مسیرهای گردشگری کرمانشاه: محور ساسانی

به واسطه وجود همین آثار تاریخی متعدد عصر ساسانی این مسیر به محور ساسانی نیز معروف است. همچنین این مسیر به صورت تاریخی دروازه‌ی عتبات عالیات بوده است و اهمیت ترانزیتی و زیارتی آن با توجه به مرز مشترک با کشور عراق مشهود است. به علاوه یادمان‌های متعدد در حوزه دفاع مقدس این بخش را مستعد گردشگری جنگ کرده است. در کنار همه این موارد طبیعت متنوع این بخش از استان کرمانشاه به حد فوق العاده‌ای زیبا است، به نحوی که فاصله‌ی آب هوای سرد کوهستانی تا گرمسیری در این بخش از استان در برخی نقاط کمتر از ۲۰ کیلومتر است.

مسیر غربی – محور ساسانی

شهرستان‌های غربی استان کرمانشاه شامل اسلام آباد غرب، دالاهو، سرپل‌ذهاب، قصرشیرین و گیلان‌غرب هستند که بخش مهمی از هویت گردشگری استان را تشکیل می‌دهند. همانند بسیاری از نقاط استان تنوع فرهنگی، آیینی و آب و هوایی بخش غربی استان بسیار بالاست.

در فاصله حدود ۳۰ کیلومتری شهر کرمانشاه در گردنه چهارزبر یکی از یادمان‌های دفاع مقدس قرار دارد که محل وقوع عملیات مرصاد بوده است. درست از همین منطقه پوشش جنگلی و انبوه بلوط زاگرس آغاز می‌شود و بخش زیادی از مسیر را شامل می‌شود.

شهرستان اسلام آباد غرب علاوه بر وجود سراب‌های چندگانه، سد شیان، آبشار صندوقه و غیره طبیعت بسیار زیبایی دارد. این شهرستان به واسطه‌ی وجود غار وزمه، تپه چیاگاوانه و آتشکده‌های چندگانه ساسانی دارای اهمیت تاریخی است. با گذر از شهرستان اسلام آباد غرب به منطقه دالاهو خواهیم رسید.

دالاهو یکی از پر پتانسیل‌ترین مناطق گردشگری غرب ایران است. این منطقه از نظر تاریخی، طبیعی، فرهنگی و آیینی ارزش بارها دیدن را دارد. شهر زیبای کرند غرب که پیشه مردمانش از گذشته‌های دور تا امروز آهنگری بوده است و بخش گهواره که پاییتخت تنبور ایران است دو بخش اصلی شهرستان دالاهو هستند. در مسیر خروجی کرندغرب به سمت سرپل‌ذهاب درست جایی که تاق زیبا و تاریخی گرا (تاق شیرین) رخ می‌نماید منطقه تاریخی- طبیعی ریجاب (ریژاو) به عنوان یکی از مهمترین جاذبه‌های گردشگری استان کرمانشاه قرار دارد. ریجاب به واسطه‌ی باغات انبوه، طبیعت جنگلی، سراب شالان، دور نمای آبشار پیران، چشمه مقدس غسلان، آثار متعدد تاریخی همانند شهر تاریخی زرده، قلعه یزدگرد، مسجد عبداله بن عمر، مقبره بابایادگار، قبرستان ایمام دوجانه (ابودوجانه) و… بسته گردشگری منحصر به فردی را پیش روی گردشگران قرار می‌دهد.

گردشگرانی که از دیدن ریجاب فارغ می‌شوند در ادامه مسیر خود تا سرپل‌ذهاب با گذر از منطقه کوهستان بالا تاق با شیب ملایم جاده ناگهان آب و هوای گرمسیری را تجربه می‌کنند. اختلاف دما منطقه گاهی در لحظه به بیش از ۲۰ درجه سانتیگراد نیز می‌رسد.

در مسیر شهرستان سرپل‌ذهاب می‌توان آثار تاریخی منحصر به فردی را همچون بنای ساسانی فوق العاده زیبای زیجکه منیژه و گور دخمه باستانی دکان داوود را مشاهده کرد. اما یکی از مهمترین سنگ نگاره‌های جهان باستان کتیبه آنوبانی‌نی است و در مجموع به ۳ سنگ نگاره ۴۵۰۰ساله پادشاه لولوبی گفته می‌شود که در شهر سرپل‌ذهاب قرار دارد. نکته جالب که ۲هزار سال پس از نقر سنگ نگاره لولوبی، داریوش هخامنشی به تقلید از این اثر تاریخی کتیبه خود در بیستون را بر دل کوه نگاشته است. از کنار این کتیبه‌های تاریخی می‌توان مسیر یکی از زیباترین آبشارهای ایران یعنی آبشار طبقاتی پیران را پیمود. این آبشار با ۱۸۰ متر ارتفاع آبریز یکی از بلندترین آبشارهای کشور است. علاوه بر این آبشار، سرپل‌ذهاب دارای یک آبشار فصلی به نام آبشار ماراب است که راه دسترسی زیبای آن از روستای پاتاق در حاشیه بنای تاریخی زیجکه منیژه می‌گذرد. دیدن این آبشار به ویژه در فروردین و اردیبهشت یک پیشنهاد جذاب محسوب می‌شود. همچنین در بازدید از سرپ‌ذهاب نباید یادمان شهدای بازی‌دراز را فراموش کرد. اگر در سفر به این شهرستان با برنامه عمل کنید می‌توانید بخت دیدن آهوهای ایرانی دشت قراویز را هم داشته باشید. البته میسر شدن این تجربه منحصر به فرد تنها با کسب مجوز امکان‌پذیر است.

هر چه از سرپل‌ذهاب به سمت مرز برویم آب و هوا بیشتر به کشور عراق شباهت پیدا می‌کند، درست آنجا که درختان نخل سر بر می‌آورند و سپس خروش رودخانه الوند آغاز می‌شود. این نشانه‌ها یعنی حضور در شهرستان تاریخی قصر شیرین!

قصر شیرین شهری است که در زمان جنگ بطور کامل ویران شد و دوباره از خاک برخاست. این شهر به واسطه‌ی نخلستان‌های انبوه در میان تمام شهرهای غربی ایران منحصر به فرد است. تجربه دیدن نخلستان مثمر در این منطقه تا حد بسیاری عجیب اما ارزشمند است. عمارت خسرو و آتشکده چارقاپی دو اثر شاخص تاریخی شهر قصر شیرین هستند که از زمان ساسانیان بر جای مانده است. در حوزه یادمان‌های دفاع مقدس بیمارستان ویران شده شهر و مسجد المهدی در خروجی شهر به سوی مرز خسروی قرار دارند. این مرز قدیمی‌ترین مرز رسمی گمرکی ایران و عراق و نزدیک‌ترین نقطه در خاک ایران به کربلای معلی است. همچنین قصر شیرین یک مرز ترانزیتی مهم با اقلیم کردستان عراق به نام پرویز خان دارد که با ایستادن در کنار آن می‌توان روستاهای کشور عراق را با چشم غیر مسلح دید. قصر شیرین در حوزه گردشگری خوراک حرف‌های زیادی برای گفتن دارد که شاخص‌ترین آن قاپلی گوشت است.

یکی دیگر از مناطق گردشگری غرب کرمانشاه شهرستان گیلان‌غرب است که هم به لحاظ تاریخی دارای اهمیت است و هم اینکه طبیعت بسیار زیبایی دارد. این منطقه خاستگاه ایل بزرگ کلهر یکی از با نفوذترین خاندان‌های غرب ایران است که یکی از نامورترین مشاهیر ایشان میرزا محمدرضا کلهر خوشنویس بزرگ معاصر است. وجود آتشکده‌های تاریخی بسیار، کاخ اربابی، سراب مورت، تنگ گولم، منطقه طبیعی ناودار، منطقه نمونه گردشگری گلین، رودخانه کنگاکوش و غیره بخشی از جاذبه‌های این شهرستان زیبا محسوب می‌شود. این شهر که دومین شهر مقاوم کشور در زمان جنگ تحمیلی محسوب می‌شود دارای یادمان‌های متعدد از آن زمان است که در جای خود قابل تأمل است.

منبع:میراث آریا

فلسفه نوروز، میراث مشترک

از دیدگاه عرفی، مذهبی، گاه‌شماری و جشن طبیعت نوروز نماد آفرینش جهان یعنی آفرینش زمین، آسمان، آب، گیاهان، جانوران و انسان است. در حقیقت نوروز نماد آفرینش جهان است که پروردگار عالم آن را آفریده است و در بستر آن اندیشه‌های نو مردمان جهان در هر بهار درروند تحول و تکامل نظام‌های فرهنگی و اجتماعی همانند بهار طبیعت زنده و پویا است.

