نگاهی به رسوم کردهای کرمانج برای استقبال از بهار

یک کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی گفت: دو جشن چه‏له چوو و ئاخرچارشه‌‏مبی، از جمله جشن‏‌های گذار هستند که از دیرباز جامعه کردهای خراسان برای پشت سرنهادن سال کهنه و آغاز سال نو و فصل جدیدی از کار و تلاش آماده می‏‌کنند.

گلی شادکام در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص معرفی جشن‌های پیشواز بهار در آیین‌های کردی کرمانی گفت: با توجه به اهمیت بهار و جشن نوروز برای کردهای خراسان این مراسم در بازه زمانی پایان چله کوچک (پایان بهمن) تا بهار است که شامل جشن‏‌های پیشواز بهار همچون «چه‏له‌‏چوو» و «ئاخرچارشه‌‏مبی» می‌شود.

وی ادامه داد: جشن و مراسم چه‏له‏‌چوو، از آیین‏‌های گذار طبیعت است که کردهای (کرمانج) خراسان از دیرباز تاکنون در پایان چله کوچک یعنی در پایان بهمن ماه برگزار می‌‏کنند. در این زمان سختی زمستان کمتر می‌‏شود که بهتر شدن هوا نویدبخش بهار است.

این کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی بیان کرد: در گذشته که زمستان‌‏های سخت و طولانی در مناطق شمال خراسان حاکم بوده است، مردم با برپایی این جشن پایان دوره سرما، یخبندان و نزدیک‌ شدن بهار را جشن می‏‌گرفتند.

شادکام اضافه کرد: «چله‌‏چوو» از دو واژه «چه‏له» که در دو زبان کردی و فارسی (چله) به معنای یک بازه چهل روزه و «چوو» در زبان کردی کرمانجی به معنای رفت است، تشکیل شده، بنابراین چه‏له‏‌چوو را می‌توان «چله‌رفت» نیز تعریف کرد. این جشن معمولا در سه شب پایانی چله کوچک یعنی سه شب پایانی بهمن ماه برگزار می‌‏شود.

وی تشریح کرد: از مهمترین مراسم این شب می‏‌توان به برافروختن آتش و به هوا پرتاب‌کردن گلوله‏‌های آتشین اشاره کرد. برای این کار با نزدیک‌شدن غروب، هیمه‏‌های هیزم را در یک یا سه دسته جداگانه می‏‌چینند، آتش می‌‏زنند و از روی آن می‏‌پرند.

این کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی در خصوص توپ هاویتن یا همان توپ‌های آتشینی که در این مراسم به هوا انداخته می‌شود، افزود: به هوا پرتاب کردن توپ‏‌های آتشین رسمی دیرینه در میان کردهای خراسان به حساب می‌آید. برای این کار از روز قبل گلوله‏‌هایی از نمد یا پارچه به اندازه یک پرتقال دوخته و داخل نفت قرار می‏‌دهند. در شب جشن با تاریک‌ شدن هوا، گلوله‏‌ها را آتش ‏زده و به هوا پرتاب می‏‌کنند و هنگامی که توپ به زمین برخورد می‏‌کند، دوباره آن را ‏برداشته و به هوا پرتاب می‏‌کنند.

شادکام تصریح کرد: با توجه به اهمیت جشن چه‏له‌چوو و همچنین زنده بودن و رواج این جشن در مناطق مختلف کردنشین شمال خراسان، جشن ‏چه‏له‏‌چوو و مراسم آن در تاریخ ۱۳۹۸/۱۰/۰۹در زمره میراث معنوی ایرانیان به ثبت ملی رسید.

وی در خصوص دیگر آیین‌های استقبال از بهار کردهای کرمانج گفت: از دیگر جشن‌ها می‌توان به افروختن آتش و پریدن از روی آن، پختن آش هفت ‌رنگ، مهره در آب‌انداختن و فال‌گرفتن به وسیله آن، توپ‏‌های آتشین به هوا پرتاب‌کردن، گوش‌ایستادن، کوزه‌شکستن، قاشق و تخم‌مرغ پرتاب‌کردن اشاره کرد.

بازی مهره در آب‌انداختن در میان باورهای کردها جایگاه ویژه‌ای دارد  

شادکام افزود: مهره در آب‌ انداختن از دیگر آیین‌های مهم در میان عشایر است که با توجه به باورهای این قوم جایگاه ویژه‌‏ای دارد. برای اجرای این مراسم تمام افراد بُنه در یک سیاه‏‌چادر یا یک منزل گردهم می‏‌آیند. یک کاسه یا یک قوری چینی دارای دهانه گشاد به طوری‌که دست کودکی به راحتی در آن حرکت کند، را پُر از آب می‌‏کنند.

این کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی ادامه داد: سپس هر فرد با نیتی روشن، مهره‏ای با رنگ و شکل مشخصی که از بقیه قابل شناسایی باشد، درون قوری می‌‏اندازد. هنگامی‏ که همه مهره‏‌ها در آب انداخته شد، پارچه‌‏ای روی قوری انداخته می‌‏شود و کودکی در کنار آن نشانده می‏‌شود. در مرحله بعد هر بار به نوبت یکی از افراد حاضر شروع به خواندن یک ترانه سه مصراعی که سه‏‌خشتی نامیده می‌‏شود، می‏‌کند و سپس کودک دستش را درون قوری برده و یک مهره را به طور شانسی بیرون می‏‌آورد. با مشخص شدن صاحب مهره و سه‏‌خشتی خوانده شده، تعبیر آن از سوی کهنسالان حاضر در مجلس ارائه می‌‏شود.

شادکام تصریح کرد: این مراسم تا بیرون‌ آوردن آخرین مهره از قوری ادامه می‌‏یابد تا همه افراد بتوانند پاسخ نیت خود را بگیرند. اگر کسی در مراسم حضور نداشته باشد، می‏‌تواند مهره خود را به یکی از حاضران در مجلس برساند یا اینکه فردی از سوی او مهره‌ای در آب بیاندازد. این رسم هنوز هم به دلیل باور راسخ عشایر به قوت خود باقی است.

آیینی که از گفتن سخنان دلسردکننده پرهیز می‌کنند

وی در مورد سنت «گوش ایستادن» تشریح کرد: از دیگر آیین‏‌ها که به وسیله آن پیشگویی و تعبیر رویدادهای سال نو و یا روند کلی زندگی فرد انجام می‏‌پذیرد باید به رسم گوش ایستادن اشاره کرد. به این صورت که فرد کنار ورودی سیاه‏‌چادر و یا در خانه کسی از بستگان یا همسایه‌‏‏ها ایستاده و به طوری که صاحبان خانه متوجه نشوند به صحبت‌‏های آن‌ها گوش فرا می‌‏دهد.

این کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی خاطرنشان کرد: برای این کار فرد پیش از نزدیک شدن به در خانه یا سیاه‌‏چادر، گوش‌هایش را بسته و سپس یک لحظه دست‌هایش را برداشته و جمله یا سخنی را شنیده و آنگاه آنجا را ترک می‌‏کند و بر اساس جمله یا سخن شنیده شده، تعبیر آن را جویا می‌‏شود. مثلاً اگر فرد این جمله را بشنود که «گله سیر چریده است» فرد آن را نشانه برکت و روزی در سال نو به حساب می‏‌آورد، یا اگر این جمله را بشنود که «دخیره آرد تمام شده است» این طور تعبیر می‌‏شود که در سال نو کمبود و سختی به وجود خواهد آمد.

شادکام اظهار کرد: به دلیل اهمیت این باور در میان کردهای شمال خراسان، مردم در این شب می‏‌کوشند از گفتن جملات منفی و دلسردکننده خودداری کنند و سخنان مثبت و امیدبخش بگویند تا در صورتی‌که به گوش شنونده‏ای رسید، تاثیر خوبی بر وی داشته باشد.

کم‌رنگ شدن آیین کوزه‌شکستن در میان کردها

وی ادامه داد: یکی دیگر از ‏مراسم که در بیشتر روستاها رواج داشته و امروزه کمرنگ شده است، کوزه‌شکستن است. در این مراسم دختران و زنان جوان کوزه کهن‌ه‏ای را برداشته و کمی خاکستر اجاق در آن می‏‌ریزند، سپس کوزه را به بالای بام برده به زمین پرت کرده و می‌‏شکنند.

این کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی در توضیح آیین پرتاب‌کردن قاشق نیز تشریح کرد: از دیگر‏ مراسمی که در گذشته بیشتر در میان عشایر برگزار می‏‌شده و امروزه کمتر اجرا می‏‌شود، پرتاب‌کردن قاشق از روی سیاه‏‌چادر است. برای این کار قاشق چوپی بزرگی را از روی سیاه چادر پرتاب می‌‏کردند، در صورتی که قاشق به رو ‏بیافتد نشان‌دهنده برآورده شدن آرزو است، اما اگر قاشق به پشت بیفتد شگون ندارد.

شادکام در خصوص هئک دانین (تخم‌مرغ نهادن) گفت: این مراسم نیز بیشتر ویژه عشایر بوده و متاسفانه امروزه کمرنگ شده است. برای انجام آن چند تخم‏‌مرغ را به همراه نخ‏‌ها یا مدادهای رنگی، درون تکه پارچه‌‏ای می‏‌پیچند و در روز نوروز آن را باز می‏‌کنند، در صورتی‌که تخم‏‌مرغ‌‏ها رنگ دلخواه را گرفته باشند، شگون‏دار تلقی می‏‌شود و نشانه برکت و شادی و تندرستی است.

وی افزود: با توجه به اهمیت آیین‌های گفته شده و همچنین زنده بودن و رواج داشتن آن‌ها در مناطق مختلف کردنشین شمال خراسان این مراسم‌ها در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۰۱در میراث معنوی ایرانیان به ثبت ملی رسید.

