نوشته‌ها

مقبرة‌الشعرا آبروی تبریز است

رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی آذربایجان‌شرقی گفت: تا کنون برای احداث بنای مقبره الشعرا در تبریز رقم سه میلیارد و ۵۴۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان هزینه شده است.

داود بهبودی روز پنجشنبه، ۲۵ شهریور ماه در آیین گلباران مزار استاد شهریار در مقبرة الشعرای تبریز اظهار کرد: توفیقی شد تا به مناسبت بزرگداشت سالگرد درگذشت استاد شهریار و روز ملی شعر و ادب فارسی در مقبرهةالشعرا حضور یافته و عرض ادب و ارادت خود را به ساحت این شاعر پرآوازه برسانیم.

وی افزود: شاعران نامی و عرفا، در طول تاریخ پربار گذشته سرمایه‌ی نمادین و گران‌بهایی را برای فرهنگ، هنر و اندیشه آذربایجان و کشور فراهم آورده‌اند و وظیفه‌ی ما به عنوان متولیان و راهبران توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه این است که به پاسداشت یاد و خاطره‌ی این بزرگواران همت گماشته و به طوری شایسته آنها را حفظ کنیم.

بهبودی بیان کرد: آذربایجان توانسته است در یک مجموعه بیش از ۴۰۰ شاعر و عارف نامی را از اقصی نقاط جهان گرد هم آورد تا در این فضا تنفس کرده و مدفون شوند.

وی خاطرنشان کرد: مجموعه‌ی مدیریتی استان اهتمام ویژه‌ای در جهت برگزاری باشکوه مراسم روز ملی شعر و ادب فارسی و حفظ این سرمایه معنوی در تبریز دارد و از تلاش همه دست‌اندکاران این عرصه قدردانی می‌کند.

وی مقبرة‌ الشعرا را آبروی شهر تبریز دانست و گفت: برخی از پروژه‌های زاید و نه چندان ضروری در این شهر اجرا و اعتبارات کلانی صرف آنها می‌شود؛ در حالی که اگر مقدار اندکی از این هزینه‌های غیرضرور صرف مقبرةالشعرا شود، این مجموعه مانند مجموعه‌هایی مثل حافظیه و مقبره سعدی در شیراز می‌تواند شان تبریز را حفظ کند.

رئیس سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی آذربایجان‌شرقی  ادامه داد: تاکنون برای احداث بنای مقبرة الشعرا در تبریز رقم ۳ میلیارد و ۵۴۴ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان هزینه شده و ۸ میلیارد و ۵۱ میلیون تومان نیز اعتبار سال ۱۴۰۰ این پروژه است.

وی پیش بینی اعتباری این پروژه در سال‌های آتی را نیز ۲۴ میلیارد و ۳۰ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان و کل برآورد اعتبار پروژه بر اساس موافقت‌نامه را ۳۵ میلیارد و ۶۲۶ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان اعلام کرد.

مقبرة الشعرا اولین مقصد گردشگری آذربایجان شرقی

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی نیز، مقبره‌الشعرا را اولین مقصد گردشگری استان دانست و گفت: تعداد گردشگرانی که به اینجا مراجعه می‌کنند با هیچ مکان دیگری قابل مقایسه نیست.

سید قاسم ناظمی اظهار کرد: با توجه به شیوع کرونا توقع داشتیم که مراجعات گردشگران کاهش یابد اما تعداد افرادی که از اقصی نقاط استان و کشور روزانه به این مجموعه مراجعه می‌کنند، قابل توجه است.

وی ادامه داد: در حال حاضر با توجه به یکپارچه‌سازی پروژه، امکانات زیرساختی مثل برق، گاز، لوله کشی آب هنوز به طور کامل فراهم نشده، اما اگر عملیات سنگ فرش طبقه بالای مقبره را به انجام رسانیم، می‌توانیم نواقص سیستم‌های گرمایش و سرمایش را با سازه‌‎های پرتابل رفع کنیم.

ناظمی چندگانگی مدیریت، نبود ردیف بودجه ملی، تغییرات مدیریتی و طولانی شدن پروژه را از دلایل اصلی وضعیت نامناسب کنونی مجموعه مقبرة الشعرا دانست.

منبع:ایسنا

تبریز شانه‌به‌شانه تاریخ قد می‌کشد

مردمان این خطه از سرزمین نورانی‌مان که در روزگاران سخت مردان و زنان‌شان پهلوانان داستان‌ها بوده‌اند، نیازمند بازخوانی است. از مشروطیت تا بامداد انقلاب اسلامی در بیست و نهم بهمن‌ماه سال ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی و تا عاشوراییان دشمن‌شکن در دفاع مقدس… و شهیدان راه مبارزه با استبداد و تجاوز… ‏بیش از ١٠٠ سال است که مجاهدان افسانه‌ای تبریز در خواب و بیداری، دیوارها را می‌شکافند و حیاط به حیاط و خانه به خانه می‌رزمند تا شاهد آزادی و قانون را در برکشند. ‏آری، ایران و ایرانی آزادی و قانون را به بهای جان‌های عزیزی فرا چنگ آورده است که خون‌شان به دیوارها و سنگفرش‌های کوچه‌ها و ‏خیابان‌های این شهر دلمه بسته است. مجاهدان پاکباخته‌ای که به یک اشارت سردار ملی و سالار ملی آماده به سر دویدن بودند… آذربایجان و مرکز آن تبریز، کهن‌دیاری که در همه روزگاران سینه در برابر توفان‌ها سپرکرده و در تاریخ، نام و نشانی جاودانه یافته است. سرزمین روشنایی‌ها و پاکی‌ها و خاستگاه مهر ایزدی. ‏

چکادهای سرافراز این خطه گواهان دلیری و پایمردی‌اند، رودهای خروشان این سرزمین رودپردازان مهر و وفایند و مردمان آتروپاتکان که به چشمی شعله شعر دارند و به دیگر چشم شعاع شعور. شگفتا از این جاودانه خطه و جاودانه دیار! ‏اینجا تبریز است. در اینجا حقایق چندان جاودانه‌اند که مرزهای تاریخ و فسانه در هم می‌آمیزند. ‏حقیقت در این خطه خطر خیز به افسانه دیگر می‌شود… و افسانه‌هایند که آذربایجانی و تبریزی را از روزگاران کهن تا اینجا و اکنون رسانده‌اند. افسانه آزادگی‌ها وجانفشانی‌ها و افسانه مهر و وفا… آری، اینجا سرزمین آتش‌هاست. اینجا هر دلی آتشکده‌ای است که گرما و روشنای ایزدی می‌افشاند، برجان‌ها و جهان‌ها… ‏هنوز شمشیر فرو نیفتاده مجاهدان بر فراز قلا‏ع و قلل این کهن سرزمین می‌درخشد و چهره خون‌رنگ او بر دیده‌ها و دل‌ها جنونی ناشناخته می‌افشاند… ‏تاریخ ادامه می‌یابد و افسانه‌ها ادامه می‌یابند… من اینک از عمق رویاهای «ارگ» باز می‌آیم.

چشم‌هایم هنوز از خاطره و رویا لبریز است. گویی نگاهم در لایه ابریشمین یادواره‌ها پیچیده است و از کوچه‌های تنگ و باریک تاریخ باز می‌گردد. انگار کودکیم هنوز بر فراز دیوارهای «ارگ» ایستاده است و پنهانی به آنچه در پس دیوارها می‌گذرد می‌نگرد. آن کودکی دیرآمده که می‌خواهد از واقعیت ویرانه به جشنواره رویاها پناه ببرد و دیوارهای نیمه فروریخته باورها را ببیند. ببیند که چونان پاسداری از فراز باورها، شهر را می‌پاید و از برق نگاه همواره بیدارش، اهریمن می‌گریزد. از عمق رویاهای ارگ باز می‌آیم که ردپای کودکی‌ام بر شانه دیوارهایش مانده است و اکنون پیشانیم می‌سوزد از داغی نیاز و نیایشی که مسجد کبود مرا به آن خوانده بود و من به ناگاه در کبودین آسمان شهر، پرنده‌ای شده بودم که روی بال‌هایش استجابت دعاهایش را با خود می‌برد. از انحنای ظریف نقش‌های کاشی در مسجد کبود گلی چیده‌ام. اینک گل را چون ارمغانی به «مقبره الشعرا» می‌برم. شاعران چشم انتظار گل نیایش‌اند تا در طراوت مقدسش شور طبع‌شان تپیدن آغاز کند، تا کلمه آغاز شود، در دست‌هایم گلی از کاشی‌های کبود می‌برم، در نگاهم نیز تصویر نیلی همه آسمان‌های خدا را که از پی نمازی صمیمانه آمده است و در مردمک‌هایم خانه کرده است. از کوچه‌های صمیمی شهر عبور می‌کنم: کوچه‌هایی که هنوز دل به مهر حماسه ستارخان و باقرخان دارند. کوچه‌هایی هنوز و همیشه گذرگاه سپاهی که در پی حق و آزادی می‌رفتند. کوچه‌هایی که هنوز و همیشه به یاد خواهند داشت شیخ شهیدی را که پرچم اسلام بر دوش به تظلم و دادخواهی فریاد کرده بود و شیخ محمد خیابانی اسطوره همیشه شهر شده بود. کوچه‌های این شهر و تمام پنجره‌هایی که به این کوچه‌ها گشوده می‌شوند به یاد دارند مردانی را که از پس درهای بسته در این کوچه‌ها گام نهادند، حق را فریاد کردند و شهادت را چونان رسمی از خود به جا نهادند.