نوروز پیش از دین زرتشت در نظام طبیعت بر مبنای گاه‌شماری و جشن طبیعت وجود داشته است و دین زرتشت چارچوب مذهبی خود را در ایران باستان بر آن استوار می‌سازد به‌گونه‌ای که نوروز در ایران باستان در دوره هخامنشی شکل کلاسیک و تعریف‌شده‌ای از آئین‌ها، باورها و اعتقادات مذهبی در بستر گاه‌شماری زمان و سال نو ۳۶۵ روزی تعریف می‌شود.

این میراث معنوی در برابر تسلط فرهنگی و سیاسی هلنیسم در دوره سلوکی و اشکانی مقاومت می‌کند و در جدال با اسطوره‌های رومی در دوره ساسانی به یک فرهنگ سنّتی اعتقادی مذهبی کلاسیک تبدیل می‌شود. در عصر اسلامی دانشمندان ایرانی با اتکا به‌نظام گاه‌شماری خورشیدی و قمری نظم و نسق سال خورشیدی و ماه‌های قمری را در بستر جشن طبیعت و در چارچوب اعتقادات جامعه اسلامی در ایران و سرزمین‌های هم‌جوار آن حفظ و گسترش می‌دهند.

امروزه نوروز به‌عنوان مجموعه‌ای از جشن طبیعت، آداب‌ورسوم سنّتی و میراث معنوی جامعه ایرانی در پیوند فرهنگی درون و برون سرزمینی ایران فرهنگی با همسایگان تعریف‌شده است و دیدگاه آفرینش جهان بر فلسفه پیدایش نوروز در این سرزمین‌ها به‌عنوان میراثی مشترک تفسیر و تبیین می‌شود.

ظرفیت میراث‌فرهنگی ایران برای نوروز ظرفیتی تعریف‌شده در حیات فرهنگی جامعه محلی است؛ زیرا نوروز درگذشته‌های تاریخی و در حیات فرهنگی اجتماعی گذشته در همین محوطه‌ها و آثار میراث‌های جهانی و ملّی برگزار می‌شده است. تلاش برای درک گذشته، حفظ آداب‌ورسوم نشان می‌دهد که جامعه ایرانی همواره در قرن معاصر تلاش می‌کند سنّت‌های خود را حفظ نماید. این سنّت‌ها ریشه در تاریخ دارد و جامعه محلی پیرامون آثار تاریخی به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین جوامع در حفظ میراث معنوی کشور به‌ویژه برپایی جشن نوروز هستند.

جامعه محلی هدف گردشگری ماست. بدون جامعه محلی بخش مهمی از اهداف گردشگری ما محقق نخواهد شد و مهم‌تر پایداری فرهنگ‌های سنّتی جوامع انسانی واقع در حرایم میراث جهانی به توجه مستقیم ما در برنامه‌ریزی‌ها و به‌ویژه چگونگی اعمال قوانین مرتبط با عرصه‌ها و حرایم بستگی دارد.

در حقیقت جوامع محلی فرصتی مناسب برای گردشگری و ظرفیتی ویژه برای معرفی سنّت‌ها، ارزش‌ها و فرهنگ سرزمین ما به گردشگران هستند.

در این نوروز، با رویکرد تحقق پایداری و حفظ میراث معنوی در بستر جوامع محلی در محدوده حرایم میراث جهانی و ملّی تلاش خواهد شد درکی متقابل از میراث معنوی روستاهای واقع در کنار آثار باستانی فراهم شود.

در حقیقت، حیات و پویایی آثار باستانی به پایداری میراث معنوی جوامع سنّتی معاصر در قلمرو آثار جهانی و ملّی کشور وابسته است. بزرگ‌ترین تجربه این نوع درک متقابل بین میراث‌فرهنگی (ملموس) و میراث معنوی (ناملموس) درک فلسفه نوروز در بستر میراث‌فرهنگی است.

ورنی مغان، دست‌بافته‌ای برخاسته از دل طبیعت

همان‌طور که می‌دانیم هر صنایع‌دستی نشان از آداب، رسوم و فرهنگ آن منطقه را می‌دهد. در استان اردبیل انواع مختلفی از صنایع‌دستی بین مردم رواج دارد که دست‌بافته‌های آن معمول‌ترند به‌طوری که هر منطقه دست‌بافته مخصوص به خود را دارد. هنرهایی که بر اعتقادات و باورهای مردم منطقه اشاره دارد و می‌توان در نقش و نگارهای آن حقایقی از زندگی ساکنان بومی منطقه را مشاهده کرد، در این میان منطقه مغان و به‌ویژه شهر اصلاندوز استان اردبیل با دست‌بافته‌ای به نام ورنی شناخته می‌شود.

ورنی دست‌بافته‌ای فرش مانند است که به گلیم شباهت بسیاری دارد. در واقع ورنی نوعی گلیم یک‌رو یا گلیم فرش‌نما بدون پرز است و به سبک پودپیچی یعنی گذراندن پود اصلی از تار و پیچیدن نخ خامه به دور نخ‌های تار شکل گرفته و نقش می‌پذیرد. ورنی به صورت ذهنی بافته می‌شود و نقشه‌ای برای بافتن آن وجود ندارد.

مغان، مهد ورنی‌بافی

منطقه مغان در استان اردبیل یکی از اصلی‌ترین مناطق بافت ورنی است، زنان در این منطقه با آموزش سینه به سینه و انتقال تجربه از مادر به دختر ورنی‌بافی را یاد می‌گیرند، و رمز و راز حیات را با رنگ و بوی طبیعت می‌آرایند تا دست بافته‌ای بسازند. زنان عشایر در منطقه مغان با استفاده از پشم گوسفندان نخ‌ریسی می‌کنند، نخ‌ها را با استفاده از مواد طبیعی رنگزا که رنگ‌های شادی دارند رنگرزی می‌کنند و سپس با نخ‌های حاصل دست خودشان که آن‌ها را از طبیعت وام گرفته‌اند ورنی می‌بافند.

ورنی الهام گرفته از هویت عشایر منطقه مغان در سال ۱۳۹۸ نشان جغرافیایی بین‌المللی کسب کرد و در ادامه این روند در ۱۵ دی ماه ۱۳۹۹ شهر اصلاندوز به عنوان شهر ملی ورنی معرفی شد. اکنون ورنی مغان در سراسر کشور بیش از پیش شناخته شده و بازار ورنی در اصلاندوز و سایر شهرهای مغان از جمله پارس‌آباد رونق گرفته است.

ورنی مغان نمادی از فرهنگ کهن مردم منطقه

نمادها و اشکال روی ورنی نشان‌دهنده اعتقادات و فرهنگ مردم منطقه است. فریده سرودی رئیس میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی شهرستان اصلاندوز در این مورد می‌گوید: «روی ورنی‌ها از اشکال، نماد و حروف استفاده می‌شود که باورهای زنان و مردان ایل را نشان می‌دهد، حاشیه یا زنجیره در طرح ورنی‌ها نیز که شامل اشکال معکوس است از تفکر عرفانی شکل گرفته است. نمادهای ورنی مغان شامل «قره قیناخ»، «قوچ کله‌سی»، «یلان یلان» و طرح «خانه خانه» است. فرهنگ یکتاپرستی در اکثر طرح‌های ورنی مغان به وضوح مشخص است. »

سرودی همچنین درمورد رنگ‌های استفاده شده در ورنی‌ها می‌گوید: «ترکیب رنگ استفاده شده در ورنی مغان اکثرا الهام گرفته از طبیعت و رنگ‌های شاد است، زنان ایل نخ‌های حاصل از پشم گوسفندان را با استفاده از مواد رنگزای طبیعی به رنگ‌های شادی که در طبیعت می‌بینند درمی‌آورند و ورنی‌هایی الهام گرفته از طبیعت می‌بافند.»

بافنده‌های ورنی در منطقه مغان معتقدند که ورنی‌بافی یک آموزه سینه به سینه است و نسل به نسل به آن‌ها رسیده است، آن‌ها اکثرا از نوجوانی این هنر را یاد گرفته‌اند و در همه سال‌های زندگی کمابیش به آن مشغول بوده‌اند. نکته دیگر در ورنی‌بافی، ذهنی بودن نقشه آن است. زنان مغان ورنی‌ها را بدون نقشه و با طرح‌هایی که در ذهن خود دارند می‌بافند.

صغری حسین‌زاده یکی از بافنده‌ها در شهر اصلاندوز می‌گوید: «۴۰ سال است که کار ورنی بافی انجام می‌دهم و این کار را از مادرم یاد گرفته‌ام. در بهار پشم گوسفندان را می‌چینیم و آن‌ها را پس از شستن شانه می‌کنیم، سپس با «جهره» این پشم‌ها را به نخ تبدیل می‌کنیم. بعضی از این نخ‌ها را خودمان با مواد طبیعی رنگ می‌کنیم و بعضی را نیز برای رنگ کردن به رنگرز می‌دهیم و با نخ‌هایی که خودمان آماده کرده‌ایم ورنی می‌بافیم.»