جشن‌هایی که می‌توانند انسجام و همبستگی را در میان جامعه کرد افزایش دهند

این کارشناس آیین‌های کردی کرمانجی بیان کرد: جشن‌های گفته شده از جمله جشن‌‏های گذار هستند که از دیرباز جامعه کردهای خراسان را برای پشت سرنهادن سال کهنه و آغاز سال نو و فصل جدیدی از کار و تلاش آماده می‏‌کنند. این جشن‏‌ها نه تنها کارکرد شادی‏‌بخشی برای جامعه دارند، بلکه سبب افزایش انسجام و همبستگی اجتماعی شده و تاثیر مثبتی بر رشد و شکل‏‌گیری هویت قومی و ملی نسل جوان دارند.

شادکام ابراز کرد: ثبت ملی این جشن‏‌ها و مراسم مربوط به آن، مسئولیت ما را در جهت پاسداست فرهنگ و میراث غنی فرهنگی‏‌مان صد چندان کرده و امید است نسل جوان با افزایش آگاهی و شناخت نسبت به کارکرد جشن‏‌ها و آداب و سنن و افزایش نگرش مثبت، انگیزه بیشتری در جهت پاسداشت و ترویج میراث معنوی فرهنگی به دست آورد.

منبع:ایسنا

نگاهی به تاریخ قلعه‌های باستانی در گیلان

قلعه به مجموعه‌ای از بناهای دفاعی گفته می‌شود که بر فراز کوه‌های بلند، تپه‌های طبیعی و خاکریزهای دستی برای دفاع بهتر در برابر مهاجمان ساخته شده است. فعالیت‌های باستان‌شناسی در گیلان از سال ۱۹۰۱ میلادی آغاز شده اما کاوش درباره قلعه‌های گیلان بسیار ناچیز است. هنر قلعه‌سازی در گیلان همانند سایر نقاط ایران پیوسته تکامل یافته است. نمونه این پیشرفت را در ساخت برج‌های مدور بزرگتر با فاصله کمتر در قلعه گردن تول لات می‌توان دید.

تشکیلات اولیه اسماعیلیه در ایران از حوزه جغرافیایی قهستان و پیرامون آن سر برآورده‌اند و در سال‌های ۴۸۳ تا ۶۵۴ هجری قمری بر شمال ایران مستولی بوده‌اند. اسماعیلیه مستحکم‌ترین و تسخیرناپذیرترین قلعه‌ها را بر روی کوه‌های مرتفع گیلان بنا کردند. قلعه کلیشم، کافر قلعه عین شیخ و قلعه اسپهدان نمونه‌هایی از این قلعه‌ها هستند.

با استناد به مدارک موجود، ساخت قلعه تا دوره قاجار در گیلان متداول بود ولی بعد از ساخت و کاربرد سلاح‌های پیشرفته نظامی، نقش قلعه‌ها کم‌رنگ و از گردونه معماری ایران برای همیشه به فراموشی سپرده شد.

قلعه‌های گیلان از لحاظ نحوه استقرار و وضع دفاعی سه دسته‌اند؛ ۱- جلگه‌ای، ۲- کوهپایه‌ای و ۳- کوهستانی.

قلعه‌های جلگه‌ای بر سطح تپه‌های طبیعی و کوه‌های منفرد که ارتفاع آن‌ها با سطح زمین اطراف حداقل ۱۰ و حداکثر ۱۶۰ متر بود ساخته می‌شد، قلعه کول فومن نسبت به زمین‌های هم‌جوار ۱۰ متر و قلعه اگری بوجاق لیسار تالش نسبت به زمین‌های اطراف خود ۱۶۰ متر بلندتر است.

نقشه‌ی اغلب قلعه‌های جلگه‌ای، بسته به وضع طبیعی کوه یا تپه به صورت دایره‌ای، مربع و یا مستطیل است. محیط این قلعه‌ها را برج و باروهای مدور می‌ساختند و عمده مصالح به کار رفته در آن‌ها، آجر با ملاط گچ و ساروج است. برخی از این قلعه‌ها مانند قلعه صلصال لیسار دارای بخش‌های مسکونی نیز بوده‌اند. این قلعه‌ها در مسیر راه‌های ارتباطی و رودخانه‌های مهم بنا شده‌اند.

قلعه‌های کوهپایه‌ای نسبت به قلعه‌های دیگر محدودتر و کم‌ترند. این قلعه‌ها را اغلب در مناطق جنگلی و در کنار راه‌های دشوارگذر می‌ساختند. رسیدن به این قلعه‌ها بدون راهنمای محلی امکان‌پذیر نیست؛ مانند قلعه امیراعلم در داخل جنگل‌های روستای لیارود لنگرود.

این قلعه‌ها را مانند قلعه‌های جلگه‌ای و کوهستانی، بر بلندای کوه‌ها، سخره‌ها و یا تپه‌های طبیعی ساخته‌اند. قبل از هرگونه ساخت و ساز برای احداث قلعه، سطح زمین را پاکسازی و هموار می‌کردند. در پیرامون این قلعه‌ها هیچ روستای آباد، گورستان باستانی، راه تاریخی و مزرعه کشاورزی مشاهده نشده است و نزدیکترین آبادی، کیلومترها با آن‌ها فاصله دارد.

قلعه‌های کوهپایه‌ای اغلب حالت مخفی‌گاه و پناه‌گاه داشتند. برای این که نگهبانان بتوانند اطراف قلعه را تا فرسنگ‌ها ببینند درختان جنگلی پیرامون آن را تا شعاع ۵۰۰ متری قطع می‌کردند.

قلعه‌های کوهستانی را نیز با استفاده از شیب طبیعی و عوارض جغرافیایی کوه ساخته‌اند. طرح کلی قلعه‌ها و تعداد برج‌های کوچک و بزرگ آن‌ها، بیشتر با وضع طبیعی صخره و یا کوه ارتباط دارد و هیچ نوع طرح معین و یک‌نواختی در آن‌ها دیده نمی‌شود.

در ساخت این دژها از سنگ‌های تراشیده و لاشه، گچ و ساروج و در مواردی برای دروازه‌ها و برخی از اتاق‌ها از سنگ‌های چهارگوش تراشیده استفاده کرده‌اند. هیچ‌گونه تزئیناتی در داخل این دژها مشاهده نشده است.

دشمن مهاجم باید در زیر باران تیرها و سنگ‌ها و از میان موانعی که با سنگ‌ها و صخره‌های طبیعی استتار شده بود بالا بیاید. منوچهر ستوده نوشته است: «هنگامی که پای اغلب دژهای کوهستانی برسیم ابتدا به پرتگاه‌های عمیقی برمیخوریم. بالای این پرتگاه‌ها آنجا که قلعه هموار می‌شود، باروی حصار به چشم می‌خورد و بالای کنگره سنگ‌اندازها بنا شده‌اند. در امتداد بارو و در فواصل غیرمعین، برج‌های جنگلی و نگهبانی برپاست. اگر دروازه قلعه دیده می‌شود، در دو طرف آن دو برج عظیم است که دربانان و نگهبانان دروازه در آنجا مشغول پاس دادن هستند. این نمای خارج اغلب دژهاست.»

قلعه‌های کوهستانی در گیلان به دو دسته تقسیم می‌شوند: قلعه‌های نظامی و مسکونی، قلعه‌های راهداری و ارتباطی.

قلعه‌های کوهستانی نظامی و مسکونی در نزدیکی شهرها و روستاها و بر فراز ارتفاعات بنا شده‌اند. برخی از این قلعه‌ها در تمام در تمام سال محل سکونت بوده‌اند و برای برخی دیگر تنها نگهبانانی برای حفاظت و نگهداری گمارده می‌شد.

همواره در این قلعه‌ها آب و آذوقه و سایر ملزومات بود تا در مواقع حملات دشمن، ساکنان شهرها و روستاهای اطراف به خصوص تجار، پیشه‌وران و فرمانروایان، به همراه خانواده و اموال و دارایی منقول‌شان به آنجا پناه ببرند. پیلاقلعه در روستای نصفی، شمیران در غرب منجیل و لیما در اشکور رودسر از قلعه‌های نظامی و مسکونی‌اند.

قلعه‌های کوهستانی راهداری و ارتباطی با توجه به کاربردی که داشته‌اند، در مسیر رفت و آمد کاروانیان و راه‌های ارتباطی مهم و در امتداد گذرگاه‌های مواصلاتی، بر فراز کوه‌ها و تپه‌های نسبتا بلند، که بر همدیگر اشراف داشته‌اند، بنا گردیده‌اند. ساکنان این قلعه‌ها نگهبانانی بودند که وظیفه اصلی آن‌ها رساندن اخبار و تأمین امنیت راه‌ها و حفاظت جانی و مالی مسافران از خطر حمله راهزنان و مهاجمان بوده است.

قلعه، نه جای سکونت بلکه محل انجام وظیفه به شمار می‌آمد. آنان در مواقع لزوم با علائم مخصوص برای یکدیگر پیغام می‌فرستادند. از ویژگی‌های این سلسله قلعه‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • در امتداد یکدیگر و در معرض دید هم قرار داشتند
  • مانند سایر قلعه‌ها گستردگی، بزرگی و وسعت زیاد نداشتند و برخی از آن‌ها به شکل برج بودند، مانند برج یا میل امام املش، برج دزن رودسر و برج لشکرگاه رودبار
  • در دامنه کوه‌هایی که این قلعه‌ها بر فراز آن‌ها قرار گرفته‌اند، گورستان‌های باستانی مهم، محل اتراق کاروانیان و یا زمین‌های کشاورزی زیادی واقع شده است.

در مناطق مختلف استان گیلان قلعه‌های راهداری و ارتباطی بسیاری شناسایی شده‌اند که مهمترین آن‌ها در مسیرهای دیلمان به قزوین، اشکور به دیلمان، رضوان‌شهر به خلخال، آستارا به اردبیل، عمارلو به قزوین و ماسوله به زنجان قرار دارند، قلعه لمیرمحله در مسیر آستارا به اردبیل، کافرقلعه عین‌شیخ در مسیر دیلمان به قزوین و قلعه کلیشم در مسیر دیلمان به عمارلو قرار گرفته است.