کوچه‌ها… کوچه‌های تبریز و ستارخان و شیخ محمد خیابانی و ثقه‌الاسلام و… . بگذارید تبریز و مشروطیت را یک‌بار عمیق‌تر بنگریم، چرا که ایران عزیز ما قانون‌خواهی و مبارزه با استبداد را در دوران مشروطیت هنوز وامدار تبریز است و تبریزی… در دوران مشروطیت نیز تبریز جانباز در برابر خودکامگان خون‌آشام به پا ‏خاست و پایمردی‌ها و جان‌فشانی‌ها کرد و این‌گونه هم بلاگردان ‏ایران شد و هم آغازگر حاکمیت قانون و اراده مردم. هنوز داستان قهرمانی‌ها و قهرمان‌های تبریز، این شهر مردخیز در همه سوی به زبان‌ها و یاد آنان در دل و جان‌هاست؛ ‏مجاهدان وارسته‌ای که با گذشت بیش از یک سده، هنوز خوشحال بر در و دیوار امیرخیز، خیابان، نوبر، لیل آوا، شام غازان، ‏ویجویه، اهراب، چرنداب، قراملک و محلات دیگر پیمان خون نشان ‏آنان را فریاد می‌آورد؛ پیمان آزادی و قانون. ‏

بیش از یک‌صد سال است که مجاهدان افسانه‌ای تبریز در خواب و بیداری، دیوارها را می‌شکافند و حیاط به حیاط و خانه به خانه می‌رزمند تا شاهد آزادی و قانون را در برکشند. ‏آری، ایران و ایرانی آزادی و قانون را به بهای جان‌های عزیزی فرا چنگ آورده است که خونشان به دیوارها و سنگفرش‌های کوچه‌ها و ‏خیابان‌های این شهر دلمه بسته است؛ مجاهدان پاکباخته‌ای که به یک اشارت سردار ملی و سالار ملی آماده به سردویدن بودند. ‏اگر گوش بسپاریم و گوش بسپارند، هنوز از همه میادین تبریز صدای طبل و شیپور شنیده می‌شود و صدای جوانانی که جامه ملی ‏به تن کرده و پیکرها‌شان را به قطارهای فشنگ آراسته‌اند، در میادین تبریز که همه به میادین مشق تبدیل شده بوده، به گوش می‌رسد و فریادهای رسایی که از فراز منابر، تبریز و آذربایجان را به پای فشردن درخواسته‌های به‌حق خود فرا می‌خواندند. ‏

فریاد ثقه‌الاسلام، شیخ سلیم، میرزا حسین واعظ، میرزا غفار زنوزی، میرزا علی و‌یجویه‌ای، ملا حمزه خیابانی و… که با آیات ‏الهی و اشعار حماسی در همه سو شور و شعور بر‌می‌انگیختند. ‏فریاد شیخ علی چرندابی که هرگاه کفن‌پوش و شمشیر در دست در کوچه و بازار به راه می‌افتاد، شهری در پی‌اش روان می‌شد. اینک مساجد، بازارها، بازارچه‌ها، باغ‌ها، حیاط‌ها و خانه‌های دیر سال تبریز نه فقط جلوه‌هایی از میراث فرهنگی نیاکان ما، که یادآور آن سال‌های خون و آتش‌اند… سال‌های نبرد با استبدادگران داخلی و بیگانگان متجاوز… آری مردم آذربایجان که هماره به ایمان و اراده شناخته‌اند، با قیام خونین خود پای در راهی نهادند که آزادی و حاکمیت قانون را در پی‌داشت.

اگرچه مغرضان و معاندان همواره ‏کوشیده‌اند نهضت مردم مسلمان و فرهنگمند آذربایجان را شورشی ‏کور و متعصبانه بنمایانند اما تأکیدهای روشن مردم تبریز و انجمن ملی تبریز با تشکیل مجلس و تصویب قانون اساسی و به‌طور کلی حاکمیت قانون به جای اراده اشخاص و نیز تامین حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی نشان از یک انقلا‏ب پیشرو و مترقی دارد و اگر چه حکومت استبداد و اختناق می‌کوشید این انقلاب مترقی را، حرکتی ضد مذهبی و وابسته به بیگانگان نشان دهد اما ‏مردم آذربایجان و تبریز نهضت بزرگ خود را نهضتی برخاسته از اعتقادات دینی خود می‌دانستند،  مگر می‌توان نقش روحانیون و واعظان شناخته تبریز را در ‏هدایت نهضت نادیده گرفت؟  مگر ستارخان همواره نمی‌گفت من به دستور علمای نجف ‏می‌جنگم.

به شجاعت و ایمان پاسخ داد که من زیر بیرق حضرت عباس هستم. ‏مگر مهم‌ترین پایگاه نهضت مشروطیت مساجد تبریز نبودند؟ این انقلاب بزرگ را چگونه می‌توان یک حرکت وابسته به ‏بیگانگان دانست؟ مگر جنایات وحشیانه نیروهای بیگانه در تبریز فراموش شده است؟ ‏مگر درخواست هفت ماده‌ای مردم و انجمن ملی تبریز دست بیگانگان را از دخالت در حکومت ایران قطع نمی‌کرد؟

ثقه‌الاسلام و دیگر مجاهدان راه آزادی و قانون را بر بلندی تاریخ می‌بینیم که در عاشورای حسینی به‌دار آویخته شدند. بگذار همه دنیا بداند که آذربایجان جانباز درس شهادت را در مکتب حسین (ع) آموخته بود، که آن‌سان قهرمانانه پای در آوردگاه زمان نهاد و جان‌ها فشاند. آذربایجان و تبریز یاد آن روزها و آن خون‌ها را همواره به اندازه آزادی و قانون گرامی خواهد داشت و هرگز از این راه مقدس که پای در آن نهاده عقب نخواهد نشست.

 این همان تبریز دریادل که چندین روزگار/ سد سیل دشمنان بوده است چون کوه گران/ این همان تبریز کاندر دوره‌های انقلاب/پیشتاز جنگ بوده و پهلوان داستان / این همان تبریز کزخون جوانانش هنوز/ لاله‌گون بینی همی رو دارس دشت مغان/ این همان تبریز روئین‌تن که در میدان جنگ/ از مصاف دشمنان هرگز نپیچیدی عنان/ با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش‌بست/ همت والای سردار میهن ستارخان/ این همان تبریز کز جانبازی و مردانگی/ در ره عشق وطن صد ره فزون داد امتحان/ این همان تبریز که امثال خیابانی در او/ جان برافشانند بر شمع وطن پروانه سان/ این همان تبریز خونین دل که برجانش زدند/

دوستان زخم‌زبان و دشمنان نیشِ سنان تبریز و رادمردانش بوده و هستند که در روزگاران سخت مردان‌شان پهلوانان داستان‌ها بوده‌اند، از مشروطیت تا بامداد انقلاب اسلامی در بیست و نهم بهمن‌ماه سال ۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی و تا عاشوراییان دشمن‌شکن در دفاع مقدس… و شهیدان راه مبارزه با استبداد و تجاوز… تبریز، سرنهاده در دامان سرخ‌فام «عینالی» و گسترده تا شکوه سهند… تبریز، سینه سپر کرده در برابر حوادث… افتادن و برخاستن … از نو تازه شدن و از ویرانه‌ها شکوفا شدن.

منبع:میراث آریا

جریان زندگی نوین امروز در دل بازار تبریز

بازار تبریز همچنین سرمایه و نماد شکوهمند معماری ایران است؛ جایی که در حوزه گردشگری نیز از جایگاه و اهمیت فوق‌العاده‌ای برای شهر اولین‌ها محسوب می‌شود. خاطرات برجای‌مانده بر طاق‌ها و گنبدهای بلند آجری پیشینه تاریخی بازار تبریز را یادآوری می‌کند؛ بازاری که در گذرگاه دوران‌ها، از دید مورخان، سیاحت گران، جهانگردان و ناموران دنیا به مرکز تجاری پر رفت‌وآمد اطلاق می‌شد.

قرار گرفتن بازار باشکوه تبریز در مسیر جاده ابریشم که قریب به چهار هزار سال مهم‌ترین شاهراه اقتصادی شرق و غرب به حساب می‌آمد و از مدیترانه تا چین را به هم پیوند داده بود، باعث شده است که همواره از گذشته‌های دور تاکنون، مهم‌ترین و بزرگ‌ترین مرکز تجاری و تبادل فرهنگی شرق و غرب باشد و همین ارتباطات و تعاملات مهم‌ترین عامل پویایی و تداوم حیات سنتی آن است و این امکان را فراهم کرده که به عنوان بزرگ‌ترین مرکز تجاری، فرهنگی با وسیع‌ترین کالبد یکپارچه معماری و پایدارترین ساختار اجتماعی – اقتصادی در بازارهای جهان خودنمایی کند و به عنوان دوازدهمین اثر ایران در فهرست آثار جهانی ثبت شود و تکریم و تحسین تمام جهانیان را برانگیزد.