شهر ملی و رونق بازار ورنی

ورنی‌بافی یکی از شغل‌های اصلی زنان در منطقه مغان به ویژه در شهر اصلاندوز به شمار می‌رود. برخی از بافنده‌ها برای تولیدکننده کار می‌کنند و برخی نیز به‌طور شخصی در کار ورنی‌بافی هستند.

نجف‌زاده که تولیدکننده ورنی در شهر اصلاندوز است، بیان کرد: «سه تولیدکننده در شهر اصلاندوز داریم که هر تولیدکننده حدود دو هزار مترمربع در سال ورنی تولید می‌کند. تولیدکننده‌ها ورنی‌ها را بعد از تولید می‌فرستند به مرکز استان و از آنجا به شهرهای مختلف کشور مثل اصفهان، تهران، قم و شیراز خریدار ورنی مغان فروخته می‌شود، . بعضی از تجار فرش هم در زمینه صادرات ورنی فعال هستند و ورنی‌های تولیدی ما را به کشورهای دیگر از جمله آذربایجان و ترکیه صادر می‌کنند.»

رئیس میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی شهرستان اصلاندوز نیز در این مورد اظهار کرد: «در شهر اصلاندوز حدود هزار نفر بافنده داریم و سالانه حدود شش هزار مترمربع ورنی تولید می‌شود. سه تولیدکننده در شهر اصلاندوز فعال هستند و علاوه بر این تولیدکنندگان شخصی هم برای استفاده شخصی یا فروش خرده تولیدات ورنی دارند.»

سرودی معتقد است که از زمان معرفی شهر اصلاندوز به عنوان شهر ملی ورنی این دست‌بافته در کشور شناخته شده و در رونق اقتصادی منطقه هم موثر بوده است.

نجف‌زاده نیز درمورد رونق بازار ورنی در شهر اصلاندوز گفت: «از زمانی که اصلاندوز به عنوان شهر ملی ورنی معرفی شده است این صنعت رونق گرفته و بافنده‌ها بیشتر شده‌اند، و با توجه به اینکه این دست‌بافته در سطح کشور معرفی و شناخته شده، فروش ورنی هم رونق گرفته است.»

سخن آخر اینکه ورنی مغان هنری برخواسته از دل طبیعت است که با دست زنان ایل نقش می‌پذیرد و قدمتی تاریخی دارد. این هنر دست، حالا بیشتر از پیش قدر دیده می‌شود و ثبت شهر اصلاندوز به عنوان شهر ملی ورنی بهانه‌ای است تا بار دیگر ورنی‌های خوش رنگ و نگار این منطقه به منازل ایرانیان راه پیدا کنند.

منبع:میراث آریا

گذری بر آداب و رسوم نوروز در خرم‌آباد

در بزرگداشت آیین باستانی نوروز و با نزدیک شدن فصل بهار، مردم لرستان، مانند دیگر مردم سرزمینمان؛ ایران، مراسم ویژه و آداب و سنت‌هایی را برگذار می‌کنند و که در زیر به بخشی از آن‌ها اشاره شده است:

گَردیلَه

نخستین سنتی که در لرستان همانند سایر نقاط ایران رایج است همان «خانه تکانی» است که بانوی خانه با کمک خانواده در آستانه نوروز تمام وسایل خانه را گردگیری، شست و شو و تمیز می‌کند تا غبار از خانه بزداید. در زبان محلّی به این آیین «گَردیلَه» گفته می‌شود. در گذشته مردم لرستان در پنجم اسفندماه، قبل از شروع گَردیله (گردگیری منزل) کاسه‌ای آب به همراه آینه و چراغی در خانه قرار می‌دادند و سپس شروع به گرفتن گردگیری می‌کردند که البته آب آن کاسه هر روز به نیت طهارت و پاکی عوض می‌شد.

دلجویی از خویشاوندان عزادار 

یکی از آداب و رسوم مردم لرستان که قبل از ایام نوروز انجام می‌شود سر زدن به دوستان یا خویشاوندانی است که تازه عضوی از خانواده خود را از دست داده‌اند و عزادار هستند، در این آیین که به نشان احترام و همدردی انجام می‌شود اقوام به خانه صاحب عزا می‌روند و برای فرد تازه درگذشته فاتحه‌ای قرائت می‌کنند. و با دادن هدیه که معمولا لباس و یا پارچه‌ای رنگی است، از آن‌ها می‌خواهند که رخت عزا را از تن بیرون بیاورند و برای سال جدید زندگی را با شادی از سربگیرند.

پنجشنبه آخر سال

از رسوم برجسته مردم لرستان، زیارت اهل قبور در آخرین پنجشنبه سال است. به شکلی که افراد معمولا خود را مکلف می‌دانند که به زیارت اهل قبور بروند. طبق این سنت مذهبی افراد در بعدازظهر آخرین پنجشنبۀ سال، باحاضرشدن در قبرستان‌ها به قرائت فاتحه می‌پردازند. و در واپسین روزهای زمستان با خواندن فاتحه یاد عزیزانشان را بار دیگر گرامی می‌دارند.

اَلِفَه

در آخرین جمعۀ سال و در آیینی به نام «اَلِفَه»، با درست کردن حلوا برای درگذشتگان فاتحه می‌خوانند.

میرنوروز

از آیین‌های قدیمی نورورز د لرستان، «میر نوروزخوانی» بود. که در حال حاضر تقریبا این آیین فراموش شده است. «میرنوروز»، شخصیت باسوادی بود که کوچه به کوچه می‌گشت و با خواندن ابیاتی خبر آمدن عید نوروز را به مردم می‌داد و میر نوروز خوانی می‌کرد و از آنجا که در زمان قدیم خبری از تقویم، رادیو یا تلویزیونی نبود و یا کمتر بود، گاهی مردم یادشان می‌رفت که دقیق چه روزی نوروز است و این میرنوروز بود که میرنورورخوانی خبر از آمدن بهار می‌داد. وقتی میرنوروز خبر آمدن عید را در کوچه‌ها سر می‌داد هر یک از مردم به سهم خود به عنوان عیدی یک کاسه گندم، پول یا تخم مرغ به او هدیه می‌دادند.

سفره هفت سین و لحظۀ تحویل سال

مردم لرستان از قدیم الایام برای سفره هفت سین اهمیت زیادی قائل بودند. در لرستان نیز مانند دیگر نقاط ایران سفره هفت سین با چیدن سین‌های سفره، از جمله سبزه، سیب، سماق، سپند، سیر، سکه، سرکه، سمنو و گذاشتن آب، آیینه و شمع و چراغ و مهمتر از همه کتاب قرآن در بالای سفره به استقبال سال جدید می‌روند. مردم این استان در لحظات نزدیک شدن به تحویل سال جدید، با پوشیدن لباس نو دور سفرۀ هفت‌سین، جمع می‌شوند، در گذشته اعتقاد داشتند که «باوُ بزرگ نوروز» یا همان بابانوروز سلامت و برکت سفره را به تعداد افراد دور آن سفره می‌دهد. همچنین مردم معتقد بودند که لحظه تحویل سال در خانه باید باز باشد چون باور داشتند که در لحظه سال تحویل «باوُ بزرگ نوروز» می‌آید، پس اگر در بسته باشد «باوُ بزرگ نوروز» به خانه وارد نمی‌شود و خیر، برکت وسال نو را به خانه نمی‌آورد پس اگر برف هم می‌بارید نباید در بسته می‌شد.

بزرگ خانواده با قرائت قرآن مجید و دعای تحویل سال و راز و نیاز با خدا در انتظار تحویل سال ثانیه شماری می‌کنند.

برخی خانواده‌های عزادار و داغدیده این استان سال جدید را بر سر خاک عزیزان خود سپری می‌کنند و برخی نیز سفره هفت سین را بر سر قبر آنان پهن می‌کنند

پخت غذای شب عید

غذای شبِ عیدِ اغلب مردم در این استان، قورمه سبزی و گاهاً سبزی پلو با ماهی است، که البته در گذشته، در شهر خرم‌آباد، غذای رشته‌پلو به نیت درازای طول عمر افراد خانواده پخته می‌شد. امروزه اغلب برای شب عید قورمه‌سبزی و یا در اصطلاح محلّی «خورش‌سبزی» تهیه می‌شود. به اعتقاد آنان پختن این غذا در شب عید به دلیل رنگ سبزش چندان با سرسبزی بهار بی‌ربط نبوده و اعتقاد دارند با پخت این غذاها خیر و برکت به سفره ارزانی می‌شود. در این ایام عشایر این استان با ذبح گوسفند غذای شب عید خود را تدارک می‌بینند

دید و بازدیدهای عید

دید و بازدیدهای نوروزی دراین استان از دیگر آدابی است که بلافاصله بعد ازلحظه تحویل سال آغاز و معمولا تا پایان تعطیلات نوروزی ادامه خواهد داشت. مردم استان لرستان بعضی از روزهای نوروز را در کوه و دشت و مناطق سرسبز سپری می‌کنند و به بازی‌های محلی و مرسوم این منطقه نظیر «دال‌پلان» و… که خاص این منطقه است، می‌پردازند.