منبع:میراث آریا

گذر و نظری بر باغ‌موزه نادری مشهد

پرده نخست

بی‌تردید موزه‌ها به عنوان «تجلی‌گاه تجربه و تمدن بشری» نقشی ویژه در شکل‌گیری هویت جمعی و تعلق فرهنگی و اجتماعی در جوامع امروزی دارند. در این بین گونه‌ای از موزه‌ها که تحت عنوان «باغ‌موزه» معرفی و شناسایی می‌شوند، نه‌تنها در شکل‌گیری هویت جمعی نقش دارند، بلکه گاه خود بازیگر این میدان شده و در گذر زمان تبدیل به جزئی از «خاطره جمعی» مردم در گذر نسل‌های متمادی می‌شوند. در این خصوص یادآوری جایگاه «باغ» در اندیشه و فرهنگ ایرانیان و تعلق خاطر ایرانیان به تفرج در باغ‌های مصفای ایرانی به نیکی ارزش «باغ‌موزه‌ها» و جایگاه آن‌ها در شکل‌گیری خاطره جمعی ایرانیان را نشان می‌دهد.

اگر بخواهیم یکی از نمونه‌های برجسته و ارزشمند از «باغ‌موزه‌ها» در استان خراسان رضوی را مثال بزنیم، باید از «باغ‌موزه نادری» مشهد که این روزها در عرف اداری تحت عنوان «مجموعه فرهنگی و تاریخی نادری» شناسایی می‌شود، یاد کنیم. مجموعه‌ای که در جوار مضجع منور رضوی و در دل یکی از پرترافیک‌ترین و شلوغ‌ترین مناطق شهر مشهد خودنمایی می‌کند و در گذر عمر ۵۸ ساله، تبدیل به جزئی از خاطره جمعی زائران و مجاوران شهر مشهد شده است. تقریبا بیشتر خانواده‌های مشهدی و یا مسافرانی که به مشهد آمده‌اند، دیداری از این باغ‌موزه مصفا داشته‌اند و عکسی به یادگار در آن دارند. علاوه بر این برخی جلوه‌ها و آثار موجود در این باغ‌موزه، نشانی از تاریخ سیاسی و اجتماعی شهر مشهد در سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی است.

همچنین اگر از طریق تصاویر هوایی نگاهی به وضعیت «باغ‌موزه و آرامگاه نادرشاه» داشته باشیم، بدون اغراق این باغ‌موزه را نگینی سبز و چشم‌نواز خواهیم دید که با محوطه‌سازی استادانه آن توسط مرحوم مهندس هوشنگ سیحون و توجه ویژه به طراحی هندسی فضای سبز آن (بر اساس الگوی باغ ایرانی) در میان انبوهی از ساختمان‌های کوچک و بزرگ و خیابان‌ها و کوچه‌های نامنظم آن منطقه، خوش می‌درخشد. البته در محدوده خیابان آیت‌الله شیرازی و خیابان‌های منتهی به آن، تقریبا تنها فضای سبز مشجر قابل‌اعتنا، همین محوطه ۱۵هزار مترمربعی است، که در کاهش آلودگی هوای این محدوده، آن‌هم در منطقه‌ای که به دلیل هم‌جواری با بارگاه منور رضوی از تراکم ترافیک بالایی برخوردار است، نقش مهمی دارد.

اما باغ‌موزه نادری این روزها حال و روز خوشی ندارد!

– فضای سبز فرسوده که در فصول پاییز و زمستان اگر درختان کاج آن محوطه نبودند، باید «فضای زرد و خشک» نامیده می‌شد!

– سنگ‌فرش کف معابر و راهروهای آن‌که با وجود مرمت‌های مکرر و تلاش برای حفظ ظاهر و تداوم قابلیت بهره‌برداری، به شدت مستهلک و آسیب‌دیده شده است.

– نورپردازی ضعیف محوطه بیرونی و داخلی بنا به ویژه سالن اصلی موزه

– و…

پرده دوم

در کتاب نفیس «کارنامه انجمن آثار ملی ایران» تألیف دکتر حسین بحرالعلومی، در بیان مقدمات و شرحِ کیفیتِ اجرای پروژه طراحی و ساخت بنای آرامگاه و موزه نادرشاه افشار چنین آمده است که بخشی از هزینه این پروژه بزرگ و مانا از محل درآمدهای موقوفه‌ای که نادرشاه شخصاً برای مصارف جاری آرامگاه خود پیش‌بینی کرده بود، تأمین‌شد. بر اساس شرح مندرج در این کتاب و همچنین متن «وقف‌نامه» نادرشاه که در کتاب ارزشمند «نادرنامه» تألیف مرحوم محمدحسین قدوسی منتشر شده «نادرشاه افشار» املاک و مستغلات قابل‌توجهی برای تأمین هزینه‌ها و مصارف جاری آرامگاه خود تعیین و وقف کرده بود. لیکن در مقطع اجرای پروژه ساخت آرامگاه نادرشاه (دهه ۳۰ خورشیدی) از آن میان تنها اراضی «روستای دهشک» در نزدیکی شهر توس قابل شناسایی بود که با تدبیر و همراهی زیبا و ارجمند مسئولانِ وقت اوقاف خراسان، درآمد حاصله از اراضی این روستا در طول یک بازه زمانی مشخص، محاسبه‌شده و در اختیار «انجمن آثار ملی ایران» برای هزینه ساخت موزه و آرامگاه نادرشاه قرار گرفت. به این ترتیب حدود ۲۲ درصد از هزینه احداث این بنای فاخر و ارجمند تأمین شد.

همچنین بر اساس گزارش‌های «کارنامه انجمن آثار ملی ایران» و نیز شرح مختصر موجود در کتاب «آرامگاه نادرشاه» تألیف حسن محمدزاده کرمانی، به غیر از درآمد حاصله از موقوفه، بخش قابل‌توجهی از مخارج ساخت این مجموعه (حدود ۴۰ درصد) از محل عوارض افزوده‌شده بر بهای بلیت قطار مشهد – تهران (کمک غیرمستقیم مردم) و نیز کمک‌های مستقیم مردمی در قالب فروش اوراق اعانه مردمی (حدود ۶ درصد) فراهم آمد. به دیگر سخن بخش عمده و اصلی بودجه مورد نیاز جهت طراحی و ساخت آرامگاه نادرشاه افشار (۶۸ درصد) از محل کمک‌های مردمی و درآمد موقوفه نادرشاه تأمین شده است.

زهی سعادت برای سرزمینی که چنین فرهنگ والا و ارزشمندی در بین مردمانش جاری و ساری است. آفرین بر مردمی که چنین مردانه همت کردند و زمینه ظهور یکی از نمونه‌های فاخر و ستودنی معماری مدرن ایران را فراهم آوردند. اثر خاطره‌ساز و ارجمندی که به دلیل ویژگی‌های منحصربه فرد آن، از بُعد اصول معماری و زیبایی‌شناسی تنها ۱۴ سال پس از احداث، در تاریخ ۱۸/۹/۱۳۵۴ به شماره ۱۱۷۴ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شد.

پرده سوم

احتمالاً برخی خوانندگان این مطلب، در موضوع مشکلات موجود در «باغ‌موزه نادری» انگشت اتهام را به سمت وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی نشانه می‌روند و بر این باور هستند که این وزارتخانه در انجام وظایف خود کوتاهی کرده است. حتی ممکن است این پرسش مطرح شود که وجوه دریافتی بابت بهای ورودی این مجموعه کجا هزینه می‌شود؟ به دیگر سخن برخی معتقدند که وزارت میراث‌فرهنگی به‌عنوان متولی این مجموعه، مسئول تمامی این نابسامانی‌ها است!

اما کارشناسان آگاه نسبت به موضوع، ضمن این‌که پاره‌ای از نواقص موجود را ناشی از سوء تدبیر در وزارت میراث‌فرهنگی می‌دانند، محدودیت‌های بسیار زیاد این «وزارت معظم و پرطمطراق اما دستِ خالی» در زمینه مالی را علت اصلی مشکلات متعدد در زمینه احیا، مرمت و نگهداری از آثار تاریخی می‌دانند. برای تبیین این موضوع بهتر است از میزان بودجه وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی کشور در سال ۱۴۰۰ مطلع شویم. به‌این منظور کافی است جستجویی ساده و کوتاه در اینترنت و اخبار داشته باشیم. بر این اساس بودجه پیشنهادی برای وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی کشور با شرح وظایف در سه حوزه تخصصی مندرج در نام این وزارت و در گستره سرزمینی ایران، برای سال مالی ۱۴۰۰ برابر است با «حدود ۱۳۹۴ میلیارد تومان» این در حالی است که به گفته کارشناسان پژوهشگاه میراث فرهنگی «تخمین زده می‌شود که بیش از یک‌میلیون اثر باستانی در ایران وجود داشته باشد که از این تعداد حدود ۵۰۰هزار اثر شناخته شده‌اند» و بنابر نظر آگاهان تاکنون حدود ۳۴ هزار اثر «غیرمنقول تاریخی» در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است. براساس مستندات موجود تاکنون تنها از استان خراسان رضوی بیش از ۱۶۸۵ اثر تاریخی غیرمنقول به فهرست آثار ملی ایران پیوسته است.

بی‌گمان تصور این‌که بودجه ۱۳۹۴ میلیارد تومانی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی کشور (حتی به‌شرط تحقق و تخصیص ۱۰۰ درصدی) جوابگوی نیازهای ضروری و اولیه در حوزه احیا، مرمت و نگهداری آثار تاریخی باشد، محال به نظر می‌رسد، چه رسد به این‌که این بودجه موظف به پاسخگویی و اجرای تکالیف در سه حوزه تخصصی میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی باشد!