 هر آنچه که در بازار تبریز، از راسته و دالان، سرا و کاروانسرا، تیمچه و چهارسو، میدان و بازارچه، مسجد و مدرسه و حمام و زورخانه و یخچال دیده می‌شود با تعریفی خاص و منطبق بر اصول در کنار هم به چشم‌نوازترین حالت ممکن قرار گرفته‌اند و شبکه خاص ارتباطی را شکل داده‌اند. هر کدام از یک‌صد و شصت‌وسه جز آن در شکل‌گیری آنچه در اطرافشان به وجود آمده تأثیرگذار بوده‌اند و همین نظم و انتظام که به‌عنوان کامل‌ترین سازمان اجتماعی در بازارهای ایران از آن یاد می‌شود ویژگی‌های بازار را صدچندان کرده است.

در این بازار تنها با یک مجموعه برای دادوستد روبرو نیستیم و آنچه بر تمام جوانب این بازار فاخر برتری دارد، جریان زندگی در آن است. در این بازار در کنار رونق همیشگی خریدوفروش، رفتارهای فرهنگی و تعاملات اجتماعی نیز نسل به نسل انتقال پیدا کرده است و هر کس در این بازار اندکی با دقت نظاره‌گر باشد، می‌تواند در مقیاسی به‌مراتب در دسترس تر، از نزدیک شیوه زندگی مردم تبریز را لمس کند.

اداره‌کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی آذربایجان شرقی و پایگاه مجموعه جهانی بازار تبریز به عنوان متولیان اصلی صیانت و حفاظت از این گواه زنده تاریخ، همواره در تلاش‌اند تا با به‌کارگیری تجربه استادکاران، اندیشه جاری و پویا جوانان متخصص، جریان زندگی در شاهراه‌های بازار تبریز را بیش‌ازپیش رنگین سازند.

این اداره‌کل در تلاش است تا با هم‌افزایی و مشارکت سایر دستگاه‌های اجرایی، اقدامات لازم را در راستای حفاظت و فراهم‌سازی امکانات گردشگری در مجموعه بازار جهانی تبریز، توسعه و گسترش دهد، از این‌رو طی سال‌های اخیر با مشارکت اصناف و کسبه محترم بازار تاریخی، شهرداری، آب و فاضلاب، سازمان آتش‌نشانی و … بخش عمده‌ای از مجموعه بازار تاریخی به کانال فاضلاب شهری متصل، ساماندهی و کف‌سازی با سنگ اسپراخون اجرا، شیرهای هیدرانته برای استفاده در مواقع آتش‌سوزی نصب و مرمت‌های مستمری در جای‌جای بازار تبریز انجام شده است.

با توجه به این‌که بازار جهانی تبریز از مهم‌ترین آثار تاریخی، فرهنگی و اجتماعی استان است و همواره مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی قرارگرفته، لذا این اداره‌کل برای فراهم‌سازی دسترسی مجازی و تماشای این اثر باشکوه از جای‌جای دنیا، اقدامات بارگذاری تمام نقاط بازار جهانی تبریز را در نرم‌افزار گوگل استریت ویو که یکی از ابزارهای مفید و پرکاربرد آنلاین، بوده و در کنار کاربرد اصلی آن یعنی بررسی دقیق آدرس مورد نظر و حوالی آن، امکان تماشای مجازی مکان‌های دیدنی زیادی را از پنجره‌ گجت‌های هوشمند برای کاربران فراهم می‌کند، به اتمام رساند که هم‌زمان با یازدهمین سالروز ثبت جهانی مجموعه بازار جهانی تبریز، رونمایی می‌شود.

همچنین برای معرفی بخش‌های مختلف بازار جهانی تبریز نیز تعریف QR کدهای جامع را نیز در دستور کار قرار دادیم تا کاربران با استفاده از آن‌ها اطلاعات کامل و موردنیاز خود را به دست آورند، اقدامات لازم در این راستا نیز آغاز شده و پس از اتمام در سایتی مرجع بارگذاری خواهد شد.

مجموعه جهانی بازار تبریز، تنها یک نام نیست، بلکه گواهی از شکوه تاریخ گذشته و جریان زندگی نوین امروز است که همواره در یادها جاودان خواهد بود.

 یازدهمین سالروز ثبت جهانی مجموعه بازار تاریخی تبریز گرامی باد.

منبع:میراث آریا

پذیرش پرونده تبریز برای «شهر خلاق ادبیات»یونسکو

شهردار تبریز گفت: بر اساس اعلام کمیسیون ملی یونسکو در ایران، پرونده تبریز برای شهر خلاق ادبیات مورد پذیرش قرار گرفته است.

ایرج شهین باهر با اعلام این خبر، اظهار کرد: تبریز خاستگاه مکاتب برجسته هنری و ادبی است و شعر و ادب و هنر آذربایجان در طول تاریخ توسعه یافته به نحوی که این شهر در هزار سال گذشته محل نشست و برخاست فضلا،‌ شعرا و ادبای بسیاری از جمله صائب تبریزی، شمس تبریزی، ملا محمد فضولی، محمد حسین شهریار، پروین اعتصامی و همام تبریزی و غیره بوده است.

وی ادامه داد: این ها، ظرفیت بسیار ارزشمند و گسترده‌ای را برای تعاملات جهانی و کسب عنوان شهر خلاق در حوزه ادبیات فراهم می سازد که برای تحقق این مهم اقدامات لازم را از ماه ها قبل آغاز کردیم.

شهردار تبریز یادآور شد: پیش از این با پیگیری های انجام یافته شهرداری تبریز لایحه ای در زمینه پیوستن تبریز به شبکه شهرهای جهانی خلاق مورد تصویب کمیسیون فرهنگی و نهایتاً شورای اسلامی شهر قرار گرفت و به دنبال آن کارشناسان یونسکو در تهران در شهرداری تبریز حضور یافتند و در خصوص تکمیل فرم‌های مربوط بر اساس ظرفیت های فرهنگی و تاریخی این شهر در حوزه ادبیات اقدامات لازم و تخصصی انجام شد.  وی ادامه داد: به دنبال ارسال مدارک مربوط، ایمیلی دریافت کردیم که بر اساس آن، مدارک شهر تبریز در چارچوب فراخوان سال ۲۰۲۱ برای ارسال درخواست عضویت در شبکه شهرهای خلاق یونسکو در حوزه ادبیات اعلام وصول و تایید شد.

به نقل از روابط عمومی شهرداری تبریز، وی با بیان این‌که نتیجه نهایی بررسی پرونده تبریز برای عضویت در شبکه شهرهای خلاق ادبیات آبان ماه اعلام خواهد شد، ابراز امیدواری کرد: با نهایی شدن انتخاب تبریز به عنوان شهر خلاق در زمینه ادبیات شاهد آثار ملموس این اتفاق خوب و مهم در حوزه های فرهنگی، گردشگری و اقتصادی باشیم.

 

آجیل تبریز، میراثی رنگین و تاریخی

تبریز به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین شهرهای ایران ظرفیت‌های ویژه‌ای برای میزبانی از گردشگران و میهمانان داشته که در این میان «سوغات تبریز» به‌عنوان میراث ناملموس نیز جایگاه ویژه‌ای دارد.

تبریز طی دوره‌های مختلف سوغاتی‌های خاصی داشته و امروز نیز سوغاتی‌های مورد استقبال فراوانی دارد که آجیل، شیرینی قرابیه، نوقا، ریس و شکلات تبریز از جمله آن است که در این میان آجیل تبریز به شماره ۱۲۶۳ به تاریخ ۱۳۹۵/۶/۱۰ به‌عنوان میراث ناملموس در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

آجیل

آجیل تبریز مرغوبیت بسیاری داشته و از گذشته‌های دور به خارج از کشور صادر می‌شود، آجیل پای ثابت جشن‌ها و میهمانی‌های تبریزی‌هاست و انواع مختلفی از خشکبار در این شهر تولید می‌شود.

مردم آذربایجان به بهانه هر عید و جشن پای آجیل را به خانه‌های خود باز می‌کنند و با آجیل از میهمانان خود پذیرای می‌کنند. در چهارشنبه آخر سال نیز بنا بر سنت قدیمی‌ها آجیل مخصوص این شب را با هنرمندی تمام و به طرز زیبایی تزیین کرده و به همراه هدایایی به خانه تازه‌عروس خانواده می‌فرستند.

آجیل تبریز انواع مختلفی دارد که از آن جمله می‌توان به آجیل چهار مغز، آجیل شب یلدا و آجیل عید نوروز و … اشاره کرد. آجیل چهار مغز تبریز که معروف‌ترین آجیل‌های مخصوص تبریز است و شامل بادام‌هندی، بادام کاغذی، پسته و بادام بو داده است. این محصول از بهترین و با قدمت‌ترین آجیل‌فروش‌های تبریز تهیه می‌شود.

اکثر اجزای آجیل از جمله بادام، نخودچی، کشمش، گردو، فندق و انواع تخمه از قبیل تخم کدو، تخم آفتابگردان و تخم هندوانه در آذربایجان کشت‌شده و به عمل می‌آیند.

در تمام نقاط آذربایجان انگور و کشمش به صورت فراوان کشت و تولید می‌شود و تنها جز آجیل که بومی این استان نیست، پسته است که آن را نیز از بهترین و مرغوب‌ترین نوع پسته موجود در بازار تهیه می‌کنند، چرا که تبریزی‌ها تمام سعی خود را می‌کنند تا همچنان حسن شهرت و اعتبار آجیل تبریز را کاملاً حفظ کنند.

تولید و فرآوری انواع آجیل و خشکبار در تبریز به هر دو صورت صنعتی و سنتی صورت می‌گیرد که صادرات سالیانه به ارزش ۱۰۰ میلیون دلار باعث رونق اقتصادی آذربایجان شرقی در این بخش شده است.

