کلیسای تاریخی سنت استپانوس یادگاری از آذربایجان

سنت استپانوس برگرفته از نام استپانوس یا همان استفان در زبان ارمنی، شهید اول راه مسیحیت است که در اغلب کشورهای جهان کلیساهای متعددی با همین نام وجود دارد. درباره تاریخ بنای کلیسا، اظهارات گوناگونی ابراز شده‌ است. عده‌ای آن را از بناهای اوایل مسیحیت دانسته و برخی چون تاورنیه، جهان‌‌گرد و بازرگان معروف فرانسوی، بنای آن را به دوره صفویه نسبت می‌دهند.

این کلیسا بیشتر شبیه به قلعه‌ای مستحکم می‌ماند در حصاری بلند با هفت برج نگهبانی و پنج پشت‌بند استوانه‌ای سنگی شبیه به دژهای مستحکم دوره ساسانی و قرون اولیه اسلامی بوده و با دروازه‌ای کم‌نظیر در وسط دیوار غربی تعبیه‌ شده و از جنس چوب و آهن است. نقش برجسته‌ای از حضرت مریم(ع) و دوران کودکی حضرت عیسی(ع) در پیشانی طاق‌نمای آن به چشم می‌خورد.

کتیبه‌ای از سنگ ماسه‌ای سرخ‌رنگ به خط نستعلیق بر بالای در ورودی و زیر طاق ورودی کلیسا به‌چشم می‌خورد، نقش‌های برجسته‌ای از فرشتگان بر پیشانی طاق‌نماهای اضلاع شانزده‌گانه بزرگ گنبد مرکزی که در حقیقت پای طاق گنبد بلند و زیبای نمازخانه کلیسا محسوب می‌شود، حجاری شده است.

در حالی‌که شیوه معماری بنا، مصالح ساختمانی و تزئینات مفصل و زیبای آن نشان‌دهنده این مطلب است که کلیسا همانند و هم‌زمان با کلیساهای چون طاطائوس آذربایجان غربی در زمانی مابین قرن چهارم تا ششم هجری (دهم تا دوازدهم میلادی) ساخته شده‌ است، سبک معماری آن تلفیقی از شیوه‌های مختلف معماری اورارت، اشکانی و رومی است که بعد از به‌وجود آمدن بناهای شگرف “سنت اچمیادیزین، طاطائوس و آختامار و سنت استپانوس” به شیوه معماری ارمنی شهرت یافت.

کلیسای سنت استپانوس جلفا همه‌ساله به‌دلیل ظرفیت‌های بی‌بدیلی که ذکر شد، میزبان میلیون‌ها گردشگر داخلی و خارجی است تا شکوه تاریخ را که در بند بند خود جای‌ داده در خاطر سبز مهمانانش جاری سازد.

کلیسای سنت استپانوس جلفا طی ماه‌های اخیر به بلیت الکترونیک مجهز شده است و مخاطبان می‌توانند به سهولت بلیت تهیه کنند.

منبع:میراث آریا

مناطق عشایری فرصتی برای گردشگری در کهگیلویه و بویراحمد

گردشگران بسیاری در سراسر جهان هستند که تمایل دارند از نزدیک سبک زندگی  مردمان زحمتکش عشایر را مشاهده کرده و چند روزی را در کنار آنان نظاره‌گر فعالیت‌هایی چون دوشیدن شیر، تهیه ماست، روغن‌گیری، کره‌گیری، پشم‌چینی، قالی‌باقی و بسیاری کارهای دیگر آن‌ها باشند.
سرزمین ما ایران با داشتن فرهنگی کهن و پایدار و متشکل از اقوام، طوایف و عشایر، تنوع اقلیمی و برخورداری از جاذبه‌های تاریخی، فرهنگی و طبیعی از هر نظر برای این صنعت آماده است.
در این میان استان کهگیلویه و بویراحمد با نگه داشتن زندگی عشایری و جاذبه‌های طبیعی از ظرفیت مناسبی برای جذب گردشگر برخوردار است.
گردشگری عشایری ابزاری مناسب برای احیای نواحی عشایری و توسعه گردشگری در یک منطقه است.

یکی از جاذبه‌های بسیار مهم در مناطق عشایری جاذبه‌های گردشگری است که می‌تواند در توانمندسازی جوامع محلی  نقش بسزایی داشته باشد.
ویژگی فرهنگ ایلی بی‌شک یکی دیگر از جاذبه‌های گردشگری در جذب گردشگران مختلف ایرانی و خارجی در مناطق عشایری است.
آداب‌و ‌سوم، موسیقی و صنایع‌دستی (قالی، گبه، گلیم) از ویژگی‌های زندگی عشایری کهگیلویه و بویراحمد است که مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی است.
۵۵ درصد دام، ۲۷ درصد عرصه‌های زراعی، ۱۷ درصد باغ‌ها و تولید ۵۴ درصد گوشت قرمز استان در اختیار جامعه عشایری است.
۷۰ هزار نفر از جمعیت ۷۲۰ هزار نفری استان، عشایر هستند که این میزان جمعیت از شش ایل بومی، دو طایفه قشقایی، ۱۶ تیره، ۱۸۱ طایفه و بیش از هزار و ۱۱۰ تش (اولاد) شکل گرفته است.
عشایر استان در کنار نوع زندگی، تولیداتی مانند روغن، کره، دوغ، شیر، ماست، گوشت قرمز و صنایع‌دستی دارند که هموراه به‌عنوان سوغات محلی کهگیلویه و بویراحمد مورد توجه گردشگران قرار می گیرد.

مجید صفایی مدیرکل میراث‌فرهنگی،گردشگری و صنایع‌دستی کهگیلویه و بویراحمد در این‌باره می‌گوید: «در صورت توانمندسازی جامعه عشایری و سرمایه‌گذاری مطلوب در مناطق ییلاق و قشلاق استان، می‌توان ضمن ایجاد فرصت‌های جدید شغلی، برای افزایش تولید جامعه عشایر از طریق فروش محصولات تولیدی به گردشگران و رونق این بخش برنامه‌ریزی کرد.»
او می‌افزاید: «آب‌و‌هوای مفرح در مناطق مختلف این استان در فصول مختلف سال در کنار زندگی ساده خانوارهای عشایری با لباس‌های محلی، گویش‌های ترکی و لری و آئین‌های خاص از جذابیت‌های گردشگری عشایری در استان است.»
او ادامه می‌دهد: «ایجاد اقامتگاه‌های بوم‌گردی در مناطق عشایری از جمله برنامه‌های این اداره‌کل برای توسعه گردشگری عشایری استان است.»
هم اکنون ۱۲ اقامتگاه بوم‌گردی در مناطق مختلف کهگیلویه و بویراحمد در دست ساخت است که برخی از آن‌ها در مناطق عشایری است.
استان ۷۲۰ هزار نفری کهگیلویه و بویراحمد در جنوب غربی ایران سالیانه میزبان ۳میلیون گردشگر است.

منبع:میراث آریا

قلعه‌ای به‌جامانده از استعمار پرتغالی‌ها در جزیره لارک

موقعیت جغرافیایی

جزیره لارک در مقابل دماغه مسندم در جنوب غربی جزیره هرمز و شرق جزیره قشم در جنوب بندرعباس واقع شده است. بلندترین نقطه جزیره ۱۳۸ متر ارتفاع دارد. جزیره لارک تا جزیره هرمز حدود ۲۰ کیلومتر و تا جزیره قشم حدود ۱۰ کیلومتر و تا بندرعباس حدود ۳۳ کیلومتر فاصله دارد.قلعه تاریخی لارک در شمال جزیره و در نزدیکی ساحل قرار گرفته که در اطراف این قلعه، منازل مسکونی وجود دارد.

تاریخچه بنا

از قرن پانزدهم میلادی به بعد استعمارگرانی همچون کشورهای پرتغال، اسپانیا، هلند و انگلستان در مناطقی چون جزایر خلیج فارس و شهرهای جنوبی ایران و کشورهایی مانند عمان، عراق، بحرین و … را اشغال کرده و مبادرت به ساخت قلعه‌هایی کردند، از این بین کشور پرتغال ۱۱۵ سال بر این نواحی مسلط بوده است و از این کشور قلعه‌هایی در هرمز، قشم و بندر کنگ باقی مانده است.قلعه لارک نیز مانند قلعه قشم و هرمز توسط پرتغالی‌ها ساخته شده که مصادف با عصر صفویه است. این قلعه بعد از خروج پرتغالی‌ها مورد استفاده انگلیسی‌ها و هلندی‌ها نیز قرار گرفته است.

مشخصات بنا

قلعه لارک دارای پلانی چهار ضلعی در اندازه ۳۲‌ در ۲۸ متر است که از مصالح سنگ و سنگ‌های مرجانی (دریایی) با ملات ساروج ساخته شده است. این بنا سه طبقه است و بلندی دیوارهای آن بین ۵,۷ تا ۸ متر متغییر است. دارای چهار برج است که تقریبا به صورت چهار ضلعی است.

بلندی برج شمال غربی ۵,۶ متر و در اندازه ۱۰ در ۱۲/۵ متر است. بلندی برج شمال شرقی ۵.۷ متر و در اندازه ۹ در ۹ متر است.بلندی برج جنوب شرقی ۹ متر و در اندازه ۵.۷ در ۷ متر است.

برج جنوب غربی که نسبت به بقیه برج‌ها تخریب بیشتری در آن صورت گرفته، بلندی آن شش متر و در اندازه ۵,۶ در ۸ متر است.

گوشه‌های هر چهار برج کمی مدور است که در برج جنوب شرقی بیشتر دیده می‌شود و در تمام برج‌ها تیرکش‌هایی تعبیه شده است. تنها ورودی قلعه در برج شمال غربی واقع شده است که بلندی آن ۲۰,۲ متر و پهنای آن ۸۰.۲ متر با عمق ۵.۱ متر است که به فضای درون برج راه دارد. این فضا به مساحت ۴.۴۱ متر است و دارای دو ستون ساخته شده از سنگ و ساروج است و نگهداری سقف فضا و تقسیم فضا را به دو قسمت انجام می‌دهد.

این دو ستون به وسیله تیرک چوبی ضخیمی با روکشی از سنگ و ساروچ به هم متصل است که حد فاصل آن و ستون دو طاق قوسی شکل تشکیل شده است. فاصله این دو ستون از یکدیگر ۱۰,۲ متر است. فضای درون برج به درون قلعه راه دارد که دارای حیاط مرکزی به درازای ۲۰ متر و پهنای ۵.۱۸ متر است.

در قسمت جنوب غربی حیاط مرکزی ۱۰ حجره با طاق قوسی شکل در دو طبقه ساخته شده است که حجره‌های طبقه هم‌کف به درازای سه متر و پهنای ۸,۲ متر و بلندی ۲۰.۲ متر است که در انتهای سه حجره به جهت جنوب غربی دارای دو طاقچه به درازای ۱۲۰ در ۸۰ سانتی‌متر و عمق ۵۰ سانتی‌متر است و حجره چهارم دارای یک طاقچه به درازای ۱۱۰در ۱۳۰ سانتی‌متر و عمق ۵۰ سانتی‌متر و حجره پنجم نیز دارای یک طاقچه به درازای ۱۱۰ در ۸۰ سانتی‌متر و عمق ۵۰ سانتی‌متر است.

در طبقه اول از پنج حجره آن، چهار حجره سالم است و تنها یک حجره در جهت برج جنوب غربی کاملا تخریب شده است. این حجره‌ها به پهنای ۲۰,۲ متر، درازی ۸۰.۲ متر و بلندی ۸۰.۱ متر است که در انتهای این حجره دو فرورفتگی کوچکی شبیه تیرکش در اندازه ۳۰ در ۴۰ سانتی‌متر تعبیه شده است.

در بخش فوقانی حجره طبقه اول دیوار قلعه قرار دارد که به برج‌های جنوب غربی و جنوب شرقی متصل است. این دوار از درون به درازای ۲۵ متر است که ۵,۷ متر آن در سمت برج جنوب غریب تخریب شده است. بلندی دیوار ۸.۲ متر و ضخامت آن ۲.۱ متر است. دارای ۱۵ تیرکش در اندازه‌های ۳۰ در ۳۰ سانتی‌متر و سه دریچه در اندازه ۱۰۰ در ۷۰ سانتی‌متر است که با طاق قوسی شکل ساخته شده است.

در گوشه جنوب شرقی بنا حجره‌ای در دو طبقه احداث شده که حجره طبقه هم‌کف دارای درگاهی به اندازه ۲۵,۱ در ۴۰.۱ متر و عمق ۸۰ سانتی‌متر است که به درون فضایی به مساحت ۱۴ متر راه دارد. این فضا به فضای دیگری به مساحت ۲.۱۰ متر راه دارد که نسبت به فضای اول، سطح آن گودتر است و جداره دیوار آن به مانند آب‌انبارهای مناطق جنوب کشور با روکشی از ساروج کشیده شده است که احتمالا این فضا محل ذخیره آب بوده است.حجره طبقه اول دارای طاق جناقی است و به فضایی به مساحت ۷۵.۱۱ متر راه دارد.

در قسمت جنوب شرقی حیاط مرکزی هشت حجره در دو طبقه با مشخصات حجره‌های جنوب غربی ساخته شده که در بخش فوقانی طبقه اول دیواری به  درازای ۵,۲۱ متر و بلندی ۴۰.۲ متر که تا دو متر متغییر است، قرار دارد و ضخامت دیوار ۲۰.۱ متر است. این دیوار به برج‌های جنوب شرقی و شمال شرقی متصل است و بیش از ۳۰ تیرکش و پنج دریچه با مشخصات تیرکش‌ها و دریچه‌های جنوب غربی، تعبیه شده است.

در گوشه شمال شرقی نیز مانند گوشه جنوب غربی حجره‌ای دو طبقه ساخته شده که حجره طبقه هم‌کف شباهت زیادی به حجره طبقه هم‌کف جنوب غربی دارد. مساحت این حجره ۸,۱۴ متر است و درون آن یک ورودی با طاق قوسی شکل وجود داردکه در دهه‌های اخیر به وسیله آجر مرمت شده است. این ورودی به فضایی با مساحت ۱۶ متر راه دارد که نسبت به فضای اول گودتر است. احتمالا این فضا نیز مانند فضای دوم طبقه هم‌کف گوشه جنوب غربی به‌عنوان آب‌انبار مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

در طبقه اول این گوشه حجره‌ای با طاق جناقی به مساحت ۸,۱۳ متر ساخته شده است. از درون این حجره به فضای دیگری راه دارد که از فضای درون برج شمال شرقی محسوب می‌شود که مساحت آن ۲۹.۲۵ متر است. این فضا دارای سه حجره کوچکتر در قسمت‌های غربی در اندازه ۷۰.۱ در ۳۰.۱ متر  شمال شرقی ۶۰.۱ در ۲ متر و جنوب شرقی در اندازه ۶۰.۱ در ۲ متر است.