ماییم و نوای بی‌نوایی/ بسم‌الله اگر حریف مایی

پرده آخر

چاره چیست؟ آیا باید بنشینیم و فرسایش تدریجی و نابودی ذره ذره آنچه از میراث نیاکانمان مانده را نظاره کنیم و هر از گاهی برای رفع تکلیف و یا انتقاد روشنفکر مآبانه، دشنامی نثار مسئولان میراث فرهنگی نماییم؟ پس وظیفه سایر دستگاه‌های دولتی و عمومی و مسئولیت مردم در این میانه چیست؟ مگر نه این‌که حدود ۴۶ درصد از هزینه ساخت بنای آرامگاه، موزه و ایجاد باغ پیرامونی آن را پدران و مادران فرهیخته ما به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم پرداختند؟ مگر نه‌این‌که حدود ۲۲ درصد دیگر هزینه‌ها از محل درآمد موقوفه خاص نادرشاه برای آرامگاهش تأمین‌شده بود؟

فرزندان آن پدران و مادران، کجایند؟

درآمد موقوفه نادری کجاست و در چه محلی هزینه می‌شود؟

شهرداری مشهد در این میانه چه نقشی دارد؟

مگر نه‌ این‌که ما هم می‌توانیم هم‌چون پدران و مادران فرهیخته‌مان با اهدای مبالغی بسیار اندک که در صورت تجمیع قابل‌توجه خواهد بود، به تأمین هزینه‌های احیاء و مرمت آن کمک کنیم! برای مثال یادآوری می‌کنم که عوارض وضع‌شده بر بلیت قطار مشهد – تهران در دهه ۳۰ خورشیدی، تنها عبارت بود از ۳ ریال برای قطار درجه‌یک، ۲ ریال درجه دو و ۱ ریال برای قطار درجه سه. این ارقام حتی در همان زمان هم بسیار جزئی و تا حدودی نامحسوس بود. آیا امروز نمی‌توان چنین حرکت‌هایی را برنامه‌ریزی کرد؟!

آیا معاونت و کارشناسان حقوقی وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در خود این توان را نمی‌یابند که همچون دهه ۳۰ خورشیدی پیگیر استیفای حقوق و مطالبات معوق مانده آرامگاه نادرشاه از محل درآمد ناشی از موقوفه خاص آن باشند؟! آیا مسئولان سازمان اوقاف از نظر فرهیختگی و فرهنگ‌دوستی و تعهد و التزام به اجرای نیات واقف، در سطحی نازل‌تر از اسلاف خود در ۷۰ سال پیش هستند؟!

آیا به‌راستی «ولی‌شناسان، رفتند از این ولایت؟!»

و اما نقش شهرداری معظم مشهد مقدس؛

در اخبار آمده است که بودجه پیشنهادی و تصویب شده برای شهرداری مشهد با شرح وظایف گسترده در حوزه شهر مشهد برای سال مالی ۱۴۰۰ برابر با ۱۸۴۰۸ میلیارد تومان است. (حدوداً ۱۳ برابر بودجه وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی کشور!)

آیا اولیای امر در مجموعه شهرداری مشهد، هیچ اعتنایی به وضعیت آثار تاریخی سطح شهر به ویژه این «باغ‌موزه خاطره‌ساز» برای اهالی مشهد و زائران حضرت رضا (ع) و نقش آن در زندگی اجتماعی و فرهنگی شهروندان مشهدی ندارند؟! آیا نمی‌توان از این حجم و میزان گردش مالی قابل‌توجه، سهمی برای احیاء و مرمت و نگهداری گنجینه‌های تاریخی و شاخص مشهد اختصاص داد؟!

مگر نه‌ این‌که براساس «آلبوم بودجه سال ۱۴۰۰ شهرداری مشهد» که بر روی درگاه اینترنتی شهرداری منتشر شده، موارد متعددی به شرح زیر پیش‌بینی شده و در طول سال هزینه می‌شود؟!

– ارتقای فعالیت‌های هویت‌بخش ایرانی و اسلامی

– تعمیر و تجهیز زیرساخت زیارتی و گردشگری

– خدمات میزبانی از گردشگران و زایران

– گسترش نشاط و امید در فضاهای شهری (جدول شماره ۴ آلبوم بودجه پیشنهادی سازمان اجتماعی و فرهنگی، ص ۶ و ۷)

– تعمیر و تجهیز پارک‌های محلی و منطقه‌ای (جدول شماره ۴ آلبوم بودجه پیشنهادی سازمان پارک‌ها و فضای سبز، ص ۶)

• آیا نمی‌شود از اعتبار پیش‌بینی‌شده در ردیف‌های بودجه‌ای فوق، سهمی هم برای باغ‌موزه و آرامگاه نادرشاه افشار اختصاص داد؟!

• آیا در احیا و طراوت‌بخشی به این محوطه زیبا و دل‌انگیز که در حکم دریچه‌ای سبز و ریه‌ای کوچک برای این منطقه متراکم از منظر ترافیک و آلودگی هوا است، هیچ سهمی برای شهرداری وجود ندارد؟!

• آیا مجموعه‌هایی چون باغ‌موزه نادری که بخشی از تاریخ سیصد سال گذشته مشهد از جمله خاطرات دوران پر شور انقلاب اسلامی را در سینه نهفته دارند، هیچ سهمی از ردیف بودجه «ارتقای فعالیت‌های هویت بخش ایرانی و اسلامی» ندارند؟!

اگر چه سخن به درازا کشیده شده است، اما بد نیست به عزیزان دست‌اندرکار در «سازمان اجتماعی و فرهنگی شهرداری» و دیگر متولیان حوزه فرهنگی شهر مشهد یادآوری کنیم که بنابر خاطرات اهالی محل و شواهد موجود از جمله «اثر شلیک گلوله تفنگ» بر دیوارهای ساختمان و نرده‌های پیرامون باغ‌موزه نادری؛ در جریان تظاهرات ضدحکومت پهلوی در سال‌های پیروزی انقلاب، این ساختمان یکی از پناهگاه‌های مردم انقلابی برای فرار از حمله و تیراندازی مزدوران حکومتی بود.

فرجام سخن

به راستی که اگر با دیده انصاف بنگریم، فارغ از ویژگی‌های ارزشمندی که این باغ‌موزه برخوردار است، در یک نگاه جامع نگر، سایر دستگاه‌های اجرایی به ویژه شهرداری مشهد وظیفه دارند تا از تمام ظرفیت‌های خود برای ارتقاء سطح کیفی و حتی کمّی موزه‌ها و باغ‌موزه‌ها استفاده کنند. بدیهی است که این گونه اماکن با توجه به ویژگی‌ها و کارکردهایی که قابلیت ارائه آن را دارند، در صورت توجه صحیح به بهترین وجه اهداف فرهنگی شهرداری‌ها را هم برآورده خواهند کرد.

به امید آن روز…

منبع:میراث آریا

ثبت ملی دانش نوغان‌داری نطنز، گامی برای توسعه گردشگری کشاورزی

شهرستان تاریخی نطنز با پهنه‌ای در حدود ۳هزار کیلومترمربع در محور تاریخی و گردشگری شمال استان اصفهان و در امتداد محور مواصلاتی شمال به جنوب کشور که بیش از ۴هزار سال قدمت دارد واقع شده، روی همین اصل، کاوش‌های باستان‌شناسی و بررسی‌های تاریخی به‌ویژه در محدوده محوطه باستانی اریسمان، حاکی است، پیشینه تاریخی و حیات متمدنانه نیاکان در این شهر به بیش از ۶هزار سال قبل می‌رسد.

شهرستان نطنز دارای تنوع اقلیمی و آب و هوائی است به‌گونه‌ای که قرارگیری این شهر در دامنه‌های کوه‌های کرکس به‌عنوان بلندترین کوه‌های فلات مرکزی ایران از یکسو و همچنین قرار گرفتن این شهر در حاشیه کویر بزرگ مرکزی ایران باعث شده تا در این شهرستان سه گونه آب و هوائی سرد و کوهستانی، معتدل و گرم و خشک قابل لمس باشد، لذا از گذشته‌های دور تاکنون در دشت‌های بزرگی که در مناطق سرد و کوهستانی و معتدل در محدوده این شهرستان واقع شده مزارع و بیشه‌های گسترده‌ای وجود دارد که تاکنون محل رشد و نمو انواع میوه‌های درختی و محصولات کشاورزی از جمله درخت توت بوده است.

نوغان‌داری، پرورش کرم ابریشم و تولید پیله ابریشم از دیرباز در نطنز به لحاظ شرایط آب و هوایی وجود داشته و این شهرستان یکی از مراکز مهم تولید و پرورش کرم ابریشم و تولید پیله بوده است. از سوی دیگر نزدیکی به شهرستان کاشان که مهم‌ترین مرکز نساجی ایران و بزرگ‌ترین مصرف کننده‌ی ابریشم طبیعی در صنعت نساجی است، باعث توسعه و رونق تولید پیله‌ ابریشم در این شهرستان شده است.

مصداق سابقه‌ صنعت نوغان‌داری در نطنز، تأسیس اداره نوغان‌داری این شهرستان است که در سال ۱۳۲۸ تأسیس شد، و زیر نظر اداره کل نوغان‌داری شمال کشور فعالیت می‌کند.

به‌طورکلی فعالیت پرورش کرم ابریشم و تولید پیله تقریباً چهل روز زمان می‌برد. از اول فروردین تا اردیبهشت جعبه‌های تخم کرم را بین متقاضیان توزیع و تا اواخر خرداد جمع می‌کنند. در واقع فعالیت نوغان‌داری یا پروش کرم ابریشم و تولید پیله، طی چهار مرحله، تفریخ تخم نوغان، پرورش لارو، تنیدن پیله و برداشت پیله در چارچوب دور تسلسل انجام می‌شود که تمام مراحل با ترتیب و نظامی به هم پیوسته با ظرافت و فن‌آوری خاص در پی یکدیگر انجام می‌شوند.

کرم برای تنیدن پیله به ابزار و وسیله‌ای حفره‌دار نیاز دارد تا بتواند با حرکت، فضای مناسبی برای تنیدن انتخاب کند. در واقع در شروع کار باید در فضایی به اصطلاح چهار دیواری قرار گیرد تا نخ تنیده‌شده را به دیواره‌های فضا بچسباند و محدوده پیله تنی را برای خودش مشخص کند.

به‌طورکلی روند تنیدن پیله بدین صورت است که کرم پس از ۳۵ روز تغذیه، تار ابریشمی بسیار نازک و باریک ترشح می‌کند و به دور خودش می‌تند و با کمک ترشحاتی که چسبناک است پیله را به‌صورت سطح صافی به هم می‌چسباند.