هم‌اکنون بیش از ۵۰۰ آجیل‌فروش در تبریز مشغول فعالیت هستند، که به‌واسطه آن برای بیش از ۲ هزار نفر اشتغال‌زایی ایجاد شده است.

آذربایجان از لحاظ تولید آجیل و خشکبار رتبه نخست را کسب کرده است، همین امر در ثبت ملی شدن آجیل و خشکبار تبریز بسیار مؤثر واقع‌شده و خشکبار و آجیل تبریز که دارای کیفیت مرغوبی است این شهر را به‌عنوان یک شاخص در زمینه خشکبار و آجیل مطرح کرده است.

با توجه به قرار گرفتن استان به خصوص تبریز در جاده ترانزیتی ابریشم از دیرباز این خطه مورد استقبال تجار کشورهای خارجی در این حوزه قرار گرفته است که این امر به نوبه خود امتیاز بسیار مناسبی در ثبت آجیل تبریز در فهرست آثار ملی محسوب می‌شود.

آجیل تبریز با بیش از یک قرن سابقه فرآوری از شهرت جهانی برخوردار است و شعبه‌های فروشگاه‌های بنام و معتبر آجیل این شهر در کشورهای حاشیه خلیج فارس، قفقاز و اروپا و آمریکا فعال هستند.

منبع:میراث آریا

“شاه ارخی” تبریز، قربانی توسعه شهری

دریاچهٔ شاه گلی(ایل گلی) با ۵.۵ هکتار وسعت، گنجایش ۷۲۰ هزار متر مکعب آب را دارد، آب این استخر تا قبل از ایجاد شهرک خاوران از شاخه‌ای منشعب از لیقوان چایی (رود لیقوان) تامین می‌شد، اما با احداث این شهرک، جریان آب قطع شد و آب این استخر بزرگ با چاه‌های عمیق تامین می‌شود.

آبرسانی به استخر شاه‌گلی (به معنی دریاچه بزرگ، که بعدها نامش به ایل گلی تغییر یافت)  کاملا مهندسی شده بوده و به نظر می‌رسد آق‌قویونلوها مدیریت منابع آبی را بهتر از متولیان کنونی بلد بودند، چرا که از یک طرف داد بحران کم‌آبی سر می‌دهیم و از طرفی هم استخر پارک محبوب تبریزی‌ها را با حفر چاه‌های عمیق پر می‌کنیم، در حالیکه شهرداری تبریز با همکاری اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی می‌تواند ضمن احیای نهر شاهی و دادن جانی دوباره به استخر شاهگلی از هدررفت منابع آبی هم جلوگیری کند.

به گزارش ایسنا، وعده‌های متعدد شهرداران و معاونان برای احیای نهر شاهی تا به حال و با گذشت زمانی بالغ بر ۱۵ سال هنوز هیچ نتیجه‌ای در عمل ندارد و به نظر می‌رسد هنوز اهمیت این نهر آنگونه که باید روشن نشده است.

شاه ارخی (نهرشاهی) یکی از شعبه‌های رودخانه لیقوان است که از نزدیکی روستای چاوان می‌گذرد که به‌صورت جویباری کوچک از سمت جنوب‌شرقی دریاچه شاه‌گلی وارد آن شده و آب آن را تأمین می‌کند و تپه نسبتا بلندی در بخش جنوبی دریاچه شاه‌گلی قرار گرفته که جنگل‌کاری شده و آبشارهای مصنوعی متعددی از این تپه به سمت داخل دریاچه سرازیر می‌شود، همچنین از ضلع جنوبی دریاچه تا مرکز آن و محل کاخ شاه‌گلی، خیابانی کشیده شده که عمارت کلاه ‌فرنگی را به‌صورت یک شبه‌جزیره درآورده ‌است.

در منابع تاریخی آمده است که استخری به وسعت زیاد در شاهگلی ایجاد شده که خاک‌های حاصل از کندن استخر را در ضلع جنوبی آن به صورت پلکانی انباشته و به باغ تبدیل کردند و عمارتی در مرکز این استخر مانند کاخ هشت بهشت واقع در صاحب آباد تبریز بنا کردند، اما مهم‌ترین کار تامین آب این استخر بزرگ بود، نهر شاهی به طول 22 کیلومتر که شاخه‌ای منشعب از لیقوان چایی (رود لیقوان) بود برای تامین آب شاهگلی به معنی استخر بزرگ در نظر گرفته شد که در برخی نقاط از زیر و روی زمین و در برخی نقاط به صورت تونل از دل کوه رد شده و به استخر می‌رسید، این سرمایه برای تبریز بسیار ارزشمند بود که متاسفانه جریان آب جاری شده از این رود به شاهگلی در جریان شهرک‌سازی و عملیات‌های عمرانی شهرک خاوران قطع شد و انتظار می‌رود شهرداری تبریز هر چه زودتر نسبت به احیای مجدد آن اقدام کند، سر ریز این استخر که در جنوب شرقی تبریز و بالادست احداث شده بود، تمامی باغ‌های اطراف تبریز را آبیاری می‌کرد و این نشان می‌دهد که احداث این استخر مهندسی شده بود و به عنوان منبع ذخیره آب برای باغ‌های اطراف تبریز طراحی شده بود.

متاسفانه چرخه آبی استخر شاهگلی که بسیار جالب و علمی طراحی شده بود، پس از مسدود شدن مسیر نهری که منبع تغذیه شاهگلی بود، معیوب شد و هم اکنون آب مورد نیاز داخل این استخر از طریق چاه‌ها تامین می‌شود.

در ادامه‌ی این گزارش، کریم میمنت‌نژاد، تبریزپژوه تاریخچه‌ای از احداث استخر شاهگلی و اهمیت «شاه اَرخی» یا نهر شاهی را بیان می‌کند: استخر شاهگلی در زمان آق قویونلوها و به دستور اوزون حسن، پادشاه وقت ساخته شد و آب مورد نیاز برای پر کردن این استخر از نهر شاهی منشعب از لیقوان چایی با فاصله ۲۲ کیلومتر از تبریز تامین شد، نکته قابل توجه راکد نبودن و در جریان بودن آب و استفاده از آن به عنوان منبع ذخیره آب مورد نیاز باغات شرق تبریز توسط سرریز آب استخر است.

آب لیقوان چایی تحت عنوان شاه ارخی یا نهر شاهی به صورت نهر یا تونل‌های زیرزمینی به طور کاملا حساب شده و مهندسی شده به داخل استخر هدایت می‌شد، اما متاسفانه جریان آب نهر شاهی به دنبال ساخت و سازهای شرکت‌های تعاونی مسکن در جریان شهرک‌سازی در منطقه خاوران قطع شد.در طول چند دهه گذشته با وجود تبلیغات‌ متعدد هنوز خبری از احیای نهرشاهی نبوده و هم شهرداری و هم اداره کل میراث فرهنگی استانمان می‌توانند برای احیای هویت تاریخی تبریز اقدام به احیای نهر شاهی کنند؛ با وجود ظاهر زیبای عمارت شاهگلی، کم‌آبی در عمق آن محرز بوده و ضمن اینکه سند رسمی و منقوله‌دار این نهر صادره از سازمان ثبت املاک و اسناد به نام شهرداری تبریز است.

به نظر می‌رسد شهرداری تبریز هنوز برنامه‌ای برای احیای نهرشاهی یا «شاه اَرخی» ندارد، چرا که آخرین اخبار و وعده‌ها به قبل از تغییر نام سازمان پارک‎ها و فضای سبز شهرداری به سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهرداری تبریز در سال 94 بازمی‌گردد که محمد حسین حسن‌زاده، مدیرعامل وقت سازمان پارک‎ها و فضای سبز تبریز در آن از برنامه‌ریزی‌ها برای تامین آب استخر ائل‌گلی از طریق نهر شاهی خبر داده و گفته بود: «هویت فرهنگی و تاریخی نهرشاهی نیز حفظ می‌شود. با هماهنگی‌های صورت گرفته از طریق شرکت آب منطقه‌ای و شرکت آب و فاضلاب تبریز دستور احیاء نهرشاهی صادر شده است و مشکلات مربوط به این قسمت از طریق سازمان پارک‌ها و فضای سبز تبریز پیگیری می‌شود؛ کوره‌ها و قنات‌های موجود در ایجاد و احداث بزرگراه نبی اکرم(ص) تخریب شده و از سال 87 تامین آب با فشار به چاه‌های ائل گلی تامین می‌شد که روش صحیحی برای منابع آبی نبود، متاسفانه این مسیر آبرسانی از چند سال قبل تخریب شده و اقدامی برای بهبود وضعیت آن صورت نگرفته بود. کار اجرایی این مسیر در دو بخش انجام یافته که بخش نخست آن شامل اصلاح مسیر روبازی است که شامل روستای فتح آباد بوده و تا دره ی لیقوان ادامه خواهد یافت، همچنین در بخش دیگری این طرح از طریق بازسازی و اصلاح کوره‌هایی که زمان احداث اتوبان تبریز- زنجان آسیب دیده بودند، مرمت خواهد شد. متاسفانه آب مورد نیاز استخر ائل گلی طی چند سال گذشته از طریق چاه‌های موجود در منطقه تامین می‌شد که همین موضوع علاوه بر هزینه‌های فراوان، ظلم بزرگی در حق منابع آبی زیر سطحی این منطقه به شمار می‌رفت. طی دو سال گذشته اجازه ندادیم آب استخر ائل‌گلی به حداقل برسد و از این طریق آبروی شهر تبریز را حفظ کردیم.»