سیزده به در

مردم لرستان در روز سیزدهم فروردین که از آن باعنوان «سیزده به در» یاد می‌کنند همراه با خانواده، دوستان یا خویشاوندان آخرین روز تعطیلات نوروز را که همان روز سیزدهم فروردین است به دامان طبیعت می‌روند و به بازی‌های محلی می‌پردازند؛ در این روز مردم می‌خواهند با سیزده‌به‌در، شومی‌ها را به طبیعت برگردانند و سبزه‌هایی که برای سفره‌های هفت سین خود آماده کرده بودند را به نیت سلامتی و بهروزی به رودخانه و آب‌های جاری می‌اندازند و یا در طبیعت بر روی سبزه‌ها و پای درختان می‌گذارند. در اینجا لازم به ذکر است که؛ در خرم‌آباد بر خلاف دیگر نقاط ایران روز چهاردهم فروردین به عنوان روز «چهارده به در» معمول بود. اگرچه در سال‌های اخیر اغلب افراد در استان لرستان و شهرستان خرم‌آباد روز سیزدهم را به عنوان روز طبیعت انتخاب کرده‌اند، اما همچنان افرادی وجود دارند که بر اساس سنت گذشته روز چهاردهم را برای طبیعت انتخاب می‌کنند. چه بسا بر اساس مناظر زیبا و هوای مطبوع استان لرستان مردم هر دو روز سیزدهم و چهاردهم را در طبیعت زیبای لرستان به سر می‌برند.

گره زدن سبزه

یکی از رسوم دیار لرستان در روز سیزدهم فروردین یا سیزده به در گره زدن سبزه است و مردم باور دارند که مشکلاتی که در زندگیشان به وجود آمده، گره‌هایی است که می‌توان با گره زدن به سبزه رفع شود پس به همین نیت سبزه‌های عید را گره می‌زنند تا مشکلاتشان برطرف شود.

منبع:میراث آریا

آیین سنتی عروس‌گولی گیلان، نمایشی برای استقبال از بهار

در آغاز زندگی بشری، انسان با وحشت از نیروهای ناشناخته طبیعی به دنبال مأمن و پناهگاهی بود تا بر ترس خویشتن فائق آید. پس به خدایان روی کرد و غم و شادی، شکست و پیروزی و امید و آرزویش را با راز و رمز و کنایه و استعاره به آنان گفت.

رازها و رمزها، استعاره‌ها و تمثیل‌ها، همه و همه نوعی پل ارتباطی بین انسان و خدایان بود. انسان از این‌ها در آیین‌های مختلف استفاده می‌کرد و خویشتن را از تنهایی می‌رهانید و با قرار گرفتن در کنار خدایان و قهرمانان اسطوره‌ای و یکی شدن با آن‌ها، احساس امنیت می‌کرد.

انسان عصر کهن با بازسازی و تکرار بعضی از اعمال اسطوره‌ای خدایان در آغاز خلقت یا اعمال قهرمانان در آغاز شکل‌گیری قوم و قبیله، خود را با خدایان و قهرمانان افسانه‌ای یگانه می‌ساخت و به اصل و منشأ خویشتن باز میگشت. در این موارد به طور معمول، نمایش‌های آیینی و مذهبی برگزار می‌شد.

«عروسه گولی» یکی از مراسم‌های نمایشی پیش‌نوروزی است. عروسه گولی به فارسی همان عروس گل است. شاید این ترکیب کنایه از طبیعت زیبای بهاری باشد. سال‌ها است که این آیین نمایشی شاد به لحاظ توسعه و نفوذ رسانه‌های جمعی و نبود هماهنگی عناصر و اجزای بنمایش با فرهنگ روز، حتی در دورترین‌آبادی‌ها هم اجرا نمی‌شود.

زمان برگزاری نمایش عروسه گولی در روستاها مختلف بود. این نمایش به طور تقریبی بین یک هفته تا بیست و پنج روز و گاه نزدیک به یک ماه طول می‌کشید و حدود نیمه دوم اسفندماه شروع می‌شد.

گروه نمایش، پس از غروب آفتاب از خانه‌ای به خانه دیگر می‌رفتند و در حیاط و فضای باز جلوی خانه، برنامه خود را اجرا می‌کردند و در واقع گروه نمایشی سیار و اجرای آن میدانی بود.

این نمایش را در شرق گیلان همانند غرب مازندران «پیربابو» و در غرب گیلان عروسه گولی می‌نامند. شخصیت‌های اصلی این مراسم نمایشی را چهار نفر تشکیل می‌داد: پیربابو یا کوسه، غول، ناز خانَم و کاس خانَم. افراد گروه بین پنج یا شش تا چهارده نفر بود. در شرق گیلان یکی از نقش‌ها پیربابو است، ولی در غرب گیلان به جای او کوسه وجود دارد که در اشعار عروسه گولی او را پیرمرد می‌نامند. افراد یک گروه بزرگ که در نمایش عروسه گولی حضور داشتند عبارتند از:

سرخوان: خواننده شعر، راوی و کارگردان نمایش

ساززَن: نوازنده سرنا

واگیرکونان: هم‌سرایان شعر عروسه گولی بودند که بندهایی از شعر را تکرار می‌کردند. هم‌سرایان اغلب تماشاگرانی بودند که به دنبال گروه حرکت می‌کردند و همواره به تعدادشان افزوده می‌شد.

کترازَنان: چند نفری که هماهنگ با ساز و آواز، دو کف‌گیر چوبی یا دو قطعه چوب را بر هم می‌کوبیدند و گاه وظیفه واگیرکونان را هم انجام می‌دادند.

غول: موجودی افسانه‌ای، تناور و درشت پیکر است که به باور مردم گیلان در غارها و بیابان‌ها زندگی می‌کند. غول موجودی ساده‌لوح است که گاه اسیر انسان می‌شود و از او در کارهای کشاورزی بیگاری می‌کشند.
برای اجرای این نقش، چهره جوان تنومندی را با پودر زغال یا دوده سیاه می‌کردند، کلاه مقوایی یا کاغذی عجیب و غریبی بر سرش می‌گذاشتند. در بعضی از آبادی‌ها و روستاها نیز دو شاخ گاو بر سرش و ریش انبوه سیاهی بر چهره‌اش می‌بستند. چند جارو به عنوان دُم بر پشت شلوارش و دسته‌های بزرگ ساقه خشک شده‌ی شالی (کولوش) بر پشت و شکم و سینه او و چندین زنگ بزرگ آفتابه‌ای و زنگوله بر کمر، پا و لباسش می‌آویختند و او را به شکل و هیأت وحشتناکی در می‌آوردند. بعضی از گروه‌ها غول را ساده‌تر می‌آراستند.

پیربابو: همان بابای پیر در زبان فارسی است. لباسی کهنه و مندرس بر تن داشت و ریش سفیدی از پوست بز یا دُم اسب. گاه صورت او را نیز سیاه می‌کردند و بر سرش کلاه قیفی مقوایی می‌گذاشتند و مانند غول با کولوش، زنگ آفتابه‌ای و زنگوله او را می‌آراستند. در بعضی از نمایش‌ها، چماقی نیز در دست می‌گرفت و با آن از از عروس مواظبت می‌کرد.
کوسه؛ در اغلب مناطق غرب، مرکز و شمال گیلان به جای پیربابو از شخصیتی به نام کوسه استفاده می‌شد.

ناز خانَم: همان عروسه گولی است. از تن‌پوش و آرایش محلی استفاده می‌کرد. دو دستمال و زنگ‌هایی در دست می‌گرفت که به هنگام رقص برای افشاندن و نواختن به کار می‌برد. گاه نازخانم سوزنی را برای متواری کردن افراد مزاحم در دست می‌گرفت و گاهی هم با آن حالتی از دوخت و دوز را به نمایش می‌گذاشت.

کاس خانَم: در روایت نمایشی بعضی از روستاها، ینگه و مراقب نازخانم بود و در بعضی از روستاها، مانند نازخانم عروس بود. در برنامه‌هایی که عروس بود، لباس و آرایشی شبیه به ناز خانم داشت، در نمایشی که ینگه بود، با لباس و آرایشی متفاوت با نازخانم به صحنه بازی می‌آمد. دو نقش نازخانم و کاس خانم را دو پسر جوان و یا نوجوان بازی می‌کردند.

محافظ عروس: در برخی از روستاهای گیلان، در نمایش عروسه گولی مرد جوانی با پوشش و لباس محلی و چوب یا چماقی در دست از عروس محافظت می‌کرد.