در قسمت شمال شرقی حیاط مرکزی نیز هشت حجره در دو طبقه ساخته شده که تنها چهار حجره طبقه هم‌کف نیمه‌سالم باقی‌مانده است و چهار حجره طبقه اول به کلی تخریب شده است. این حجره‌ها به مانند حجره‌های جنوب غربی و جنوب شرقی هستند و تنها تفاوت آن‌ها این است که در طبقه اول حجره سوم به سمت شمال غربی به جای دو فرورفتگی کوچک یک دریچه در اندازه دو در یک متر ساخته شده است. در بخش فوقانی حجره‌های تخریب شده طبقه اول دیوار قلعه است که درازای آن ۲۲ متر است که ۸,۱ متر آن در سمت برج شمال غربی تخریب شده است. بلندی دیوار بین ۵.۲ متر تا ۵.۱ متر و ضخامت آن ۵.۱ متر است. این دیوار ۱۲ تیرکش دارد و به برج‌های شمال شرقی و شمال غربی متصل است. در گوشه شمال غربی احتمالا حجره‌ای دو طبقه بوده که هم‌اکنون تخریب شده است.

در قسمت شمال غربی حیاط مرکزی پنج حجره وجود دارد که به‌صورت یک طبقه است. اندازه حجره‌ها به درازای چهار متر و پهنای ۵,۲ متر و بلندی سه متر است و در بالای انتهای درونی حجره‌ها دو طاقچه در ابعاد ۸۰ در ۵۰ سانتی‌متر تعبیه شده است. در بخش فوقانی حجره‌ها دیوار قلعه است که درازای آن ۲۰ متر و بلندی آن بین ۵.۲ تا دو متر است و ضخامت دیوار نیز ۱۲۰ سانتی‌متر است.

این دیوار دارای ۱۲ تیرکش و پنج دریچه با طاق قوسی شکل است و به برج‌های شمال غربی و جنوب غربی متصل است. درگوشه شمال غربی بنا، فضای درون برج است که تنها فضای ورود به قلعه است.

در گوشه جنوب  غربی قلعه اتاق‌هایی در دو طبقه ساخته شده که اتاق هم‌کف به وسیله وردی (L) مانند که احتمالا سرپوشیده بوده به فضای (L) مانندی به مساحت ۱۷ متر راه دارد که درون این فضا دو ورودی است که یکی از این ورودی ها در قسمت جنوب غربی است که به فضای دروج برج به وسعت ۶,۶ متر راه دارد. ورودی دیگر در شمال غربی فضا قرار دارد که به آخرین حجره بخش شمال غربی راه دارد و در طبقه اول حجره‌ای به مساحت ۴۴.۱۹ متر وجود دارد که به آخرین حجره بخش جنوب غرب راه دارد.

آن‌چه باید در مورد پلکان‌های این قلعه اشاره کرد این است که تاکنون اثری از آن مشاهده نشده، احتمالا در گوشه شمال غربی و جنوب غربی پلکان‌هایی وجود داشته که کاملا تخریب شده و یا اینکه برای دسترسی به طبقات بالا از پلکان‌های سیار چوبی استفاده می‌شده است.

نوع بهره‌برداری و خصوصیات بارز بنا

این قلعه در گذشته برای اهداف نظامی مورد استفاده قرار می‌گرفته است.

عوامل تزیین‌کننده بنا

از عوامل تزیین قلعه می‌توان به طاق‌های قوسی شکل، دریچه‌های دیوار قلعه و قوس‌های حجره‌ها اشاره کرد.

قلعه لارک را می‌توان با قلعه‌های قشم و جزیره هرمز مقایسه کرد که حجره‌های این قلعه شباهت زیادی به حجره‌های قلعه پرتغالی‌ها در جزیره هرمز دارد و نمونه توپ جنگی در قلعه لارک مشابه توپ‌های جنگی قلعه‌های قشم و هرمز است.

این بنا در سال ۱۳۸۲ به شماره ۱۰۹۲۲ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده‌ است.

منبع:میراث آریا

ناژوان ، پیوندگاه میراث فرهنگی و طبیعی اصفهان

ناژوان و ماربین نمودی دیگر از اصفهان را به نمایش می‌گذارند، قابی دلنشین از مادی‌ها، باغ‌ها، مزارع، برج‌های کبوتر، کوچه‌ باغ‌ها، زاینده‌رود و در کنار همه اینها جلوگاه بی‌بدیل کوه آتشگاه که پیوند میراث طبیعی و فرهنگی اصفهان است.

به گزارش ایرنا، ناژوان هم تابستانش دیدنی است و هم پاییزش، به خصوص حالا که بیشه و باغ‌ها به هزار رنگ در آمده و “بِه”‌های بی‌نظیر ماربین درشت و رسیده از بالای چینه باغ‌ها آویزان شده است. ماربین از گذشته به باغ‌های صد بیشه شهره بوده و از نصرآباد گرفته تا ناژوان در مسیر پیچ و خم مادی‌های روانی که از زاینده رود تغذیه می‌شوند شکل گرفته است.

این باغ‌ها به همراه بیشه‌زارهای دو سوی زاینده‌رود از روزگاران گذشته از جاذبه‌های بی‌نظیر شهر اصفهان بوده‌اند. باغ‌های ماربین از زاینده‌رود و مادی‌هایی که از آن انشعاب یافته سیراب می‌شود و همین جا بیشه ناژوان، ریه تنفسی شهر قرار دارد.

بی‌شک یکی از بی‌بدیل‌ترین مناظر اصفهان، کوچه‌باغ‌های ناژوان است؛ دیوارهای گِلی باغ‌ها از دو سوی مادی‌هایی که آب را برای سیراب کردن باغ‌ها و آبادی‌ها هدایت می‌کنند، برافراشته شده اند؛ شاخه‌های درختان از بالای چینه‌ها رو به کوچه سرخم کرده اند و در سایه‌سار آنها کوچه ‌باغ‌ها تا آنجا که چشم کار می‌کند امتداد پیدا می‌کنند.

کوچه‌باغ‌ها به همراه برج‌های کبوترخانه که کود مورد نیاز باغ‌ها را فراهم می‌کنند در کنار یکدیگر چشم‌انداز بی‌نظیری را می‌سازند که فقط در اصفهان می‌توان به تماشای آن  نشست.

در ناژوان کوچه ای مشهور به نام “کوچه‌ باغِ برج ناژوان ” از کرانه زاینده‌رود به آتشگاه کشیده شده است. این کوچه زیبا را سه مادی ماربین قطع کرده‌ که به همراه برج کبوتر  و نمای زیبای جایگاه آتش در کوه آتشگاه دیدنی و با ابهت است.

ناژوان با همه بی‌مهری ها، تابلویی زیبا

ناژوان در کنار زاینده‌رود یکی از مهم‌ترین میراث طبیعی اصفهان است که سال‌ها در گیرودار دستکاری‌های غیر ضروری و غیر اصولی و همچنین پیامدهای خشکی زاینده‌رود از هویت طبیعی و تاریخی‌اش فاصله گرفته، اما با همه این بی‌مهری‌ها باز هم ناژوان تابلویی زیبا از کوچه‌ باغ‌ها، مزارع و جوی‌های آبی است که در امتداد زاینده‌رود شکل گرفته‌اند.

قلعه‌های اربابی ککنان، قلعه‌آقا، جلالون، ارگ ناژوان مشهور به قلعه مارمار و آسیاب حاجی از آثار دوره قاجار در بیشه ناژوان هستند که در کنار باغ‌ها، برج‌های‌ کبوتر، مادی‌ها، زاینده‌رود و منظر آتشگاه، کماکان، مخروبه و نیمه مخروبه باقی مانده‌اند.

جلوهای بی‌بدیل ناژوان در عبور فصل‌ها

شاهن سپنتا، کنشگر میراث فرهنگی و طبیعی در توصیف ناژوان به ایرنا گفت: بیشه ناژوان به عنوان بخشی از پهنه مهربین، مجموعه ای بی نظیر از میراث در هم تنیده طبیعی و تاریخی در دل شهر اصفهان است.

وی ادامه داد: شبکه مادی های ناژوان که از زاینده رود منشعب می‌شوند، افزون بر این که آب را به دل مزارع و باغ‌های منطقه می‌برند، بر جلوه‌های زیبای این پهنه می‌افزایند، باغ‌های درختان میوه، جالیزهای کشت انواع سبزیجات و صیفی‌جات و حتی شالیزار کوچکی که عطر برنج را در محیط می‌پراکند، نشانه‌ای از رونق کشت و کار در منطقه است.

سپنتا با اشاره به کوچه باغ های ناژوان که در تمام طول سال جلوه های بی‌نظیری را در برابر دیدگان نمایش می‌دهند،گفت: سپیدی شکوفه های بهاری، سرسبزی درختان در دل تابستان، زردی خزان پاییزی و تن پوش زمستانی آنها، چشم اندازی رنگانگ از ناژوان را پدید می‌آورد. چشم انداز بی بدیل کوه آتشگاه و بنای خشتی آتشگاه اصفهان بر فراز آن به عنوان یکی از معدود آثار تاریخی ماندگار پیش از اسلام در اصفهان در هر لحظه ای از شبانه‌روز رنگ و بویی یگانه دارد.

وی درباره پیوند بلوک ماربین و کوه آتشگاه گفت: بر اساس یک باور قدیمی، از فراز کوه آتشگاه زاینده‌رود پر پیچ و خم به ماری می‌ماند که بر بستر سرسبز بیشه ناژوان آرام آرام می‌خزد و به پیش می‌رود و شاید از این روی بوده است که نیاکان ما این بلوک را  از دیرباز “ماربین” می‌گفته اند. اما زیباترین لحظه برآمدن و فروخفتن مهر تابان را در حالی که تصویرش با آئینه زاینده رود به دیدگان منعکس می‌شود، می‌توان از فراز کوه آتشگاه به تماشا نشست و بر این پایه است که نیاکانمان این جایگاه بلند مرتبه را “مهربین” نام نهاده اند.

از آفتاب زرریز تا شاه‌میوه‌ باغ‌های صدبیشه

چنانکه سپنتا یادآور شد: زاینده رود و بیشه ناژوان از فراز کوه آتشگاه دیدنی است؛ این پیوند آنچنان عمیق و دیرینه است که ریشه نام “ماربین” و “مهربین” هم از همینجاست. گفته می‌شود این منطقه که آتشگاه در آن واقع شده پیشتر از آنکه آتشکده باشد، پرستشگاه مهری بوده و از این روی هم مهربین نامیده شده و ماربین هم صورت دیگری از کلمه مهربین است.

بستر زاینده رود از دل بیشه ناژوان که بخشی از ماربین است می‌گذرد و در واقع سردهانه مادی‌هایی که آب زاینده‌رود  را برای آبیاری باغ‌ها و آبادی‌های بلوک‌های دیگر می‌برد هم در ناژوان قرار دارد. باغ‌های این پهنه از برکت نعمت زاینده رود شیرین‌ترین و لذیذ ترین ” بِه” ایران را می‌پروراند.

“بِه” اصفهان از همین جا شهره شده و هیچ کجای ایران این میوه را نمی‌توانید به شیرینی و درشتی‌ که در اصفهان است بیابید. اصفهانی‌ها یکی از لذیذترین خورش‌هایشان را از همین بِه‌های فربه و آبدار می‌پزند. خورشی شیرین به نام “خورش بِه” که یکی از خورش‌های شاهانه ایرانی است و با گوشت برّه و آلو طبخ می‌شود. اما این تنها میوه باغ های ناژوان نیست که آوازه اش در سراسر ایران پیچیده بلکه در گذشته‌ گلابیِ شاه میوه، زردآلوی شکرپاره و شلیل شبرنگ به همراه سیب گلاب و سیب آزایش ماربین از بهترین میوه های این باغ‌ها بوده‌اند.

“ماربینت که نسخۀ ارم است/ آفتاب اندرو دِرم دِرم است/ هریک از باغ‌هاش صد بیشه/ گم شده در میانش اندیشه” این بخشی از مثنوی دلکشی است که عبدالطیف خجندی در قرن ششم در وصف اصفهان و باغ‌های ماربین سروده است.

حشمت‌الله انتخابی، از کوشندگان محیط زیست و میراث طبیعی اصفهان در توصیف باغ‌های ناژوان و بلوک ماربین با اشاره به این مثنوی گفت: بلوک ماربین در بین بلوک آبخور زاینده‌رود بیشترین باغ‌های میوه و محصولات درختی را دارد و از گذشته‌های دور خرمی و سرسبزی آن شهرۀ آفاق بوده است.

وی در ادامه افزود: ماربین بهترین بِه ایران، بهترین گلابی شاه‌میوه به نام انبرود مِلِچی یا مِلِجی، سیبری  و گُنجونی، زردآلوی شکرپاره و شلیل شبرنگ را داشته است. سیب گلاب و سیب آزایش ماربین، حتی ۱۰ قرن پیش مشهور بوده و در توصیف آن در کتاب محاسن اصفهان سخن رفته است.

ابن رسته مؤلف دانشمند الاعلاق النفیسه، یازده قرن پیش نیز در توصیف میوه‌های ماربین اصفهان می گوید سیب‌ها و بِه‌های اصفهان  را که به بغداد صادر می‌کردند، وقتی به نهروان می‌رسید، مردم بوی آنها را دریافته و به خرید آنها می‌شتافتند.

نویسندۀ کتاب “پا به پای زاینده‌رود” همچنین یادآور شد: ماربین با این ‌باغ‌های صدبیشه همیشه علاوه بر داشتن بهترین میوه‌ها، ریه تنفسی شهر اصفهان بوده است. متاسفانه باغ‌های این ناحیه به دنبال خشک شدن زاینده‌رود بر اثر سوءِ مدیریت، در معرض نابودی قرار گرفته و اصفهان، علاوه بر کم‌آبی از نفس هم افتاده است.

شهر اصفهان و آبادی‌های اطراف آن که در پایین دست زاینده‌رود  قرار دارند به سه بلوک آبخور تقسیم می‌شوند؛ بلوک “جی” در شمال زاینده‌رود، بلوک “برزرود جی” در جنوب زاینده‌رود و دیگری همین بلوک ماربین است که بسیاری از باغ‌های میوه اصفهان را در دل خود جای داده و در شمال غربی زاینده رود قرار دارد.

هر کدام از بلوک ها سهم خودشان را برای آبادی‌ها، باغ‌ها و مزارع از زاینده‌رود دارند و بلوک ماربین چهار سهم از کل زاینده رود دارد که این سهم به بیست و نه سهم مادی هایی که در آن جریان دارند تقسیم می شود و از این طریق که شیوه‌ای کهن برای تقسیم‌بندی آب زاینده‌رود است، باغ‌ها و آبادی‌های ماربین سیراب می‌شوند.

