ بسیار نزدیک شده است و مضامین اجتماعی نهفته در اشعارش او را به یکی از بهترین غزل‌سرایان معاصر بدل ساخته است. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرده است و از مهم‌ترین آثار او تصحیح بر غزل‌های حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در سال ۱۳۷۲ به چاپ رسید. از جمله آثار دیگر وی می‌توان به سیاه مشق، سراب، چندبرگ تا یلدا و… اشاره کرد.
اما شعر ارغوان ‌زاده روزهایی است که شاعر پشت میله‌های زندان سپری می‌کرد؛ روزهایی که به قول خودش: نفسم می‌گیرد که هوا هم اینجا زندانی ست!
ابتهاج در ۳۱سالگی با آلما مایکیان ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۴ فرزند به نام‌های یلدا، کیوان، آسیا و کاوه است.
او در سال ۱۳۶۶ به دنبال مهاجرت فرزندش به کشور آلمان برای درمان و پس از آن مهاجرت همسر و دیگر فرزندانش، به‌ناچار وطن را ترک کرد تا به خانواده‌اش بپیوندد، اما در طی این سال‌ها بارها به ایران سفر کرده است.
در سال ۱۳۹۷ و در مراسم پایانی «جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح» نشان عالی «هنر برای صلح» به او اهدا شد.
هوشنگ ابتهاج در سال‌های اخیر وقتی شنید یک تور تهران‌گردی برای بازدید از منزلش مبلغی را دریافت کرده است، ناراحتی خود را در قالب شعر این‌گونه سرود:

ارغوان می‌بینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمده‌اند
مانده‌ایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را
پشت این پنجره بسته هنوز
عطر آواز بنان مانده است
شهریار اینجا
شعر نقاشش را خوانده است
آن شب افشاری
با کسایی و قوامی و ادیب
تا قرایی و فرود
وان درآمد از اوج
شجریان، لطفی
چه شبی بود دریغ
زندگی روی از این غمکده گردانیده ست
ارغوان
در و دیوار غریب‌افتاده چه تماشا دارد؟

  • نمادهای معماری ایرانی در خانه ارغوان

خانه ابتهاج، واقع در خیابان تقوی، متعلق به اوایل دوره پهلوی دوم است و در ۲۴ آبان ۱۳۸۷، به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران، به ثبت رسیده است.
در انتهای بن‌بست انوشیروانی، پس از گذر از جلو ساختمان اداری کارخانه سیمان تهران، در سمت چپ محوطه کارخانه، وارد راهرویی می‌شویم که نیم‌ستون‌هایی روی جداره‌های آن به چشم می‌خورد. این راهرو بخشی از فضای خانه ابتهاج است و ما را به حیاط زیبا و دلنشین خانه هدایت می‌کند. الهام کاویانی، کارشناس معماری، در توصیف این بنا می‌گوید: «این خانه دارای دو طبقه همکف و اول در جبهه شمالی است و جلو هر طبقه یک رواق با ستون‌ها و سرستون‌های گچبری قرار گرفته است. در جلو رواق طبقه اول دست‌اندازهایی (نرده) در میان ستون‌ها نصب شده و بازشوهای بیرونی بنا، در هر طبقه، به این ایوان‌ها ارتباط دارد.»
کاویانی در ادامه با اشاره به استفاده از نمادهای معماری ایرانی در منزل ابتهاج می‌گوید: «در بالای بازشوها شاهد خورشیدی‌هایی با قوس مازه‌دار و شیشه‌های رنگی هستیم که یادآور تزیینات معماری ایرانی است. جداره‌های بیرونی بنا با آجرهای قرمزرنگ جذابیت خاصی در عین سادگی به فضا بخشیده است.»
کارشناس معماری در ادامه می‌افزاید: «حیاط خانه در جبهه جنوبی بنا قرار دارد و یک حوض کوچک با فرم مستطیل شکل و درخت معروف ارغوان در کنار آن، زیبایی فضای دلنشین حیاط را دوبرابر کرده است.»