کول بارکش (کول وارکش یا کیسه‌کش): یک یا دو نفر کیسه‌ای بر پشت می‌گرفتند و همه جا گروه را همراهی می‌کردند. پس از پایان نمایش، کول‌بارکش تخم مرغ، برنج، گندم، عدس و سایر مواد غذایی و هدایایی را که خانخا (صاحب‌خانه) می‌داد، درون کیسه‌اش می‌گذاشت و به دنبال گروه از خانه‌ای به خانه دیگر حرکت می‌کرد. در بعضی از آبادی‌ها و روستاها، گروه نمایشی تأکید زیادی داشتند که از خانه‌ها تخم‌مرغ بگیرند و حتی قبل از اجرای برنامه از صاحب خانه درباره موجودی تخم‌مرغ می‌پرسیدند و اگر پاسخ منفی بود آن خانه را ترک می‌کردند و به خانه دیگر می‌رفتند.

نمایش عروسه گولی در سراسر گیلان به جز تعداد بازیگران و جابه‌جایی بعضی از شخصیت‌ها و نقش‌های آنان، تفاوت چندانی با هم نداشت و همه این نمایش‌ها دارای منشأ و کارکردهای واحد و یکسانی بودند.

در این آیین نمایشی، نازخانم نقش کلیدی و محوری دارد. خلاصه این نمایش، مبارزه غول و پیربابو یا غول و کوسه، برای به دست آوردن عروس (نازخانم) است. در بعضی اجراها، غول و در برخی دیگر پیربابو یا کوسه پیروز میدان است. گاه نیز مبارزه بدون نتیجه قطعی پایان می‌یابد.

در روستای جوپشت لشت‌نشا، غول عاشق نازخانم و کوسه رقیب اوست. این دو برای هم مدتی رجز و کُرکُری می‌خوانند و نازخانم آنان را به مبارزه کشتی دعوت می‌کند تا با برنده و پیروز میدان، نامزد شود. این دو شرایطی برای مبارزه می‌گذارند و هربار یکی از آن دو طفره می‌رود.

سرانجام کوسه فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و غول با خوشحالی فریاد شادمانه سر می‌دهد و می‌گوید: نازخانم مال من است. در این روایت کاس‌خانم یکی از بستگان نازخانم است.

مردم سیاهکل درباره این آیین افسانه‌ای دارند: در جنگلی، مردی به نام پیربابو زندگی می‌کرد و هر روز دام‌هایش را در اطراف جنگل به چرا می‌برد. در سالی، بیست روز مانده به عید نوروز، غولی از غار خود بیرون آمد و به تماشای کلبه چوبی پیربابو ایستاد و چشمش به عروس‌گولی افتاد. غول بی‌معطلی پیش رفت و عروس را کول کرد و به غار برد. پیربابو هنگامی متوجه عروس‌گولی شد که غول گریخته بود. از آن زمان رقابت عشقی بین این دو آغاز شد و به همین علت در این مراسم پیربابو دقیقه‌ای از عروس غافل نمی‌شود و مرتب دور عروس پرسه می‌زند.

در زیکسار صومعه‌سرا، غول از میدان بیرون می‌رفت، یک کنده هیزم پیدا می‌کرد و به نشانه نیرومندی، آن را به کول می‌کشید و در کنار کوسه بر زمین می‌انداخت. کوسه در این فرصت نازخانم را می‌گرفت، فرار می‌کرد و او را در گوشه‌ای پنهان می‌ساخت. غول از پیدا کردن عروس عاجز می‌ماند و از شدت غم و اندوه بی‌هوش می‌شد و عروس رقص‌کنان از مخفی‌گاه بیرون می‌آمد و دامن شلیته را به صورت او می‌مالید. غول از بوی دامن عروس به هوش می‌آمد و عروس دوباره خود را پنهان می‌کرد. غول از استاد نوازنده سرنا که رهبر گروه بود، سراغ نازخانم را می‌گرفت. استاد می‌گفت: اگر از صاحب‌خانه (خانخا) مژدگانی بگیری، من نازخانم تو را پیدا می‌کنم. صاحب‌خانه مقداری برنج و چند تا تخم‌مرغ و مبلغی پول به غول می‌داد و او هم آن‌ها را برای استاد می‌برد و عروس را تحویل می‌گرفت.

در روستای رودپیش فومن بر خلاف روستای کمسار شفت، غول پیروز میدان مبارزه بود و کسی حریف او نمی‌شد. در رودپیش پس از این که غول، پیرمرد را بر زمین، نازخانم و کاس‌خانم با گوشه‌های دامن‌شان، با آهنگی موزون، او را باد می‌زدند.

در روایت عروس‌گولی روستای کمسار، پیرمرد دو زن دارد که نامشان نازخانم و گردخانم است. در این روایت گردخانم همان کاس‌خانم است.

از نظر تاریخی و جامعه‌شناختی، غول قدرتمند و ساده‌لوح، پیربابوی باتجربه، کوسه‌ی به باور مردم حیله‌گر و زیرک، ناز خانم به باور مردانه عشوه‌گر و فتنه‌انگیز و خانه‌دار، و کشتی بین غول و پیربابو یا غول و کوسه، که مبارزه قدرت و تجربه یا قدرت و زیرکی برای به دست‌آوردن نازخانم- عروس- است، همه بازتاب شخصیت‌ها و مناسبات اجتماعی جامعه‌ای بود که این نمایش در آن برگزار می‌شد و به این ترتیب مخاطبان، خود را با گروه نمایشی یگانه می‌دیدند و در آن، جامعه و زندگی‌شان را به تماشا می‌نشستند.

زبان محاوره‌ای و منظوم نمایش، بسیار ساده است. استفاده از عبارت‌ها و ترکیب واژه‌های غیرمتعارف، توصیف‌های اغراق‌آمیز، طنز و هجو بی‌پرده همراه با ساز و آواز سبب خنداندن و شادی مردم می‌شد.

سادات اشکوری درباره ارتباط این آیین با بهار و طبیعت نوشته است که با توجه به شعر نمایش، عروسِگل و زیبا، نماد طراوت و نوشدگی طبیعت و بهار، پیربابو، نشانی از تجربه و دانایی؛ و غول، مظهر سختی و مشکلات است. او سپس این پرسش را طرح کرده است که آیا چهره سیاه غول، با ضرب‌المثل «زمستان رفت و روسیاهی برای زغال ماند» ارتباطی ندارد؟

پیربابو سال کهنه است که از تجربه آن می‌توان در سال نو بهره جست؛ غول، زمستانِ سختِ سال کهنه و مشکلات آن، و عروس، طبیعت زیبا در بهار است که دست‌افشان و پای‌کوبان به استقبالش می‌روند و مقدمش را گرامی می‌دارند.

عروس‌گولی آمیزه‌ای از چند اسطوره است که مردم برای آن خویشکاری‌های به هم‌پیوسته قائل بودند. به باور مردم روستاهای گیلان، این آیین نمایشی، پرشگون و مبارک بود. با برگزاری این آیین نمایشی به نیت سلامتی، بهروزی، بارآوری محصولات دامی و کشاورزی و نابودی همه مشکلات و گرفتاری‌ها به استقبال عید نوروز باستانی می‌رفتند.

منبع:میراث آریا

پوستین‌دوزی، هنری به‌جامانده از نیاکان قوم ترکمن

پوستین یکی از قدیمی‌ترین اشکال لباس است و سابقه کاربرد آن به انسان نخستین و آفریقا بازمی‌گردد. البته به‌طور دقیق مشخص نیست که پوستین در چه زمانی توسط انسان به‌عنوان لباس استفاده شده است اما بر اساس تصاویر بجا مانده بر دیواره غارها، سابقه استفاده از پوستین به‌عنوان پوشش برای انسان، به حدود پانصد هزار سال قبل می‌رسد و درواقع می‌توان گفت قدمت آن به زمانی برمی‌گردد که انسان برای گرم کردن خود به اولین چیزی که فکر کرد پوست حیوانات بود و نشانه استفاده از پوست در نقاشی‌های روی دیوارنگاره‌های قدیمی شاهد این مدعاست.

در گذشته طبقات مختلف جامعه با توجه به رتبه و درجه‌بندی اجتماعی خود از پوست استفاده می‌کردند. به‌عنوان‌مثال افراد متمول پوست حیوانات باارزش‌تر مانند ببر و پلنگ را بر روی شانه‌های خود می‌انداختند و یا چوپانان از پوست گوسفند استفاده می‌کردند.

این صنعت از گذشته نسل به نسل از نیاکان ما به مردان و زنان امروزی رسیده است. پوستین‌دوزی در حال حاضر یکی از حرفه‌هایی است که در استان گلستان مردان ترکمن بدان اشتغال دارند. این جامه که در زبان ترکمنی به آن «اوچمک» گفته می‌شود یکی از بالاپوش‌های گرمابخش بوده و مورداستفاده چوپانان و صحرانشینان قرار می‌گیرد. در این منطقه، هوای سرد و دام فراوان دلیلی برای به وجود آمدن پوستین و پوستین‌دوزی شده است.