مادی “ناجوان”، مادی “قمش”، مادی “گارلادان” و مادی “شاه کبیر” از مادی‌های معروف این بلوک است. مادی شاه یا “جوب شاه” که در ابتدا از زاینده‌رود سهمی نداشته، به کاخها و باغات دولتخانه صفوی اختصاص دارد و مادی ناجوان فقط برای بیشه ناژوان است.

به نظر می‌رسد مادی ناجوان و سرمنشا مادی‌های دیگر در بیشه ناژوان تا حدودی خط تشکیل کوچه باغ ها هستند؛ چرا که آبیاری باغ تعیین کننده محل قرار گیری آن است و بدین ترتیب اگر در مسیر مادی راه بپیمایید کوچه‌باغ‌هایی را می‌بینید که از دو سوی مادی، دیوارهای‌شان برافراشته شده است.

ناژوان سرمنشا مادی مهم دیگری به نام مادی فرشادی هم هست که در جوار و از زیر دست مادی ناجوان می‌گذرد و می رود تا با گذر از خیابان چهارباغ و با عبور از  میان مدرسه‌ی چهارباغ و هتل عباسی راهش را به سوی شرق اصفهان بپیماید. مادی فدن نیز از مادی‌های معروف دیگری است که سردهانه آن در ناژوان و از زیردست مادی تیران است و آبخور آن روستاها و آبادی‌های شرق اصفهان.

بیشه ناژوان با وسعتی در حدود ۱۲۰۰ هکتار یکی از مهمترین آثار طبیعی اصفهان است. زاینده رود با عبور از میان ناژوان، باغ های میوه و بیشه‌های طبیعی را سیراب می‌کند. آثار باستانی کوه آتشگاه مربوط به دوران پیش از اسلام مشرف بر ناژوان است و پیوند این اثر تاریخی با بیشه طبیعی ناژوان یکی از زیباترین مناظر اصفهان است.

منبع:ایرنا

ساخت تنور محلی پخت نان در خراسان شمالی

زنان با الهام از استعداد و ذوق و هنر خانگی خود انواع نان‌های محلی و خوش‌طعم را برای مصرف خانواده و یا به مناسبت‌های مختلف ازجمله نوروز، عروسی و عزا در تنورهای محلی ساخته دست خود می‌پختند. در اين گزارش، پیشینه و ساخت این تنورها را به‌صورت مختصر می‌خوانیم.

با گذشت زمان و ماشینی شدن کارها، هنوز هستند زنان عشاير و روستایی که با دست پرمهر خودشان برای خانواده نان داغ درست می‌کنند. درگذشته‌های دور، نان محلی در خانه‌ها و در تنورهای هیزمی یا ساچ، توسط زنان پخت می‌شد. هرچند تنور محلی نسبت به گذشته در منطقه کم‌رونق شده و تنورهای گازی خانگی سیّار، در بسیاری از موارد، جای تنورهای گِلی را گرفته است اما هنوز هم با قدم زدن در کوچه‌باغ‌های برخی از روستاهای خراسان شمالی عطر و بوی این نان‌ها به مشام می‌رسد چراکه به دلیل شرایط خاص جغرافیایی خراسان شمالی و بافت روستایی و عشایری منطقه همچنان بخشی از نان‌های مصرفی مورداحتیاج به‌صورت سنتی تهیه می‌شود.

نان‌های محلی از منابع اصلی الگوی غذایی روزانه جامعه ايرانی درگذشته‌های بسیار دور بشمار می‌آید.  و نان مهم‌ترین ماده غذایی در استان خراسان شمالی بوده و بیش از ده‌ها نوع نان سنتی در مناسبت‌های مختلف در شهر و روستاهای استان خراسان شمالی طبخ می‌شود به‌طوری‌که مهارت پخت تعدادی از آن‌ها به ثبت ملی نیز رسیده است. اهالی به کیفیت نان و استفاده از مواد افزودنی و زیباسازی ظاهر با ایجاد نقوش اهمیت خاص می‌دهند. نان‌های پخت شده در اين استان به دلیل ماندگاری، عطروطعم ویژه به‌عنوان سوغات به دیگر مناطق نيز فرستاده می‌شود.

ابتدایی‌ترین شکل نانوایی كه هنوز هم در میان  روستائيان سراسر کشور رایج است تنور گلی است که در یک گوشه مطبخ تنور ساخته می‌شد و ارتفاع آن از سطح زمین حدود یک متر بود. تنورها با گل مخصوص و به‌وسیله افرادی که در این کار مهارت داشتند به شکل استوانه ساخته‌شده و در پایین سوراخی برای خارج کردن خاکستر وجود دارد و هم‌چنین نقش هواکش را دارد. در دو طرف تنور سکویی نيز ساخته می‌شد. کارکرد اصلی تنورهایی که ساخته می‌شود برای نانوایی‌ها بوده است.  برای گرم کردن تنور از هيزم یا چوب خشک درخت تاک یا چوب يا پهن گاو و پوسته بادام و گردو استفاده می‌کردند.

كار پخت به اين صورت بوده است كه وقتی دیواره‌های تنور خوب داغ شد، خمیر تخت‌شده را به ديواره صاف تنور می‌چسبانند كه اين کار پيوسته ادامه دارد تا دورتادور داخلی تنور به‌مرور تكميل شود، نان‌های پخته‌شده از تنور خارج می‌شود و کنار تنور در هوای آزاد آن را خنك می‌کنند.

تنور سازی اغلب توسط دستان هنرمند زنان انجام و بنا به سلیقه کدبانوی خانه در اشکال مختلفی ساخته می‌شود. تنور ازجمله سازه‌های جداناشدنی خانه‌های روستایی است که با گل ساخته می‌شود.

به‌مرور ساخت تنور در روستاها مرسوم شد. ساخت تنور یک کار تخصصی است و هرکسی این توانایی را ندارد. سازه‌ تنور روي زمين ساخته می‌شود به‌گونه‌ای که ارتفاعی تا كمر نانوا از زمين دارد. در بنای خانه‌ قديمی، جایگاهی را که به پخت نان اختصاص دارد «خَنَ تنور» (خانه‌تنور یا تنورخانه) می‌نامند. در تنورخانه که معمولاً سقفی همراه با جایگاه دودکش بر آن می‌سازند، سازه‌‌ اصلی تنور و محوطه‌ای برای کار کردن بر روی آرد و خمیر و گسترانیدن «سفر‌ی خمیر» (سفره‌ خمیر) جای می‌گیرد.

نان یکی از قدیمی‌ترین غذاهایی است که بشر آن را تهیه کرده است، بنابراين قدمت نان‌های موجود در سطح استان به تاريخچه و قدمت قومیت‌های آن بستگي دارد و تهيه و پخت اين نان‌ها در طول زمان کامل‌تر شده است.