  •  یک تکه بهشت

حالا سال‌هاست که این خانه در تملک کارخانه سیمان تهران است و بخش اداری کارخانه در آن فعال. ظاهراً در محفل شاعران و نویسندگان بزرگ ایران، به امور ارباب رجوع رسیدگی می‌شود و در محل کتابخانه‌اش، زونکن‌ها را بایگانی می‌کنند!
یلدا ایتهاج در خصوص واگذاری منزل پدرش می‌گوید: «وقتی ما از ایران مهاجرت کردیم، رسیدگی به آن خانه بزرگ برای پدرم سخت بود و تصمیم گرفت آن را بفروشد. خانه به یک شخص منتقل و بعد به بخش اداری کارخانه واگذار شد. ‌هر بار که به ایران سفر می‌کنم حتماً به این خانه سر می‌زنم. اوایل به سختی راهم می‌دادند. با من تندی می‌کردند و از من مجوز می‌خواستند.

اما بعد متوجه شدند که حضور من نظمی را مختل نمی‌کند. می‌روم در حیاط خانه و ارغوان را آبیاری می‌کنم. به گل‌های سرخ نگاه می‌کنم. نور آفتاب و فضای خوبی که در حیاط کوچک آن است، حال و هوای کودکی‌ام را برایم تداعی می‌کند. به صدای پرنده‌ها گوش می‌دهم. انگار اینجا دور از جنجال و شلوغی تهران، یک تکه از بهشت است. قبلاً تصورم این بود که به دلیل خاطراتی که من از این خانه دارم، این فضا برایم این‌طور استثنایی به نظر می‌رسد. اما بعد دیدم که هر کسی به اینجا آمده، همین نظر و حس را دارد.»
دختر شاعر در ادامه درباره دخل و تصرف در خانه ارغوان چنین می‌گوید: «۳ سال پیش که آمدم، دیدم در نگهداری ساختمان دقت نشده است. در ساختمان تغییراتی به وجود آورده‌اند. از سمت آشپزخانه یک قسمت را جدا کرده‌اند که فضایی برای دو شرکت مجزا از هم ایجاد کنند. هر بار که می‌آیم، می‌بینم دخل و تصرف‌هایی در حیاط و داخل ساختمان به وجود آمده است. دیوار می‌کشند! در می‌گذارند! و تغییراتی می‌دهند که کل فضای خانه را متفاوت کرده است!»
وی می‌افزاید: «برای من که رسیدگی‌های پدرم به خانه را خوب به خاطر دارم، دیدن این صحنه‌ها، آزاردهنده است. یادم هست که در و دیوار این خانه مرتب رنگ می‌شد. پدرم با دقت و حساسیت زیادی از خانه مراقبت می‌کرد.»
یلدا ابتهاج که مصادف با پنجاهمین سال ساخت خانه در ایران حضور داشته است، می‌گوید: «بعضی از مسئولان خیلی ذوق و توجه نشان می‌دهند. برای سالگرد خانه مسئولان مربوطه تابلویی با محتوای تاریخچه خانه ارغوان نصب کردند. بعضی‌ها هم‌ می‌گویند ما از وقتی که از سابقه خانه اطلاع پیدا کردیم، به شعر علاقه‌مند شدیم و ارزش این خانه را بیشتر فهمیدیم.»

منبع:همشهری

روایتگری فرهنگ و تاریخ با پوشاک سنتی قوم ترکمن خراسان شمالی

با مقايسه پوشاک ترکمن‌ها با پوشاک ادوار تاريخی ايران، شايد نتوان پوشاک آن‌ها را با تمام جزييات به دوره خاصی ارتباط داد. آنچه که در لباس قوميت‌های مختلف ايرانی به چشم می‌خورد، عناصر ترکيبی دوره‌های تاريخی متفاوت است.

بايد در نظر داشت آنچه در يک دوره تاريخی موجود بوده و يا در برخی از دوره‌ها وارد ايران شده است، همواره در پی تغيير يک دوره به لحاظ سياسی، با تفکری خاص تغيير داده شده و يا شکلی ترکيبی پيدا کرده است، به همین دلیل برای اين‌که بتوان ارتباط بين آن‌ها را پيدا کرد انجام مطالعات مستمر تاريخی، اجتماعی، سياسی و… الزامی به نظر می‌رسد. پوشاک ترکمن‌ها نيز از اين قاعده مستثنا نيست، در آن نشانه‌های پوشاک دوره‌های مختلف به‌عنوان ‌مثال پوشاک عربی (مربوط به زمان ورود اسلام) و تغييرات آن در ايران، به چشم می‌خورد، بوروک ترکمنی، در ظاهر شبيه عرقچين‌های دوره تيموری و يا کلاه بانوان دربار تيموری و تزيينات آن، شبيه به آل دانقی بانوان ترکمن به همراه زيورآلات فلزی خاص آن است.