ترکمن‌ها برای تولید پوستین، پوست گوسفندان دارای پشمی یکرنگ و مناسب را جمع‌آوری می‌کنند. فرایند عمل‌آوری پوستین شامل خیساندن، شست‌وشو، درجه‌بندی، آنزیم دهی، رنگ‌برداری، خشک‌کردن، رنگرزی، واکس و درنهایت تثبیت است.

مراحل کار به این شیوه صورت می‌گیرد که پوست را پس از جداسازی صحیح از حیوانات، به‌مدت ۲ شبانه‌روز در آب خیسانده، بعدازاین مرحله آن را کاملاً شست‌وشو می‌دهند تا چربی‌های اضافه به روی پوست از بین برود. سپس با استفاده از آرد جو و نمک پشت پوست را می‌پوشانند و تا مدتی به همان حالت در جایی مناسب می‌گذارند تا بماند. پوست را به کمک ابزاری که در گذشته سنگ بوده و امروزه سمباده مخصوص، سمباده می‌زنند تا کاملاً صاف و یکدست شود. حال نوبت به رنگ زدن پوست می‌رسد، سپس در آفتاب می‌گستراندند تا به‌صورت چرم نرم و زردرنگی درآید. پس از رنگرزی، پوست برای برش بر اساس الگوهای موردنظر آماده می‌شود. محصول عمده پوستین‌دوز، پوستین‌های بلند است که برای دوخت محصولی چون پالتو به حداقل پنج پوست بره احتیاج دارد.

محصولاتی که از پوستین تولید می‌شود شامل پالتو، نیم‌تنه، چارق، روفرشی، کیف، جلیقه، کلاه و شال‌گردن است و در کارگاه‌های خیاطی با چرخ و یا با دست دوخته می‌شوند. برای تزئین رویه پوستین گاها از هنر سوزن‌دوزی و رنگ‌آمیزی نیز استفاده می‌کنند. .

پوستین‌دوزی تا زمان آغاز جنگ جهانی دوم در برخی از استان‌ها و شهرهای ایران رونق داشت و صادر کردن محصولات تولیدی به کشورهای سردسیر اروپایی و به‌تبع آن افزایش تقاضا باعث شده بود که تعداد فعالان این حرفه افزایش یابد.

اما با شروع جنگ جهانی دوم تقاضای بازار جهانی به‌یک‌باره سقوط کرد و این افت بازار تا چند سال پس از پایان جنگ نیز ادامه یافت که درنتیجه آن پوستین‌دوزان به‌تدریج جذب مشاغل دیگر شدند.

در ادامه پراکندگی تولیدکنندگان، گرانی مواد اولیه، از دست رفتن بازار فروش و برخی مشکلات دیگر موجب شد تا باگذشت زمان این هنر رو به فراموشی برود که یکی دیگر از این دلایل، تغییر اقلیم و افزایش روزهای گرم سال و بی‌نیاز شدن از پوستین به‌عنوان تن‌پوشی گرم‌کننده بود. از سوی دیگر در عصر حاضر زندگی عشایر ترکمن تغییراتی را به خود دیده و درآمدزا نبودن این حرفه سبب گشته تا جوانان کمتر به این شغل گرایش داشته باشند.

امروزه در استان گلستان آماده‌سازی پوست به‌صورت محدود و غال با برای مصارف شخصی و همچنان به شیوه سنتی انجام می‌شود. این حرفه برای بقا و دوام نیاز به رفع مشکلات مرتبط با فرآیند تولید و مصرف دارد و نیازمند طراحی‌ جدید و تغییر کاربری منطبق بر نیاز بازار و ذائقه خریداران است تا دوباره این هنر صنعت ارزشمند جانی تازه بگیرد.

برای رسیدن به این نقطه در قدم اول باید به فکر رفع مشکلات تولید و حل موانع رونق آن باشیم. به‌عنوان‌مثال می‌توان با تشویق و ترغیب سرمایه‌گذاران برای ایجاد کارخانه‌های چرم و پوست و بهره‌گیری از فناوری روز برای استفاده از پوست خام و بی‌بو کردن آن و تولید پوست دباغی‌شده به شیوه بهداشتی، راهکاری مؤثر در احیای این هنر سنتی و رو به فراموشی خواهد بود.

«پوستین‌دوزی ترکمن» در خردادماه سال۱۳۹۰ در فهرست آثار ملی میراث‌فرهنگی ناملموس قرار گرفت و به شماره ۲۳۳ ثبت رسید.

منبع:میراث آریا

مراسم عیدی‌گردی در روستاهای شاه‌رستم سرچهان

همه ایرانیان از دوران باستان نو شدن سال و عید نوروز را جشن می‌گیرند اما هرکدام از مناطق مختلف ایران آداب‌ورسوم خاص خود را برای این عید به‌جای می‌آورند.

آداب‌ورسوم نوروز در مناطق مختلفی از ایران با یکدیگر متفاوت است زیرا در کشور عزیزمان قوم‌های مختلفی بافرهنگ‌های متفاوت وجود دارد، در روستای شاه‌رستم از توابع شهرستان سرچهان در استان فارس نیز همانند سایر نقاط ایران رسم‌های جالبی از گذشتگان به یادگار مانده است که یادآور سنت گذشتگان و نیاکانمان است.

در امتداد شرقی زاگرس سربلند در مسیر شهرستان سرچهان به سمت بوانات، بعد از بخش باغ‌صفا از گردنه‌ای عبور می‌کنیم. جلو‌تر که می‌رویم کم‌کم زیر جاده، درون دره، این نگین سبز رخ می‌نماید، شاه‌رستم روستایی با قدمت چندهزارساله است، نام این روستا از مقبره شیخ زین الدین علی بن رستم که در این مکان واقع است وام گرفته شده است.

در این روستا مردم بسیار علاقه‌مند و پایبند به آداب‌ورسوم نوروز هستند، آنان قبل از تحویل سال نو به پاک‌سازی منزل و سفید کردن خانه‌ها می‌پردازند، لباس‌های نو می‌خرند و فرش‌ها را می‌تکانند، سپس گندم، جو، عدس، لوبیا و انواع و اقسام حبوباتی را که خود به عمل‌آورده‌اند را خیس کرده و با عنوان سبزه سبز می‌کنند، سپس سفره هفت‌سین را پهن می‌کنند، این سفره هفت‌سین علاوه بر هفت‌سین اصلی تمام محصولات خود را در سال گذشته تولید کرده‌اند بر سر سفره می‌گذارند.

این اقلام عبارت‌اند از آلوبخارا، فلفل قرمز، عسل، کره، بنه، عدس، لوبیا، تخم‌مرغ، کشمش، ترشی، کله‌قند، انجیر، خیار شور، نبات، گندم، شربت به‌لیمو، رب انار، حلواارده، حلوای سی ین، کاهو، گل‌گاوزبان، پیازوک، سیرموک، گندم برشته، کنجد، شاهدانه، مسقطی، نان، پنیر. سپس در صبح اول عید همه افراد یکجا جمع شده ابتدا به خانه شخصی می‌روند که عزیزی از دست‌ داده باشد و سپس به خانه بزرگ‌ترهای روستا می‌روند. این کار به شکل دسته‌جمعی انجام می‌گیرد این کار از صبح تا عصر انجام می‌گیرد.

در روز اول عید درِ همه خانه‌ها باز است، اگر در آن زمان کسی در خانه نباشد همه به خانه آن شخص می‌روند بر سر سفره می‌نشینند و از خود پذیرایی می‌کنند و سپس از خانه خارج می‌شوند. گاهی برای بزرگ‌ترها کله‌قند می‌برند. بزرگ‌ترها نیز به بچه‌ها تخم‌مرغ رنگی و تنقلات عیدی می‌دهند.

این آیین سنتی مربوط به سال شمسی است در تاریخ ۹۷/۶/۱۸ با شماره ۱۶۴۹ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

منبع:میراث آریا

مروری بر برخی از آداب نوروزی در تهران

نوروز برای ایرانیان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و به همین دلیل از چندین روز قبل حال و هوای شهر تغییر می کند و حاجی فیروزه‌ها در خیابان‌ها حضور می‌یابند. نوروز ایرانی‌ها همواره توأمان با اداب و رسوم خاص بوده است که در این میان نیز تهران به عنوان پایتخت کشورمان، میزبان عمده رسومات فرهنگ‌های مختلف بوده که در این گزارش سعی کردیم با استناد به اطلاعات ستاد گردشگری شهرداری تهران مهمترین و مرسوم ترین آنها را بیان کنیم.

به گزارش ایسنا، حاجی فیروز از پیام آوران نوروز است که در آخرین روزهای سال با لباسی قرمز، کلاهی بلند و نوک تیز و چهره ای سیاه شده به کوچه و خیابان می زند و با ترانه خواندن ، رقصیدن با دایره زنگی و شکلک درآوردن موجب شادی مردمان می شود .