منبع:میراث آریا

نمدمالی در استان گلستان، کهن‌ترین روش ساخت زیرانداز

در گورهای دوره‌ی مفرغ در آلمان نیز نمدهایی پیداشده که تاریخ آن به۱۴۰۰ ق.م می‌رسد. در گور سکاهای سده‌ پنجم ق.م که در بخش‌های پوشیده از برف و یخ روسیه مرکزی پیداشده اشیای نمدی زیادی چون پرده، قالی، عرقچین، جل اسب و پتو به‌دست‌آمده است.
قبیله‌های ترک که از این سرزمین‌ها کوچ کرده و چادرنشینان ایرانی نیز تا به امروز استادان بی‌همتای هنر نمدمالی‌اند. نه‌تنها کپنک نمدی با کلاه و آستین یکپارچه درست می‌کنند، بلکه در آرایش نمد با نقشه‌هایی که از پشم رنگ‌شده در دور نمد به کار می‌برند استاد هستند. روشی که این چادرنشینان به کار می‌بردند ساده بوده و تا امروز هم مانده است. هم‌چنین نمد در دوردست‌ترین سرزمین‌های شرق تا مغولستان و مرز کره امتداد دارد.
کهن‌ترین نمدی که هست، در گنجینه سلطنتی «شوسویین» در نارای ژاپن از آنِ سال ۷۵۲ ق.م است(۲). این نمدها را از راه داد و ستد و یا پیشکش به ژاپن می‌آورده‌اند. ولی کهن‌ترین نمونه‌هایی که از این صنعت به‌دست‌آمده، از گورهای تپه‌مانندی که در پازیریک آسیای مرکزی در بازه‌ی سال ۱۹۴۹- ۱۹۴۸ م. از آنِ ایران دوره‌ هخامنشی است که یخ‌زده مانده‌اند. دست‌ساخته‌هایی چون کف‌پوش، جُل اسب، زیرانداز، آویزه‌ی دیواری و نمدهای آذینی که شیوه‌های فنی شگرفی در ساخت آن‌ها به‌کاررفته، کاربرد بسیاری داشته‌اند. نمدهای سنگینی که سر شیر و نگاره‌های دیگر بر روی آن‌ها نقش شده و نیز زیراندازهایی با نگاره‌های سنتی ایرانی نشانه‌ آن است که این نمدها در بن و ریشه خود در ایران ساخته‌شده‌اند. پوپ از گزارش ابن‌حوقل، از خوش بافتی و ظرافت نمدهای سده دوازدهم هجری در شهرهای جهرم و قرقوب و بسته در فارس و نیز از نمدهای بسیار خوش بافت ساخت کرمان می‌نویسد.
به گفته داستانی مردمی، که در میان نمدمالان استان‌های سمنان و مازندران زبانزد است، پسر حضرت سلیمان(ع) چوپانی بود که می‌خواست از پشم گوسفندانش پارچه ببافد. پس‌ازآن که چندین بار در این آرزو ناکام شد دست از کوشش برداشت و از ناامیدی پشم را مشت کوبید و اشک اندوه بر آن ریخت. اشک‌ها به درون الیاف پشم راه یافت و آن‌ها را به هم چسباند. آن‌گاه او دریافت که از خیساندن و مالیدن پشم، پارچه‌ای برایش ساخته‌شده است. بدین‌سان نخستین نمد «آفریده» شد و یاد پسر حضرت سلیمان تا اکنون به نام خدای نمدمالان شمال ایران زنده مانده است. این افسانه درباره‌‌ آفرینش نمد، گواه‌ آن است که نمدمالی کهن‌ترین شیوه شناخته‌شده در بافت است و شاید نمد کهن‌ترین شکل کف‌پوش دستباف است(۳).
نمد از نگر گاه سازواره‌ای و طرح و نقش بسیار دلکش و درخور ستایش است. ساخت زیراندازهای نمدین، بسیار ساده‌تر از ساخت دیگر زیراندازها مانند قالی و گلیم است و با این‌که از نگر گاه اندازه‌ مواد اولیه، تفاوت چندانی با قالی و گلیم ندارد؛ بااین‌همه به سبب آسانی و تندی در فرایند تولید، بسیار ارزان‌تر از آن‌هاست.
امروزه نمد در بیشتر جغرافیاهای ایران ساخته می‌شود؛ که بیش‌تر آن‌ها در استهبان فارس، گیلان، گلستان، مازندران، سمنان، دامغان، قوچان، کرمانشاه و… هستند. اگرچه به انگیزه ارزانی قیمت نمد، بیشتر استفاده‌کنندگان آن، کوچ‌نشین‌ها و روستاییان هستند ولی نمد با نگاره‌ها(نقوش) زیبا، مایه‌دار و رنگ‌آمیزی‌های دلپذیر از توجه‌ هنردوستان و دوستداران و هواداران اصالت‌های بومی این سرزمین نیز برخوردار بوده است(۴).
در این میان اما استان گلستان با وجود گمنام ماندن نسبی در صنعت نمدمالی، یکی از مهم‌ترین جغرافیاهای نمدمالی کشور بوده که دو گونه دیگرگونه از هم، در جغرافیاهای گوناگون آن مالیده می‌شده و خوشبختانه هنوز نابود نشده است.
نمد در متون ادبی
نویسندگان گذشته از دوره‌ هومر و پس‌ازآن، درباره‌ی نمد سخن گفته و آن را بیش‌تر از آنِ ایران می‌دانند. نمد، واژه‌ای پهلوی با واگویی(تلفظ) اصلی namat است که بیش‌تر مردم برای زیرانداز از آن استفاده می‌کردند و یا قلندران و درویشان از آن کلاه، نیم‌تنه، بالاپوش و کپنک kapanak ساخته و می‌پوشیدند. این واژه در انگلیسی به معنای felt و  feltwadبه‌کاررفته و به نمدمال feller و به نمدمالی felting  می‌گویند. همچنین آن‌ها فعل to full felt را برای نمد مالیدن استفاده می‌کنند(۵).
نمد در نوشته‌های نظم و نثر فارسی بسیار آمده است. مولوی در مثنوی معنوی آورده: سال‌ها او را به بانگی بنده‌ای/ در چنین ظلمت نمد افگنده‌ای. و یا در سمک عیار: آن جوان نمدپوش… سر عیاران است…. در مجمع‌الاصناف: چون یار جفا پیشه نمدمال بود/ ما پیر نمدپوش و قلندر باشیم. در امثال‌وحکم دهخدا: کسی که بود مر او را از این نمد کله‌ای است- و یا منم که بدین سیرت و بدین سانم. خاقانی هم آورده است: مسند از تخت و مخده ز نمط برگیرند/ حجله از بهو و ستاره از حجر بگشایید۶.
درگذشته به‌جای نمدمالی، نمدگری و کسی را که در این شغل بود نمدگر می‌گفتند. و نمدپوش کسی بود که پوشاکی نمدی پوشیده باشد. هم‌چنین کنایات ویژه نمد نیز فراگیری داشت؛ نمد افکنده کسی بود که درجایی بود و باش(اقامت) کرده و قرار یافته است. و یا مراد از نمدپاره، مایه و معیشت اندک بود. از سوی دیگر در پزشکی عامیانه، وقتی کسی خراش و زخمی برمی‌داشت نمد را می‌سوزاندند و سوخته‌ آن را روی زخم می‌گذاشتند که موجب انعقاد خون می‌شد.
جغرافیاهای نمدمالی
نمدمالی در جغرافیاهای گوناگون گلستان تا بابل و آمل و رامسر و کلاردشت در مازندران و کرمانشاه و فارس انجام می‌شود. کوچ‌نشینان ترکمن نیز نمد را برای پوشش سقف و اسکلت چوبی آلاچیق خود مالیده و گونه‌ای نمد خوش بافت نیز با نگاره‌های گوناگون برای زیرانداز ‌کردن کف خانه استفاده می‌شد. نمدمالی در جغرافیاهای اصفهان بروج و بختیاری نیز فراگیر بوده است. در کرمانشاه در شهرهای قصرشیرین سرپل ذهاب، اسلام‌آباد غرب و کرند مالیده می‌شود. نمدمالی در استان گلستان به دو جغرافیا دسته‌بندی می‌شود که بیشترین تمایز آن‌ها درزمینه‌ی نگاره‌هاست؛ یکی نمدمالی ترکمن است که از گونه‌های مهم و شناخته‌شده نمدمالی ایران است و دیگری نمدمالی کوهستان، که در بیش‌تر روستاهای کوهستانی و کناره جنگلی جغرافیای جنوب استان مالیده ‌شده و می‌شود. این‌که چرا تنها در این دو جغرافیا مالیده و استفاده می‌شده به ویژگی‌هایی مانند سردسیر بودن جغرافیای زیست و نگهداری گوسفندان به عنوان بنیان اساسی در اقتصاد دامداری، در بهره‌وری آن‌ها از نمد، کنش پذیری بسیار داشته است(۷).
الف- نمدمالی ترکمن: اوغوزها که ترکمن بخش از آن هستند نزدیک سده‌ دهم میلادی پوشاکی از پشم و نمد داشته‌اند. هم‌چنین آن‌ها از چکمه‌هایی از نمد استفاده می‌کرده‌اند. این قوم در زندگی خود در ورارودان(ماوراءالنهر) در سده‌های نهم تا یازدهم میلادی نمد را چون یکی از کالاهای بازرگانی دانسته و از آن‌که در جهان اسلام به «نمد ترکی» شهرت داشت در داد وستد استفاده می‌بردند. در زبان ترکمنی به نمد کچه keche یعنی نمد سفید یا خاکستری و به نمدمالی کچه‌باسماق kechebasmagh می‌گویند که ترکمن‌ها آن را برای پوشش اسب، زین و پوشاندن دیوارهای آلاچیق‌ها و… استفاده می‌کردند. کچه‌های تیره را برای زیرانداز کردن کف و دیواره‌ی آلاچیق‌ها به‌کاررفته می‌روند و این گونه نمدها گاهی دارای نگاره‌های آذینی هستند. بهترین نمد نیز، از آنِ قوم یموت است. هم‌اکنون این هنر بیش‌تر در میان جغرافیاهای یموت نشین فراگیر است؛ چراکه پرورش و نگهداری گوسفندان در خانواده‌ها همچنان وجود دارد. اما درگذشته در شهرستان‌هایی چون گنبدکاووس، کلاله، گمیشان و روستاهایی همانند آلتین‌تَخماق و… فراگیری داشت(۸).
چون مالیدن نمد نیاز به توانایی بدنی بسیار دارد، برای همین در بیشتر جغرافیاهای ایران، نمدمالی به دست مردان انجام می‌شود؛ اما نمد ترکمن را تنها زنان می‌مالند. در زبان ترکمنی، ده یا روستا را اوبه obe می‌گویند اما در بین نمدمالان به میدانگاهی در روستا گفته می‌شود که زنان فامیل در آنجا به خانواده‌ای که می‌خواهد نمد بمالد کمک می‌کنند.
ب- نمدمالی کوهستان: بیش از همه روستاهای کوهستانی شهرستان‌های گرگان، علی‌آبادکتول، رامیان، مینودشت، و گالیکش به عنوان خاستگاه اصلی این نوع نمد بشمار می‌آید. هرچند شاید در روستاهای غیر کوهستانی نیز نمدمالی وجود داشته باشد. آنان به نمد، لِمَد lemad می‌گویند.
فرایند نمدمالی
شیوه‌ی نمدمالی و ساخت نمد از زمان‌های گذشته تاکنون دگرگونی نداشته و در جغرافیاهای گوناگون کمابیش یکسان است، اما موادی که به پشم می‌افزایند گوناگون است. برای نمونه، در مازندران آب خالص، در کرمانشاه و فارس صابون کاربرد دارد.
فرایند مختلف نمدمالی در استان گلستان
کمابیش نمدمالان کارشان را از آغازین روزهای فروردین آغاز کرده و در انتهای مهر پایان می‌دهند. بهترین پشم در کار نمدمالی، پشم  شش‌ماهه نخست سال یا بهاره گوسفند و از نژاد خوب آن است و در ایران از جغرافیاهای خراسان، آذربایجان، فارس لرستان، خوزستان، کردستان، باختران و اصفهان به‌دست‌می‌آید. برای زمینه نمد نیز بیشتر از رنگ‌های طبیعی پشم هم‌چون سفید، سیاه، بور و قهوه‌ای(شتری) و برای نگاره‌هایش از پشم‌های رنگ‌شده بارنگ‌های گوناگون استفاده می‌شود. در این بخش، نمدمالان پشم‌ها را از دیدگاه رنگ و گونه، رده‌بندی نموده و هر کدام را جداگانه شسته و در آفتاب خشک می‌کنند(۹).
ساخت چارچوب(قالب): اندازه‌ی فرآورده‌های نمدی استاندارد نیست و بستگی به درخواست خریداران دارد. نمد ترکمنی به ریخت منحنی است و چگونگی اندازه‌گیری آن با وجب دست که در ترکمنی به قاریش زبانزد است انجام می‌گیرد. در هر کارگاه‌ نمدمالی از چارچوب‌های حصیری یا چیق‌های گوناگونی استفاده می‌شود. چگونگی ساخت چارچوب نیز، این‌گونه است که نی جگن و نخ پشمی به اندازه فرآورده درخواستی را خود نمدمال به‌ویژه در جغرافیاهای ترکمن‌نشین می‌بافد. به جز این، به حصیرباف سفارش ساخت داده می‌شود. درگذشته نی، یکی از نیازمندی‌های زندگی روستاییان گرگان و دشت و ترکمنان بود که امروزه بیش‌تر ابزار نمدمالی است و بدون این حصیرهای نیی، کار نمدمالی نشدنی است. اما هم‌اکنون نمدمالان کوهستانی به‌جای حصیر از کیسه‌های پلاستیکی استفاده می‌کنند و تا چند سال گذشته از گونی بهره می‌بردند.
شاد کردن(حلاجی) پشم: مالیدن و ساخت یک فراورده‌ی نمد کمابیش یک روزه انجام می‌شود و نمدمالان بیش‌تر دونفره کار می‌کنند. صبح تا ظهر به شاد کردن پشم‌ها می‌گذرد و پس از ظهر کار اصلی آغاز می‌شود. در این بخش، نمدمال پشم جور شده را با شانه و کمان و هشته، شاد کرده تا خوب آماده‌ی مالیدن شود. اما در برخی از جاها، پیش از شاد کردن با دست آن را به کارگاه‌های پشم‌ریسی می‌دهند تا جداگانه هر‌کدام از پشم‌ها که پیش از آن رده‌بندی‌شده شاد ‌شود. در استان گلستان شاد کردن پشم را خود نمدمالان انجام می‌دهند. روش دیگر شاد کردن و پشم زنی روش ماشینی یا صنعتی است که توسط ماشین‌های ویژه‌ای انجام می‌شود.
رنگرزی: بن‌مایه‌ی نمد، پشم گوسفند به رنگ‌های طبیعی مانند سفید، قهوه‌ای، سیاه و یا درهم‌آمیخته‌ای از آن‌ها (بور) برای زمینه و اندکی پشم رنگ‌شده به رنگ‌های گوناگون برای درست‌کردن نگاره‌هاست. در برخی جاها، پشم زمینه را هم گاهی رنگ می‌کنند و در جاهای دیگر، گاه برای نگاره‌ها روی نمد نیز از پشم خودْرنگ استفاده می‌کنند(۱۰). چنانچه مالیدن نمدهای رنگین یا نمدهای خودرنگ با نگاره‌های رنگینِ دلخواه‌ی تولیدکننده یا خریدار باشد نمدمال پس از شاد کردن، آن بخش از پشم‌هایی که بایستی رنگ‌شده استفاده شود، رنگ می‌کند و پس از خشک‌کردن آن‌ها کار خود را آغاز می‌کند. البته هم‌اکنون در استان گلستان بیش‌تر از پشم‌های خودرنگ استفاده می‌شود.
نگاره(نقش)زنی
جغرافیاهای ترکمن‌نشین و فارس نشین استان گلستان هم‌چون دیگر استان‌های کشور در یک ویژگی مشترک‌اند این‌که نخست، نگاره‌های نمدی را ذهنی بر روی چارچوب نمد پیاده می‌کنند و دیگر این‌که، این نگاره‌های گوناگون را بیش‌تر نمدمالان مانند گنجینه‌ای از پیشینیان خود، سینه به سینه به ارث برده‌اند.
۱-در جغرافیاهای ترکمنی: نمدمال در این بخش، چارچوب حصیری(در زبان ترکمنی به آن قامیش می‌گویند) و یا حصیر را بر روی زمین گسترده(برخی از نمدمالان پیش از حصیر، پارچه کرباس را پهن کرده آن‌گاه حصیر را بر روی آن می‌گذارند) و با پشم‌های رنگین، نگاره دلخواه‌ را بر روی آن درست می‌کنند. این‌گونه‌ی حصیر که چارچوبی برای نمدمال بشمار می‌آید از گونه‌ای الیاف نباتی ساخته می‌شود که خود نمدمال آن را می‌بافد. چراکه حصیربافی خود یکی از صنایع‌دستی است. حصیر را یا از برگ درخت خرما و یا از ترکه(شاخه نرم درختان) و یا گونه‌ای الیاف نباتی به نام لیق و یا از نی مثل نی باتلاقی و یا نی باغی و هم‌چنین نی خیزران یا بامبو زبانزد به هندی می‌سازند.
نگاره‌زنی در جغرافیاهای ترکمن‌نشین نخست با رنگ سیاه آغازشده، سپس با رنگ قرمز دورگیری می‌شود(گاهی نیز این بخش‌بندی دیگرگونه است). هنگامی‌که نگاره زنی انجام شد همه‌ زمینه را با پشم‌های رنگ روشن که درازای‌شان کوتاه‌تر است(پشم بره که در زبان ترکمنی به آن قوزی‌یونگ می‌گویند) می‌پوشانند. اگر نمدمال بخواهد نمدی دورو داشته باشد پس‌ازآن پشم‌های رنگین را همخوان با طرح، روی پشم‌های کوتاه کنار هم می‌چینند. برخی از نمدهای استان گلستان دورو بوده و نگاره‌ی پشت نمد ساده‌تر از نگاره‌های روی آن است. برای ساخت نگاره‌ها، پشم‌های رنگین را مانند رشته‌هایی درآورده و چون نگاره‌های گوناگون بر روی حصیر درست می‌کنند. در این بخش، هم‌زمان با نگاره زنی، آب و محلول صابون را بر روی پشم‌ها می‌پاشند و کار افزودن پشم را با توجه به نازکی و یا کلفتی نمدی که ساختش را در دست دارند، چنان کش می‌دهند تا پشم‌ها روی چارچوب هم‌سطح گردد. سپس دوباره محلول آب و صابون می‌پاشند.
۲-اما در جاهای کوهستانی اندکی تفاوت دارد. فارس‌ها پس از پهن کردن چارچوب، برای درست‌کردن نقشه، الیاف پشم شاد‌شده‌ی رنگی را همانند یک فتیله(در برخی مناطق کوهستانی به اسم مَل mal به معنای ساقه انگور نامیده می‌شود) درمی‌آورند. بدین گونه که الیاف را با پیچاندن به دور دست خود می‌کشند و با پیچاندن آن بین دو دست و مالیدن آن با کف دست بر روی زانوی پا، الیاف را مانند فتیله نزدیک به قطر یک سانتی‌متر درست می‌کنند. سپس در جاهای خالی و بین فتیله‌ها، بیش‌تر از پشم قرمز استفاده می‌کنند. فتیله‌ها در زبان ترکمنی سوماک نامیده می‌شوند.
مالیدن نمد: هنگامی‌که کار نگاره‌زنی پایان پذیرفت، پشم شاد‌شده‌ ویژه‌ متن را به کلفتی یکسان روی نگاره‌ها می‌ریزند، سپس به اندازه‌ی دلخواه روی پشم‌ها محلول نیم گرم آب و صابون ریخته و آن را به‌ همراه حصیر و کرباس زیرین آن، لوله می‌کنند و با طنابی دور آن را می‌بندند و کار سخت و توان‌سوز مالیدن نمد آغاز می‌شود.
در این بخش، همراه واردکردن فشار، نمد لوله شده را از این سر به آن سر کارگاه می‌غلطانند و هرچند یک‌بار آن را بازکرده و محلول آب و صابون را می‌افزایند تا الیاف آن بهتر درهم بروند. چون در هنگام مالیدن نمد، کناره‌های آن از کناره‌های حصیر فراتر می‌رود، کناره‌های نمد را تازده و روی نمد برمی‌گردانند و دوباره نمد را با حصیر و کرباس لوله‌کرده و کار مالش نمد از سرمی‌گیرند. نزدیک به غروب کار نمدمالی پایان می‌یابد؛ سپس آن را به‌اندازه‌ سه تا چهار روز در فضای بازمی‌گذارند تا رطوبتش خشک شود. در جغرافیاهای ترکمن‌نشین نمدمالان پشم‌ها را با حصیر لوله شده می‌بندند و سر هریک را به دست یک نفر داده و خلاف جهت هم، حصیر را به حرکت درمی‌آورند. در این بخش، چندی آن را با پا ورز می‌دهند. پس‌ازآن حصیر و نمد را به‌جای دیگر برده؛ آن‌گاه حصیر را بازنموده و تنها نمد را لوله‌کرده، و در دو سوی نمد لوله‌کرده دو وزنه سنگین گذارده تا هنگام مالش لبه‌های آن صاف گردد. بیشتر زمان‌ها، برای هر۵۰ سانتی‌متر مالیدن نمد به یک نفر برای مالش نیاز است. نمد هم در درازا و هم در پهنا مالیده می‌شود. هنگام نمدمالی پیاپی بایستی آب گرم ریخته و آب و صابون بپاشند. یک روز مالیدن نمد زمان نیاز است؛ پس‌ازآن، نمد مالیده شده را در آفتاب پهن کرده تا خشک و استفاده گردد.
در جاهای کوهستانی پس از پایان کار نگاره‌زنی، برای یک نمد ۲ یا ۳ متری، پشم‌های شاد شده‌ ویژه‌ متن را به کلفتی ۱۵ الی ۲۰ سانتی‌متر بر روی مل‌ها و پشم‌های قرمز می‌ریزند. آن‌گاه آب ولرم را با آبپاش و یا جارو به آهستگی همه‌جای نمد می‌پاشند تا خوب خیس شود. پیچیدن چارچوب نمد و پشم پهن‌شده دور چوبی بلند و یا لوله‌ی پلیکانی، بخش دیگر نمدمالی است که پس از پیچیدن، آن را با طناب می‌بندند. از این بخش، کار مالش به آرامی آغاز می‌شود و نزدیک نیم ساعت زمان می‌خواهد تا پشم‌ها به هم بچسبند.
نخستین بخش از مالیدن نمد که پایان یافت، طناب را باز می‌کنند و آن را آرایش می‌دهند. هنگامی‌که لبه‌های نمد را صاف و یک‌دست کردند دوباره نمد را آب می‌زنند و باز پیچانده و می‌مالند. زمان این باره‌ی مالش نیز نزدیک نیم ساعت است؛ ولی سخت‌تر مالیده می‌شود.
بخش سوم مالش ازاینجا آغاز می‌شود که نمد را باز می‌کنند و چارچوب را کناری می‌گذارند. نمد را به دور خودش می‌پیچند تا به کار کامل پشم‌ها درهم‌تنیده شوند. این بخش، دست‌کم یکی دو ساعت به درازا می‌انجامد. در پایان نمد را باز و در زیر آفتاب پهن می‌کنند تا خشک شود. شیوه کار نمدمالی از دیرباز تاکنون دگرگونی چندانی نداشته و تفاوت کار نمدمالان جغرافیاهای گوناگون ایران اندک است.