در اين گزارش به‌اختصار به دو بخش پوشاک سنتی مردان و زنان قوم ترکمن پرداخته می‌شود.

پوشاک مردان ترکمن

لباس‌های مردان‌ را می‌توان‌ در چهار قسمت‌: تن‌پوش، شلوار، كلاه‌ و كفش‌ بررسی كرد.

لباس‌ اصلی‌ تركمنی‌ ردای بلندی‌ بود كه‌ از ابريشم‌ دوخته‌ می‌شد و تا زير زانوان‌ می‌رسيد و دون‌ نام‌ داشت‌. دون‌ بنا به‌ رنگ‌ و نوع‌ بافت‌ بر دو نوع‌ بود. اگر از ابريشم‌ کاملاً قرمزرنگ‌ دوخته‌ می‌شد، قيزيل‌دون‌ يا قيرميز دون‌  و اگر از ابريشمی‌ دوخته‌ می‌شد كه‌ رنگ‌ آن‌ متمايل‌ به‌ زرد بوده و بافت‌ پارچه‌ آن‌ يكنواخت‌ نباشد و نخ‌های رنگی مختلف از آن عبور دهند، در واقع‌ رنگارنگ‌ و راه‌راه‌ باشد قارما دون‌ نام‌ داشت‌.

بر حاشيه‌ دون‌، نوارهايی سوزن‌دوزی از نوع‌ آلا جا (دو نخ‌ تافته‌ سیاه‌وسفید يا تيره‌ و روشن‌) وجود داشت‌ كه‌ به‌ زيبايی‌ اين‌ لباس‌ می‌افزود. بر كمره‌ دون، ‌كمربندی‌ از شال‌ (گاه‌ آراسته‌ به‌ نقره‌) می‌بستند.

چاکمن از دیگر تن‌پوش‌ها و بالاپوشی است‌، بلندتر از كت‌های‌ كنونی‌ كه‌ از كرک‌ شتر تهيه‌ می‌شود.

ايچمک يا پوستين‌ كه‌ در هوای‌ سرد استفاده‌ می‌شود، آستين بلند و از شانه به سمت مچ دست باريک می‌شود اما قسمت جلوی آن بدون قلاب يا دکمه است. برای بستن جلوی سينه از قوشاق، يعنی دستاری که به دور کمر می‌پيچند استفاده می‌شود. ايچمک بنا به‌ نوع‌ پوستی‌ كه‌ از آن‌ تهيه‌ می‌شد، انواع‌ مختلفی داشت‌.

بهترين نوع پوستين را، باغانا ايچمک می‌ناميدند که از پوست بره یک‌ماهه تهيه و دباغی می‌شد. نوعی از آن‌که از پوست بره پنج الی شش‌ماهه تهيه می‌شد، پس از دباغی با انواع‌ مواد طبيعی‌ به‌ رنگ‌ زرد درآورده‌ می‌شود که آن را سيلکمه ايچمک می‌نامند. ايش ايچمک (پوستين کار) نوع ديگر آن است که از پوست گوسفند تهيه شده و آن را در حين کار می‌پوشند.

قبا روپوشی است از پارچه‌های راه راه و گاهی ساده، بدون یقه‌برگردان با آستين‌های راسته و بدون زير بغلی که به‌جای آن در محل اتصال آستين و تنه چاک‌دار است. دامنی بلند دارد که در دو طرف چاک‌دار است و دو طرف آن از ناحيه کمر به‌طور يکنواختی گشاد می‌شود. دو طرف قبا بر روی‌هم قرار می‌گيرد و با بندينک و يا کمربندی چرمی نگاه داشته می‌شود.