انتظار می‌رود شهرداری تبریز و شرکت‌های متولی آب تبریز برای جلوگیری از بحران آب و استفاده بیش از حد منابع آب زیرزمینی برای تامین آب استخر شاهگلی تبریز، اقدامات لازم برای احیای نهر شاهی را در راس امور قرار دهند.

توصیف سفیر جمهوری ونیز از میدان تاریخی صاحب آباد تبریز

در نوشته او شکوه، عظمت و زیبایی مجموعه صاحب آباد تبریز توصیف شده است.

در بخشی از این نوشته آمده است:

«کاخی که در آنجا به پیشگاه شاه بار یافتم بدین شرح بود. نخست دروازه‌ای بود با جلوخانی به مساحت چهار یا پنج قدم مربع که هشت یا ده تن از رجال دربار شاه در آنجا نشسته بودند. سپس دری دیگر بود نزدیک درِ نخستین و دربانی که چماق کوچکی در دست داشت و کنارش ایستاده بود.

چون به این دروازه وارد شدم از باغی سبز و خرم گذشتم که مانند چمنی پر از دنبلان بود با دیوارهای گلی، که در سمت راست آن پیاده‌رویی ساخته بودند. سی گام بالاتر سرایی بود به فراخور حال ما. چهارصد پانصد قدم بلندتر از پیاده‌رویی که یاد کردم. در وسط این حوض‌خانه‌ای بود کوچک و پیوسته پر از آب و شاه در مدخل آن روی بالشی زربفت نشسته و بر بالشی دیگر تکیه داده بود. در کنارش نگهبانی با شمشیر آخته ایستاده بود.

در سراپای سراچه فرش گسترده و مهم‌ترین شاهزادگان گرداگرد نشسته بودند. در همه جای سراچه موزاییک به کار برده‌اند نه به کوچکی موزاییک‌هایی که ما به کار می‌بریم بلکه بزرگ، بسیار زیبا و به رنگ‌های مختلف.»

در ادامه باربارو سفیر ونیز به دعوت حسن پادشاه برای تماشای تفرج در میدان اشاره کرده و می‌نویسد:

«شاه پیغام داده بود که باید به میدان بروم و تماشای تفرج یعنی بازی کنم. من سوار بر اسب به آنجا رفتم و در آنجا سه هزار سوار دیدم و بیش از دو برابر این عده پیاده. از این گذشته فرزندان خردسال شاه در آنجا بودند که از بعضی پنجره‌ها بیرون را نظاره می‌کردند. چند تا گرگ که به پاهایشان ریسمان بسته بودند به میدان آوردند و آن‌ها را یکایک رها کردند تا به میان میدان بروند.

اسب‌ها از ترس از میان میدان گریختند و بسیاری از آن‌ها بر زمین افتادند، گروهی در خود میدان و برخی دیگر در رودخانه‌ای که در میان شهر جاری است.

هر روز آدینه این بازی برقرار است. پس از این تفرج و تماشا مرا به پیشگاه شاه به محلی که پیش از این یاد کرده‌ام بردند و با عزت و احترام در جایی نشاندند. دیگران نیز هر کدام در جاهای خود به نسبت گنجایش سراچه قرار گرفتند و بقیه به نسبت درجات و مقاماتی که داشتند به رسم مسلمانان بر روی فرش نشستند.

در این اثنا چند مرد که از جانب پادشاه هند فرستاده شده بودند، آمدند که جانورانی عجیب همراه داشتند. آنگاه مرا به بالاخانه بردند و در آنجا ناهار خوردم.»

باربارو به تشریفاتی که برای ورود سفیر هند برپا شده بود نیز اشاره کرده و می‌نویسد:

«او در محلی بود که پیش از این یاد کرده‌ام و به دستور او مانند دفعه قبل در حضورش نشستم. آن روز، روز تعطیل بود و برای ورود سفیر هند تشریفاتی مهم برقرار کرده بودند. درباریان جامه‌های زربافت و ابریشمین و پشمین به رنگ‌های گوناگون در برداشتند. چهل تنی از محترم‌ترین رجال در کوشک نشسته بودند و در مدخل‌های آن صد تن و در خارج از مدخل‌ها حدود دویست تن و در میان دو دروازه کوشک نزدیک به پنجاه تن و در کوچه‌های خارج قریب بیست تن، همه آماده پذیرا شدن سفیر بودند و در میان میدان چهار هزار سوار دیده می‌شد. همه با این نظم و ترتیب ایستاده بودند که دو سفیر هند وارد شدند و ایشان را در برابر شاه نشاندند.»

او در دیدار دیگری که با حسن پادشاه داشته به توصیف سایر فضاهای باغ دولت‌خانه نیز پرداخته است:

«وقت دیگر هنگامی که به نزدش رفتم، او را در تالاری یافتم که در زیر قبه‌ای بود به راستی آن بنایی بود سخت زیبا. زیرا چوب و تیر را به شکل قبه گنبد در آورده و از اطراف آن پارچه‌های ابریشمین گلدوزی و زربافت آویخته و بر کف تالار خرگاه، خیمه فرش‌های بسیار عالی گسترده بودند که بیش از چهارده قدم، طول هر یک از آن‌ها بود. در آن‌سوی تالار چادر چهارگوش بزرگ قلاب‌دوزی دیده می‌شد که میان چهار ردیف درخت بر پا کرده بودند تا بر آن سایه افکند، و میان این چادر و آن قبه، سراپرده‌ای بود از بوکازین که درونش همه گلدوزی بود. درب تالار از چوب صندل بود که از داخل شبکه‌های گلابتون دوزی و مرواریددوزی روی آن کار کرده بودند. شاه در آنجا نشسته بود و بزرگان بر گردش.»

منبع:میراث آریا

موزه خودروهای کلاسیک تبریز، پنجره‌ای رو به دنیای مدرن گذشته

انگار هنوز حال و هوای تبریز قدیم با وجود تغییرات به‌وجودآمده در مرکز شهر احساس می‌شود، درگیر همین حال و هوا بودم که به یاد اولین موزه خودروهای کلاسیک کشور در شهر اولین‌ها افتادم و نام خلیل غفاری در ذهنم تداعی شد. 

خلیل غفاری مجموعه‌دار خودروهای کلاسیک تبریزی که سال ۹۷ اولین موزه خصوصی خودروهای کلاسیک را در کشور به نام خود به ثبت رساند، نیم‌قرن به جمع‌آوری و نگه‌داری از خودروهای قدیمی پرداخته است. 

تداعی این نام سبب شد تا درصدد دیدار و گفت‌وگو با او برآیم و همراه همکار عکاسم راه موزه را که در نزدیکی پلیس‌راه تبریز-تهران قرار دارد پیش بگیرم. 

پس از آشنایی با خلیل غفاری در سالن موزه به گفت‌وگویی صمیمی نشستیم که در ادامه این گزارش به شرح این گفت‌وگو می‌پردازیم. 

به عنوان شخصی که به دنبال علاقه‌تان، نیم‌قرن برای به دست آوردن خودروهای کلاسیک کوشیده‌اید، موفقیت خود را چگونه تعریف می‌کنید؟ 

به نظرم موفقیت‌های آدمی تصادفی نیست و به هدفی بستگی دارد که از کودکی آن را در ذهن پرورانده و در طول زندگی به آن توجه داشته است.

در مورد هدف من هم، شاید بتوان گفت اولین ماشینی که دست به فرمانش بردم تخت فلزی اتاقم بود که اهالی خانه را هم به سیر و سیاحت با آن دعوت می‌کردم و به خیال خود در جاده‌ها به ماشین‌سواری مشغول بودم.

سرای ایکی قاپیلی بازار تبریز هم یکی دیگر از مکان‌های محبوب دوران کودکیم بود که مجموعه ماشین‌های پلاستیکی‌ام از دل آن سرای زیبا و هیجان‌انگیز تهیه می‌شد.

انسان همیشه در گرو فعالیت و تلاش خود به اهداف دست می‌یابد، البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در کنار هدف‌گذاری، عاشق بودن هم مهم است، اصلاً باید اینطور بگویم؛ اگر عاشق هدفت باشی به نتیجه خواهی رسید.

بنا به شنیده‌ها اولین خودرو بنز تولید شده در مجموعه شما است، آیا این موضوع صحت دارد؟ 

(با خنده) نه اغراق می‌کنند، این مدل بنز که در سال ۵۲ تولید شده جزو مدل‌هایی است که به تعداد کمی عرضه‌شده و اکنون در سایر نقاط دنیا وجود ندارد، به گمانم یکی از این مدل بنزها خودروی قزافی بود که شاید مانده باشد و دیگری هم که در این مجموعه قرار دارد و کاملاً سالم و بدون نقص است.

هر کدام از خودروهای حاضر در این مجموعه علاوه بر زیبایی و ویژگی خاص خود قطعاً داستان‌های جالبی را در دل خود جای داده‌اند، خاطره کدام یک از آن‌ها را همیشه در ذهن دارید؟ 

این سؤال برایم دشوار است، انگار که بگویی تولد کدام فرزندت برایت دل‌نشین‌تر بود، مگر می‌شود تمایزی بین آن‌ها قائل شد، نمی‌شود! هر کدام از دیاری آمده و در کنارم آرام گرفته‌اند، از جنوبی‌ترین نقطه تا شمالی‌ترین نقطه کشور را وجب‌به‌وجب گشته و به دنبال آن‌ها بودم، بسیاری را به دست آوردم و بسیاری هم بعد مدت‌ها به میل خود به دیدارم آمدند.