 

نگاره‌ها(نقوش)
نگاره‌های نمد نه چون دست‌بافته‌هایی چون قالی، گلیم، پلاس و… که ذهنی و تصوری در باطن و ضمیر هنرمند وجود دارد. نگاره‌ها با فتیله‌های رنگی که از پیش آماده‌شده، بر روی چارچوب نمد طرح‌ریزی می‌شود و این بخش از مهم‌ترین و حساس‌ترین بخش‌های نمدمالی است(۱۱).
طرح و نگاره‌های نمد ترکمنی از بی‌همتاترین نگاره‌ها در گوناگونی و پرشماری در هنرهای سنتی ترکمنان به شمارمی رود. برخی از این نگاره‌ها بر پایه‌ی ایل، جغرافیا و نگاه‌ی زنان هنرمند به پیرامون خود دیگرگونه است. اما بیش‌تر نگاره‌های نمدها به‌ویژه در دو ایل بزرگ ترکمن‌ها یموت و گوگلان، یکی و از گذشته تاریخی و فرهنگی خود بر پایه‌ی ویژگی‌های محیطی سرچشمه گرفته‌اند.
بیش‌ترین نگاره‌ها در میان ایل یموت عبارتند از: بوستانی، آلاجه، قوچق(شاخ قوچ)، امزگ‌نقشemzegnaghsh، ساری‌ایچیان(عقرب)، گل، کچه‌نقش، تیرانا، گزرمن، توینک نقش، دیه‌گزی(چشم شتر)، بستان نقش، دورت‌امزگ، تاریم‌نقش و… طرح قوچ نیز در بیشتر دست‌بافت‌های ترکمن کاربرد دارد که از اصلی‌ترین طرح‌های نمد است. برای همین به عنوان طرح کچه(نمد) نقش زبانزد است. شاخ قوچ یکی از نمادهای مهمی است که در طراحی نمد ترکمن کاربرد بسیار دارد. قوچ به عنوان نشان و نماد توانمندی و باروری در تاریخ فرهنگی این قوم جایگاه بسزایی دارد که نگاره‌ آن را می‌توان جدای از دست‌بافته، در سنگ‌قبرها و بالای درب خانه‌ها از جنس سنگ و چوب به ریخت‌های گوناگون دید. ساری‌ایچیان به عنوان نشان دور کردن بدی و بلا در کناره بیش‌تر نمدها و قالی‌های کوچ‌نشینان بزرگ ترکمن نقش بسته است. در نمد کوهستان نیز به نگاره‌هایی چون سر عَلَمی، ترکمنی و ریز نگاره‌ها برمی‌خوریم.
دست‌افزارها(ابزار)
در مالیدن نمد از دست‌افزاری چون چارچوب نمد، کمان شاد کردن، چاقو و چخماق استفاده می‌شود و البته پشم و آب و صابون نیز مواد اولیه‌ی آن بشمار می‌روند. هشته نیز از همین دست‌افزار است که مانند گوشت‌کوب است و برای شاد کردن پشم با کمان به کارمی رود.
فراورده‌های نمدی
نمد به‌جز کاربردهایی چون زیرانداز، برای جل اسب(زیر زین)، خورجین، پادری، پوشش آلاچیق، تن‌پوش چوپانان(کپنک)، بقچه، جانمازی و… کاربرد دارد. از ویژگی‌های پوشاک نمدی آن است که به‌جز نگهداری از سرمای زمستان، از گرمای تابستان هم جلوگیری می‌کند و بیش‌تر آن‌ها سبک هستند. بیش‌ترین کاربرد نمد، زیرانداز است. اما در برخی از جاهای استان برای پوشاک نیز از آن استفاده می‌شود. برای نمونه، در روستاهای فارس نشین استان، چوپانان از نمد چوقا jugha (روانداز مردان) برای کیسه‌خواب هنگامی که برای نگهداری دام به جنگل و کوه و دشت می‌روند استفاده می‌کنند که همانند بسیاری به پالتو دارد و مردم کوهستان به آن لمدْدوشی و ترکمن‌ها، کوینک‌کچه می‌گویند. رویه‌ آن از چوقا و درون آن از نمد است؛ که این دورویه به هم دوخته می‌شوند تا گرمای بیشتری درست کنند. یا کپنک که چوپانان هنگام نگهداری از گله در کوه‌ها به تن می‌کنند.
بومی‌های گلستان به نمدی ساده بی‌هیچ نگاره‌ای که چوپانان در سردسیر برای زیرانداز استفاده می‌کنند و نیز به جل نمدین اسبان، چیدان jeydan می‌گویند. هم‌چنین به نمدهای دایره‌ای با قطر نزدیک یک متر، زیرمنقلی گفته می‌شود که در بن خود، برای زیرانداز کردن زیر منقل‌ها کاربرد داشته است.  نمد جانمازی نیز که بیشتر در اندازه‌های کوچک مالیده می‌شود به‌اندازه۲۰/۱×۸۰ سانتی‌متر است. این گونه‌ نمد را کمابیش مانند مستطیل و یا دایره‌ای می‌مالند. از سوی دیگر، نمد آذینی که به ریخت‌های گوناگون مربع، مستطیل، بیضی و دایره‌ای مالیده می‌شود در اندازه‌های بسیار کوچک، آذین‌بخش خانه روستاییان و حتا شهری‌ها می‌شود. نمدهای آذینی به ریخت روتاقچه‌ای و یا تابلو استفاده می‌شوند و تنها برای پیش‌کشی به یکدیگر  داده می‌شود.
نمدمالی ماشینی
فناوری و صنعت پیشرفته به آسان شدگی کار نمدمالی نیز دست‌یافته و دستگاهی ساخته‌شده که از زمان به‌کاررفته برای نمدمالی کم کرده است و به‌آسانی با اندک زمان می‌توان نمدمالی انجام داد. البته کاری که دستگاه نمدمالی در فرایند نمدمالی انجام می‌دهد تنها مالش نمد است و دیگر بخش‌های آن را نمدمال و به همان شیوه گذشته انجام می‌دهد. این‌گونه که نمدمال پس از آن‌که طرح و نگاره را بر روی چارچوب ریخته، آن را در دهانه‌ ماشین نمدمالی می‌گذارد و دستگاه با اهرم خود بارها ضربه‌های سهمگینی بر آن می‌زند که سخت شدن الیاف پشم را در پی دارد.
پیشه‌های وابسته
کلاه‌مالی: در جاهای کوهستانی استان گلستان به جز نمد، کلاه‌مالی نیز فراگیری دارد. کلاه‌های نمدیِ تخم‌مرغ شکل که شیوه‌ بافتن آن‌ها همانندی بسیاری به نمدمالی دارد. این کلاه‌ها بیش‌تر از پشم قهوه‌ای(شتری) و برخی نیز مشکی مالیده می‌شود. دورتادور این کلاه به جز بخش جلویی آن لبه دارد که در هنگامه‌ سرما روی گوش‌ها را می‌پوشاند. کلاه‌ی نمدی در دیگر جغرافیاهای کشور نیز فراگیری دارد و یکی از رشته‌های صنایع‌دستی بشمار می‌رود.
برای مالیدن کلاه، پشم را بیش‌تر با کرک بز درآمیخته و آن را با قلیا شسته، چربی‌اش را می‌گیرند. سپس آب می‌کشند و پس از خشک شدن آن را با شانه پشم، شانه می‌کنند و یا با کمان شاد کردن، می‌زنند. پشم زده‌شده را به شکل دایره‌ای که دو برابر اندازه‌ کلاه است درآورده و آن را انگاره می‌نامند. هنگامی‌که کلفتی آن یک‌سان شد آن را روی تاوه(توده) گذاشته و زیر آن آتش زغال چوب قرار داده و به‌آرامی گرم کرده و از هم باز می‌کنند.
گاز یا قصار ghassar و یا نمدمال یا کلاه مال این انگاره را با آب صابون که توی ظرف گلی در نزدیکی او قرار دارد پف و نم می‌زند. هنگامی‌که پشم و آب صابون گرم می‌شود آن را با دست نخست به‌آرامی و سپس به سختی فشار داده و دوباره رها می‌کند. همین‌که نمد شکل گرفت با لشتک پنبه‌ای همواری، وسط انگاره می‌گذارند که اندازه‌ آن کمابیش به‌اندازه‌ی قطر کلاه است. آن‌گاه یک انگاره‌ دیگری که از پشم زده‌شده و اندازه‌ی آن کوچک‌تر از انگاره‌ی نخست است روی بالشتک گذاشته و سپس نمد رویی را روی زیری می‌کشند و دو تکه را به هم می‌چسبانند یا به زبان این پیشه، لب می‌گیرد. آن‌گاه، همه‌ی آن را در آب صابون فرومی‌کند. پس از این‌که کمی آن را می‌چلاند روی یک ته‌قماش پنبه‌ای گذاشته و هر دو را نورد می‌دهد.
به عبارت دیگر، انگاره و پارچه، کلاه‌مالی را تبدیل به یک لوله می‌کند و بدین ترتیب از درهم‌رفتگی نمدها جلوگیری می‌کند. این چونه را توی کاسه آب صابون گرم گذارده و با دو دست و یک پا مالش می‌دهد و این کار نمدمالی نزدیک ۱۰ الی ۱۵ دقیقه زمان می‌خواهد. پس‌ازآن نمدمال با باریک‌بینی، آن را از هم بازکرده میانه‌ انگاره را پاره و سوراخ آن را گشادتر می‌کند. بالشتک را بیرون آورده و هر بخشِ بازشده را به شکل گوشه درمی‌آورد. گاهی نمد را چارچوب می‌زند و گوشه را کامل می‌کند و دوباره آن را توی کاسه آب گرم می‌گذارد که مشته شود. تا این‌که ریخت کلاه با انباشتگی(تراکم) دلخواه به دست آید. ضمن کار پاره‌های نازکی باکمی انگاره‌ پشمی اضافه کرده آن را می‌مالد.
در برخی از نوشته‌ها آمده این کلاه به نام کلاه‌ مادها زبانزد است. تنها آذین بر روی کلاه‌ی نمدی، یک نوار قیطانی در لبه‌ی کلاه بوده است که امروزه کمابیش برافتاده است(۱۲). نگاره‌های به‌جامانده در تپه‌ی قالایچی در بوکان از دوره‌ی مانویان و هم‌چنین تاج‌هایی از دوره‌ ساسانیان، آشکار می‌کند که یک نیم‌تاج بر روی کلاه‌ نمدی پوشیده می‌شده است. جنگجویان هخامنشی و افسران مادی از کلاه‌ نمدی استفاده می‌کردند. کلاهی همانند به این کلاه، هنوز توسط کوچ‌نشینان ایرانی چادرنشین استفاده می‌شود(۱۳).
پالان‌دوزی: شیوه‌ ساخت پالان، این‌گونه است که موی اسب و کاه را دور یک قاب چوبی گردآوری کرده و با نمدهای پشمی دست‌باف و حاشیه‌دار آن را می‌پوشانند. دوخت دور لبه‌ آن با جوال‌دوز که با کف‌دستی آهنی(کفی) فشار داده می‌شود، انجام می‌گیرد. برای دوخت‌هایی که بایستی از یک سوی پالان تا سوی دیگر آن کشیده شود با درفشی که بلندی آن نزدیک ۵/۱ متر است آن را سوراخ کرده و نخ پشمی محکمی را از یک سوی سوراخ فروکرده و از سوی دیگر با چارچوبی آهنی به نام شاخ بیرون می‌کشد و کاه را با مشته آهنی بی دسته می‌کوبند که سر جای خود قرار گیرد.
پالان که به صورت فرشینه‌ کیسه‌ای بزرگ است که از میانه دو دهانه دارد. آن را به‌گونه‌ای بر پشت حیواناتی چون الاغ و اسب می‌اندازند، که هر بخش آن در یک سوی حیوان به شیوه‌ یکسان آویزان می‌شود. بخش زیرین پالان را از نمد می‌دوزند که می‌تواند علت این کار در گرم نگه‌داشتن تن حیوان و یا کم‌تر فشار آمدن به حیوان باشد. در ساختن پالان نمد، پارچه‌ی برزنت بسیار کلفت، موکت، نخ پشمی محکم و کلفت و کاه استفاده می‌شود که بسیار اندک و قابل‌دستیابی در هرجایی هستند.

 

منابع:
۱-خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
۲- پایگاه اینترنتی علمی پژوهشی فرش ایران
۳- سیری در صنایع‌دستی ایران، جی کلاک، انتشارات شاشین اینساتسو، توکیو، ۱۹۷۷م.، ص ۵۱
۴-سیری در صنایع‌دستی استان گلستان، واحد تحقیقات معاونت صنایع‌دستی استان گلستان، ناشر معاونت صنایع‌دستی استان گلستان، چاپ اول ۱۳۸۴، ص ۴۲
۵-فرهنگ دانشگاهی انگلیسی به فارسی آریانپور(دو جلدی)، دکتر عباس و منوچهر آریانپور کاشانی، چاپ دوازدهم ۱۳۷۱، انتشارات امیر کبیر، ص ۷۸۱
۶-فرهنگ فارسی معین، دکتر محمد معین، انتشارات امیر کبیر، ج ۴ ، ص ۴۸۱۴
۷-سیری در صنایع‌دستی استان گلستان، ص ۳۱
۸-اوغوزها(ترکمن‌ها)، فاروق سومر، ترجمه آنادردی عنصری، گنبدکاووس، انتشارات حاجی طلایی، ۱۳۸۰، ص ۹۴
۹-پژوهش بررسی وضعیت نمدمالی در شهرستان مینودشت، محسن خسروی، مدیریت میراث فرهنگی استان گلستان، فروردین ۸۳، ص۶۵
۱۰-پژوهش بررسی وضعیت نمدمالی در شهرستان مینودشت، ص ۶۷
۱۱- پژوهش مطالعات قوم‌باستان‌شناسی پروژه دیوار تاریخی گرگان(بررسی هنر سنتی: نمدمالی و سوزن‌دوزی در روستای سقرتپه بخش گمیشان شهرستان ترکمن)، فریدون اونق، مدیریت میراث فرهنگی استان گلستان، پاییز ۱۳۸۲، ص۱۰
۱۲-پایگاه اینترنتی دوخت
۱۳-دایره‌المعارف هنر، سید ابوالقاسم سیدصدر، انتشارات سیمای دانش، چاپ اول ۱۳۸۳، ص ۸۰۶

میراث آریا

ورکانه ،زادگاه سازنده اولین قلب مصنوعی جهان

 روستای ورکانه ،زادگاه پرفسور «توفیق موسیوند» سازنده اولین قلب مصنوعی جهان که روزگاری آوازه معماری خاص و سنگی‌اش صدها گردشگر داخلی و خارجی را به خود جذب می‌کرد و از آن عکس‌ها و فیلم‌های جذابی در فضای مجازی منتشر می‌شد. اما حالا در و دیوارش پر است از آجرهای سفالی و پنجره‌های فلزی که قلب هر دوستدار تاریخ و میراث فرهنگی را می‌لرزاند.