تنها مرکز نوغان‌داری در مرکز و جنوب ایران که بیش از ۷۰ سال است در حال فعالیت هست، شهرستان نطنز است، که حتی ساختمانی با معماری خاص و الگو گرفته شده از بناها و ساختمان‌های استان‌های شمالی کشور به دلیل ارتباط کاری، در دوره پهلوی اول در این منطقه بنا شده است که هم‌اکنون این بنا نیز در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

خوشبختانه با توجه به این‌که این دانش در بین مردم شهرستان نطنز فراگیر بوده و یکی از مهارت‌های آن‌ها از گذشته تاکنون محسوب می‌شود، پرورش کرم ابریشم و دانش نوغان‌داری این شهرستان در فهرست میراث ناملموس کشور به ثبت ملی رسید.

با توجه به این‌که استان اصفهان به‌عنوان چهارمین استان پیشرو در حوزه صنعت نوغان‌داری بعد از استان‌های گیلان، مازندران و خراسان رضوی محسوب می‌شود، از طرف دستگاه‌های مرتب تاکنون تسهیلات مناسبی به‌منظور تأمین مواد اولین واحدهای نوغان‌داری در این شهرستان ارائه شده است.

همان‌طور که گفته شد، یکی از مهم‌ترین نیازهای اساسی واحدهای نوغان‌داری، برگ توت است که خوشبختانه با تدابیر اندیشیده شده توسط جهاد کشاورزی شهرستان، نهال‌های درخت توت بین کشاورزان و افراد شاغل در این صنعت توزیع شده تا با پرورش آن بتوانند تأثیر به سزایی در کاهش کمبودها و مشکلات در این حوزه داشته باشند.

شهرستان نطنز علاوه بر جاذبه‌های گردشگری، تاریخی، مذهبی و فرهنگی که گردشگران فراوانی را به خود جذب می‌کند، می‌تواند یکی از مقاصد اصلی گردشگران در حوزه گردشگری طبیعی و کشاورزی باشد، چراکه صنعت نوغان‌داری به تنهائی می‌تواند جاذبه‌ای قابل قبول در شهرستان باشد.

منبع:میراث آریا

چهارشنبه‌سوری، روز آیین‌های تاریخی آذربایجان

در روستاها معتقدند که چهارشنبه آخر سال، «چرشنبه خاتون» است. به همین دلیل زنان بالای اجاق خوراک‌پزی با آرد شکل زنی زیبا را می‌کشند و زیر آن یک آینه و شانه می‌گذارند تا وقتی چهارشنبه خاتون آمد سرش را شانه بزند. چهارشنبه خاتون تأکیدی بر بارور شدن زمین در آخرین روزهای اسفند است.

مراسم شال ساللاماق (شال انداختن) 

یکی از رسومات قدیمی در برخی مناطق آذربایجان در چهارشنبه آخر سال مراسم شال اندازی بود، به این صورت که شب‌های چهارشنبه‌سوری، جوانان و نوجوانان با چادر و پارچه‌ای به پشت‌بام خانه اقوام و آشنایان رفته و از روزنه پشت‌بام آن را به داخل آویزان می‌کردند. صاحب‌خانه نیز با میوه، شیرینی، آجیل، تخم‌مرغ، پول، جوراب پشمی و مواردی ازاین‌دست از آنان پذیرایی می‌کرد. گاهی صاحب شال جوان عاشقی بود که با آویختن آن از دختر صاحب‌خانه خواستگاری می‌کرد. در این مواقع هرچه به شال بسته می‌شد، شال بالا کشیده نمی‌شد تا اینکه صاحب‌خانه با پی بردن به موضوع، نشانه‌ای از دختر را همراه آن می‌کرد و جوان شیدا با مشاهده نشانه‌ای از دختر که به شال بسته شده بود، متوجه می‌شد که خانواده دختر او را شناخته و به این وصلت رضایت داده‌اند. این رسم که در بیشتر نقاط آذربایجان رایج بوده امروزه نیز در برخی از روستاها رایج است. اگرچه مشکلات آپارتمان‌نشینی، این مراسم را کم‌رنگ کرده ولی هنوز در شهرها و روستاها با عناوین مختلفی چون «باجالیق»، «بیللی – بیللی»، «شال ساللاماق» شناخته می‌شود. فال‌گوش ایستادن برای شنیدن کلمات خیر از رهگذران، قاشق‌زنی، صله‌رحم، رفتن به خانه بزرگان فامیل و مکان‌های مقدس از دیگر آداب چهارشنبه‌سوری در استان آذربایجان شرقی است.

آتش روز چهارشنبه‌سوری

آتش افروختن هنوز بین مردم این استان رایج است و جوانان در حین پریدن از روی آتش این بیت را تکرار می‌کنند: «آتیل باتیل چرشنبه، آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه»

آب‌پاشی و روشنایی چهارشنبه‌سوری

تبریزی‌ها در شب چهارشنبه‌سوری به روی‌هم آب یا گلاب می‌پاشیدند. همچنین رسم بوده زنان و دختران در عصر چهارشنبه‌سوری یک عدد پیاز بردارند و آن را قطعه‌قطعه کنند و آن‌ها را در آب جاری بیندازند.

خنچا آپارماق (خنچه برون) 

این خنچه شامل تحفه‌هایی هست که خانواده تازه‌دامادها پیشکش خانواده نوعروسان می‌کنند. در گذشته تازه‌دامادها با برسرگرفتن طبق‌های تزیین شده، فرارسیدن چهارشنبه‌سوری و سال نو را به نوعروسان خود تبریک می‌گفتند. همچنین رسم بوده پشت قوچی حنا گذارند و آویزی به گردن او بیندازند و آن را به نوعروس هدیه کنند.

دیگر آداب چهارشنبه‌سوری

از دیگر آداب خاص چهارشنبه‌سوری این بود که برخی بانوان به سرچشمه‌ها می‌رفتند و کوزه‌ها و کاسه‌ها و بشقاب‌های سفالی کهنه را کنار چشمه می‌شکستند و کوزه نو را از آب چشمه پر می‌کردند و آن را به خانه می‌بردند و آب تازه را در چهارگوشه حیاط می‌ریختند. بعد دعا می‌خواندند و جلوی در را جارو می‌کردند. با این وجود هنوز جشن چهارشنبه‌سوری در آذربایجان شرقی با شور و شوق فراوانی برگزار می‌شود و مردم با برپایی آن به استقبال سال جدید می‌روند.

منبع:میراث آریا

آیین‌های نوروزی خراسان جنوبی

مردمان خراسان جنوبی که بافرهنگ و تاریخ غنی خود شناخته می‌شوند، آیین‌های خاص و ویژه‌ای برای استقبال از نوروز دارند که بیشتر این آیین‌ها ریشه در تاریخ و فرهنگ غنی این خطه کویری دارد.

خراسان جنوبی‌ها اسفندماه را مقدمه‌ی بهار می‌شناسند و برای استقبال از نوروز آیین‌هایی ازجمله کاشت سرسوزی، سمنوپزان، رسم شاه مولایی، حنابندان، کوزه شکنی، نان‌پزان، ریگ و کوزه، شیرینی‌پزان، پرداخت دین، فاتحه‌خوانی خانه‌تکانی سال نو و آماده کردن آجیل شب عید مانند کشمش، عناب، نقل، پخته و… و تفت دادن یا شور کردن تخمه و پسته، راه‌اندازی نمایش‌های حاجی‌فیروز را انجام می‌دهند و اما مردم استان رسم‌های نوروزی دیگری هم دارند. مثلاً سفره هفت‌سین باید سفید باشد و آن را روبه‌قبله پهن و هنگام سال‌تحویل نیز اسفند و کندر دود می‌کنند.

کاشتن سرسَوزی

کاشتن سرسبزی یا به قول بیرجندی‌ها سرسوزی یکی از آیین‌های پابرجا در ایام عید است که حدود دوسه هفته مانده به عید در ظرف‌های کوچک یا بزرگ مقداری جو، گندم، عدس یا ماش می‌کارند تا روز عید سرسبز باشد.

برخی نیز روی جداره‌های کوزه‌های سفالی تخم گیاهی به نام «مندو» را می‌کارند در بعضی از خانواده‌ها هم به نیت سلامتی افراد خانواده برای هر یک از آن‌ها یک سرسبزی می‌کارند.

سمنوپزان

سمنوپزان یکی دیگر از مراسم‌های پررنج و زحمت، پرطرفدار و تشریفاتی نوروز است که برای انجام آن ۴۰ تا ۵۰ روز مانده به نوروز خانم‌ها ظرف‌هایی وسط حیاط یا پشت‌بام می‌گذاشتند تا از آب باران پر شود هم‌زمان نیز مقداری گندم در پارچه‌های سفید و نازک به نام صافی می‌ریختند تا در آب خیس شود یا اینکه روی تگیجه (تشت مانندی پهن و بافته شده از ساقه‌های گز) می‌گذاشتند و پیوسته آن را با آب نگه می‌داشتند تا گندم‌ها جوانه بزنند.

پس‌ازاین کار آن‌ها را درجایی پهن می‌کردند تا خشک شود و برای آسیاب کردن یا (دستاس) آماده شود پس از الک کردن آردها آن را با مقداری آرد معمولی مخلوط می‌کردند.

نزدیکی‌های عید آردها را خمیر و با انواع ادویه مثل زردچوبه، دارچین و سیاه‌دانه و کراویه مخلوط می‌کردند. با آماده شدن آرد آن را به‌صورت گرده‌های کوچک یا بزرگ درآورده، در دیگچه‌های مسی به نام (قلیف) گذاشته روی اجاق پر از آتش می‌گذاشتند و روی قلیف‌ها را نیز با آتش می‌پوشاندند و پس از آماده شدن آن‌ها را به تکه‌های مناسب تقسیم و به همراه آجیل از میهمانان نوروزی پذیرایی می‌کردند.

حنابندان

حنابندان از رسم‌های فراموش‌شده مردم استان در استقبال از نوروز است.