(با اشاره به شورولت پشت سرم گفت) این شورولت سیاه که یکی از زیباترین ماشین‌های مجموعه است برای به دست آوردنش ۱۵ تا ۲۰ سال زمان صرف شده، (همراه با لبخند غرورآمیز و موفق) مالک این خودرو از جمله افراد مصمم در راضی نشدن بود اما بالاخره بعد از ۲۰ سال راضی شد و ماشین را با دستان خودش به من تحویل داد، حتما برایتان جالب خواهد بود که بگویم این ماشین متعلق به یکی از خان‌های علمدار گرگر (هادی شهر کنونی)، صفرخان لیلار بود.

حال که چندین سال از فوت مالک این خودرو و آمدنش به مجموعه من می‌گذرد، فرزندان و نوادگان خان علمدار هر چند سال یک‌بار که به وطن بازمی‌گردند به دیدن یار قدیمی پدرشان آمده و دیداری تازه می‌کنند، جالب است که چندین بار ماکت این ماشین را هم برایم هدیه آورده‌اند.

تمام ماشین‌های حاضر در این مجموعه در ایران استفاده شده‌اند و دارای شجره هستند، (به ماشین بِلر گوشه سمت چپ اشاره می‌کند) مثلاً این ماشین متعلق به نوادگان امیرکبیر است، آن دیگری متعلق به نوادگان قوام‌السلطنه، همه این‌ها زمانی اشخاصی را به مقصد رسانده‌اند که نامشان در تاریخ این مرز و بوم به ثبت رسیده است.

آیا در انتخاب ماشین‌ها ملاک و سلیقه خاصی در مورد برند و یا مدل آن‌ها دارید؟ 

انتخاب ماشین‌ها عموماً به خاطر تک بودنشان است، یعنی ماشین‌هایی را انتخاب می‌کنم که در کشور و دنیا به تعداد انگشت‌شمار باقی مانده‌اند، البته باید این را هم یادآوری کنم که بدست آوردن تک‌تک ماشین‌های این مجموعه دشواری‌های بسیاری داشت، از گذشتن از خواسته‌های خود و خانواده تا شرایط مالی که گاهی اوقات سر سازگاری با ما نداشت.

چه چالش‌هایی در به دست آوری و نگه‌داری ماشین‌ها وجود داشته و دارد؟ 

به طورکلی مجموعه‌داری چالش‌های مختلفی از به دست آوردن تا نگه‌داری دارد، گاهی تعمیر و بازسازی یک ماشین سال‌ها زمان می‌برد چراکه در تعمیر و بازسازی آن علاوه بر بکار گیری دقت و تخصص باید قطعات فابریک و متعلق به زمان تولید ماشین بر روی آن نصب شود، تمام ماشین‌های موجود در این موزه با قطعات فابریک تعمیر و بازسازی شده‌اند، حتی گاهی در حین تعمیر ماشین‌ها، قطعات دیگر به امانت برده شده‌اند!

آیا تاکنون از افراد شناخته‌شده استان و کشور طالب ماشین‌هایتان بوده‌اند؟ 

بله تا به حال چندین نفر از افراد شناخته‌شده کشور برای خرید ماشین‌ها به سراغم آمده‌اند اما اینکه بخواهی عشق و علاقه‌ات را که چندین سال برایش زحمت‌کشیده‌ای دو دستی تقدیم کسی بکنی کار دشواری است، انگار که بخواهی فرزندانت را به حضانت کسی دیگر در بیاوری، در یکی از موارد پیش‌آمده که فرد موردنظر از هتل داران و افراد ثروتمند کشور بود چک سفیدی به دستم داد و گفت: «هر مقداری که بگویی برای خریداری این مجموعه متقبل می‌شوم»، در پاسخش گفتم؟ : «این ماشین‌ها که مال من نیست»، از پاسخم که جا خورده بود گفت: «پس برای چه کسی است.»؛ گفتم: «این‌ها میراث مردم تبریز هستند من فقط مسئولیت نگه‌داری آن‌ها را بر عهده گرفته‌ام.»

شاید برای بسیاری از مردم‌ عدم پذیرش این پیشنهاد بی‌معنی باشد اما همان‌طور که در قسمت ابتدایی سخنانم گفتم، این کار عشقی است چندین‌ساله و من آن را به عشق تبریز و مردمانش انجام داده‌ام.

مجموعه‌دار خودروهای کلاسیک تبریز که پا در پدال تاریخی‌ترین خودروهای دنیا گذاشته، در حال حاضر خودرویی که استفاده می‌کند چیست؟ 

از قدیم گفتند کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد، این مَثَل مصداق زندگی من نیز هست، هر کجا که ماشینی سرپا نباشد به سراغ آن می‌روم و راه می‌اندازمش، در حال حاضر هم ماشین مورد استفاده‌ام از خانواده کارخانه نیسان است.

به عنوان یک مجموعه‌دار و فعال در حوزه فرهنگ جامعه که در تلاش برای حفظ فرهنگ و اصالت گذشته است، دلیل کم‌رنگ شدن اصالت در فرهنگ امروزی را در چه می‌بینید؟ آیا بازگشت اصالت پیشین در زندگی امروزه امکان‌پذیر است؟ 

اگر نگاهی به داشته‌هایمان از گذشته بی‌اندازیم خواهیم دید که تمام آن‌ها با تکیه ‌بر اصول خاصی ساخته‌ شده‌اند، حتی برخی از تفکرات باقی‌مانده از گذشته دارای اصول و ساختار خاصی هستند، وقتی قدم در خانه‌ای قدیمی می‌گذاریم گوشه به گوشه‌اش ندای سازندگی به گوش می‌رسد، اما امروز چه؟ چه چیزی برای آیندگانمان باقی خواهیم گذاشت، به نظرم اشکال عصر امروز این است که چگونگی ارزش و ارج نهادن به اصالت آموزش داده نشده است به همین دلیل است که اصالت اندیشه و عمل ما رنگ باخته است.

کشور و مردم ما اصالت ویژه‌ای دارند و ما باید این اصالت را به آن بازگردانیم، درست است که جامعه کنونی ما با چالش‌های مختلفی مواجه است، اما مهم آن است که هنگام توفان نگه‌دار خود و هویتت باشی.

اگر نگاهی به شهر بی‌اندازیم با خیل عظیمی از ماشین‌های سفید، نقره‌ای و سیاه‌رو به رو می‌شویم، به نظرتان دلیل یکنواختی رنگ ماشین‌ها در چیست؟ مگر ما همان مردمان گذشته نیستیم که فلوکس‌ها، ژیان‌ها، بیوک‌ها و پژوهای رنگارنگ را داشتیم، چرا تمام آن‌ها را در آلبوم خاطرات پدر و مادرانمان جا گذاشتیم؟ 

دلیل این سوالتان را مطمئنم بارها شنیده‌اید که ما قدیمی‌ها می‌گوییم: اوقات خوشمان در سال‌های گذشته ماند و دیگر تکرار نمی‌شود، چراکه در گذشته تمام اقشار جامعه در زندگی خود آسودگی خاطر داشتند، حتی نابسامان‌ترین زندگی ترس بدتر شدن وضع حال را در روزهای آتی نداشت، اما امروز ذهن‌ها مملو از افکار و دغدغه‌های مختلفی است که دمار از روزگار مردم درآورده، شرایط دشواری در حال سپری شدن است با این اوصاف دیگر رمقی برای ماشین‌های رنگی نمانده، دل‌هایمان هم تک رنگ شده‌اند.

با در نظر گرفتن تمام شرایط موجود، برای توسعه مجموعه و موزه خودروهای کلاسیک چه برنامه‌هایی دارید؟ 

با توجه به اینکه این مجموعه کاملاً شخصی است و تمام فعالیت‌های آن اعم از نگه‌داری، رسیدگی به فضای موزه، امنیت و… بر عهده من است، لذا دشواری‌های بسیاری را در کنار زنده نگه‌داشتن این موزه به دوش گرفته‌ام اما برای توسعه آن نیز همواره در تلاشم، از اقداماتی که در آینده‌ای نزدیک انجام خواهم داد، افتتاح سالن دوم این مجموعه خواهد بود که در آن ماشین‌های افراد شاخص عصر معاصر بیشتر دیده می‌شود، البته تمام این اقدامات زمانی به ثمر خواهد رسید که حمایت‌های حداقلی از سوی مسئولان استانی و کشوری متوجه موزه باشد، موزه‌های خودرو در تمام نقاط دنیا دارای وسعت بزرگی هستند تا خودروها در فضایی فراغ‌تر به دید عموم دربیایند، اما متأسفانه در این موزه به دلیل کمبود فضا، تمام آن‌ها به صورت فشرده کنار هم پارک شده‌اند که این موضوع مسئله جابجایی‌شان را نیز با مشکل همراه کرده است.

خلاصه اینکه ما (من و خودروهای کلاسیک) زنده‌ایم برای مردم تبریز، امید دارم جاری بمانیم.