همشهری آنلاین- فاطمه کاظمی: چند سالی است فعالان میراث فرهنگی همدان و خبرنگارانی که در این حوزه قلم می‌زنند، در تلاش هستند در کنار حفظ آثار تاریخی به مسئولان این استان بقبولانند یکی از راه‌های توسعه گردشگری همدان ثبت تعدادی از آثار تاریخی آن به عنوان آثار جهانی در یونسکو است. اما طی سال‌های اخیر که فعالان مدنی همه تلاش خود را برای ثبت جهانی آثار تاریخی همدان کرده‌اند، مسئولان نه تنها با آن‌ها همراهی نکرده‌اند بلکه رد پایشان در تخریب برخی آثار تاریخی نیز دیده می‌شود.

هر چند ماه یک بار یک جاده جدید در دل کوهستان الوند احداث و حتی برای آن بودجه تعیین می‌کنند، آرامگاه استر و مردخای را آتش زدند، تپه تاریخی هگمتانه را آسفالت کردند، تصمیم داشتند در حریم عمارت تاریخی نورمهال برج بسازند، در حریم غار علیصدر هتل ساختند، عمارت جنانی در حال فروریختن است و ده‌ها خانه تاریخی در شهر همدان در اثر بی‌توجهی در حال تخریب هستند و وضعیت دیگر آثار تاریخی نیز بهتر از این‌هایی که نام بردیم، نیست.

حالا هم نوبت روستای سنگی ورکانه است؛ روستایی با ۴۰۰ سال قدمت که به علت معماری منحصر به فرد و زیبایی که دارد، سال‌هاست ثبت ملی شده و قرار بود به عنوان شهرک سینمایی مورد استفاده قرار بگیرد تا همدان تاریخی را بیشتر به ایران و جهان بشناساند و حتی صحبت از ثبت جهانی آن بود اما حالا در اثر غفلت مسئولان میراث فرهنگی و با مجوزهایی که دهیاری صادر کرده و همکاری‌هایی که بنیاد مسکن داشته، بخش زیادی از بافت تاریخی و معماری خاص آن از بین رفته و اگر همین‌طور ادامه پیدا کند تا چند سال بعد دیگر خبری از روستای سنگی و هدف گردشگری ورکانه خبری نخواهد بود و این روستا نیز به یک روستای معمولی تبدیل خواهد شد که جاذبه‌ای برای گردشگران ندارد.

گشتی در روستا

دیدن چند عکس در فضای مجازی از ساخت‌وسازهای مغایر با معماری سنتی ورکانه مرا به این روستا می‌کشاند. صبح یک روز پاییزی به ورکانه می‌رسم و چند قدم که در روستا برمی‌دارم متوجه می‌شوم فاجعه‌ای در حال رخ دادن است.

گویا در این چند ماه که کرونا آمده و گردشگری تعطیل شده، مردم روستا از فرصت استفاده کرده‌اند و تا توانسته‌اند خانه‌های خود را با آجرهای سفالی و به شکل مدرن ساخته‌اند و یک چهره بی‌قواره و وحشی به قامت روستایی بخشیده‌اند که دیگر نشانی از یک روستای ۴۰۰ ساله ندارد؛ روستای زادگاه پرفسور «توفیق موسیوند» سازنده اولین قلب مصنوعی جهان که روزگاری آوازه معماری خاص و سنگی‌اش صدها گردشگر داخلی و خارجی را به خود جذب می‌کرد و از آن عکس‌ها و فیلم‌های جذابی در فضای مجازی منتشر می‌شد.

اما حالا در و دیوارش پر است از آجرهای سفالی و پنجره‌های فلزی که قلب هر دوستدار تاریخ و میراث فرهنگی را می‌لرزاند. حتی قلعه تاریخی این روستا هم تخریب شده‌ و حال و روز خوشی ندارد.

ساخت‌وساز پنهانی در کار نیست و ده‌ها خانه در روز روشن در حال ساختن است و ده‌ها خانه هم ساخته شده و تعدادی از خانه‌های سنگی قدیمی هم تخریب شده و برخی از آن‌ها در حال فروریختن است. دلم می‌خواهد از مردم روستا بپرسم چرا این بلا را بر سر روستای خود آورده‌اند اما هیچکس تمایلی به حرف زدن ندارد، انگار خیلی غریبه‌ها را دوست ندارند، شاید حق هم دارند، آخر طی این سال‌ها مردمان این روستا خیری از مسافر و گردشگر ندیده‌اند و آموزشی در خصوص اهمیت حضور گردشران به آن‌ها داده نشده که دلشان خوش باشد یا برای حفظ بافت سنتی روستایشان تلاش کنند.

صحبت اهالی

بالاخره آقایی که سوار ماشینش شده و در حال خروج از روستاست راضی به حرف زدن می‌شود. او چهار سال است خانه‌اش را با آجرهای سفالی ساخته و آشپزخانه‌اش را اپن کرده و حیاط خانه‌اش را هم از بین برده.

می‌پرسم چرا؟ می‌گوید: «خانه‌های سنگی دوام چندانی ندارند و چون در آن‌ها از خاک استفاده می‌شود، تا باران می‌بارد، خراب می‌شوند و ۷۰ سال بیشتر عمر ندارند». می‌گویم نقشه ساختمان‌هایتان را از کجا می‌گیرید که «عبدالله شالی» توضیح می‌دهد: «نقشه را بنیاد مسکن طراحی می‌کند و ۴۰ میلیون تومان هم با سود ۱۸ درصد وام می‌دهد» و باز هم تأکید می‌کند: «سیل پارسال که آمد، خانه‌های سنگی خراب شدند، خانه‌های سنگی جان ندارند و زود رومه می‌کنند (خراب می‌شوند).

دهیاری راحت مجوز می‌دهد اما بنیاد مسکن وام را خیلی سخت پرداخت می‌کند. موظف نیستیم سنگ بزنیم اما اگر عادی بسازیم می‌توانیم از آجر استفاده کنیم و اگر مجوز بگیریم باید از بتن، میلگرد و سیمان استفاده کنیم».

«ام‌هانی کزازی» پیرزنی که یک سال است خانه‌اش را بازسازی کرده هم می‌گوید: «هزینه آجر از سنگ کمتر و در ضمن محکم‌تر است. برف سنگین که می‌آید خانه سنگی زود خراب می‌شود. پارسال خانه‌ام را باران روماند و مجبور شدم آن را بازسازی کنم.

زندگی در این خانه‌ها راحت‌تر است چون حمام و دستشویی دارند و دیگر لازم نیست از حمام عمومی استفاده کنیم. در خانه‌های سنگی هم می‌شود حمام ساخت اما باز مثل خانه‌های جدید نمی‌شود».

می‌پرسم دهیار برای این ساخت‌وسازها سخت نمی‌گیرد که می‌گوید: «دهیار خودش خانه سنگی‌اش را خراب کرده و به سبک جدید ساخته و به ما هم سخت نمی‌گیرد».

کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!

«داود کزازی» دهیار روستای ورکانه دلیل این ساخت‌وسازهای مغایر با ضوابط میراث فرهنگی را خسارت‌هایی می‌داند که برف عید سال ۹۷ به خانه‌های روستا وارد کرد و توضیح می‌دهد: «کارشناسان بنیاد مسکن از این خانه‌ها بازدید کردند و برای نوسازی و بازسازی به آن‌ها تسهیلات اختصاص دادند.

این خانه‌ها هنوز تکمیل نشده‌اند و باید نمای سنگی بزنند و اگر نما نزنند پایان کار نمی‌گیرند». می‌گویم حالا آمدیم و اهالی تا ده سال نخواستند پایان کار بگیرند، آیا بافت روستا باید به این روز بیفتد که می‌گوید: «خانه‌های سنگی روستا ۸۰ تا ۹۰ سال قدمت دارند و باید بازسازی شوند. طبق آمار بنیاد مسکن از سال گذشته ۱۰۴ واحد در روستای ورکانه نیاز به بازسازی داشتند و سال گذشته ۳۰ واحد مجوز بازسازی دریافت کرده‌اند».

می‌گویم بحث بازسازی نیست، مهم حفظ بافت سنتی روستا و نمای سنگی آن است اما کزازی معتقد است: «این خانه‌ها از سال ۸۴ به صورت غیرمجاز ساخته و به کمیسیون ماده ۹۹ معرفی شده‌اند. من که نمی‌توانم جلوی مردم را بگیرم و بگویم ساختمان نسازید و در خرابه زندگی کنید. ما پایان کار نمی‌دهیم تا نمای سنگی بزنند. بنیاد مسکن هم وام بلاعوض نما را پرداخت نمی‌کند تا روستایی‌ها نمای سنگی بزنند».

رئیس بنیاد مسکن شهرستان همدان اما معتقد است از بین رفتن بافت روستای ورکانه تقصیر دهیاری است و ربطی به بنیاد مسکن ندارد. وی توضیح می‌دهد: «بنیاد مسکن متولی ارائه کروکی و نقشه ساختمان است و نظارت بر اجرای نقشه را بر عهده دارد.

در روستای ورکانه متولی صدور پروانه و پایان کار دهیاری است. ما حتی برای پرداخت مرحله آخر وام از دهیار تاییدیه می‌خواهیم تا مطمئن شویم نمای سنگی اجرا شده یا نه. بنیاد مسکن در این روستا یک خانه بومگردی با رعایت تمام ضوابط احداث کرده و در این زمینه از دهیاری مطالبه‌گر است».

«نقی پورقاسمی» ادامه می‌دهد: «تعدادی از روستائیان بدون اخذ پروانه اقدام به ساخت‌وساز در ورکانه کرده‌اند و وظیفه دهیاری است که این افراد را به کمیسیون ماده ۹۹ معرفی کند تا با آن‌ها برخورد شود. این ساختمان‌ها اغلب مقاوم نیستند و نمای سنگی هم اجرا نکرده‌اند.

ما حتی وام‌های بلاعوض پرداخت می‌کنیم تا نمای سنگی اجرا شود و سیما و منظر روستا به هم نریزد. دهیاری هم می‌تواند از ارائه خدمات به این ساختمان‌ها خودداری کند و یا موانعی در نظر بگیرد تا فرد مجبور به اجرای نمای سنگی شود».

می‌پرسم آیا بنیاد مسکن برای این ساخت‌وسازها از میراث فرهنگی استعلام می‌کند که باز هم تأکید می‌کند: «این وظیفه دهیاری است و قبل از صدور پروانه باید از میراث فرهنگی استعلام کند پس در پیش آمدن این شرایط دهیاری مقصر است».

شکایت می‌کنیم

مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان همدان می‌گوید: «ورکانه ثبت ملی است و اخذ استعلام از میراث فرهنگی از سوی نهاد متولی صدور پروانه یک الزام قانونی است.

کسی هم که اقدام به ساخت‌وساز غیرمجاز می‌کند باید از سوی نهاد متولی مواخذه شود و از سوی کمیسیون ماده ۹۹ حکم تخریب بگیرد. نهادی هم که بدون استعلام از میراث فرهنگی اقدام به صدور پروانه می‌کند، متخلف است. مکاتبات مختلفی در این زمینه داشته‌ایم و هشدارهای لازم را داده‌ایم اما متاسفانه چون توجهی به این هشدارها نشده مجبور به اقدام قانونی هستیم و در حال تشکیل پرونده حقوقی در این زمینه هستیم».

می‌پرسم پس نقش میراث فرهنگی چیست، بالاخره یگان حفاظت باید از آثار تاریخی محافظت کند که «علی مالمیر» توضیح می‌دهد: «همدان هزار و هشتصد اثر تاریخی دارد و یگان حفاظت هم از این آثار سرکشی می کند اما ما نمی‌توانیم سه شیفته از این آثار محافظت کنیم چون با یک محاسبه سرانگشتی ۵ هزار ۸۰۰ نیرو برای این کار نیاز داریم.

در هیچ کجای دنیا هم این اتفاق نمی‌افتد. مردم، رسانه‌ها، سمن‌ها و باز هم مردم باید در این زمینه به ما کمک کنند. در نهایت ما مجبوریم از ابزار قانونی استفاده کنیم چون متولیان برخوردی با ساخت‌وسازهای غیرمجاز نکرده‌اند».

همه مقصرند

یک فعال میراث فرهنگی می‌گوید: «ورکانه از اولین روستاهایی بود که به عنوان روستای هدف گردشگری در همدان معرفی و بافت کهن آن که ۴۰۰ سال قدمت دارد به عنوان اثر ملی ثبت شد اما در سال جاری که کرونا آمد مالکان خانه‌های این روستا، خانه‌های سنگی و قدیمی را تخریب کردند و با آجر و سیمان خانه‌های جدید ساختند. اگر قرار بود معماری سنتی و بافت قدیمی این روستا نابود شود اصلا چرا ثبت شد و چه دلیلی برای معرفی آن به عنوان روستای هدف گردشگری وجود داشت؟ چه نهادی مسئول حفظ بافت این روستاست؟».

«حسین زندی» ادامه می‌دهد: «بنیاد مسکن در سنگفرش‌کردن روستا نقش داشت و خیلی برای آن هزینه کرد اما امروز برای ساخت‌وساز ساختمان‌های جدید در آن وام می‌دهد، پس بنیاد مسکن یکی از نهادهای تخریب‌گر در ورکانه است.

میراث فرهنگی هم که باید حافظ بافت تاریخی ورکانه باشد آن را رها کرده و معاون گردشگری اداره‌کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اخیرا اعلام کرده این موضوع به آن‌ها ارتباطی ندارد.

بخشداری مقصر بعدی این فاجعه است چون یک دهیار ضعیف برای یک روستای هدف گردشگری انتخاب کرده که نمی‌تواند یا نمی‌خواهد جلوی تخریب‌های آن را بگیرد. دهیار یک روستای تاریخی باید با گردشگری آشنا باشد و تاریخ را بفهمد نه این‌که خانه خودش را هم با آجر بسازد. این‌ها دردهای ورکانه است و روز به روز بافت تاریخی خود را از دست می‌دهد».

منبع:همشهری آنلاین

میراث امپراتوری شیرازی‌ها در آفریقا روبه‌نابودی

جزیره کیلوا به عنوان نخستین دولت‌شهری که توسط شیرازی‌ها در آفریقا تاسیس و سال ۱۹۸۱ در فهرست میراث‌جهانی یونسکو ثبت شد، هم‌اکنون در حال نابودی است.