حاجی فیروز نمادی از مبارزه خیر و شر

 

با فرا رسیدن بهار این بازیگران و نوازندگان با لباس های سرخ و کلاهی بلند و نوک تیز با زنگ و منگوله بر سر و مشعل بر دست نوید فرا رسیدن نوروز و بهار را می دهند سرودهایشان که جمله بندی و آهنگ آن ها کاملا”سنتی است ، تصنیف های تکرار شونده کوتاهی هستند که با لهجۀ خنده دار و معمولا” لکنت زبان خوانده می شوند .

گفته می‌شود سیاهی روی حاجی فیروز اشاره به جهان زیرین، سیاهی مرگ و زمستان است و سرخی جامۀ او به رنگ خورشید، زندگی و بهار بر می گردد.

حاجی فیروز شخصیتی مشابه سیاه یا مبارک، در نمایش سنتی سیاه بازی دارد. نمادی از مبارزۀ خیر و شر است، از مردم و در میان مردم است و با ظاهری طنز گونه، سعی در حمایت از مظلومان و رعیت دارد.

نوروز خوانی برای پیشواز نوروز

نوروز خوانی آیینی برای پیشواز از نوروز است. نوروزخوانان بعنوان پیک‌های نوروزی، با گشت زدن در محلات، اشعاری در ارتباط با آمدن نوروز و مژدۀ فرارسیدن بهار می‌خوانند.

زمان اجرای این آیین اواخر اسفندماه تا پیش از تحویل سال نو است. نوروز خوان‌ها که در دسته‌های دو یا چند نفره هستند، در کوچه‌ها و معابر شهر و روستا به راه می‌افتند. یک نفر اشعاری می‌خواند و نفر یا افراد دیگر ترجیع بند را همراه او تکرار می‌کنند. مضمون در مدح پروردگار، پیامبر(ص)، ائمه معصومین، بزرگان و صاحبان‌خانه‌ها و مشاغل و بهار است و در شعر ترجیع بند معمولاً واژه نوروز و بهار وجود دارد.

از جمله نقاطی که مراسم نوروزخوانی برگزار می‌شود شمیرانات تهران است که متاثر از فرهنگ مازندرانی در برخی از روستاهای مناطق شمالی تهران اجرا می‌شود. جدای از شمیرانات چند سالی است که جشنواره نوروز خوانی در نقاط مختلف شهر صورت می‌گیرد و حتی کارناوال‌های نوروزخوانی راه‌اندازی شده است.

منبع:ایسنا

اقیانوس ابرهای مازندران را از دست ندهید

سفرهای نوروزی با توجه به تعطیلات عید همیشه گزینه نخست خانواده ها برای گشت و گذار و تفرج محسوب می شود و در بین همه نقاط گردشگری کشور، استان مازندران به دلیل جغرافیا و موهبت های الهی متعدد و بعضا بی‌نظیر خود یکی از گزینه های سفر است، اما تجربه متفاوت از یک مقصد گردشگری در این استان انتظاری است که کمتر محقق می شود. پیشنهاد ما برای یک سفر پر از خاطره دیدن روستای «فیلبند» است.

با شروع بهار طبیعت سفر به جاهای بکر و دیدنی محوری ترین گزینه خانواده ها در ایام نوروز است و در این میان مازندران از نظر گردشگری یکی از پرترددترین استانهای کشور است و سفر به نقاط زیبای شهرستان بابل نیز از گزینه های مسافران نوروزی مازندران است.

مسافرانی که به بابل سفر می کنند اگر دنبال نقاط بکر و بی نظیر برای ثبت بهترین اوقات فراغت خود هستند بازدید از روستایی برفراز ابرها را از دست نخواهند داد.

روستای «فیلبند» از زیباترین روستاهای مرتفع در مازندران با ارتفاعی حدود ۲۳۰۰ متر از سطح دریا، بلندترین روستای قسمت شرقی استان است و به همین دلیل با نام «بام شرقی مازندران» نیز شناخته می‌شود که با طبیعت بکر و زیبایش در نیمی از سال با ابرها احاطه می‌شود.

تماشای حرکت ابرها از میان پاها و احاطه شدن در توده‌های ابر، لحظات به‌یادماندنی برای گردشگران خلق می‌کنند. از زیباترین مناظر ییلاق فیلبند، طلوع و غروب زیبای خورشید در این روستا است، کوهنوردی در این روستا نیز وصف ناشدنی است.

روستای فیلبند از شمال غربی به روستای «سنگچال» آمل، از جنوب به ییلاق «ونه بن» و روستاهای «ورزنه» و «نشل» و از جنوب شرقی به روستاهای «شیخ موسی» و «نیراسم» و «گلیران» می‌رسد.

فاصله روستای فیلبند تا دریا در نزدیک‌ترین مسیر با ساحل محمودآباد در حدود ۸۰ کیلومتر است. فاصله فیلبند تا بابلسر نیز ۹۵ کیلومتر است و طی کردن این مسیر به ۲ ساعت زمان نیاز دارد. روستای فیلبند به‌ دلیل شهرت فراوان و زیبایی منحصربفرد، از نقاط مختلف شمال نیز گردشگر دارد و شهر آمل، نزدیک‌ترین شهر به روستای فیلبند و در مسیر دسترسی به آن است.

بهترین زمان سفر به فیلبند

در فصل بهار، فیلبند سرزمین چهار فصل است. در یک روز ممکن است آفتاب، باران، تگرگ، برف و رنگین کمان را با فواصل کوتاه در فیلبند ببینید؛ اما آب و هوای روستای فیلبند در تابستان بسیار لطیف و حتی شب‌های تابستان، هم‌چنان هوا سرد است.

بهترین زمان سفر به روستای فیلبند، فصل‌های بهار و تابستان هستند. از آغاز بهار هرچه به‌سمت تابستان پیش برویم، شرایط آب و هوایی این روستا مناسب‌تر می‌شود. این فاصله شلوغ‌ترین زمان گردشگری فیلبند نیز هست.

اقامتگاه های فیلبند

برای اقامت در فیلبند گزینه‌های محدودی دارید. این روستا هتل یا مهمانپذیر ندارد و به‌ دلیل زیبایی‌ های طبیعی آن و تمایل گردشگران به اقامت در روستا، بهترین گزینه‌ خانه‌های روستایی و محلی است. البته به‌ دلیل حجم بالای مسافران در فصل‌های بهار و تابستان قیمت کلبه‌های روستایی فیلبند بالا می‌رود. برای اجاره کلبه در روستای فیلبند می‌توانید به‌صورت غیر حضوری اقدام کنید و از طریق اینترنتی رزرو کلبه در فیلبند را انجام دهید.

در قسمت غربی روستا مسافرخانه‌ای قرار دارد که به نام «تکیه غرب» شناخته می‌شود. این مسافرخانه اتاق برای اجاره شبانه دارد؛ اما امکانات آن بسیار محدود است و اتاق‌ها از سرویس بهداشتی مشترک استفاده می‌کنند. قیمت این مسافرخانه مناسب است و امکانات اولیه آن در فضایی روستایی، برای بعضی از گردشگران می‌تواند خاطره‌انگیز باشد.

ملزومات سفر

در سفر به روستای فیلبند حتما لباس گرم و کفش مناسب به همراه داشته باشید. به سبب ارتفاع روستا، گشت‌وگذار در اطراف آن همراه با کوهنوردی خواهد بود، ضمن اینکه وضعیت جوی پایدار نیست و امکان بارندگی وجود دارد.

اگر قصد اقامت در فضای باز را دارید، حتما وسایل کامل کمپ کردن با خود داشته باشید. امکانات فیلبند محدود است؛ پس به مقدار مناسب آب و غذا و وسایل مورد نیاز خود را همراه ببرید.

کوله‌پشتی با وسایل محدود و سبک برای گشت‌وگذار در روستای فیلبند، بسیار مناسب است. اگر کوهنورد هستید کیسه خواب شما را در شب از سرما مصون نگه می‌ دارد و دوربین عکاسی برای ثبت خاطرات و لحظات زیبا در این سفر، بسیار واجب است. به یاد داشته باشید که برای حفظ نظافت و اکوسیستم منطقه، هیچ زباله‌ای در روستای فیلبند به جا نگذارید.

هشدار برای مسافران فیلبند

مناطق اطراف روستای فیلبند تابلوهای راهنما ندارند، گرچه حضور راهنمای محلی برای بازدید از نقاط دورتر لازم است، برای احتیاط بیشتر حتما نقشه آفلاین را دانلود کنید تا در صورت عدم دسترسی به اینترنت، از موقعیت مکانی خود آگاه باشید. به خاطر داشته باشید حتما با راهنمای محلی به دیدن این روستا بروید، تا بتوانید راه رفت و برگشت را پیدا کنید. برای افراد ناآشنا به این منطقه احتمال گم شدن بسیار زیاد است، زیرا هیچ تابلوی راهنمایی در مسیر وجود ندارد.