كوينك‌ پيراهنی‌ ساده‌ و فاقد يقه ‌بود و يا يقه‌‌ای‌ كوتاه‌ و مدور و بدون‌ دكمه‌ داشت‌، با آستين‌هايی‌ بلند، ساده و راسته كه‌ به‌جای‌ دكمه‌، بندهايی‌ در آن‌ به‌ كار می‌رفت که سپ يقه ناميده می‌شد و بند را يقه توپ می‌ناميدند‌.

پيراهن‌ ديگری‌ نيز دوخته‌ می‌شد كه‌ آن‌هم‌ ساده‌، منتها دارای‌ يقه‌ كج‌ يا كناری‌ بود و آن را چئک يقه يا گزک يقه و يا اوزيقه می‌ناميدند که چاک يقه در پهلوی راست يقه قرار می‌گيرد. اين‌ يقه‌ با سوزن‌دوزی‌های‌ مفصلی زينت‌ داده‌ می‌شد و سرآستينش‌ نيز گلدوزی‌ شده‌ بود. قد پيراهن‌ها معمولی بوده و پارچه آن را از چلوار ذکر کرده‌اند. مردان ميان ۵۰ تا ۶۰ ساله و بزرگ‌تر از آن پيراهن سپيد می‌پوشند. اين پيراهن‌ها نقش و نگاری ندارند و آرايش آن‌ها نواری است كه در كنار يقه جيب‌های پهلو آستين دوخته شده است.

روحانيون ترکمن هنوز هم از پيراهن‌های سفيد با دامنی بلند استفاده می‌کنند، اما يقه آن مثل سابق صوفی يقه نيست بلکه به تقليد از روحانيون فارس تهيه می‌شود که يقه‌ای مدور، پايه‌دار و دارای دکمه است. اين پيراهن‌ها معمولاً از جنس نخ‌های پنبه‌ای کتانی است.

چاتال جامه‌ای بود سبک که در هنگام آلامان، يعنی يورش به دشمن، می‌پوشيدند و از جامه خانگی کوتاه‌تر بود.

ياپينجا، پوششی است از جنس نمد و بدون آستين، مخصوص چوپان‌ها که در زمستان بر دوش می‌اندازند و در تابستان به‌عنوان سايه‌بان استفاده می‌کنند.

بالاق یا شلوار مردانه،‌ عبارت‌ از تنبان‌ گشادی‌ بود كه ‌رشته‌ای‌ پنبه‌ای‌ ليفه‌ آن‌ را تشكيل‌ می‌داد و سر آن‌ را‌ می‌آراستند که به آن اوچغور می‌گويند. بالاق نيز مانند شلوار برشی ساده داشت، اما برای مردان مسن از پارچه‌های سفيد و جوان‌ترها از پارچه‌های سبز و نيلی استفاده می‌شد.

جولبار، دیگر پوشاک شلواری است که مردان‌ کهنسال، در روزهای جشن و از بالای تنبان می‌پوشيدند.

تلپك‌، كلاه‌ پوستی‌، كه‌ از پوست گوسفند تهيه می‌شود و انواع‌ گوناگون‌ داشت‌ از جمله دوومه‌تلپك‌، بوخار تلپك که نیم‌گرد است و دارای پشم‌های بلند، مشکی و پیچ‌درپیچ بوده که گاهی روی چشم و ابروی مرد ترکمن را می‌پوشانند، شيپيرما تلپك‌ که کلاهی نه‌چندان بلند بوده که در بالای آن اندکی فراخ است سرپوشی مسطح دارد و اغلب آن را با پارچه خوش‌رنگی از قرمز می‌پوشانند و نوارهايی به شکل (+) برای تزيين، روی آن می‌دوزند. هر دو نوع کلاه آستردار، پنبه‌دوزی شده و لفاف‌دار است. اين کلاه بر روی بوروک استفاده می‌شود. بوروک يا عرقچين‌ كه‌ غالباً با نقوش‌ گوناگون‌ سوزن‌دوزی‌ می‌شد. از اين نوع کلاه هم مردان و هم زنان استفاده می‌کنند. نقش و نگار زيبا و هنرمندانه آن به دست زنان ايجاد و تمام نقاط بيرونی کلاه پارچه‌ای، سوزن‌دوزی می‌شود. زنان ترکمن به‌خصوص عشاير، در تهيه اين کلاه که وقت زيادی هم صرف می‌شود، باحوصله و دقت تمام و با سليقه خاصی، انواع نقش و نگارها را به‌کاربرده و يک هنر ظريف تماشايی را به يادگار باقی می‌گذارند.