علی ابن حسن شیرازی و شش فرزند او از قرن ۱۰ میلادی به مدت ۵۰۰ سال چندین دولت‌شهر در شرق آفریقا شامل بخش‌هایی از کشورهای سومالی، کنیا، تانزانیا و موزامبیک، ایجاد کرده و امپراتوری پرافتخار شیرازی‌ها را تاسیس کردند. نهایتا در سال ۱۵۰۲ میلادی پس از شکست از پرتغالی‌ها تمدنی که برای شرق آفریقا، دولت، تجارتِ جهانی، شهرسازی نعمات بسیاری به همراه آورده بود، به مرور مسیر نابودی در پیش گرفت.

به گزارش پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری، مرتضی رضوانفر عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه، گفت: در این میان شهر و جزیره کیلوا به عنوان اولین دولت‌شهری که توسط شیرازی‌ها تاسیس شده با داشتن آثار ارزشمندی از جمله دو مسجد زیبا (مسجد جامع و مسجد کوچک) و دو قصر باشکوه (قصر بزرگ و قصر کوچک) در سال ۱۹۸۱میلادی در فهرست میراث‌جهانی در یونسکو به ثبت رسید.

او با بیان اینکه یونسکو این جزیره را گواه شاخصی برای گسترش اسلام در شرق آفریقا از قرن دهم تا نوزدهم ذکر می‌کند تصریح کرد: ابن بطوطه نیز با دیدار از این جزیره، آن را یکی از زیباترین شهرهای جهان نامیده است.

رضوانفر در ادامه به قصر بزرگی در این شهر که دارای صد اتاق است، اشاره کرد که تا قرن هجدهم  بلندترین ساختمان در شرق افریقا محسوب می‌شده وگفت: این قصر دارای چند کتیبه با ارزش است که در موزۀ برلین نگهداری می‌شود.

عضو هیئت ‌علمی پژوهشگاه میراث‌فرهنگی و گردشگری اظهار داشت: متأسفانه به دلیل رسیدگی و حفاظت نشدن از آثار این دولت‌شهر، یونسکو در سال ۲۰۰۴ میلادی این پرونده را در فهرست میراث در خطر قرار داد که پس از آن با حمایت مالی و اقدامات مرمتی توسط چند موسسه بین‌المللی، مجددا در سال ۲۰۱۴ میلادی از فهرست آثار در خطر خارج شد.

رضوانفر وضعیت کنونی آثار این منطقه را نگران‌کننده دانست و گفت: این آثار ارزشمند به مرور تبدیل به چند خرابه شده که از نظر کارشناسان یونسکو، عدم رسیدگی، امواج اقیانوس، رطوبت هوا، کشاورزی و وجود احشام در حریم آثار، عاملی برای نابودی این میراث آفرو شیراز (آفریقایی‌شیرازی) شده است.

کیلوا کیسیوانی، یک سایت دولت شهر باستانی واقع  درمجمع الجزایر کیلوا  است که حداقل از قرن ۸ میلادی مسکونی شده و به یکی از  قدرتمندترین دولت شهرها در امتداد سواحیلی تبدیل شد؛ کیلوا کیسیوانی شهر مهم تجاری بوده که در  سراسر قرن ۱۳ بر استحکامات نظامی آن افزوده شده است  و بارانداز بزرگی برای  برای  بزرگترین  جریان شبکه تجاری و انتقال  کالا از یک سوی اقیانوس هند به آن سوی دیگر بوده است.

جزیره کیلوا کیسیوانی و جزیره سونگومنارا از مهم ترین سایت های تاریخی در امتداد ساحل سواحیلی در شرق آفریقا هستند  که هر دو در سال ۱۹۸۱. در لیست میراث جهانی یونسکو  ثبت شد و  درسال ۱۹۸۶ مورد بازدید کارشناسان یونسکو قرار گرفت خرابه های واقع در کیلوا کیسیوانی نشان های از یک دوره طولانی تاریخ شرق آفریقا، است که از تمدن شیرازی (امپراطوری زنگ(زنج) گرفته تا غلبه امپراتوری عمان مستقر در زنگباربر پرتغالی ها و الحاق آن به امپراطوری خود را شامل می شود.

کیلوا کیسیوانی در سال ۲۰۰۴ در فهرست  میراث جهانی در خطر نابودی یونسکو قرار گرفت زیرا  بخاطر عوامل متعدد ابنیه و آثار موجود در جزیره کیسوانی و سونگو منارا در  خطر  نابودی قرار دارد. در تابستان سال ۲۰۱۱، ویرانه های کاخ های حصنی کوبوا و بخش فروریخته دیوار اصلی شهر درهر دو جزیره کیلواکیسوانی و جزیره خواهرش سونگومنا، با اختصاص ۷۰۰هزار دلار توسط صندوق سفرا  ترمیم شدند.

در مارس ۲۰۱۴، علاوه بر بازگرداندن ۱۳ سازه، به این جزایر  تیم حفاظت و تکمیل بازسازی  یک مخزن آب اصلی در سونگومنا برای ذخیره  آب شیرین در جزیره، ساخت  که قبل از آن در طول فصل خشک آب از خارج به جزیره سوگومنارا انتقال می یافت. در ژوئن ۲۰۱۴، کمیته میراث جهانی خرابه های کیلوا کیسیوانی وسونگومنا را  از فهرست میراث جهانی در خطر یونسکو  حذف کرد، و تایید کرد که “مدیریت و حفاظت” از سایت “به مرحله قابل قبولی رسیده است.

مسجد بزرگ کیلوا، مسجد جامعی در جزیره کیلوا کیسیوانی، در تانزانیا است که علی باقری رایزن فرهنگی ایران در آن کشور در جریان این سفر از آن بازدید کرد؛ این مسجد بزرگ  اولین مسجد باقی مانده در سواحل شرق آفریقا است و از مسجد کزیم کازی در زنگبار نیز قدیمی تر است.  مسجد بزرگ، که در حال حاضر در لبه ساحل کیلوا کیسوانی قرار دارد. این مسجد  حداقل در دو مرحله مجزا، ساخته شده است  این مراحل ساخت  را می تواند در تفاوت آشکار بین نمازخانه کوچک شمالی که در قرن یازدهم و یا دوازدهم میلادی ساخته شده  وشبستان بزرگ جنوبی که در قرن چهاردهم میلادی ساخته شده است.   مشاهده کرد.

سر آغاز دولت و تمدن شیرازی در شرق آفریقا به هزار سال پیش برمی‌گردد. در اواخر قرن چهارم هجری (۱۰ میلادی) درپی تحولاتی که مربوط به نواحی جنوبی ایران بوده است تعداد قابل توجهی از بازرگانان و دریانوردان ایرانی نخست از بندر سیراف (طاهری) و سپس از جزایر کیش و هرمز به سواحل شرقی افریقا کوچ کردند. این مهاجرت به فرماندهی شخصی به نام علی پسر حسین شیرازی (یا علی پسر حسن) صورت گرفته که احتمال دارد از خاندان بویه (شاخه فارس) باشد. او با استقرار در کیلوا (درساحل تانزانیای کنونی)   و تصرف سواحل و جزایر اطراف آن (زنگبار یا زنج) در حد فاصل موگادیشو (مقدیشو) در سومالی کنونی تا سغاله (سوفالا) در موزامبیک که سراسر سواحل کشورهای کنیا، سومالی، موزامبیک، کومور و تانزانیا رادربرمی‌گیرد و تاسیس مراکز حکومتی در لامو، مالیندی و چند جای دیگر، پادشاهی شیرازی‌ها را پایه‌گذاری کرد.

این دولت حدود پانصد سال پایدار بود؛ سرانجام در اواخر قرن نهم هجری درپی هجوم پرتغالی‌ها به عمر آن خاتمه داده شد. دولت شیرازی شرق افریقا نقش مهمی در توسعه مناسبات تمدنی آن سامان داشته و نیز پدیدآورنده فرهنگ و قومیت سواحیلی شده است.

ابن بطوطه، در سفرنامه خود شهر کیلوا  زیبا  معرفی می کند که  خانه های آن از چوب با سقف نی ساخته شده است. ، باران فراوان در منطقه وجود دارد. و مردم  این دیار مؤمن و مسلمان بودند و مداوم درگیر جنگ با کافران در سرزمین اصلی بودند.

ابن بطوطه اشاره کرد در این شهر معمولا در معاملات خود از  عاج استفاده می کردند نه از  طلا زیرا عاج  را از مناطق اطراف خود به دست آورده و طلا را معمولا از سرزمین های جنوب خصوصا سوفالا؛ از این رو از عاج برای معاملات محلی بهره گرفته و طلا را برای تجارت با سایر ملل بکار می بردند.

از سوی دیگر ایران در شرق آفریقا تاثیرات زیادی داشته است که می توان به رواج تقویم ایرانی (هجری شمسی)، گسترش دین اسلام، پدیدآمدن سیستم حکومتی دولت‌شهر، برخی آداب و رسوم و جشن‌های ایرانی همانند عید نوروز در شرق آفریقا از دیگر اثرهای نفوذ تمدن و فرهنگ بزرگ ایرانی‌ها در آن جایگاه اشاره کرد.

وجود دست‌نوشته‌های فارسی و آثار معماری به جای مانده از تمدن و دولت شیرازی در جزیره زنگبار ودیگر نواحی قابل توجه است. به علاوه در حدود هفتاد کیلومتری جنوب بندر ممباسا در کشور کنیا، شهر کوچکی وجود دارد به نام شیراز که آثار مهمی از مسجد و مقبره مربوط به دوره شیرازی‌ها در آنجا دیده می‌شود. یکی از این مساجد سنگی بوده و به سبک روزگار خاندان بویه می‌باشد.

‌اکنون نیز اقوامی در این منطقه به‌نام شیرازی‌ها زندگی می‌کنند که در جنگ‌های استقلال تانزانیا از انگلیس در شکل سازمانی به‌نام انجمن شیرازی (shirazi association) فعالیت بسیار و خستگی ناپذیری داشتند.

منبع:ایرنا

۶ پیشنهاد برای بهبود صنعت گردشگری

بررسی‌ها نشان می‌دهد کسب‌وکارهای گردشگری حداقل دو فصل بعد از پایان قطعی کرونا، با وضعیت تعطیلی یا شبه‌ تعطیلی درگیر خواهند بود، در این باره یکی از پژوهشگران چند پیشنهاد ارائه کرده است.

خبرگزاری مهر_ گروه جامعه؛ محمد مهدی بازگیرخوب پژوهشگر دفتر مطالعات دیپلماسی اقتصادی دانشگاه امام صادق (ع) در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده نوشته است:

بدون شک یکی از آسیب دیده‌ترین صنعت‌های اقتصادی ناشی از ویروس کرونا، صنعت گردشگری است. برخی کسب‌وکارها در بازارهای مختلف از حدود دو ماه پیش به شرایط «فعالیت قبل از شیوع کرونا» برگشتند و برخی هم تا حدودی از «تعطیلی یا عدم فروش در ماه‌های اولیه شیوع ویروس» فاصله گرفته‌اند اما بازار گردشگری هنوز در کما قرار دارد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد کسب‌وکارهای گردشگری تا حداقل دو فصل بعد از پایان قطعی ابتلاء به کرونا، با وضعیت تعطیلی یا شبه‌تعطیلی درگیر خواهند بود. بخش‌های گسترده‌ای از قبیل هتل‌ها و اقامتگاه‌ها، بخش حمل و نقل مانند شرکت‌های هواپیمایی، اتوبوس‌ها، کشتی‌ها، دفاتر خدمات مسافرتی، واحدهای پذیرایی، اقامت‌گاه‌های بوم‌گردی، سفره‌خانه‌ها، مهمانپذیرها، راهنمایان گردشکری و مراکز آموزش گردشگری با خسارت‌های گسترده‌ای رو برو شدند. نهادهای ملی، منطقه‌ای، بین المللی باید دست به دست هم بدهند تا صنعت گردشگری را از رکود بی سابقه نجات دهند.

این نهادها می‌توانند ابتدا آسیب دیده ترین بخش‌ها را مشخص کنند؛ سپس تسهیلات ویژه کم بهره‌ای را در اختیار این بنگاه‌های اقتصادی بگذارند. بخشی از هزینه‌های آنها مانند مالیات، اجاره، پول برق، آب … را ببخشند یا به دوره‌های بعد موکول کنند. از این فرصت پیش آمده در راستای اصلاح ساختارهای معیوب گردشگری استفاده کنند. از ابزارهای دنیای دیجیتال و فضای مجازی در بهبود زیر ساخت‌های گردشگری استفاده کنند.

کرونا و گردشگری

گردشگری جهان، با وجود همه قدرتی که دارد، یک بار در سال ۲۰۰۳، به دنبال شیوع بیماری سارس و بار دیگر در سال ۲۰۰۹، و به دلیل بحران اقتصادی آمریکا، با افول چشمگیری روبه رو شده بود. بیماری سارس در سال ۲۰۰۳، پس از کشتن ۷۰۰ نفر، ریشه کن شد. این بیماری ۲۹ کشور را آلوده کرد، ولی هتل‌ها تعطیل و پروازها لغو نشدند و تنها با افت تقاضا روبه رو شد و صنعت گردشگری جهان را با حدود ۵۰ میلیارد دلار ضرر مواجه کرد.

همه گیری ویروس کرونا باعث شده است که در سه ماهه اول سال ۲۰۲۰، ۲۲ درصد از ورود گردشگران بین المللی، کاهش یابد. آخرین داده‌های سازمان جهانی گردشگری، نشان می‌دهد این بحران می‌تواند در مقایسه با ارقام سال ۲۰۱۹ بین ۶۰ تا ۸۰ درصد کاهش در گردشگری جهانی داشته باشد. این بحران وضعیت کسب و کار میلیون‌ها نفری که در صنعت گردشگری مشغول به کار هستند را به شدت تحت تأثیر قرار داده. دبیر کل سازمان جهانی گردشگری گفته است: جهان با یک بحران بی سابقه بهداشت و سلامت روبرو است و صنعت گردشگری با یکی از پر فشارترین بحران‌های اقتصادی تا به حال، در معرض خطر قرار گرفته است و میلیون‌ها شغل در معرض خطر هستند.

آسیا، آسیب دیده ترین منطقه

در اوایل ژانویه ۲۰۲۰، پیش بینی رشد ۵ الی ۶ درصدی گردشگری، در آسیا وجود داشت. اما در همین روزهای اخیر، آمارها نشان می‌دهد، گردشگری آسیا، با افت حدود منفی (۳۵) درصدی، در ورود گردشگران بین الملل، آسیب دیده ترین منطقه جهان، از ویروس کرونا است.