دیدنی های اطراف فیلبند

روستای سنگچال و جنگل‌های زیبای «چلاو» در نزدیکی روستای فیلبند، برای پیاده‌روی در طبیعت، گزینه‌های مناسبی هستند و می‌توانید ساعت‌هایی را به گشت‌ و گذار در آن‌ها بپردازید. بقعه «امامزاده یحیی» در این روستا قرار دارد و می‌توانید در گشت و گذارتان به این امامزاده هم سر بزنید.

اطراف روستای فیلبند رودخانه‌ای وجود ندارد، اما چشمه‌های آب معدنی متعددی در اطراف این روستا جوشیده‌ اند. از معروف‌ترین آن‌ها می‌توان «چشمه لار» را نام برد که خواص آب آن برای بیماری‌ های کلیوی و استخوان درد، بسیار عالی است.

فیلبند به تنهایی می تواند بهترین خاطره شما از مازندران باشد اگر یک طبیعت گرد واقعی باشید.

منبع:ایسنا

موزه جلال‌الدین گرمه؛ قلعه‌ای نظامی در تاریخ خراسان شمالی

قلعه جلال‌الدین یکی از برجسته‌ترین قلعه‌های نظامی خراسان شمالی قلمداد می‌شود که در سده‌های ۷-۶ هجری ساخته‌شده است. این قلعه با مصالح سنگ و ساروج به‌صورت یک شش‌ضلعی منظم روی سطح ناهموار و صخره‌ای تپه‌ای بلند احداث شده است. موقعیت جغرافیایی قلعه بر سر راه ارتباطی شهرها و مراکز مهم شمال شرق فلات ایران همچون نیشابور، جرجان (گرگان)، مرو و خوارزم اهمیت راهبردی قلعه را دوچندان می‌کرد.

به گزارش ایسنا، شهرها و آبادی‌های شمال خراسان در تمام دوره‌های تاریخی، پیوسته مورد تهاجم اقوام بیابان‌گرد و چادرنشین آسیای مرکزی و شمالی بوده‌اند. از همین رو ساخت قلعه‌ها، دژها و بازوبندی شهرها اهمیت داشته است. شهرهای جاجرم و گرمه نیز با موقعیت ویژه راهبردی خود بر سر راه‌های مواصلاتی و تجاری از این قاعده مستثنی نبوده و قلعه جلال‌الدین در مجاورت آن باتوجه‌به گنجایش محدودش بدون تردید نقش یک مقر دیده‌بانی و دژ نظامی را ایفا می‌کرده است.

باتوجه‌به ویژگی‌های معماری و بررسی‌های باستان‌شناختی انجام شده تاکنون، کارشناسان قدمت این اثر تاریخی را در حدود سده‌های ۶ و ۷ هجری قمری مقارن با حکومت خوارزمشاهی و هجوم مغولان به ایران دانسته‌اند.

سرپرست اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی گرمه در گفت و گو با ایسنا درباره ویژگی‌های معماری این اثر می‌گوید: قلعه جلال‌الدین از نظر ابعاد معماری در نوع خود کم‌نظیر است و باروی آن در تراز پایین و تا ارتفاع ۵ متری نزدیک به ۳ متر ضخامت دارد. روی‌هم‌رفته بلندای بارو در ضلع شرقی حدود ۱۵ است.

وحید محمودی‌فر می‌افزاید: این قلعه به‌صورت یک شش‌ضلعی تقریباً منتظم روی سطح ناهموار و صخره‌ای تپه‌ای احداث شده است. موقعیت جغرافیایی قلعه بر سر راه ارتباطی شهرها و مراکز مهم شمال شرق فلات ایران همچون نیشابور، جرجان، مرو و خوارزم اهمیت راهبردی قلعه را دوچندان می‌کرد.

به گفته وی، فضاهای درون برج‌های استوانه‌ای بدون هیچ روزنه به بیرون فقط از طریق یک ورودی با حیاط قلعه مرتبط می‌شود و کشیدگی و بلندای این ورودی‌ها شکل معماری ویژه‌ای را ایجاد کرده است.

محمودی‌فر ادامه می‌دهد: در تراز فوقانی برج‌ها، به جز برج ورودی که قسمت بالایی آن تخریب شده، اتاق‌هایی با طرح چلیپا وجود دارد که هرکدام سه روزن تیرکش به سمت بیرون قلعه داشته و کف فضاها در این تراز با ملاط سفیدرنگ و ضخیمی اندود شده است.

وی اظهار می‌کند: کف برج‌ها و راهروهای تراز فوقانی باروی قلعه خمره‌هایی به بلندی حدود ۱ متر و قطر داخلی ۶۵ سانتی‌متر در کف برج‌ها و راهروها تراز فوقانی کار گذاشته شده که در مواقع نیاز آب یا آذوقه موردنیاز را تأمین می‌کرده است. هر یک از این خمره‌ها نزدیک به ۱۵۰ لیتر حجم دارد و با درنظرگرفتن مجموع ۱۲۸ خمره موجود در فضاهای مختلف برآورد می‌شود در این ظروف حدود ۱۹ هزار لیتر یا ۲۰ تن مایع یا غله ذخیره می‌شد و باتوجه‌به رسوب گرفتگی بدنه خمره‌ها، احتمال نگهداری مایعات در این خمره‌ها بیشتر است.

سرپرست اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی گرمه می‌افزاید: بعلاوه چاهی به قطر حدود ۳ متر در گوشه غربی حیاط قلعه حفر شده که امروزه تا حد زیادی با نخاله و خاشاک پر شده و عمق اولیه آن قابل تشخیص نیست ولی به استناد متون تاریخی عمق زیاد داشته و شاید دسترسی ساکنان قلعه به منبع آب دایمی را فراهم می‌کرده است. باتوجه‌به بستر صخره‌ای قلعه، بی‌تردید حفر این چاه در دل سنگ از شاهکارهای مهندسی در زمان خود بوده است.

به گفته وی، این بنا به دلیل ویژگی‌های شاخص فرهنگی و تاریخی در سال ۱۳۵۶ به شماره ۱۵۷۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

محمودی‌فر درباره مرمت و احیا این اثر می‌گوید: اثر سازمان میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری باهدف احیای قلعه جلال‌الدین به‌عنوان موزه از سال ۱۳۸۶ مطالعه و مرمت این بنا را به طور متمرکز آغاز کرد و در خرداد سال ۱۳۹۰ موزه قلعه جلال‌الدین به بهره‌برداری رسید.

به گفته وی، بنای قلعه جلال‌الدین پس از اقدامات مرمتی و احیا توسط اداره کل میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی خراسان شمالی در خردادماه سال ۱۳۹۰ با عنوان موزه شخصیت‌های جلال‌الدین تاریخ ایران افتتاح شد.

وی می‌گوید: باتوجه‌به اینکه با قطعیت نمی‌توان نام قلعه را به هیچ‌کدام از شخصیت‌های معروف جلال‌الدین منسوب کرد در ضلع شرقی قلعه موزه در طبقه اول به معرفی شخصیت‌های معروف قلعه جلال‌الدین پرداخته شده که در آن نام آثار و احوال این شخصیت‌ها به‌صورت جداگانه معرفی شده است.

پرده‌خوانی موزه قلعه جلال‌الدین

محمودی‌فر یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این موزه – قلعه که از نظر محتوایی از نمونه‌های مشابه خود متمایز ساخته شده است را شیوه پرده‌خوانی و نقالی در که نوعی نمایشِ مذهبی و ملی ایرانی محسوب می‌شود دانسته و ادامه می‌دهد: در این نمایش، داستان تصویری نقش شده بر پرده‌های درون هر برج به شیوه نقالی روایت می‌شود که طی آن وقایع تاریخی دوران مغول و معایب اولیای دین با کلام آهنگین بازگو می‌شود.

وی می‌افزاید: برج‌های موجود در موزه به این نوع روایتگری اختصاص‌داده‌شده و از ویژگی‌های منحصربه‌فرد این موزه می‌توان به استفاده از سیستم دیجیتال برای پخش این نوع روایتگری در هرکدام از برج‌ها به‌صورت جداگانه نام برد.

در این نمایش کسی با عنوان «پرده‌خوان» از روی تصویرهایِ منقوش بر پرده، وقایع تاریخی، مصائب اولیای دین ــ به‌ویژه اولیای مذهب شیعه ــ را با کلام آهنگین روایت می‌کند.

سرپرست اداره میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی گرمه اظهار می‌کند: سایر قسمت‌های نمایشی موزه در مسیرهای بازدید قرار گرفته که این امکان را به بازدیدکننده می‌دهد و ضمن حرکت در مسیر و مرتفع‌ترین قسمت‌های قلعه، با ویژگی‌های معماری، مصالح بکار رفته، خمره‌های تاریخی بجا مانده از دوران اولیه موجود در میان راهروها و برج‌ها در طبقه فوقانی از نزدیک آشنا شود.

منبع:ایسنا