البته هنوز هم‌گروهی از مردم به‌ویژه بزرگسالان با آمدن عید نوروز با رنگ کردن موهای سر و انگشتان خود با حنا به استقبال نوروز می‌روند. پاکیزه بودن در هنگام ورود سال نو از آدابی است که اهالی بیرجند مقید به انجام آن هستند و اعتقاد دارند که سال نو را باید با تنی پاک آغاز کرد. مردم خراسان جنوبی بر این باورند که حنا بستن سنت دینی است و مایه شادابی و احساس جوانی وزنده دلی می‌شود و چون در روز نوروز باید شاد و سرحال بود، حنا می‌بندند.

رسم شاه‌مولایی

یکی دیگر از مراسم استان خراسان جنوبی رسم شاه‌مولایی است که در مناطق شهری و روستایی خراسان‌جنوبی مرسوم است و بدین ترتیب که چند روز مانده به نوروز افراد خیر و معتمدان محل با مراجعه به ثروتمندان اجناس مورد نیاز نیازمندان را تهیه می‌کنند و آن‌ها رابین افراد نیازمند تقسیم می‌کنند.

کوزه‌شکنی

مراسم کوزه‌شکنی یکی از آداب‌ورسوم پایان سال مردم شهرستان قاین است که از دیرباز در این شهرستان اجرا می‌شود.

این رسم در چهارشنبه آخر سال انجام می‌شود. برای اجرای این مراسم کوزه‌های کهنه و قدیمی را که آب از آن تراوش نمی‌کند و سرد نمی‌شود و یا به‌مرورزمان و استفاده طولانی از آن، داخلش را جلبک گرفته و دیواره‌ی آن سبزرنگ شده است، چندتکه زغال به نشانه سیاه‌بختی، کمی نمک به نشانه شور چشمی و یک سکه به نشانه تنگدستی می‌اندازند و سپس کوزه را به دور سرخود و افراد خانواده می‌چرخانند و از سردر حیاط خانه به داخل کوچه می‌انداختند و هم‌زمان این شعر را هم می‌خوانند:

غم برو شادی بیا مهنت برو روزی بیا

آن‌ها براین باور بودند که با شکسته شدن این کوزه بلا و بیماری از این خانواده دور خواهد شد.

در پایان هم کوزه‌ای نو و تمیز از چشمه آب کرده و به داخل خانه می‌آورند. کوزه‌شکنی همراه با شور و شعف و شادمانی اجرا می‌شود و به شماره ۸۱۷ -۴/۱۱/۹۱ در فهرست میراث ناملموس کشور (معنوی) به ثبت رسیده است.

در برخی روستاها ازجمله مناطق خضری مردم کارهای جالبی در کنار مراسم چهارشنبه‌سوری اجرا می‌کنند. اگر چهارشنبه آخر سال مصادف با شب چهارده ماه باشد، پیش از آن‌ها هر خانواده، به تعداد افراد خانوار، سنگ‌های کوچکی را داخل یک کوزه می‌ریزند، آنگاه کوزه را داخل تنور و روبه‌قبله قرار می‌دهند. در شب چهارشنبه‌سوری، ریگ‌ها را از کوزه خارج می‌کنند و هم‌زمان با خارج کردن سنگ‌ها، یکی از اعضای خانواده شعری دوبیتی یا تک‌بیتی‌ای را به نیّت دیگران می‌خواند و به‌این‌ترتیب فال هرکدام را در سال آینده پیش‌بینی می‌کند. این مراسم به نام «ریگ وَ کوزه» معروف است.

مراسم شام نوروزی

یکی از رسم‌هایی که برخی مردم خراسان‌جنوبی برای برگزاری آن تلاش می‌کنند و هنوز هم مرسوم است، مراسم شام نوروزی است. در این مراسم خانواده‌ای که تازه‌عروس گرفته‌اند، به مبارکی سال جدید برای نوعروس هدایایی مثل لباس، کفش و کیف و البته مواد خوراکی مانند برنج و گوشت تهیه می‌کنند و به خانه پدر عروس می‌برند. البته در بسیاری از موارد خانواده عروس با مواد خوراکی که خانواده داماد به خانه آن‌ها آورده‌اند در ایام نوروز شام یا نهاری تهیه و خانواده شوهر را به خانه خود دعوت می‌کنند.

دوخت و دوزِِسرْسالی

تهیه لباس نو در آغاز سال جدید برای مردم آن‌قدر مهم است که دربرخی آبادی‌ها، مردم نوروز را به «عید لباس نو» می‌شناسند.

مردم خراسان جنوبی مقیدند که صبح نوروز را با پوشیدن یکدست لباس تازه دوخته یا تمیز آغاز کنند. هر کس به هراندازه فقیر یا گرفتار باشند، برای این روز یک دست لباس نو آماده می‌کند تا بپوشد، به همین دلیل در برخی مناطق به «عید لباس نو» معروف است.

مردم لباس نو را مایه خوش‌یمنی می‌دانند و معتقدند: اگر سرِ سال و ماه نو، لباس نو بپوشند، غم‌ها و غصه‌ها، به سال بعد منتقل می‌شود، به همین دلیل بعضی نوروز را در عید لباس نو، می‌نامند و می‌کوشند به هر شرایطی شده، لحظات اول سال را لباس تازه بپوشند.

خانه‌تکانی

هم‌زمان با فرارسیدن ماه نوروز، زنان و مردان خانه‌های خود را تمیز می‌کنند، مردان بیشتر به رفع نواقص ساختمانی و زنان و دختران بیشتر به گردگیری، شستن فرش‌ها، ملافه‌ها و تمام اشیای شستنی می‌پردازند و غبار را از همه چیز می‌گیرند، چون معتقدند که اگر گردوغبار سال گذشته را از خانه‌های خود پاک نکنند و سال نو فرابرسد، اندوه و غم سال گذشته، خود را به سال نو هم منتقل خواهد کرد.

روز علفه

مردم بیرجند و برخی از شهرستان‌های خراسان جنوبی برای اینکه صبح نوروز را با شادی و سلامتی آغاز کنند، عصر آخرین روز اسفندماه، گروه‌گروه به مزارع و یا کشمان‌ها و باغستان‌های اطرافشان می‌روند تا به‌اصطلاح مردم با پاوَرسبزه گذاشتن» به پیشواز بهاری بروند که دارد می‌آید، به همین منظور روی سبزه‌ها می‌نشینند و ساعاتی را با خوردن تنقلات دورهم می‌گذرانند.

اصرار بر پختن پلو در شب عید

اهالی بیرجند قدیم اعتقاد داشتند که شام شب عید باید پلو باشد و بر این کار اصرار می‌ورزیدند. اگر نوروز به ظهر ختم بشود اعضای فامیل در خانه بزرگ فامیل جمع می‌شوند و نهار عید که ماهی‌پلو، صابری‌پلو و قورمه‌پلو (گوشت داغ با پلو بوده) را صرف می‌کنند و سپس به‌صورت خانوادگی به دیدوبازدید می‌روند.

بی‌بی گردی مراسم نوروزی متفاوت در خضری دشت بیاض شهرستان قاینات

بی‌بی گردی ازجمله آئین‌ها و مراسم نوروز است که هنوز هم در برخی مناطق شهرستان قاینات مانند خضری دشت بیاض، کارشک و بسکاباد برگزار می‌شود.

این مراسم که در روز ۱۲ فروردین و بر اساس یکی از داستان‌های قدیمی انجام می‌شود زنان سالخورده (بی‌بی) را برای گردش به خارج از روستا می‌برند. در این مراسم یکی از زنان سالخورده روستا خشت خامی را برداشته و سطح خشت را گل می‌پوشاند زنان و دختران جوان هم با یک قطعه چوب و پنبه فتیله‌ای شمع درست کرده و آن را روی خشت روشن می‌کنند.

سپس یکی از زنان سالخورده خشت را بالای سرش گرفته و در جلو و زنان و دختران همراه با شادی و دایره‌زنان پشت سر او از روستا خارج می‌شوند و در محلی که قبلاً قنات و چاه آبی بوده است و فعلاً متروکه شده جمع می‌شوند و این خشت را داخل چاه انداخته و براین اعتقاد و باور هستند که غم و غصه‌ها را در چاه می‌ریزند و آن سال را همراه با شادی، خوشی و سلامتی شروع خواهند نمود.

این آیین و مراسم به شماره ۱۴۵۷ مورخ ۲۱/۸/۹۶ در فهرست آثار معنوی کشور به ثبت رسیده است.

سیزده‌بدر

مردم استان خراسان جنوبی مانند سایر مردمان و اقوام ایرانی در سیزده‌بدر به‌صورت گروهی و یکپارچه به کنار آب و نواحی سرسبز اطراف شهرهای‌شان می‌روند و تا نزدیک غروب در آنجا می‌مانند.

منبع:میراث آریا

عروسک داربید، عروس چوبی بستک

تعریف عروسک

عروسک‌ها هم به یکدیگر شبیه‌اند و هم از یکدیگر متفاوت. عروسک‌ها تمثیلی از آن‌ها به‌خودی‌خود می‌توانند متحرک یا ثابت باشند، ولی وقتی شیء معنی عروسک به خود می‌گیرد که توسط شخصی به آن قدرت حرکت داده شود، یعنی او گرداننده یک شیء بیجان شود، با این کار خودبه‌خود این حس جان‌بخشی به بیننده القا می‌شود و این جان‌بخشی مرز پیکره و مجسمه را با عروسک تعریف می‌کند. با این تعاریف می‌توان یک شیء دور از ذهن را نیز عروسک نامید.

کاربرد عروسک‌ها

عروسک‌ها، گونه‌های مختلفی دارند. نخی، میله‌ای، عروسک‌های سایه‌ای، دستکشی، آیینی، بازی و…. باز هرگونه در نوع خود می‌تواند متفاوت از دیگری باشد. اما در ابتدا می‌توان گفت این پیکرک‌ها بودند که راهی به عروسک‌ها گشودند. پیکرک‌هایی که بیشتر برای دفع شر و نیایش استفاده می‌شدند. کم‌کم، انسان جان‌بخشی به اشیاء را یاد گرفت و از روح خود در پیکرک‌ها دمید و خود الگوی خلق پیکرک‌ها شد، پیکرک‌هایی که بیشتر جنبه آیینی داشتند و نه برای سرگرمی و بازی ساخته می‌شدند. درواقع می‌توان ریشه ساخت عروسک‌ها را همین پیکرک‌ها دانست. عروسک‌ها کاربردهای متفاوتی دارند، نمایشی، بازی، آیینی و…

برای یک نمایش عروسکی، صحنه‌ای که عروسک روی آن به حرکت درمی‌آید، از اهمیت زیادی برخوردار است، این صحنه با گروهی متشکل از نمایشنامه‌نویس، بازیگر، خواننده، طراح، عروسک‌ساز و… به سرانجام می‌رسد.