چین در طی سال‌ها، بیشترین مسافر گردشگر را به جهان می فرستاده است و شیوع کرونا، مردم جهان را برای از دست دادن گردشگران چینی نگران کرده است. مسافران چینی، پس از تعطیلی اجباری هزاران شغل در کشورشان، خانه نشین اجباری نیز شده اند. همین امر سبب خالی شدن سریع سواحل آسیای جنوب شرقی و مقاصد گردشگری در اروپا شده است در حال حاضر، خدمات گردشگری چین، تقریباً به حالت تعطیل درآمده و هتل‌ها خالی هستند. تورهای گردشگری و پروازهای خارجی لغو شده اند و محدودیت‌های شدید مسافرتی، سبب کاهش ورود چینی‌ها به کشورها شده است. هر سال حدود ۱۷۳ میلیون گردشگر چینی در حال سفر هستند که رقمی در حدود ۲۷۰ میلیارد دلار به اقتصاد دنیا کمک می‌کنند.

سناریوهای گردشگری بین المللی در سال ۲۰۲۰

این سناریوها به شدت به زمان کنترل کامل ویروس، زمان بازگشایی مرزها و رعایت پروتکل‌های بهداشتی بستگی دارد. پیش بینی اول معتقد است که ورود گردشگران بین المللی به تدریج از ماه جولای آغاز می‌شود. دومین و سومین پیش بینی به ترتیب معتقد است بازگشایی مرزها و ورود گردشگران از ماه‌های سپتامبر و دسامبر به تدریج شروع می‌شود.

تحت این سناریوها، تأثیر از دست دادن تقاضا در سفرهای بین المللی می‌تواند به صورت زیر پیش بینی شود:

  • از دست دادن ۸۵۰ میلیون تا ۱.۱ میلیارد گردشگر بین المللی
  • از دست دادن ۹۱۰ میلیارد دلار تا ۱.۲ تریلیون دلار درآمدهای صادراتی از گردشگری
  • ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون شغل گردشگری مستقیم در معرض خطر است

پیش بینی می‌شود مسافرت‌های داخلی بسیار زودتر از مسافرت‌های بین المللی آغاز شود. کارشناسان پیش بینی می‌کنند ۳ ماه منتهی به سال ۲۰۲۱ مسافرت‌های بین المللی رشد بیشتری داشته باشد.

کارشناسان معتقدند کشورهای آسیایی زودتر تقاضای گردشگری بین المللی خودشان را آغاز می‌کنند و پس از قاره آسیا، قاره اروپا، قاره آمریکا و در نهایت قاره آفریقا قرار دارد.

نقش دیپلماسی اقتصادی در خروج از بحران گردشگری

تیم اقتصادی دولت به همراه وزارت امور خارجه، نهادهای تأثیرگذار در زمینه دیپلماسی اقتصادی، اتاق‌های بازرگانی استان‌ها و … همگی می‌توانند در خارج شدن صنعت گردشگری از بحران مؤثر واقع بشوند. از سوی دیگر، دیپلماسی گردشگری حلقه مفقوده توسعه صنعت گردشگری کشور و مؤلفه قدرت نرم ایران با مشارکت بخش خصوصی بوده و در قانون برنامه ششم توسعه بر استفاده از ظرفیت بخش خصوصی در امور صنعت گردشگری نیز تاکید شده است. با استفاده از ظرفیت‌های اتاق به‌عنوان نماینده بخش خصوصی و همچنین همراهی دولت، می‌توان از «سحر دیپلماسی اقتصادی» از رهگذر گردشگری به نفع منافع ملی بهره‌مند شد. طبق این گزارش، در سند بیست ساله چشم‌انداز ایران در افق ۱۴۰۴ به‌عنوان یک راهبرد ملی، حضور ۲۰ میلیون گردشگر ورودی در کشور پیش‌بینی شده است؛ این در حالی است که ایران هم‌اکنون از برنامه مشخص‌شده در چشم‌انداز، عقب‌تر است و اگر قرار بود طبق برنامه حرکت صورت گیرد، هم‌اکنون باید حدود ۱۳ میلیون گردشگر وارد کشور می‌شد؛ در حالی که این رقم در حال حاضر، حدود ۶ میلیون گردشگر است. دیپلماسی اقتصادی می‌تواند با جذب گردشگران بین المللی در برابر تبلیغات سو آمریکا در جهت نشان دادن چهره غیر واقعی از ایران نیز بایستد.

شش پیشنهاد برای بهبود صنعت گردشگری

۱. ایجاد فرصت‌های جدید برای گروه‌های آسیب‌پذیر، اعطای مشوق‌ها و صندوق‌های امدادی و یارانه‌های مالی، انتقال مزایای اجتماعی همچون بیمه بیکاری، معافیت، امهال یا کاهش پرداخت‌های اجتماعی و مالیاتی برای کارگران خویش‌فرما، ایجاد سازوکارهایی برای بیکاری، آسان‌گیری قوانین بیمه کارگری کوتاه‌مدت برای پرداخت دستمزدهای شرکت‌های آسیب‌دیده، شناسایی و کاهش خطرات شغلی، مشکلات اقتصادی کارگران در حین و بعد از کرونا است. همچنین اقدامات محافظتی ویژه جهت اطمینان گروه‌های به‌شدت آسیب‌پذیر همچون زنان، جوانان و جوامع روستایی ارائه می‌شود.

۲. دومین اقدام در حوزه مدیریت بحران و کاهش اثرات، پشتیبانی از نقدینگی شرکت‌هاست که برای دستیابی به این امر باید هفت اقدام راهبری صورت پذیرد. اعطای ردیف بودجه ویژه در صندوق‌ها و برنامه‌های اضطراری منجر به جلوگیری از ورشکستگی و اطمینان از بازگشت عرضه به بازار می‌شود.

ایجاد استثنائات موقتی تأمین معوقات اجتماعی و پرداخت‌های مالیاتی، ایجاد سازوکارهای سرمایه‌گذاری برای تأمین نقدینگی شرکت‌های خرد، متوسط و کوچک در کوتاه‌مدت، اجرای استثنائات موقت کاهش صورت‌حساب‌هایی همچون برق، اجاره و… در حفظ نقدینگی شرکت‌ها تأثیرگذار خواهد بود. راهکارهای دیگری همچون تأمین ابزارهای مالی برای تسهیل نقدینگی اضافی مانند استمهال در بازپرداخت وام، ضمانت وام و…، فراهم کردن کمک‌های بلاعوض کوچک، هدفمند و غیرقابل استرداد برای مشاغل کوچک، افراد شاغل و کارآفرینان، توسعه مکانیزم‌های آسان برای تعویق پرداخت هزینه‌های تأمین اجتماعی و مالیاتی بدون نیاز به بوروکراسی پیچیده و در نهایت فراهم کردن پشتیبانی و راهنمایی مدیریتی و آموزشی برای شرکت‌های خرد منجر به پشتیبانی از نقدینگی شرکت‌ها خواهد شد

۳. از دیگر اقدامات در بخش مدیریت بحران و کاهش اثرات، بازبینی مالیات‌ها، عوارض و مقررات تأثیرگذار بر حمل‌ونقل و گردشگری است. به منظور دستیابی به این امر باید به بازبینی کلیه مالیات‌ها، هزینه‌ها و عوارض تأثیرگذار بر گردشگری، فراهم کردن تعلیق یا کاهش مالیات‌های سفر و گردشگری، هزینه‌ها و عوارض و همچنین بازبینی مقررات و اجرای انعطاف‌پذیر قوانین مربوط به بهره‌برداری شرکت‌های گردشگری و حمل‌ونقل پرداخت.

۴. در چهارمین توصیه مدیریت بحران و اثرات ناشی از آن، برای دستیابی به اطمینان از حمایت و اعتماد مصرف‌کنندگان، دولت‌ها باید به‌منظور ترویج ترتیبات منصفانه برای مصرف‌کنندگان با بخش‌خصوصی همکاری کنند که این امر با تنظیم مجدد تعطیلات لغو شده، بلیت پرواز و اطمینان از حمایت کامل مصرف‌کنندگان و سازوکارهای جایگزین برای حل‌و فصل اختلافات مصرف‌کنندگان تحقق می‌پذیرد تا دادخواست‌ها به حداقل برسد. همچنین با ایجاد کوپن‌هایی برای افزایش تقاضا تقاضا و حمایت از مصرف‌کنندگان برای رزروهای لغو شده معتبر تا پایان سال ۲۰۲۰، پیگیری روش‌های حل‌وفصل مشکلات مربوط به بازپرداخت مبالغ از پیش‌پرداخت شده از طریق کارت‌های اعتباری می‌توان اعتماد مصرف‌کنندگان را مجدداً کسب کرد.

۵. به منظور ارتقای توسعه مهارت به‌ویژه مهارت‌های دیجیتال در ابتدا باید از بیکاران جهت توسعه مهارت‌های جدید و مفید شامل محصولات جدید، بازاریابی، هوش بازار و مهارت‌های دیجیتال برای دوره بازیابی و بهبود حمایت شود. با برگزاری دوره‌های آموزش آنلاین رایگان برای افراد آسیب‌دیده از بحران کرونا با کمک دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی، تبلیغ رایگان محتوای سازمان‌های بین‌الملل مثل سازمان جهانی گردشگری و پشتیبانی آنها به چند زبان و همچنین تدوین برنامه‌های آموزشی علمی و مهارتی با بودجه دولتی برای پرسنل شرکت‌های گردشگری که در بحران کرونا تعطیل شده‌اند، می‌توان مهارت‌های جدید را ارتقا داد. شرکای دیجیتالی نیز می‌توانند با همکاری‌های متقابل امکان مهارت‌های دیجیتالی برای متخصصان گردشگری فعلی و آینده و ارتقای فرصت‌های یادگیری دیجیتالی موجود را فراهم کنند و همچنین استارت‌آپ‌ها و کارآفرینان را با ایجاد چالش‌های ملی با تشویق و اهدای جوایز به ارائه راه‌حل‌های نوآورانه برای عبور از بحران دعوت کرد.

۶. بازار گردشگری باید جزو بسته‌های اضطراری اقتصادی در سطوح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی قرار گیرد که این امر با ادغام گردشگری و حمل‌ونقل در بسته‌های اضطراری با کاهش اثرات و حمایت ملی و منطقه‌ای و بین‌المللی، گنجاندن اداره‌های گردشگری ملی در برنامه‌های مربوط به سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای مانند بانک‌جهانی، بانک‌های منطقه‌ای و کمیسیون اروپا برای تضمین حمایت از کارآفرینان خرد، کوچک و متوسط، زیرساخت‌های گردشگری و سایر حوزه‌های اثرگذار صورت می‌پذیرد.

منبع:خبرگزاری مهر

مجسمه نخل طلایی،هدیه کریسمس ایرانی‌ها به فنلاندی ها بود

مجسمه نخل طلایی که ۴۵ ساله شد، نشان دوستی ایران و فنلاند و میراث هنردوستان این کشور بود که در تهران ساخته و پیشنهاد شده بود اثری از ایران نیز در هلسینکی نصب شود.

به گزارش خبرنگار مهر، یکی از مجسمه‌های پارک ملت در تهران که کمتر کسی درباره سرنوشت آن خبر دارد، مجسمه‌ای با نام نخلستان است که ۴۵ سال پیش روی تپه‌های شمالی زمینی که حالا به پارک ملت تبدیل شده، ساخته و نصب شد.

این مجسمه که از آن به عنوان نخل طلایی نیز یاد می‌شد، در سال ۱۳۵۴ توسط ایلا هیلتونن مجسمه ساز معروف فنلاندی در زمانی که پارک ملت یک زمین بایر بوده و طرح ایجاد بوستان برای آن ریخته شده بود، ساخته شد. این مجسمه ساز فنلاندی در شهر هلسینکی پایتخت این کشور، مجسمه یادبودی برای ژان سیبلیوس آهنگساز معروف فنلاندی ساخته است مجسمه‌ای که با الهام از طبیعت در یکی از بوستان‌های هلسینکی واقع شده و یکی از جاذبه‌های گردشگری این شهر است.

ایلاهیلتونن قصد داشت در کشورهایی که دارای تمدن کهن هستند، آثاری از خود به جای بگذارد در ایران نیز مجسمه نخلستان را ساخت با این مفهوم که درخت نخل چقدر در زندگی ایرانی‌ها تأثیرگذار و مهم است. این مجسمه با جنس آلومینیوم ساخته شده بود و در سال ۱۳۹۴ توسط سازمان زیباسازی شهر تهران مرمت شد. در مراسم رونمایی از مرمت جدید آن مجید صبوری شهردار ناحیه ۲ گفت: مجسمه نخل طلایی در پارک ملت با مشارکت سفارت فنلاند، بازسازی و مرمت شده است.

وی با اشاره به اینکه مجسمه نخل طلایی در فضای باز و زیر باران دچار آسیب و تغییر رنگ شده، افزود: این مجسمه برای مرمت و بازسازی به کارگاه منتقل شده بود که پس از پایان کار در محل سابق خود (قسمت شمالی پارک ملت) نصب شد.

همچنین هری کمراینن سفیر فنلاند در تهران مرمت و بازسازی مجسمه نخل طلایی را یک هدیه کریسمس برای کشورش دانست و گفت: ما خوشحالیم این پروژه را با هنرمندان مشترک و به شکل تفاهمی پیش ببریم. وزیر خارجه کشور ما دوست دارد روزی مجسمه نخل طلایی را در حالت طبیعی خودش ببیند.

در این مراسم «دنیا نور» مدیرعامل انجمن دوستی ایران و فنلاند با بیان اینکه اثر نخل طلایی ساخته شده توسط هنرمند فنلاندی زمانی در تهران نصب شده بود که پارک ملت کنونی بسیار نوپا بود، اظهار داشت: نخل طلایی نماینده و سفیر هنر و فرهنگ فنلاند در ایران است. این اثر نماینده روابط فرهنگی ایران و فنلاند است و رویداد کنونی می‌تواند باعث بهبود و گسترش مراودات دو کشور شود.

عباس عراقچی معاون وزیر امور خارجه نیز گفت: هیلتونن از مفاخر و هنرمندان بزرگ فنلاند است و برای کشور ما جای خوشبختی است که میزبان یکی از آثار این هنرمند هستیم.

این مجسمه هنوز نیز در پارک ملت قرار دارد و توضیحاتی درباره آن روی سنگی نوشته شده: در تاریخ فنلاند ایلا هیلتونن (سال ۸۲ از دنیا رفت)، به هنرمند پیشگام در زمینه مجسمه سازی انتزاعی معروف است. مجسمه نخلستان با جنس آلیاژ آلومینیوم مانند یادبود بنای جان سیبلیوس با محیط طبیعی که در آن قرار دارد با فرهنگ کشور در ارتباط است.

در اسطوره شناسی پارسی نخل درخت زندگی و نمادی از موفقیت و حاصلخیزی است. این اثر که در ایران به نخل طلایی شهرت دارد، در سال ۹۴ به همت سازمان زیباسازی شهر تهران توسط ابراهیم اسکندری هنرمند مجسمه ساز مرمت شد.

منبع:خبرگزاری مهر