منبع:میراث آریا

یاد ماندگار زبان‌شناس تبریزی در کتب عربی

خطیب تبریزی رنج این راه دور و دراز را بی‌خود تحمل نکرد، چرا که هنگامی‌ که نسخه‌ای از کتاب التهذیب ازهری به دست او رسید برای فراگیری آن نزد ابوالعلا معری پیاده عازم شام شد.

او بیش از دو سال (میان سال‌های ۴۴۳-۴۴۶ ق) نزد ابوالعلاء ماند و علاوه بر تهذیب، برخی دیگر از آثار لغوی و ادبی از جمله غریب الحدیث ابوعبید (د ۲۲۴ ق) و اصلاح المنطق ابن‌سکّیت (د ۲۴۴ ق) را از او فرا گرفت.

خطیب خود نقل کرده است که روزی در مجلس درس ابوالعلا، یکی از همسایگان او در تبریز وارد مسجد شد و او با اجازه و خواست ابوالعلا با او دیدار و گفت‌وگو کرد. پس از بازگشت به مجلس درس، ابوالعلا از او می‌پرسد: «این چه زبانی بود که با او گفت‌وگو کردی؟» خطیب پاسخ می‌دهد: «زبان آذربایجان». ابوالعلا می‌گوید: «زبان شما را نفهمیدم، اما هرچه گفتید به خاطر سپردم؛ آنگاه ابوالعلا آنچه را گفته بودند، بی‌کم‌وبیش باز می‌گوید.»

خطیب تبریزی در سال ۱۰۸۳- ۱۰۸۲ میلادی در میان علمای عرب، اولین بار به سقت الزند تأليف معلم خود ابوالعلا مری شرح نوشت. او نه فقط یک دوست صمیمی و معلم ارزنده‌ای برای خطیب شده بود، بلکه از نظر دارا بودن مال، حامی بزرگی برای خطيب به شمار می‌رفت و به او کمک‌های مادی می‌کرد.

پروفسور محمود اوف یکی از معلمان خطیب تبریزی بود که در سال ۱۰۵۷ پس از وفاتش، خطيب به جای او اولین و بزرگ‌ترین شخصیت علمی بود و بعد از او بیشتر در تبریز نماند و هوس ملاقات و مباحثات با علمای بزرگ او را دوباره به سوریه کشاند. خطيب در این سفر از دانشمندان نامی عرب مانند ابن برهان، على رقی ابن داهان، سلیم راضی، درس علوم و الهيات فرا گرفت. خطیب تبریزی در سال ۱۰۶۴ به دمشق رفت و در آن جا باب آشنایی و دوستی را با مورخ نامی خطیب بغدادی باز کرد.

خطیب سرانجام به استادی مدرسۀ نظامیه منصوب شد و در آنجا به تدریس علوم ادبی رایج آن زمان چون نحو، لغت، عروض و قافیه پرداخت. علاوه بر این، مدتی نیز مسئولیت کتابخانۀ مدرسۀ نظامیه را عهده‌دار بود.

خطیب تبریزی شاگردان بسیاری داشت که مشهورترین آنان جوالیقی (د ۵۳۹ ق / ۱۱۴۴ م) نویسندۀ کتاب المُعَرَّب است که جانشین استاد خود در مدرسۀ نظامیه شد،  برخی دیگر از کسانی که نزد خطیب علم آموختند، عبارتند  از محمد بن ناصر سلامی (د ۵۵۰ ق / ۱۱۵۵ م)، ابوالحسن سعد انصاری بَلَنْسی (د ۵۴۱ ق / ۱۱۴۶ م)، ابوالسعادات هبة الله بن علی معروف به ابن‌شجری (د ۵۴۲ ق)، ابوالفضل یحیی بن حَصْکَفی (د ۵۵۱ ق)، ابوطاهر سِنْجی (د ۵۴۸ ق) و ابوطاهر سِلَفی.

شعر

خطیب شعر نیز می‌سرود. برخی منابع تصریح کرده‌اند که او در سرودن شعر موفق نبود و برخی نیز شعرش را خوب و دل‌نشین وصف کرده‌اند، اما با تـوجه به مقدار اندکی کـه از سروده‌های خطیب، بیشتـر مربوط به زمان اقامتش در بغداد، در دست است، نمی‌توان داوری درستی در خصوص توان شاعری او داشت. باخرزی قصیده‌ای (۷۲ بیت) از خطیب در ستایش خواجه نظام‌الملک (۴۰۸- ۴۸۵ ق)، فتح خَرْشَنه، و اسارت فضلون نقل کرده است. ابن‌خلکان نیز برخی از اشعار او را در ضمن ارائه شرح حالش آورده، ازجمله ۱۱ بیت که خطیب در پاسخ به عمید فیاض سروده است. به‌جز آقابزرگ که به دیوان خطیب تبریزی اشاره کرده، اطلاع دیگری از این دیوان در دست نیست.

آثار

خطیب چند شرح مهم بر اشعار کهن عربی نوشت و علاوه بر آن، سروده‌های برخی شاعران عباسی را تفسیر کرد. برخی شرح‌های او در دانشگاه الازهر به عنوان منبع درسی مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت. به جز شرح شعر، موضوع اصلی تحقیقات او دستور زبان و واژه‌نگاری بود.

خطیب تبریزی سرانجام سال  ۵۰۲ در بغداد درگذشت، در مراسم تشييع و دفن خطیب تبریزی مردم بغداد شرکت داشتند و او را در قبرستان باب آبراز بغداد به خاک سپردند.

منبع:میراث آریا

فضای معماری و سرزندگی در بازار تاریخی تبریز

 سرزندگی

سرزندگی مفهومی است که در سال‌های اخیر مورد توجه برخی از متخصصان و افراد صاحب‌نظر بوده و تلاش کرده‌اند از منظر خود در این مورد اظهارنظر کنند. جین جیکوبز یکی از صاحب‌نظران در این خصوص، سرزندگی را در امنیت، وجود فضاهای متنوع در کنار هم، امکان برقراری برخوردها و تعاملات مفید بین افراد و تماشا کردن دیگران می‌داند (جیکوبز، ۱۳۸۶: ۲۴). از طرفی لنگ، سرزندگی را میزان سازگاری (congruence) بین محیط و فعالیت‌هایی نظیر ملاقات با دیگران، تماشای مردم و خوردن تعریف کرده است (لنگ،۳۲:۱۹۸۷). یکی از مؤلفه‌های اصلی و مهم در سرزندگی، راحتی است که آلن جکوبز و دنلد اپیلارد سرزندگی را امکان راحت در یک شهر تعریف کرده‌اند (جکوبز ، اپیلارد ،۱۹۸۷:).  اما اگر بخواهیم سرزندگی را در مقیاس کلان مورد بررسی قرار دهیم از نظر کویین لینچ سرزندگی در مقیاس کلان را به عواملی چون بقا، ایمنی، سازگاری، سلامت محیط و ثبات کنونی و آینده کل جامع بیولوژیکی نسبت می‌دهد (لینچ،۱۳۷۶).

از سوی دیگر سرزندگی از منظر اجتماعی را می‌توان به عواملی چون هویت داشتن، وجود زندگی اجتماعی در شهر، خوشبختی و پیشرفت اجتماع و اشخاص و پایداری اکولوژیکی از نظر سالزانو نسبت داد. در این میان چپمن سرزندگی را در پنج عامل جذابیت‌ها، توانایی دسترسی، امنیت، آسایش و هویت خلاصه کرده است (چپمن،۱۳۸۶). اما باید توجه داشت مؤلفه مقیاس انسانی از عوامل دیگری است که در سرزندگی بسیار مهم به نظر می‌رسد، کریر سرزندگی را در مقیاس انسانی در غالب پیاده راه‌ها، ترکیب خرید و گردش و ورودی‌های زیاد به فضاهای عمومی می‌داند (لنارد،۱۳۸۴). همچنین یان گل سرزندگی را در لذت، آسایش، امنیت و با مقیاس انسانی تعریف کرده است (گل، ۱۳۷۸). در کشور ما نیز در این مورد تحقیقاتی انجام شده است. کورش گلکار سرزندگی را در تراکم و تنوع دیده است. تراکم را در میزان افراد پیاده در محل و تنوع را در استفاده کنندگان، قرارگاه‌های رفتاری، فرم و رنگ عنوان کرده است. (گلکار،۱۳۸۶).

سرزندگی در شهر 

فرهنگ مردم و معماری شهر از الزامات سرزندگی، شادابی و سرزندگی حلقه مفقوده زندگی شهری است. سرزندگی دارای دورویه است که یک‌رویه آن به بینش و فرهنگ مردم و به ادراک آن‌ها وابسته است و دیگری به فضاهای شهری و معماری مربوط می‌شود که این دو رویه با هم ارتباط متقابل دارند. سقراط هدف اصلی از ایجاد شهر را تامین نشاط و خوشبختی شهروندان می‌داند نه این‌که شهر به هیولایی تبدیل شود که شهروندان در آن علاوه بر این‌ که آسایش و آرامش زندگی را به دست نیاورند، در تلاش بیهوده با مشکلات مختلف دست به گریبان شوند. این سخن سقراط رابطه دیرین و مستحکم میان دو مفهوم شهر و نشاط و سرزندگی را به خوبی نشان می‌دهد بر مبنای چنین دیدگاهی اساساً شهر به مثابه دستگاه، وسیله یا مرکبی برای نیل به شادی، نشاط و سرزندگی تلقی می‌شود (احمدی، بلیلان اصل،۱۳۹۴). برای برخی گروه‌های اجتماعی یک شهر سرزنده، شهری است که در آن اجزایی که همیشه بخشی از فضاهای دوستدار مردم بوده‌اند، همواره حفظ و نوسازی می‌شوند که آن اجزا رابطه بین خیابان‌ها و ساختمان‌ها با یکدیگر، بین درختان و فصول سال، تزیینات و رابطه بین رویدادها و مردم هستند (۲۰۰۰،palej).