اصلی‌ترين‌ پاپوش‌ مردان ترکمن، ‌چكمه‌های‌ بلند چرمی‌ با نوک‌ برگردان‌ بود. چکمه‌های بلند را ايديک نيز می‌نامند و در سوارکاری از آن‌ها استفاده می‌شود.

چاريق دیگر پاپوش مردان این قوم است که چوپانان آن‌ را از پوست‌ گاو چارقی ‌تهيه‌ می‌كردند (در برخي منابع به چرم شتر و گاوميش نيز اشاره شده است) كه‌ کفشی نرم است و مخصوص‌ پیاده‌روی و استفاده‌ در صحرا و خاک ‌نرم‌ است‌. برای تهيه چاريق، پوست دباغی‌شده را کمی بزرگ‌تر از پا برش می‌دهند و در اطراف آن، برای گذراندن بند، سوراخ‌هايی ايجاد می‌کنند، آنگاه پای دولاق پيچ شده را در آن قرار داده، بندها را به دور دولاق می‌پيچند و محکم می‌کنند. اين بندها را چاريق‌باق می‌گويند.

جوراب آنان نیز از جنس ابريشم و پشم بوده که زنان ترکمن آن‌ها را می‌بافند.

پوشاک بانوان ترکمن

لباس‌های زنان‌ تركمن‌ بسيار متنوع است‌. اين‌ نوع‌ تنوع‌، علت‌ و فلسفه‌ خاصی دارد كه‌ با دوره‌های‌ سنی‌ آنان‌ مرتبط است‌. پوشاک آن‌ها به لحاظ برش، ساده ولی چشم‌گير است. خصوصاً دوخت‌های تزيينی موجود بر روی آن‌ها شگفت‌آور است.

پوشاک آن‌ها عبارت است از کلاهی با ابهت، پيراهنی با برش ساده، شلوار، قبا، روسری، جوراب و کفش که در ‌چهار قسمت مورد ‌بررسی قرار می‌گيرد.

كؤينك‌، زنان‌ تركمن‌ پيراهن‌های ‌ابريشمين‌ می‌پوشيدند (البته امروزه از جنس الياف مصنوعی توليد می‌شود) كه‌ غالباً به‌ رنگ‌ قرمز تمشکی بوده و گاهی جلوه‌ای تابان داشت. پيراهن‌، دارای الگوی ساده‌ای و شامل سه‌ قسمت‌ آستين‌، پهلو دامن بود.‌ در اين پيراهن از نوارهای پارچه‌ای باريک به‌منظور تحکيم دوخت استفاده می‌شد که تکه‌های مثلثی شکلی را در ميان تکه‌های مستطيل شکل دامن لباس جای‌داده که در اين صورت تن‌پوش پرچينی را که در قسمت پايين گشاد می‌شد، ايجاد می‌کرد.

چابيت‌، قبا و يا بالاپوشی‌ بود که تا همين اواخر توسط طوايف يموت در مراسم رسمی پوشيده می‌شد. نوع مخمل و ابريشم دارد و آستردار است. نوع مخمل آن، دارای آستين‌های کوتاه و کمربند است. در قسمت جلو باز گذاشته می‌شود تا تزيينات داخل آن (مانند گل‌دوزی و جلوه‌های ماشينی) ديده شود. نوع ديگر آن، از ابريشم راه راه قرمز است، سرآستین و آستین‌ها و قد آن بلند تا بالای ساق پا بوده و دو طرف آن راسته و آزاد است. يقه‌ایی ساده و بدون برگردان دارد. گشادی آستين آن متوسط است و از زير بغل به طرف مچ باريک می‌شود.

در هوای سرد، زنان بر روی پيراهن خود بالاپوشی گشاد و جلو باز می‌پوشند که جبه، ناميده می‌شود و از پوستين نيم‌تنه و يا بلند هم استفاده می‌کنند.