برای بچه‌ها بازی با عروسک‌ها از اهمیت زیادی برخوردار است. در آیین‌ها برای دفع شر و رسیدن به آرزوها، گاهی عروسک‌ها را می‌کشتند و گاهی هم‌آرزوهایشان را به آن‌ها می‌گفتند. اکثر این عروسک‌ها توسط کسانی ساخته می‌شدند که بخشی از زندگی آن‌ها بوده و به این فکر نمی‌کردند که آن‌ها را در موزه قرار دهند یا موردتوجه دیگران قرار گیرد و یا اینکه زمانی آن‌ها را به‌عنوان هنر تلقی کنند.

عروسک داربید

در زبان مردم بستک دار به معنی چوب و بید به معنی عروس است و داربید به معنای عروس چوبی است. داربید عروسکی است که از چوب درخت نخل، سکه و پارچه از گذشته‌های دور در روستای هرنگ از توابع شهرستان بستک ساخته می‌شود. در این روستا زمانی که دختری عروس می‌شود و برایش لباس می‌دوزند، از باقی پارچه‌های لباس عروس، عروسک داربید طی مراسمی می‌سازند و به دختران دم بخت یا دختربچه‌ها به‌رسم میمنت و بخت‌گشایی داده می‌شود.

تاریخچه

تاریخ دقیقی از ساخت داربید در دست نیست و به گفته قدیمی‌های روستا، ساخت این عروسک در مراسم عروسی سال‌هاست نسل به نسل گشته است.

ابزار ساخت

پارچه، نخ، سوزن، چوب درخت نخل و سکه

نحوه ساخت

برای ساخت عروسک داربید ابتدا شاخه میانی برگ درخت نخل را به تکه‌های کوچک تقریباً بین ده تا بیست سانتی‌متری تقسیم کرده و با استفاده از پارچه سفید و نخ محکم می‌کنند. مرحله بعد ساخت لباس برای عروسک است.

لباس عروسک را از تکه پارچه‌های رنگی اضافه‌های پارچه‌های عروس، می‌دوزند. برای دوخت لباس عروسک پارچه‌های رنگی را به‌صورت دولا روی‌هم قرار داده و با دست آن را چین می‌دهند. سپس پارچه چین‌خورده را به بدنه عروسک با پیچیدن چند دور نخ محکم می‌کنند، بعد تکه پارچه رنگی دیگر را به‌عنوان بلوز بر روی تنه و قسمت بالایی دامن با نخ و سوزن می‌دوزند. در آخرین مرحله برای عروسک چشم و دهان و بینی رسم می‌کنند.

در گذشته این کار به‌وسیله رنگ طبیعی انجام می‌شد. این رنگ از گیاهی خودرو در منطقه به نام علف مار به دست می‌آمد. امروزه به‌وسیله مداد و خودکار برای صورت عروسک چشم، دهان و بینی می‌کشند. سپس تکه‌ای پارچه سیاه را بر روی سر عروسک با نخ محکم می‌کنند تا نشانگر موی سر باشد.

در خصوص قدمت و تاریخچه ساخت عروسک باید گفت که ساخت عروسک در هرنگ از قدیم وجود داشته و به‌صورت سینه‌به‌سینه منتقل‌شده است به‌گونه‌ای که در تحقیق از افراد مسن متوجه شدیم که آن‌ها نحوه ساخت عروسک را از مادرانشان و مادرانشان نیز از مادران خود یاد گرفته‌اند و کسی نمی‌تواند تاریخ دقیقی برای آن مطرح کند.

نکته جالبی که می‌توان در خصوص سخت عروسک به آن اشاره کرد این است که عروسک با اضافه‌های پارچه لباس عروس می‌ساختند و با دادن این عروسک به دختربچه‌ها به نحوی به آن‌ها نوید عروس شدن در آینده را می‌دادند.

عروسک داربید چندی پیش در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

منبع:میراث آریا

مراسم سمنو پزان در شهر شیراز

زنان شیرازی پخت سمنو را برای برآورده شدن حاجاتشان می‌پزند و آن را منسوب به فاطمه الزهرا (س) می‌دانند در ضمن آن‌ها به خاطر ارادتی که به بی‌بی فاطمه زهرا (س) دارند به سمنو سمنی نیز می‌گویند.

برای این کار ابتدا گندم را پاک می‌کنند و به روی آن آب می‌ریزند و تا سه روز گندم را در درون آب قرار می‌دهند و هرروز آب آن را تعویض می‌کنند.

پس از سه روز گندم‌ها را از آب درآورده درترش باله می‌ریزند و منتظر می‌مانند تا تنجه بزند زمانی که گندم تنجه زد و به حدود یک سانتیمتر رسید آن را داخل جوغن سنگی ریخته و خوب می‌کوبند تا کاملاً نرم شود و شیره آن بیرون بیاید، پس شیره به‌دست‌آمده را با مقداری آب داخل دیگ مسی می‌ریزند و روی اجاق قرار می‌دهند پس‌ازاینکه دیگ به جوش آمد به‌اندازه شیره گندم، آرد به آن می‌افزایند.

آرد باید آرام‌آرام اضافه شود و دیگ بایست بی‌وقفه هم بخورد، برای اینکه یک نفر خسته نشود سعی می‌کنند به یکدیگر کمک کنند هنگام پخت سمنو با قاشق یا کاردک لبه‌های دیگر را به داخل دیگ می‌ریزند تا سمنو تلخ نشود پخت سمنو حدود ۱۲ تا ۱۵ ساعت به طول می‌انجامد.

هنگام پخت سمنو دعا خوانده می‌شود و در کنار دیگ شمع روشن می‌کنند حوائج خود را طلب می‌کنند. گاهی مقداری تربت امام حسین (ع) داخل آن می‌ریزند و آن را متبرک می‌کنند. بعضی از افراد هنگام بارندگی آب نیسان باران که در اواخر اردیبهشت‌ماه لغایت اوایل خردادماه می‌بارد را داخل شیشه نگهداری می‌کنند؛ و هنگام خیس کردن گندم روی آن می‌ریزند و معتقدند خداوند به آن برکت خواهد داد.

وقتی سمنو کاملاً جا افتاد مقداری مغز پسته گردو درون آن می‌ریزند گاهی نیز بادام و گردو را باپوست درون دیگ می‌ریزند و بعد از مدتی درب دیگ را برمی‌دارند و با پارچه سفیدرنگی روی آن می‌کشند و مقداری گلاب را با صلوات دورتادور دیگ می‌پاشند و به‌اصطلاح آن را تطهیر می‌کنند.

آنگاه حاجتمندان دو رکعت نماز فاطمه الزهرا (س) را در کنار دیگ می‌خواندند. پس چراغ‌ها را خاموش می‌کنند مردم بر این باورند که حضرت فاطمه الزهرا (س) بر سر دیگ حاضرشده و پنجه مبارک را روی سمنو قرار می‌دهند. پس از پایان پخت سمنوها را داخل ظرف ریخته و بین مردم تقسیم می‌کنند.

این آیین سنتی در تاریخ ۸۹/۱۱/۱۹ به شماره ۱۸۱ به ثبت ملی رسیده است.

منبع:میراث آریا

نگاهی به کهن آیین‌های چهارشنبه‌سوری در خراسان

ایرانیان از دیرباز هر مناسبتی را جشن می‌گرفته و در زمان مشخصی به رقص و پایکوبی می‌پرداختند. یکی از آیین‌های سالانه و دیرینه ایرانیان «جشن سوری» یا چهارشنبه‌سوری نام دارد.

این رسم مخصوص آخرین سه‌شنبه سال خورشیدی است که ایرانیان با برافروختن آتش به استقبال نوروز می‌روند. البته  چهارشنبه‌سوری آیینی است کهن که در نقاط مختلف کشور دارای رسوم و آیین گوناگونی است و امروزه بسیاری از این رسوم به فراموشی سپرده شدند و ردی از آن‌ها باقی نمانده است.

اهالی خراسان ید طولایی در برگزاری مراسم‌ سنتی و کهن دارند و هنوز هم به شکل ویژه‌ای رسوم چهارشنبه‌سوری رابرگزار می‌کنند. خراسانی‌ها در شب چهارشنبه‌سوری و نزدیک غروب آفتاب ۳ یا ۷ بته آتش روشن می‌کنند و اصطلاحی که به کار می‌برند، روشن کردن بته آتش است.

این کار وسط کوچه و یا در داخل حیاط صورت می‌گیرد. اهل خانه از روی آتش می‌پرند و جمله مشهوری را که در خیلی از نقاط کشور می‌گویند، تکرار می‌کنند: «زردی من از تو؛ سرخی تو از من» که به نوعی دعای سلامتی است. در این مراسم زنانی که فرزندان کوچکی دارند، آن‌ها را بغل گرفته و از روی آتش می‌پرند و این کار را موجب سلامتی فرزند می‌دانند.

البته در خراسان هنگام پریدن از روی آتش شعر مرسوم دیگری نیز  با مضمون «آلا به در، بلا به در / دزد و هیز از دِها به در» خوانده می‌شود. اهالی خراسان معتقدند که خواندن این شعر موجودات خبیث، دزدها و بلاها را از زندگی دور می‌کند.

از دیگر نکات در رسوم خراسانی‌ها این است که به هیچ وجه آتش را خاموش و حتی فوت نمی‌کنند. اهالی خراسان معتقدند که آتش کاملا باید بسوزد و خاموش کردن آتش را بد می‌دانند. آن‌ها خاکستر آتش را پس از خاموش شدن از خانه بیرون می‌برند تا باد خاکستر را با خود ببرد.