فضای شهری سرزنده عبارت است از یک فضای شهری که در آن حضور تعداد قابل‌توجهی از افراد و تنوع آن‌ها به لحاظ جنس و سن در گستره زمانی وسیعی از روز که فعالیت‌هایشان عمدتاً به شکل انتخابی یا اجتماعی بروز می‌یابد به چشم می‌خورد، به عبارت دیگر یعنی فضا باید به‌گونه‌ای باشد که مردم بیایند و بمانند. سرزندگی و پویایی فضای شهری و در مقابل، ملال‌انگیزی آن بازتاب شماری و به‌خصوص نوع فعالیت‌ها و رویدادهایی است که در فضا انجام می‌شود، سرزندگی محیط شهری کیفیتی است که نشان از پویایی و جنب و جوش حیات هر روزه شهروندان در ارتباط با بستر سکونتشان دارد و این ارتباط دائمی در قالب انباشت تجربیات شهری جزیی از فرایند تشکیل مکان و ایجاد حس تعلق به محیط‌های شهری است (۱۹۹۵،sime). بنابراین برای شناسایی سرزندگی ابتدا باید به بررسی فعالیت‌ها بپردازیم به نوشته پاکزاد، به تمام افعال انسانی که در راستای برآوردن یکی از نیازهای او انجام می‌شود، فعالیت گفته می‌شود (پاکزاد،۴۱:۱۳۸۶). یان گهل، شهرساز دانمارکی فعالیت‌ها را به لحاظ اجباری یا اختیاری بودن به سه دسته تقسیم کرده که عبارتند از فعالیت‌های ضروری (اجباری) مانند رفتن به مدرسه یا محل کار، منتظر ماندن در ایستگاه اتوبوس، خرید، فعالیت‌های انتخابی (تفریحی) مانند رفتن به پارک و به طور کلی تفریح و فعالیت‌های اجتماعی مانند تماشا کردن دیگران، صحبت کردن، جلب توجه کردن (خستو، سعیدی،۳:۱۳۸۹). البته این کاربرها هستند که فعالیت‌ها را پدید می‌آورند و با وجود کاربری‌های مختلط، قطعاً تنوع فعالیتی نیز بالا می‌رود و در نتیجه آن تنوع افراد مراجعه کننده در ساعات متفاوت روز افزایش می‌یابد. می‌توان اظهار کرد که سرزندگی پدیداری اجتماعی- فضایی است که در تعامل شهر و شهروند شکل می‌گیرد.

این کیفیت محصولی نیست که بتوان آن را با اقدامی دفعی و یک‌باره تولید کرد، بلکه سرزندگی را باید فرایندی از آفرینش مستمر محسوب کنیم که برای هدایت و کنترل آن نیازمند تدابیری از سنخ برنامه‌ریزی و مدیریت راهبردی هستیم (گلکار،۱۳۸۶). شهری سرزنده است که می‌توانیم در آن زندگی سالمی داشته باشیم، جایی است که امکان حرکت و جابه‌جایی همچون پیاده، با دوچرخه، با وسایل حمل‌ونقل عمومی و حتی در صورت لزوم (وقتی که چاره دیگری وجود ندارد) با اتومبیل شخصی وجود دارد. شهر سرزنده شهری است برای همه مردم، این بدان معنا است که شهر سرزنده باید جذاب، کارآمد و امن برای کودکان و افراد مسن باشد، نه فقط برای کسانی که از آن کسب درآمد می‌کنند، اما خارج از شهر و در حومه زندگی می‌کنند به‌خصوص برای کودکان و کهن‌سالان دسترسی به فضای سبز امری مهم است، مکانی برای بازی، ملاقات، گفت و گو با یکدیگر، شهر سرزنده شهری است برای همه (طاهری،۱۳۸۹). باید بدانیم که نقش گردشگر و بازدید افراد بیگانه از شهر نیز در سرزندگی شهری موثر و حائز اهمیت بوده و در طراحی شهر سرزنده این نکته باید قابل‌تأمل و بررسی باشد.

در تعریف گروه ونکوور از یک شهر سرزنده آمده است: یک شهر سرزنده یک سامانه شهری کامل با ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیست‌محیطی توصیف می‌شود و سرزندگی، کیفیت زندگی قابل تجربه ساکنان یک شهر یا منطقه تعریف می‌شود. (مقاله مباحثه گروه کاری ونکوور،۲۰۰۵).» در راهنمای مکان‌های عمومی برای مردم در سال ۲۰۰۷ برای فضاهای شهری موفق، کیفیت سرزندگی یک مکان، پویایی، فعال بودن، امنیت، راحتی، تنوع و قابلیت سرگرم‌کنندگی آن تعریف شده است. جوهر زندگی شهری به قول جیکوبز در یک تنوع سرزنده نهفته است که باید در هر زمان و برای همه در دسترس باشد و دامنه وسیعی از حق انتخاب‌ها را در اختیار آنها قرار دهد (دبر،۱۱۲:۱۳۸۵).

بازار تاریخی تبریز

بازار سنتی تبریز بزرگ‌ترین بازار مسقف جهان یکی از نمونه‌های منحصر به فرد از لحاظ معماری است. این بازار خاطرات ناگفته فراوانی در دل خود دارد و کوچه پس کوچه‌های پیچ در پیچ آن، آشنای هر کودک، جوان و کهنسالی است. مجموعه بازار تبریز که قدمت آن به قرن چهارم هجری – قمری می‌رسد به عنوان یکی از زیباترین و بزرگ‌ترین بازارهای به ‌هم ‌پیوسته، گواهی زنده بر اصالت تجارت و معماری در مشرق زمین است. سبک معماری، آرایش مغازه‌ها، تیمچه‌ها، کاروانسراها، دالان‌ها، راسته‌ها، انواع مشاغل و وجود تعدادی مدرسه و مسجد که پیشینه تاریخی دارند، بازار تبریز را نمونه عالی یک محیط تجاری و معماری اسلامی و شرقی کرده است.

نتیجه‌گیری

در تعریف سرزندگی می‌توان گفت، سرزندگی بیشتر به فضا و فعالیت‌های شهری نسبت داده می‌شود، و به سلامت جسمی، روحی و روانی، اجتماعی، زیست‌محیطی، پیشرفت شخصی شهروندان و جامعه کمک می‌کند و کیفیت زندگی مطلوب و بهتری را به تصویر می‌کشد که غنای روحانی و فرهنگی را ایجاد کرده و بازتاب می‌آفریند. از طرفی ضمن بیان این‌که نمی‌توان برای سرزندگی شهری یک تعریف واحد و مشخص ارائه داد و سرزندگی یک محل باید با توجه به ویژگی‌های آن مکان و ساکنانش تعریف و تدقیق شود اما مفهوم عام سرزندگی شهری، به سیستم شهری اتفاق می‌شود که ضمن حضور قابل‌توجهی از افراد و تنوع آن‌ها به لحاظ سن و جنس باید قابلیت تأمین تنوع فعالیت‌ها و نیازهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و زیست‌محیطی، تنوع استفاده‌کنندگان برای بهبود کیفیت زندگی اجتماعی با هدف تنوع تجربیات، ارتقای تعاملات اجتماعی، پویایی، شادابی، نشاط و جنب و جوش جامعه در گستره وسیعی از روز و شب به گونه‌ای که امنیت، آسایش، راحتی و آرامش را برای همه استفاده کنندگان فراهم آورد و انعطاف پذیر با شرایط زمان بوده، رشد، تعالی و پیشرفت جامعه و استفاده کنندگان را منجر شود.

با توجه به تمام مطالب و معیارهای سرزندگی که ارائه شد، معیارهای عام سرزندگی فضاهای شهری را می‌توان به این شرح دانست، حضور مردم، تنوع استفاده‌کنندگان، تنوع و اختلاط کاربری‌ها و فعالیت‌ها، حفظ و گسترش فضاهای سبز، توجه به اقلیم، ایجاد تنوع زمانی، تأمین گزینه‌های متعدد برای رفت و آمد با تأکید بر جریان پیاده و تأمین وسایل حمل و نقل عمومی، ایجاد نفوذپذیری کالبدی به بناها و فضاهای شهری، فعال کردن جداره‌های جلویی ساختمان‌ها، خوانایی، طراحی انعطاف‌پذیر برای افزایش قابلیت کاربری‌ها و فعالیت‌های ساختمان‌ها، تأمین مبلمان‌های شهری انعطاف‌پذیر برای نشستن، تأمین فضاهایی برای اجرای مراسم‌های سنتی، تفریحی و تعاملات اجتماعی، وجود جذابیت‌هایی برای جذب مردم، استفاده از کاربری‌های کوچک مقیاس، رعایت مقیاس انسانی، ایجاد نفوذپذیری بصری، سازگاری، حفظ پیوستگی جداره‌های فعال ساختمان‌ها، تأمین امنیت و ایمنی شهر، ایجاد منظر زیبای شهری که تمام معیارهای ذکرشده به صورت جامع در بازار جهانی تبریز نمود پیدا کرده است.

منبع:میراث آریا