دختران‌ برای‌ دوران‌ عروس‌ شدن‌ نیم‌تنه‌ مخصوص‌ تهيه‌ می‌کردند كه‌ پر از سوزن‌دوزی و آويزه‌هايی‌ از سكه ‌و پولک‌های‌ نقره‌ بود.

پسران و دختران نیم‌تنه‌ای داشتند که بر پشت آن زيورهای مختلفی به شکل‌های سپر و تيرکمان آويزان بود.

 بالاق‌ شلوار زنان ترکمن ليفه‌ای بوده و نسبت به ساير شلوارهای سنتی زنانه در ايران، ميان ساقی گشادتر دارد. دم پای دو ساق آن تنگ بوده و ‌سوزن‌دوزيی مفصلی دارد كه‌ در قديم تزيينات به‌کاررفته شامل، دو رديف پهن از نقش‌مایه‌های متضاد با حاشيه‌های باريک‌تر بود.

جنس و رنگ پايين شلوار مخصوص است. درحالی‌که بالای آن را از جنس کرباس و يا متقال و به رنگ سفيد تهيه می‌کنند.

بؤروک‌ يا عرقچين‌ که‌ كلاهی‌ گرد و صاف و بدون‌ برجستگی‌ بود و دختران‌ آن‌ را با زینت‌آلات‌ نقره‌ای‌ ازجمله‌ پولک و قبک‌ها می‌آراستند. دختران‌ غالباً بؤروک‌ را بر سر گذاشته‌ و از روسری‌ استفاده‌ نمی‌كردند.

وقتی دختر تركمن‌ عروسی‌ می‌كرد، به‌جای‌ بؤروک‌ يا كلاه‌ دخترانه‌، از پيشانی‌بند، استفاده می‌کرد که به رنگ قرمز و نشانه شادی است. سربند زن متأهل، پيشانی‌بندی با نقش نارنج و ترنج است، که به‌دقت تا شده و در جلو گره می‌خورد که به وسیله سربندی ابريشمی با نقوش چهارگوش که نقش ياشماق يا روبنده را برای احترام به مردان بزرگ‌تر دارد، آراسته می‌شود.

روی اين کلاه، بنا به محل استفاده آن زيورهای نقره‌ای و زری فراوانی پوشيده می‌شود، گاهی در مواقع عروسی، نيم تاجی مزين به جواهر بر روی آن نصب می‌شود.

فلسفه استفاده از اين نوع کلاه‌های بلند زنانه، را در راز و رمز روزهای نبرد و جنگ بايد جستجو کرد. اين سربند گاهی با پلاک مستطيل نقره‌ای شکل خميده‌ای در جلو دسته‌هايی از پلاک‌های متصل کوچک‌تر از سوی طوايف تکه طی دهه پنجاه اين قرن استفاده می‌شد. سربند ساخته تکه به‌طورکلی با پارچه زرين و طرح‌های نقش‌دار مواج، پوشيده و آراسته شده و عقيق‌های جگری بر آن متصل می‌شود. سربندهای يموت به لحاظ طرح قوی‌تر است و در ميان طوايف تکه، با لوزی‌ها و هلال‌های کوچک تکراری زراندود، تزيين می‌شود. گاهی از انواع زيورهای آويزه دار بر روی آن استفاده می‌شود، به‌طوری‌که سطح کلاه را به‌طور کامل می‌پوشاند و به صاحب آن ابهتی می‌دهد. آن‌ها گيسوان بافته خود را از ميان گيسوبندهای نقره‌ای عبور داده و زيورهای مجلل و خوش ساختی را به کلاه وصل کرده و از دو طرف چهره خود آويزان می‌کنند.

به‌تدریج که زن به سنين میان‌سالی می‌رسد، از بلندی آن کاسته می‌شود (هرسال به‌اندازه دو بند انگشت)، وقتی کوتاه شد به آن تبرّک می‌گويند. پيشانی‌بند زن در اين مرحله به رنگ سياه درمی‌آيد، که علامت مجرب بودن او بوده و در دوران پيری به رنگ سفيد درمی‌آيد که نشانه عاقل بودن است.

منبع:میراث آریا