در گذشته همچنین مرسوم بوده که پس از اینکه رسم خاکستر بردن انجام می‌شد، مقداری زغال، نمک و یک سکه کم‌ارزش را در کوزه‌ای می‌انداختند و دور سر اعضای خانواده چرخانده و نفر آخری که دور سرش این اشیا چرخانده می‌شد، کوزه را برمی‌داشته و به پشت بام رفته و در کوچه می‌اندخته تا بشکند.

در این‌جا نمک نماد شوربختی، زغال نماد سیاه‌بختی و سکه کم‌ارزش نماد فقر است. لذا این سه را در کوزه می‌انداختد و در کوچه می‌شکستند و عقیده داشتند که این سه مورد بلا را از خانواده دورمی‌کند. همچنین فردی که کوزه را از پشت بام می‌انداخته، این جمله را تکرار می‌کرده است «درد و بلای خونه رو ریختم تو کوچه».

پس از پایان مراسم کوزه‌زنی مراسم آجیل‌خوری آغاز می‌شده است. در این مراسم آجیل از نوع بی‌نمک بوده که به آجیل زمستانه نیز شهرت داشته و شامل انجیر، کشمش، خرما، توت خشک، فندق و پسته می‌شده است. مردم هنوز هم که هنوز است رسم آجیل‌خوری را ادامه می‌دهند چرا که معتقدند آجیل بی‌نمک در چهارشنبه‌سوری شگون دارد.

از دیگر مراسمی که اهالی خراسان به آن در این شب پایبند هستند تهیه چهار رنگ پلو است. این چهار رنگ پلو شامل رشته پلو، زرشک پلو، عدس پلو و ماش پلو می‌شود که مقداری از آن بین برخی از اقوام نیز تقسیم می‌شود. البته گاهی به جای پخت چها رنگ پلو به پخت تنها رشته پلو بسنده می‌کردند و در کنار آن آش چهل گیاه را که از چهل گیاه صحرایی طبخ می‌شد، سرو می‌کردند.

خراسانی‌ها مراسم دیگری نیز در این شب داشتند که مختص خانم‌ها بوده و مردان در گذشته در آن شرکت نمی‌کردند، البته در حال حاضر با تغییر ماهیت چهارشنبه‌سوری در کشور و خراسان این رسم کمتر و شاید به صورت نمادین اجرا شود. در این مراسم که بیشتر مربوط به گرفتن حاجت، بخت‌گشایی دختران و رفع درد و بلا است، یکی از زنان خانواده‌ای که فردی مریض یا ناخوش داشتند چادری بر سر می‌کرده، در خانه همسایه می‌رفته و بدون اینکه کلامی بگوید چهار مرتبه ملاقه‌ای را بر در خانه همسایه‌ها می‌کوبیده است.  در همان حال صاحب‌خانه ملاقه را از او گرفته و مقداری خوراکی در آن می‌ریخته است. سپس زن خوراکی‌ها را به خانه می‌برده و به مریض می‌داده است. البته در صورتی که همسایه‌ها مریض یا سفری داشته باشند، با بیان اینکه «مریض داریم» یا «سفری داریم» فرد را از درِ خانه رد می‌کردند و اعتقاد داشتند خوراکی دادن به ملاقه‌زن برای مریض یا سفری‌شان شگون ندارد.

البته آیین‌های خراسان در نقاط مختلف با رسوم متعدد و فراوانی برگزار می‌شده، اما متاسفانه در سال‌های اخیر تنها یادی از آن‌ها باقی مانده و کمتر شاهد برگزاری آیین‌های اصیل هستیم.

منبع:ایسنا

عید امسال را با دژ معبد نوشیجان و موزه ملایر ” تاریخی” کنید

رئیس میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ملایر با بیان اینکه در تعطیلات نوروز امسال ارگ تاریخی نوشیجان و موزه لطفعلیان ملایر با رعایت پروتکل‌های بهداشتی و مطابق با دستورات ستاد مقابله با کرونا آمده پذیرایی از بازدیدکنندگان است، گفت: ارگ نوشیجان یکی از قدیمی‌ترین بناهای جهان محسوب می‌شود که قابلیت ثبت جهانی دارد و در سند راهبردی توسعه این شهرستان نیز بر فراهم شدن زیرساخت‌های لازم برای جهانی شدن ارگ نوشیجان تاکید شده است.

ابراهیم جلیلی در گفت و گو با ایسنا، افزود: این ارگ در شهرستان ملایر و ۱۵ کیلومتری ملایر واقع شده است، بررسی‌های باستان شناسی نشان داده که این تپه‌ باستانی دارای سه طبقه‌ تاریخی بنا شده که طبقه‌ اول متعلق به دوران مادها، طبقه‌ دوم مربوط به دوران هخامنشیان و طبقه‌ سوم مربوط به حکومت ساسانیان بوده است.

وی ادامه داد: این بنا در ۱۵ کیلومتری شمال غرب ملایر بر روی صخره‌ای طبیعی و مشرف به جلگه‌ای به نام شورکات قرار گرفته است؛ نوشیجان در لغت به معنای “جایگاه نوش” یا جایگاه ” انوش” است که نوش یا انوش، ظاهرا نام زنی بوده که بر منطقه حکومت می ‌کرده است.

جلیلی اظهارکرد: مهم‌ترین و اساسی‌ترین لایه‌ باستانی این تپه متعلق به دوره‌ سکونت اقوام ماد در این تپه بوده است.

رئیس میراث فرهنگی ملایر با اشاره به اینکه بنای قدیمی جبهه‌ غربی که موسوم به نخستین آتشکده است، به عنوان قدیمی‌ترین نیایشگاه خشتی دنیا از دوران مادها به جای مانده است، گفت:  تالار ستون ‌دار که به آپادانا مشهور است، این محوطه دارای ۱۲ ستون بوده که امروزه ستون‌ ها از بین رفته‌اند.

جلیلی ادامه داد: معبد مرکزی یا دومین آتشگاه که در مرکز محموعه قرار داشته است، ساختمان این آتشکده هشت ضلعی بوده و به وسیله در کوچکی، از اتاق کنار آتشکده با پلکان به طبقه‌ دوم راه دارد.

وی خاطرنشان کرد: در مجموعه یا ارگ نوشیجان، تونلی در آپادانا و در وسط قسمت شرقی تالار زیر ساختمان ‌ها وجود داشته که کاربری این تونل به درستی مشخص نیست، همچنین در قسمت خارجی قلعه، حصار مرتفع و خشتی‌ای وجود داشته که دور تا دور قلعه کشیده شده بوده است.

■ عمارت لطفعلیان ملایر؛ میراثی از عصر قاجار

وی در ادامه با بیان اینکه “عمارت تاریخی لطفعلیان” در خیابان شهید مصطفی خمینی ملایر قرار دارد، گفت: این خانه قدیمی، بخشی از یک مجموعه سکونتگاهی به یادگار مانده از دوره قاجار است.

جلیلی افزود: سازنده و مالک اولیه خانه، محسن مصدقی معروف به مصدق الممالک بوده و در عصر فتحعلی شاه قاجار به واسطه خویشاوندی که با دربار داشته با بهره‌گیری از معماران زبده آن دوره اقدام به ساخت این مجموعه کرده است.

وی ادامه داد: این بنا دارای سه قسمت حسینیه، اندرونی و اصطبل بوده که تنها بخش حسینیه که بخش اصلی بنا بوده و به منظور مراسم مذهبی وعزاداری حسینی استفاده می شده، سالم و پا برجا مانده است.

جلیلی اظهارکرد: این بنای آجری دو طبقه که در حدود ۱۵۰سال پیش ساخته شده دارای حوض خانه با یک رشته قنات آب جاری، طاق نماهای رفیع دو طبقه، درب های چوبی ارسی و شیشه های رنگی است که نمادی از ذوق وهنر معماران و هنرمندان آن زمان به شمار می رود.

رئیس میراث فرهنگی ملایر خاطرنشان کرد: سقف طبقه همکف پوشیده از طاق‌های آجری زیباست و پوشش طبقه فوقانی آن به صورت مسطح با تیر چوبی است، زیباترین بخش بنا حوض‌خانه است که با طاق ‌نماهای زیبای آجری به شیوه چهار بخشی پوشیده شده است.

وی با اشاره به اینکه جریان آب قنات و وجود دو حوض سنگی در کف، هوا و فضای بسیار خنک و فرح ‌بخشی را برای گذر از گرمای تابستان برای ساکنین ایجاد کرده است، گفت: از دیگر ویژگی‌های این بنا می‌توان به تزئینات لمبه‌کوبی چوبی در سقف طبقه اول و وجود درهای ارسی با شیشه‌ای الوان اشاره کرد.

رئیس میراث فرهنگی ملایر تصریح کرد: وجود شاه نشین بنا با سه در ارسی با زیبایی خاصی روشنایی اتاق را تامین می کند و تراش آجرنمای بدنه ها، فرم های قرینه و نقوش هندسی مسطح و نقش برجسته با الگوی اصیل آجرکاری ایرانی از برجسته ترین ویژگی هایی است که این بنا را در میان سایر آثار تاریخی ملایر برای ایجاد موزه فرهنگ و تاریخ در ملایر ممتاز کرده است.

جلیلی با بیان اینکه خانه لطفعلیان از بناهای کم نظیر دوره قاجار بوده و با ۳۵۰۰ متر زیربنا، شامل دو حیاط بیرونی و اندرونی است، این بنا در اسفند ماه ۱۳۸۰ با شماره ۴۸۹۲ به ثبت فهرست آثار ملی در آمده است.

وی اظهارکرد: خانه لطفعلیان، اکنون با کاربری موزه، معرف آداب و رسوم و تاریخ و فرهنگ مردم شهرستان است و اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ملایر نیز در این مکان دایر است.

جلیلی یادآورشد: طی مراحل مختلف در عملیات احیای این بنا، مرمت پشت بام، تعویض تیرهای فرسوده، طراحی و ساخت ویترین انجام شد که شامل لایه ‌برداری، سفیدکاری داخلی عمارت و بازسازی در و پنجره‌های معیوب و تهیه و ساخت در و پنجره‌های بین رفته، بندکشی، کف‌سازی اتاق‌ها و بازسازی بخشی از طاق‌ها بود.

منبع:ایسنا